صفحه اصلی / مقالات / عریضه و عریضه ‎نویسی /

فهرست مطالب

عریضه و عریضه ‎نویسی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 6 مرداد 1400 تاریخچه مقاله

عَریضه وَ عَریضه‌ نِویسی، شکایت، درخواست، دادخواهی، عرض‌حال یا نامه‌ای که به شخصیتی بلندمرتبه می‌نویسند.
در زبان عربی، واژۀ عریضه (از مادۀ عَرض) اصطلاحی دیوانی به معنای درخواست‌نامه و عرض‌حال است (شرتونی، 3 / 767؛ المنجد، ذیل عرض). واژۀ «رفیعت» نیز زمانی به کار می‌رود که سخن از عرض‌حال بردن نزد حاکم است (شرتونی، 1 / 419). در زبان فارسی نیز عریضه معادل شکواییه، عرض‌حال (در اصطلاح منشیان)، قصه، درخواست، و نوشتۀ کوچک‌تر به بزرگ‌تر قرار می‌گیرد ( لغت‌نامه ... ، نیز انوری، ذیل واژه؛ معین، ذیل عریضجات).
عرض در زبان فارسی، افزون‌بر معانی گوناگون، به معنای پیش‌داشتن نامه و نوشته و بیان مطلبی با احترام و ادب است و ترکیباتی نزدیک به معانی یادشده دارد: به‌عرض‌رسانیدن، عرض‌داشتن (تظلم‌کردن در نزد حاکم، رفع قصه)، عرض‌کردن (شرح حال گفتن) و عرض عارض (درخواست و التماس) ( لغت‌نامه، ذیل ترکیبات).
در زبان گفتاری نیز عریضه در این ترکیبات به کار رفته است: عریضه‌کردن (عریضه‌نوشتن)، عریضه‌چی (شکایت‌کننده، شاکی)، عریضه‌خوان (آن‌که در حضور پادشاه یا حاکم، عریضه‌ها را می‌خواند)، عریضه‌نگار، عریضه‌نویس و عریضه‌نگاری (انوری، ذیل ترکیبات؛ برای اصطلاحات، نک‍ : دنبالۀ مقاله).
رقیمه مقابل عریضه است و از سوی شخص بزرگ به کوچک نوشته می‌شود. نامه‌نگار برای احترام به طرف مقابل، نامۀ خود را عریضه، و نامۀ وی را رقیمه یا مرقومه می‌نامد ( لغت‌نامه، ذیل واژه).


پیشینه

گوناگونی شیـوه‌های دادخواهی در تاریخ سیـاسی ـ اجتماعی ایران پیش و پس از اسلام، بیانگر آستانۀ تحمل حاکمان و میزان احترام آنها به مردم بوده است. دادخواهی در ایران به گونه‌های مختلف انجام می‌گرفت: زنجیر عدالت انوشیروان، رفع قصه، گزارش ظلامه، خاک بر سر کردن، جامۀ سرخ یا سیاه پوشیدن، کاغذین‌جامه پوشیدن، پای عَلَمِ داد ایستادن، دست در دامن زدن، شکایت‌نوشتن، بار عام (نک‍ : دنبالۀ مقاله) و جز اینها، که همه کوششهایی برای احقاق حق بود (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : حیدری، سراسر اثر؛ دبیران، 80-92). هرودت می‌نویسد (1 / 185- 188): دیااُکو (د 655 ق‌م)، که رهبر تیره‌ای از مادهای شمالی کشور بود، سعی بسیار داشت تا عدالت را در میان مردم برقرار سازد؛ درحالی‌که در سرتـاسر سرزمین مـاد، این مسئله کمتر دیده می‌شد؛ ازاین‌رو، ساکنان دهکده‌های دیگر نیز برای رفع شکایات نزد او می‌آمدند. وی پس از رسیدن به مقام شاهی، قواعدی وضع کرد که براساس آن، دادخواهان شکواییه بنویسند و برای شاه بفرستند. خلاصۀ مرافعات به‌صورت کتبی برای شاه فرستاده می‌شد. او پس از داوری، حکمی صادر می‌کرد. همچنین در دورۀ هخامنشیان، دست‌کم از عهد داریوش بزرگ (521-486 ق‌م) به بعد، روزهای معینی برای دادخواهی مردم تعیین شده بود و در این روزها، پادشاه بار عام می‌داد (همو، 5 / 11)؛ اما در عهد سلوکیان (312-64 ق‌م)، همۀ مرافعات به‌دست قاضیان یونانی و طبق قوانین آنان حل‌و‌فصل می‌شد (گیرشمن، 227).
در متنهای ادبی و تاریخی، از «بارگاه داد» یا مجلس دادرسی پادشاهان سلسلۀ ساسانی (226-652 م) سخنان بسیاری نقل شده است. فردوسی (سدۀ 4-5 ق / 10-11 م) در وصف اردشیر بابکان می‌سراید: به میدان شدی بامدادِ پگاه / برفتی کسی کو بُدی دادخواه / / نجستی به داد اندر آزرمِ کس / چه کهتر، چه فرزند فریادرس (6 / 222). آوازۀ رعیت‌پروری، جوانمردی و بخشندگی بهرام گور نیز در منابع کتبی بازتاب یافته است (کریستن‌سن، 146)؛ برای نمونه، وی پس از برتخت‌نشستن، در صدد جبران بیدادگریهای پدرش، یزدگرد بزهکار، برآمد: وزان پس فرستاد کارآگهان / یکی تا بگردند گرد جهان / / کسی را کجا رانده بد یزدگرد / بجست و به یک شهرشان کرد گرد / / ... سراسر به درگاه اوی آمدند / گشاده‌دل و تازه‌روی آمدند / / بفرمود تا هرکه بد دادجوی / سوی موبدِ موبد آرند روی (فردوسی، 6 / 423). آغاز «داستان بهرام با لنبک و براهام جهود» هم این‌گونه است که شاه در راه شکار، با دادخواهیِ شفاهیِ پیرمردی رو‌به‌رو می‌شود (همو، 6 / 424). در حکایتی از انوشیروان آورده‌اند که یکی از وزیران وی در ادای مال به بازرگانی تأخیر می‌کرد. بازرگان عرض‌حالش را نوشت و به پادشاه تقدیم کرد. انوشیروان مال بازرگان را از خزانۀ حکومت پرداخت کرد و شاکی را به خوش‌دلی روانه ساخت و وزیرش را در سرای بر دار کشید (سبزواری، 237).
در جشنهای نوروز، فروردگان و مهرگان بار عام داده می‌شد و مردم می‌توانستند در این روزها، بدون حاجب با پادشاه سخن بگویند و عرایضشان را بیان کنند (غزالی، 167). در سیاست‌نامه آمده است که پادشاهان ایرانی (پیش از اسلام) دو روز در هفته به مظالم می‌نشستند و به «قصه»های مردم رسیدگی می‌کردند (نظام‌الملک، 9، 30).
پادشاهان دورۀ اسلامی نیز این رسم را دنبال کردند (برای نمونه، نک‍ : بیهقی، 281). در نوروزنامه، حکایتی در قصه‌نوشتن پیرزنی به عبدالله طاهر (182-230 ق / 798-845 م) آمده است. براساس این حکایت، روزی که عبدالله به دادخواهی می‌نشیند، پیرزن روی خود را می‌پوشاند و به خدمت او می‌رود و نامه‌اش را به وی می‌دهد (ص 54-55).
برخی پادشاهانْ خود به رفع نیازهای مردم می‌پرداختند؛ مثلاً امیراسماعیل سامانی (سل‍ 279-295 ق) در روزهای سرد، به‌تنهایی سوار بر اسب، از صبح تا نماز ظهر در میدان بود تا اگر حاجت‌خواهی به‌سبب برف و سرما نمی‌توانست نزد امیر رود، وی را ببیند و نیازش را برآورده سازد (نظام‌الملک، 15). 
رفته‌رفته عرض‌حالِ شفاهی کم‌رنگ، و عریضه‌نویسی رایج‌تر شد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). به‌درستی نمی‌توان تاریخ دقیقی برای این دگرگونی معین کرد؛ اما برخی زمینه‌ها، مانند وسعت سرزمین ایران، متمرکزشدن حکومتها، باسوادشدن مردم و دوری آنان از مرکز حکومت را عوامل تسریع این پدیده می‌توان دانست. بیهقی در چند موضع از تاریخ خود به درخواستهای کتبی عوامل حکومت از سلطان اشاره، و از آن با عنوان «قصه‌نوشتن» یاد کرده است (ص 128- 129، 281).
آورده‌اند که به روزگار غازان خان (670-703 ق / 1272-1304 م)، از ایلخانان مغول، گروهی از سادات در اعتراض به کشتن مردی علوی، دادخواهی عرضه داشتند و در قصاص او استغاثت خواستند (ابوالقاسم، 90-91). به‌تصریح خواندمیر (سدۀ 10 ق / 16 م)، گروهی از حکام خراسان برای محافظت از هرات به محمد تیمور عریضه نوشتند و آن را به محتسبی دادند تا برای شاه ببرد (4 / 375-376). شاردن (1634-1713 م)، ایرا‌نگرد عهد صفوی، از عریضۀ ملای معروف، شاه‌حسینیان، بـرای شاه عباس بزرگ (سل‍ 996- 1038 ق / 1588- 1629 م) سخن گفته است که براساس آن، اقامت مسیحیان در محلۀ آنان منع شده بود. شاه عباس عریضه را پاره، و با ملا مخالفت کرد (4 / 1515-1516).
پس از دورۀ صفویه، در دورۀ حاکمیت افشاریه و زندیه، به‌سبب مشکلات سیاسی ـ اقتصادی و ناپایداری حکومتها، اسناد فراوانی از عرایض نمی‌توان به دست آورد (ططری، 466).
دگرگونیهای عریضه‌نویسی و میزان رواج آن به دو دورۀ پیش و پس از مشروطه تقسیم می‌شود. در اواخر دورۀ قاجار و با تأسیس مجلس شورای ملی از سویی، و رواج تلگراف از سوی دیگر، عریضه‌نویسی برای رفع و رجوع امور و یاری‌جویی از دولتمردان بیشتر رایج شد. بدیهی است که مردم از مجلس انتظار داشتند به شکواییه‌های آنـان پاسخ دهد؛ ازاین‌رو، از روش ارسال مکتوب درخواستها به‌وسیلۀ پست و تلگراف استفاده کردند. از همان آغاز، یکی از کمیسیونهای تخصصی مجلس به نام کمیسیون عرایض نام‌گذاری شد. با این اوصاف، این نحوۀ نگارش به رسمیت شناخته، و سبب شد این اسناد برای نسلهای بعد نگهداری شود (همو، 465، 467- 468؛ نیز نک‍ : مجیدی، 271-272).
عریضه در گروه اسناد تاریخی‌ای جای گرفت که دربارۀ امور زندگی و تحکیم روابط میان مردم و اجتماع، و بیانگر مناسبات حقوقی و قضایی بود. این سند با اسنادی چون وصیت‌نامه، گواهی‌نامه‌های فوت و تولد، وکالت و ضمانت‌نامه، استشهادنامه، بارنامه، آزادنامۀ غلامان و جز آنها به نام «اوراق صریحه» معروف شد (نک‍ : قائم‌مقامی، 41-42). به نوشتۀ بیشتر پژوهشگران، مرکز اسناد مجلس شورای ملی دارای بیشترین حجم اسناد عرایض در کشور است. این بایگانی، که بنیادش با عریضه‌نامه‌ها پی‌ریزی شد، مجموعه‌ای از گونه‌های مختلف عریضه‌نامه‌هایی است که نظیرش دیده نمی‌شود. از میان 10 تا 12میلیون سند در بایگانی کتابخانۀ مجلس، حدود 4-5میلیون برگ سند به عرایض مردمی اختصاص دارد (ططری، 468).

انگیزه

با بررسی نمونه‌های گوناگون قصه و عریضه، داعیۀ نگارش آنها را به این صورت می‌توان بخش کرد: 1. شکایت از تاخت‌وتاز دشمنان. در چهارمقاله آمده است که مردم لمغان (از ولایات غزنین) به‌سبب شبیخون کفار، با تندمزاجی بسیار و بازارگرمی رفع قصه کردند و توانستند حق معاف‌بودن از خراج را تا دو سال به دست آورند (نظامی عروضی، 18- 19)؛ 2. ستم و زورگویی حاکم وقت (میهنی، 83)؛ 3. تقاضای استقلال یک منطقه از مناطق دیگر (برای نمونه، نک‍ : ططری، 475)؛ 4. افزایش مواجب (مستوفی، 2 / 65)؛ 5. شکایت از گماشتن حاکم جدید (ملکم، 1 / 392- 393)؛ 6. گرانی اقلام خوراکی (ناصرالدین شاه، 38)؛ 7. بازپس‌گیری ملک (سالور، 1 / 664)؛ 8. شکایت اهالی محل از برخی اصناف (نظام‌السلطنه، 2 / 366-367)؛ 9. ناتوانی از پرداخت خراج (هندوشاه، دستور ... ، 1 / 471-472)؛ 10. شکایت از نپرداختن اجاره از سوی متصرفان (اعظم، 3 / 543)؛ و جز اینها.

ساختار

به‌سبب گسترش عریضه‌نویسی، در کتابهای موسوم به آیین دبیری نیز به شیوۀ عریضه‌نویسی پرداخته شده است که نمونه‌هایی از آن ذکر شد. با مطالعۀ نمونه‌ها و نیز ویژگیهای یادشده در این منابع، ساختار عریضه را می‌توان مشخص کرد. در آیینهای دبیری، در پاس آداب عرضه‌کردن حاجت، به‌طور شفاهی یا کتبی، نکاتی کلی در باب تشبیب (مقدمه)، تخلص (پیوند تشبیب با مقصود)، مقصود و ختام آمده است. نخست آنکه در آغاز سخنی بگویند که برای مخاطب خوشایند باشد و این‌گونه او را خشنود سازند؛ سپس به مقصود بپردازند؛ اما برای پیوستن مقدمه به مقصود، سخن مناسبی لازم است تا گسستی حس نشود. پس از بیان مقصود، مخاطب را براساس جایگاهش، به دعای خیر، نیکوحالی، حق‌شناسی، وفاداری و جز اینها وعده دهند. از سویی دیگر، رعایت برخی نکات جزئی نیز توصیه شده است: کاتب باید نامش را با تواضع بیاورد و خود را با نامی معرفی کند که نزد عوام به فروتنی نزدیک‌تر باشد؛ مثلاً اگر ابوالفضل‌نام است، بی الف و لام بنویسد: «کمترین بندگان، بلفضل فلانان». به‌سبب آنکه نامه از سوی رعیت به ملوک نوشته می‌شد، نیازی به نوشتن عنوان نداشت؛ اما رفته‌رفته، آن نیز رسم شد. از ابتدا، وضع عنوان چنین بود که بر نیمۀ راست بنویسند: از فلان، و بر نیمۀ چپ بنویسند: به فلانی؛ پس از آن، برای رعایت احترام، نخست نام مخاطب را در سمت راست می‌نوشتند و نام کاتب را در چپ. کنیه در عنوان حتماً ذکر می‌شد. در پایانِ نامه، دعاها با «ان شاء اللّٰه» همراه می‌شد؛ پس از واژۀ «والسلام»، تحمید، صلوات و کلمۀ اعتصام (= توسل: حسبنا اللّٰه و نعم المعین) می‌آمد (میهنی، 14، 16، 17). عریضه‌نویس معمولاً از خود با ضمیر سوم‌شخص یاد می‌کرد و افعال نیز به همین‌گونه می‌آمد؛ مثلاً «بردارندۀ این قصه از خاندان علم و صلاح است» (همو، 74).
از شروط نامه‌نگاری در دورۀ صفویه آن بود که اگر شخصی به مقامی والا عریضه می‌نوشت، مُهرش را به‌صورت نیمه‌تمام بر پشت نامه می‌زد که نشانۀ قدر و اعتبار اندک نویسنده بود (شاردن، 1 / 463-464). گاهی در عریضه‌ها (به‌ویژه در سطرهای نخست)، اظهار بندگی بسیار بارز بود و عبارتهایی به این صورت می‌آمد: تصدقت گردم، قربانت شوم، قربان خاک پای مبارکت شویم، قربان آستـان مبـارک شود، بندگان کمینـه عرضه می‌دارند، و جـز اینها ( اسناد ... ، 2 / 14؛ روستایی، 36؛ والی‌زاده، 397؛ هندوشاه، همان، 1 / 471). در پایان نیز عبارتهایی چون زیاده جسارت است، جهان به کام باد، امرکم مطاع مطاع مطاع و باقی ایام، به کار می‌رفت (روستایی، 38؛ هندوشاه، همان، 1 / 467؛ اعظم، 3 / 546؛ ورهرام، 223). گذاشتن اسکناس یا قبض حوالۀ صراف در پاکتِ عریضه نیز برای هدیه، رایج بود (تهرانی، 274؛ سپهر، 4 / 24).
از دورۀ قاجاریه به بعد، تغییراتـی در شکل عریضه‌ها ایجاد، و ترتیب نگارش آن بدین شیوه مرسوم شد: الف ـ بالای نامه: 1. نشان تاج و شیر و خورشید، 2. ادارۀ تلگرافی دولت علیۀ ایران، 3. از ... به ... (ذکر مکان)، 4. صفحه (سمت چپ)، 5. نمره، 6. شمار کلمات، 7. تاریخ اصل مطلب، 8. اطلاعات؛ ب ـ میان نامه: متن اصلی عریضه، که در انتهای ایـن قسمت، نـام نویسنده می‌آمد؛ ج ـ پایین نامـه: تاریخ (ططری، 469-470، نیز قس: 472-475). با فرستادن عرایض به مجلس در دورۀ پهلوی اول، و نیز به‌سبب چشمداشت بسیار عموم از این نهاد مردمی، برخی عبارتها در میان سطرهای عریضه جای باز کرد؛ مانند: ای زبان ملت و ای وکلای ملت، ای دادرس فقرا، ای حافظ حقوق، ای وکلای مجلس، و جز اینها (محمدی، 348).
گاهی عرایض به‌صورت گروهی نیز نوشته می‌شد و خواستۀ شماری از اهالی یک شهر را در بر می‌گرفت (برای نمونه، نک‍ : ططری، 475؛ روستایی، 36- 38). در این‌گونه عریضه‌ها، در حاشیۀ سمت راست، مهرهای عارضین زده می‌شد (نظام‌السلطنه، 2 / 367). در مواردی، مردم برای رسیدگی به نیازهایشان، به اشخاص خوش‌نام و توانا مراجعه می‌کردند و از آنها می‌خواستند که برایشان عریضه‌ای به‌صورت توصیه‌نامه، بنویسند (گولپینارلی، 357). مولوی (سدۀ 7 ق / 13 م) به خواهش مردم، آشنایان و نزدیکانش، نامه‌های بسیاری به بزرگان و امیران وقت می‌نوشت و برای رفع مشکلات از آنان یاری می‌جست (برای نمونه، نک‍ : ص 98، 117).

راههای رساندن عریضه


الف ـ بار عام

رسمی رایج از زمان هخامنشیان تا دورۀ قاجاریه که در آن شاه و درباریان به مردم اجازۀ شرفیابی می‌دادند. انواع آیینهای دادخواهی و نوبتی‌زدن در این روز اجرا می‌شد. بدلیسی (د 926 ق / 1520 م) ضمن اشاره به ضرورت تشکیل مجالسی از سوی پادشاه برای شنیدن دادخواهی رعیت و سپاهی تأکید می‌کند که این مجالس باید به‌گونه‌ای باشد که «هرکس بی حجاب و مانعی به عرض حاجات خود توانند شتافت». وی سپس به ضرورت رودررو سخن‌گفتن دادخواهان با پادشاه، و مدارای پادشاه در این زمینه تأکید می‌ورزد (ص 67- 69). به گزارش تاریخ سیستان، یعقوب کم‌وبیش چنین روشی را به کار می‌بست (ص 265).
ناصرالدین شاه در اوایل سال 1277 ق / 1860 م، با صدور دستخطی تصمیم گرفت که خود به عرایض مردم رسیدگی کند. وی روزهای یکشنبه را به این کار اختصاص داد و مراجعۀ وزیران در این روز را ممنوع کرد. در کتابچۀ سفیدرنگی همۀ عرایض شفاهی و کتبی، و روبه‌روی آن، حکم صادره را می‌نوشتند. عریضۀ افراد در ولایات دیگر نیز با کیف مخصوص سربسته‌ای به نزد شاه فرستاده می‌شد (مستوفی، 1 / 92-93). این امر مقدمۀ تأسیس صندوق عدالت شد (نک‍ : دنبالۀ مقاله).

ب ـ زنجیر عدالت انوشیروان

در حکایتی آمده است که تاجری از گم‌شدن تُنگی ادیم از حجره‌اش شکایت داشت و استمداد می‌طلبید؛ ازاین‌رو، حسب حالش را ثبت کرد و بـه بارگاه پادشاه رفت. در آنجا دید که یک سر زنجیری به تخت شاهی بسته، و سر دیگرش بیرون بارگاه به میخی سفت شده است. زنجیر را به حرکت درآورد. خادمی سیاه از بارگاه بیرون آمد و قصۀ تاجر را گرفت (یحیی بن صاعد، 50-51).

ج ـ رساندن به دست شاه

پادشاه هنگام خروج از شهر به قصد شکار (وکیلیان، 42-43)، بازدید از مناطق یا گذر از خطه‌ای، فراروی مردم قرار می‌گرفت؛ آنان شکایتهایشان را یا شفاهی می‌گفتند یا عریضه را به دست شاه می‌دادند. در حکایتی از مخزن الاسرار آمده است که پیرزنی بر سر راه سلطان سنجر قرار گرفت و از ستم پاسبانی مست دادخواهی کرد (نظامی گنجوی، 60-61). ناصرالدین شاه هفته‌ای یک روز به حرم شاه عبدالعظیم (ع) می‌رفت و اجازه داده بود که عریضه‌چیها برای تقدیم عریضه و دادخواهی مستقیم به حضور شاه برسند (شمیم، 184؛ ناصرالدین شاه، 117). گاهی در تاریخ دیده می‌شود که این شیوه از دادخواهی دستاویزی بود تا به جان شاه یا مقامات مهم سوءقصد نمایند. در تجارب السلف (سدۀ 8 ق / 14 م) آمده است که هنگام سفر ملکشاه سلجوقی (د 485 ق / 1092 م) از اصفهان به بغداد، شخصی در لباس صوفیان برای تقدیم قصه (عرض‌حال) نزدیک خواجه نظام‌الملک شد و با کارد به او ضربه زد و وی براثر همین زخم جان سپرد (هندوشاه، تجارب ... ، 280؛ نیز نک‍ : مستوفی، 1 / 77؛ سالور، 1 / 940-943؛ تتوی، 4 / 2803). قتل ناصرالدین شاه نیز نمونه‌ای دیگر است (شمیم، همانجا). گاه عریضه‌ها حاوی دشنام و ناسزا به شخص شاه و آبا و اجداد او بود و سبب خشم بسیار آنان می‌شد (جوینی، 3 / 166-167).

د ـ صندوق عدالت

ناصرالدین شاه در 1281 ق / 1864 م، فرمان داد صندوقی در میدان ارگ نصب شود تا هرکس عریضه‌ای به شاه دارد، در آن بیندازد. این کار بیشتر برای جلوگیری از تعدی عمال دولت بر رعایا بود (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : مستوفی، 1 / 135-137).

هـ‍ ـ مأموران و بازرسان

پـادشاه مأموران و بـازرسانی را بـه نام چشم و گوش شاه، همه‌ساله به مناطق زیرسلطۀ خود می‌فرستاد تا به عرایض مردم به‌دقت رسیدگی کنند (دیولافوا، 172).

روش پاسخ‌گویی

شیوه‌های متفاوتی برای جواب‌گویی به عرایض وجود داشت؛ گاهی در غیاب دادخواهان، شکایتها بررسی می‌شد. در تـاریخ بیهقـی آمده است کـه جعفـر بن یحیى برمکـی روزی به مجلس مظالم نشسته بود، قصه‌ها را می‌خواند و جواب می‌نوشت. نزدیک 000‘1 قصه بود که همه را امضا کرد و آنها را به مجلس قضا بردند (ص 656). گاهی مخاطب در پشت عریضه، پاسخ‌گویی می‌کرد (نک‍ : نصیری، 14) و گاه در پایین آن، چیزی می‌نوشت و منشی آن را مهر می‌کرد (مستوفی، 1 / 131). در مواردی، شاه در صدر عریضه دو ـ سه خطی جواب می‌نوشت ( اسناد، 2 / 14) یا با کاربرد اصطلاحی، منظورش را به دیگران می‌رساند؛ مثلاً ناصرالدین شاه بالای برخی از عریضه‌ها می‌نوشت: «دوت کلب حسن» که کنایه‌ای بود به افراد نفهم و امور بی‌تناسب (هدایت، 65). 
وقتی درخواستی به حضور شاه می‌رسید، عریضه‌خوان آن را در مجلس می‌خواند و دستور شاه را در کنار آن می‌نوشت. سپس براساس آن، فرمان شاه اجرا می‌شد. در دورۀ قاجار، در آغاز پاسخ مکتوب شاه به عریضه، برای تحمیدیه واژۀ «هو» و پس از آن جملۀ «حکم والا شد» به‌عنوان طغرا (نشان ویژه بر نوشته‌های دیوانی) می‌آمد (اعظم، 3 / 541، 544)؛ البته به‌کارگیری این عناصر در هر دوره متفاوت بود. در برخی دادخواهیها، عریضه را می‌گرفتند و از شاکی می‌خواستند تا بازگردد و منتظر بماند؛ پس از جست‌وجو در قضیه، پاسخی مکتوب برایش می‌فرستادند (یحیی بن صاعد، 51-52). پاسخ عرایضی که دربارۀ مشکلات اقتصادی یا گرانیها بود، گاهی در شهر، جار زده می‌شد (ناصرالدین شاه، 38).
در مواردی که شاه در پاسخ عریضه‌ها کوتاهی می‌کرد، از سوی نزدیکانش بدین امر تشویق می‌شد؛ مثلاً انیس‌الدوله، سوگلی دربار ناصرالدین شاه، عریضه‌ای با این مضمون برای شاه می‌نویسد: «قربان خاک پای مبارکت گردم، جواب عریضۀ نواب رکن‌الدین را مرحمت نفرموده‌اید. آدمش مطالبه می‌کند. دستخط در عریضه مزین التفات فرمایید ... » (هدایت، همانجا).

عریضه‌نویسی برای ائم

رسم نوشتن عریضه برای بزرگان، قدیسان و امامان در بسیاری از مناطق ایران به چشم می‌خورد و بارزترین نمونۀ آن امروزه، انداختن عریضه در چاه مسجد جمکران (ه‍ م) است. در تحفة الزائر آمده است که اگر حاجت‌خواه در رقعه‌ای، دعایی در زمینۀ توسل به ائمه (ع) بنویسد، در میان گِلی پاک بگذارد و در دریا (یا چاه) بیندازد، غمش از بین خواهد رفت (مجلسی، 510-513؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : سیدنژاد، سراسر اثر). اهالی گیلان نیز در برخی چاههای کنار زیارتگاهها و امامزاده‌ها، به نیت نامه‌نگاری با امام زمان (ع) عریضه می‌اندازند (غلامی، 64-65). خانیکف به انداختن عریضه در ضریح امام رضا (ع) نیز اشاره کرده است (ص 111).

مثلها

از مثلهایی که به‌طور مستقیم از عریضه یاد می‌کنند، می‌توان به اینها اشاره کرد: عریضۀ شب را حضرت سلیمان (ع) خوانده است (ذوالفقاری، 2 / 1323)؛ برای رعایت ظاهر و به‌عنوان مشت نمونۀ خروار، رسم بود که هنگام فرستادن هدیه برای کسی، در نامه می‌نوشتند: محض خالی‌نبودن عریضه؛ و ادامه می‌دادند، مثلاً یک رأس بره تقدیم شد (دهخدا، 3 / 1504). در کاغذنویسی، اگر کسی قسمتی از کاغذ را سفید و ننوشته باقی می‌گذاشت، گویا به گیرنده بی‌اعتنایی کرده بود؛ ازاین‌رو، دادخواه از کاغذنویس می‌خواست برای خالی‌نماندن عریضه، نام چند تن دیگر را نیز بیاورد تا کاغذ کاملاً پر شود (شهری، 5 / 499-500).
امروزه، عریضه‌نویسان در خیابانهای اطراف دادگاهها و دادسراها به این کار مشغول‌اند؛ آنها در برابر دریافت حق‌الزحمه، شکایت مردم را ثبت می‌کنند. ناصر تقوایی در فیلم نان‌خورهای بی‌سوادی (محصول 1346 ش) با عریضه‌نویسها به گفت‌وگو نشسته، و دربارۀ دستمزد، قشر مراجعه‌کننده به آنها و موضوع عریضه‌ها آگاهی کسب کرده است (بهارلو، 133).


مآخذ

ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجاتیو، به کوشش مهین همبلی، تهران، 1348 ش؛ اسناد تاریخی خاندان غفاری، به کوشش کریم اصفهانیان و دیگران، تهران، 1385ش؛ اعظم واقفی، حسین، میراث فرهنگی نظنز، نطنز، 1374 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381 ش؛ بدلیسی، ادریس، قانون شاهنشاهی، به کوشش عبدالله مسعودی آرانی، تهران، 1387 ش؛ بهارلو، عباس، معرفی و شناخت ناصر تقوایی، تهران، 1382 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش قاسم غنی و علی‌اکبر فیاض، تهران، 1324 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314 ش؛ تتوی، احمد و آصف خان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1388 ش؛ تهرانی، مصطفى، سفرنامۀ گوهر مقصود، به کوشش زهرا میرخانی، تهران، 1385 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329 ق / 1917 م؛ حیدری، علی و دیگران، «تجلی آیین قصه برداشتن در ادبیات فارسی»، متن‌پژوهی ادبی، تهران، 1396 ش، س 21، شم‍ 72؛ خانیکف، ن. و.‌، سفرنامه، ترجمۀ اقدس یغمایی و ابوالقاسم بی‌گناه، مشهد، 1375 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، تهران، 1333 ش؛ دبیران، حکیمه، «رسوم دادخواهی در نثر و شعر فارسی»، کانون وکلا، تهران، 1346 ش، شم‍ 106؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1344 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1332 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ روستایی، محسن، «دادخواهی ریش‌سفیدان ایل بیرانوند در عصر ناصری»، فصلنامۀ عشایری ذخایر انقلاب، تهران، 1379 ش، س 3، شم‍ 27- 28؛ سالور، قهرمان‌میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374 ش؛ سبزواری، محمدباقر، روضة الانوار عباسی، به کوشش اسماعیل چنگیزی اردهایی، تهران، 1377 ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1344 ش؛ سیدنژاد، صادق، عریضه‌نویسی به اهل بیت (ع)، قم، 1383 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، 1372 ش؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، قم، 1403 ق؛ شمیم، علی‌اصغر، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، تهـران، 1387 ش؛ شهـری، جعفر، تـاریخ اجتماعی تهـران در قـرن سیزدهم، تهـران، 1378 ش؛ ططری، علی، «بررسی جایگاه عریضه در پژوهشهای اسنادی»، پیام بهارستان، تهران، 1388 ش، س 2، شم‍ 4؛ غزالی، محمد، نصیحة الملوک، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1361 ش؛ غلامی، قاسم، زیارتگاههای گیلان، رشت، 1387 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و محمود امیدسالار، تهران، 1386 ش؛ قائم‌مقامی، جهانگیر، مقدمه‌ای بر شناخت اسناد تاریخی، تهران، 1350 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران، 1345 ش؛ گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ترجمۀ توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1363 ش؛ گیرشمن، ر.، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین، تهران، 1336 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مجلسی، محمدباقر، تحفة الزائر، چ سنگی، تبریز، 1261 ق؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای کوهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1371 ش؛ محمدی، محمدحسین، «ارزیابی و تحلیل نحوۀ نگرش و مطالبات مردمی از مجلس شورای ملی در دورۀ پهلوی اول»، اسناد بهارستان، تهران، 1390 ش، شم‍ 3؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1384 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ ملکم، جان، تاریخ ایران، ترجمۀ اسماعیل حیرت، تهران، 1380 ش؛ المنجد، بیروت، 1973 م؛ مولوی، مکتوبات، به کوشش احمد رمزی، استانبول، 1356 ق / 1937 م؛ میهنی، محمد، آیین دبیری، به کوشش اکبر نحوی، تهران، 1389 ش؛ ناصرالدین شاه، روزنامۀ خاطرات در سفر دوم فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران، 1379 ش؛ نصیری طیبی، منصور، ایل قشقایی در تاریخ ایران معاصر، تهران، 1393 ش؛ نظام‌السلطنه مافی، حسینقلی، خاطرات و اسناد، به کوشش معصومه مافی و دیگران، تهران، 1361 ش؛ نظام‌الملک، حسن، سیاست‌نامه، به کوشش عبدالرحیم خلخالی، تهران، 1310 ش؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1327 ق / 1909 م؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش سامیه بصیر مژدهی، تهران، 1383 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1330 ش؛ والی‌زاده، محمدرضا، تاریخ لرستان روزگار قاجار، تهران، 1360 ش؛ ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند، تهران، 1366 ش؛ وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، 1387 ش؛ هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، 1334 ش؛ هرودت، تاریخ، ترجمه و به کوشش هادی هدایتی، تهران، 1341 ش؛ هندوشاه نخجوانی، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال آشتیانی و توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1357 ش؛ همو، دستور الکاتب، به کوشش عبدالکریم علی‌اوغلی علی‌زاده، مسکو، 1971 م؛ یحیی بن صاعد، حدائق السیر، به کوشش محمد پارسانسب، تهران، 1349 ش.

نیره افتخاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: