صفحه اصلی / مقالات / عروسی /

فهرست مطالب

عروسی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

روز جشن

صبح روز عروسی، نوازندگان و مطربها می‌آمدند و مجلس را گرم می‌کردند. مهمانان نیز با بازی و نمایشهای مختلف سرگرم می‌شدند. سپس نوبت به حمام‌کردن عروس و داماد می‌رسید. در گذشته، داماد را به حمام عمومی محله یا ده، کنار رودخانه یا سرِ چاه می‌بردند. استحمام همراه با تراشیدن سر داماد با عنوان «سرتراشان»، در برخی نقاط مرسوم بود. در مناطقی مانند کوهمرۀ سرخی در استان فارس، مراسم سرتراشون پس از آمدن عروس به خانۀ داماد صورت می‌گرفت و مهمانان براساس توانایی خود، مبلغی پول هدیه می‌دادند و سپس داماد به امامزاده می‌رفت (شهبازی، 163).
در کهگیلویه و بویراحمد، معمولاً عقد و عروسی هم‌زمان برگزار می‌شد و پس از آمدن عروس به خانۀ داماد، داماد را برای حمام به کنار رودخانه می‌بردند و پس از بازگشت به خانه، سلمانی سروصورت او را در میان شادی حاضران اصلاح می‌کرد. سپس داماد با عروس به حجله می‌رفت (غفاری، 17). این رسم با اندکی اختلاف در جندق نیز رایج است (حکمت، 115-116).
در شهر بابک، زنان عروس را سوار بر اسب یا الاغ به حمام می‌بردند. پس از حمام و آرایش، لباس نو بر تن او می‌کردند و شادی‌کنان و کِل‌کشان وی را به خانۀ پدرش می‌آوردند. داماد نیز به همین ترتیب به حمام برده می‌شد؛ سپس با هلهله و پای‌کوبی وی را به خانۀ خود بازمی‌گرداندند (عزیزی، 338). داماد و همراهان پس از حمام به خانۀ عروس می‌رفتند و داماد چند ساعت کنار عروس می‌ماند؛ سپس به خانۀ خود می‌رفت و اواخر شب گروهی را به دنبال عروس می‌فرستاد (حکمت، همانجا). در اورازان طالقان، داماد شب پیش از عروسی، نخست به حمام، و پس از پوشیدن رخت دامادی به امامزاده می‌رفت (آل‌احمد، اورازان، 35).
در جزیرۀ کیش، داماد را سر چاه می‌بردند. لباسهای دامادی را در سینی می‌چیدند و روی آن پارچۀ سبزرنگی می‌انداختند. نوازند‌ه‌ها می‌نواختند، زنان با فاصله پشت سر مردان و نوازندگان حرکت می‌کردند و دورتر از چاه زیر سایۀ درختی می‌نشستند. سلمانی سروصورت داماد را تیغ می‌انداخت و مولودی‌خوانها در این هنگام شعر «بوالحسن یا حبیبی» و «ای مبارک باشی» را می‌خواندند. سپس داماد سروتن خود را می‌شست و در میان جمع لباس دامادی می‌پوشید. امروزه، حمام دامادی در منزل اقوام یا دوستان داماد انجام می‌گیرد و سلمانی داماد را در حیاط خانه اصلاح می‌کند (مختارپور، 550-551).
در میناب، عروس پیش از ظهر روز عروسی با مشاطه به حمام می‌‌رفت. محوطۀ حمام‌کردن عروس را با چاقو مشخص می‌کردند و 4 گوشۀ حمام را شکر می‌ریختند. سپس برای دفع چشم‌زخم (ه‍ م)، تخم‌مرغی را دور سر او می‌چرخاندند و مقابل در حمام قرار می‌دادند. عروس باید تخم‌مرغ را با پا می‌شکست و وارد حمام می‌شد. بعد برای او اسفند (ه‍ م) دود می‌کردند. پس از بیرون‌آمدن عروس نیز برایش اسفند دود می‌کردند. از سوی دیگر، داماد معمولاً سوار بر اسب به اتفاق همراهان و لوطیها قبل از استحمام به زیارتگاهی می‌رفت که پدر یا مادرش برای او نذر کرده بودند. نخست پارچۀ سبزرنگی بر سر داماد می‌افکندند؛ خواهرها یا عمه‌های او لباسهایش را در چمدانی سبزرنگ بر سر می‌گذاشتند؛ سپس با صلوات داماد را راهی حمام می‌کردند. در حمام، تخم‌مرغی با سوزن می‌گذاشتند که داماد باید پای راستش را روی سوزن می‌گذاشت و تخم‌مرغ را می‌شکست. سپس عود (ه‍ م) و گشته (نوعی مادۀ خوش‌بو) می‌سوزاندند. لباسهای داماد را با صلوات و از سمت راست به تن او می‌کردند و داماد پس از خواندن دو رکعت نماز در امامزاده، به منزل می‌رفت (سعیدی، سهراب، 235- 239).
در سیرجان پیش از عروسی، روزی را برای حمام‌رفتن عروس و داماد تعیین می‌کردند و از حمامی می‌خواستند حمام را به عروس و همراهانش اختصاص دهد و آذین ببندد. عروس و همراهانش از زیر آینه و قرآن رد می‌شدند و به حمام می‌رفتند. نوازندگان در پشت‌بام حمام می‌نواختند تا عروس بیرون بیاید. در حمام، با شربت و شیرینی از حاضران پذیرایی می‌شد و کندر، دشتی و نمک می‌سوزاندند. عروس در هنگام خروج از حمام، دوباره از زیر آینه و قرآن می‌گذشت و برای دلاکْ پولی در کنار قرآن می‌گذاشت. داماد نیز با همین تشریفات به حمام می‌رفت (مؤیدمحسنی، 82-83).
در سگزآباد قزوین روز اول و دوم عروسی، مراسم حنابندان با تشریفاتی ویژه برگزار می‌شد. بعدازظهر روز سوم، نخست داماد را با ساقدوشهایش، و سپس عروس را به حمام می‌بردند (آل‌احمد، تات‌نشینها، 77- 78). در الموت نیز داماد را پس از حنابندان با نوازندگان به حمام می‌بردند و پس از خروج از حمام، لباس دامادی به او می‌پوشاندند. سپس همراه با ساز و دهل تا خانه بدرقه‌اش می‌کردند (عسگری، 1 / 8).
بلوچها پس از حمام داماد لباس نو به تنش می‌کردند. لبا‌سهای قبلی داماد نیز انعام سلمانی بود. دوباره داماد را سوار بر شتر می‌کردند. در این میان، رقص و پای‌کوبی با شور و هیجان ادامه می‌یافت و گلوله‌های زیادی شلیک می‌شد. آنگاه داماد و همراهان به محل جشن بازمی‌گشتند. داماد پس از گرفتن هدیه‌ای با نام سرآبی از پدر عروس، از شتر پیاده می‌شد و به طرف اتاق عروس می‌رفت (ناصری، 123-124).
استحمام و آراستن عروس و داماد در میان بویراحمدیها بر عهدۀ زوج سلمانی‌ای بود که با پیشوند «ننه» و «بَوَه» بر نامشان شناخته می‌شدند. ننه کارهای عروس، و بوه کارهای داماد را انجام می‌داد و دستمزد آنها لباسی بود که عروس و داماد پیش از آماده‌شدن به تن داشتند (رسترپو، 103). 
اردکانیها در روز عروسی، آرایشگری موسوم به حفّه‌کن را برای اصلاح و آرایش عروس و نیز اقوام، به منزل عروس دعوت می‌کردند (سپهری، 134). در میناب قدیم، آرایشگر محلی بالای ابروی عروس خال می‌گذاشت و روی پیشانی‌اش گردن‌بندی طلا به شکل ماه یا خورشید آویزان می‌کرد، ابروهایش را با پولک تزیین، و گونه‌ها و لبهایش را قرمز می‌کرد و دستمال سبزی روی صورت او می‌انداخت (سعیدی، سهراب، 236). در جندق، مشاطه عروس را بند می‌انداخت و صورت او را با سرخاب و سفیداب آرایش می‌کرد و بر پیشانی‌اش پولکهای رنگارنگ می‌چسباند (حکمت، 115). سیرجانیها برای درست‌کردن (آرایش) عروس، صورت وی را بند می‌انداختند. بندانداز اولین مو را با نقل یا حبه‌ای قند از بین دو ابروی عروس برمی‌داشت و موی او را با فِرِ قَشویی، فر می‌کرد (مؤیدمحسنی، 88). مردم کیش عروس را آرایش نمی‌کردند و فقط دایۀ عروس موهای او را حالت می‌داد و می‌بافت، به‌طوری‌که روی سر به‌صورت برجسته درمی‌آمد (مختارپور، 560؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : رسترپو، همانجا؛ همایونی، فرهنگ، 504؛ شکورزاده، 161-162). 
پوشاک عروس در بندر لنگه، شلوار پولک‌دوزی‌شدۀ قرمز، پیراهن چین‌دار آبی، دستمال و دمپایی سبزرنگ بود. داماد نیز کت‌وشلوار می‌پوشید و عروس با زیورآلاتی مانند النگو و پابند طلا آراسته می‌شد (نوربخش، 279). عروس مینابی پیراهن حریر، شلوار سبزرنگ، روسری‌ای به نام جلبیل‌زری و چادری تزیین‌شده با گلابتون و پولک و مهره می‌پوشید (سعیدی، سهراب، همانجا). لباس عروس در ایل بهمئی با لباس معمولی زنان تفاوتی نداشت و تنها از آن گران‌تر بود. عروس جواهراتی را که به او هدیه شده بود، به خود می‌آویخت و گاهی نیز جواهری به نام خالک بر سوراخ بینی راستش آویزان می‌کرد (رسترپو، همانجا). در سیرجان، لباس و کفش سفید به تن عروس می‌کردند و توری سفید به نام «شیفون بهاره» بر سرش می‌گذاشتند (مؤیدمحسنی، همانجا).
پوشاک سنتی داماد در کیش، عمامه‌ای نارنجی‌رنگ، بشت (عبایی نازک)، کت، ثوب، زنجفره، اوزار و نعلین مخصوص است. امروزه به‌جای عمامه، عگال و قتره به سر می‌گذارند. پوشاک سنتی عروس پیراهنی به رنگ سبز، نقابی سبز به نام اِبشارالعرس و چادری بلند و سبزرنگ از جنس حریر است. زیورآلات عروس، خلخال برای پا و اِضمام برای بینی بود (مختارپور، 551، 560). لباس عروس در قوچان، درگز و بجنورد شامل پیراهنی گل‌دار، کتی به نام کولَه به رنگهای سبز، سرخ و عنابی، شلوار، زیرپیراهنی، عرقچین، چارقد، جوراب و چارق با تزیینات فراوان است. داماد هم چوخه، قبا، پیراهن، شلواری به نام قره‌منگه، عرقچین، شال ابریشمی قرمزرنگ، چارق و پاتاوه می‌پوشد (شکورزاده، 162-163).
در سگزآباد قزوین، بر سر عروس 3 سربند رنگیِ ابریشمی می‌انداختند و پیشانی‌اش را با سنجاق، آینه، زرورق و گل سرخ تزیین می‌کردند. داماد هم دستمال ابریشمیِ کلاغی به سر می‌بست و عبا می‌پوشید (آل‌احمد، تات‌نشینها، 79). پوشش عروس در چرات سوادکوه، پیراهن رنگی، کت، روسری، چادر سفید و نیز توری برای صورت، و لباس دامادْ کت و شلوار، جلیقه و پیراهنی سفید بود (غفاری چراتی، 141-142). در ابیانه، لباس رسمی عروسْ پیراهنی ابریشمی، نیم‌تنه‌ای زربافت، کتی مخمل، تنبانی پُرچین تا پایین زانو، چارقد و سربند بود (خوانساری، 173-174).
لباس عروس در تهران در دورۀ قاجار، پیرهنی بلند از ابریشم سفید بود با سربندی توری که روی زمین کشیده می‌شد (مستوفی، 2 / 438). به نوشتۀ تاورنیه، ارمنیان ایران پارچه‌ای سفیدرنگ روی سر عروس می‌انداختند که همۀ صورت و بدنش را می‌پوشاند. داماد هم یک پارچۀ توری پشت‌گلی زردار بر سر می‌گذاشت که تا زیر شکم می‌رسید (ص 442).
غذای عروسی در هر منطقه با توجه به فرهنگ آن محل تعیین می‌شد. در اورامان کردستان ظهر روز سوم عروسی، خانوادۀ داماد ناهار می‌داد. خانواده‌های ثروتمند آبگوشت، و خانواده‌هایی با توان مالی کمتر، در فصل بهار آش دوخوا و در پاییز و زمستان آش پیازاو می‌دادند (سعیدی، محمدصالح، 123). خوراک مرسوم عروسی در اردکان یزد نان، پنیر، سبزی و تخم‌مرغ رنگ‌شده بود (سپهری، 135). مینابیها برای ناهار عروسی، خورش سبزی با برنج یا خورش گوشت و مرغ می‌دادند. شام هم استمبلی (استانبولی‌پلو) با مخلفات بود (سعیدی، سهراب، 239). غذای عروسی در تنکابن، خورش دم‌کباب با سبزیجات، ماست و سیرترشی بود که برنج را مردها و خورش را زنها می‌پختند (خلعتبری، فرهنگ ... ، 166). در استرک کاشان، گوشت‌نخوداسفناج و پلوخورش‌لپه از غذاهای معمول عروسی بود (بابایی، 138). مردم سگزآباد در مراسم عروسی با کله‌جوش، آبگوشت، آش دوغ یا پلو از مهمانان پذیرایی می‌کنند (آل‌احمد، همان، 77).
جشن و پای‌کوبی، خواندن ترانه، اجرای نمایش و بازیهای مخصوص در مجلس زنانه و مردانه تا صرف شام و پس از آن، تا پاسی از شب ادامه می‌یافت. چوب‌‌بازی (نک‍ : ه‍ د، ترکه‌بازی) و دستمال‌بازی (ه‍ م) از جملۀ رقصهای رایج در بسیاری از مناطق بود (کریمی، اصغر، 121-122؛ بختیاری، 265؛ مسلمی، 200). در علی‌آباد کتول، تنکابن، قوچان، چالوس، گاهِ چناران و همچنین در میان ترکمنها کشتی‌گیری نیز مرسوم بود (حسینی، 127؛ دانای علمی، 182؛ شاکری، 268؛ نوشین، 107؛ غفوری، 43؛ کمالی، 139؛ پورکریم، 48- 49). در علی‌آباد، دُرنه‌بازی و در چالوس ورزاجنگی هم اجرا می‌شد (حسینی، نوشین، همانجاها).
افزون‌براین، برای گرمی‌بخشیدن به مجلس، نمایشهایی در روز و شب عروسی اجرا می‌شد. در تهران در عروسیهای بزرگ، نمایشهایی با داستان یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد و زال و رودابه و سپس متناسب با اینکه خانواده‌های عروس و داماد اهل چه شهری بودند، نمایشنامه‌های انتقادی مانند وکیل و موکل، عروسی کاشیها، هیزم‌شکن، سلمانی و جز اینها برپا می‌شد (برای آگاهی از نحوۀ برگزاری این نمایشها، نک‍ : شهری، 2 / 67-71). اراکیها سیاه‌بازی و نمایشهای سریال اجرا می‌کردند که نمایش هفت‌درویش از همه معروف‌تر بود (محتاط، 2 / 299). در شیراز و اردکان نمایشهای تخته‌حوضی اجرا می‌شد (فقیری، 85؛ سپهری، همانجا). در عروسی گیلانیها اجرای بندبازی رایج بود (پاینده، 79؛ خلعتبری، همان، 170).

عروس‌کشان

در پایان جشن، جمعی از اقوام داماد به همراه شماری نوازنده برای بردن عروس می‌آمدند. در بیشتر مناطق به این بخش از مراسم، عروس‌کشان می‌گویند. گاهی داماد هم در این مراسم حضور داشت. بدرقۀ عروس از منزل پدری در بیشتر مناطق ایران با آدابی مشابه برگزار می‌شد؛ به این ترتیب که به عروس لباسهای مخصوص این روز را می‌پوشاندند، سپس عروس دست پدر، مادر، برادر و خواهر بزرگ‌تر خود را می‌بوسید و از آنها خداحافظی می‌کرد. در الموت، عروس پیش از رفتن به خانۀ داماد، به منزل نزدیکان می‌رود و از آنها نیز خداحافظی می‌کند (عسگری، 1 / 8- 9). در سروستان، عروس یک‌بار دور اجاق خانه می‌گشت و پیش از خروج، دستهای خود را پر از گندم و برنج می‌کرد. سپس او را از زیر آینه و قرآن رد می‌کردند (همایونی، فرهنگ، 505-506). نام این مراسم در تنکابن زن بِیَر یا زن‌وِر بود (دانای علمی، 183). در بروجرد و اراک، عروس تا هدیه‌ای به نام توکفشی یا ری‌کفشی نمی‌گرفت، کفشهایش را برای رفتن به پا نمی‌کرد (کرزبر، 309؛ محتاط، همانجا). در فسا عروس در حالِ گریه، دستش را در ظرفی پرازآرد می‌کرد و مادرش از همین آرد حلوا می‌پخت و روز بعد برای عروس و داماد می‌فرستاد (رضایی، 510). عروس قشقایی پس از خداحافظی با اعضای خانواده، 3 بار گرد اجاق می‌گشت و قرآن را می‌بوسید و از خانه بیرون می‌آمد (درداری، 155). در ساوه هم عروس 3 بار دور کرسی می‌چرخید (امیرحسینی، 121). 
در مناطقی مانند شیراز، سروستان، خراسان، گیلان و آبروان مشهد و نیز در میان تالشها رسم بود که همراهان داماد از خانۀ عروس اشیائی مانند قاشق یا لیوان بدزدند (فقیری، 82؛ همایونی، همان، 505؛ شکورزاده، 171؛ پاینده، 68؛ کریمی و بنی‌اسد، 35؛ عبدلی، 103). در احمدآباد جرقویه برای شگون، یک رأس بز از خانۀ عروس می‌دزدیدند و چند روز بعد آن را برمی‌گرداندند (کریمی و اکبری، 60).
در برخی از مناطق مانند شیراز، کازرون، ساوه و در میان ایل بختیاری چهارلنگ، پدر عروس پس از دریافت قبالۀ عقد، اجازۀ بردن دخترش را می‌داد (فقیری، امیرحسینی، همانجاها؛ حاتمی، 35؛ سرلک، 39). در خراسان نیز قبالۀ عقد در دستمال سبز ابریشمی پیچیده، و به پدر عروس تحویل داده می‌شد (شکورزاده، 168). در پیرسواران ملایر، پدر داماد عقدنامه را جلو پای عروس می‌گذاشت و عروس پس از پاگذاشتن روی آن، از خانۀ پدر خارج می‌شد (رسولی، غلامحسن، 335). عروس تویسرکانی نیز به همین ترتیب باید 3 بار از روی عقدنامه‌اش رد می‌شد (مقدم، 1 / 562).
در ایل بهمئی، هنگامی‌که عروس قصد ترک خانۀ پدری را داشت، دو زن با گرفتن طنابی مانع خروج او می‌شدند، پدر داماد به آنها هدیه‌ای می‌داد و عروس را می‌بردند (رسترپو، 103). زنان ترکمن طی مراسمی به نام «آیاق آلماق»، مانع رفتن عروس می‌شدند و پس از گرفتن شیرینی، که به آن «کجه وه کؤیمز» می‌گفتند، اجازۀ بـردن عروس را به خانۀ داماد می‌دادند (معطوفی، 3 / 2139؛ برای موارد مشابه در مناطق دیگر، نک‍ : حمیدی، 299؛ دانای علمی، 184؛ عبدلی، 102؛ زرگری، 168). کردهای ایزدی هنگام خروج عروس از خانه، مبالغی را به‌عنوان شاباش در میان مهمانان پخش می‌کردند که معمولاً نصیب کودکان و افراد کم‌سن‌وسال می‌شد. سپس عروس و همراهانش راهیِ خانۀ داماد می‌شدند (یوسفی، عثمان، 169).
در بیشتر شهرها و مناطق ایران، اگر منزل داماد نزدیک بود، عروس را با پای پیاده می‌بردند؛ وگرنه در خانواده‌های معمولی، عروس را سوار بر اسب یا قاطری آذین‌بسته می‌کردند و دختران خانواده‌های اشرافی با کالسکه، تخت روان یا هودجی روی فیل تا خانۀ داماد می‌رفتند (کتیرایی، 211؛ مونس‌الدوله، 51؛ رمضان‌خانی، 230؛ بیات، 78). سرنا در سفرنامه‌اش، ضمن وصف عروسی عصمت‌الدوله، دختر ناصرالدین شاه قاجار، اشاره کرده است که او را سوار بر فیل سفید به خانۀ داماد بردند (ص 225). در ایل بهمئی و نیز در تنکابن و کوهپایه‌های گیلان، عروس را فقط سوار بر مادیان می‌کردند و اعتقاد داشتند که اگر سوار قاطر شود، نازا خواهد شد (رسترپو، 104؛ دانای علمی، 185؛ پاینده، 77).
مسیر حرکت عروس به خانۀ داماد اغلب آذین‌بندی و چراغانی می‌شد و همراهان عروس ضمن شادمانی، مراسمی متنوع اجرا می‌کردند. گاهی همراهان از ابتدا تا انتهای مسیر صلوات می‌فرستادند و مدح حضرت علی و امام رضا (ع) را می‌گفتند (کتیرایی، 213-214). در بیشتر مناطق مطربها و نوازندگان می‌نواختند، مردان می‌رقصیدند و زنان کِل می‌کشیدند. همچنین، به آتش‌بازی، ترقه‌بازی و فشفشه‌بازی می‌پرداختند.
در سیرجان، چند مرد پیشاپیش عروس حرکت می‌کردند؛ دو نفر از آنها آینه و چراغ (لالۀ) روشن در دست می‌گرفتند و یکی کاسۀ نبات بر سر می‌گرفت (مؤیدمحسنی، 89-90). در مسیر خانۀ داماد، یکی از افراد نزدیک و محرم عروس، او را همراهی می‌کرد. در تهران و شهرهایی مانند شیراز، ارسنجان، سمنان و سیرجان شایسته نبود که مادر عروس در عروس‌کشان شرکت کند (کتیرایی، 210- 211؛ مونس‌الدوله، همانجا؛ همایونی، گوشه‌ها ... ، 108؛ رحیمی، جام ... ، 1 / 625؛ احمدپناهی، 258؛ مؤیدمحسنی، 90). 
در گذشته در میان زردشتیان رسم بود که آخر شب و بعد از خوردن شام، موبد با چند تن از نزدیکان داماد به خانۀ عروس می‌آمد تا او را به خانۀ داماد ببرد. صورت عروس را با پارچۀ سبز ابریشمی می‌پوشاندند و پیشاپیش او دو نفر، به‌عنوان نماینده‌های عروس و داماد حرکت می‌کردند (مهربانپور، 46-47؛ آذرگشسب، 184-185؛ رمضان‌خانی، 228).
در بندر لنگه، اگر حجله در خانۀ عروس بود، داماد با اقوام و گروه قوال به سوی منزل عروس راه می‌افتاد (نوربخش، 280). هنگامی‌که کاروان عروس و همراهان به منزل داماد می‌رسیدند، در آستانـۀ در، گوسفندی پیشِ پای عروس قربانی می‌شد و او از روی خون قربانی می‌گذشت. این رسم در بیشتر نقاط ایران اجرا می‌شد (برای نمونه، نک‍ : در شهر بابک: عزیزی، 339؛ در کهگیلویه و بویراحمد: رسترپو، همانجا؛ در سیرجان: مؤیدمحسنی، 91). در این هنگام، پرتاب انار، نارنج، سیب، گلابی یا قند به سوی عروس رسمی بود که تقریباً در همۀ مناطق ایران انجام می‌گرفت. به این ترتیب که داماد نزدیک خانه می‌ایستاد یا بالای پشت‌بام می‌رفت و یکی از اینها را به سوی عروس پرتاب می‌کرد. این مراسم نارزنی یا نارنج‌زنی نامیده می‌شد (برای نمونه، نک‍ : در اویهنگ کردستان: سعیدی، محمدصالح، 126؛ در طالقان: فلاحی، 639؛ در جندق: حکمت، 117؛ در اورازان: آل‌احمد، اورازان، 37؛ در چراتِ سوادکوه: غفاری چراتی، 143-144؛ در دیلمان: کریمی، احمدعلی، 37؛ در طالب‌آباد: صفی‌نژاد، 424؛ در همدان: اذکائی، 377؛ در اردبیل: صفری، 2 / 160؛ در پیرسواران: رسولی، غلامحسن، 335؛ در قوچان: شاکری، 267). در برخی از مناطق این باور وجود داشت که اگر عروس میوه را می‌گرفت، در طول زندگی بر داماد مسلط می‌شد (هدایت، 30؛ مونس‌الدوله، 53). در گیلان علاوه‌بر نارنج، داماد برای صدقه مرغ پخته‌ای را در نان می‌گذاشت و به سمت عروس پرتاب می‌کرد (پاینده، 67). در خلخال نیز داماد میوه و حلوای تزیین‌شده‌ای به نام بُورِم را به سمت عروس پرتاب می‌کرد (ایرانی، 107). 
داماد برای برتری کارهای دیگری هم انجام می‌داد؛ مثلاً بالای در خانه می‌ایستاد تا عروس از زیر پایش رد، و زبانش کوتاه شود (هدایت، همانجا؛ کتیرایی، 215). در ایل بهمئی، هنگامی‌که عروس به نزدیک خانۀ داماد می‌رسید، داماد با چوبی کوچک چند ضربۀ آرام به نشانۀ تسلط و اقتدار به سر او می‌زد (رسترپو، 104). دامادهای کرد ایزدی نیز هنگام ورود عروس به خانه، ابتدا او را با سنگ‌ریزه می‌زدند و سپس یک قرص نان بر سر او می‌شکستند (تونجی، 158).
در میان زردشتیان مرسوم است که قبل از ورود عروس به خانه، جلو پای او و داماد آتشی روشن، و روی آتش اسفند و کندر دود می‌کنند و سپس شربتی حاوی قند، گلاب و تخم شربتی ابتدا به عروس و داماد، و سپس به بقیۀ مهمانان می‌دهند (رمضان‌خانی، 233).
در دیلمان هنگام ورود عروس به خانۀ داماد، کسانی که افسار قاطر او را در دست داشتند، منتظر می‌ماندند تا حق قدم خود را دریافت کنند (کریمی، احمدعلی، همانجا). تنکابنیها نیز به افساردارِ اسب حق‌الزحمه‌ای با عنوان «لافَندسَری» می‌دادند (دانای علمی، 190).
هنگامی‌که عروس شیرازی وارد خانۀ داماد می‌شد، ظرفی عسل پیش او می‌آوردند و او با انگشت به درِ خانه، عسل می‌کشید و وارد می‌شد. سپس سینی‌ای حاوی قرآن، نقل و کاسه‌ای آب با برگی سبز یا نارنج در آن می‌آوردند. عروس از زیر قرآن رد می‌شد، نقل را بر سرش می‌پاشیدند و کاسۀ آب را جلو پایش می‌گذاشتند تا از روی آن رد شود؛ به‌طوری‌که کاسه واژگون گردد (همایونی، گوشه‌ها، 107). عسل‌زدن عروس به درِ خانه در تنکابن و خلخال نیز رایج بود (دانای علمی، ایرانی، همانجاها).
در اردکان هنگام ورود عروس به خانۀ داماد، انار شیرین یا تخم‌مرغی زیر پای او می‌گذاشتند تا آن را خرد کند (سپهری، 137). کردها پس از ورود عروس به خانۀ داماد، بر سرش نان لواش می‌ریختند و او را یک تا 3 بار به دور تنور می‌گرداندند (نیکیتین، 249). 
در میان روستانشینان قوچان رسم است که پدر و مادر داماد هنگام ورود عروس با هم کشتی بگیرند. سپس مادر داماد مجمعه‌ای شامل گندم، نان و شیرینی می‌آورد و نان را بالای سر عروس می‌شکند و به فقرا صدقه می‌دهد. شیرینی و گندم را هم بر سر عروس می‌ریزد تا بچه‌ها جمع کنند. بعد چند سینی مسی بزرگ برابر عروس می‌گذارند تا بعد از پیاده‌شدن از اسب، از روی آنها بگذرد تا به حجله برسد (هنری، 1343 ش، ص 51؛ شاکری، 267). اردبیلیها نیز همین رسم سینی مسی را اجرا می‌کردند (صفری، 2 / 160).
در سوادکوه، مادر عروس ظرف مسی بزرگی حاوی برنج، همراه عروس می‌فرستاد و عروس هنگام ورود به خانۀ داماد با پا محتوای ظرف را در خانه می‌ریخت؛ سپس این برنج جمع‌آوری، و به نیازمندان داده می‌شد. این رسم برکت‌بِنی نام داشت (یوسفی، فریده، 83). عشایر سیرجان اجاقی بالای تپه‌ای می‌افروختند. داماد در کنار اجاق، و عروس در منزل، لباسش را عوض می‌کرد. سپس آن دو چند دور گرد اجاق می‌چرخیدند و به خانه می‌رفتند (بختیاری، 312). در اورازانِ طالقان، پدر یا ولی داماد یا بزرگ‌ترها جلو خانه قرآن می‌خواندند و آن را دور سر عروس می‌گرداندند و بعد عروس را پیاده می‌کردند (آل‌احمد، اورازان، 37).

 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: