صفحه اصلی / مقالات / عجایب نامه ‎ها /

فهرست مطالب

عجایب نامه ‎ها


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 6 مرداد 1400 تاریخچه مقاله

عَجایِبْ‌نامه‌ها، نام عمومی گونه‌ای خاص از کتابهایی به زبانهای فارسی و عربی، که در آنها شگفتیهای جهان آفرینش به همراه موجودات خیالیِ آفریدۀ ذهن بشر با جهان‌شناسی خاصی که در آن مرزهای تخیل و واقعیت درآمیخته، توصیف شده‌اند.این کتابها درعین‌حال عناوین مشخص‌تری مانند عجایب البلدان، عجایب البر و البحر، عجایب الاشیاء، عجایب و غرایب، مجمع الغرایب، عجایب المخلوقات، تحفة العجایب و جز اینها نیز داشته‌اند (نک‍ : حاجی‌خلیفه، 2 / 1126؛ منزوی، علینقی، 2 / 622-624؛ منزوی، 1 / 231- 237).
عجایب‌نامه‌ها مجموعه‌ای از معارف سده‌های گذشته در زمینه‌های متفاوت مانند جغرافیا، جانورشناسی، گیاه‌شناسی، کانی‌شناسی، آسمان و اجرام فلکی، و مردم‌شناسی را در بر می‌گیرند و از این لحاظ آشنایی با آنها برای بررسی تاریخ علم اهمیت دارد. همچنین به‌واسطۀ وجوه تخیلی آنها از زاویۀ ادبی و نیز به‌دلیل تفکر خاص ناظر بر تدوینشان از نظر هستی‌شناسی واجد اهمیت‌اند. اما بیش از همۀ اینها، از منظر فرهنگ مردم مهم هستند، زیرا در هریک از آنها نمونه‌های فراوانی از دانش عامه در عصر مؤلفان، افسانه‌ها و قصه‌های رایج در آن زمان، و نیز باورها و اعتقادات مردم در زمینه‌های متفاوت بازتاب یافته است. درحقیقت، این کتابها بخشهای مهمی از فرهنگ مردم ما را در سده‌های گذشته ثبت و ضبط کرده‌اند و در انتقال آنها به دوره‌های بعد نقش مهمی داشته‌اند. آنها همچنین بر شمار قابل توجهی از داستانهای سنتی ما مانند سمک عیـار، داراب‌نامه‌ها، ابومسلم‌نامه، جنیدنامه و شیرویه (ه‍ م‌م) تأثیر فراوانی نهاده‌اند. به همین دلایل، برای شناخت دقیق اجزاء فرهنگ مردم و سیر تحول آنها، باید این‌گونه کتابها با دقت مورد توجه قرار گیرند.

منابع عجایب‌نامه‌ها

عجایب‌نامه‌ها مبتنی‌بر منابع مختلفی‌اند که یکی از مهم‌ترین آنها، کتابهای جغرافیا ست. دانش جغرافیا از دیرباز مورد توجه دولتهای مقتدر و امپراتوریهای بزرگ مانند یونان، روم و ایران بوده است. این دولتها برای گسترش حوزه‌های اقتدار خود، گردآوری مالیات و باج‌ستاندن از سرزمینهای دیگر به این دانش نیازمند بودند. گسترش بازرگانی، توسعۀ راههای ارتباطی و حمل‌ونقلْ ضرورت پرداختن به این دانش را افزایش می‌داد. پس از شکل‌گیری امپراتوری اسلامی، علاوه‌ بر ضرورتهای پیش‌گفته، سببهای دیگری نیز توجه به دانش جغرافیا را الزام‌آور می‌کرد که یکی از آنها، به‌جاآوردن فریضۀ حج بود؛ مسلمانان در هر گوشه‌ای از امپراتوری که زندگی می‌کردند، در صورت مستطیع‌شدن، باید برای انجام این فریضه به مکه می‌رفتند. سبب دیگر، به تفاوت برخورد حکومت اسلامی با سرزمین تابعه مربوط می‌شد، زیرا براساس قوانین کشورهایی که «به صلح یا به جنگ یا به معاهده و امثال آن مسخر شده [بودند]»، در شیوۀ اخذ باج و خراج با آنها متفاوت برخورد می‌شد (زیدان، 507).
نخستین کتاب مسلمانان در زمینۀ جغرافیا المسالک و الممالک تألیف ابن‌خردادبه است؛ ادارۀ برید در نواحی جبل با او بود (ابن‌ندیم، 245). صاحب الفهرست از 4 کتاب دیگر با همین عنوان نام می‌برد که در سده‌های 3 و 4 ق / 9 و 10 م به دست ایرانیان تألیف شده است (همو، 228، 246، 248، 473) و اینها غیر از مسالک و ممالک ابواسحاق ابراهیم اصطخری، جغرافی‌دان مشهور قرن 4 ق است.
دانش جغرافیا در ممالک اسلامی با کوشش دیگر دانشمندان مانند ابوزید بلخی، ابن‌حوقل، ابن‌فقیه، مقدسی، مسعودی و صاحب حدود العالم در اواخر قرن 4 ق به حد کمال رسید. برخی از آنها با مسافرتهای طولانی به نقاط مختلف، مشاهدات خود را تحریر، و «بسیاری از اغلاط بطلمیوس را تصحیح کردند» (زیدان، 508). این تألیفات مورد توجه بسیاری از خوانندگان قرار گرفت، زیرا دنیای جدید و ناشناختۀ سرزمینهای دیگر را برای آنها بازگو می‌کرد. چنین اقبالی به کتابهای جغرافیا، برخی از نویسندگان را بر آن داشت که با استفاده از کتابهای دیگر، به‌ویژه کتابهای مربوط به طبیعیات، و نیز با استفاده از شنیده‌های شفاهی خود، افسانه‌های سحرآمیز و داستانهای شگفت‌انگیز را به کتابهای جغرافیا اضافه کنند.
نمونه‌ای از این کتابها، سلسلة التواریخ یا اخبار الصین و الهند است. این کتاب به بازرگانی به نام سلیمان منسوب است که در 237 ق / 851 م به چین سفر کرده، و نامش نیز در کتاب آمده است (حورانی، 91). به نوشتۀ احمد اقتداری، سلیمانْ بازرگانی ایرانی از مردم بندر سیراف بود که خاطرات سفرش را در کتابی به زبان عربی نوشت (ص 90). قریب یک قرن بعد، ابوزید حسن بن یزید سیرافی با کسب اطلاعات فراوانی دربارۀ چین از شخصی به نام ابن‌وهب قریشی این سفرنامه را بازنویسی کرد (سمسار، 219). گفته‌های سلیمان و ابوزید را مسعودی نیز که معاصر ابوزید بوده، تأیید کرده است. او در 330 ق / 942 م، ابوزید را در بصره دیده، و در کتاب خود ضمن نقل برخی از گفته‌های وی، دقت نظر او را ستوده است (مروج ... ، 1 / 143-144). در ابتدای کتاب تأکید شده که شرح «عجایب» منطقۀ مورد گزارش، بخشی از موضوع کتاب است: «هذا کتاب فیه سلسلة التواریخ و البلاد و البحور و انواع الاسماک و فیه علم الفلک و عجایب الدنیا و قیاس البلدان و المعمور منها و الوحش و عجایب» (سیرافی، 36). در متن نیز به برخی از این‌گونه عجایب اشاره شده است؛ مانند «مردی که 250 سال عمر کرد» (همو، 41) و نوعی ماهی که «صورتش مانند صورت انسان است و بر فراز آب پرواز می‌کند» (همو، 42).
رواج چنین کتابهایی، برخی از پژوهشگران را به این نتیجه رسانده است که عجایب‌نامه‌نویسی را «رشتۀ ویژه‌ای از جغرافیا» بدانند یا اینکه آن را «گونه‌ای ابتدایی از دانش جغرافیا» به شمار آورند (منزوی، علینقی، 2 / 622؛ EI2, I / 203-204). البته بررسی موضوع و مضمون عجایب‌نامه‌ها این نظر را تأیید نمی‌کند، زیرا هریک از آنها مجموعه‌ای است از همۀ دانشهای عصر مؤلفانشان که در عین حال خیال‌پردازی گسترده‌ای دربارۀ موجودات فراطبیعی در آنها جای گرفته است. علاوه‌براین، بررسی کتابهای جغرافیا، حتى قدیم‌ترین آنها، نشان می‌دهد که مرزهای مشخصی با عجایب‌نامه‌ها دارند؛ فی‌المثل در حدود العالم ــ که در 372 ق / 982 م تألیف شده، و از «اُمهات کتب جغرافیا به زبان فارسی است» (صفا، 1 / 351) ــ نشانی از عجایب‌نویسی به چشم نمی‌خورد و در دیگر کتابهای جغرافیا مانند مسالک و ممالک اصطخری نیز ــ که قدیمی‌تر از حدود العالم بوده، و متکی بر صور الاقالیم ابوزید بلخی است (بارتولد، 24؛ افشار، 7) ــ فقط موضوعات جغرافیایی مورد توجه قرار گرفته است. در این کتابها ویژگیهای هر شهر و ناحیه مانند موقعیت طبیعی، نوع تولیدات، میزان آنها، شمار جمعیت، فاصلۀ یک شهر با شهرهای مجاور، و «قصبات» و «رُستاق»های وابسته به هر شهر با دقت بیان شده است؛ در صورتی که نویسندگان عجایب‌نامه‌ها، اگرچه از کتابهای جغرافیا بسیار استفاده کرده‌اند، اما بیشتر به «عجایب» و «غرایب» توجه نشان داده‌اند. در مقدمۀ یکی از قدیمی‌ترین عجایب‌نامه‌ها چنین می‌خوانیم: «این کتاب فراهم‌آورده‌ای است ... در بیان تحف و غرایب و لطف و عجایب و علمهای غریب و خواص عجیب» (تحفة ... ، 1). همچنین عنوان هریک از فصلهای ده‌گانۀ عجایب المخلوقات طوسی با کلمات «فی العجایب ... » شروع می‌شود.
تفاوت موضوع عجایب‌نامه‌ها و کتابهای جغرافیا بیش از هرچیز به اهداف متفاوتی مربوط می‌شود که ناظر بر تدوین آنها بوده است. یکی از اهداف مهم تألیف کتابهای جغرافیا، کمک به دولتمردان بوده است تا بتوانند سیاستهای اقتصادی خود را در ارتباط با شهرها و نواحی مختلف تدوین کنند؛ اما هدف عجایب‌نامه‌نویسان این بوده است که «طبع را از آن طراوتی، و روح را از آن راحتی پدید آید» (طوسی، 2)، و اگر هم در آنها «بحث از حقایق اشیاء» صورت می‌گیرد، باز هم برای آن است که چنین موضوعاتی «سبب لذات دنیوی و سعادات اخروی» می‌شود (قزوینی، 1-2). همین تفاوت باعث گردیده است که جغرافی‌دانان دربارۀ شهرهایی مانند بابل، که در آن دوره ازلحاظ اقتصادی بی‌اهمیت بوده‌اند، مطالب کوتاه و گذرایی بنویسند (اصطخری، 86-87)، اما عجایب‌نامه‌نویسان افسانه‌های شگفت‌آور و تاریخی فراوانی دربارۀ آنها نقل کنند (طوسی، 189-190).
بخش دیگری از منابع عجایب‌نامه‌ها، آثار و کتابهای طبیعیات است. در این میان، آثار بلیناس و کتاب الحیوان جاحظ جایگاه ویژه‌ای دارند. آپولونیوس تیانایی که در فرهنگ ایرانی و اسلامی بیشتر با نام بلیناس یا بلیناس حکیم از او یاد می‌شود، در عرصه‌های متفاوتی بر اندیشمندان ایرانی و اسلامی تأثیر گذاشته است (دراین‌باره، نک‍ : ه‍ د، بلیناس) که ازجمله باید به تأثیرات وی بر طلسمات و علوم غریبه و نیز کیمیاگری اشاره کرد. این دو عرصه از زمینه‌هایی‌اند که عجایب‌نامه‌نویسان، بسیار به آن علاقه‌مند بوده‌اند. در بسیاری از عجایب‌نامه‌های موجود بارها از بلیناس نام برده شده است؛ فی‌المثل قزوینی در عجایب المخلوقات بیش از 20 بار از او نقل قول کرده است (ص 145-146، 194، جم‍‌ ).
کتاب دیگری که بر عجایب‌نامه‌نویسی تأثیر فراوان گذاشته، الحیوان تألیف ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ بصری، از نویسندگان پرکار اواخر سدۀ 2 و نیمۀ نخست سدۀ 3 ق است. او سفرهای بسیار کرد و از نظر فکری پیرو یکی از فرقه‌های معتزله بود. کتاب الحیوان وی مهم‌ترین منبع حیوان‌شناسی در جهان اسلام بوده است (دربارۀ جاحظ، نک‍ : ذکاوتی، سراسر اثر).
بخش دیگری از منابع عجایب‌نامه‌ها اخبار، احادیث، افسانه‌ها، خاطره‌ها و باورهایی بوده که به‌طور شفاهی در میان مردم نقل می‌شده است. بسیاری از عجایب‌نامه‌نویسان به استفادۀ خود از منابع شفاهی اشاره کرده‌اند. اکنون و پس از مقدمه، مهم‌ترین عجایب‌نامه‌های ایرانی را معرفی می‌کنیم:

عجایب الدنیا

از این کتاب با نامهای دیگری مانند عجایب البلدان، عجایب الاشیاء، کتاب البلدان و عجایب برّ و بحر نیز یاد شده است (نک‍ : بهار، 2 / 18-20؛ صفا، 1 / 618؛ نویدی، 19). دربارۀ مؤلف کتاب و زمان تألیف آن میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد. در نسخه‌هایی که از این کتاب موجود است، از ابن‌محدث نامی یاد شده که در سدۀ 7 ق / 13 م، کتاب را تألیف کرده است؛ ازاین‌رو گروهی از پژوهشگران همین شخص را مؤلف کتاب، و زمان تألیف آن را نیز سدۀ 7 ق می‌دانند (نک‍ : امیدسالار، سراسر اثر). گروهی دیگر از پژوهشگران با استناد به اینکه نویسندۀ تاریخ سیستان (ص 13-14) از کتابی با نام عجایب برّ و بحر یا عجایب البلدان تألیف ابوالمؤید بلخی (دربارۀ او و تألیفاتش، نک‍ : دانشنامه ... ، 1 / 185- 188) یاد کرده، و نیز با استناد به تصریح نام او در مواضع مختلف نسخه‌های موجود و همچنین سبک کهن بخشهایی از این نسخه، بر این باورند که اصل کتاب تألیف ابوالمؤید بلخی بوده، و در سدۀ 7 ق ابن‌محدث تبریزی مطالبی به آن افزوده است (بهار، همانجا). برخی نیز نقش ابن‌محدث را بیشتر دانسته، و تأکید بر وجود دو مؤلف کرده‌اند (نویدی، 22-33).
عجایب الدنیا نخستین‌بار در 1372 ش / 1993 م به‌دست پژوهشگر روسی، ل. پ. اسمیرنوا، براساس 3 دست‌نویس تصحیح، و با مقدمه‌ای مفصل به همراه تعلیقات و نیز ترجمۀ روسی در مسکو منتشر شد. در 1397 ش نیز تصحیحی دیگر به همت علی نویدی ملاطی براساس همان 3 دست‌نویس، و با مقدمه و نیز ترجمۀ مقدمه و تعلیقات متن روسی در تهران منتشر شد.
ساختار کتاب فصل‌بندی خاصی ندارد و مطالب در بندهای مختلف در پی هم آمده‌اند. همان‌گونه که مصحح روسی نیز تأکید کرده است، مؤلف یا مؤلفان توجه خاصی به موضوعات فولکلوریک داشته‌اند (نک‍ : اسمیرنوا، 125). برای نمونه، می‌توان به مطالبی اشاره کرد که دربارۀ آیینهای باران‌خواهی (ه‍ م) نقل کرده، و ازجمله نوشته‌اند: در ترکستان مجسمۀ مردی را از سنگ بر سر کوهی ساخته‌اند و هرگاه باران نبارد، مردم در آنجا حاضر شده، بخور می‌سوزانند و به مجسمه احترام می‌گذارند؛ آنگاه بزرگ خود را دست و پا بسته، در پای مجسمه انداخته، می‌گویند او را برای قربانی آورده‌ایم؛ پس از آن، از دهان مجسمه آب به اندازه‌ای که لازم باشد، روان می‌شود (ابن‌محدث، 6-7، برای موارد دیگر در این کتاب، ازجمله سنگ‌باران اردبیل، نک‍ : 45، 141، 173).
از نمونه‌های جالب توجه دیگر کتاب، اشاره به ایجاد برف و سرما با توسل به جادو از سوی ترکان در جنگ با امیر اسماعیل سامانی است (همو، 111؛ نیز نک‍ : ه‍ د، جادو)، و نیز اشاره به این باور در میان مردم توس که در ظهر روز عاشورا، به هنگام نماز، مرغی بر قبۀ حرم امام رضا (ع) می‌نشیند و تا نماز شام نوحه و زاری می‌کند (ص 147)، همچنین اشاره به رواج ور گرم (نک‍ : ه‍ د، سوگند) در برخی از مناطق، به این ترتیب که هرگاه کسی را بخواهند سوگند بدهند، سندانی می‌آورند و آن را با حرارت آتش سرخ می‌کنند و برگ سبزی به دست آن‌کس می‌دهند و از وی می‌خواهند که سندان را با دست بگیرد و 40 گام راه برود و پس از آن سندان را بیندازد؛ اگر گناهکار باشد، دستش می‌سوزد و اگر بی‌گناه باشد، برگ زرد می‌شود؛ سپس به دعوی‌کننده می‌گویند که دروغ گفته‌ای؛ به میزانی که ادعا کرده است، از وی می‌گیرند و به سوگندخورنده می‌دهند (ص 43-44).

عجایب الهند

تألیف ناخدا بزرگ بن شهریار رامهرمزی است و مشتمل است بر خاطرات ملوانان و ناخدایان بندر سیراف از سفرهای دریایی خود به هند که برای مؤلف نقل کرده‌اند. متن فارسی کتاب ظاهراً از میان رفته، اما ترجمۀ عربی آن، که مربوط به اوایل سدۀ 4 ق بوده، در دسترس است. نسخۀ خطی عربی آن در استانبول به‌دست دانشمند فرانسوی، وان در لیت، افتاد که او آن را در سالهای 1883-1886 م با نسخۀ خطی دیگری که متعلق به هم‌وطنش مسیـو شفر بـود، مقابلـه کرد و به‌وسیلۀ مارسل دویک به فرانسوی ترجمه شد (ملک‌زاده، 12-13). در 1348 ش، محمد ملک‌زاده متن عربی را با نثری ساده و روان به فارسی برگردانیده است. از سرگذشت مؤلف اطلاعی در منابع تاریخی وجود ندارد، اما از اشاره‌ای که در متن کتاب به رویدادی در سال 342 ق کرده، روشن می‌شود که پس از این تاریخ هم زنده بوده است.
این کتاب را ازلحاظ گونه‌شناسی ادب شفاهی باید مجموعۀ خاطرات نامید. به نظر می‌رسد مؤلف هم برای حفظ لحن و زبان روایت و هم برای سندیت‌بخشیدن به مطالب کتاب، نام کامل راویان خاطره‌ها را ثبت کرده است. همۀ خاطره‌ها متناسب با این‌گونۀ ادبی، از زبان اول‌شخص (من) روایت می‌شود. این عجایب الهند علاوه‌بر آنکه ازلحاظ مضمونی مهم است، ازلحاظ گونه‌شناسی و شکل‌شناسی ادب شفاهی نیز دارای اهمیت است.
کتاب شامل یک مقدمۀ کوتاه و 136 خاطره است. مؤلف در مقدمه برای نشان‌دادن اهمیت شگفتیهای کتاب می‌نویسد: «خداوند ... عجایب و شگفتیهای جهان را به ده قسمت تقسیم کرد؛ نُه قسمت را به مشرق عالم بخشید و یک قسمت را به مغرب و شمال و جنوب عطا فرمود، و باز از نه قسمت عجایب مشرق، هشت قسمت را به ممالک هند و چین اختصاص داد و یک قسمت را به باقی ممالک مشرق‌زمین» (بزرگ بن شهریار، 1).
در این کتاب به برگزاری دو جشن بزرگ ایرانیان، یعنی نوروز و مهرگان، اشاره شده است؛ نویسنده در خاطره‌ای، آتش‌افروزی ویژۀ نوروز را در یکی از جزایر شرح می‌دهد (همو، 29) و در خاطره‌ای دیگر نقل می‌کند که بازرگانی یهودی در عمان به یکی از اهالی سیراف در روز جشن مهرگان هدیه‌ای گران‌بها می‌دهد (همو، 88). برخی از این خاطرات به‌صورت داستانهایی مستقل در آثار پیش و پس از نگارش کتاب نیز نقل شده‌اند، مانند لاک‌پشتی که دریانوردان آن را جزیره پنداشته، و روی آن آتش روشن کرده بودند (همو، 29)، که در الحیوان جاحظ، هزارو‌یک‌شب (سفرهای سندباد)، عجایب المخلوقات قزوینی و برخی آثار مربوط به اروپای قرون وسطى نیز نقل شده است (بورخس، 125-127).

تحفة الغرایب

تألیف محمد بن ایوب حاسب طبری، از ریاضی‌دانان بنام قرن 5 ق / 11 م است. این کتاب از قدیم‌ترین عجایب‌نامه‌های شناخته‌شده به زبان فارسی است که به‌طور کامل به دست ما رسیده است. از محمد بن ایوب، 9 رساله در زمینۀ ریاضی و نجوم شناخته شده است که برخی از آنها چاپ شده‌اند. نام و کنیه‌اش در آثار خود وی و نیز در کتابهایی که از او نام برده‌اند، یکسان نیست (نک‍ : صفا، 1 / 632؛ بهار، 2 / 16-17؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ او، نک‍ : دبا، 19 / 577- 579).
از تحفة الغرایب 5 نسخه موجود است (برای آگاهی بیشتر از ویژگیهای هر نسخه، نک‍ : مرکزی، 8 / 46-50، 9 / 852-854؛ ریو، II / 868-871؛ متینی، مقدمه بر ... ، 44-45، 53-57). کتاب را جلال متینی تصحیح، و با مقدمه‌ای مشروح در 1371 ش منتشر کرده است.
تحفة الغرایب مشتمل بر یک مقدمه و 34 باب است که در آنها برخی مسائل علمی مانند خواص اشیاء، اعتقادات و باورهای مردم، سرگرمیها و بازیهای رایج در آن دوران، و عجایب جغرافیایی شرح داده شده‌اند. مؤلف در دو موضع به منابع کلی خود، که یکی از آنها منابع شفاهی است، اشاره کرده است؛ ازجمله در باب 21 (در شناختن عجایب دنیا) می‌نویسد: «عجایبها در جهان بسیار است. همه را یاد نتوان کرد. آنچه شگفت‌تر است و شنوده و یافته و خوانده و دیده‌ایم، یاد کنیم» (ص 122). استفاده از منابع شفاهی سبب گردیده است تا بسیاری از اجزاء و مقوله‌های فرهنگ مردم آن دوره در کتاب بازتاب یابد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

بازیها و سرگرمیها

برخی از بابهای کتاب آگاهیهای فراوانی از بازیها و سرگرمیهای رایج در ایران سده‌های 4 و 5 ق به خواننده می‌دهد. منظور از بازی و سرگرمی، کارهای گوناگونی است که موجب تفریح و مشغولیت افراد می‌شود و برخی از آنها را می‌توان به شعبده‌بازی، تردستی و حقه‌بازی یا آنچه مردم به آن جادوگری می‌گویند، نیز تعبیر کرد (متینی، «برخی ... »، 177-194).
در باب 12 (در شناختن حیله‌ها که مردم پری‌دار را به کار آید)، حیله‌هایی را شرح می‌دهد که برخی افراد با به‌کارگیری آنها نشان می‌داده‌اند که جادو و افسون را باطل می‌کنند؛ برای نمونه، دربارۀ افرادی که ظاهراً آنها را جادو کرده‌اند، می‌نویسد: «بگوی تا سفیدبای چرب بنوشد؛ پس دیگرروز بفرمای تا قدح شیر تازه بیارند و تو خون سیاوشان و پنیرمایه پنهان اندر آن قدح کن، چنان‌که کس نبیند، و تو لب می‌جنبان، یعنی فسون می‌خوانم؛ بدو ده تا بخورد؛ پس بفرمای تا آب گرم خورد تا بعد یک ساعت قی کند تا شکوفه‌ها بیند از گلوی او برآید همچون جگرپاره و چیزهای سهمناک، چنان‌که مردم ببینند و بترسند، و تو می‌نمای که همه علتها و جادوییها ست که دشمنان کرده‌اند» (ص 80).
در باب 13 (در سنگها شکستن و رسنها گسستن و آهنها دریدن) نیز حیله‌هایی را شرح می‌دهد که مارافسایان و پهلوانان معرکه‌گیر به کار می‌برده‌اند؛ فی‌المثل دربارۀ خردکردن سنگهای بزرگ می‌نویسد: «باید که سنگی بود که آتش بسیار دیده بود در تنورها و بیرون گرفته و باید که کمتر آبی بدو رسیده بود؛ چون مشت و زخم بدو رسد، خرد شود» (ص 82-83).
در باب 20 (در نمودن بازیهای چابک لطیف در مجلسها و جایها)، سرگرمیها، بازیها و معماهایی را شرح داده است که با اتکا به ریاضیات از عهدۀ آنها می‌توان برآمد (ص 112-121)؛ این موضوع را می‌توان با تخصص مؤلف، که علم ریاضی است، مرتبط کرد. دیگر بابهایی که به بازیها و سرگرمیها و جادوگریها مربوط می‌شوند، عبارت‌اند از: «در نمودن بازیها و نیرنگها و شگفتیهای لطیف و چابک» (ص 68-72)، «در اصول شناختن طلسمهای چابک و لطیف» (ص 171-175)، و «در حیله‌ها که دزدان را بشناسند و دزدیده پدید آرند» (ص 64-67).

باورها و اعتقادات مردم

در بیشتر بابهای کتاب، از باورهای مردم در زمینه‌های مختلف یاد شده است، ضمن آنکه باب 17 (در دوستیها نمودن و مهر در دلها افگندن) (ص 98-101) به‌طور کامل دراین‌باره است. برخی از موارد یادشده هنوز هم در میان مردم ما رایج است که برای نمونه به اینها اشاره می‌شود:
برای درامان‌بودن اهل خانه از کژدم می‌نویسد: «فراگیر پاره‌ای کاغذ روز پنجم اسفندارمد، و بر وی نویسد: اسفندارمدماه، اسفندارمدروز، بستم دم و زفر همۀ خرستوران، به نام یزدان کردگار و آفریدگار جانوران؛ و چون ... در بالین بنهد، از آن جایگاه گزدم بگریزد» (ص 217). این رسم که ابوریحان بیرونی (ص 355) و گردیزی (ص 527) نیز به آن اشاره کرده‌اند، هنوز در کاشان و آبادیهای پیرامون آن اجرا می‌شود. مردم قمصر در چنین شبی این افسون را می‌خوانند: «بستیم زبان مار و عقرب، از مهر نبوت محمد، از برکت هزارویک نام خدا، سَجّه سَجّه» (انجوی، جشنها ... ، 1 / 142).
دربارۀ «مهرگیا» یا «مردم‌گیاه» و تأثیر آن بر جلب محبت، ضمن نقل افسانه‌ای، می‌نویسد: «هرکه از آن لختی بکند و کسی را نماید که خواهد، او را فرمان‌بردار شود» (ص 99). در گذشته‌ای نه‌چندان دور هم زنان تهرانی برای اینکه شوهران «کشته و مردۀ آنان باشند» و زبان شوهر بر سر زن کوتاه گردد، کمی از مهرگیا را پنهانی به خورد او می‌دادند (کتیرایی، 377). در اردکان برای جلب محبت، «مهر و گیاه» را نرم می‌کوبند و با شیرینی مخلوط می‌کنند و به شخص مورد نظر می‌دهند (طباطبایی، 527).
در 3 موضع کتاب نیز، از تأثیر «فلانِ» کفتار بر جلب محبت یاد می‌شود (ص 23، 99، 206). این اعتقاد در تهران (کتیرایی، 427)، سواحل شمالی خلیج فارس (ساعدی، 21)، و خوزستان و کرمان (جعفری، تحقیقات ... ) کم‌وبیش رایج است.
پژوهشگران اعتقادات مشابه دیگری را مانند خواص استر و تأثیر آن بر نازاکردن زنان (ص 110)، چشم گرگ در رفع ترس (ص 23)، آویزان‌کردن جسد یا اجزائی از جسد هدهد (ص 190)، و موی گربه و سرگین موش (ص 202)، که در این کتاب ذکر شده‌اند، در گوشه‌وکنار ایران ثبت کرده‌اند (شکورزاده، 280؛ مؤیدمحسنی، 484، 486).

دانش عامه

11 باب از کتاب به‌طور مشخص به مسائل و مقوله‌های علمی اختصاص دارد. این بابها عبارت‌اند از: در خواص چیزهای مختلف (ص 11-34)، در خواص چیزها که از بویها خیزد (ص 43- 48)، در خاصیت چیزها که از مزیدن خیزد (ص 49-53)، در برآمیختن مدادها و نبشته‌های ظریف و نیکونمودن (ص 54- 59)، در پاک‌کردن رنگها و آلایشها از جامه‌ها و فرشها (ص 60-63)، در حیله‌های گرفتن جانوران از هرگونه بری و بحری (ص 73-77)، در افروختن آتشهای لطیف و نمودن چیزها که تعلق به آتش دارد (ص 84-90)، در جستن فواید از خوردن شرابها و می‌زدگیها (ص 91-95)، در جستن آسایشها از خمار و می‌زدگیها (ص 96-97)، در کارهای مباشرت و قوتها (ص 102-106)، و در دانستن دوشیزه و حامله و چارۀ ایشان (همان، 107-111).
نویسنده در بابهای یادشده و نیز به‌طور پراکنده در برخی از بابهای دیگر، نکات فراوانی دربارۀ نجوم، هواشناسی، پزشکی، بیطاری و برخی دیگر از علوم بیان کرده است. این نکته‌ها جزئی از فرهنگ مردم بوده که برخی‌شان تا امروز نیز در گوشه‌وکنار ایران حفظ شده‌اند؛ برای نمونه، دربارۀ صید ماهی می‌نویسد: «اگر باقلی با گندم با گوگرد بپزند و جایی که ماهیان باشند اندر افگنند، ماهیان بر سر آب افتند» (ص 74-75). ساحل‌نشینان کارون در خوزستان این فن را با اندکی تفاوت در اجزاء معجون یادشده به کار می‌گیرند (جعفری، همان)؛ یا آنکه: آب گشنیز برای معالجۀ آبله مفید است (ص 31). در اردکان نیز همین اعتقاد وجود دارد (طباطبایی، 672)؛ یا دربارۀ معالجۀ مارگزیدگی نوشته است که باید «سیر اندر مارگزیده مالند» (ص 32). در خراسان این کار را برای عقرب‌زدگی انجام می‌دهند (شکورزاده، 230)؛ و یا اینکه: از پیه کوهان شتر در معالجۀ بواسیر یاد کرده است (ص 197). در خراسان نیز این‌گونه معالجه رایج است (شکورزاده، 205).

آیینها

در 6 باب کتاب مطالبی در عجایب جغرافیا بیان شده است که عبارت‌اند از: در شناختن عجایبهای دنیا (ص 122 بب‍‌ )، در پیداکردن عجایب‌البحر (ص 130-134)، در پیداکردن عجایب‌النهر (ص 135-142)، در پیداکردن عجایب‌البر (ص 143- 149)، در پیداکردن عجایب‌الجبل (ص 150- 159)، و در پیداکردن عجایب‌البلد (ص 160-170). در این بابها، موجودات و پدیده‌های واقعی مانند چشمه‌های آب گرم و سرد به همراه موجودات تخیلی مانند جانوران آبی که «نیمۀ بالای ایشان چون مردم بود و نیمۀ زیرین چون اندام جانوران» (ص 133) و نیز کارکردهای تخیلی از برخی پدیده‌های واقعی توصیف شده است.
نکتۀ قابل توجه در بابهای یادشده، نوع روایت مؤلف است. وی مطالب خود را، حتى آنچه تخیل صرف‌اند، به‌ گونه‌ای روایت می‌کند که گویی واقعیت بلامنازع هستند. در این بابها همۀ مطالب از زبان خود مؤلف نقل می‌شود. او حتى برای عجیب‌ترین و تخیلی‌ترین مطالب خود اصطلاحاتی مانند «شنیده‌ام»، «می‌گویند» یا «در کتابی خوانده‌ام» را به کار نمی‌برد. در این 6 باب فقط 5 بار از جملۀ «و الله اعلم» استفاده شده است (ص 138، 148، 164، 169)؛ در همۀ این موارد نیز جملۀ مذکور در نسخۀ اساس وجود نداشته، و فقط در یکی از نسخه‌بدلها بوده است.
اما از زاویۀ فرهنگ مردم، در این بابها مطالب قابل توجهی وجود دارد که به این دو مورد اشاره می‌شود: در باب 23، نوع خاصی از آیینهای باران‌خواهی را شرح می‌دهد که مشابه آن در منابع دیگر گزارش نشده است. وی چشمه‌ای را میان راه اسفراین و گرگان توصیف می‌کند که از آب آن برای کشاورزی و چرخش آسیاب استفاده می‌کرده‌اند، اما «آب آن چشمه بازایستد به سالی اندر دو ماه یا سه ماه تا باران آید؛ و چون باران نیاید، پس زن و مرد جامه‌های نیکو درپوشند، با دف و رود و شراب بدان چشمه روند و بازیها کنند؛ چون یک ساعت باشد، آب از آن چشمه برآید» (ص 139). مورد دیگر، قربانی‌کردن اسب طی آیین باران‌خواهی در چین است (ص 137).
نکتۀ پایانی دربارۀ تحفة الغرایب آن است که برخلاف دیگر عجایب‌نامه‌های فارسی، انواع ادبیات روایی در آن بسیار کم است؛ در سراسر کتاب فقط 5 افسانه و حکایت کوتاه نقل شده است (نک‍ : ص 99، 129، 140، 156، 166).

عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات

تألیف محمد بن محمود بن احمد طوسی که از مهم‌ترین و جامع‌ترین عجایب‌نامه‌ها در زبانهای فارسی و عربی است و در نیمۀ دوم قرن 6 ق / 12 م تألیف شده است (برای آشنایی با مؤلف، نک‍ : ستوده، 17- 18؛ حاجی‌خلیفه، 2 / 1127).
مؤلف به پاس «نیکوسیرتی و صیت پسندیده و عدل و جهان‌داری و نیک‌خواهی» ابوطالب طغرل بن ارسلان بن طغرل، از سلاجقۀ عراق، کتاب را به نام او تألیف کرده است (ص 14). حاجی‌خلیفه (همانجا) با استناد به ذکر واقعۀ خرابی نیشابور در متن کتاب (ص 276)، تألیف آن را در 555 ق دانسته است. این نظر صحیح نیست، زیرا در کتاب به حوادثی پس از این تاریخ نیز اشاره شده است؛ فی‌المثل در موضعی از کتاب چند زلزله را شرح داده که تاریخ یکی را «سنۀ احدى و ستین و خمسمائه»، و تاریخ دیگری را «سنۀ اثنتین و ستین و خمسمائه» ثبت کرده است (ص 299-300). منوچهر ستوده نیز با نقد نظر حاجی‌خلیفه، تاریخ تألیف کتاب را میان سالهای 556 تا 573 ق، که از نظر او سالهای سلطنت طغرل بن ارسلان بوده است، می‌داند (ص 15-16)؛ اما براساس گزارش راحة الصدور، طغرل بن ارسلان در 571 ق به سلطنت رسید و در 590 ق، در حملۀ لشکریان علاءالدین تکش خوارزمی کشته شد (راوندی، 331، 371)؛ بنابراین، کتاب باید بین این دو تاریخ تألیف شده باشد (برای آگاهی از نسخه‌های کتاب، نک‍ : ستوده، 18-24).
کتاب‌شناسان به استناد تصریحات مؤلف در متن کتاب، نام آن را به 3 صورت ثبت کرده‌اند: طوسی در ابتدای مقدمه طی شرحی طولانی می‌نویسد که هرکس بخواهد با «عجایب جهان و غرایب زمان» آشنا شود، باید «بر و بحر در زیر پا آورد»، اما چون این کار برای همه مقدور نیست، وی «عجایب عالم» را تا حد امکان در این کتاب گردآوری کرده، و آن را عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات نامیده است (ص 3-5)؛ اما در دو موضع دیگر از کتاب نوشته است که چون «اقاویل حکما» و «مذاهب مختلف» را بیان کرده، و نیز از «درة‌العرش» تا «ذرة‌الفرش» را شرح داده، آن را «جام گیتی‌نما» نامیده است (ص 18، 38)؛ در جای دیگر نیز نوشته است که «این عجایب‌نامه کردیم تا اهل اسلام ... در صنع آفریدگار تفکر کنند» (ص 18).
منابع عجایب المخلوقات بسیار متنوع و متعددند. مؤلف از کتب جغرافیایی، ادبی، تاریخی، مذهبی، سفرنامه، و شنیده‌ها و دیده‌های خود در این تألیف استفاده (ص 16)، و به برخی از منابع در متن اشاره کرده است. وی هنگام نقل بسیاری از شگفتیها، خود نیز ابراز شگفتی می‌کند.
از این کتاب دو چاپ متفاوت در ایران صورت گرفته است: نخست، به کوشش منوچهر ستوده (1340 ش)؛ دیگر،به کوشش جعفر مدرس صادقی (1375 ش) (برای شرح کار هر دو مصحح، نک‍ : ستوده، 21-22؛ مدرس صادقی، 23-24).

ساختار

این کتاب ساختاری دقیق و منظم دارد که شامل دیباچه و 10 قسمت اصلی، یا به تعبیر مؤلف، ده «رکن»، به این قرار است: فی عجایب الاجرام العلویة و ما یتعلق بها، فی العجایب التی تحدث بین السماء و الارض، فی عجایب الارض و البحار و الجبال، فی البلاد و المساجد و الکنائس و غیرها، فی الاشجار و الثمار و الحشایش، فی عجایب الصور المنقورة و المنقوشة، فی شرف الآدمی و عجایب فطرته، فی عجایب الجن و مرده، فی عجایب الطیور، و فی البهایم و الحیوانات الکبار. هریک از رکنها به چند فصل، و هر فصل به اجزاء کوچک‌تری به نام باب تقسیم شده است.
ارکان کتاب متناسب با نوع نگاه نویسنده به جهان هستی تنظیم شده‌اند، اما بابها براساس حروف تهجی مرتب گشته‌اند. فی‌المثل بابهای رکن 4، از «ایلیا» شروع، و به «یمامه» ختم می‌شود (طوسی، 176- 289). توجه به ساختار کتاب نشان می‌دهد که در هستی‌شناسی مؤلف، آسمان و متعلقات آن در رأس، و حیوانات در قاعده قرار گرفته‌اند. این‌گونه تقسیم‌بندی نتیجۀ بینشی است که «اصالت را به بقا ... و طول عمر می‌دهد» و بر همین اساس «آدمی از ... گیاه و سنگ و دریا فروتر می‌افتد و در ردیفی اندکی بالاتر از جانوران جا می‌گیرد» (عبداللٰهی، 78).
نکتۀ دیگری که به ساختار کتاب مربوط می‌شود، افسانه‌ها، قصه‌ها و خاطره‌های فراوانی است که با عنوان «حکایت» و ضمن توصیف موجودات واقعی و تخیلی نقل شده‌اند، که از نظر مؤلف دلیل و برهانی است بر گفته‌های خود او یا گفته‌هایی که از دیگران نقل کرده است. وجود این حکایتها که شمارشان به 300 می‌رسد، ویژگی روایی کتاب طوسی را برجسته کرده، و این یکی از ممیزه‌های آن با دیگر عجایب‌نامه‌ها، اعم از فارسی و عربی است.

اجزاء فرهنگ مردم

1. در این کتاب بیش از 300 قصه و افسانه وجود دارد که بخش مهمی از آنها ریشه در ادبیات شفاهی دارند. شماری از آنها تاکنون نیز در میان مردم ما رایج‌اند که به برخی‌شان اشاره می‌شود:
«حکایت شیر و سایر جانداران و آدمی» (ص 370-373). از این افسانه که کد آن در طبقه‌بندی آرنـه ـ تامپسون، A157 (نیـروی انسان) است و روایتهای شفاهی آن در ایران ثبت شده (مارتسلف، 67؛ درویشیان، 364؛ جعفری، قصه‌ها ... ، 1-6)، در هزارویک‌شب (2 / 4 بب‍‌ ) و کلیات شیخ بهایی (177 بب‍‌ ) نیز نقل گشته است.
«مردی که طبع کند داشت» (ص 468)، با کد 641‘1 (رمّال دروغین)، که بیش از 30 روایت از آن در ایران ثبت شده (مارتسلف، 237؛ وکیلیان، 356-361؛ خزاعی، 1 / 329- 338؛ درویشیان، 286؛ جعفری، همان، 218-222)، و روایت افغانی آن نیز با عنوان «فال‌بین به زورکی» موجود است (رحمانی، 486-497). مَثَل «یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، آخر به دستی ملخک» که از امثال سائر زبان فارسی است (دهخدا، 4 / 2038؛ امینی، 316-317)، از همین افسانه گرفته شده است.
«پادشاهی در باغ خود رفت» (ص 488)، روایتی است از افسانۀ «دانستن زبان جانوران» با کد 670، که چند روایت شفاهی آن موجود (مارتسلف، 141؛ میهن‌دوست، 79-81؛ نادری، 196- 198؛ کوهی، 13-16؛ جعفری، روایتها ... ، 105-107)، و روایتی از آن نیز در هزارجات افغانستان ثبت شده است (خاوری، 260-264). این افسانه در اسکندرنامه (ص 280-281)، هزارویک‌شب (1 / 3 بب‍‌ ) و طوطی‌نامه (ثغری، 355 بب‍‌ ) نیز نقل گشته است.
«مردی که زنی سلیطه داشت» (ص 487- 488)، با کد D164‘1 (زن سلیطه)، که روایتهای شفاهی آن با عنوان «فاطمه غُرغرو» در ایران معروف است (مارتسلف، 196؛ خزاعی، 4 / 69-75؛ فقیری، 161-166).
«پادشاه‌زاده‌ای که هلاک وی از نهنگ بود» (ص 609) و روایت دیگر آن، «مَلکی که قلعه‌ای ساخت تا خود را از مرگ نگاه دارد» (ص 466-467)، با کد 934، که از آن چند روایت شفاهی در دست است (مارتسلف، 181؛ الول‌ساتن، 98- 99).
«ذکر العنقا و ماجرى بینه و بین سلیمان» (ص 512-514). از این افسانه در متون کهن ادبیات فارسی (موسوی، 55-72) و نیز مجموعه‌های قصص و افسانه که در زمان صفویه تدوین شده است، روایتهایی وجود دارد (قاضی، 23؛ صفا، 5(3) / 1537- 1538) و دو روایت شفاهی از آن نیز در سالهای اخیر ثبت شده است (پزشکیان، 267-271؛ خزاعی، 7 / 239-246).
«سلیمان و رفیق او با ملک‌الموت» (ص 26-27). این قصه بسیار مورد توجه مفسران قرآن، عرفا و قصه‌نویسان بوده، و فروزانفر به روایتهایی از آن در الٰهی‌نامه، حلیة الاولیاء، احیاء علوم الدین و جوامع الحکایات اشاره کرده است (ص 46-47). این افسانه علاوه‌بر کتابهای یادشده، در منابع دیگری نیز آمده (غزالی، 73-74؛ ابوعبدالله، 743؛ اسکندرنامه، 287؛ میبدی، 1 / 651)، و چند روایت شفاهی نیز از آن ثبت شده است (جعفری و وکیلیان، 49-53).
«گنج بادآورد» (ص 366). داستان آن مشهور (برقعی، 123-124)، و مَثَل سائر «بادآورده را باد می‌برد» از آن مشتق شده است.
«فردوسی و رستم» (ص 473). وجود این حکایت در کتابی با پیشینه‌ای بیش از 800 سال، بسیار بااهمیت است. براساس این حکایت، پس از آنکه فردوسی (ه‍ م) به‌خشم از بارگاه محمود غزنوی بیرون می‌رود، شبی رستم (ه‍ م) به خواب او می‌آید و می‌گوید: «به طوس بازگرد؛ به فلان جایگاه گنج است؛ آن را بردار ... و از محمود غزنوی هیچ مخواه». فردوسی پس از بیداری به سر آن نشانی در طوس می‌رود، گنج را می‌بیند و برمی‌دارد. ساختار و مضمون این حکایت مؤید شفاهی‌بودن آن است. باتوجه‌به آنکه کتاب کمتر از دو قرن پس از فردوسی تألیف شده، وجود چنین روایتهایی مؤید پیشینۀ چندصدسالۀ روایتهای شفاهی موجود دربارۀ فردوسی، شاهنامه و قهرمانان آن است. از این حکایت، 12 روایت شفاهی در ایران (انجوی، مردم ... ، 48-53) و یک روایت در تاجیکستان (شیرمحمدیان، 48- 49) ثبت شده است.
حکایت دیگری نیز دربارۀ شهر غزنین نقل شده که از همین زاویه واجد اهمیت است. مؤلف می‌نویسد بر سر میدان یکی از محلات غزنین «نیزه‌ای فرو برده‌اند آهنین، سر وی سه‌شاخ، از آنِ رستم بن زال، آن را بنام دارند؛ پس به زیر میدان نیزه‌ای دیگر آهنین، سر وی دوشاخ، به زمین فروبرده‌اند از آنِ محمود ابن سبکتکین» (ص 252). اهمیت این حکایت آنگاه روشن‌تر می‌شود که حکایت معروف تاریخ سیستان را به یاد آوریم که از قول سلطان محمود نوشته است: «همۀ شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست» (ص 7).
«روباه و زاغ» (ص 471-472)، منطبق با تیپ A56، که روایتهایی از آن را الول‌ساتن (ه‍ م)، شوارتس، صبحی مهتدی (ه‍ م)، هدانک (نک‍ : مارتسلف، 58) و جعفری (نک‍ : قصه‌ها، 28- 29) ثبت کرده‌اند.
طوسی از قصۀ «مسافرت سلمان از فارس به مکه، حملۀ شیر به او، و حضور معجزه‌آسای حضرت علی (ع) و کشتن شیر» دو روایت با اندکی اختلاف نقل کرده است (ص 255-256، 446-447). از این قصه، دو روایت متفاوت، یکی در کازرون و دیگری در کرمانشاه، ثبت شده است (وکیلیان و صالحی، 31-37).
حکایت «مهمانی‌رفتن مرد عرب و تقسیم زیرکانۀ مرغهای بریان‌شده» (ص 384)، مطابق با تیپ 663‘1 که الول‌ساتن روایتی از آن را در نطنز ثبت کرده است (نک‍ : مارتسلف، 244).
2. دانش عامه: طوسی در رکن 7 و طی فصلهای «فی علم الطب و المعالجات» (ص 451)، «فی علم الطب و التداوی» (ص 459)، «ذکر الاغذیة و ترتیب الاکل» (ص 461)، «فی الموالید» (ص 463) و «معالجات الاطباء النادرة» (ص 464) برخی از بیماریها و راه درمان آنها را بیان می‌کند. علاوه‌براین، در رکن 5، ضمن شرح خواص «الاشجار و الثمار و الحشایش» (ص 306-330)، و رکنهای 9 و 10 (ص 512-636) که به‌ترتیب دربارۀ پرندگان و جانوران است، به برخی از خاصیتهای دارویی این موجودات اشاره کرده که بخشی از آنها تا به امروز نیز در فرهنگ مردم ما رایج است. نویسنده ضمن نقل انواع طبابت می‌نویسد: «حکیمی طبلی ... بهر امیر خراسان» ساخته بود؛ «هرکه را قولنج بود، آن را بزدی، قولنج وی بگشادی» (ص 459). خواصی که دربارۀ عناب، مورد، فلفل، نخل و هلیله نوشته (ص 318-324)، نیز از همین موارد است. همچنین آنچه دربارۀ شیوۀ تشخیص تخم‌مرغ فاسد نوشته است (ص 525)، هنوز هم در نقاطی از ایران کاربرد دارد.


عجایب المخلوقات و اندیشه‌های ایرانی

 در مواضع مختلف کتاب، بازتاب اندیشه‌های ایرانی پیش از اسلام به‌وفور دیده می‌شود که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
در ایران باستان، جغد (ه‍ م) جانوری مقدس بوده که در اوستا از آن با نام «اَشوزوشْتَ»، یعنی محبوب راستی و پارسایی، یاد شده است (2 / 844). براساس روایات کهن، این پرنده اوستا را از بر دارد و وقتی آن را می‌خواند، شیاطین به وحشت می‌افتند. پیروان زردشت بریده‌های ناخن به وی هدیه می‌کنند تا آنها را در جنگ با دیوان یاری دهد (یاحقی، 289). در ایران پس از اسلام، جغد به شومی مشهور شد؛ اما طوسی از آن «رفع اتهام می‌کند و ویرانه‌نشینی او را از سر خرد می‌داند» (نک‍ : عبداللٰهی، 80). او داستانی نقل می‌کند که براساس آن مرغان نزد سلیمان از اخلاق و رفتار جغد شکایت می‌کنند. سلیمان او را احضار می‌کند. جغد می‌گوید: «بلی، در میان ایشان نروم تا از بلای حسد ایشان برهم ... ؛ طعام بنی‌آدم نخورم، که ناخورده مرا می‌زنند ... ؛ بر بامها شومی (شیون) زنم و می‌گویم که بدین قصور غرّه مشوید که به تو نگذارند ... ؛ و به گورستانها باشم، گویم: ای صاحب قصر! صاحب قبر شدی؛ راست گفتم یا دروغ گفتم؟». سلیمان به مرغان می‌گوید: او را «تعرض مرسانید که بسیارحکمت است» (ص 538). چنین بینشی البته در میان برخی از مفسران قرآن نیز وجود دارد و اتفاقاً آنها نیز همین داستان را نقل کرده‌اند (نک‍ : سورآبادی، 279).
طوسی آنچه دربارۀ دیو (ه‍ م) و کارکردهایش می‌گوید، با اندیشه‌های ایرانی دربارۀ این موجود سحرآمیز سازگاری دارد. افسانه‌هایی هم که درباره‌اش نقل می‌کند، مؤید همین موضوع است. حتى هنگامی‌که از «غول»، که موجودی مربوط به فرهنگ سامی است، سخن می‌گوید، باز هم مفهوم دیو را در نظر دارد: «غول از یک زخم بمیرد؛ اگر زخمی دیگر بر وی زنند، نمیرد و زنده گردد» (ص 502). این باور در شماری از افسانه‌های شفاهی ما بازتاب یافته است (جعفری، قصه‌ها، 205-206). اگر این قسمت از کتاب را با توصیفات قزوینی دربارۀ دیو، که عمدتاً تفسیر اندیشه‌های سامی دربارۀ این موجود است، مقایسه کنیم، موضوع روشن‌تر می‌شود.
حکایتها و افسانه‌هایی که دربارۀ شخصیت و کارکردهای خضر (ه‍ م) در کتاب گفته شده، مشمول اندیشه‌های ایرانی است؛ به‌ویژه آنچه دربارۀ دیدار با خضر آمده است، زیرا «دیدار با خضر اساساً اندیشه‌ای ایرانی است» (یاحقی، 333). در این کتاب 10 بار نام خضر آمده، در صورتی که در نخبة الدهر، تألیف شمس‌الدین محمد دمشقی، فقط یک بار به‌صورت گذرا از او یاد شده است (ص 247).
مؤلف برای تأیید نظریات خود، افسانه‌ها و حکایتهای فراوانی از کیخسرو، سیاوش (ه‍ م)، تهمورث، رستم، انوشیروان (ه‍ م) و بسیاری دیگر از شخصیتهای تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام نقل می‌کند و بسیاری از «عجایب بر و بحر» را به آنها نسبت می‌دهد (نک‍ : ص 269، 322، 351، 364)؛ فی‌المثل دربارۀ درخشش «بحر شیز» می‌نویسد که پس از کیخسرو، تخت او و جام گیتی‌نمای در شهر شیز بود؛ «دشمنی قصد کرد که بستاند»؛ اهل شیز آنها را به دریا انداختند؛ «این روشنایی در قعر این دریا از آن جام است» (ص 97). طوسی این حکایت را در موضعی دیگر نیز با اندکی تفاوت نقل کرده است (ص 241).
گفتنی است در این کتاب مطالبی دربارۀ برخی از شخصیتهای اسطوره‌ای و تاریخی ایران پیش از اسلام طرح شده که با روایتهای شناخته و معتبر آنها تفاوتهای جدی دارد، مانند آنچه دربارۀ ساختن کاخ «خورنق» (ص 211)، چگونگی دربندکردن ضحاک و نقش ارماییل (ص 130-131)، و حفر نهر روی کوه بیستون به دست خسرو برای شیرین (ص 210) نقل شده است.

عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات

تألیف زکریا ابن محمد بن محمود مکمونی قزوینی، که معروف‌ترینِ عجایب‌نامه‌ها در زبانهای فارسی و عربی است. کتاب ابتدا به زبان عربی تألیف، و سپس به‌دست مؤلف به فارسی برگردانیده شده است. نسب «مکمونی» را به‌صورت «کوفی» (حاجی‌خلیفه، 2 / 1127- 1128) و «کمونی» (شورا، 10(3) / 1477- 1478) نیز ثبت کرده‌اند.
قزوینی به سال 600 ق / 1204 م، در قزوین متولد شد و در جوانی برای تحصیل به دمشق رفت، از آنجا به بغداد کوچ کرد و در زمان خلافت المستعصم‌باللٰه، آخرین خلیفۀ عباسی، منصب قضای حِلّه و واسط را بر عهده گرفت و پس از تسلط هلاگوخان نیز بر همین منصب بود. وی در 682 ق / 1283 م، در واسط فوت کرد و در مقبرۀ شونیزیۀ بغداد دفن شد (مدرس، 4 / 453).
اثر دیگر قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد در جغرافیا ست. صفا این دو کتاب را دراصل یک کتاب دانسته، و از آن دو به «دائرةالمعارف واحدی» یاد می‌کند که موضوعش «عالم و موجودات و مخلوقات و بلاد و آثار آن» است (3(1) / 279-280).
ترجمۀ فارسی عجایب المخلوقات به عطاملک جوینی اهدا شده است. نسخه‌های فراوانی از این ترجمه به زبانهای فارسی و عربی در کتابخانه‌های جهان وجود دارد و همچنین خلاصه‌هایی از آن طی سده‌های گذشته تدوین، و در سده‌های 9 تا 12 ق چند بار نیز به ترکی ترجمه شده است (حاجی‌خلیفه، 2 / 1127؛ منزوی، 1 / 236). ترجمۀ این کتاب به زبان اردو نیز در دست است (همانجا) و در 1805 و 1868 م، به‌ترتیب به فرانسوی و آلمانی هم ترجمه و چاپ شده است (منزوی، علینقی، 2 / 622). این اثر 3 بار در تهران (1263، 1283 و 1310 ش) و 3 بار نیز در هند به‌طریق سنگی چاپ شده است؛ برخی از این چاپها مصورند (مشار، 3 / 3496).
عجایب المخلوقات در 1340 ش به کوشش نصرالله سبوحی با حروف سربی، چاپ مصور و بسیار مغلوط منتشر شد. مصحح مدعی شده که چاپهای سنگی هند و ایران را با نسخ متعدد مقابله کرده، و چاپ جدیدی از آن صورت داده است (سبوحی، 2). عدم تطابق فهرست کتاب با فصلها و مندرجات درونی آن، غلطهای چاپی، و به‌ویژه کژخوانیهای متن مورد استفاده از جانب مصحح، به شمار فراوان، از اشکالات ابتدایی این چاپ است؛ فی‌المثل «[جشن] مردگیران» (ص 81)، «جنّابه» (ص 118)، «سیراف و عمان» (ص 119)، «النیروز» (ص 312) و «بوذرجمهر بن بختگان» (ص 314) را به‌ترتیب «مر دیگران»، «حبابه»، «سیران و عمال»، «النیرون» و «بوذرجمهر بن بچکان» ثبت کرده است.

منابع کتاب

قزوینی در مقدمه، خداوند را گواه می‌گیرد که «هیچ خواص و حکایات و امثال از خود نگفته»، بلکه «جمله را از کتب و روایات» نقل کرده است (ص 4). کتاب قزوینی از این نظر تفاوتی با عجایب المخلوقات طوسی (نک‍ : ص 5) دارد که بخشی از آن را براساس دیده‌ها و تجربه‌های شخصی تألیف کرده است. مؤلف از آثار فراوان و مختلفی استفاده کرده، و مثلاً بارها از تحفة الغرایب، الفلاحة تألیف قطوس، الحیوان جاحظ، تحفة الالباب ابوحامد اندلسی، تاریخ طبیعی بلیناس (یا به تعبیر خود او، کتاب خواص) و نیز آثار ابن‌سینا، ابوریحان بیرونی و ارسطو نام برده است. علاوه‌بر اینها از عجایب المخلوقات طوسی نیز بهره‌های زیادی گرفته، اما هیچ‌گاه نامی از آن نبرده است؛ تأثیرپذیری وی از این کتاب کاملاً آشکار است و در موارد بسیار، همان مطالب را بی‌کم‌وکاست نقل کرده (مدرس صادقی، 18- 19)، تاآنجاکه حتى بر کتاب خود، بی هیچ تغییری، همان نام را نهاده است (عبداللٰهی، 77). قزوینی در کنار این آثار که منابع اصلی اویند، از کتابهای دیگری مانند سیر الملوک نظام‌الملک، سفرنامۀ ابن‌فضلان، سیاست افلاطون، تورات، تاریخ بغداد، تاریخ صقلیه و برخی عجایب‌نامه‌ها نیز استفاده کرده است.
کتاب شامل دو «مقاله» است و هر مقاله از چند «نظر» و هر نظر از چند «فصل» یا «قول» تشکیل شده است. مقالۀ اول «در علویات، و آن مشتمل است بر مقدمه و سیزده نظر در حقیقت افلاک و اشکال و اوضاع و حرکات»، و مقالۀ دوم «در سفلیات، و مشتمل است بر پنج نظر» که طی آنها به بحث دربارۀ کائنات جوّ، آب، دریا، زمین، و شگفتیها و غرایب آنها می‌پردازد. مؤلف در قسمتهای مختلف کتاب، افسانه‌ها و قصه‌هایی را در تأیید نوشته‌های خود روایت می‌کند. شمار این افسانه‌ها و قصه‌ها، اگرچه در مقایسه با بسیاری از عجایب‌نامه‌ها قابل توجه است، اما نسبت به کتاب طوسی بسیار کمتر است.
مؤلف پیش از ورود به مقالۀ اول، 4 «مقدمه» نوشته است که ازلحاظ روش‌شناسی اهمیتی بسزا دارد. وی در این مقدمه‌ها مانند یک پژوهشگر امروزی به تعریف اصطلاحات کتاب می‌پردازد. مقدمۀ اول «در معنی تعجب» است. وی به نقل از حکما می‌نویسد: تعجبْ حیرتی است که بر انسان عارض می‌شود، از آنکه چیزی بیند و علت آن را نداند، و پس از آنکه علت آن پدیده روشن شود، شگفتیِ دیگری برایش ایجاد شود (ص 10). مقدمۀ دوم «در تقسیم مخلوقات» است. او مخلوقات را به دو دستۀ کلی قائم‌به‌ذات و قائم‌به‌غیر تقسیم می‌کند و سپس با استناد به قرآن آنها را شرح می‌دهد (ص 12-14). در مقدمۀ سوم و «در معنی غریب» می‌نویسد: «امری باشد که مثل آن کم واقع شود و مخالف عادات بود»، و برای نمونه، از معجزات پیامبران یاد می‌کند، «چنان‌که به دعای ایشان مرض شفا یابد یا باران ببارد در خشک‌سال» (ص 14-15). مقدمۀ چهارم «در تقسیم موجودات» است که از نظر مؤلف به دو گروه تقسیم می‌شوند: یکی آنکه «اصل آن ندانیم و در آن نظرکردن ممکن نیست»، و دوم گروهی که «دائم به‌طریق کلی دانیم، اما تفصیل ندانیم»؛ وی گروه اخیر را به نامرئی مانند «عرش و کرسی و ملائکه و جن و شیاطین [که] مجال فکر درو تنگ باشد»، و مرئی مانند «آسمانها و کواکب و شمس و قمر ... و زمینها و آنچه بر روی آن است از کوهها و وادیها و دریاها ... [که] مجال نظر و فکر [در آنها] تنگ نیست» تقسیم می‌کند (ص 16).
نویسنده درحقیقت طی این مقدمه‌ها، براساس یک هستی‌شناسی خاص، «عجایب» و «غرایب» عالم را به گونه‌ای شرح می‌دهد که حتى اگر مانند غول، دوالپا، نسناس یا آدم آبی مرموز نیز باشند، برای خوانندۀ آن روزگار باورپذیر شوند و حتى بالاتر از آن، واقعی جلوه کنند. او با نقلهای فراوان از کتابهای مختلف سعی می‌کند جنبۀ علمی کتابش را برجسته کند؛ ازاین‌رو، همۀ عجایب را به‌مانند اموری واقعی روایت می‌کند، مثل آنچه دربارۀ «انسان‌الماء» نوشته است: «مردم آبی به مردم برّی مانند، الّا در دنبال. در زمان ما شخصی یکی از ایشان را آورده بود و در قید کرده بود». وی در ادامۀ همین مطلب می‌نویسد که برای پادشاهی، مردی آبی به هدیه فرستادند. شاه زبان او را متوجه نمی‌شد. «از بهر او زنی خواستند؛ بچه بیامد که زبان پدر و مادر هر دو فهم می‌کرد» (ص 138).
در این کتاب نیز مانند دیگر عجایب‌نامه‌ها نمونه‌های فراوانی از اجزاء فرهنگ مردم بازتاب یافته‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
در «نظر» نهم از مقالۀ اول، ضمن شرح ماههای عربی، رومی و ایرانی، مناسبتها، جشنها و باورهای مردم را در ارتباط با آنها توضیح می‌دهد. از برخی توضیحات مؤلف روشن می‌شود که بسیاری از جشنهای باستانی ایرانیان در سدۀ 7 ق برگزار می‌شد، که از جملۀ آنها، جشنهای آب‌ریزگان، مهرگان، سده (ه‍ م)، کوسه‌برنشین (ه‍ م) و اسفندارمد یا مردگیران است. دربارۀ بهمنگان که دوم بهمن‌ماه برگزار می‌شده است، می‌نویسد: «اهل فارس در این روز، حبوب جمع کنند و از آن طبخ سازند ... و در این روز، بهمن ابیض بستانند و با شیر بیاشامند و گویند که این از بهر حفظ نافع بود» (ص 80). بقایای این جشن مانند پختن نوعی آش با انواع حبوبات و خوردن شیر به همراه اسفند تا 50 سال پیش از این نیز در میان زردشتیان کرمان رایج بوده است (انجوی، جشنها، 1 / 85-86). همچنین آنچه دربارۀ جشن اسفندارمد یا مردگیران نوشته است، با تفاوتهایی و با نام «اسفندی» هنوز هم کم‌وبیش در مناطق مرکزی ایران برگزار می‌شود (نک‍ : ذیل دفما، اسفندی، جشن).
در «نظر» ششم از مقالۀ دوم، طی 9 فصل، عادات، دین و اعتقادات مردم روم، ایران، ترک، هند، زنگ، نوبه، بربر و اهل جیل را شرح داده که در آن برخی از نکات مردم‌شناختی نیز بازتاب یافته است (ص 306-325).
در قسمتهای مختلف کتاب و ضمن شرح «عجایب حیوانات و نباتات»، به برخی از خواص دارویی آنها اشاره شده که امروزه نیز کم‌وبیش در میان مردم رایج است؛ فی‌المثل دربارۀ «علق» (زالو) می‌نویسد: «چون خواهند که خون از عضو خاص بیرون کنند، آن را بیارند در میان گل، نزدیک آن عضو برند؛ علق بر آن عضو متشبث شود، خون از او بمکد؛ آنگه آب‌نمک بر وی ریزند، درحال بیفتد» (ص 146). این شیوۀ معالجه امروزه در بسیاری از نقاط ایران به کار گرفته می‌شود (نک‍ : ه‍ د، زالو). همچنین است آنچه دربارۀ خواص طبی ترنج (ص 217- 218)، اسفناج (ص 249)، سیر (ص 253) و بَلَسان (ص 219) شرح داده است.
از افسانه‌ها و قصه‌هایی که در عجایب المخلوقات قزوینی آمده، و روایتهای شفاهی آنها در دست است، می‌توان به اینها اشاره کرد: «زنی که فاسق خود را لباس زنانه پوشاند و به خانه برد» (ص 378)، منطبق با تیپ 379‘1 که الول‌ساتن روایتی از آن را ثبت کرده است (نک‍ : مارتسلف، 210)؛ «شخصی افسار در سر درازگوشی کرد و از قفای خود می‌کشید ... » (ص 376)، مطابق با تیپ 529‘1 که روایتی از آن را صبحی ثبت کرده است (نک‍ : مارتسلف، 223)؛ «جمعی در جامع مصر نشسته بودند. زنی ... » (ص 377)، منطبق با تیپ B526‘1 (مددکار فریب‌خورده)، کـه چند روایت از آن را انجوی، کریستن‌سن و فیلات ثبت کرده‌اند (نک‍ : مارتسلف، همانجا).
قزوینی در «نظر» هفتم از مقالۀ دوم، طی 26 باب، پیشه‌های مختلف و ضرورت وجودی آنها، و همچنین برخی از اعتقادات مردم دربارۀ آن پیشه‌ها را توضیح می‌دهد (ص 326- 379) و برخلاف آنچه در اساطیر ایرانی رایج است، شکل‌گیری و آغاز بسیاری از صنایع را به شخصیتهای برگرفته از فرهنگ سامی منسوب می‌کند؛ مثلاً آهنگری را به حضرت آدم (ع) (ص 335) و ساخت گرمابه را به دیوانی که در تسخیر سلیمان (ع) بوده‌اند، نسبت می‌دهد (ص 333)، درصورتی‌که در فرهنگ ایرانیْ آهنگری به هوشنگ، و ساخت گرمابه به جمشید منسوب شده است (نک‍ : بلعمی، 88، 90).
در بخشی از «نظر» هشتم از مقالۀ دوم، موجودات و شخصیتهای سحرآمیز مانند دیو، غول، جن و شیاطین توصیف شده‌اند (ص 379- 393).
برخلاف عجایب المخلوقات طوسی، شخصیتهای سحرآمیز این کتاب به‌شدت متأثر از فرهنگ سامی‌اند. افسانه‌ها و حکایتهایی نیز که برای تأیید گفته‌های مؤلف نقل شده‌اند، بیشتر مبین همین فرهنگ‌اند و نشانه‌های فرهنگ ایران پیش از اسلام کمتر در آنها دیده می‌شود، مانند دیوها و غولهایی که در خدمت حضرت سلیمان (ع) هستند و با نامهایی مانند «الزلاب» و «الغدار» معرفی شده‌اند (ص 384). صورت برخی از آنها «چون یک نیمۀ آدمی» است و «گویند که نسناس از این دیو و مردم در وجود آمده است» (همانجا).

دیگر عجایب‌نامه‌ها

از نیمۀ دوم سدۀ 6 ق / 12 م و به‌ویژه پس از تألیف عجایب المخلوقات قزوینی، عجایب‌نامه‌های بسیاری تألیف شدند، اما هیچ‌یک نه شهرت کتاب قزوینی را یافتند و نه جامعیت کتاب طوسی را داشتند. در اینجا به ذکر نام برخی از آنها که کتاب‌شناسان فهرستشان کرده‌اند، بسنده می‌کنیم:
الاستبصار فی عجایب الامصار تألیف عبداللطیف بغدادی (555- 629 ق) که به فرانسوی ترجمه شده است (منزوی، علینقی، 2 / 623)؛ عجایب المخلوقات تألیف ابوعبدالله محمد مازنی (قرن 6 ق)، که نسخه‌ای از آن در آکسفرد موجود است (همانجا)؛ المغرب عن بعض عجایب المغرب تألیف ابوحامد محمد بن عبدالرحمان اندلسی (حاجی‌خلیفه، 2 / 1128)؛ نخبة الدهر فی عجایب البر و البحر تألیف شمس‌الدین محمد دمشقی (654-727 ق)، که آن را حمید طبیبیان به فارسی ترجمه کرده است؛ مجمع الغرایب تألیف سلطان‌محمد بن درویش بلخی، مربوط به سدۀ 10 ق (موجانی، 1 / 69؛ ریو، I / 426- 427غرایب الاسرار تألیف خواندمیر (منزوی، 1 / 238)؛ تحفة الغرایب تألیف محمدحسین بن محمدزمان استرابادی، که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است (متینی، مقدمه بر، 3)؛ تحفة الغرایب، که مؤلف ناشناس آن در دورۀ صفوی، پس از شاه تهماسب (سل‍ 930-984 ق)، زندگی می‌کرده است. نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ موزۀ بریتانیا به شمارۀ or. 10999 موجود است (همان، 1-3، حاشیۀ 2)؛ نوادر التبادر لتحفة البهادر اثر شمس‌الدین محمد بن ایوب دُنیسری (تألیف: 669 ق)، که باب نهم آن در 6 فصل، خود عجایب‌نامۀ مستقلی است (ص 193-211)؛ مجمع الغرایب، که به نام پیرمحمد خان، حاکم بلخ، نوشته شده است. چند نسخه از آن با تفاوتهایی از همدیگر در انستیتو آثار خطی تاجیکستان موجود است (موجانی، 1 / 69-71)؛ ابن‌ندیم نیز دو عجایب‌نامه با عنوان عجایب البحر معرفی کرده است که ظاهراً هر دو از میان رفته‌اند، یکی تألیف ابوالعباس صیمری، معاصر متوکل عباسی، و دیگری تألیف ابوالقاسم علی بن محمد بن شاه‌طاهری که ظاهراً ایرانی بوده است (ص 249-252).

تأثیر عجایب‌نامه‌ها بر داستان‌پردازی فارسی

عجایب‌نامه‌ها همان‌گونه که از متنهای پیش از خود تأثیر پذیرفتند، بر آثار پس از خود نیز تأثیر گذاشتند. یکی از عرصه‌های مهم تأثیرگذاری آنها ادبیات روایی و به‌ویژه داستان‌پردازی بوده است. داستان‌پردازانی که پس از تدوین عجایب‌نامه‌ها یا در سیر تکوین آنها به تألیف داستان جدید یا بازنویسی داستانهای قدیمی پرداختند، مطالب بسیاری را از عجایب‌نامه‌ها وام گرفتند و از آنها به همان صورت یا به‌صورت توسعه‌یافته‌تر استفاده کردند. این وام‌گیریها در بسیاری از موارد خلاقانه است.
قدیم‌ترین متن داستانی مکتوب که تأثیرات یادشده را نشان می‌دهد، گرشاسب‌نامۀ اسدی طوسی است که منظومه‌ای پهلوانی و حماسی بوده، و موضوع آن سرگذشت گرشاسب نیای رستم است. مأخذ اسدی کتاب گرشاسب یا تاریخ گرشاسب تألیف ابوالمؤید بلخی است که اتفاقاً خود او عجایب‌نامه‌نویس بوده است. قطعاتی از کتاب گرشاسب در تاریخ سیستان نقل شده است (ص 1، 5-6، 35-36). پژوهشگران معتقدند این قطعات با آنچه در منظومۀ اسدی آمده است، هیچ اختلاف ندارد؛ ازاین‌رو، در اینکه کتاب ابوالمؤید مأخذ اسدی بوده است، تردیدی ندارند (یغمایی، 4-5؛ بهار، 2 / 19- 22). اسدی در بخشی از کتاب، گرشاسب را در نقاط مختلف جهانِ شناخته‌شدۀ آن روزگار می‌گرداند و ازجمله مهراج را که مردی ملاح و آشنا با دریا بوده است، همراه او می‌کند تا شگفتیهای بلاد و جزایر را به او بنماید (ص 148-191). در تاریخ سیستان این قسمت به‌صورت کلی از کتاب گرشاسب ابوالمؤید نقل شده است: «[گرشاسب]به سراندیب شد و نسرین را آنجا بگرفت و بکشت و پیرامون دریای محیط برگشت و آن جزیره‌ها و عجایبها بدید» (ص 5). درحقیقت، ابوالمؤید عجایب‌نامه‌نویس این شگفتیها را در یک داستان قدیمی و حماسی وارد کرده، و اسدی نیز به تبع او این کار را انجام داده است.
بن‌مایۀ سیر در بلاد و جزایر و توصیف عجایب و غرایب پس از گرشاسب‌نامه (ه‍ م)، به برخی دیگر از منظومه‌های حماسی نیز وارد شد. در بهمن‌نامه (ه‍ م)، سرودۀ اواخر قرن 5 یا اوایل قرن 6 ق، فصلی وجود دارد که طی آن «رای تندبر» پادشاه «قنوج» شگفتیهای دریا و جزایر را برای بهمن شرح می‌دهد (ایرانشاه، 409- 412). بودن یا نبودن این توصیفات هیچ تأثیری بر روند داستان ندارد. در سام‌نامه (ه‍ م) این شگفتیها با توسع بسیار بیشتر آمده است.
دیگر داستانهای متأثر از عجایب‌نامه‌ها عبارت‌اند از: سمک عیار، داراب‌نامۀ ابوطاهر طرسوسی، جنیدنامه، سلیم جواهری، حاتم‌نامه و هزارویک‌شب (ه‍ م‌م). اکنون به برخی از این‌گونه تأثیرات اشاره می‌شود: مرغی که با پرواز در پیشاپیش کشتیهای راه‌گم‌کرده، آنها را به آبادانی هدایت می‌کند (اسدی، 152-154)؛ شرح این مرغ در تحفة الغرایب (ص 133)، و نوشته‌های قزوینی (ص 133-134) و دنیسری (ص 195) آمده است. ماهیانی که چون از آب بیرون افتند، مانند سنگ می‌شوند (اسدی، 163؛ تحفة ... ، 131؛ قزوینی، 109). توصیف نسناس که از آن با عنوان «نیم‌تنان» نیز یاد شده است (اسدی، 120؛ سام‌نامه، 320-325؛ طوسی، 221-223؛ دمشقی، 194-195؛ قزوینی، 384). جزیرۀ سگساران که سری مانند سگ و تنی همچون انسان دارند (اسدی، 174-175؛ ایرانشاه، 411، 419؛ سام‌نامه، 317-320؛ طوسی، 499-500؛ قزوینی، 128-130). سرزمین دوالپایان یا سُست‌پایان (ایرانشاه، 420؛ ارجانی، 3 / 114؛ دو روایت ... ، 92؛ ابوحفض، 345؛ قصه ... ، 1 / 123؛ طوسی، 431؛ قزوینی، همانجا؛ هزارویک‌شب، 3 / 359-362). داستان مرغ عظیم‌الجثه‌ای به نام «رخ» و آویزان‌شدن به پای او و از سرزمینی به سرزمین دیگر رفتن (قزوینی، 123؛ دمشقی، 270؛ ابوطاهر، 1 / 116؛ هزارویک‌شب، 3 / 324-325)؛ این داستان در سمک عیار به سیمرغ منسوب است (ارجانی، 3 / 106- 108). مرغی که در چینه‌دانش برای دیگر مرغان آب می‌آورد (اسدی، 307- 308؛ طوسی، 529). وصف آینه‌ای که بیمار در آن نگاه می‌کرد؛ اگر صورت خود را در آن می‌دید، بیماری‌اش شفا می‌یافت، اما «چو چهرش ندیدی، شدی زین سرای» (اسدی، 454؛ طوسی، 343). وصف مرغی که «پیخال» (فضلۀ) مرغی دیگر را به هنگام پرواز به دهان می‌گرفت و می‌خورد (اسدی، 453؛ تحفة، 130؛ دنیسری، 194). درخت واق‌واق ش شفا می‌یافت، اما «چو چهرش ندیدی، شدی زین سرای» (اسدی، 454؛ طوسی، 343). وصف مرغی که «پیخال» (فضلۀ) مرغی دیگر را به هنگام پرواز به دهان می‌گرفت و می‌خورد (اسدی، 453؛ تحفة، 130؛ دنیسری، 194). درخت واق‌واق (اسدی، 171-174؛ ابوطاهر، 1 / 169؛ قزوینی، 101-102).
پیش از به پایان‌بردن بحث، ذکر این نکته ضروری است که وجود عجایب و غرایب در کتابها ریشۀ قدیم دارد و در اساطیر همۀ اقوام با چنین موجوداتی مواجهیم. ادیسۀ همر و اسکندرنامه‌هایی که در اروپای قدیم وجود داشته، از این نمونه‌ها ست (فیاض، 375-376). در برخی از کتابهای مسعودی نیز این نمونه‌ها دیده می‌شوند، مانند «نسناس» که در اخبار الزمان وصف شده است (ص 38)؛ اما فقط در سیر عجایب‌نامه‌نویسی و پس از تدوین نخستین عجایب‌نامه‌ها ست که این موجودات به شکلی گسترده در آثار داستانی فارسی بازتاب می‌یابند.

مآخذ

ابن‌محدث تبریزی، عجایب الدنیا، به کوشش علی نویدی ملاطی، ترجمۀ مقدمۀ روسی از محسن شجاعی، تهران، 1397 ش؛ ابن‌ندیم، الفهرست، ترجمۀ محمدرضا تجدد، تهران، 1366 ش؛ ابوحفض کوفی، «جنیدنامه»، ابومسلم‌نامۀ ابوطاهر طرسوسی، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، 1380 ش؛ ابوطاهر طرسوسی، داراب‌نامه، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، 1344 ش؛ ابوعبدالله محمد قضاعی، ترک الاطناب، ترجمۀ فارسی علی ابن‌قضاعی، به کوشش محمد شیروانی، تهران، 1343 ش؛ ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1363 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1354 ش؛ اسکندرنامه، روایت فارسی کالیستنس دروغین، تحریر عبدالکافی بن ابی‌البرکات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1343 ش؛ اسمیرنوا، ل. پ.، مقدمه بر عجایب الدنیا (نک‍ : هم‍ ، ابن‌محدث)؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ افشار، ایرج، مقدمه بر مسالک و ممالک (نک‍ : هم‍ ، اصطخری)؛ اقتداری، احمد، خلیج فارس، تهران، 1345 ش؛ الول‌ساتن، ل. پ.، قصه‌های مشدی گلین خانم، به کوشش اولریش مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ امیدسالار، محمود، «عجایب الدنیا و ابوالمؤید بلخی»، سی‌ودو مقاله در نقد و تصحیح متون ادبی، تهران، 1389 ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای امثال، اصفهان، 1333 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، 1363 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ ایرانشاه بن ابی‌الخیر، بهمن‌نامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهـران، 1370 ش؛ بارتولد، و.، مقدمه بـر حدود العالم، به کوشش مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام، تهران، 1372 ش؛ برقعی، یحیى، کاوشی در امثال و حکم فارسی، قم، 1368 ش؛ بزرگ بن شهریار، عجایب هند، ترجمۀ محمد ملک‌زاده، تهران، 1348 ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ‌نامۀ طبری، به کوشش محمد روشن، تهران، 1374 ش؛ بورخس، خورخه لوئیس، کتاب موجودات خیالی، ترجمۀ احمد اخوت، تهران، 1373 ش؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، چاپخانۀ خودکار؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1389 ش؛ پزشکیان، محسن، قصه‌های مردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314 ش؛ تحفة الغرایب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ ثغری، محمد، طوطی‌نامه (جواهر الاسمار)، به کوشش شمس‌الدین آل‌احمد، تهران، 1385 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، تحقیقات میدانی؛ همو، روایتهای شفاهی هزارویک‌شب، تهران، 1384 ش؛ همو، قصه‌ها و افسانه‌هایی از گوشه‌وکنار ایران، تهران، 1386 ش؛ همو و احمد وکیلیان، مثنوی و مردم، تهران، 1393 ش؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ حورانی، ج. ف.، دریانوردی عرب در دریای هند، ترجمۀ محمد مقدم، تهران، 1338 ش؛ خاوری، محمدجواد و حامده خاوری، قصه‌های هزاره‌های افغانستان، تهران، 1387 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانه‌های خراسان، مشهد، 1378-1382 ش؛ دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1384 ش؛ دبا؛ درویشیان، علی‌اشرف، افسانه‌ها و متلهای کردی، تهران، 1386 ش؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ دو روایت از سلیم جواهری، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1387 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، زندگی و آثار جاحظ، تهران، 1367 ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال و مجتبى مینوی، تهران، 1333 ش؛ رحمانی، روشن، افسانه‌های دری، تهران، 1374 ش؛ زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمۀ علی جواهرکلام، تهران، 1345 ش؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1345 ش؛ سام‌نامه، به کوشش وحید رویانی، تهران، 1392 ش؛ سبّوحی، نصرالله، مقدمه بر عجایب المخلوقات (نک‍ : هم‍ ، قزوینی)؛ ستوده، منوچهر، مقدمه بر عجایب المخلوقات (نک‍ : هم‍ ، طوسی)؛ سمسار، محمدحسن، جغرافیای تاریخی سیراف، تهران، 1337 ش؛ سورآبادی، عتیق، قصص قرآن مجید، به کوشش یحیى مهدوی، تهران، 1365 ش؛ سیرافی، حسن، سلسلة التواریخ، ترجمۀ حسین قرچانلو، تهران، 1381 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شورا، خطی؛ شیخ بهایی، محمد، کلیات اشعار و آثار فارسی، به کوشش غلامحسین جواهری، تهران، کتابخانۀ سنایی؛ شیرمحمدیان، بهرام و داداجان عابدزاده، قصه‌ها پیرامون فردوسی و قهرمانهای شاهنامه، دوشنبه، 1996 م؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1369 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1382 ش؛ عبداللٰهی، منیژه، «شهری برای سلیمان»، عصر پنجشنبه، تهران، 1386 ش، شم‍ 103-104؛ غزالی، محمد، نصیحة الملوک، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1351 ش؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان، احادیث و قصص مثنوی، به کوشش حسین داودی، تهران، 1381 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، قصه‌های مردم فارس، شیراز، 1386 ش؛ فیاض، سجاد، «لوسی‌ین»، یغما، تهران، 1332 ش، س 6، شم‍ 66؛ قاضی، ابوالفضل، آورده‌اند که ... ، تهران، 1379 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبّوحی، تهران، 1361 ش؛ قصۀ حمزه (حمزه‌نامه)، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1347 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کوهی، جعفر، افسانه‌های دیار شهریار، تهران، 1385 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار (تاریخ)، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ متینی، جلال، «برخی از بازیها و سرگرمیهای رایج در ایران در روزگاران پیش»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علـوم انسانی دانشگاه فردوسی، مشهد، 1356 ش، س 13، شم‍ 2؛ همو، مقدمه بر تحفة الغرایب (هم‍‌ )؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تهـران، 1369 ش؛ مدرس صادقـی، جعفر، مقدمه بـر عجایب‌نامـه (عجـایب المخلوقات و غرایب الموجودات) طوسی، به کوشش همو، تهران، 1375 ش؛ مرکزی، خطی؛ مسعودی، علی، اخبار الزمان، بیروت، 1386 ق / 1966 م؛ همو، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1344 ش؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1352 ش؛ ملک‌زاده، محمد، مقدمه بر عجایب هند (نک‍ : هم‍ ، بزرگ بن شهریار)؛ منزوی، فهرستواره؛ منزوی، علینقی، فهرست کتابخانۀ اهدایی آقای سید محمد مشکوٰة به کتابخانۀ دانشگاه تهران، تهران، 1332 ش؛ موجانی، علی و امریزدان علی‌مردان، فهرست نسخ خطی فارسی انستیتوی آثار خطی تاجیکستان، تهران، 1376 ش؛ موسوی، مصطفى، «لغات الشرقیه»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1386 ش، دورۀ 9، شم‍ 3؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1361 ش؛ میهن‌دوست، محسن، نه‌کلید، تهران، 1378 ش؛ نادری، افشین، نمونه‌هایی از قصه‌های مردم ایران، تهران، 1383 ش؛ نویدی ملاطی، علی، مقدمه بر عجایب الدنیا (نک‍ : هم‍ ، ابن‌محدث)؛ وکیلیان، احمد، قصه‌های مردم، تهران، 1379 ش؛ همو و خسرو صالحی، حضرت علی (ع) در قصه‌های عامیانه، تهران، 1380 ش؛ هزارویک‌شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی، تهران، 1386 ش؛ یغمایی، حبیب، مقدمه بر گرشاسب‌نامه (نک‍ : هم‍ ، اسدی)؛ نیز:

EI2; Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, London, 1881.
محمد جعفری (قنواتی)

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: