طوطی نامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 27 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258086/طوطی-نامه
پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
چاپ شده
6
طوطینامه، از سدۀ 10 ق / 16 م به بعد، توجه علاقهمندان حوزۀ ادب عامه را به خود جلب کرد، چنانکه تحریرهای مختلفی از آن به دست آمده، و داستانهای آن در کتب مختلف وارد شده است. از جملۀ تحریرهای طوطینامۀ نخشبی باید به چهلطوطی اشاره کرد که به احتمال بسیار مربوط به دورۀ قاجار است و تحریرهای متعدد و متفاوتی از آن در دست است. برخلاف آنچه از عنوان چهلطوطی برمیآید، این کتاب «نه 40 شب طول میکشد و نه 40 قصه دارد؛ برعکس عدد 40 صرفاً نمایندۀ حد کمال است» (مارتسلف، همان، 617). چهلطوطی نیز همانند اصل خود به شیوۀ داستاندرداستان تألیف شده، اما نثر و زبان آن سادهتر و از زیورهای ادبی خالی است. برخلاف طوطینامهها، که در هند تألیف یافتند، اهمیت تحریرهای چهلطوطی از این جهت است که در ایران و برای خوانندۀ ایرانی سدۀ 13 ق / 19 م، بازنویسی شدهاند. از این روی در چهلطوطی، شکل داستانها گفتاریتر، و به داستانهای ادب عامۀ فارسی نزدیکتر است و بیشتر به روایتهای شفاهی داستانهای ایرانی همانندی دارد. چهلطوطی مشتمل بر یک داستان اصلی و شماری داستانهای فرعی است. داستان اصلی این کتاب همان ماجرای خیانت زن در نبود همسرش، و مانعشدن طوطی از بیعفتی و بیوفایی زن است، با این تفاوت که در آغاز داستان، بازرگانی را میبینیم که از زنگرفتن پرهیز دارد؛ چراکه آمدوشد با قوموخویش زن را موجب ملال و بدنامی میداند. سرانجام پیرزالی برای او دختری بیکس مییابد و خواجه او را عقد میکند و زن به شوی خود دل میبازد؛ اما در غیاب خواجه، هر روز پیرزنی مکاره، نزد زن میآید و او را تحریض و تشویق به رفتن نزد معشوق میکند. باقی ماجرا با تفاوتهایی در تحریرهای مختلف همان ماجرای عاشقی زن و داستانسرایی طوطی برای نگهداشت او از لغزش و خیانت است.شمار داستانهای فرعی در تحریرهای مختلف این کتاب بین 5 تا 15 داستان متغیر است و مانند تحریرهای بلندتر پیشین، تابع معیار و ملاک خاصی نیست (همانجا). همچنین تحریرهای مختلف، دربردارندۀ داستانهای فرعی مختلف است که شماری از آنها در طوطینامهها نیست و از کتابهای دیگر، و البته بیشتر از روایتهای شفاهی اخذ شدهاند. تعدد و فراوانی چاپهای سنگی موجود از چهلطوطی، از سویی، نشانگر استقبال زیاد مردم از این کتاب است و از سویی دیگر، موجب رواج بسیاری از داستانهای طوطینامهها در بین مردم شده است. چهلطوطی به زبان عربی محاورهای، کردی و ترکی نیز برگردان شده است (همانجا).
از چهلطوطی چاپهای متعددی در دست است. مارتسلف 9 چاپ سنگی مصور مربوط به اوایل سدۀ 13 ق را معرفـی کـرده است؛ امـا نویسندۀ آنها ناشنـاساند (نک : تصویرسازی ... ، 296-297). یکی از چاپهای چهلطوطی تحریری است در 87 صفحه به دست شخصی به نام عبادالله فقیر که نامش در آغاز کتاب ذکر شده و مربوط به سال 1264 ق است. این چاپ، بهجز داستان اصلی، مشتمل بر 13 داستان فرعی است. چاپ دیگر، تحریری از همان چهلطوطی عبادالله فقیر است که زمان تحریر آن احتمالاً از اواخر دورۀ قاجار دورتر نمیرود و کاتب آن فردی به نام سید میرحسین است. این اثر با عنوان مبدأ اللسان مجتمع از حکایات کتاب چهلطوطی و جنگ جام و قلیان، به کوشش والنتین ژوکوفسکی در 1319 ق / 1901 م، در پترزبورگ، چاپ سربی شده است. دو صفحه از این کتاب به مناظرۀ جام و قلیان (ه م) در 41 بیت اختصاص یافته، و سپس، داستانهای چهلطوطی در 41 صفحه نقل شده است. این تحریر شامل یک مقدمۀ کوتاه، با ذکر نام نویسنده، داستان اصلی و نیز 5 حکایت فرعی است که از معروفترین داستانهای چهلطوطیاند (آلاحمد، «جستاری ... »، 6).چاپ دیگری از این کتاب به کوشش بگدانف و به قلم محمد فاروق حسینی وجود دارد که در 1927 م در پاریس چاپ سنگی شده است. این چاپ، شباهت زیادی به چاپ ژوکوفسکی دارد (همانجا). این تحریر در ایران بارها چاپ شده است (نک : منزوی، 1 / 312، 437-440؛ مشار، 2 / 1696-1697). از جملۀ چاپهای سربی دیگر در ایران، میتوان به چاپ سال 1345 ق، در مطبعۀ نهضت شرق اشاره کرد که افزونبر داستان اصلی، مشتمل بر 13 داستان فرعی است. همچنین از چاپ سربی دیگری، بدون تاریخ و به ارزش 3 ریال، و نیز چاپی دیگر «به سرمایۀ عباس آقای مشتاقی» در چاپخانۀ شرکت طلوع، مشتمل بر 13 داستان فرعی میتوان نام برد. افزونبر اینها میتوان از چاپ سنگی دیگری نام برد که در 39 صفحه، در 1346 ق، در بمبئی، در مطبع سپهر مطلع به چاپ رسیده است که افزونبر داستان اصلی، 13 داستان دیگر دارد (آلاحمد، همان، 7). بی هیل ورثام که مدتها در هند زندگی میکرده، و به زبان سنسکریت آشنایی داشته است، در 1911 م متن کامل شوکهسپتتی را به انگلیسی ترجمه، و در لندن منتشر کرد. 6 داستان از این کتاب، زیر نظر لین یوتانک، در کتاب جُنگمانندی با عنوان «حکمت هند» به چاپ رسید. جلال آلاحمد و سیمین دانشور، این 6 داستان را به فارسی برگرداندند و در 4 شمارۀ نخست سال 18 مجلۀ یغما به چاپ رساندند. این 6 داستان، در 1351 ش، با عنوان چهلطوطی منتشر شد (همانجا).چاپهای دیگری نیز از چهلطوطی در دست است، همچون: قصههای شیرین طوطی، مشتمل بر یک داستان اصلی و 13 داستان فرعی، کتابفروشی پرورش (1323 ش)؛ چهلطوطی یا قصههای بلبل هزاردستان، انتشارات مطبوعات حسینی، بدون تاریخ؛ طوطی سخنگو یا چهلطوطی، گردآوری پروین منصور، انتشارات گوتنبرگ (1339 ش)؛ چهلطوطی زرین یا قصههای بلبل هزاردستان از کیخسرو شهریاری، چاپ شرکت نسبی کانون کتاب. در سدۀ اخیر، برگردانهایی به زبان ترکی نیز از چهلطوطی صورت گرفته اس(نک : انزابینژاد، 378-382).
اگرچه در طوطینامهها داستانهایی هست که روایتهای شفاهی از آنها در میان مردم رایج است، اما این کتاب از طریق تحریرهای متأخر آن یعنی چهلطوطی، تأثیر فراوانی بر ادب شفاهی ایران بر جای گذاشت. پیش از هرچیز، باید به روایت زیبا و مختصری اشاره کرد که در هرمزگان ثبت شده، و درواقع طوطینامهای کوچک است. داستان این روایت که «قصههای شیرین طوطی» نام گرفته، شبیه طوطینامهها و براساس «فسق زنان» است، اما به لحاظ روساخت، تفاوتهایی با آنها دارد. داستان دربارۀ بازرگانی است که «مدام ازدواج میکند» و هربار پس از مدتی، همسرش به او خیانت میکند و بازرگان نیز بهناچار زن را طلاق میدهد. اما این بار، با مشورت بزرگان با دختری زیباروی ازدواج میکند و برای اینکه وی را از «چشم طمعکاران» دور نگاه دارد، با او در بیرون شهر سکنا میگزیند. سپس برای سرگرمی زن، یک طوطی سخنگو میخرد و از زن میخواهد که در تمام امور با او مشورت کند. در ادامه و در غیاب بازرگان، پسر حاکم که به شکار آمده است، زن زیباروی بازرگان را میبیند و چون شیفتۀ او میشود، پیرزنی مکاره را برای فریفتن زن، به سراغ او میفرستد. چون زن قصد رفتن به نزد پسر میکند، از طوطی مشورت میخواهد و طوطی با نقل افسانۀ پشیمانی زن خارکش، خاتون را از رفتن بازمیدارد. اما برخلاف روایتهای رسمی که بازرگان به تجارت یا سفر رفته است، در این داستان، مرد هر روز صبح به سر کار میرود و ظهر به خانه بازمیگردد و زن که سرگرم افسانه شده، فرصت رفتن نمییابد. بنابراین، افسانهگویی طوطی نیز در روز اتفاق میافتد. راوی تنها به نقل همین یک افسانه بسنده میکند و بهاختصار میگوید که طوطی به همین منوال 40 روز برای زن افسانهگویی میکند تا اینکه زن بازرگان حامله میشود. با این اتفاق بانو تصمیم میگیرد که به همسر خود وفادار بماند و پیرزن مکاره را دیگر به نزد خود راه نمیدهد (قتالی، 317-320).گذشته از این، در مجموعۀ طوطینامهها، اعم از جواهر الاسمار، طوطینامۀ نخشبی و چهلطوطی، داستانهایی وجود دارد که از آنها روایتهایی مستقل در ادب عامه وجود دارد که به آنها اشاره میشود:1. داستان زرگر و نجار و آوردن بتان (نخشبی، 27؛ ثغری، 61)، در جامع الحکایات (چ خدیش، 605) و جامع التمثیل نیز آمده است (نک : هبلهرودی، 164-173).2. داستان مرد لشکری و زن صالحه و دادن دستهگل و تازه ماندن آن گل (نخشبی، 35؛ ثغری، 70)، تقریباً بی هیچ کموکاستی در جامع الحکایات کتابخانۀ آستان قدس رضوی نقل شده است (چ خدیش، 436)؛ اما در جامع الحکایات نسخۀ کتابخانۀ گنجبخش پاکستان، روایتی دیگر از این داستان با روساختی متفاوت وجود دارد که راوی یا نویسنده تغییراتی اساسی در آن ایجاد کرده، و داستان را با چاشنی طنز آمیخته است (چ جعفری، 55؛ قس: قاضی، 89-117). روایت اخیر، با اینکه حادثهای مشترک را روایت میکند، از لحاظ برخورد با زنان، تفاوتی اساسی با روایتهای رسمی مییابد. در این روایت، موضوع اصلی داستان نهتنها ضد زن نیست، بلکه در ستایش و اثبات وفاداری و پاکدامنی زنان است؛ اما در طوطینامه، نوع روایتی که از این داستان ارائه میشود، کاملاً ضد زن است و این موضوع در مقایسۀ این دو روایت از داستان مشهود است (در اینباره، نک : محمدحسنی،160-167). روایت مکتوب آن در دریای اسمار نیز هست (ص 92-97).3. روایتی از داستان رای کامرو و علاجکردن طوطی (نخشبی، 45؛ ثغری، 82) که در جامع الحکایات نسخۀ آستان قدس رضوی نیز آمده است (چ خدیش، 594).4. داستان نجار و زرگر و زاهد و حائک (نخشبی، 53؛ ثغری، 96؛ چهلطوطی، چ نهضت، 40-42؛ همان، چ فقیر، گ 56؛ حکایت شیرین ... ، 47- 49)، مطابق تیپ C653 آرنه ـ تـامپسون: مجسمۀ چوبی جاندار است و روایتهای شفاهی فراوانی دارد (نک : مارتسلف، طبقهبندی ... ، 139؛ قتالی، 211-213). بنمایۀ اصلی این داستان، به افسانۀ مَشی و مشیانه یا به عبارت بهتر روایت اسکاندیناوی آن، اسک و امبلا، پهلو میزند که «خدایانْ نخستین جفت را از چوب ــ به کمک دو درخت ــ میسازند و بعد همین خدایان بدانها جان میبخشند». این بنمایه به تصوری عامیانه بازمیگردد که زندگی حیوانی گاهی از زندگی گیاهی ناشی میشود. به اعتقاد کریستنسن، این افسانۀ اسکاندیناوی تحت تأثیر این بنمایۀ عامیانه بوده که آن را در داستانهای هندی مییابیم و همان است که از هند به ایران آمده است (ص 54-55).5. داستان آن مرد که مکر زنان مینوشت (نخشبی، 79)، مطابق تیپ 351‘1 آرنه ـ تامپسون: مسابقۀ سکوت، که روایتهای شفاهی متعددی از آن ثبت شده است (نک : مارتسلف، همان، 206؛ انجوی، گل ... ، 207-214؛ نادری، 226-227). این داستان در جامع التمثیل نیز آمده است (هبلهرودی، 759-767).6. از داستان شاه شام و آزادکردن طوطی و آوردن میوۀ حیات (نخشبی، 85؛ ثغری، 125) که داستان سلیمان و قدح آب حیات را نیز در بر دارد، روایتهایی شفاهی با روساخت متفاوت ثبت شده است (نک : میهندوست، باکرهها ... ، 81-83، اوسنهها ... ، 51-62). 7. روایتی از داستان پسر وزیر و تاجر و زنان ایشان و راهب (نخشبی، 93؛ ثغری، 132)، که در نسخهای از جامع الحکایات آستان قدس رضوی نیز آمده است (چ خدیش، 581).8. داستان مرد خاکبیز و یافتن درّ قیمتی (نخشبی، 111؛ ثغری، 153)، مطابق کـد A976 آرنه ـ تـامپسون: که بـا قصۀ «کدام کار نجیبانهتر است» شاهزاده خانم، دزد پیدا میشود (مارتسلف، همان، 187). روایتی از این داستان در هشتبهشت امیر خسرو دهلوی از قول «غزالۀ هندی» (گنبد مشکین) (ص 82- 109) و روایتی در جوامع الحکایات عوفی (3(1) / 14-22) و روایتهایی نیز در جامع التمثیل (هبلهرودی، 148-150) و جامع الحکایات نسخۀ کتابخانۀ گنجبخش پاکستان نیز آمده (چ جعفری، 463)، و روایتهای شفاهی متعددی نیز از آن ثبت شده است (نک : مارتسلف، همانجا؛ امینی، 31-41؛ سادات، 10-11). 9. روایتی از داستان قباحت پسر رای بنارس (نخشبی، 145؛ ثغری، 194)، در جامع الحکایات نسخۀ آستان قدس رضوی آمده است (چ خدیش، 600).10. روایتی از داستان منصور تاجر و مسافرت او (نخشبی، 153؛ ثغری، 212)، در جامع الحکایات نسخۀ آستان قدس رضوی نیز آمده است (همان چ، 590).11. داستان نیکفال و خالص و مخلص (نخشبی، 161؛ ثغری، 224)، مطابق کد C507 فهرست آرنه ـ تامپسون: مردۀ سپاسگزار (مارتسلف، همان، 117)، و روایتی از آن در جامع الحکایات نسخۀ آستان قدس رضوی نیز هست (همان چ، 442).12. داستان زن امیر و خندۀ مرغ بریان (نخشبی، 191؛ ثغری، 268) و داستان کامجوی و خندۀ ماهی (نخشبی، 199؛ ثغری، 282)، مطابق تیـپ D1875: خندۀ ماهی، و C507 آرنه ـ تـامپسون: مردۀ سپاسگزار (نک : مارتسلف، همان، 117، 166؛ انجوی، قصهها ... ، 2 / 118-123). قدیمترین روایت مکتوب این داستان در دریای اسمار (ص 36) آمده است. این بنمایه (روی پوشاندن زنی فاسق از ماهی نر و مانند آن) در داستان پادشاه 3 زن (چهلطوطی، چ فقیر، گ 29؛ همان، چ نهضت، 15؛ حکایت شیرین، 24-26) نیز وجود دارد.13. داستان شگال نیلی و به پادشاهی رسیدن او (نخشبی، 259؛ ثغری، 357)، که در مثنوی مولوی نیز آمده (دفتر 3 / 315-316)، و فروزانفر به شباهت آن با یکی از قصههای منسوب به ازوپ اشاره کرده است (ص 259-260). همچنین میتوان به روایت هندی این داستان (نک : گری، 231-232) و روایتی شفاهی که در ایران ثبت شده است، اشاره کرد (صبحی، افسانهها ... ، 135-141).14. داستان خورشید، زن عطارد و 3 جوان دیگر (نخشبی، 265؛ ثغری، 366؛ «چهلطوطی»، 1018؛ چهلطوطی، چ فقیر، گ 19؛ همان، چ بگدانف، گ 24) مطابق کد 881 فهرست آرنه ـ تـامپسون: نجابتی که مکرراً به اثبات رسید (مارتسلف، طبقهبندی، 167- 168)، و روایتی از زن پاکدامن الٰهینامۀ عطار است (ص 131-144)، که در دریای اسمار (ص 248-254)، موش و گربۀ شیخ بهایی (ص 196 بب )، آوردهاند که ... (قاضی، 127- 169)، و جامع الحکایات نسخۀ آستان قدس رضوی آمده است (چ خدیش، 285). از این داستان روایتهای شفاهی نیز ثبت شده است (نک : جعفری، قصهها ... ، 81-92؛ سادات، 39-41؛ سلیمی، 202-205؛ نیز نک : ذیل دفما، زن پارسا).15. داستان دختر بازرگان کابل و 3 خاطب او (نخشبی، 283؛ ثغری، 382)، مطابق کد A653 آرنه ـ تامپسون: تجدید حیـات به کمک اشیاء سحرآمیز (مارتسلف، همان، 139).16. داستان بازرگان نیشابور و شهرآرای زن او (نخشبی، 319؛ ثغری، 418)، مطابق کد C360‘1 آرنه ـ تامپسون: نظارۀ پنهانی زن با فاسقش (نک : مارتسلف، همان، 208). این داستان با اندکی اختلاف در کلیله و دمنه (ه م) نیز وجود دارد (ص 217-221) و روایت دیگری از آن در جامع الحکایات نسخۀ آستان قدس رضوی نیز آمده است (چ خدیش، 585).17. داستان فغفور چین و وزیر دانا و ملکۀ روم (نخشبی، 327؛ ثغری، 424)، در هزارویکشب (شبهای 719- 738) با عنوان داستان اردشیر و حیاتالنفوس آمده است (4 / 385-435). روایتی دیگر از این افسانه را ضمن داستانی به نام تاجالملوک میبینیم که در 31 شب از هزارویکشب (شبهای 107-137) نقل میشود (1 / 414- 501). از روایتهای شفاهی این داستان میتوان به داستان آهوی نر و ماده (جعفری، روایتها ... ، 139- 148)، داستـان اقبال و زمردشاه (انجوی، قصهها، 2 / 175- 178) و داستان تاج احمد (نک : میهندوست، اوسنهها، 33-35) اشاره کرد.18. داستان سرودگفتن درازگوش و گوزن (نخشبی، 335؛ ثغری، 432)، مطابق کـد 214 فهرست آرنه ـ تـامپسون: خـر و شتـر، که روایتهای شفاهی متعددی از آن ثبت شده است (نک : مارتسلف، همان، 71).19. داستان رای و بریدن دم مادهمار و ستیهیدن زن (نخشبی، 351)، مطابق با تیپ 670 آرنه ـ تـامپسون: زبـان جـانوران (نک : مارتسلف، همان، 141). روایت دیگری از این داستان، در جامع الحکایات نسخۀ آستان قدس رضوی (چ خدیش، 537) و جامع الحکایات نسخۀ کتابخانۀ ملی تاجیکستان، ضمن داستانهایی دیگر آمده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید