صفحه اصلی / مقالات / شب شش /

فهرست مطالب

شب شش


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 14 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

شَبِ شِش، پایان روز پنجم و آغاز شب ششم تولد نوزاد، که با باورهایی دربارۀ خطرناک‌بودن این شب برای نوزاد و زائو و نیز آیینها و مراسمی برای برون‌‌رفت از آن همراه است. 
مردم باور دارند «ششه» نام جن یا ازمابهترانی است که فقط شب ششم تولد نوزاد به او حمله می‌کند و اگر احتیاط نکنند، بچه را خفه خواهد کرد (شاملو، 755؛ ماسه، 1 / 44). در بیشتر خرده‌فرهنگهای ایرانی، «شب ششِ» تولد نوزاد، نحس‌ترین و خطرناک‌ترین شب برای نوزاد و زائو ست. برپایۀ این باور، برای گریز و پرهیز از خطرهای احتمالی، این شب با توسل به برخی از آیینها و اجرای پاره‌ای مراسم پشت سر گذاشته می‌شود. در برخی از خـرده‌فرهنگها، اجـرای مراسم نـام‌گذاری (ه‍ م) نوزاد نیـز، کـه نخستین مرحلۀ گذر یا تشرف انسان در زندگی است، در همین شب برگزار می‌شود. 

شب شش از منظر نمادگرایی

 خمیرمایۀ باورداشتن و اعتقاد به شب شش و اجرای آیینها و مراسم و نیز چرایی و چگونگی روبه‌روشدن با خطرها و نحسی این شب و شیوه‌های برون‌رفت از آن، در عدد 6 نهفته است که زمینه‌ای اعتقادی دارد و مربوط به جهان‌بینی جاری و ساری در هر خرده‌فرهنگی، و جزو باورهای آن فرهنگ است. 
در فرهنگ نمادها، برای عدد 6 این ویژگیها و نمادها را قائل شده‌اند: نماد مواهب دوسویه و ستیزه‌گری؛ عددِ واسط میان جوهر اصلی و پیدایش؛ عدد سرنوشت معنوی و نشانۀ کمالی قدرتمند؛ در مکاشفات دارای مفهومی کاملاً مجازی؛ عدد گناه؛ نماد انسان از نظر جسمانی؛ و عدد خلقت. خداوند عالم را در 6 روز و در 6 جهت، یعنی 4 جهت اصلی و دو جهت سمت‌الرأس و نظیرالسمت، خلق کرده است (شوالیه، 4 / 54-56)؛ بنابراین، عدد 6 با خلقت، تکامل و ماندگاری رابطه‌ای تنگاتنگ دارد. این عدد با ستاره‌ای شش‌پر نشان داده می‌شود که اتصال دو مثلث واژگون به یکدیگر است و همواره اتصال دو متضاد را نشان می‌دهد (همو، 4 / 56-57). 
مردم باور دارند که هر انسانی همزادی دارد. همزاد انسان، جن‌زاده‌ای است که هم‌زمان با به‌دنیا‌آمدن هر انسان، زاده می‌شود. باور بـر این است کـه اگر فردی بـدون گفتن بسم‌الله ــ که جنها را از اطراف دور می‌کند ــ آب داغ بر زمین بریزد، ممکن است یکی از جن‌زاده‌ها را بسوزاند. همین امر سبب می‌شود جنها در شب ششِ نوزاد آن فرد، خود را به زائو و نوزاد برسانند و نوزاد را با همزادش عوض کنند. 
مردم بر این باورند که در شب شش باید سروصدای فراوانی به راه بیندازند، نوزاد را با دودۀ باروت سیاه کنند و اتاق زائو را پر از دود باروت و ترقه‌های در‌آتش‌ریخته کنند. آنها معتقدند جنها از آهن متنفر، و از آن گریزان‌اند؛ ازاین‌رو، برای گریزاندن آنها و ممانعت از ورودشان به اتاق زائو و نوزاد، مقداری آهن قراضه، سیخ و سه‌پایه در آستانۀ درها می‌ریزند، 7 سوزن به لچک نوزاد و 7 سوزن به لچک زائو می‌زنند، قدری نیل در آب می‌ریزند و با آن دستها و پاهای نوزاد را به رنگ نیلی درمی‌آورند، قطعه‌نخی تابیده از پشم شتر یا موی بز به بازوی طفل می‌بندند، نیز 3 نخ به رنگهای آبی، سیاه و سفید را با‌هم می‌تابانند، سپس از وسط به دو نیم می‌کنند؛ نیمی را به مچ دست راست، و نیم دیگر را به مچ پای راست زائو می‌بندند.
به نظر مردم، از دیگر موجودات وهمی که در شب شش به زائو و نوزاد حمله می‌کند، آل (ه‍ م) است که به زائو می‌زند و گاهی نوزاد را نیز می‌برد. آنها برای جلوگیری از ورود آل به اتاق زائو، روی یک قرص نان، روغن و شکر می‌مالند و آن را با کوزۀ آب در پشت‌بام، بر سردر اتاق زائو و نوزاد می‌گذارند تا آل آنها را بخورد و میل به جگر زائو نکند. آنها سرانجام، به هر طریق ممکن، از ورود جنها جلوگیری، و آنها را مجبور به فرار می‌کنند تا شب شش بگذرد و صبح صادق بدمد و جنها در روشنایی روز از فعالیت بازبمانند. 
به باور مردم، خطر از روز زایمان تا پایان روز هفتم نوزاد را تهدید می‌کند. احتیاطهای لازم از همان روز اول آغاز می‌شود. مادر هنگام تولد نوزادش شماری سنجاق [فلز] به کهنه‌های او می‌زند. این سنجاقها تا پایان روز چهلم، یعنی تا هنگامی که خطر ارواح خبیثه به‌طور کامل برطرف شود، در آنجا می‌مانند. نوزاد باید 6 روز پیش مادرش بماند و بعد به گهواره منتقل شود (ماسه، 1 / 37- 38). اگر نوزاد تنها بماند، ممکن است جنها پستانشان را به او بدهند تا بمکد (نک‍ : همو، 1 / 37، حاشیه). هنگام انتقال کودک به گهواره، که بیشتر در پایان شب شش انجام می‌شود، 7 تن از زنان دایره‌وار می‌نشینند و نوزاد را دست‌به‌دست می‌گردانند؛ اولی می‌گوید: «بگیر»، دومی می‌پرسد: «چیست؟»، اولی پاسخ می‌دهد: «یک بچه». در پایان، دایه او را می‌گیرد و در گهواره می‌گذارد. اطرافیان ضمن خواندن تصنیفی، چند گردو می‌شکنند و گاهی زیر بالش نوزاد، قرآن می‌گذارند (نک‍ : همو، 1 / 37- 38؛ آقاجمال، 14-17). 
در دورۀ سلطنت ناصرالدین ‌شاه قاجار (1264-1313 ق / 1848-1895 م) شب شش را شب اسم‌گذاران / نام‌گذاران می‌نامیدند و در این شب، هر خانواده با توجه به توان مالی و جایگاه اجتماعی‌اش، شامی تهیه می‌کرد که اگر زمستان بود، جزو شام حتماً شش‌انداز (ه‍ م) هم درست می‌کردند. برای تهیۀ شش‌انداز، پیاز را رنده، و در روغن سرخ می‌کردند و یک استکان سرکه و قند به آن می‌افزودند؛ سپس، به شمار افراد، در آن تخم‌مرغ می‌شکستند. پختن شیرین‌پلو و قرمه‌سبزی هم در شب شش از واجبات بود. به روایت دیگر، در این شب، افزون‌بر آجیل، چند نوع قاووت، مثل قاووت نخودچی، هستۀ آلبالو، تخم گشنیز، فوفل و جز اینها نیز درست می‌کردند. از این غذاها و خوراکیها، به‌ویژه از قاووت فوفل که متشکل از فوفل، زعفران و کوبیدۀ شکر بود، به زائو نیز می‌خوراندند و از‌آنجا‌که به شومی این شب باور داشتند، پس از شام، مهمانان غریبه می‌رفتند و قابله هنگام رفتن به اطرافیان زائو سفارش می‌کرد که نخوابند و مانع از خوابیدن زائو شوند تا شب از نیمه بگذرد. همۀ اهل خانه در این شب، دست‌کم تا موقعی که شب بشکند و شش از آن بگذرد، بیدار می‌ماندند تا زائو ششه‌گیر نشود. آنها در تمام طول شب، قرآن، دعا، 40 «قل هو الله» و «آیة‌الکرسی» می‌خواندند و به زائو، نوزاد و شش‌جهت فوت می‌کردند. بیشتر از هر‌چیز، در آن شب آجیل مصرف می‌شد؛ مخصوصاً گندم ـ شاهدانۀ بوداده که می‌گفتند در این شب زائو باید خیلی از آن بخورد تا شیرش جوش کند (مونس‌الدوله، 85-86؛ کتیرایی، 54، 59-60). 
تهرانیها زائو و نوزاد را تا پیش از حمام زایمان و گاه تا 40 روز، به‌ویژه در شب شش، تنها نمی‌گذاشتند. آنها شب شش را «شبِ خیر» زائو می‌دانستند و بر این باور بودند که اگر این شب به خیر بگذرد، شبهای دیگر چندان مهم نیست و معتقد بودند زائو تا 40 روز یک پایش در این دنیا و یک پایش در آن دنیا ست و اگر مثلاً هول بکند، ممکن است پس بیفتد یا بیمار شود. در شب شش، قابله طرف عصر به خانۀ زائو می‌آمد و نخست «زائو را مُهر می‌کرد»، یعنی تکه‌ای پنبه را به شکل لوله‌ای دراز درمی‌آورد، وسط آن را بندبند می‌کرد، و بندها را به پشت دیگ میراثی می‌کشید تا سیاه شود؛ سپس آن را یا بالای سر زائو در طاقچه می‌آویخت یا تکه‌تکه می‌کرد و تکه‌ها را با میخ و چکش دورتادور اتاق می‌کوبید؛ پس از آن، اسفند و کندر فراوان دود می‌کرد، چهارقل و آیة‌الکرسی می‌خواند و به زائو، نوزاد، دورتادور اتاق و شش‌جهت فوت می‌کرد؛ با خاکستری که از اسفند و کندر به جا می‌ماند، زائو را بزک می‌کرد، به‌این‌ترتیب که یک خال میان ابروها، دو تا در کف دستها، دو تا روی سینۀ چپ و راست، و دو تا هم در کف پاهای زائو می‌گذاشت؛ اگر زائو پسر زاییده بود، بزک او را با طول و تفصیل بیشتری انجام می‌داد (همو، 52)؛ سپس، دو رشته ‌نخ خام تاب‌ندادۀ آبی و سفید‌رنگ را می‌تاباند و به مچ دست راست زائو می‌بست. او نوزاد را نیز بزک می‌کرد؛ برای بزک‌کردن نوزاد پسر، بر ابروی او خال نمی‌گذاشت، با این باور که در بزرگی زندانی نشود؛ چشمان نوزاد پسر و دختر را با همان میل سرمه که به چشم زائو کشیده بود، سیاه می‌کرد؛ با این باور که خواب زائو به چشم نوزاد برود و زیاد بخوابد. 
اعتقاد بر این بود که اگر در شب شش، نوزاد را روی زمین بگذارند، آل‌زده خواهد شد؛ به‌همین‌سبب، گاه نوزاد را روی غربال به‌صورت دمر می‌خواباندند و گاه نیز در بغل خود نگاه می‌داشتند تا «شش از شب بگذرد». همچنین یک نعلبکی برنج، ماش و ارزن به قابله می‌دادند تا او آنها را در 4 کنج تشک زائو و 4 گوشۀ اتاق بپاشد؛ سپس قابله شمشیر یا کاردی به دست می‌گرفت و دور اتاق راه می‌افتاد و نوک شمشیر یا کارد را به 4 دیوار اتاق آشنا می‌کرد و چند بار می‌گفت: «حصار می‌کشم»، حاضران می‌پرسیدند: «برای کی؟»، جواب می‌داد: «برای مریم و بچه‌اش»؛ سپس شمشیر یا کارد را در کنار رختخواب زائو می‌گذاشت. گاهی نیز دو پیرزن سیخی بزرگ به دست می‌گرفتند و با آنها دور رختخواب زائو و نوزاد را که پهلوی هم خوابیده بودند، خط می‌کشیدند؛ یکی از پیرزنها می‌گفت: «حصار می‌کشم، حصار می‌کشم»، دیگری می‌پرسید: «چه حصاری می‌کشی؟»، و اولی پاسخ می‌داد: «حصار مریم و عیسى، حصار خدیجۀ کبرى و فاطمۀ زهرا (ع)، حصار حوا»؛ بعد، آن دو سیخ را توی آتش می‌گداختند و در ظرفی پر از آب می‌انداختند و این آب را که به آن «حصار آب» می‌گفتند، به زائو می‌خوراندند (کتیرایی، 53). 
در شب شش، مهمانی یا ولیمه نیز می‌دادند و شماری از خویشاوندان مرد و زن را به همراه یک «آقا» (= روحانی) به خانۀ زائو دعوت می‌کردند. مردان در «بیرونی» خانه، و زنان در «اندرونی» می‌نشستند. پیش از خوردن شام، بچه را به «بیرونی» می‌آورند و بغل «آقا» ‌می‌گذاشتند (همو، 54)؛ در این فرصت، از «آقا» خواهش می‌کردند فی‌المجلس نامی نیز برای نوزاد برگزیند. به‌این‌ترتیب، گاهی نام‌گذاری را با شب شش در هم می‌آمیختند. تهرانیهای قدیم نیز مراسم شب شش و اسم‌گذاران (شهری، 5 / 670-671) را در یک شب برگزار می‌کردند. 
در خراسان نیز شب شش نوزاد با شب نام‌گذاری او یکی است و از مهم‌ترین و پرهیجان‌ترین شبها ست. در این شب، شماری از خویشاوندان زائو، از زن و مرد، دورتادور اتاق می‌نشینند و تا صبح بچه را دست‌به‌دست می‌کنند و به‌هیچ‌عنوان او را بر زمین نمی‌گذارند؛ شعر و ورد و دعا می‌خوانند؛ هر چند لحظه یک‌ بار دایره می‌زنند و به‌شدت سروصدا راه می‌اندازند تا جنها بترسند و به اتاق زائو نزدیک نشوند و نوزاد را با همزادش عوض نکنند. در این موقع، آخوند محله یا یکی از مردان مسن و مؤمن خانواده بچه را بغل می‌گیرد و در گوش راست او اذان، و در گوش چپش اقامه می‌گوید و به میل و انتخاب خود نام یکی از ائمۀ اطهار را روی بچه می‌گذارد (شکورزاده، 114-116). 
در طالب‌آباد، از توابع شهر ری، حاضران می‌توانند تا شب ششم زایمان که آن را شب خیر می‌دانند، آزادانه به اتاق زائو رفت‌و‌آمد کنند؛ اما زنانی که هنگام زایمان در اتاق زائو نبودند، نمی‌توانند نزد زائو بروند، مگر اینکه بچه را از پیش زائو برده باشند. وقتی آنها وارد اتاق می‌شوند و می‌نشینند، بچه را به اتاق می‌آورند. از زایمان تا شب شش هر‌کس که پیش زائو می‌آید، نوزاد را به بغل او می‌دهند؛ او نیز هدیه‌ای به‌عنوان «سرنافی» روی قنداق یا لابه‌لای آن می‌گذارد. اهالی طالب‌آباد، شب ششم دورتادور اتاق زائو را با زغال یا با گچ 3 دور خط مریم می‌کشند تا جن و آل وارد نشوند؛ اسفند به مقدار زیاد دود می‌کنند و با سوخته‌های آن دور هر دو مچ دست زائو را خطی سیاه می‌کشند و خالی بر پیشانی‌اش می‌گذارند تا از آل‌گرفتگی در امان باشد (صفی‌نژاد، 426-427). 
در تویسرکان مراسم نام‌گذاری در شب هفتم تولد انجام می‌شود. دعوت‌شدگان بچه را دست‌به‌دست می‌دهند و ماشاء‌الله می‌گویند و به شیوه‌ای خاص، که آن را «قُزُنی» می‌گویند، سخنانی بر لب می‌آورند و آخرین فرد شعری با آهنگی مخصوص می‌خواند که مطلع آن چنین است: «بچه بچه بار بچه / خدا نگهدار بچه» (مقدم، 1 / 551). 
در کرمان، شب شش را «شِبِ شیشه» می‌نامند. در این شب، شیشه‌ای در پشت‌بام می‌گذارند تا نحسی، نکبت و بدبختی به سراغ کودک نیاید. معمولاً در همین شب، نام‌گذاری طفل را نیز انجام می‌دهند (پورحسینی، 285-286). 
در سیرجان نیز شب شش را مهم‌ترین و خطرناک‌ترین شب برای بچه می‌دانند و معتقدند که جنها می‌کوشند در این شب، به هر نحو ممکن وارد اتاق شوند و بچه را ببرند یا او را با بچۀ زشت و رنجور خود عوض کنند؛ به‌همین‌سبب، دعوت‌شدگان تا صبح بیدار می‌مانند و بچه را دست‌به‌دست می‌دهند. هر‌کس که بچه را بغل می‌گیرد، باید مراقب باشد که لباس کودک با زمین تماس پیدا نکند. پیش از غروب آفتاب، 40 پُزْگ (تکۀ کوچک) پنبه به دیوار اتاق زائو می‌چسبانند، 40 سنجاق روی لچک نوزاد می‌زنند و روی بچه پارچه‌ای قرمز می‌اندازند تا آل و جن از سنجاق فلزی و رنگ قرمز که نشانی از آتش است، بترسند. سپس، یک چارک ارزن دورتادور اتاق می‌ریزند و با چاقو گرداگرد اتاق خطی به اسم حصار می‌کشند. یک قرص نان که روی آن روغن مالیده، و شکر پاشیده‌اند، با سکه‌ای بالای سر نوزاد می‌گذارند و هنگام طلوع آفتاب آنها را به‌عنوان صدقه به فقیر می‌دهند. در گذشته، در این شب، دایره می‌زدند، شعر می‌خواندند، نی می‌نواختند و شرمه می‌خواندند یا از کتابهایی چون شاهنامه، خرم و زیبا و یا خورشیدآفرین می‌خواندند (بختیاری، 277). 
به روایتی دیگر، سیرجانیها پنجمین روز زایمان را شب شش می‌گویند. آنها از عصر همین‌ روز، بچه را به‌هیچ‌وجه در رختخوابش نمی‌خوابانند، بلکه حاضران در اتاقْ بچه را به‌نوبت در بغل می‌گیرند؛ روی نوزاد پارچه‌ای قرمز می‌اندازند و به دستمالی که جلو سر او بسته‌اند، 7 تا 40 عدد سوزن خیاطی را به‌نحوی می‌زنند که نوک تیز آنها به طرف بیرون باشد و معتقدند این سوزنها آل و جن را از نوزاد دور می‌کنند؛ نیز دورتادور اتاق و رختخواب را با نوک قیچی حصار می‌کشند. سپس زنی حداکثر 40 پزگ پنبه را با آب دهان تر می‌کند و روی دیوارهای اتاق می‌چسباند. زنی دیگر می‌پرسد: «چه می‌کنی؟». او می‌گوید: «مریم و بچه را حصار می‌کنم». آنها سپس دورتادور اتاق، زیر فرشها ارزن می‌پاشند و بر این عقیده‌اند که در شب شش، مرغ سفیدی قصد دارد بچه را بدزدد، اما با دیدن ارزنها، از بردن بچه منصرف می‌شود و به خوردن ارزن می‌پردازد. بالای سر زائو هم یک بطری آب که روی آن را با پارچه‌ای قرمز‌رنگ پوشانده‌اند، یک قرص نان، یک انار شیرین و یک ظرف روغن زرد (روغن حیوانی) که روی آن خاکۀ قند و یا شکر ریخته‌اند، به‌اضافۀ سکه‌ای پنج یا ده‌ریالی می‌گذارند و فردای آن روز، همه را به‌عنوان صدقه به بیرون از خانه می‌برند. در این شب، اطرافیان زائو صحبتهای ناخوشایند و ترسناک نمی‌کنند تا زائو نترسد و روی شیرش اثر نگذارد و خودش و بچه مریض نشوند. صبح روز بعد، بچه را می‌خوابانند و خودشان هم استراحت می‌کنند (مؤید‌محسنی، 134-135). 
مردم دماوند در شب شش، مهمانی مختصری می‌دادند و قابله با کارد به دور زن زائو حصار مریم و بچه‌اش را می‌کشید. پس از انجام این مراسم، پدر نوزاد یا بزرگ‌ترهای خانواده روی او اسم می‌گذاشتند (علمداری، 33). 
پیش از این، در بیرجند، در شب شش (شو شیش / شیشه)، نزدیکان دو خانواده دورتادور اتاق می‌نشستند؛ به قنداق پسر، کارد، و به قنداق دختر، قیچی و سوزن و نخ می‌زدند؛ به تن نوزاد جامۀ سرخ می‌کردند یا با پارچه‌ای سرخ‌رنگ سر تا پای او را می‌پوشاندند و او را در غربالی می‌گذاشتند و ضمن شوخی و تفریح، با همان غربال او را دست‌به‌دست می‌کردند و پذیرایی نیز می‌شدند. نام بچه را نیز در همین شب اعلام می‌کردند (رضایی، 352). 
تاتها و تالشها شب شش (شَشَه‌شَو) مفصلی برای نوزاد پسر می‌گیرند. در این شب، نوزاد به‌هیچ‌وجه نباید روی زمین گذاشته شود. مهمانان که نباید تعویذی همراه خود داشته، و یا در چلۀ زایمان باشند، ضمن بزن‌وبکوب و گرم‌کردن مجلس، هر‌یک مدتی نوزاد را روی پاهای خود نگه می‌دارند. پس از اذان صبح، کودک را در گهواره می‌خوابانند و رشتۀ نخی از موی بز را چند بار به دور گهواره می‌پیچند؛ آنگاه 3 عدد تخم‌مرغ را در کاسه‌ای پر از آب برای چند ساعتی زیر گهواره می‌گذارند. گوش دختر را همین شب سوراخ می‌کنند و در غیر این صورت، تا روز عاشورا صبر می‌کنند (عبدلی، 109-110). مردم کلور، که بخشی از تالشها هستند، عقیده دارند کودک در 5 روز نخست تولد از حملۀ جنها و ازما‌بهتران در امان است؛ اما آنها از روز ششم به سراغ او می‌آیند و به او آسیب می‌رسانند. در این شب، نوزاد نباید در زمین و در هوا (گهواره)، بلکه باید روی زانوان قابله باشد و اگر قابله به هر دلیلی نتواند بیاید، که حتماً برای گرفتن هدایا می‌آید، این وظیفه بر عهدۀ مادر نوزاد است. جشن ششه‌شو پس از صرف شام تا سحر ادامه دارد. ماما از اول غروب، در‌حالی‌که نوزاد را در آغوش دارد، در گوشه‌ای از اتاق، مقابل سفره‌ای ویژه‌ شامل 7 قلم آجیل و خشکبار می‌نشیند. هر مهمان با خوانچه‌ای از هدیه از راه می‌رسد و ماشاءالله و ان‌شاءالله نثار نوزاد می‌کند و دور سفره می‌نشیند. زنهای پرشر‌و‌شور، سرزنده و شاداب به رقص و پای‌کوبی می‌پردازند تا سپیدۀ سحر بدمد (همو، 207- 208). 
مردم الیشتر در استان لرستان، پیش از هفتمین روز تولد، دعای «چله‌بُر» تهیه می‌کنند و بر قنداق می‌بندند تا بچه از رسیدن «بای زحمت» [باد زحمت] جن و ارواح خبیث در امان بماند (عسکری‌عالم، 1 / 72). بلوچها شب شش تولد نوزاد را «شب شگانی» می‌نامند. در این شب، پدر طفل گوسفند، گاو یا شتری می‌کشد و شماری مهمان دعوت می‌کند و تا صبح ساز و سرنا نواخته می‌شود تا جن، آل و همزاد به سراغ طفل نیایند. با طلوع صبح، خطر برطرف می‌شود. مادر طفل او را می‌شوید و انعام قابله را می‌دهد. در همین روز، با حضور مهمانان و ملا یا پدربزرگ و مادربزرگ، نامی نیز برای طفل تعیین می‌شود (ناصری، 97- 98). 
مردم معتقدند اگر بچه در شب شش گریه نکند، خیلی بد است؛ بنابراین، او را گرسنه می‌گذارند یا تکانش می‌دهند و هر طور شده است، او را به گریه می‌اندازند. همچنین، اگر در این شب شمشیر برهنه روی گهوارۀ بچه بگذارند، در بزرگ‌سالی پردل، جسور و دلاور می‌شود (شاملو، دفتر 1 / 755). 

مآخذ

آقاجمال خوانساری، محمد، «عقائد النساء»، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1350 ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ پورحسینی، ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، کرمان، 1370 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف ب، تهران، 1387 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شوالیه، ژ. و آ. گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1385 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1386 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، به کوشش فرهاد فیاض، تهران، 1379 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤید‌محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش.

اصغر کریمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: