صفحه اصلی / مقالات / شاه رودبند /

فهرست مطالب

شاه رودبند


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 13 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

شاهْ رودْبَنْد، زیارتگاهی در شهر دزفول، کنار رودخانۀ دز و در محله‌ای به نام رودبند. این مکان به این نامها نیز شناخته می‌شود: رودبند، امامزاده رودبند، آقا رودبند، روبند، شا روبند، سید روبند، پیر رودبند و شاه دریا (امام، 281؛ قنبری). این زیارتگاه در 1378 ش به شمارۀ 549‘2 در ردیف آثار ملی ایران به ثبت رسیده است («بیست‌و‌دو ... »، بش‍‌ ). 
بیشتر مردم منطقه، شاه رودبند را مقدس می‌دانند و کرامتها و معجزه‌هایی بسیار به او نسبت می‌دهند. سلطان علی سیاه‌پوش، معروف به «شاه رودبند» و «خواجه سلطان سید علی»، همان سید علی صفوی، نوۀ شیخ صفی‌الدین اردبیلی و پدربزرگ شاه اسماعیل صفوی است. مردم دزفول او را از سادات علوی‌ای می‌شمارند که از اردبیل برای تبلیغ مذهب تشیع به دزفول آمده بود و نسب وی را با 22 واسطه به امام موسى کاظم (ع) می‌رسانند. سلطان علی به‌احتمال در 780 ق / 1378 م، در اردبیل تولد یافت (همانجا؛ قنبری). او در سفری که به کاظمین می‌رفت، خواب دید که امام محمدتقی، جوادالائمه (ع)، به ایشان فرمود: به دزفول برو و مردم را به آیین تشیع دعوت کن. بنابه این خواب، وی در همین محل که اکنون مقبرۀ او ست، مسکن گزید و به دعوت مردم پرداخت. 
او پس از مدتی اهالی شهر را که دعوتش را اجابت نکردند، به قطع آب رود دز تهدید کرد. مردم که حرف او را باور نداشتند، بر این کار معجزه‌آسا و موسى‌وار اصرار کردند. سرانجام او سر بر آسمان برداشت و گفت: ای آب، به حق خالقی که تو را خلق نمود، مسدود شو! در این حالت، آب بر آن مردم نافرمان قطع شد و آنها دچار تشنگی شدند و ازاین‌رو، او را رودبند و شاه رودبند نامیدند (امام، 279-280). 
براساس روایتی دیگر، محل سکونت این امامزاده هم‌جوار نقطه‌ای از رودخانۀ دز، که بسیار مواج و پرخروش بوده است، قرار داشت. صدای امواج او را به‌ویژه هنگام عبادت، اذیت می‌کرده است؛ ازاین‌رو، شبی از فرط ناراحتی به کنار رودخانه می‌آید و خطاب به امواج می‌گوید: «آرام باشید، مگر نمی‌دانید مشغول عبادت خداوندم». در همان هنگام، رودخانه آرام می‌شود (جعفری). 
سلطان علی تا آخر حیاتش در این محل زندگی می‌کرد. وفات او را سه‌شنبه 18 رجب 830 ق / 15 مۀ 1409 م دانسته‌اند («بیست‌و‌دو»، بش‍ ؛ قنبری). 
خلاف آنچه مردم تصور می‌کنند، محل اصلی رود، که 11 روز آب آن بسته شده بود، همان محل دفن و بقعۀ سید سلطان علی نیست، بلکه بالاتر است (حکمت‌فر). در شمال غربی شهر دزفول، در کنار رود دز و مشرف بر آن، بقعه و بارگاه این سید قرار دارد که در دورۀ تیموریان (771-916 ق / 1369-1510 م) ساخته شد و در دوره‌های بعد، به‌ویژه در عصر صفوی، مرمت شد و توسعه یافت (امام، 281). بقعه به ارتفاع حدود 22 متر بر روی تپه‌ای مشرف به رودخانه قرار دارد و دارای گنبد و بارگاهی متناسب با سبک معماری جنوب ایران، به‌ویژه بوشهر و خوزستان است. ارتفاع گنبد سفیدرنگ مخروطی کله‌قندی و پلکانیِ آن حدود 18 متر است. گاه برخی مؤذنان برای نشان‌دادن ایمان و ارادت خود، از این گنبد مضرس (دندانه‌ای) بالا می‌روند که بسیار سخت و ترسناک است. در ورودی بقعه، دو قبر وجود دارد که یکی آرامگاه علویه بی‌بی فاطمه صفویان، فرزند سید محمدرضا رودبندی (د 1343 ش) است؛ و دیگری به ذاکر اهل بیت، سید محمدعلی صفویان، فرزند سید جمشید و پدر سردار سید جمشید (د 1385 ش) تعلق دارد که پایین سنگ آن نوشته شده است: «بیت در خواب به ایشان الهام شده بود» (قنبری). نمای بیرونی بقعه کاملاً کاشی‌کاری شده است. وجود قبرستانی قدیمی در جوار این بقعه، حاکی از تبرک‌جستن مردم است.

آیینها

بیش از 50 سال است که در ماه محرم این مکان فصل مشترک و نقطۀ تلاقی و اتحاد دسته‌های عزادار عاشورا ست؛ مردم با عزاداران سینه‌زن و زنجیرزن، با علم، ساز، نقاره، کتل، دهل و دمام در این مکان جمع می‌شوند که گفته می‌شود شمار آنها به 300-400هزار نفر می‌رسد (قنبری). 

روایتهای شفاهی

براساس برخی روایتها، امیر تیمور گورکانی خدمت شاه رودبند می‌رسد. آقا بعد از سلام به او تواضع نمی‌نماید و به خادم خود می‌فرماید: لقمه‌نانی برای مهمان ما بیاور. خادم یک نان جو به‌قدر کف دست و یک فنجان ماست برای امیر خاقان می‌آورد. امیر با خود می‌گوید: همه‌چیز بدون اشکال است، به غیر از ماست که بسیار خورده و دیده‌ایم. در همین حال، سید به خادم خود می‌فرماید: آن آهوان را که به امر خالق مأمور شیردادن به این بندۀ حقیرند، صدا کن بیایند تا امیر آنها را ملاحظه کند. خادم از پشت بقعه با صدایی، آهوان را فرامی‌خواند؛ شماری آهو از روی آب در پایین بقعه به کنار آب می‌آیند. سید می‌فرماید: این ماست از این آهوان است. هم‌زمان، او دو قطعه خشت خام را به کتفهای امیر و یک خشت دیگر را در پشت شانۀ او می‌زند. امیر به تصور اینکه سید از او عصبانی شده است و به‌این‌ترتیب او را تنبیه می‌کند، شانۀ خود را کنار می‌کشد. سید خشت چهارم را در دست نگه می‌دارد و می‌فرماید: نصیب تو زیاده از این 3 مملکت، یعنی ترکستان، ایران و روم نبود. امیر تیمور با عجز و لابه به سید عرض می‌کند: مرا به خدمتی سرفراز کن. سید با خنده می‌گوید: تو بندۀ نفس اماره‌ای و احتیاج تو به همه‌چیز خواهد بود و امثال ما فقیران را در طاعت ربانی احتیاجی به دنیا و جز آن نخواهد بود. حالا که اصرار داری، هرچه اسیر همراه تو ست، با افرادی که در زندان‌اند، همه را آزاد کن و به آنها توشۀ راه بده تا به وطنهای خود بازگردند. امیر همگان را آزاد، و راهی وطنشان می‌کند (حکمت‌فر). بعد از این واقعه، بسیاری از بزرگان و رؤسای آن اسیران خود و زن و فرزندان و عشیرۀ خویش را آزادکردۀ آن جناب می‌دانند؛ لذا نسل‌اندرنسل، اولاد ایشان مریدان شاه رودبند گشته‌اند (حکمت‌فر). 
براساس روایتی دیگر، تیمور هنگام لشکرکشی به لرستان افراد بسیاری را اسیر می‌کند و همراه خود به دزفول می‌برد. او در دزفول به ملاقات شاه رودبند می‌رود. شاه رودبند که در چادری زندگی می‌کرده است، از تیمور می‌خواهد که به اندازۀ گنجایش چادر او اسیران را آزاد کند؛ تیمور می‌پذیرد. شاه رودبند از اسیران می‌خواهد که به چادرش داخل شوند. همۀ اسیران وارد چادر می‌شوند، بی‌آنکه چادر پر شود. به‌این‌ترتیب، تیمور همۀ آنها را آزاد می‌کند. این گروه در دزفول می‌مانند و خود را سیاه‌پوش، منسوب به سید علی سیاه‌پوش یا همان شاه رودبند می‌نامند و محلۀ سیاه‌پوشان را شکل می‌دهند (جعفری). 

باورها

اهالی منطقه به این سید اعتقادی فراوان دارند و هنگام سوگندخوردن، برای رفع نزاعها و کشمکشها، برخی امور اجتماعی و اقتصادی و نیز آشتی‌کنانها به این مکان می‌آیند. قسم‌دادن به این امامزاده هم در منطقه رایج است. بسیاری از عروس و دامادها برای تبرک زندگی، دوام و پایداری کانون خانواده و مشکل‌گشایی، شب اول زندگی به این مکان مقدس می‌آیند. دعاها و نفرینهایی با توسل به این امامزاده نیز میان مردم رایج است. به باور مردم، هرکس برای بخت‌گشایی و حل مسائل اقتصادی و مشکلات به این مکان بیاید، دست‌خالی برنمی‌گردد (قنبری). در روزهای تعطیل و مناسبتها و نذریها، بیشتر آش بلگ (برگ)، شله‌زرد، شیربرنج (بحتیه)، حلیم، مشکل‌گشا، شربت آبلیمو و دیگر خوراکیها را در این مکان توزیع می‌کنند. 
دو امامزادۀ دیگر با همین نام در این شهر وجود دارد: یکی در منطقۀ مال سیدی، در 25کیلومتری غرب ایذه، و دیگری در نزدیکی گناوه. سادات شاه رودبند افزون‌بر این دو منطقه، در مال آقا نیز ساکن‌اند (سعیدی). نقل است طعامی که سید سلطان علی تناول می‌کرد، از شیر آهوانی بود که در تصرف او بودند و در همین مکان بقعۀ او ظاهر می‌شدند. از دیگر کرامات او، مبدل‌کردن ظرف مسی به طلا ست؛ این ظرف بر سر مردی دائم‌الخمر بود که بر اثر کیمیا به طلا تبدیل شد (حکمت‌فر). سادات این منطقه شال و عمامۀ سبز می‌بندند. 

هنر و نقاشیهای بقعه

 زیارتگاه دارای طاقهای گچ‌بری و هلالی است و با نقاشیهای ساده به سبک قهوه‌خانه‌ای، اثر ملا اسدالله نقاش، تزیین یافته است. کارگاه ملا اسدالله در بازار خراطان، جنب مسجد آیت‌الله معزی و روبه‌روی حمام وزیر بود. نقاشیهای پرده‌نویسی و شمایل نخل و شیدونه‌های دزفول کار این استادند. احفاد او در این بازار همچنان حضور دارند (قنبری). 
در این بقعه، 14 نقاشی وجود دارد که در دو ردیف پنج‌تایی در سمت راست و چپ ورودی صحن ضریح و 4 تا نیز بالای درِ ورودی به محدودۀ ضریح قرار دارند. این 4 تصویر عبارت‌اند از: تصویر امام حسین (ع) و فرزندش با فرق شکافته، سوار بر اسب؛ حضرت عباس علم‌دار؛ امام علی عمرانی؛ و شُبیر و شُبر. در این تصاویر، چهرۀ معصومان و امامزادگان کاملاً مشخص، ولی با هاله‌ای زردرنگ و دایره‌ای از نور است. در یک تصویر، پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) نشسته، و قنبر، مسلم و سلمان پشت سرشان ایستاده‌اند و این بیت حسن تعلیل آورده شده است: سایه پیغمبر ندارد، هیچ می‌دانی چرا؟ / آفتابی چون علی در سایۀ پیغمبر است. در تصویر دیگر، امام حسین (ع) نشسته، و سر فرزند شهیدش، علی‌اکبر (ع) را روی پایش گذاشته است و بالای سر او نوشته شده است: «یا هو»؛ در زیر تصویر نیز این بیت آمده است: سرشکافته خوابیده پسر به برم / گشای دیده و نظر کن به چشم ترم. اسب سفید امام هم به‌صورت نیمه در تصویر وجود دارد. 
در تصویری دیگر، جوانی برومند سوار بر اسبی قهوه‌ای است و ازرق زیر پای اسبش، دَمَر افتاده است. در کنار تصویر، عبارت «یا قاسم بن الحسن» نوشته شده است. در تصویر دیگر، که روبه‌روی تصویر قاسم بن حسن (ع) است، سواری بر اسب سفید دیده می‌شود که نام او را «ازرق شامی ملعون» نوشته است. در تصویری دیگر، مردی دو کودک در طرفین خود دارد و دو فرشته بالای سرشان دیده می‌شود. بالای سر مرد، علی عمرانی و بالای سر کودکان، شُبیر و شُبر نوشته شده است. 
در تصویری که به‌سبب ترک‌خوردگی و رنگ‌ورورفتگی تخریب شده است، نقش حضرت عباس (ع) با علمی در دست، دیده می‌شود. در تصویری دیگر، امام رضا (ع) سوار بر شتر است و شکارچی با بچه‌آهویی در بغل و آهوی ماده در کنار او، همه به امام نگاه می‌کنند و در تصویر نوشته شده است: «یا ضامن آهو»، «یا امام رضا». در نقاشی دیگر، حضرت علی‌اکبر (ع)، فرزند امام حسین (ع)، سوار بر اسبی سفید است و روی نقاشی نوشته شده است: گل شبه روی پیغمبر، علی‌اکبر. در تصویر دیگر، امامزاده سید سلطان علی روی سجاده نشسته است و قرآن در دست دارد و احمد، خادم آقا، هم آن‌طرف‌تر ایستاده است (قنبری). 

مآخذ

 امام اهوازی، محمدعلی، مقالاتی دربارۀ تاریخ جغرافیایی دزفول، به کوشش محمدحسین حکمت‌فر، دزفول، 1382 ش؛ «بیست‌ودو نسب، واسط امامزاده رودبند دزفول با امام موسى کاظم»، سازمان اوقاف و امور خیریۀ استان خوزستان (مل‍‌‌ )؛ جعفری (قنواتی)، محمد (ویراستار دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران)، تحقیقات میدانی؛ حکمت‌فر، محمدحسین (مدرس دانشگاه)، گفت‌وگو با مؤلف، دزفول، 1395 ش؛ سعیدی، خرم (کارمند)، گفت‌وگو با مؤلف، تهران، 1395 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، تحقیقات میدانی؛ نیز: 

Khuz, www.khuz.oghaf.ir / news / view-196180.aspx (acc. 24 / 01 / 1392). 

عباس قنبری عدیوی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: