صفحه اصلی / مقالات / شام غریبان /

فهرست مطالب

شام غریبان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 14 شهریور 1400 تاریخچه مقاله

شامِ غَریبان، مراسمی که در شبهای 11 تا 13 محرم به یاد نخستین شب آوارگی و غربت اسیران کربلا و اندوه آنان در غیاب شهیدان روز عاشورا برگزار می‌شود.
در لغت‌نامۀ دهخدا آمده است: شام غریبان «ترکیب اضافی، [به معنی] شب مردم غریب و از یار و دیار دورافتاده [است]». در آنندراج نیز آمده است: «شام مسافران که وحشتناک می‌باشد خصوصاً در مفلسی» (ذیل شام غریب و شام غریبان). شام غریبان گرفتن نیز یعنی زاری‌کردن به درد، چنان‌که بر وفات کسی گریستن و غمگین‌بودن؛ همچنین، شب اول وفات کسی برای خانوادۀ آن‌کس، یا شب یازدهم محرم و عزاداری بعد از آن شب ( لغت‌نامه).
این مراسم را شب‌هنگام، پس از غروب آفتاب عاشورا، مردم در مسجدها و تکیه‌ها، با خواندن نوحه‌هایی غمگین برگزار می‌کنند و بدین وسیله یاد اسرای اهل بیت را گرامی می‌دارند. این مراسم بیشتر با به‌دست‌گرفتن شمع روشن در تاریکی شب انجام می‌شود و کودکان و نونهالان نیز در این سوگواری تمثیلی شرکت می‌کنند (موسوی، 574؛ محدثی، 240). در گذشته نیز که برق وجود نداشت و روشنایی کوچه‌ها در شب با چراغهای پیه‌سوز تأمین می‌شد، این چراغها را خاموش، و شمع روشن می‌کردند و در کوچه‌ها راه می‌افتادند و نوحۀ دسته‌جمعی می‌خواندند.
به باور مردم، در نخستین شب پس از واقعۀ عاشورا، دوستداران امام حسین (ع) در تاریکی صحرای کربلا به جست‌و‌جوی اجساد شهدا پرداختند؛ از‌این‌رو، در بسیاری از مناطق، عزاداران روز عاشورا نیز با فرارسیدن شب به‌صورت گروهی در خیابانها و معابر تاریک به حرکت درمی‌آیند. در مناطقی مانند جنوب ایران، این حرکت با آوازی بسیار محزون همراه است که بیشتر مأخوذ از رپِرتوار موسیقی ردیفی ایران و در پردۀ دشتی است. در این مراسم، یک نفر سرخوان به خواندن آواز می‌پردازد و دیگران به او پاسخ می‌دهند. در‌حقیقت، موسیقی شام غریبان مبتنی‌بر مبادلۀ آوازی بین سرخوان و حاضران و همراهان براساس موسیقی دستگاهی ایران است.
مراسم آیینی ـ موسیقایی شام غریبان اختصاص به پایان روز عاشورا دارد و اگرچه در مناطق مختلف ایران با برخی ویژگیهای منطقه‌ای به اجرا درمی‌آید، اما اساس و کلیت آن یکسان است (نصری، 2 / 866). در این مراسم، نوحه‌ها و اشعار پرسوزوگدازی خوانده می‌شود (برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : فخرالحسینی، 112-113؛ سعیدی، 376). دختران و زنان نیز چارقد سیاه به سر و گردن خود می‌پیچند و نوحه‌های مخصوص این شب را می‌خوانند و وقتی به محل روضه‌خوانی (ه‍ م) می‌رسند، ذکر می‌گیرند، چراغها را خاموش می‌کنند و در تاریکی، مراسم را به جا می‌آورند. دسته‌گردانی شام غریبان، گونۀ نمادین دیگری از این رسم است.
حافظ تعبیر شام غریبان را در برخی از اشعار خود به کار برده است که تأییدی بر رواج برگزاری چنین مراسمی برای درگذشتگان، در آن دوره بوده است (نک‍ : ص 11، 225، 319). امروزه نیز در برخی از مناطق، مردم برای اموات خود شام غریبان می‌گیرند (شکورزاده، 215-216).
قهرمان‌میرزا سالور (عین‌السلطنه) در یادداشتهای خود مربوط به محرم 1341 ق / 1301 ش، گزارشی دارد با عنوان «شب غریب» که نشان می‌دهد شام غریبان در دورۀ قاجاریه هم رواج داشته است؛ اما همو می‌افزاید: «دسته‌جات شب غریب ... سابقاً معمول طهران نبود» (8 / 6506).

شام غریبان در شهرهای ایران

 گزارشهای موجود از برگزاری این مراسم نشان می‌دهند که در بیشتر شهرها در چگونگی برگزاری مراسم شام غریبان مشابهتهایی وجود دارد، اما شیوه‌های گوناگون موجود در اجرای این مراسم و تفاوتهای آنها نشانۀ ابداعاتی است که رخ داده‌اند. در همۀ شهرها، افرادی با در‌دست‌داشتن شمع، به‌صورت انفرادی یا در دسته‌های سوگواری به راه می‌افتند. معمولاً دسته‌های عزادار علم و پرچم و ادوات موسیقی مانند طبل، کرنا و سنج همراه ندارند و نوحه‌های رزمی نیز نمی‌خوانند (میرشکرایی، «محرم ... »، 54-55، «مردم‌شناسی ... »، 451). قهرمان‌میرزا سالور در گزارشی از تهران اوایل سدۀ 14 ق آورده است: «تمام افراد سینه‌زن یک شمع روشن دست گرفته، بچه‌ها جلو، بزرگها عقب، اشعار سوزناکی در غریبی اهل بیت طهارت می‌خواندند. بعضی از دخترهای وجیهه را هم جلو دسته انداخته بودند. این دخترهای قشنگ، با پیراهنهای سیاه عربی، سرهای باز و گیسوان آویختۀ طلایی یا مشکی، پس از قرائت چند شعر سوزناک، دستها را به گردن هم انداخته و ساکت می‌شدند که یک دنیا شور و آشوب و گریه و ندبه داشت» (8 / 6506).
در بندر ماهشهر، تا چندی پیش، رسم بود که شب شام غریبان در هیچ خانه‌ای تنور روشن نباشد؛ آنها از روشن‌کردن چراغ نیـز خودداری می‌کردند (قیصری، 156). در بروجرد، در غروب روز عاشورا، یک نفر کیسه‌ای کاه همراه می‌آورد و بر سر عزاداران می‌ریزد (کرزبر، 281).
در ابیانه، شرکت‌کنندگان در مراسم شام غریبان پس از عبور از کوچه‌ها، به زیارتگاه می‌روند، در آنجا مدتی توقف می‌کنند و هم‌زمان با خواندن اشعاری در سوگ امام حسین (ع) به عزاداری می‌پردازند؛ در گذشته رسم بود که هنگام حرکت در کوچه‌ها، مردها کاه در دامن خود می‌ریختند و بر سر عزاداران می‌پاشیدند، ولی این رسم امروزه منسوخ شده است. در اینجا نیز مانند بسیاری دیگر از مناطق ایران رسم است جلو خانه‌هایی که به‌تازگی فردی در آن فوت شده است، می‌ایستند و زمان کوتاهی عزاداری می‌کنند (نک‍ : نظری، 587).
در بیرجند نیز مانند بیشتر شهرها، «روضه‌خوانی در روز یازدهم به روضۀ شام غریبان و به‌اسارت‌بردن اهل بیت اختصاص دارد» (زعفرانلو، 50).
در برخی از شهرها، شام غریبان را یک روز زودتر برگزار می‌کنند. گفته‌اند در خور، از توابع بیرجند، در روز تاسوعا هیئت عزاداری شب‌هنگام، پس از اینکه در کوچه‌ها نوحه‌خوانی کردند، به حسینیه می‌آیند و پس از نوحه‌خوانی و روضه‌خوانی، چراغها را خاموش، و مشعل روشن می‌کنند و در حال حرکت به دور حسینیه، سینه می‌زنند. در گذشته، پس از مراسم، علمها را به قبرستان می‌بردند و مراسم شام غریبان انجام می‌شد (برآبادی، 20).
دستجات عزاداری در روستای محمودآباد بیرجند نیز مراسمی شبیه مراسم شام غریبان در غروب تاسوعا و شب عاشورا انجام می‌دهند. آنها برای اجرای این مراسم، پس از نماز مغرب و عشا، از 5-6 خانه، و از هر خانه، حدود 4 سینی پر از شمع بیرون می‌آورند؛ سینی شمعها را روی سر نگه می‌دارند؛ بزرگان همراه آنها و دیگر مردم هم پشت سرشان حرکت می‌کنند؛ آنها مانند این اشعار را می‌خوانند و دیگران تکرار می‌کنند: شام غم است امشب / صبح عزا ست فردا / / افغانِ روز محشر / در کربلا ست فردا (همو، 26). سپس همه به محل استخر که از روز قبل آب آن را خالی کرده‌اند، می‌روند و شمعها را داخل استخر می‌چرخانند و نوحه‌خوانی می‌کنند. در این مراسم، هیچ‌یک از شمعها را خاموش نمی‌کنند و می‌گذارند تا آخر بسوزند. پس از مراسم، برای تبرک و یا مداوای چشم‌درد، اشک شمعها را بین مردم تقسیم می‌کنند (همانجا).
خانه‌هایی که از آنها شمعها را بیرون می‌آورند، بیشتر متعلق به کسانی است که از گذشته‌های دور به‌صورت ارثی به این کار مبادرت ورزیده‌اند؛ ولی کسانی هم که نذر دارند، می‌توانند سینی شمع درست کنند. شمعها را از نخ پنبه و روغن پنبه در خود روستا تهیه می‌کنند و آنها را بر روی لایه‌ای از گِل در سینی می‌گذارند. این عمل در گذشته در مسجد انجام می‌شد. امروزه در این شب زنجیر نمی‌زنند. بچه‌ها ضمن در‌دست‌گرفتن شمع، این اشعار را می‌خوانند: یتیمی، درد بی‌درمان یتیمی / یتیمی، خواری دوران یتیمی.
در گذشته در بیرجند، در شب شام غریبان، داخل بشکه‌ای چراغی روشن می‌کردند که نشان‌دهندۀ تنور خولی بود. این رسم هنوز در روستای محمودآباد اجرا می‌شود. اشعاری که آنها می‌خوانند، این است: تنور خولی و دیر نصارا / تو منزل کرده‌ای، منزل مبارک / / مظلوم حسینم / محروم حسینم (همو، 25-26، 120).
در روستای پیشبر قائنات خراسان، در این شب، مثل شبهای دیگر محرم به مسجد می‌روند. در مراسم شام غریبانِ این روستا کودکان در دسته‌های 5-6نفری، در‌حالی‌که دست به گردن هم می‌آویزند و از هم کمک می‌خواهند، ترسان و به‌طور ناگهانی وارد مسجد می‌شوند و در‌حالی‌که چراغها خاموش، و صحن مسجد نیمه‌تاریک است، دستۀ اول می‌خوانند: ما آب نداریم، ما تاب نداریم / طفل صغیریم، بابا نداریم. دستۀ دوم می‌گویند: شام غریبان حسین امشب است / نالۀ طفلان حسین امشب است / / مظلوم حسینم / امشب کجایی؟ دستۀ بعدی می‌خوانند: طفل صغیری ز حسین گم شده / قامت زینب ز الم خم شده / / مظلوم حسینم / امشب کجایی؟ (آذری، 94).
در شاهرود، پیشاپیش دستۀ شام غریبان، تابوتی به‌عنوان تابوت امام حسین (ع) حمل می‌شود، سپس اسبی سیاه‌پوش را به‌عنوان ذوالجناح حرکت می‌دهند. روی اسب، دو کبوتر واقعی می‌بندند که بالهای آنها را به رنگ خون درآورده‌اند (شریعت‌زاده، 282).
در گیلان غروب روز عاشورا، دسته‌های عزادار به راه می‌افتند و «شوم غریبون» می‌گیرند؛ آنان چراغها را خاموش می‌کنند (در گذشته، پیچ چراغ فتیله‌ای، گردسوز یا مشعل را پایین می‌کشیدند یا خاموش می‌کردند) و به چند دسته تقسیم می‌شوند: دستۀ اول مرثیه می‌خواند، می‌نشیند و کاه بر سر می‌ریزد. دستۀ بعدی همین کار را تکرار می‌کند. دستۀ نخست برمی‌خیزد و چندین متر دورتر می‌نشیند. دستۀ دیگر این مرثیه‌ها را می‌خواند: «طفل صغیری ز حسین گم شده / قامت زینب ز الم خم شده»؛ «شبِ غریبِ غریبانِ زهرا ست / موسم آه و فغان زهرا ست» (پاینده، 187).
در سروستان فارس، در شب یازدهم محرم، مراسم شام غریبان اجرا می‌گردد، ولی از چلچراغ، حجله، اسب، کتل، سنج و بیرق خبری نیست؛ سکوت حاکم است و فقط ناله و سوسوی شعلۀ شمع دیده می‌شود. عزاداران لباس سیاه بر تن، و هرکدام شمعی در دست دارند؛ آنها به‌طور مرتب، در ردیفهای چندنفری پشت سر هم حرکت می‌کنند. نی‌زن می‌نوازد و نوحه‌خوان می‌خواند. زمانی که آن دو سکوت می‌کنند، سوگواران به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ جمعی که جلو هستند، می‌گویند: «ای شیعیان، امشب، ای شیعیان، امشب، شام غریبان است». جمعی که در عقب هستند، پاسخ می‌دهند: «جسم حسین عریان، جسم حسین عریان اندر بیابان است». آنها قدم به قدم به زمین می‌نشینند و گریه می‌کنند و یک نفر روی سرشان کاه می‌پاشد. این مراسم تا نیمه‌های شب ادامه دارد (همایونی، 434).
در شهرستان پاسارگاد و سعادت‌شهر فارس، مراسم شام غریبان بیشتر با نواختن نی و طبل برگزار می‌گردد و چند کودک نیز به یاد اسیران کربلا، در‌حالی‌که دست و پایشان بسته است، پشت سر اسبی حرکت می‌کنند (قلی‌پور، 322).
در گروس، از توابع بیجار، مراسم شام غریبان مانند دیگر شهرها ست؛ در تاریکی مسجد، دو نفر به‌عنوان فرشته ندا سر می‌دهند: ترقو، ترقو، مادر حسین آمد / ترقو، ترقو، نور هر دو عین آمد. سپس یک نفر از زبان حال مادر امام حسین (ع) ندا سر می‌دهد: حسینم گم شده، نهالم خم شده، تنور خولی، دیر نصارا، تو گشتی میهمان، منزل مبارک. سپس، نوحه‌خوان این نوحه را می‌خواند: «امشب به صحرا بی‌کفن، جسم شهیدان است، شام غریبان است / امشب نوای کودکان بر بام کیوان است، شام غریبان است»، و دیگران بر سر خود می‌زنند و یا حسین یا حسین می‌کنند (هاشم‌نیا، 147).
در مجن، از روستاهای بیجار، در این شب جمعیت فانوس به دست، از صحن تکیۀ پایین به سمت تکیۀ قلعه حرکت می‌کنند. در صحن تکیۀ قلعه، خدام برای همراهی با آنان، برق تکیه را قطع می‌کند و مراسم در تاریکی انجام می‌شود؛ جمعیت به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول روی زمین چمباتمه می‌زنند، دست روی سر می‌گذارند و با لحنی سوزناک می‌خوانند: امشب جناب فاطمه / با اضطراب و واهمه / / آید به دشت کربلا / گردد به دور کشته‌ها / / گوید حسین من چه شد / نور دو عین من چه شد / / غریب، حسین / شهید، حسین. گروه دوم می‌خوانند: امشب تمام اولیا / با مصطفى با مرتضى / / آیند به دشت کربلا / گردند به دور کشته‌ها / / گویند حسین من چه شد / نور دو عین من چه شد / / غریب، حسین / شهید، حسین. دوباره گروه اول اشعار قبلی را به‌همان‌ترتیب تکرار می‌کنند (نصیری، 130).
در شهرستان تالش استان گیلان نیز که جمعیت اهل سنت در آن زیاد است و در کنار شیعیان همزیستی مسالمت‌آمیز دارند، شب شام غریبان، اهالی در مسجد حاضر می‌شوند و تا نیمه‌شب عزاداری می‌کنند؛ آنها نخست پنجۀ علم را باز می‌کنند و به شکل وارونه در همان جای قبلی می‌بندند. در ادامه، اشعاری در این شب خوانده می‌شود که مرثیه‌ای سوزناک از زبان حال حضرت فاطمۀ زهرا (ع) است. در این مرثیه، حضرت زهرا با زمین کربلا به گفت‌وگو می‌پردازد و حسین (ع) را به آن معرفی، و سفارشهای لازم را می‌کند (صحرایی، 112).
در روستاهای هشتپر، نومندان و شاندرمن ماسال در این شب، بچه‌ها را با طناب و زنجیر می‌بندند و به‌عنوان کودکان اسیر، همراه دسته می‌گردانند. در نومندان، به‌سبب شمعها و چراغهایی که در دست بچه‌ها ست، شام غریبان را چراغ‌کَشی می‌نامند. در این روستا، علم‌گردانی هم دارند (میرشکرایی، «مردم‌شناسی»، 451).
مردم بوشهر واژۀ «تی‌بُرد» را که ریشۀ آن به‌درستی روشن نیست، به‌جای شب غریب به کار می‌برند. در این شب، زن و مرد دور هم گرد می‌آیند. همۀ آنها پابرهنه می‌شوند. بعضی از مردان لباس و چفیه و عقال عربی بر تن دارند. جمعیت نخست به دو گروه تقسیم می‌شوند، مردان در پیش، و زنان پشت سر آنان قرار می‌گیرند، سپس در فاصلۀ 30-40متری دور از هم به راه می‌افتند. در ناحیۀ مرکزی شهر، معمولاً در کوچه‌ها می‌گردند و در فاصله‌هایی معین شمع روشن می‌کنند؛ ولی در نواحی بیرونی شهر در بیرون از محل به راه می‌افتند و به هریک از اماکن مذهبی (قدمگاهها) که می‌رسند، شمع روشن می‌کنند (پهلوان، 3 / 224-225). شام غریبان در بوشهر، نسبت به دیگر مراسم، سابقۀ کمتری دارد و جمعیت زنها در این مراسم بیشتر از مردان است؛ آنها در دو گروه مختلف و در‌حالی‌که در دست خود شمع و مشعلهایی کوچک گرفته‌اند، در کوچه‌های محل به راه می‌افتند و عزاداری می‌کنند. نوحۀ شام غریبان با فلوت که به آن «نی» هم می‌گویند، همراه می‌شود (شریفیان، 188- 189، نیز نک‍ : 190-193).
مردم سیرجان در مراسم شام غریبان در تنور‌ها و اجاقهای مجالسِ روضه‌خوانی، شمع روشن می‌کنند (مؤیدمحسنی، 280).
در لرستان، از عصر روز عاشورا تا 3 شب، با انجام مراسم شام غریبان عزاداری می‌کنند. عزاداران دستارهای سیاه مخصوص به نام کَت به سر و گردن و شانه‌های خود می‌پیچند و در مراسم شرکت می‌کنند؛ آنها پیشاپیش دسته، گهواره‌ای سیاه‌پوش را بر دوش می‌کشند. پس از آن، یک نفر «تَکی» (سینی گرد بزرگ) حمل می‌کند که در آن مقداری نان، حلوا و چند شمع روشن است. یک نفر نیز گاهی مشتی کاه روی سر عزاداران می‌پاشد. با ورود آنان به مجلس عزا، چراغها را خاموش می‌کنند. عزاداران در طول راه و در مساجد و مجالس عزا، همراه با نوحه‌خوان، نظیر این اشعار را با نوای غم‌انگیز فلوت می‌خوانند: حسین گم‌شدم ای رودم، ای رود / نهال خم‌شدم ای رودم، ای رود؛ روم، گویم به زینب کنج زندان / که ای زندانیان منزل مبارک؛ شام غریبان حسین امشب است، امشب است / غلغله در ارض و سما امشب است، امشب است؛ یتیمی درد بی‌درمان، یتیمی / یتیمی خواری دوران، یتیمی؛ اگر دست حسین می‌بود به دستم / چرا کنج خرابه می‌نشستم (شادابی، 132-133).
در اِلاشت، از توابع سوادکوه مازندران، برای مراسم شام غریبان 30-40 دختر و پسر 8- 9‌ساله را با طنابی که به گردنشان می‌بندند، ردیف می‌کنند و کاه دستشان می‌دهند و با نوحه‌خوانیهای غم‌انگیز که به‌آرامی و در نهایت حزن خوانده می‌شود، آرام‌آرام در ده می‌گردانند. اهالی ده کمتر دور‌و‌بر ملا و روضه‌خوان می‌گردند. به همین سبب، الاشتیها برای اینکه بخواهند درماندگی و بی‌حرمتی کسی را نشان بدهند، او را به ملای شب یازدهم و دوازدهم محرم تشبیه می‌کنند و می‌گویند: «فلانی مثل ملای یازدهم است» (پورکریم، 94).
گرچه در بسیاری از شهرها، مراسم شام غریبان بدون دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی انجام می‌شود، اما در برخی از مناطق آذربایجان مانند اندبیل، از توابع تبریز، این مراسم در مسجد برگزار می‌گردد. دستۀ زنجیرزنی، بعد از اقامۀ نماز مغرب و صرف شام در عباسیه، راهی مسجد می‌شوند؛ آنگاه چراغهای مسجد را خاموش، و چند شمع روشن می‌کنند و همراه نوحه‌سرایی مداحان به عزاداری می‌پردازند (ملک‌جاری، 161).
در گذشته، در برخی از تکایای تهران، تعزیۀ شام غریبان برگزار می‌شد و در آن، چند نفر در نقش بنی‌اسد و اعراب اطراف کربلا، برای امام نوحه‌خوانی می‌کردند (شهیدی، 662).
در میبد یزد، هنگام سخت‌زایی زنان، اذان بی‌موقع می‌گویند. آنها شمعی را که پیش از آن، از مشهد برای دستۀ شام غریبان آورده‌اند، نیم‌سوخته از دست سینه‌زن می‌گیرند و خاموش می‌کنند و نزد خود نگه می‌دارند؛ سپس در این هنگام، آن را بالای سر زائو روشن می‌کنند، چون اعتقاد دارند که این کار گناه دارد و سبب زود فارغ‌شدن زن می‌شود (جانب‌اللٰهی، 419).
یکی از نذرهای شام غریبان در سیرجان، انداختن سفرۀ حضرت رقیه خاتون (ع) است که سفره‌ای بی‌تشریفات به شمار می‌رود؛ به‌این‌ترتیب: در آن تا حد امکان از ظرف استفاده نمی‌شود؛ معمولاً به جای سفره، حصیر می‌اندازند؛ چند شمع روی خشت گِلی روشن می‌کنند؛ مقداری خرما روی نان می‌گذارند؛ ظرف گلاب و نمونه‌ای خوراکی کودک‌پسند مثل شکلات، نقل یا نخودوکشمش نیز در سفره می‌گذارند؛ سپس، در محلی نیمه‌تاریک دور سفره می‌نشینند و به یاد خرابۀ شام عزاداری می‌کنند (مؤیدمحسنی، 280).

مآخذ

 آذری، محمد، «محرم در روستای پیشبر قائنات خراسان جنوبی»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم‍ 13؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ برآبادی، احمد و دیگران، مردم‌نگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، 1380 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورکریم، هوشنگ، اِلاشت، تهران، 1350 ش؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ گفتاری در موسیقی ایران، استانهای بوشهر و هرمزگان، تهران، 1393 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1390 ش، دفتر دوم و سوم؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ زعفرانلو، رقیه و حمزه حمزه، سیمای میراث فرهنگی شهرستان بیرجند، تهران، 1382 ش؛ سالور، قهرمان‌میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374- 1378 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرم‌آباد، 1377 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شریفیان، محسن، اهل ماتم، آواها و آیین سوگواری در بوشهر، تهران، 1383 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهیدی، عنایت‌الله، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی از آغاز تا پایان دورۀ قاجار در تهران، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1379 ش؛ صحرایی چاله‌سرایی، قربان، «محرم در تالش»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1385 ش، س 1، شم‍ 2؛ فخرالحسینی، عبدالحسین، دیوان گلچین، تهران، 1393 ش؛ قلی‌پور، حجت‌الله، یاقوت سبز، شیراز، 1384 ش؛ قیصری، عیسى، فرهنگ عامیانۀ ماهشهر، تهران، 1391 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، 1374 ش؛ ملک‌جاری، رضا، اندبیل خاطرۀ سرزمین من، تبریز، 1390 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ موسوی گرمارودی، محمدصادق و دیگران، فرهنگ عاشورا، تهران، 1384 ش؛ میرشکرایی، محمد، «محرم و نشانه‌های نمادین»، کتاب ماه هنر، تهران، 1383 ش، شم‍ 75-76؛ همو، «مردم‌شناسی فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ نصری اشرفی، جهانگیر و عباس شیرزادی آهودشتی، از آیین تا نمایش، به کوشش امیر سهرابی، تهران، 1391 ش؛ نصیری، معصومه و مریم اسمعیلی، مجن بهشت پنهان، تهران، 1389 ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش.

عمادالدین باقی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: