سیاهدانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 12 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257786/سیاهدانه
جمعه 7 اردیبهشت 1403
چاپ شده
5
سیاهْدانه، از گیاهان کاربردی در فرهنگ دارویی، خوراکی و اعتقادی میان مردم. قسمتهای گوناگون این گیاه به عنصری پرمصرف در ترکیبهای غذایی و دارویی، و نیز در امور جادویی مبدل شده است. این رستنی یکساله از خانوادۀ آلاله با ساقۀ پوشیده از کرکهای ظریف، با گلبرگهای سفید یا شیری و برگهایی با بریدگیهای عمیق است و بویی خوش و مخصوص دارد. دورۀ گلدهی سیاهدانه از اواخر اردیبهشت تا اواخر تیرماه است (پویان، 86؛ مهربان، 58؛ گلگلاب،200؛ لغتنامه ... ). دهخدا سیاهتخمه، شینیز، شونیز، حبةالخضراء، حبةالسوداء، نانخواه، نانخه و ناخونه را از نامهای مصطلح سیاهدانه یاد کرده است (همانجا) و در بسیاری از منابع طب قدیم، سیاهدانه یا سیاهتخمه را نام پارسی حبةالسوداء، شونیز یا سویدا آوردهاند (کاسانی، 1 / 427- 428). در برخی از کتابها نیز تمشیزج را به معنای حب السوداء و شونیز در نظر گرفتهاند (حکیم مؤمن، 142). سیاهدانه را در دماوند «سیاهتخمک» (علمداری، 183)، در اصفهان «سیاهسیرینج» (افضلی، 102)، در بختیاری «قرهماش» (سرلک، 131)، در بیجار «سیاسونیج» (هاشمنیا، 68) و در آذربایجان «قره چورک اوتی» (ساعدی، 138؛ نیکنام، 380) مینامند. این گیاه در شمال و جنوب بیرجند، اراک و اصفهان و نواحی مختلف ایران میروید (پویان، همانجا؛ حجازی، 137). نویسندۀ ارشاد الزارعه دانۀ آن را کبود، و بذر آن را زعفرانی و خوشرنگ توصیف میکند و زمان کشت را در ابتدای ماه میزان (مهر)، و شیوۀ کشت را به قرار هر جریب 20 من بذر، و هنگام برداشت محصول را آخر برج سرطان (تیر) مینویسد (فاضل، 102-103).
سیاهدانه بهسبب طبیعت گرم و خشک، همواره از پرکاربردترین گیاهان در فرهنگ دارویی بوده، که بهصورت ترکیبی و مفرد در بسیاری از معالجات به کار رفته است. سیاهدانه را خشک و در درجۀ سوم گرم، مقوی، مبهی، ملین، مدر، ضد نفخ و بلغم، و مؤثر در درمان بیماریهای ناشی از بلغم، چون سکته، فالج و فراموشی، همچنین ازمیانبرندۀ باد، نفخ، رطوبت، جمود و سردی اعضای بـدن و دستگاههای گـوارشی و تنفسی تشخیص دادهانـد (اخوینی، 294؛ کاسانی، 2 / 905؛ ابومنصور، 199-200؛ حبیش، کفایة ... ،2 / 316؛ جرجانی، الاغراض ... ، 599؛ جمالی، 173؛ حکیم مؤمن، 237؛ شاهارزانی، 2 / 900). در برخی از منابع نیز کرنج را گرم و خشک و از نظر ارزش غذایی، کمتر از گندم و بیشتر از دیگر دانهها آوردهاند (جرجانی، ذخیره ... ، کتاب 3 / 49). از جملۀ راهکارهای مجرب و مشهور که در کتابهای کهن و متأخر بسیار بدان اشاره شده است، درمان سردرد، زکام و سردردهای با منشأ رطوبت و سردی (صداع برودتی) است. گرمای طبیعی و تندی سیاهدانه در بهبود سریعتر این سردردها مؤثر واقع میشود. روشهای درمانی برای رفع سردرد یا نزله با سیاهدانه، بریانکردن، بوییدن و بر زبان نگاهداشتن آن، کشیدن آب سیاهدانه در بینی، استشمام دود و گرد آن، و بستن بر پیشانی یا روی سر را شامل میشود (کاسانی، 1 / 428، 2 / 906؛ ابنسینا، 1 / 740؛ رازی، 22؛ ابومنصور، 200؛ سرورالدین، طب المفید، 151؛ شریف، 37؛ جرجانی، الاغراض، همانجا، ذخیره، کتاب 3 / 76). معجونها و داروهای کاربردی حاوی سیاهدانه در مراقبتها، تقویت و درمان ریزش و سفیدی آن، همچنین کچلی نتایج خوبی به بار آوردهاند (جمالی، 111، 173؛ یواقیت ... ، 215).سیاهدانه التهابات چشمی ناشی از آبله را بهبود میبخشد (براون، 45؛ نجمآبادی، 67- 68، حاشیۀ 5). مضمضه یا غرغرۀ سرکهای که در آن سیاهدانه پختهاند، در تسکین درد دندان تأثیر بسیار دارد (جرجانی، همانجا). سیاهدانه در داروهای ترکیبی، برای معالجۀ پیسی، بهک و لکههای ناشی از آبله در پوست کاربرد دارد (کاسانی، 2 / 905-906؛ ابومنصور، 199؛ جرجانی، همان، کتاب 4-5 / 205). از سادهترین و رایجترین ترکیبات دارویی، مخلوط سیاهدانه و عسل است که در رفع دلدرد و سردرد، درمان طبع و مزاج سرد، و دفع سنگ کلیه و مثانه کاربردی گسترده دارد (ابنسینا، 1 / 741؛ جرجانی، الاغراض، همانجا). در نقاط مختلف ایران، طبع گرم و خاصیت بادشکنی سیاهدانه را در بهبود ناراحتیهای معده همچون ضعف، زخم، گاز و ترشکردن و نیز دلدرد، ناراحتیهای گوارشی، قولنج، خشکی مزاج، بواسیر، دلپیچه و نفخ مؤثر دانستهاند و در بسیاری موارد به کار میبرند (اخوینی، 362؛ شاهارزانی، 2 / 786- 788؛ یواقیت، 219). انواع ضماد و ترکیب دارویی سیاهدانه برای دفع انواع کرم از راهکارهای رایج و شیوۀ معالجه بوده است (کاسانی، ابنسینا، ابومنصور، همانجاها). خاصیت ضد انگلی سیاهدانه به حدی است که در فرخنامه میخوانیم که افزونبر خوردن، ریختن آب سیاهدانه بر شکم نیز در دفع انگل سودمند است (جمالی، 173). دیگر ویژگی این گیاه خاصیت پادزهربودن آن است که در ساخت داروهای ضد زهر، برای خارجساختن زهر و بیاثرکردن نیش حیوانات و حشراتی چون رتیل و انواع مار بسیار مفید است. سیاهدانه همچنین از ترکیبات تریاق کثیرالاجزاء هرمس کبیر است که از پادزهرهای مؤثر در درمان زهرهای کاری و کشنده شمرده میشود (محمد عثمان، 32؛ ابنسینا، همانجا؛ نوری، 3 / 178؛ دنیسری، 132؛ جرجانی، ذخیره، کتاب 3 / 76).سیاهدانه در درمان بیماریهای زنانه مانند ناراحتیهای پیشقاعدگی، تأخیر و احتباس حیض، خونریزیهای دورۀ بارداری، تسهیل و مراقبتهای پس از زایمان و شیرافزایی کاربرد دارد (کاسانی، 2 / 906؛ ابومنصور، 200؛ حجازی، 137؛ ابنسینا، جرجانی، همانجاها). در زایمانهای سخت برای خروج هرچه سریعتر نوزاد، گرد سیاهدانه را بهمثابۀ مادهای عطسهآور در بینی زائو میدمند تا زودتر فارغ شود (شاهارزانی، 2 / 951). مصرف دارویی و خوراکی این گیـاه در دورۀ بـارداری را ــ بـه شرط رعایت احتیـاط و در حد کم ــ مجاز میدانند (سرورالدین، طب الکبیر ... ، 285). امروزه همراه با فواید و موارد استفادۀ هر دارو، عوارض جانبی حاصل از آن نیز توضیح داده میشود. متون پزشکی گذشته نیز به رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در مصارف دارویی تأکید نمودهاند و بهسبب طبیعت گرم این گیاه، مصرف بسیار آن را برای افراد با طبع و مزاج گرم توصیه نکردهاند. بیرونی به نقل از دیسکوریـدس مصرف بیـش از حـد آن را مهلک (نک : کاسانـی، 1 / 428) و ابومنصور موفق هروی نوعی از سیاهدانه را مضر حلق و معده میداند (همانجا). در برخی متون چوب سیاهدانه را «عشبةالشونیز»، و نگارندۀ تحفة المؤمنین به نقل از حنین بن اسحاق و برخی دیگر، سیسارون مینامد که از داروهای قابض و نیز مدر و مفید معده به شمار میآید (حکیم مؤمن، 266؛ کاسانی، 1 / 409).از دیگر کاربردهای سیاهدانه مصارف دامپزشکی است. در منابع کهن مربوط به پرورش و تیمار اسب، برای درمان اسبان تبدار، از مخلوط سیاهدانه، نمک و شراب سخن به میان آمده است؛ همچنین برای بهبود خارش زخم، گرد سیاهدانه، زاج و روغن زیتون بر سر، یال و دم اسب میمالیدند (دو فرسنامه، 96، 100). برای درمان بیماری چرغ (پرندۀ شکاری)، و معالجۀ بیماریهای ناشی از رطوبت و دفع انگل آن، خمیری از سیاهدانه و دیگر مواد میساختند و در گلویش میریختند. همچنین اگر میخواستند مانع از گریختن باز شوند، ترکیب روغن گاو و شونیز و خردل به پرنده میدادند (نسوی، 112، 159). برای دفع حشرات از نوع کک و پشه و نیز حیوانات موذی از محیط مسکونی و منازل، سیاهدانه را در گوشهوکنار خانه میریختند یا دود آن را در فضا پراکنده میکردند؛ و یا گاه آن را در آب میخیساندند، یا میپختند و آب آن را در خانه میپاشیدند (حبیش، بیان ... ، 379؛ بیرجندی، 114-116؛ ابنسینا، 1 / 741).
سیاهدانه در طب مردمی نیز با تأسی از طب کهن در درمان بسیاری از بیماریها کاربرد دارد. بختیاریها طبیعت گرم و خشک این گیاه را در درمان و کاهش درد و رفع رطوبت بدن مؤثر میدانند (نیکزاد، 43). مردم سیستان و تهران نیز سیاهدانه را برای علاج نفخ و دردهای گوارشی و تنفسی مفید میدانند (شهری، 5 / 342-343؛ مهربان، 58؛ کریمی، 231)؛ همچنین در درمان سردردهای ناشی از زکام آن را به کار میبرند (جانباللٰهی، 236)؛ مردم فارس بدین منظور آن را در ترکیب با عسل میخورند (همایونی، فرهنگ ... ، 311) و اهالی تویسرکان برای درمان زکام آب سیاهدانه را در بینی میچکانند (مقدم، 1 / 445). اهالی شیراز روغن این گیاه را در درمان گوشدرد مفید میدانند (همایونی، گوشهها ... ، 127) و در اردکان، دود سیاهدانه و گشنیز را به پنبه میدمند و بر گوش مینهند (طباطبایی، 688). مردم شاهرود برای اینکه صبر نوزاد زیاد شود، چند سیاهدانه روی ناف نوزاد میبندند (شریعتزاده، 252).استفاده از ترکیب سیاهدانه و عسل در کاهش درد، رفع سردی و رطوبت تأثیر بسزایی دارد (جانباللٰهی، 86؛ همایونی، فرهنگ، همانجا). در استان مرکزی، این گیاه را ضد استفراغ خونی و مؤثر در درمان ورم طحال و یرقان میدانند (حجازی، 137) و نیز برای درمان گرفتگی مغز که منجر به سکته میگردد، دمیدن گرد آن را در بینی سودمند یافتهاند (چغمینی، 176-177). در سیستان و اراک، خاصیت بادشکنی سیاهدانه را برای درمان بواسیر، یبوست و خشکی مزاج (مهربان، حجازی، همانجاها)؛ در بختیاری، برای زخم معده (نیکزاد، 40)؛ در خراسان، برای رفع ترشکردن معده (شکورزاده، 241؛ میرنیا، 258)؛ و در تهران، برای درمان قولنج (شهری، 5 / 343) دارویی مؤثر و مناسب دانستهاند. در دانستههای بومی اهالی سیستان و اراک، سیاهدانه را داروی ازمیانبرندۀ انواع کرم و انگل میدانند (مهربان، حجازی، همانجاها). بختیاریها برای این کار سیاهدانه را در ترکیب با سرکه (نیکزاد، 43) و نیز ضماد ترکیبی از حنظل و سرکه را (سرورالدین، طب المفید، 238) به شکم بیمار میبندند. در برخی از مناطق مانند سیستان، بیجار و آذربایجان، سیاهدانه را دارویی شیرافزا و قاعدهآور میدانند و در درمان ناراحتیهای زنانه به کار میبرند (مهربان، همانجا؛ هاشمنیا، 68؛ ساعدی، 138؛ نیکنام، 380). در خراسان 6 روز پس از زایمان، ضمادی تقویتی از قرص کمر و سیاهدانه و دیگر مواد میسازند و بر کمر، سر و موهای زائو میبندند (تمیمداری، 95؛ شکورزاده، 147)؛ همچنین برای رفع خونریزیهای دورۀ بارداری که علت آن را وجود بچهخوره در رحم مادر میدانند، سیاهدانه و نبات را میکوبند و 3 روز ناشتا به بیمار میدهند (همو، 127).
عطر و بوی خوش، ظاهر زیبا و شکیل، و طبیعت گرم این گیاه، آن را در زمرۀ مواد کاربردی در تهیه و پخت انواع خوراک، ترشی، نان و شیرینی قرار میدهد. سیاهدانه را از دیرباز در تزیین و ترکیب افزودنیهای انواع خوراک و نان به کار بردهاند. از سنتهای کهن پخت نان در ایران، پاشیدن دانههای گیاهان معطر چون زیره، کنجد و سیاهدانه بر سطح نان برای تزیین و عطر و بوی خوش آن است. در برخی از متون کهن، احکام حکومتی برای صنف نانوایان این بوده است که از دانههای خوشبو برای پخت نان استفاده شود (ابناخوه، 117؛ ابریشمی،271؛ رشیدالدین، 161؛ نیز نک : پولاک، I / 115؛ شکورزاده، 105، حاشیۀ 3؛ نفیسی، ذیل شونیز؛ رحمانینژاد، 5؛ مظلومزاده، 76). بسحاق اطعمه نیز چنین میسراید: سرخی دارچینی از خط هریسه کم مباد / تا ز سیاهدانه بر نان تُنُک بود نُقَط (ص 160) و صاحب ارشاد الزراعه مینویسد: از گلشن فردوس سیهدانه چو آمد / شد زینت نانها که به هر سفره و خوان است (فاضل، 102). سیاهدانه را گاه بر خمیر میافزایند و گونههای مختلف نان میپزند؛ مثلاً در کرمان: نان کرنو و کماچ (گلابزاده، 289، 293)، در اردکان: لَتیرُگ (طباطبایی، 398)، در ایل سنگسری: نان پیازی (شاهحسینی، 229)، در سمنان: نان پیازین فطیره (احمدپناهی، 332)، در سنندج: کلیره (ایازی، 347) و در بلِ فارس (از توابع اقلید): نان داردوایی (خیراندیش، 377). سیاهدانه افزونبر عطر خوش، سبب طبع گرم غذا نیز میشود. مؤلفی گمنام از دورۀ قاجار در آشپزینامۀ خود در دستور پخت خورش ماست، مسمای شیرهکش و بغلامۀ بره از گرد سیاهدانه سخن میراند که در ماست چکیده میریزند (جامع ... ، 53-54، 56). از گذشتههای دور، سیاهدانه در مواد افزودنی و معطر انواع ترشی مانند هفتبیجار، ترشی هلو، ترشی بادام، ترشی انبۀ کال و ترشی بادمجان به کار میرفته است (آشپزباشی، 61، 64-65؛ سعیدی،260؛ مؤیدمحسنی، 438). در دورۀ نقاهت و نیز روزهای پس از زایمان، سیاهدانه را به خوراک بیماران و زنان زائو اضافه میکنند. در میمند فارس، از این غذاها میتوان تافته را مثال زد که از آمیختن آرد تفتیده و روغن و آب و سیاهدانه به دست میآید (شهشهانی، 94). مردم دشتستان خوراکی به نام داریجلو را که در تسهیل زایمان مؤثر است، از سیاهدانه و آویشن و دیگر مواد در شیرۀ خرما تهیه میکنند (جانباللٰهی، 229). مـردم سیرجان در شیربرنج ــ کـه از غذاهای بیماران و نذری و مناسب روزهای سرد زمستان است ــ سیاهدانه و زیره میریزند (مؤیدمحسنی، 434). پولانی، کشک و برگ، روغنجوشی، کماچ سهن و قوّتو از خوراکها و شیرینیهای سنتی کرمان است که سیاهدانه در ترکیبات آنها به کار میرود (گلابزاده، 293، 295، 296، 300، 425-426). چنگال یا چنگمال دیگر خوراک مشهوری است که از روغن، خرما یا شکر، خردهنان، و دانههای خوشعطر سیاهدانه و کنجد پخته میشود و در برخی از نقاط، در سفرۀ نوروز میان خوراکیها جای میگیرد (حکمت، 396). در بسیاری از مناطق ایران، بهویژه در میان عشایر و دامداران و تولیدکنندگان فراوردههای شیری، سیاهدانه را برای عطر و طعم و گرمی طبع به کار میبرند. در کازرون، برای تهیۀ ریچال، سیاهدانه، لورک (آنچه از جوشیدن شیر باقی میماند)، سیر و زردچوبه را مخلوط میکنند و با نان و پیاز، و یا انگور و خیار میخورند (مظلومزاده، 59). مردم بیجار برای ساختن مایۀ پنیر، از سیاهدانه هم استفاده میکنند (هاشمنیا، 167- 168).
در برخی از نقاط ایران، به هنگام تحویل سال، سیاهدانه را جزو سینهای نوروزی در سفرۀ هفتسین میگذارند و به انتظار بهار مینشینند (ماسه، I / 157؛ رضایی، 453؛ ابونیا، 50). در سومین جمعۀ بهمن و سومین مرحله از مراسم پیر شالیار، مردم اورامان کردستان نانهای خوشرنگ از آرد گندم و مغز بادام با تزیین سیاهدانه میپزند و بر سر مزار پیر میبرند؛ نانها را در ماست خرد میکنند و همه از آن میخورند (زارعی، 51-52). در جشن عقدکنان، نان سنگک بزرگی با تزیین زیره و کنجد به نانوا سفارش میدهند که بر روی آن عبارت «مبارکباد» با سیاهدانه طرح شده است. این نان را درون خوانچهای میگذارند و روی آن را با سبزی پاکنکرده و نشسته تزیین میکنند و بر سفرۀ عقد میگذارند (شکورزاده، 176؛ کتیرایی، 141). در میان وسایلی که مادر نوعروسان شیرازی در ماه هفتم بارداری دخترشان بهعنوان رختک یا سیسمونی به خانۀ دختر خود میفرستند، دارویی ترکیبی از سیاهدانه و دیگر مواد برای تسهیل زایمان میگذارند (همایونی، گوشهها، 35). ترکمنها در اعیاد مذهبی چون عید قربان، فطر و نیز جشن عروسی و ختنهسوران، کلوچهای شیری از روغن و سیاهدانه و دیگر مواد میپزند که اصطلاحاً به آن کُلچَه میگویند (مرادی، منصور، 282). مردم شاهرود سیاهدانه و زردچوبه را به خمیر آرد گندم میافزایند و نان زردو میپزند و عصر روز عرفه آن را خیرات میکنند. همچنین چند قطعه نان زردو را تا سیزدهبهدر به نشانۀ برکت در خانه نگاه میدارند (شریعتزاده، 417). در استهبان فارس، به مناسبت ماه رمضان، نانهایی کوچک و ضخیم به نام مُشتک با تزیین سیاهدانه، بر روی ساج یا تابه میپزند (وکیلیان، 177). در سمنان نیز شب عید نوروز، برای تیمن و تبرک، نان سالهبَگُم از خمیر گندم، پیاز و سیاهدانه میپزند و رسم بر این است که این نان را نمیخورند و در خانه نگاه میدارند (احمدپناهی، 332-333). از دیگر کارکردهای این گیاه زیبا و خوشبو، در سحر و جادو ست که از دیرباز بنابر عقیده و باور مردم شهرها و مناطق گوناگون، تأثیری جادویی و ماوراءطبیعی داشته است؛ مردم باور داشتند که ریختن سیاهدانه، یا پوستِ سیر و سیاهدانه بر سر راه فرد یا افراد موجب ایجاد دودستگی و دعوا خواهد شد (مرادی، عیسى، 272؛ علمـداری، 183؛ طباطبایـی، 526؛ مـؤیدمحسنـی، 376؛ ماسه، I / 126). به باور شیرازیها، چون زنی ناخودآگاه و غیرعمد سیاهدانه در جایی بریزد، برایش نکبت و بدبختی در پی خواهد داشت (همایونی، همان، 16). برای نمونه، در سیرجان برای ازمیانبردن و یا خنثىکردن تأثیر جادویی این رستنی، باید 7 سیاهدانه را میان دو انگشت له کنند و اصطلاحاً بکشند (مؤیدمحسنی، همانجا؛ نیز نک : رضایی، 638). برای ایجاد نفاق و جدایی و تنفر میان دو یا چند نفر، سیاهدانه، کفن و استخوان مرده، و تکهای تابوت را میان پارچه میپیچند و کنار قبر شهید یا مقتول دفن میکنند (همایونی، فرهنگ، 382). مردم دوان فارس برای درمان زن آلزده، از دعانویس دعا میگیرند و با نمک، زاغ (زاج؟)، قطعهای آهن و سیاهدانهای که در پارچه سبز کرده باشند، همه را در تکهپارچهای میپیچند و به زائو میدهند (لهساییزاده، 88).دیگر کارکرد فرهنگی سیاهدانه را شاید بتوان در میان فنون تردستی و شعبدهبازی جست. برای نوشتن نامهها و یادداشتهای ناپیدا بر صفحۀ کاغذ، متن را با آب سیاهدانه بر کاغذ مینویسند و هنگام خواندن، چون کاغذ را بر شعلۀ آتش نگاه دارند، متن آشکار میگردد (تحفة ... ، 58). ردپای این گیاه را در برخی از متون با سویۀ تاریخی نیز میتوان مشاهده کرد. در تلبیس ابلیس چنین میخوانیم: از شیوههای داعیان حسن صباح برای تشویق تازهواردان به فرقۀ اسماعیلیه، اینکه آمیزهای از گردو، عسل و سیاهدانه به آنان میخوراندند تا انبساط دماغ و فکر یابند و از نظر روانی آمادۀ پذیرش گفتههای داعیان باطنیه مبنی بر قبول جاننثاری در این نحله گردند (ابنجوزی، 110). در سلوک الملوک، دستورنامهای حکومتی از سدۀ 10 ق، شونیز یا سیاهدانه در دستۀ گیاهان خودرو به شمار میآید که اصطلاحاً به اختیار قوت نگشته و زکات بر آن واجب نمیشود (فضلالله، 231). در علم خوابگزاری، دیدن سیاهدانه در خواب نشانۀ غم و اندوه، و خوردن آن دلیل بر نقصان و ضرر است (حبیش، کامل ... ، 309).
ادبیات شفاهی و زیرشاخههای گوناگون آن چون قصه، ضربالمثل، ترانه، لالایی و چیستان جلوهگاه نمود بارز عناصر فرهنگی و اجزاء فرهنگ مردم است. سیاهدانه نیز بهمثابۀ دارویی پرکاربرد و افزودنی خوشعطر خوراکی، از این قاعده مستثنا نیست؛ مَثلهایی با حضور سیاهدانه وجود دارد، ازجمله: بمیره سیاهدونه که از هُنزیک چِسو وابمونه (سیاهدانه بمیرد که از سوسک کثیف باز میماند)، که کنایه از این است که برتری افراد به ظاهر آنها بستگی ندارد (پورحسینی، 502؛ ذوالفقاری، 1 / 540)؛ یا: از صدقۀ سر رازیانه، آب میره پای سیاهدانه، که اشاره به زندگی طفیلی و انگلگونۀ برخی از افراد دارد (خدیش، 197؛ ذوالفقاری، 2 / 306)؛ در مثلی دیگر به افراد گناهکاری اشاره شده است که سعی در بیگناه و موجه جلوهدادن خود دارند (واعظ، 83؛ ذوالفقاری، 1 / 442). در قصۀ «گاو زنپدر»، از افسانههای مردم شاهرود، داستان معلم مکتبخانهای را میخوانیم که دختری از شاگردان خود به نام فاطمه را میفریبد تا مادر خود را به هلاکت برساند. فاطمه مادر خود را در خمره میاندازد و او را میکشد و پس از چندی به تحریک ملاباجی مکتبخانه، مشتی سیاهدانه در موهای خود میریزد و بر سر منقل میایستد و دست در موهای خود میکشد. سیاهدانهها مانند شپش با صدای تقتق در آتش میریزند و فاطمه به پدر از بیمادری شکایت میکند که کسی نیست تا سرش را بجوید و با این کار پدر را به ازدواج با ملاباجی مکتبخانه ترغیب میکند (شریعتزاده، 131-132). مادران کرمانی در لالاییهای خود، کودکان را به گل سیاهدانه تشبیه میکنند و چنین میخوانند: الا لا لا سیادونه، که بابا در بیابونه، الا لا لا خبر اومد، که بابات از سفر اومد (مرادی، عیسى، 21؛ لاریمر، 8). همچنین شیرازیها هنگامی که بخواهند شخص غایب زودتر از راه برسد، چنین میخوانند: السون و بلسون، (نام شخص را میگویند) مثلاً: اکبرو را برسون، اگه نشسته پاشونش، اگه وایساده بدوونش، قندش کن و راجونه (رازیانه)، فلفل با سیاهدونه، بهحق شاه مردون، بیندازش تو ای [این] خونه (فقیری، ترانهها ... ، 61-62، گوشهها ... ، 119). در ادبیات رسمی و کهن ایران نیز سیاهدانه را در شعر برخی شاعران مییابیم؛ برای نمونه: درختی بیخ او بالا نگونه شاخهای او / به عکس آن درختانی که سُعدیاند و شونیزی (مولوی، 5 / 258)؛ سرانجام گوهر به کار آورد / سیهدانۀ تلخ بار آورد (بسحاق، 89).
آشپزباشی، علیاکبر، سفرۀ اطعمه، تهران، 1353 ش؛ ابریشمی، محمدحسن، زعفران، تهران، 1383 ش؛ ابناخوه، محمد، معالم القربة، به کوشش روبن لوی، قاهره، 1937 م؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، بیروت، 1368 ق؛ ابنسینا، القانون، بیروت، 1987 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن الحقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ ابونیا عمران، فرحناز، نوروز باستانی، ساری، 1388 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ براون، ادوارد، طب اسلامی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1351 ش؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ بیرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ پورحسینی، ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصلاحات مردم کرمان، تهران، 1370 ش؛ پویان، محسن، اطلس گیاهان جنوب خراسان، مشهد، 1369 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ تفضلی، احمد، «واژههای گویشی در تحفة المؤمنین»، نشریۀ ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، 1341 ش، شم 2؛ تمیمداری، احمد، فرهنگ عامه، تهران، 1390 ش؛ جامع الصنایع، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، تهران، 1345 ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ چغمینی، محمود، قانونچه، ترجمه و به کوشش اسماعیل ناظم، تهران، 1391 ش؛ حبیش تفلیسی، بیان الصناعات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1336 ش؛ همو، کامل التعبیر، تهران، 1336 ش؛ همو، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، 1390 ش؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1383 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1385 ش؛ خیراندیش، مهدی، بل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ دو فرسنامه، به کوشش علی سلطانی، تهران، 1366 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، برء الساعة، ترجمۀ احمد طبیب تنکابنی، به کوشش پیمان متین، تهران، 1390 ش؛ رحمانینژاد، زیور، سفرۀ ایل قشقایی، تهران، 1388 ش؛ رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ زارعی، محمدابراهیم، سیمای میراث فرهنگی کردستان، تهران، 1381 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، 1341 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سرورالدین، محمد، طب الکبیر یا فرشتۀ نجات، تهران، 1349 ش؛ همـو، طب المفید، تهـران، 1357 ش؛ سعیدی، سهـراب، فرهنگ مـردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شاهارزانی، محمداکبر، طب اکبری، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1387 ش؛ شاهحسینی، علیرضا، ایل سنگسری، سمنان، 1390 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شریف، مهدی، زاد المسافرین، قم، 1386 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهشهانی، سهیلا، سرای میمند، کرمان، 1384 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1346 ش؛ فضلالله روزبهان، سلوک الملوک، به کوشش محمد نظامالدین و محمد غوث، حیدرآباد دکن، 1386 ق / 1966 م؛ فقیری، ابوالقاسم، ترانههای محلی، شیراز، 1342 ش؛ همو، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کریمی، فرشته، گیاهدرمانی، شیراز، 1386 ش؛ گلابزاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، 1326 ش؛ لاریمر، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370 ش؛ محمد عثمان، مجموعۀ طلسم اسکندر ذوالقرنین، چ سنگی، بیجا، بیتا؛ مرادی، عیسى، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مرادی، منصور، «نان ترکمن: خوراک و باورهای عامیانه و فرهنگی ترکمنها»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسنزاده، تهران، 1387 ش؛ مظلومزاده، محمدمهدی، آشپزی در فرهنگ مردم کازرون، تهران، 1383 ش؛ مقدم، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1363 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ مهربان، احمد، گیاهان دارویی منطقۀ سیستان، تهران، 1390 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ نجمآبادی، محمود، حاشیه بر الجدری و الحصبۀ محمد بن زکریا رازی، به کوشش همو، تهران، 1344 ش؛ نسوی، علی، بازنامه، به کوشش علی غروی، تهران، 1354 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نوری، محمدیوسف، مفاتیح الارزاق یا کلید در گنجهای کهن، به کوشش هوشنگ ساعدلو و مهدی قمینژاد، تهران، 1383 ش؛ نیکزاد امیرحسینی، کریم، شناخت سرزمین چهارمحال، اصفهان، 1357 ش؛ نیکنام لاله، ایوب، تبریز در گذر تاریخ، تبریز، 1385 ش؛ واعظ تقوی، محمدتقی، فرهنگ اصطلاحات کرمان، کرمان، 1351 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ همو، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ یواقیت العلوم و دراری النجوم، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1364 ش؛ نیز:
Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865.
مهشید شیرمحمدلو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید