صفحه اصلی / مقالات / سواربازی /

فهرست مطالب

سواربازی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 27 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

سَوارْبازی، از گروه بازیهایی که در آن عمل سوارشدن نقش محوری دارد. این بازی در شهرهای مختلف با اسامی گوناگونی شناخته می‌شود و نحوۀ اجرای خاص خود را دارد. در بازیِ «آرامورا» در شیراز، یکی از بچه‌ها اوستا می‌شود. او یکی از بازیکنان را به‌عنوان شاگرد، وسط دایره می‌برد و بر کول او سوار می‌شود و درحالی‌که با یک دستش چشم شاگرد را گرفته است و اشعار «آرامورا شمس کورا» را می‌خواند، با دست دیگرش روی سر او ضرب می‌گیرد؛ زمانی که مصرع آخر را خواند، دور از چشم شاگرد، شماری از انگشتان دستش را بالا می‌گیرد و شاگرد باید شمار درست آنها را بگوید؛ اگر درست حدس بزند، اوستا می‌شود و در غیر این صورت، اوستا روی کول نفر بعدی سوار می‌شود و بازی تا زمانی که فرد دیگری اوستا نشود، ادامه پیدا می‌کند (فقیری، 7). 
در شاهرود، بازی با عنوان «بُتُم بُتُم گَشْتُم» انجام می‌گیرد که تقریباً شبیه همان بازی آرامورا ست. بچه‌ها در ابتدای بازی از نظر سن‌وسال و شمار نفراتشان، به دو دستۀ مساوی تقسیم می‌شوند و میان خودشان تر یا خشک (شیر یا خط) می‌کنند. افراد دستۀ برنده بر کول افراد بازنده سوار می‌شوند. یک نفر از افراد سوار جلو چشم کولی‌دهندۀ خود را می‌گیرد و دست راستش را بلند می‌کند و در حال خواندن «بتم بتم گشتم ... »، شماری از انگشتانش را بالا می‌آورد؛ اگر کولی‌دهنده شمار آنها را درست بگوید، جای دو گروه عوض می‌شود، وگرنه نفر دوم از دستۀ سوار همین کار را ادامه می‌دهد (شریعت‌زاده، 428). 
بازی «میخک» در طالب‌آباد به این صورت است که ابتدا دو دستۀ پنج‌نفری انتخاب می‌شوند و با شیر یا خط مشخص می‌کنند که کدام گروه باید سوار شود. در شروع بازی، اوستای دستۀ بازنده پشت به دیوار می‌ایستد و دستهایش را روی شکمش قلاب می‌کند. یکی از افراد خم می‌شود و پیشانی‌اش را روی چالۀ دستهای او می‌گذارد. نفر بعدی در پشت نفر قبلی، خم می‌شود و یکی از رانهای او را می‌گیرد و بقیه به همین ترتیب، تا نفر آخر در خطی مستقیم قرار می‌گیرند. اوستای دستۀ سوار که زرنگ‌ترین و پرجهش‌ترین فرد گروه است، باید با یک جهش روی جلوترین فرد خم‌شونده که نزدیک دیوار است، بپرد و بعد از وی، بقیۀ گروه با یک جهش روی دومین و سومین و بقیه بپرند. اوستای گروه باید بدون نفس تازه‌کردن، از عدد یک تا هر عدد که می‌تواند، بشمرد. او تا هنگامی که نفس دارد، یارانش همچنان سوار خواهند بود و از سواری لذت خواهند برد؛ اما زمانی که بخواهد نفس تازه کند، گروه باید جای خودش را با گروه سواری‌دهنده عوض نماید (صفی‌نژاد، 364). 
در سمنان، نوعی بازی به نام «گاری‌که» رایج است که در آن، یکی از بچه‌ها اسب، دیگری گاری، و نفر سوم روی گاری سوار می‌شود و به این صورت اسب و گاری مسافتی را حرکت می‌کنند. در انتهای مسیر، سوار جای خود را با اسب یا گاری عوض می‌کند و این کار تکرار می‌شود (احمدپناهی، 90- 91). 
بازی «فرنجی‌سوار» در روستای چهر، از توابع هرسین کرمانشاه، به این شیوه انجام می‌شود: بازیکنان به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ سپس شیر و خط می‌اندازند تا گروههای سواره و پیاده مشخص شوند. پس از سوارشدن گروه سواره، یکی از افراد سواره دستمالی را به سمت یکـی از یـاران خود پرتاب می‌کند؛ در ایـن هنگام، افراد گروه پیاده باید سعی کنند که مانع رسیدن دستمال به دست افراد سواره شوند؛ در این صورت است که جای دو گروه عوض می‌شود (قزل‌ایاغ، 480). 
نحوۀ بازی موسوم به «سَکَل‌مَهتُو» در فسا به این صورت است که همۀ بازیکنان به صحرا می‌روند و یکی از بازیکنان که سردسته است، استخوان بزرگ ازپیش‌تهیه‌شده را تا آنجا که امکان دارد، به دورترین مسافت پرتاب می‌کند؛ هرکس استخوان را بیابد، فوراً آن را برمی‌دارد و بر پشت نزدیک‌ترین فرد سوار می‌شود و آن شخص باید او را تا نقطه‌ای که از قبل تعیین شده است، ببرد (رضایی، غلامرضا، 521). 
«گُوْ گُوسالْ مَنْدَکْ مَنیر» نام یکی از بازیهای قدیمی اراک است. در ابتدا بچه‌ها یک نفر را که از همه قوی‌تر بود، به‌عنوان «اوسا» انتخاب می‌کردند. آنگاه بچه‌ها تقسیم به دو گروه سه یا چهارنفری می‌شدند؛ بعد، از طریق قرعه مشخص می‌کردند کدام گروه باید سواری بدهد و بلافاصله گروه دیگر روی دوش گروه مقابل می‌پریدند. اوسا یکی از 3 سنگ کوچک را که از قبل برای هریک از آنها نامی از میان «گاو، مندک و منیر» تعیین شده بود، در مشت می‌گرفت و از کسانی که سواری می‌دادند، نام آنها را می‌پرسید. بچه‌ها باید حدس می‌زدند و تا زمانی که حدسشان درست از آب درمی‌آمد، به گروه مقابل سواری می‌دادند (محتاط، 2 / 316-317). 
در دوان فارس بازی «غَرّان»، با «پُر یا پیک» شکل می‌گیرد و ابتدا دو گروه مهاجم و مدافع تشکیل می‌شود. همۀ افراد گروه مدافع، به‌استثنای میرشان، وسط میدان، دستهایشان را روی شانۀ همدیگر می‌گذارند و سرهایشان را به هم نزدیک می‌کنند. وظیفۀ میر دفاع از گروه و دورکردن افراد مهاجم از یاران خود است، تا بدین وسیله مانع سوارشدن مهاجمان شود؛ ولی هرکس که سوار شود، از لگدخوردن یا ضربۀ دست میر در امان است و تا زمانی که پایش به زمین نرسد، میر گروه حق زدن وی را ندارد. بازی در صورتی خاتمه پیدا می‌کند که میرِ گروهِ مدافع یکی از افراد گروه مهاجم را بزند و در ایـن صورت جای دو گـروه عـوض می‌شود (لهسایی‌زاده، 417). 
در روستای درویشانِ صحنه، در استان کرمانشاه، بازی‌ای موسوم به «کولی‌پرکی» انجام می‌گیرد که در آن بازیکنان به دو گروه تقسیم می‌شوند و افراد یک گروه دایره‌وار می‌چرخند. آنها یک محافظ دارند که مانع پریدن گروه مقابل بر کول یاران خود می‌شود. اگر کسی بتواند سوار یکی از افراد گروه مقابل شود و از وی سواری بگیرد، برنده می‌شود، وگرنه می‌سوزد. زمانی که شمار سوخته‌ها زیاد شد، جای دو گروه باهم عوض می‌شود (قزل‌ایاغ، 495). «اسب چوبی» نام بازی‌ای بود که حقه‌بازها در ایام نوروز در اصفهان انجام می‌دادند. برای انجام این بازی، از دو چوب بلند و مساوی، هریک به طول دو ذرع و نیم استفاده می‌کردند و بر سر هریک از آن دو چوب، دو تخته، به قدر کف پا با میخ و تسمۀ چرم نصب می‌کردند. یک نفر زیرجامه‌ای به بلندی این چوبها به‌اضافۀ طول پای خود می‌پوشید. او کف هریک از پاهای خود را محکم با تسمه بر فراز تخته‌ها استوار می‌نمود و روی آنها می‌ایستاد؛ درواقع، سوار آنها می‌شد و از آنجایی که قامت سوار بلند و حرکاتش مضحک می‌شد، تماشاچیان با دیدن وی به خنده می‌افتادند (جناب، 266). 
بازی «اُ دِله دوش سواری کا» نوع دیگری از سواربازی در مازندران است که در آب انجام می‌گیرد و می‌توان آن را با دو روش مختلف انجام داد: در روش اول، افراد در گروههای سه تا ده‌نفره وارد آب می‌شوند. سپس هریک حریفی انتخاب، و پشت خود سوار می‌کنند. مسابقه و پیشروی در آب شروع می‌شود و تا اندازه‌ای پیش می‌روند که سر سواره در آب فرورود. اگر سواری‌دهندگان نتوانند کار خود را درست انجام دهند، می‌بازند. روش دوم به این شکل است که افراد بعد از انتخاب یار، در آبهای عمیق مسابقه می‌دهند؛ اگر حریف را به زمین بیندازند، بازنده‌اند، ولی اگر حریفْ خودش بیفتد، او بازنده است و باید جایشان را باهم عوض کنند (نعمتی، 39-41). 
بازی موسوم به سوار ـ پیاده، از جملۀ بازیهایی است که در آن از رهگذران نیز استفاده می‌شود. این بازی در لرستان «سوار سوار، پیاده سوار» نام دارد. بازیکنان به این شیوه بازی می‌کنند که یک نفر طرف مقابل را سوار کرده، در کوچه راه می‌افتد؛ او جلو رهگذران را می‌گیرد و می‌پرسد: سوار سوار یا پیاده سوار؟ اگر طرف مقابل بگوید: سوار سوار، باید سواردهنده به راهش ادامه دهد، ولی اگر بگوید: پیاده سوار، باید جای دو نفر با یکدیگر عوض شود (نظری، 28). در میناب این بازی را «پُچُولا» می‌نامند که در شب، و بعد از قرعه‌کشی میان دو گروه سوار و پیاده انجام می‌گیرد و ادامۀ بازی مشابه مورد قبلی است (سعیدی، 187). در چهارمحال و بختیاری، بازی «عثمانکی» به همین شیوه انجام می‌گیرد، با این تفاوت که از قبل، داوری را مشخص می‌کنند و او کسی را که توانسته بیشترین دفعه سوار بوده باشد، برندۀ کل بازی اعلام خواهد کرد (هادی‌پور، 150-151). 
در شهر کرند غرب در کرمانشاه، بعد از شیر یا خط، و مشخص‌کردن دو گروه، گروه سواره بدون اینکه گروه دیگر متوجه شود، بین خود خانه‌ای را مشخص می‌کنند و بعد همه سوار گروه پیاده می‌شوند و از آنها می‌خواهند که خانۀ مورد نظر را حدس بزنند و به طرف آن بروند. زمانی که خانۀ مورد نظر پیدا شود، جای دو گروه باهم عوض می‌شود (قزل‌ایاغ، 477). 
در بازی «سواره و پیاده» در خوزستان، هریک از دو گروه برای خود سردسته‌ای انتخاب می‌کنند. سردسته‌ها مکانی را برمی‌گزینند؛ بعد هر سردسته از افراد گروه مقابل جای این مکان را می‌پرسد. هر دسته که درست حدس بزند، برنده، و به این ترتیب سوار دستۀ مقابل می‌شود و تا محل مورد نظر سواری می‌گیرد. در آنجا، از یکی از ساکنان محل می‌پرسند: «سوار سوار یا پیاده سوار؟»، که اگر بگوید سوار، به همین شیوه به مبدأ برمی‌گردند، وگرنه باید جای دو گروه باهم عوض شود (همو، 298). 
در کهگیلویه و بویراحمد، نام این بازی «حِصوم راس، حونی کی؟» است. حصوم ابزاری فلزی برای گستردن خمیر، و حونی به معنی خانه است، یعنی حصوم راس در خانۀ چه کسی است؟ بازیکنان بعد از یارگیری مشخص می‌کنند که کدام دسته باید سوار شوند. پس از سوارشدن، در نخستین خانه که می‌رسند، از صاحب‌خانه می‌پرسند: سوار سوار بو یا پیاده سوار وابو؟ هرچه وی بگوید، عملی می‌شود. بعد به در هر خانه‌ای که می‌رسند، می‌پرسند: حصوم راس در خانۀ چی کسی است؟ پاسخ معمولاً آخرین خانه خواهد بود و در اینجا دور اول بازی تمام می‌شود (غفاری، 30-31). 
در تنکابن مازندران، نوعی بازی به نام «خرپلیس» وجود دارد. بازیکنان دو نفر را از میان خود به‌عنوان خر و پلیس مشخص می‌کنند. خر وسط دایره قرار می‌گیرد و پلیس مواظب است تا فردی سوار خر نشود. اگر کسی قصد سوارشدن داشته باشد، پلیس با پا او را می‌زند و بازنده جای خر قرار می‌گیرد و فردی که نقش خر داشت، این بار پلیس می‌شود (دانای علمی، 274). در بازی «خرک جوزبوز»، بازیکنان به دو گروه ده‌نفره تقسیم می‌شوند و با شیر یا خط، گروه اول سوار، و گروه دوم خر نامیده می‌شوند. گروه سوار باید با پریدن روی پشت گروه خر که به دیوار تکیه داده‌اند، بنشینند؛ آخرین نفری که روی پشت خر می‌نشیند، باید یک‌نفس «زو» بکشد و ضمناً مواظب یارانش باشد که اگر کسی از آنها در حال افتادن باشد، زوکشیدن را قطع کند و از روی خر پیاده شود. به این طریق، بازی همچنان ادامه می‌یابد؛ اما اگر ضمن زوکشیدن پای یکی از بازیکنان سواره با زمین برخورد کند یا بیفتد، جای دو گروه باهم عوض می‌شود (عرب، 130). در آمل مازندران، به این بازی «خرسواری» هم گفته می‌شود (مهجوریان، 103-104). 
از متداول‌ترین سواربازیها همان است که کودکان کم‌سن‌وسال به‌تنهایی بازی می‌کنند. در این نوع سواربازی، از نی یا چوبهای بلند به جای هر نوع چهارپای سواری استفاده می‌کنند. به این نوع از سواربازی در ایلام «نی‌سواری» (محمدی، 1 / 186)، در بیرجند «اسپ‌بازی» (رضایی، جمال، 523)، در آمل «چوخرسواری» (مهجوریان، 102)، در مازندران «چواسب‌جور» (نعمتی، 136)، و در کازرون «چوب‌پاسواری» می‌گویند (قزل‌ایاغ، 436). 

مآخذ

 احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب‌ورسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ جناب اصفهانی، علی، فرهنگ مردم اصفهان، ترجمۀ بخشی از سیاحت‌نامۀ ژان شاردن، به کـوشش رضوان پورعصار، اصفهـان، 1385 ش؛ دانـای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، از نگاهی دیگر، شیـراز، 1387 ش؛ سعـیـدی، سهـراب، فـرهنگ مـردم مینـاب، تهـران، 1386 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ عرب فیروزجایی، لیلا، کا: فرهنگ بازیهای مازندران، تهران، 1389 ش؛ غفاری، یعقوب، بازیهای محلی استان کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1374 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، ترانه‌های محلی، شیراز، 1342 ش؛ قزل‌ایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379 ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ محمدی، آیت و فاطمه محمدی، فرهنگ بازیهای محلی ایلام، تهران، 1383 ش؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ نظری، محمدرضا، بازیهای لرستان، به کوشش سعید رشنوییان، خرم‌آباد، 1381 ش؛ نعمتی، مرادعلی، فرهنگ بازیهای بومی مازندران، تهران، 1390 ش؛ هادی‌پور بروجنی، مژگان، بازیهای بومی ـ محلی چهارمحال و بختیاری، اصفهان، 1371 ش. 

سارا حسامی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: