صفحه اصلی / مقالات / سرداری /

فهرست مطالب

سرداری


آخرین بروز رسانی : شنبه 9 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

سَرْداری، بالاپوش کمرچین مردانه که قد آن تا زیر زانو می‌رسد. در سبب نام‌گذاری سرداری، برخی آن را لباس شاهزادگان، عمال بلندپایۀ دولتی، اشراف، رجال، بازرگانان و اعیان‌زاده‌ها دانسته‌اند (شهری، طهران ... ، 2 / 212؛ رضایی، 421؛ رجبی، 463). برخی نیز بر این باورند که چون سرداری منسوب به سردار (معین)، و لباس سرداران بوده، به این نام مشهور شده است. همچنین آن را منسوب به سردار ملی، ستار خان، دانسته‌اند (شهری، تاریخ ... ، 2 / 486). 
سرداری را بیشتر لباسی مردانه می‌دانند، ولی زنان دیوان‌سالاران، بازرگانان، و اعیان و اشراف نیز سرداریهایی می‌پوشیدند که نوع خانگی آن از زربفت، ابریشم کرمان، ماهوت یا بَرَک، و نوع مهمانی آن از پارچۀ کشمیر یا مخمل اروپایی با انواع تزیینات گلابتون بود ( ایرانیکا، V / 863؛ ضرابی، 248-250؛ رجبی، 464؛ کمپانی، 77). 
برخی آن را چنین تعریف کرده‌اند: جامۀ گران‌بهای بلندی که تا زیر زانو یا پشت پا می‌رسید، کمرچین (با چند چین درشت یا ریز در حوالی پشت)، و بدون دکمه که جلو آن به‌طور آزاد به تن می‌ایستاد و البسۀ زیر آن نمایان بود. در انواعی از آن، دکمه‌های درشتی از برنج، برنز، مطلا، نقره و طلا به‌ردیف از رو یا زیر سجاف جلو آن دوخته شده بود. آستین آن تا آرنج کوتاه، و گاه راسته بود و در سردست شکاف داشت. زیربغلی نداشت و به جای آن، شکافی در بن آستین و زیربغل می‌گذاشتند. یقۀ سرداری نیز یا حالتی ایستاده، و یا حالت بستۀ دوانگشتی داشت. دامن آن گشاد و دارای دو جیب کوتاه در پهلوها بود. همچنین کناره‌های سرداری و حاشیه‌های دامن و آستین آن به پهنای دو تا 3 انگشت، یـراق‌دوزی و نـواردوزی می‌شـد (ضیاءپـور، 109، 127؛ شهـری، طهران، 1 / 280، حاشیۀ 20، تاریخ، همانجا). 
بزرگان و خوانین ایل بختیاری نیز سرداری می‌پوشیدند. به نظر برخی پژوهشگران، سرداری بختیاری همان سُترۀ (سدره) لری است (آلمانی، IV / 182؛ سرلک، 30). هرچند سرداری پوشاک خاص بزرگان و حتى شاهان قاجاری بوده است، اما مردم عادی هم آن را می‌پوشیدند، با این تفاوت که جنس پارچۀ آن معمولی و دست‌دوز خانگی بود (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 

جنس و آرایه‌ها

 سرداری از جملۀ پوشاکهای خلعتی به شمار می‌آمد، تاآنجاکه شاه سرداری خاص خود را برای قدردانی از سرداران و حکام، به آنها خلعت می‌داد. این بالاپوش از پرمصرف‌ترین خلعتهای درباری قاجار به شمار می‌آمد و جنس پارچه و نوع تزیینات آن نشان از شخصیت و پایگاه اجتماعی گیرندۀ خلعت داشت و نمادی از حرمت و اعتبار او نزد شاه یا حاکم بود. 
پرمصرف‌ترین پارچه برای سرداری، ترمه بود که انواع مختلفی داشت. در کتاب تاریخ منتظم ناصری، مربوط به دورۀ ناصرالدین شاه (سل‍ 1264-1313 ق / 1848-1895 م)، به انواع سرداری‌ اشاره شده است؛ ازجمله: سرداری ترمۀ نظامی که در سردوشیها نشان مرصع داشت و از خلعتیهای خاص ملوکانه بود؛ سرداری ترمۀ ایرانی؛ سرداری ترمۀ کشمیری زناردوزی شمسه‌الماس؛ سرداری ترمۀ کرمانی؛ سرداری ترمۀ شمسه‌مرصع؛ و سرداری ترمۀ شمسه‌دار (اعتمادالسلطنه، 2 / 1191-1192، 3 / 2009، 2019، جم‍‌ ). دیگران نیز در آثار خویش، برخی از سرداریها را برشمرده‌اند؛ مثل سرداری ترمۀ امیری (هدایت، 105)؛ سرداری ترمۀ لاکی و ترمۀ کشمیر که از لباسهای خلعتی سرکردگان بوده است (نجم‌الدوله، 79)؛ سرداری شمشیردار که نوعی خلعت بود (ناصرالدین شاه، 1 / 103)؛ سرداری اُغری که به نام خلعت حضرت رضا (ع) به ناصرالدین شاه دادند (همو، 1 / 20)؛ سرداری تمام‌گلابتون (زین‌العابدین، 1 / 95)؛ سرداری شمسه‌مروارید (وقایع ... ، 111)؛ سرداری شمسه‌مرصع (نظام‌السلطنه، 93)؛ سرداری شال کشمیری (همو، 166)؛ سرداری ماهوت سیاه الماس‌دوزی (ظهیرالدوله، 26)؛ و سرداری سم آهو که یراقی به نام سم آهو به دامن و سردست آن دوخته بودند (ممتحن‌الدوله، 146-147). 
سرداری فرمانروایان را معمولاً از پارچه‌های مرغوب و بیشتر از مخملهایی به رنگهای مشکی، سبز و قرمز، ماهوتهای سیاه، قهوه‌ای، جگری و آلبالویی انگلیسی، یا ترمۀ دولایی با آستری از پوست خز، سنجاب، برۀ بخارایی و سمور می‌دوختند (ضیاءپور، همانجا؛ شهری، طهران، 2 / 212، تاریخ، 2 / 486؛ رضایی، 421؛ رجبی، 463). عبدالله مستوفی در خاطرات خود نوشته است که شاهزاده ردنکت (سرداری) سیاه گشادی بر تن داشت که در کمر آن چینهای متعددی دیده می‌شد و همچنین ناصرالدین شاه سرداری ماهوت می‌پوشید که دکمه‌های الماس فراوان داشت (1 / 382، 2 / 426). 
بعضی از سرداریهای مردان بلندمرتبه در دورۀ قاجار، از پارچه‌های گران‌بها مانند زربفت و ابریشم بود و سگکهای زینتی به جای دکمه داشت. دیوان‌سالاران سرداریهایی به تن می‌کردند که از ماهوت یا زربفت و ابریشم بود و آستر آن از همان پارچه، یا از پوست سمور، سنجاب و پوست برۀ بخارایی تهیه می‌شد ( ایرانیکا، V / 863؛ ضرابی، 248- 249) و سرداری مسئولان پایین‌رتبه را از پارچه‌های ارزان‌قیمت و بدون آرایه می‌دوختند. دیولافوا در شهر میانه، کدخدایی را دیده است که سرداری کتان با دکمه‌های طلایی شیر‌وخورشید بر تن داشته است. به نظر او، این سرداری معرف مأموران دولتی بوده است (ص 71). مردان طبقۀ مرفه زمستانها، سرداری ماهوت یا ترمۀ دولایی با آستر پوست خز، سنجاب، برۀ بخارایی یا سمور می‌پوشیدند (ضرابی، همانجا). سرداری زری تمام‌یراق و سرداری اطلس زنانه از دیگر انواع سرداری بود (در محضر ... ، 1 / 180، 2 / 446). 

دوخت

 سرداری را خیاطهای ماهر و مشهور می‌دوختند و سینه و پشت آن را با آهار و قدک، صاف و هموار و سینه‌بندی و پشت‌بندی می‌کردند (شهری، طهران، 2 / 212، حاشیۀ 50). شکل یقه نیز در سرداری اهمیت داشت؛ رایج‌ترین آنها یقه‌عربی (یقه‌بسته) چین‌دار و یقه‌حسنی بود. ناصرالدین شاه در بهار و پاییز، سرداری یقه‌برگردان ترمه به رنگ زمرد، و در فصل سرما، سرداری با آستر خز می‌پوشید که رویۀ برگردان شنل‌مانند آن هم از خز بود. دَه‌باشی و پنجاه‌باشی و یوزباشیها سرداری یقه‌حسنی یا یقه‌عربی ماهوت قرمز می‌پوشیدند. فراشها نیز سرداری دبیت مشکی یقه‌حسنی و شلواری از همین پارچه بر تن می‌کردند (مستوفی، 1 / 118، 296، 382، 405). 

پیشینه

 به نظر برخی از نویسندگان، سرداری در اواخر دورۀ قاجار معمول شد و واژۀ آن نیز از این دوره به بعد در فرهنگهای لغت آمده است. درحقیقت، سرداری کلیجۀ کوتاهی از ره‌آوردهای سفر ناصرالدین شاه به اروپا بود که بعد از این مسافرت، در میان مردان رواج یافت (غیبی، 560). نوشته‌اند که پیش از آن، در شهرها کارگاههایی برای بافت پارچۀ آن دایر بوده است. در 1276 ق، در تالش، به تولید 000‘12 قواره شال سرداری اشاره شده است (سفرنامه ... ، 203). 
به ستره یا سدره یا جوخۀ بختیاری هم سرداری می‌گفته‌اند (سرلک، 30)؛ ازاین‌رو، اصطلاح سرداری باید از پیشینۀ بیشتری برخوردار باشد. به نوشتۀ یکی از پژوهشگران، پوشش زمستانی مردان ابیانه از دورۀ صفویه تا اوایل قرن حاضر، کمرچین یا سرداری بوده است (زارعی، 59)؛ حتى نوشته‌اند که کورش هخامنشی قبای بلند چین‌داری می‌پوشید و آن را به سرداران خود خلعت می‌داد و شاهان بعد از او هم در مراسم تاج‌گذاری، آن را به‌منزلۀ لباسی مقدس می‌پوشیدند (ادی، 69-71، 74). 

پایان دورۀ سرداری‌پوشی

 در زمان ناصرالدین شاه، کلیجه منسوخ، و به جای آن سرداری یقه‌عربی چین‌دار معمول گشت. تغییر لباس به‌خصوص از زمان میرزا حسین خان سپهسالار (مشیرالدوله) شروع شد. در 1290 ق، پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا، قوانین خاصی دربارۀ پوشاک وضع گردید و کلیجۀ نمدی که روی لباس می‌پوشیدند، به سرداری یقه‌عربی چین‌دار بدل شد که در جلو آن دکمه‌های برنجی یا سیاه می‌خورد. برخی روی آن، عبا هم می‌پوشیدند و در موارد رسمی، سرداری به نیم‌تنه مبدل می‌شد. این تغییر در پارچۀ سرداری هم صورت گرفت؛ برک، قدک، قلمکار و آنچه که مناسب برای جبه، قبا و ارخالق راسته بود، برای جلیقه، شلوار و سرداری مناسب نبود و فاستونی فرنگ جای آن را گرفت (مستوفی، 1 / 118، 494؛ نیکزاد، 110-111). 
از دورۀ احمد شاه قاجار (سل‍ 1327-1344 ق / 1909-1925 م)، کم‌کم تغییر لباس سنتی مردان از جلیقه و سرداری به کت و شلوار اروپایی شروع شد، ولی متجددان گاهی سرداری یا مرادبیگی را هم روی آن می‌پوشیدند (دانا، 2 / 191). در دورۀ پهلوی اول، با مداخلۀ دولت، قبا، سرداری و لباده تبدیل به کت و شلوار شد (راوندی، 7 / 129). در 1308 ش، طبق اساسنامه‌ای، ردنکت سرداری بدون کمرچین و یقه‌بسته لباس رسمی مأموران دولتی شد (شریعت‌پناهی، 263). رسول پرویزی در داستانی نقل می‌کند که پس از فرمان تغییر لباس، اگر دانش‌آموزی با سرداری به مدرسه می‌آمد، ناظم با قیچی دامن سرداری او را کوتاه می‌کرد (ص 66). با تغییراتی که در نوع پوشاک پدید آمد، سرداری پایگاه ارزشی خود را از دست داد و به نوشتۀ جعفر شهری، در این زمان معمولاً این لباس از ماهوت آبی دوخته می‌شد و تنها جوجه‌مشدیها و داش‌مشدیها آن را می‌پوشیدند (طهران، 1 / 280، حاشیۀ 20). 

مآخذ

 ادی، س. ک.، آیین شهریاری در شرق، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1347 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1367 ش؛ پرویزی، رسول، شلوارهای وصله‌دار، تهران، 1345 ش؛ دانا؛ در محضر شیخ فضل‌الله نوری (اسناد حقوقی عهد ناصری)، به کوشش منصوره اتحادیه و سعید روحی، تهران، 1385 ش؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1368 ش؛ رجبی، پرویز، کاشان، نگین انگشتری تاریخ ایران، تهران، 1390 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ زارعی ابیانه، محمدحسین، «ابیانه، یادگاری از ایران باستان»، آموزش جغرافیا، تهران، 1384 ش، شم‍ 4؛ زین‌العابدین مراغه‌ای، سیاحت‌نامۀ ابراهیم‌بیک، به کوشش محمدعلی سپانلو، تهران، 1383 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان ... ، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، 1355 ش؛ شریعت‌پناهی، حسام‌الدین، اروپاییها و لباس ایرانیان، تهران، 1372 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1381- 1383 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1341 ش؛ ضیاءپور، جلیل، پوشاک ایلها، چادرنشینان و روستاییان ایران، تهران، 1346 ش؛ ظهیرالدوله، علی، خاطرات و اسناد، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1351 ش؛ غیبی، مهرآسا، هشت‌هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، تهران، 1385 ش؛ کمپانی، نسیم، فرهنگ اصطلاحات پارچه و پوشاک در ایران، تهران، 1391 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ ممتحن‌الدولۀ شقاقی، مهدی، خاطرات، به کوشش حسینقلی‌خان شقاقی، تهران، 1353 ش؛ ناصرالدین شاه، روزنامۀ خاطرات در سفر سوم فرنگستان، به کوشش محمداسماعیل رضوانی و فاطمه قاضیها، تهران، 1371 ش؛ نجم‌الدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ دوم به خوزستان، به کوشش احمد کتابی، تهران، 1386 ش؛ نظام‌السلطنۀ مافی، حسینقلی، خاطرات و اسناد، به کوشش معصومه نظام‌مافی و دیگران، تهـران، 1362 ش؛ نیکزاد امیرحسینی، کریم، شنـاخت سرزمین چهارمحال، اصفهان، 1357 ش؛ وقایع اتفاقیه (مجموعه‌گزارشهای خفیه‌نویسان انگلیس)، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، 1362 ش؛ هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، 1363 ش؛ نیز: 

Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Dieulafoy, J., la Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1989; Iranica

محمدسعید جانب‌اللٰهی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: