صفحه اصلی / مقالات / سراجی /

فهرست مطالب

سراجی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 9 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

سَرّاجی، یا زین‌سازی و زین‌دوزی، از صنایع دستی سنتی، که مواد اولیۀ آن چرمِ دباغی‌شده، و تولیدات آن وسایل چر‌می‌ گوناگون به‌جز کفش است. 
در زبان عربی به زین سَرْج می‌گویند ( لغت‌نامه ... ، ذیل زین)؛ از‌این‌رو، زین‌ساز را سَرّاج، و کارگاه تولید زین و کار زین‌سازی را سَرّاجی نامیده‌اند (همانجا). فرهنگ آنندراج واژۀ سِراجه را زین‌سازی، و سَرّاج‌خانه را دکان زین‌فروشی معنی کرده است (ذیل واژه‌ها). در تهران قدیم، در کنار کار زین‌دوزی، پیشه‌ای نیز به نام ترکش‌دوزی وجود داشت که هر دو جزو پیشۀ سراجی به شمار می‌رفتند (شهری، طهران ... ، 4 / 339-340). ترکش‌دوزان دو دسته بودند: یک دسته، ظریف‌کار که وسایل تجملی برای اسبهای سواری و کالسکه‌های اعیانی می‌ساختند و دستۀ دیگر، که جهازات برای الاغهای سواری و اسبهای درشکه و گاری درست می‌کردند (همو، تاریخ ... ، 3 / 360). در گذشته که تنها وسیلۀ حمل‌و‌نقل و سیر‌و‌سفر الاغ، شتر و به‌ویژه اسب بود، طبیعتاً صنعت سراجی اهمیت بیشتری داشت (آلمانی، IV / 94). 
پیشینه: مردم به‌طور سنتی برای حمل‌و‌نقل از چهارپایانی چون اسب، قاطر و خر، و برای نواحی ویژۀ بیابانی از شتر استفاده می‌کردند (نک‍ : ه‍ د، حمل‌و‌نقل)؛ آنان برای سوار‌شدن بر پشت اسب و قاطرهای راهوار زین چرمین، بر پشت خر و گاهی یابو پالان (ه‍ م)، و بر پشت شتر جهاز مخصوص داشتند که امروزه نیز رایج است. در این میان، به‌سبب نقش کارآمد اسب در زندگی انسان و نیز کاربریهای گوناگون آن، سراجی نیز در دوره‌های تاریخی ایران اهمیت ویژه‌ای داشته ‌است؛ برای نمونه، در زمان هخامنشیان (559-330 ق‌م)، با توجه به نقش اسب در ابعاد گوناگون حیات اجتماعی، حقوق و جیرۀ سراجان در مقایسه با دیگر پیشه‌وران بین‌النهرین دو‌برابر بوده است و در زمان داریوش، کمکهای پراکندۀ دولتی نیز به سراجان پرداخت شده است (کخ، 69). 
در سدۀ 4 ق / 10 م، سراجان زینهایـی زریـن و سیمیـن بـرای فرمانروایان آذربایجان، کوههای غرب دریای خزر و کوههای ری، و طبرستان و گرگان تا نیشابور می‌ساختند که همین زینها جزو افتخارات، ثروت و نعمت آن مناطق به شمار می‌آمده است (ابن‌حوقل، 94-95). در همان زمان، بازارهای میان راهها، از‌جمله بازار روستای بزرگ کورسره، واقع در نیمۀ راه اردبیل و مراغه، در آغاز هر ماه و نیز در اوقات معینی از سال تشکیل می‌شد و مردم نواحی گوناگون، از‌جمله سراجان، کالاهای مختلف خود از نوع زین، تنگ ستور، زین‌پوش و دوال مراغه‌ای را به آنجا می‌بردند (همو، 98). فرخی سیستانی (د 429 ق) از نوعی زین به نام خسروی نام می‌برد (ص 214)؛ منوچهری دامغانی (د 432 ق) اسبی را که برای آن زین ندوخته یا نساخته باشند، به سبوی بدون دسته تشبیه می‌کند (ص 137)؛ ناصر خسرو قبادیانی (394-481 ق) در سفرنامه‌اش اشاره‌ای به بازار سراجان نیشابور دارد (ص 3)؛ و مارکوپولو (1254-1324 م / 652-725 ق) نیز به مهارت کرمانیها در ساختن زین و برگ و ترکش اشاره کرده است (نک‍ : سفرنامه ... ، 28). 
زین‌سازان گاهی سپاه را نیز همراهی می‌کردند (نک‍ : کیوانی، 75). در سده‌های 11-12 ق، در دورۀ صفوی، اصناف به 3 گروه تقسیم می‌شدند: گروه اول که از 33 صنف اصلی تشکیل می‌شد، زین‌سازان را نیز در بر می‌گرفت؛ در این صنف، دلو‌دوزان و گرک / گریک‌‌یراقان (= یراق‌دوزان‌، تسمه و حا‌می‌‌سازان) نیز بودند (کیوانی، 62-63؛ نیز نک‍ : منصوری، 55- 58). در همین دوره، تاورنیه از مهارت سراجهای ایرانی که زین و یراق می‌ساختند، تعریف کرده است (ص 608). 
در سدۀ 13-14 ق، در زمان ناصرالدین شاه قاجار(سل‍ 1264-1313 ق)، ترکش‌دوزها صنعتگرانی بودند که کارشان دوختن انواع وسایل چر‌می ‌مانند زین و برگ، خورجین ترکی چر‌می ‌یا قُبُل، تسمۀ رکاب و جز آن بود (ویلز، 229). در اواخر دورۀ قاجار، سراجان بیشتر اشیاء مرغوب سراجی را با چرم قرمز‌رنگ معروف روسیه می‌ساختند که پوشیده از نوعی جودانه‌های شطرنجی (پیچازی) توأم با بویی خوش بود، که در سراسر اروپا بسیار شهرت داشت (آلمانی، IV / 94). نویسندۀ کتاب مشاغل قدیم، شغل سراج را ساختن زین، کیف، کمربند، حمایل و دیگر وسایل و تجهیزات چرمی همچون جامه‌دان، غلاف‌ شمشیر، جلد تفنگ، حمایل نظامیان، فا‌نسقه، جا‌فشنگی، و هر‌چیزی که با چرم درست می‌شود، به‌جز کفش، تعریف کرده است (بقیعی، 147). 

بازار‌های خاص سراجان

 به گزارش آلمانی در 1327 ق / 1909 م، یکی از دیدنی‌ترین بخشهای بازار تهران، راستۀ سراجان بود. زین اسب معمولاً از چوب و چرم ساخته می‌شد و مطلقاً کاه یا پوشال در آن به کار نمی‌رفت (III / 253). پس از رواج ماشین در صنعت حمل‌و‌نقل، حرفۀ زین‌سازی با رکود مواجه شد و ترکش‌دوزان و زین‌سازان که بـا چرم ــ مادۀ اولیۀ کفش‌دوزی ــ سروکار داشتند، به کفش‌دوزی و کفاشی روی آوردند (شفقی، 557). سراجان تهران در محلی منشعب از سه‌راه بازار مسگرها و صحافها به طرف جنوب جمع بودند و تا پیش از 1368 ش هم در همان مکان قرار داشتند (شهری، تاریخ، 2 / 45). 
در قسمت آمار مشاغل و حرف و شاغلان آنها مربوط به سرشماری سال 1301 ش، شمار سراجیهای تهران 36 باب آمده است (همان، 1 / 78). بازار سراجان اصفهان در سده‌های 11-12 ق، در سمت راست مسجد شاه واقع بود و تا گوشۀ میدان نقش‌جهان امتداد داشت (شاردن، 73؛ تحویلدار، 100). گفتنی است که تبریز در سده‌های 12-13 ق (دروویل، 295)، همدان (جکسن، 149)، کرمان، زنجان (فلور، 431) و بیرجند (رضایی، 227) از شهرهایی به شمار می‌آمدند که بازار سراجان داشتند. برخی از این بازارها بسیار بزرگ بودند؛ مثلاً بازار سراجان کرمان 250 متر طول داشت (پوراحمد، 216). سراجان و نیز پیشه‌ورانی چون نجاران، آهنگران و نعل‌بندان در کاروان‌سراهای میان راهها مستقر می‌شدند و نیاز مسافران را برآورده می‌کردند که نمونۀ آنها کاروان‌سرای ینگی‌امام (قریه‌ای در شمال ‌غربی کرج، سر راه قزوین) از بناهای دورۀ صفویه بود (فراهانی، 6-12). 

ابزار‌های کار سراجی

 این ابزار‌ها شامل ‌گزن، کُنده، تخته‌گیره، سوزن، درفش، مشته، چکش، سنبۀ سوراخ‌کن، منگنۀ پرچ‌کن، گازانبر و میز پا‌کوتاه بزرگ بود (بقیعی، همانجا). ابزار‌های کار سراجان یزد اینان‌اند: قیچی برای بریدن مخمل و چیت؛ شَفره (کارد لب‌پهن تیز) برای بریدن چرم و کار بر روی آن؛ پرگار برای قواره‌گرفتن (اندازه‌گیری)؛ خط‌کش؛ اره‌های آلت‌بری (ابزار منبت‌کاری) برای ساختن جای قوری و استکان در داخل هزار‌پیشه (نوعی صندوق)؛ سنبۀ درجه‌بندی‌شده از شمارۀ یک تا 10، برای سوراخ‌کردن چرم و همچنین به شکل گرد درآوردن بعضی از وسایل چرمی؛ گازانبر برای کشیدن میخ؛ متّه برای سوراخ‌کردن چوب؛ مشتۀ فلزی به وزن تقریبی یک‌و‌نیم کیلوگرم، برای کوبیدن چرم و صاف‌کردن یا تا‌زدن آن؛ پیش‌تخته‌ به‌عنوان میز کار؛ سرب برای زیر‌دستی سنبه‌ها؛ ورق آهن ستبر برای زیر‌دستی مشته؛ و مَخَط، قطعه‌چوبی به طول 15 و عرض 3 سانتی‌متر با شکافی در میان، برای خط‌کشی و زینت و ظرافت‌دهی به کناره‌های چرم (رمضان‌خانی، 203). 
سراجان از سریش به‌عنوان چسب استفاده می‌کنند، زیرا بسیار لزج و چسبنده و وصل آن مستحکم است (عقیلی، 125). ابزارهای دست سراجان تهرانی مفصل‌تر، و شامل بود بر ابزارهای مشابه دست‌افزار کفاشان، متشکل از: سوزن، نخ، درفش، مشته، دمی‌ (اتو یا آهنی کلفت و صاف شبیه به آن که چرمهای زمخت را با مشته رویش می‌کوبیدند و یکنواخت می‌کردند)، تَنگ (گیره‌مانندی برای دوخت‌و‌دوز چرمهای ضخیم شامل دو تختۀ کلفت که با پیچ و مهرۀ چوبی وسط به هم نزدیک می‌شدند و کار را در میان می‌گرفتند)، فشار (ابزاری با پیچی از بالا، با دو صفحۀ چوبی یا آهنی شبیه به پِرِس، همانند فشار صحافها که چرم و مقوا و کار را صاف می‌کرد)، کاغذ، مقوا، سریش، تغار آب (ظرفی که برای نم‌زدن و خیساندن چرم جلو دست می‌گذاشتند)، گاز (شبیه به انبردست که با آن چرم را بر روی قالب و مانند آن می‌کشیدند)، چکش، سنبۀ سوراخ‌کن (منگنۀ سوراخ)، قیچی، گزن، میخ‌چین، و کُنده (قسمتی از تنۀ درخت که از سر و ته صاف و یکنواخت می‌بریدند و به جای سندان جلو خود می‌گذاشتند)؛ ارتفاع کندۀ سراج که پشتش می‌نشست، تا دو وجب بود (شهری، تاریخ، 2 / 45، حاشیه‌های 1-7). 

تولیدات سراجی

 محصولات سراجیهای تهران اینها بودند: کیف مدرسه برای بچه‌ها، کیفهای بغلی برای جای اسکناس، کمربند به پهنای دو انگشت برای نوجوانان و به پهنای 4 انگشت با گل‌میخهایی از جنس نقره و برنج برای داش‌مشدیها، ننوی بچه، مشمع قنداق‌پیچ نوزادان، سفرۀ زیر پای بچه، سفرۀ چر‌می ‌غذا به اندازه‌های مختلف برای فقرا و اغنیا، زین و برگ و رانکی (تسمۀ عقب زین یا پالان) اسب، دهانه و افسار چهارپایان، مشک، قمقمه (ظرف آبی کوچک از چرم که به پهلو می‌آویختند)، خیک، راویه (مشک ‌بزرگ)، پیش‌بند پزندگان (آشپزها) و قهوه‌چیها و آهنگرها، پشت‌بند سقاها (چر‌می ‌که شانه و پشت سقا را از نفوذ آب حفظ می‌کرد‌)، دلوچه‌های کوچک و بزرگ، تسمه و حمایل شمشیر و قمه و قداره، غلاف خنجر و شمشیر و چاقو، زانو‌بند و بازوبند پهلوانی، و جلد برای دعا و حرز و جوشن که به گردن می‌آویختند (همو، طهران، 2 / 207- 208، نیز حاشیه‌های 42، 43، 46). 
وصله‌های‌ (لوازم پوششی) پهلوانی مانند تُنُکه (شلوار چرمی ‌پاچه‌کوتاه) و مچ‌بند، وسایل سفر مثل مفرش، قُبُل منقل (ساکی ‌با بند چرمی برای آویختن و تسمه‌ای که در آن را به هم آورد؛ درون آن وسایل دود و دم مانند قلیان، تنباکو، پیالۀ تنباکو، وافور و جز اینها می‌گذاشتند و به ترک اسب، یا به کنار تخت‌روان می‌آویختند)، لوازم معمولی مانند کیسۀ چپق (چرمی)، حَکَمه (چانه‌بند لگام‌ اسب)، سپرهای چر‌می ‌تعزیه، مشک آب سقاها، مشکچه‌های سفری، قلادۀ سگ و میمون، گردن‌بند ‌خرس، روکش چر‌می حلقۀ چوبی گردن اسبِ گاری و درشکه، خاموت (قسمتی از یراق گردن اسب)، مال‌بند (تسمه‌های چر‌می ‌کلفت چند‌لایه که از خاموت می‌گذشت و به گاری یا درشکه بسته می‌شد)، ‌و تکه‌های چرم زیر‌فرشی از جملۀ وسایلی بودند که ترکش‌دوزان آنها را تولید می‌کردند (همو، تاریخ، 3 / 362-364، نیز حاشیه‌های 2، 3).
در زمانی که استفاده از تیر و کمان متداول بود، کار ترکش‌دوزان ساختن و دوختن کیسۀ جای تیر (تیردان) بود؛ اما پس از تداول تفنگ و فشنگ و باروت، ترکش‌دوز ظرفی از چرم به‌عنوان جای باروت، ساچمه و گلوله می‌دوخت (همان، 3 / 358)؛ جا‌باروتیهایی به شکل شیشۀ بغلی با در لولاداری در کنار و تسمه‌ای به گردن و کمر که به پهلو آو‌یخته می‌شد و دری از چرم که به دهانه‌اش جفت می‌شد (همانجا). ترکش‌دوز ساچمه‌دان و تیردان نیز می‌دوخت. ساچمه‌دان حکمه یا جیب‌مانندی از چرم به عرض و طول یک وجب بود که آن را به کنار بدن می‌آویختند. دوختن جلد تفنگ و اسلحه‌های کمری نیز جزو کارهای او بود که گاهی با زین‌و‌برگ‌سازی نیز در‌می‌آمیخت (همانجا). از جملۀ وسایلی که ترکش‌دوز می‌ساخت، تسمۀ ادب بود، متشکل از دو تسمۀ بلند که در سر هریک از آنها مچ‌بندی دوخته شده بود؛ یک سر تسمه‌ها را به دو طرف زین اسب می‌بستند و سر دیگر آنها را که مچ‌بند داشت، به مچ پای مجرمان محکم می‌کردند، سپس اسب را به تاخت در‌می‌آوردند تا مجرم را بر روی زمین بکشد. حلقه‌کرد‌ۀ تسمۀ ادب را بیشتر مباشران املاک درباریان و ملاکان از بغل زین می‌آویختند تا چشم‌زهری بگیرند (همان، 3 / 362، نیز حاشیۀ 2، 3). 
افزون‌بر شهرهای بزرگ، در برخی از ایلات و حتى روستاها مردم به سراجی می‌پردازند؛ برای نمونه، ترکمنها که در پرورش اسب مهارت خاص دارند، سر یراق اسبان خود را با پوستهای بو‌می خود می‌سازند و در‌واقع خودشان سراجی هم می‌کنند (معطوفی، 3 / 2356). 
سراج‌باشی یکی از مناصب درباری در دورۀ صفویه بود (کیوانی، 92). در میان سراجان مانند پیشه‌وران، اشخاص با‌ذوقی بودند که شعر می‌گفتند؛ مانند شمس سراج (نک‍ : سام‌میرزا، 239) و قدیر ترکش‌دوز (نک‍ : نصر‌آبادی، 1 / 612). نیز برخی از بزرگان در بعضی از شهرها کنیۀ سراج داشته‌اند، مانند ابوعبد‌الرحمان سراج، ابو‌عبدالله سراج، ابو‌العباس سراج و جز اینها، که در تاریخ نیشابور از آنها نام برده شده ا‌ست (حاکم، 114، 131، 145). 
سراجان در میان اهل فتوت نیز جایگاه ویژه‌ای دارند؛ آنها خود را کمر‌بستۀ بشیر طیار می‌دانند ( فتوت‌نامه‌ها ... ، 224). جایگاه آنها در مجلس، پایین‌تر از استاد سلمانی و بالاتر از پهلوان است (همان، 258). اهل تصوف سراجی‌کردن را یکی از راههای خدمت به رباط درویشان و اصحاب می‌دانستند (باخرزی، 2 / 175). 

مآخذ

 آنندراج، محمد‌پادشاه، به کوشش محمد دبیر‌سیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن‌حوقل، محمد، سفرنامه (صورة الارض)، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1366 ش؛ باخرزی، یحیى، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1383 ش؛ بقیعی، غلامحسین، مشاغل قدیم، مشهد، 1384 ش؛ پوراحمد، احمد، جغرافیا و کارکردهای بازار کرمان، کرمان، 1376 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای‌ اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ حاکم نیشابوری، محمد، تاریخ نیشابور، ترجمۀ محمد بن حسن خلیفۀ نیشابوری، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1375 ش؛ دروویل، گاسپار، سفر در ایران، ترجمۀ منوچهر اعتماد مقدم، تهران، 1367 ش؛ رضایی، جمال، بیرجند‌نامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رمضان‌خانی، صدیقه، فرهنگ مشاغل استان یزد، یزد، 1393 ش؛ سام‌میرزا صفوی، تحفۀ سامی، به کوشش فاطمه انگورانی، تهران، 1389 ش؛ سفرنامۀ مارکوپولو، ترجمۀ حبیب‌الله صحیحی، تهران، 1350 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، بخش اصفهان، ترجمۀ حسین عریضی، تهران، 1362 ش؛ شفقی، سیروس، بازار بزرگ اصفهان، اصفهان، 1385 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، ج 4، 1381 ش، ج 2، 1383 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمد‌حسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ فتوت‌نامه‌ها و رسائل خاکساریه، به کوشش مهران افشاری، تهران، 1382 ش؛ فراهانی، میرزا حسین، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، 1342 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیر‌سیاقی، تهران، 1355 ش؛ فلور، ویلم، صنایع کهن در دورۀ قاجار، ترجمۀ علیرضا بهارلو، تهران، 1393 ش؛ کخ، ه‍ . م.، از زبان داریوش، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، 1379 ش؛ کیوانی، مهدی، پیشه‌وران و زندگی صنفی آنان در عهد صفوی، ترجمۀ یزدان فرخی، تهران، 1392 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ منصوری، فیروز، «کرک یراق چیست، گرگ باران‌دیده یعنی چه؟»، هنر و مردم، تهران، 1357 ش، س 16، شم‍ 189-190؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1354 ش؛ نصرآبادی، محمد‌طاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1378 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قرا‌گزلو، تهران، 1368 ش؛ نیز:

Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Jackson, A. V. W., Persia Past and Present, London, 1909; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1676.

اصغر کریمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: