صفحه اصلی / مقالات / سپستان /

فهرست مطالب

سپستان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 9 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

سِپِسْتان، گیاه بومی مناطق گرمسیری با مصارف دارویی. سپستان میوه‌های خشک، چروکیده و قهوه‌ای‌رنگِ مخروطی‌شکل نوک‌تیز دارد. این میوه‌ها بر اثر مجاورت با آبْ لعاب فراوان تولید می‌کنند. سپستان، با نام علمی کوردیا میکسا، از تیرۀ گاوزبان است (امین، 184). 
درخت سپستان، که ارتفاعش تا 5 متر هم می‌رسد، دارای برگهای بیضوی و بی‌کرک، و گلهای سفید قیفی‌شکل است و میوه‌اش شفتی به اندازۀ گیلاس، با بخش گوشتیِ عموماً لعاب‌دار است (نک‍ : مظفریان، 86؛ زرگری، 3 / 536؛ هوپر، 105). مناطق رشد و نمو این درخت در ایران، شامل بلوچستان، خوزستان، جزایر جنوب، کرمان، هرمزگان و بوشهر است (همانجا؛ مظفریان، 87؛ ثابتی، 254). میوۀ سپستان افزون‌بر مصارف دارویی، به‌سبب لعاب فراوان در تهیۀ چسب نیز به کار می‌رود (همو، 252؛ مظفریان، همانجا). 
پلینی، طبیعی‌دان سدۀ 1 م، اشاره می‌کند که درخت سپستان از سرزمین پارس به مصر آورده شد و پرسئوس آن را در ممفیس کاشت و اسکندر نیز برای پاسداشت سنن نیاکان خود، از این درخت برای تاج‌نهادن بر سر برندگان در مسابقات ممفیس استفاده می‌کرد (کتاب XV، بند 13). مؤلف آثار و احیاء نیز با اشاره به انتقال این گیاه از شوشتر به تبریز، به شرح ویژگی سازگاری آن با اقلیمهای متفاوت می‌پردازد (رشیدالدین، 41). چوب این درخت سخت و سنگین است (همانجا) و برای کارهای هنری استفاده می‌شود (خوش‌بین، 2 / 177). 
واژۀ سپستان در اصل سگپستان بوده، و این نام‌گذاری به‌سبب شباهت میوه‌های این درخت به پستانهای سگ است ( آنندراج؛ هوپر، همانجا). یکی از نامهای عربی این گیاه نیز اطباءالکلبه، به معنـی پستانهای شیردار ماده‌سگ است (حسن‌دوست، 1 / 87؛ نیز نک‍ : انطاکـی، 1 / 170؛ ابراهیـم، 2 / 437؛ ابن‌میمون، 29؛ برهـان ... ). حسن‌دوست آن را واژه‌ای مرکب از «اسپه» و «پستان» دانسته که جزء اول آن معادل پهلوی سگ است (1 / 86؛ نیز نک‍ : هوبشمان، 76). 
در گویشهای ایران نام این گیاه به صورتهای گوناگون ادا می‌شود: انبو، انبوک و لمبو در هرمزگان و جزایر خلیج فارس (نک‍ : آذرلی، 19، 343؛ نوربخش، 72؛ ثابتی، 254)؛ لیم در بلوچستان (خوش‌بین، همانجا)؛ سَپِسو در مناطق جنوب (اقتداری، 90)؛ سُپِسون در دوان (لهسایی‌زاده، 325)؛ و سرپستان در سیرجان (بختیاری، 339؛ نیز نک‍ : مظفریان، 86). 
سپستان داروی شناخته‌شده‌ای در مشرق‌زمین بوده است و عربها کاربرد آن را رواج داده‌اند (هوپر، همانجا)؛ به‌طوری‌که محمد هروی سپستان را از درختان معروف در تاریخ برمی‌شمرد (ذیل سبستان). در پزشکی قدیم ایران نیز این گیاه بسیار کاربرد داشته است و از قسمتهای مختلف آن بهره می‌برده‌اند. برخی طبیعت آن را سرد و تر، و برخی معتدل یا گرم و تر ذکر کرده‌اند (حاجی زین، 217؛ ابومنصور، 195؛ حبیش، 2 / 308؛ ابن‌ذهبی، 2 / 238). به‌سبب لعاب فراوان در میوۀ این گیاه و خواص درمانی‌اش، به روشهای گوناگون از آن استفاده می‌کردند. در تهیۀ بسیاری از مسهلها، ملینها و حقنه‌های نرم، سپستان جزء ثابت بوده است (نک‍ : جرجانی، کتاب 3 / 171، کتاب 4-5 / 131؛ ابن‌ذهبی، همانجا؛ اخوینی، 758- 759؛ شریف، 43، 56، 66، 77). جوشاندۀ آن هم با ترکیب مواد دیگر همواره دارویی مؤثر به شمار می‌رود، چنان‌که جوشاندۀ چهارتخم ــ که معجونی سنتی برای درمان عفونت ریه است و خاصیت نرم‌کنندگی و خلط‌آوری نیز دارد ــ ترکیبی از 4 دانۀ لعاب‌دار، یعنی بهدانه، بارهنگ، قدومه و سپستان است ( ایرانیکا، III / 796؛ معین، ذیل چهارتخم). 
حکیم میسری، پـزشک سدۀ 4 ق / 10 م، در کهن‌ترین منظومـۀ پزشکی به زبان فارسی، سکپستان (سگپستان) را در زمرۀ گیاهان دارویی قرار داده (ص 27)، و خواصی چند از آن را برشمرده است: و سکپستان بر و سینه کند نرم / سوی سردی برد وی معدۀ گرم (ص 34)؛ علاج سردرد (ص 51)، سرسام (ص 55) و برسام (درد یا ورم دیافراگم) کند (ص 101)؛ نیز تب حاصل از گرمی را با نرم‌کردن مزاج مداوا می‌کند: طبیعت نرم باید کرد به آلو / به سگپستان و گر خرمای هندو (ص 242). نرم‌کردن طبیعت با بهره از حقنه که معمولاً ترکیبی است از جوشاندۀ عناب، سپستان، بنفشه، جو، ختمی، انجیر، مویز و جز آنها در آب، در درمان برخی دیگر از بیماریها نیز مؤثر است که از آن جمله می‌توان سکتۀ دموی (حبیش، 1 / 85)، قولنج یا کولیت روده (همو، 1 / 184؛ شاه‌ارزانی، 2 / 795)، حناق یا دیفتری (اخوینی، 308)، تب (جرجانی، کتاب 4-5 / 136) و سردرد (شاه‌ارزانی، 1 / 29) را برشمرد. 
سپستان در پزشکی مردمی نیز کاربرد دارد که مهم‌ترین آنها در مناطق مختلف ایران، درمان سرفه، سینه‌درد، تب و لینت مزاج است (نک‍ : جانب‌اللٰهی، 389-390؛ شکورزاده، 225؛ اسدیان، 267؛ صفری، 3 / 489؛ همایونی، گوشه‌ها ... ، 120؛ طباطبایی، 675؛ اقتداری، همانجا)؛ به‌طوری‌که این خواص در سروده‌های پارسی گنجانده شده، و در منابع فرهنگ مردم نیز آمده است: سپستان از برای سرفه نیک است / برد تب را عطش را هم نشاند / / نشاند خلط صفرا را ز سینه / کند نرم و طبیعت را براند (نک‍ : سرورالدین، 1 / 342؛ شهری، طهران ... ، 5 / 482). 
پولاک، پزشک دربار قاجار، ضمن اشاره به اینکه ایرانیها همواره منضج را قبل از مسهل می‌خورند، از جوشاندۀ سپستان و چند گیاه دیگر به‌عنوان منضج نام می‌برد (II / 219). عطاریها نیز برای درمان بیماریهایی که به‌علت غلبۀ خون بروز می‌کرد، داروهای خون‌نشان ازجمله سپستان تجویز می‌کردند (شهری، تاریخ ... ، 3 / 639). 
در تهران قدیم، اگر کودکی مبتلا به سیاه‌سرفه می‌شد، به او آب عناب و سپستان می‌دادند (همو، طهران، 3 / 175). در میبد، چشم‌درد و تب کودکان را با ترکیب سپستان و گیاهان دیگر درمان می‌کنند و اگر دچار سردل و یبوست شوند، با مسهل سپستان، عناب، گل نیلوفر و گل سرخ روده‌ها را پاک می‌کنند (جانب‌اللٰهی، 385-386، 389). خراسانیها آبله (شکورزاده، 200)، و لرستانیها اسهال کودکان (اسدیان، 272) را با سپستان و گیاهان دیگر بهبود می‌بخشند. در سیرجان، بیمار یرقانی را در میان برگهای درخت شیرین‌بید یا پوست بزغاله می‌خوابانند و به او خیساندۀ ترنجبین، گز، ختمی، عناب و سپستان می‌خورانند (بختیاری، 339). 
مردم سروستان جوشانده‌ای خنک از ترکیب پرسیاوشان، شیرین‌بیان، عناب، سپستان، تاج‌ریزی، ریشۀ کاسنی و بذر کتان تهیه می‌کنند و آن را در درمان چایمان یا سرماخوردگی به کار می‌برند (همایونی، فرهنگ ... ، 335، 476). اردکانیها تب نوبه، خارش بدن، خلط سینه و تنگی نفس را با جوشانده‌هایی که سپستان نیز جزو آنها ست، مداوا می‌کنند (طباطبایی، 676، 681، 682، 686). در شیراز، به مبتلایان به سینه‌پهلو جوشاندۀ خنک، عناب، سپستان، شیرین‌بیان و پرسیاوشان می‌خورانند (همایونی، گوشه‌ها، 134). محلیهای قشم میوۀ رسیدۀ سپستان را با هسته می‌خورند و بر این باورند که ناشتاخوردن آن بسیار مفید است، اما زیاده‌روی در خوردن آن را سبب قبض می‌دانند؛ از سوی دیگر، میوۀ کال آن را می‌چینند، خشک می‌کنند و در زمستان، در صورت بروز درد سینه مصرف می‌کنند (نوربخش، 72-73). 
سپستان در ادبیات، بیشتر با همان ویژگی درمانی‌اش بازتاب یافته است، به‌طوری‌که خاقانی علاج سینۀ رنجوران عشق را سپستان می‌داند (ص 98؛ نیز نک‍ : معدن‌کن، 1 / 179). 
در قحطی کرمان در سدۀ 8 ق / 14 م، به‌سبب فقر غذایی، سپستان به همراه مغز پنبه‌دانه و تخم سبوس خوراک بسیاری از مردم شده بود (میرخواند، 4 / 544). باور مردم قشم بر این است که نباید ظهر زیر درخت سپستان رفت، زیرا جایگاه جنیان است؛ حتى بسیاری از اهالی دختر شاه پریان را آنجا دیده‌اند (نوربخش، 454). 
سپستان افزون‌بر مصارف درمانی، جزو «سین»‌هایی بود که بر سفرۀ هفت‌سین قرار می‌گرفت (مستوفی، 1 / 357؛ نجمی، 491) و آوازه‌خوانهای قدیم نیز برای نرم‌کردن صدا و خوش‌صدا‌شدن از آن استفاده می‌کردند (خوش‌بین، 2 / 178). لوطیهای تهران همراهی سپستان و عناب را در شعرهایشان از قلم نینداخته‌اند: به عناب و سپستون / بخواب دوزاری بستون (شهری، تاریخ، 3 / 639-640، حاشیۀ 1؛ ذوالفقاری، 1 / 582). 

مآخذ

 آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، 1387 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابراهیم بن مراد، المصطلح الاعجمی، بیروت، 1985 م؛ ابن‌ذهبی، عبدالله، کتاب الماء، به کوشش هادی حسن حمودی، عمان، 1416 ق / 1996 م؛ ابن‌میمون، موسى، شرح اسماء العقار، به کوشش ماکس مایرهف، استانبول، 1940 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اقتداری، احمد، درد، درمان و دارو در باورهای مردم جنوب ایران، تهران، 1388 ش؛ امین، غلامرضا، متداول‌ترین گیاهان دارویی سنتی ایران، تهران، 1387 ش؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، بیروت، مکتبة الثقافة الدینیة؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ ثابتی، حبیب‌الله، جنگلها، درختان و درختچه‌های ایران، تهران، 1355 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1390 ش، دفتر چهارم؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حبیش تفلیسی، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، 1390 ش؛ حسن‌دوست، محمد، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، به کوشش بهمن سرکاراتی، تهران، 1383 ش؛ حکیم میسری، دانشنامه در علم پزشکی، به کوشش برات زنجانی، تهران، 1366 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش علی عبدالرسولی، تهران، 1316 ش؛ خوش‌بین، سهراب، گیاهان معجزه‌گر، تهران، 1389 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، آثار و احیاء، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1368 ش؛ سرورالدین، محمد، طب الکبیر یا فرشتۀ نجات، تهران، 1349 ش؛ شاه‌ارزانی، محمداکبر، طب اکبری، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1387 ش؛ شریف، محمدمهدی، زاد المسافرین، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1387 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، 1362 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ مظفریان، ولی‌الله، درختان و درختچه‌های ایران، تهران، 1383 ش؛ معدن‌کن، معصومه، نگاهی به دنیای خاقانی، تهران، 1375 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1376 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1339 ش؛ نجمی، ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، 1364 ش؛ نوربخش، حسین، جزیرۀ قشم و خلیج فارس، تهران، 1369 ش؛ هروی، محمد، بحر الجواهر، چ سنگی، تهران، 1288 ق؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب‌ورسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز: 

Hooper, D., Useful Plants and Drugs of Iran and Iraq, Chicago, 1937, vol. IX, no. 3; Hubschmann, H., Persische Studien, Strasbourg, 1895; Iranica ; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1968; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865. 

زهرا نصراللٰهی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: