صفحه اصلی / مقالات / سبزپری و زردپری /

فهرست مطالب

سبزپری و زردپری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 8 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

سَبْزْپَری و زَرْدْپَری، یا قصۀ احمد جامی و یا چار‌پری، از جملۀ داستانهای منسوب به شیخ ابونصر شهاب‌الدین احمد بن ابی‌الحسن نامقی، ملقب به ژنده‌پیل (440-536 ق / 1048-1142 م)، دربارۀ بی‌وفایی زنان و نیز داستان شاهزادگان سراندیب (سریلانکا) است که به یاری قلندری به وصال سبزپری و زردپری می‌رسند. این داستان دو درون‌مایه دارد: پاک‌بازی، که سبب خلوص در عشق می‌شود، و صبر و شکیبایی، که سبب دستیابی به مقصود می‌گردد.
داستان با مقدمه‌ای متکلفانه از شخصی به نام ملا عبدالرحمان در ستایش خداوند، حضرت رسول (ص) و مدح خلفای چهارگانه، به‌این‌ترتیب آغاز می‌شود: «بر چمن‌پیرایانِ گلستانِ معانی و نغمه‌سرایان گلزار نکته‌دانی پوشیده مباد که روزی از روزها گلدسته‌بند ریاحین مودت و نخل‌پیوند ضیمران محبت ... ». ملا عبدالرحمان این داستان را به‌صراحت از مولانا احمد جام می‌داند و چون در آن سهو و خطا می‌بیند، داستان را تصحیح می‌کند و دیباچه‌ای بر آن می‌افزاید؛ آنگاه، متن داستان را با شیوۀ کلیشه‌ای داستان‌پردازی سنتی می‌آورد: «راویان اخبار و ناقلان آثار و محدثان داستان‌کردن و خوشه‌چینان خرمنِ سخن ‌چنین روایت می‌کنند که ... » (نک‍ : احمد جام، «قصه ... »، 1560-1561). این نسخه در 1924 م در پاکستان و در افغانستان با نام قصۀ احمد جامی به‌صورت سنگی به چاپ رسیده، و سپس در ایران با نام داستان شیرین‌عبارت سبزپری و زردپری چندین بار تجدید چاپ شده است. به‌جز این، نسخه‌هایی خطی از این داستان با نامهایی دیگر در دست است: شهزاده و زردپری و سرخ‌پری، کتابت 1294 ق، موجود در کتابخانۀ گنج‌بخش پاکستان، که چنین آغاز می‌شود: «راویان اخبار و ناقلان آثار زردپری و سرخ‌پری چنین روایت کرده‌اند که اگر کسی بسیار دلگیر باشد، به نزد اهل قبور رود؛ اگر خرسند هم باشد، برود. وزیر گفت که انجام قبلۀ عالم در آن است» (منزوی، 6 / 1168- 1169). 
آقابزرگ این داستان را نوشتۀ احمد جام می‌داند (12 / 127). علی فاضل در کارنامۀ احمد جام نامقی (ص 158 بب‍ ‌‌) برخی از نسخه‌های خطی و چاپی این داستان را معرفی می‌کند که بر‌اساس نوشتۀ او، در نسخۀ چاپ لاهور به سال 1314 ق / 1896 م، مؤلفِ داستان، احمد بن ابی‌الحسن (ابی‌نصر) جامی نامقی نامیده شده است که می‌تواند همان صوفی معروف، احمد جام ملقب به ژنده‌پیل باشد؛ اما او خود داستان را از ژنده‌پیل نمی‌داند و ادلّه‌ای را برای  این منظور برمی‌شمرد؛ ازجمله: سستی محتوا و ابتذال و رکاکت مـوضوع و مضمـون، ابیـات بـارد و غزلهای بی‌مـزه و نامـوزون، استخوان‌بندی بی‌رمق داستان، استفاده ــ همراه با دست‌کاری ــ از برخی اشعار نظامی و حافظ که پس از وی می‌زیسته‌اند (نک‍ : ص 160-161).
از‌لحاظ سبک‌شناسی، این اثر نه به نثر بقیۀ آثار احمد جام شباهتی دارد، نه سبک نوشتار داستان یا روایتهای آن به نثر سدۀ 6 ق / 12 م نزدیک است. نثر روایی و داستانی اثر نشان می‌دهد کتاب باید از سدۀ 11 ق / 17 م به بعد تحریر شده باشد؛ «ولی جای این پرسش باقی است که چرا این قصۀ عامیانه را به این صوفی سدۀ ششمی نسبت داده‌اند؟» (ذکاوتی، 22). 

خلاصۀ داستان

 عارض، شاه سراندیب، که از بی‌فرزندی رنج می‌برد، به همراه وزیر خود به زیارت اهل قبور می‌رود و از قلندری طلب دعا و گشایش می‌کند. روز بعد، قلندر ناپدید می‌شود و عارض شاه، وزیر را تهدید می‌کند که اگر تا 40 روز او را نیابد، کشته خواهد شد. وزیر 40 روز در پی قلندر می‌گردد و در آخر به جرم نیافتن او، به پای چوبۀ دار برده می‌شود. قلندر با شنیدن دادخواهی وزیر، او را از مرگ نجات می‌دهد و برای حل مشکل شاه، در عالم مکاشفه سیبی را از پیامبر (ص) می‌گیرد. عارض شاه و وزیر هر‌‌یک با خوردن نیمی از آن سیب، صاحب پسری زیباروی می‌شوند و برای حفظ جانشان، آنها را در زیرزمین پرورش می‌دهند؛ سپس، در شش‌سالگی آنها را به چهارباغ می‌برند.
روزی سبزپری و زردپری، دختران شهبال (شاه پریان)، با دیدن پسران شاه و وزیر در خواب عاشق و مدهوش می‌شوند و از پدر می‌خواهند به آنها اجازه دهد تا سوار بر تخت‌روان دنیا را بگردند. شهبال دختران را به حشام‌دیو می‌سپارد. حشام به خواست آنها تخت‌روان را در سراندیب به زمین می‌گذارد. سبزپری انگشتر خود را به انگشت پسر عارض شاه، و زردپری به انگشت پسر وزیر می‌کند. آنها تصویر خویش را بر بالین ایشان می‌گذارند و می‌روند. هنگامی که شاهزادگان از خواب بیدار می‌شوند، با دیدن تصویر پریان واله و مدهوش می‌گردند و عهد می‌بندند تا یافتن ایشان خاموشی گزینند. وزیر با انداختن قرعۀ رمل به عارض شاه می‌گوید که پسران عاشق دو زن شده‌اند. او سپس، حکایتی را در بی‌وفایی زنـان برای پسران تعریف می‌کند. باز هم پسران لب نمی‌گشایند، تا اینکه قلندر ظاهر می‌شود و به شاه می‌گوید: آنها عاشق پریان کوه قاف شده‌اند؛ من ایشان را سوار بر دوش خود به دیدار معشوقان می‌برم. او سپس با اجازۀ شاه، در یک ساعت آنها را به قصر پریان می‌برد و سرمه‌ای در چشم ایشان می‌کشد تا پریان آنها را نبینند. پریان اشتیاق بسیاری برای دیدن دو جوان نشان می‌دهند و قلندر با کشیدن سرمه‌ای دیگر، آنها را به پریان می‌نمایاند. او سپس قصۀ عشق آنها را برای شهبال شاه تعریف می‌کند. شهبال پس از مکاتبه با عارض شاه، با ازدواج پریان و پسران موافقت می‌کند. سبزپری به قصد سنجیدن عشق پسر شاه، او را نزد خود راه نمی‌دهد و شاهزاده با خنجر وی، سینۀ خود را می‌شکافد. سبزپری از غم مرگ شاهزاده با همان خنجر خود را می‌کشد. قلندر بر پیکر بی‌جان آنها دعایی می‌خواند تا زنده ‌شوند؛ او سپس آنها را به سراندیب می‌رساند و عارض ‌شاه 7 شبانه‌روز برایشان جشن عروسی می‌گیرد. 
داستان سبزپری و زردپری شباهتهایی با «حکایت سیف‌الملوک و بدیع‌الجمال» در‌ هزار‌و‌یک‌شب (4 / 480 بب‍ ‌‌) دارد. سیف‌الملوک نیز شاهزاده‌ای است که عاشق بدیع‌الجمال، دختر شاه پریان، می‌شود و به جست‌وجوی او می‌پردازد. ممکن است داستان سبزپری و زردپری برداشتی از این حکایت باشد. عشق به پری در داستانها بن‌مایه‌ای رایج است؛ قهرمان در آرزوی وصال پری تمام مشکلات را پشت سر می‌گذارد (نک‍ : ارجانی، 2 / 571؛ الول‌ساتن، 83). نام شهبال، پدر زردپری و سبز‌پری، در دو داستان یاد‌شده و نیز در نوش‌آفرین‌نامه، ملک ‌جمشید و چندین داستان فارسی دیگر، جزو پریان یا دیوان دیده می‌شود. برخی گزاره‌های قالبی مانند «اینها را در ... داشته باش»، «شما اینها را در اینجا بگذارید تا باز سر داستان او بیایم» و «اما چند کلمه بشنو از ... » در این داستان تکرار می‌شود که یادآور شیوۀ نقالی است.
داستانْ نثری آمیخته به نظم است؛ بخشی از حوادث در قالب غزلهایی پیش می‌رود که بر زبان عشاق جاری می‌شود. غزلهای ضمن داستان، همه متناسب با حوادث و گفت‌وگوها ست. تخلص «جامی» یا «احمد جامی» در تمامی اشعار دیده می‌شود. «راوی، محتوای داستان را در صورتی تلفیقی از نظم و نثر بر خواننده عرضه می‌دارد؛ به تعبیری دیگر، گفت‌وگوهای اشخاص داستان در غالب صحنه‌ها، در قالب قول و غزل ادا می‌شود، بدان‌گونه که دریچه‌ای از نوعی نمایش اپرایی غربی را بر خوانندۀ ایرانی می‌گشاید؛ به‌ویژه در مواردی که پای سرودهای 72‌مقامی همراه با رقص نیز به صحنه کشیده می‌شود» (فاضل، 158). این نوع بیان، بی‌شباهت به نقلهای آوازی رایج در مناطق مختلف ایران نیست که داستانهای غنایی، حماسی و دینی را با آواز و ساز می‌خواندند.
این اثر با درون‌مایۀ اصلی تفکرات صوفیانه و قلندری و اعمال خارق‌العاده‌ای که به صوفیان نسبت داده می‌شود، به وجود آمده است. شاه و وزیر به دعای قلندری صاحب فرزند می‌شوند و قلندر باعث می‌شود که فرزندان آن دو به معشوقان برسند و نیز شاهزاده را زنده می‌کند. از کراماتی که در این اثر بر آن تأکید بسیار شده، طی‌الارض است. در پایان داستان، وقتی شاهزاده و یکی از پریان خودکشی می‌کنند، قلندر برای زنده‌کردن آنها از وجود روحانی شمس تبریزی و حلاج کمک می‌گیرد و از شیخ صنعان به‌عنوان ولی عاشقان یاد می‌کند.
این اثر به شیوۀ داستان‌در‌داستان است؛ به‌این‌ترتیب که دو داستان فرعی در بی‌وفایی زنان درون داستان اصلی شکل گرفته است که هر دو از نظر هنری و طرح داستانی از داستان اصلی قوی‌ترند. زمانی که شاه و وزیر از عشق فرزندانشان آگاه می‌شوند، وزیر برای آگاه‌کردن پسران از عواقب عشق و بیان بی‌وفایی زن، این دو داستان را روایت می‌کند؛ درست مثل 6 داستانی که پادشاه در اٰلهی‌نامه برای فرزندان خود نقل می‌کند تا آنان را از آرزوهای واهی که یکی از آنها دیدار با پریان است، باز‌دارد. اما داستان دوم ناتمام می‌ماند و یک طوطی، به سنت داستانهای هندی، آن را به پایان می‌برد. داستان اول به نظم، و داستان دوم به نثر روایت شده است.
داستان سبزپری و زردپری بر بن‌مایۀ مکر زنان استوار است؛ از‌این‌رو، به‌لحاظ ساخت داستانی، شبیه به بختیارنامه، طوطی‌نامه، نه‌منظر، هزار‌و‌یک‌شب و سندبادنامه است. زنان مکار الزاماً منفی و شرور نیستند، بلکه وجه مشترک آنان هوشمندی، تدبیر و شناسایی نقطه‌ضعف دیگران و بهره‌گیری مناسب از آنها ست؛ چنان‌که در داستان فرعی دوم، زن وفاداری هم وجود دارد.
برخی از بن‌مایه‌های داستان عبارت‌اند از: بی‌فرزندی (ص 1561)، دعا‌کردن برای فرزند‌دار‌شدن (ص 1562-1563)، عدد چهل (ص 1564)، جست‌وجو (همانجا)، مجازات (ص 1565)، شفاعت (ص 1566)، اشراف بر ضمایر (همانجا)، میوۀ معجزه‌گر (ص 1567)، پری (ص 1568-1569)، عاشق‌شدن با یک نگاه (ص 1569)، دیو (ص 1573)، عاشق‌شدن با دیدن تصویر (ص 1578)، عهد و سوگند (ص 1574، 1578)، قرعه‌انداختن (ص 1568، 1579)، اعتکاف (ص 1578- 1579)، بی‌وفایی (ص 1579)، عاشق‌شدن با شنیدن صدا (ص 1594)، رقیب عشقی (ص 1595-1596)، طی‌الارض (ص 1608)، نامه (همانجا)، آزمایش (ص 1611-1616)، خودکشی (ص 1607)، مرگ اختیاری (ص 1616- 1619)، مرده را زنده‌کردن (ص 1620)، و هفت (ص 1616).
این داستان در ادبیات معاصر ایران نیز بازتاب داشته است؛ مثلاً، شاملو در قطعۀ معروف «پریا» به این داستان در کنار داستان سنگ صبور (ه‍ م) اشاره می‌کند که نشان می‌دهد از داستانهای معروف بوده است: بی‌بی‌جون قصه می‌گُف، حرفای سربسته می‌گُف / قصۀ سبزپری، زردپری / قصۀ سنگ صبور، بُز روی بون ... (ص 250).

مآخذ

 آقابزرگ، الذریعة؛ احمد جام، ابونصر، «قصه (چارپری / سبزپری و زردپری)»، ادبیات مکتب‌خانه‌ای ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری و محبوبه حیدری، تهران، 1391 ش، ج 2؛ ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1363 ش؛ الول ساتن، ل. پ.، قصه‌های مشدی گلین خانم، به کـوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهـران، 1374 ش؛ ذکاوتـی قراگزلـو، علیرضا، «بازتاب زندگی‌نامۀ صوفیان در قصه‌های عامیانه»، دو‌ماهنامۀ آینۀ پژوهش، تهران، 1384 ش، س 16، شم‍ 2؛ شاملو، احمد، «پریا»، روشن‌تر از خاموشی، به کوشش مرتضى کاخی، تهران، 1368 ش؛ فاضل، علی، کارنامۀ احمد جام نامقی، تهران، 1383 ش؛ منزوی، خطی مشترک؛ هزار‌و‌یک‌شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1337 ش.

حسن ذوالفقاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: