صفحه اصلی / مقالات / زَنگول شکار /

فهرست مطالب

زَنگول شکار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 8 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

زَنْگولْ‌شِکار، شكار جر‌‌گه‌ای گله‌های بزرگ گراز در گیلان. زَنگول / زَنگُل تلفظی از «ژَنگله» به معنی سُم شکافته، مانند سم بز، آهو، گراز و گوسفند است ( لغت‌نامه ... ، برهان ... ، ذیل واژه). شکار گراز را به گیلکی قدیم «زنگول‌شکار» (رابینو، 33) یا فی‌پرچ / پیرج (پاینده، 472) می‌گفتند و اکنون «خوک‌شکار» می‌گویند. به‌سبب افزایش جمعیت این جانور وحشی و خطرناک، كه در گله‌های بزرگ به كشت كشاورزان یورش می‌بردند و به آن آسیب می‌رساندند، كشاورزان گیلانی راهی به‌جز اتحاد و اقدام به شكار جرگۀ (ه‍ م) آنها نداشتند. 
 این نوع شکار طی سده‌های متمادی، در صفحات شمال ایران انجام می‌شد و جرگه‌چیان پرشماری به آن می‌پرداختند. امروزه، این نوع شكار تقریباً منسوخ شده است؛ اما تا چندی پیش در برخی نقاط گیلان در وقت معینی مثل شب چهارشنبه‌سوری یا روز سیزده‌به‌‌در، شکارچیان حرفه‌ای رد گرازان را در بیشه‌ها و جنگلها می‌گرفتند و آنها را محاصره و تعقیب می‌كردند و چون می‌دانستند كه پوست گراز ضخیم است و در زیر آن، لایه‌ای از چربی قرار دارد که قطعه‌های گلوله‌های چهار‌پاره در آن اثر نمی‌کند، این گلوله را به زیر گوش حیوان شلیک می‌کردند تا با همان یک تیر از پا درآید (بشرا، 2 / 267- 268). ازآنجا‌که شكارچی می‌داند که گراز تیر‌خورده و زخمی بسیار عصبانی و خطرناک است و دیوانه‌وار به همه‌چیز حمله می‌كند، در شكار گراز می‌کوشد تا آن را با یك گلوله از پا درآورد. 
دُ مرگان فراوان‌ترین شکار ایران را در اواخر سدۀ 13 ق / 19 م، زنگول‌شکار دانسته است (ص 8) و شاید به همین سبب، برخی از منابع تاریخی، با توجه به گستردگی شالیزار‌ها و آسیب گراز‌ها به‌ آنها و اهمیت این نوع شكار در زندگی اقتصادی‌ و فرهنگی مردم خطۀ شمال، به‌خصوص گیلان، شرح مفصلی از آن داده‌اند. آنها به هم‌بستگی مردم این منطقه در مقابل هجوم گله‌های گراز، همچنین به روشهای ابداعی اشاراتی دارند که برای این نوع شکار گراز، به کار می‌رفته است. منجم یزدی در سدۀ 9 ق شرح مفصلی دربارۀ شكار دسته‌جمعی گراز در حضور و مشاركت یكی از رجل بلندپایۀ آن زمان داده است و هرکجا که خواسته از شکار گراز نام ببرد، از آن با عنوان «زنگول» یاد کرده (ص 429، 430) که در گیلکی قدیم، متداول بوده است. 
در اینجا، به‌سبب اهمیت موضوع و شرحی که مرعشی، نویسندۀ تاریخ گیلان و دیلمستان، دربارۀ چگونگی شكار و کشتن یكی از گرازهای گرفتار‌شده در حصارِ ابزاری خاص داده است، عین نوشته نقل می‌شود: « ... سلطان علی میرزا ــ خلد سلطانه ــ بـه را‌نکـوه [حومۀ شهرستان رودسر] تشریف فرموده بودند و عزم نخجیر گراز کرده، و در گیلان رسمی است قدیم که جنگل وسیعی را كه گرازان و گوزنان و سایر وحوش در آنجا باشند، در میان همان جنگل، چند فرسخ در چند فرسخ را در حیطۀ پَرچین [چَپَر] آرند و چوبهای محکم تراشیده در زمین استوار سازند که جانوران وحشی را [راه] عبور نماند و شکافتن و به دور رفتن آن میسر نشود ... و چون روز نخجیر باشد، تمامی گیل و دیلم را آنجا جمع گردانند ... و [مردم] به آواز بلند نقاره و سُرنا در جنگل در‌آیند و آهسته‌آهسته قدم پیش‌تر نهند ... تا جانور از میانه به در نرود ... و حاکم و سلطان عصر با بزرگان چند بر بالای آن حایط که در آنجا جای نشستن و استادن بر گِرداگرد آن کرده باشند، بروند و بنشینند و بعد از آن بفرمایند تا تختۀ یکی از آن حجره‌ها را بالا کشند و گرازهایی که در آنجا باشد، بیرون حایط مدور یکی را بازدارند و دیگران را به هر حیله که باشد، باز در آن حجره فرستند و از جوانان شجاعت‌آثار با حربه‌ای که پیشدار [نوعی سلاح دستی سرد با نوک فلزی سه‌شعبه و دستۀ چوبی که در جنگ تن‌به‌تن انسان با حیوان و انسان با انسان به کار می‌رفت] می‌خوانند، یکی را انتخاب نموده، در آن حایط فرستند. چون گراز آن جوان را آنجا بیند، چون شیر ژیان از هول جان بر آن جوان حمله‌ نماید و آن جوان به ضرب پیشدار که بر پیشانی آن گراز رساند، باشد که به همان یک ضرب به قتل آرد و باشد که به یک‌دو ‌ضرب باید کار آن را آخر کرد که حربه به موضع مرگ نرسد» (ص 317-319). 
منجم یزدی که منجم دربار شاه عباس اول صفوی (سل‍ 996- 1038 ق / 1588- 1629 م) بود، در وصف شکار گراز و روش به‌كاررفته در این نوع شكار چنین گزارش می‌دهد: «روش این شکار [خوک‌شکار] آنکه صحرایی را حصاری از چـوب [پرچین / چپر] می‌کنند و در قسمتهای آن کوی، که محل حبس و‌حوش است، با چند خانۀ دردار سرپوشیده از چوب می‌سازند و جمعیت نموده، خوک را می‌رانند. [خوكها] لاعلاج به آن خانه داخل می‌شوند. به آلتی که پیشدار گویند، آن حیوانات را می‌زنند. ازجمله در این زنگول چون درِ خانه گشودند، خوکی بیرون آمد و تالشی [یكی از زورمندان تالش كه قهرمان چنین كارزاری بوده است] بی آلت حرب دو گوش خوک را گرفت و از جانبین گیر‌و‌دار بسیار شد تا خوک به زیر تالشی درآمد [و او] به خنجر آن خوک را کشت» (ص 335). 
در گزارش محلی دیگری مربوط به سدۀ 11 ق، اهمیت زنگول‌شكار و مشاركت بزرگان و عالی‌مقامان و شمار بسیاری از مردم گیلان شرقی و غربی به‌رغم سرمای شدید، ‌نشان داده‌ می‌‌شود كه رانكوه از جاهای عمدۀ این شكار بوده است. همچنین، این گزارش سبب شکار جرگه و مشارکت همه را در آن ــ چه به‌عنوان شکارگر چه تماشاگر ــ چنین آورده است: « ... حکم صدور یافت که امرا و وزرا و اصول و اعیان و کلانتران و سپهسالاران اُلکایِ [نواحی] گیلانات با هجوم عام [شکار جرگه]، به‌جای شکار جنگل [که در اصل زنگل است] رانکوه حاضر شوند. حسب‌الحکم، قریب 30‌هزار کس از بیه‌پس [غرب گیلان] و بیه‌پیش [شرق گیلان]، در آن محل که زمستان شدید و برودت هوا و سرما به‌منزلۀ سد سدید بود، حاضر شدند» (فومنی، 216).
زنگول‌شكار توجه کنسول روسیه در رشت را نیز در دورۀ محمد شاه قاجار جلب كرده بود. وی دربارۀ شکار گراز در گیلان آورده است: « ... یوزپلنگ (واشک) و گراز هم در کوه و هم در جلگه زندگی می‌کنند. قرآن‌‌ کریم مصرف گوشت گراز را ممنوع داشته است. بااین‌همه، هر سال، جنگی بی‌رحمانه در سراسر شالیزارها و جنگلهای مجاور آن علیه گراز در‌گیر می‌شود؛ زیرا این حیوان در رمه‌هایی بی‌شمار، یکسره مزارع برنج را به ویرانی می‌کشد. برای راندن گرازها معمولاً در مزارع کلبه‌ای بر روی پایه‌های چوبی بلند می‌سازند و شکارچی در آن به انتظار گراز کمین می‌کند. شکارچیان حرفه‌ای گراز، مستمری سالیانۀ خود را از اماکن اراضی مزروعی دریافت می‌کنند. در سالهایی که گرازها به‌فراوانی زاد‌و‌ولد می‌کنند ــ و این واقعه به‌کرات اتفاق می‌افتد ــ جنگ با طبل با گرازها آغاز می‌شود. به این منظور که معمولاً جنگلی را میان دو رودخانه انتخاب می‌کنند؛ شکارچیان در قایقهایی گرد می‌آیند و در سکوت محض، به انتظار گرازهایی می‌نشینند که متوحش از صدای فریاد و ضربات طبل روستاییان از دل جنگل به در آمده و از بیم جان به آب رودخانه پناه می‌برند. در این لحظه، قتل‌عام آنها با گلوله‌های تفنگ و ضربات شمشیر [مراد پیشدار است] آغاز می‌شود. گرازها وحشت‌زده و در محاصرۀ تعقیب‌کنندگان و شکارچیانی که در قایقها نشسته‌اند، بی هیچ مقاومتی، یکی پس از دیگری تن به هلاکت می‌سپارند» (خوجکو، 67).


مآخذ

 برهان قاطع؛ بشرا، محمد، افسانه‌ها و باورداشتهای مردم‌شناختی جانوران و گیاهان در گیلان، رشت، 1383 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366 ش؛ خوجکو، الکساندر، سرزمین گیلان، ترجمۀ سیروس سهامی، تهران، 1354 ش؛ رابینو، ی. ل.،‌‌‌ ورزشهای باستانی در گیلان، ترجمۀ عبدالحسین ملک‌زاده، رشت، بی‌تا؛ فومنی، عبدالفتاح، تاریخ گیلان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1349 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مرعشی، ظهیر‌الدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1347 ش؛ مرگان، ژاک دُ، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1338 ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کـوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهـران، 1366 ش. 

ابوالقاسم پژوهشگر

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: