صفحه اصلی / مقالات / شیر سنگی /

فهرست مطالب

شیر سنگی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 20 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

شیرِ سَنْگی، مجسمه‌ای سنگی به‌شکل شیر که در مناطقی از ایران روی گور برخی از بزرگان، ازجمله کلانتـران، ریش‌سفیدان، و جوانمردان و پهلوانان می‌گذارند. 
این تندیس امروزه نیز در میان اقوام ایرانی چون بختیاریها و برخی از عشایر جایگاه مهمی دارد. لرها به این تندیس سنگی، بَردِشیر یا شیربَردی می‌گویند؛ «بَرد» به معنی سنگ است. چون ساختار و نظام ایلی بر مدار مدیریت انسانی بزرگان، کلانتران و ریش‌سفیدان استوار است، از این نماد برای اظهار ابهت مرگ آنان هم استفاده می‌شود. شیر سنگی در کنار نمادهای دیگر، در آداب‌و‌رسوم ایلی و فرهنگ عامه، همراه با آیینهایی چون کُتل و مافِگَه (ه‍ م) و با نواختن سازِ چپ برپا می‌گردد (نک‍ : قنبری عدیوی، شیر ... ، 42-43). 
افزون‌بر افراد سال‌خورده، شیر سنگی را بر آرامگاه جوانان و نوجوانان قابل و شایستۀ ایل نیز قرار می‌دهند. برای نمونه، در بویراحمد، روی گور جوانانی که با شهامت و شجاعت در جنگ کشته می‌شوند، شیر سنگی می‌گذارند (صفی‌نژاد، 613). قطعه‌شعر پژمان بختیاری دربارۀ «آخرین شیر بختیاری» با همین کاربرد است که درنهایت، شیر تیرخورده ایستاده می‌میرد (نک‍ : ص 177). شیر سنگی نماد شجاعت، دلاوری، میدان‌داری و صفات برجسته‌ای چون هنرمندی در شکار، تیراندازی، جنگ، سوارکاری و جز آن برای افرادی است که آن را بر مزارشان نصب کرده‌اند (قنبری عدیوی، همان، 63). 
امروزه، نسبت به گذشته، با رشد قابل‌توجه و علاقه‌مندی روزافزون مردم به این نماد، روی قبر مردان بختیاری، تندیس، تصویر و نام‌ نوشتۀ شیر را به رسم جاودانگی متوفا قرار می‌دهند (همو، تحقیقات ... ). 

شکل ظاهری

در بختیاری، تندیس شیرها حجمی و توپُر است و عموماً صاف تراشیده می‌شوند؛ شیرها بیشتر ایستاده، خشمگین و نیم‌خیزند، و هیچ‌گاه نشسته و آرام ساخته نمی‌شوند. این نماد جلوه‌ای از قدرت، صلابت و شکوه مردانی است که شیروار زیستند و جان دادند. هنگام ساخت، اندامهای حیوان، چون نرینگی، یال، گوشها، دندانها، پنجه‌ها، ناخنها و دم را مشخص می‌سازند. شیرها گاهی قیافه‌هایی متفاوت می‌یابند و شیر کنار بقعۀ بشر حافی در گتوند خوزستان با بقیۀ نمونه‌های بررسی‌شده فرق دارد (نک‍ : همو، شیر، 70-71؛ امیری، 98، تصویر). هیبت شیر در سر بزرگ، نرینگی، دم بلند، پنجه‌ها و دندانهایش بیشتر جلوه‌گری می‌کند. شیرهای سنگی در مناطق دوردست و صعب‌العبور بختیاری چون بازفت و یا نواحی کاملاً بختیاری، چون خان‌میرزا و کوهرنگ به شکل سنتی خود نزدیک‌ترند و با جلوه‌های نگارین و نقش‌برجستۀ خط و نقاشی هنرمندانه‌تر به نظر می‌رسند. 

اندازه

اندازۀ شیرهای سنگی به جایگاه اجتماعی، توان و لیاقت اشخاص درگذشته بستگی دارد. شیرها بیشتر به طول 50-150، عرض 20-50 و ارتفاع 60-120 سانتی‌متر هستند. وزن این تندیسها گاه تا 000‘2 کیلوگرم می‌رسد. جنس سنگها به اقلیم کوهها و سنگهای منطقه بستگی دارد. برای نوجوانان درگذشته شیرهای سنگی با اندازه‌های کوچک نیم‌متری و یا کمی بیشتر ساخته می‌شود. شیرهای سنگی در دوره‌های تاریخی مختلف در ایران وجود داشته است؛ پیشینۀ قدیمی‌ترین شیرهای موجود به دورۀ صفویه برمی‌گردند (قنبری عدیوی، همان، 68، نیز تحقیقات). 
چگونگی شکل و قامت شیرهای سنگی در دوره‌های تاریخی مختلف، متفاوت است. از دوره‌های افشار، زند و قاجار نیز شیرهای سنگی در مناطق زاگرس باقی مانده است (همو، شیر، 65). 

نگاره‌های روی شیرهای سنگی

نزدیک به 40 نوع نگاره با تنوع در شکل و گونه، روی شیرهای سنگی دیده می‌شود. این نگاره‌ها در چند دستۀ انسان، حیوان، گیاه، سلاح، کتاب، خط، ابزار و لوازم قرار می‌گیرند. روی دو طرف و کمرگاه شیر سنگی، نام فرد، تاریخ تولد و درگذشت، و نام پدر، ایل و طایفۀ او را می‌نویسند و یا بر روی پهلوها و روی آن، تصاویری از شمشیر، خنجر، کبک (پرنده)، قوچ و بز کوهی (شکار)، اسب، تفنگ (برنو، تپانچه)، خورشید، دوربین و ابزار رزم و شکار حک می‌کنند (نک‍ : همان، 78 بب‍ ، نیز تحقیقات). 
گردشگران خارجی هم به این تندیسها و نگاره‌های روی آنها توجه کرده‌اند (نک‍ : آلمانی، IV / 194-195). گاهی نیز به‌سبب سرشناس‌بودن افراد، هیچ‌گونه نوشته‌ای روی شیر سنگی دیده نمی‌شود. عموماً روی بردشیر جوانان، نمادهای جنگاوری و سلاحِ شکار کنده‌کاری می‌شود. مناطق بختیاری خوزستان و چهارمحال و بختیاری بیشترین سنگ‌تراشان را دارد (قنبری عدیوی، همـان). امروزه تندیسهایی به شکلهای طبیعی شیر جنگل ساخته‌اند و نوشته‌ها و نقشهایی جدید چون رایانه، بازیکن فوتبال همراه با توپ، قلم و کتاب، شاهنامه، اوستا، خط میخی و مفاهیم هویت ملی ایرانی چون فَروَهر هم روی آنها کنده‌اند. در بررسی گورنوشته‌ها و گورنگاره‌های استانهای بختیاری‌نشین، علاقه‌‌مندی به درج علائم و نمادها بیشتر نمایان است (همان؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ‌سنگ قبر). 

 کاربرد

شیر (ه‍‌ م) در فرهنگ ایرانی نماد دلاوری و شکوهمندی است. سنگ در اندیشۀ عشایر، محترم، و گاه به نوعی، مقدس است (قنبری عدیوی، شیر، 41). مجسمۀ شیر در تخت‌جمشید و دیگر بناهای تاریخی ایران و نیز سردر عمارتهای دولتی و قضایی (عدلیه و نظمیه) وجود دارد و نماد مهاجم پیروزمند است. این مجسمه‌ها در قبرستانها و در کنار امامزاده‌ها و اماکن مذهبی قرار دارند (همان، 31-32، 64؛ فروتن، 67، تصویر). شیر سنگی تاریخی همدان، شیرهای سنگی در کنار دروازه‌های شهرها و ورودی کاخها و قلعه‌ها، و نیز نقش شیر روی پرچم نشان از پایگاه اعتقادی و اجتماعی شیر در میان مردم ایران دارد (قنبری عدیوی، همان، 32). نصب مجسمۀ شیر و تولۀ شیر بر سر قبر، نشان پدر و فرزندی است که هم‌زمان فوت کرده‌اند (نک‍ : همان، 93). 

پیشینه

شیر در هفت‌وادی میتراییسم، نماد آتش، و منسوب به سیارۀ مشتری است (سالاری، 68). «در بسیاری از شهرها و روستاها، شیرهای سنگی وجود دارد که در زمانهای کهن، نمادی از نیروی اناهیتا، فرشتۀ باروری و آب بوده‌اند و در پرستشگاههای ناهید عموماً چند شیر نگاهداری می‌شد» (فره‌وشی، 48). هنوز برای لولۀ آب کلمۀ شیر را به کار می‌برند و در پرچم، نگین انگشتر، سر عصا، دکمۀ لباس، کوبۀ در، تزیین سردر خانه‌ها، نرده، حوض آب و دیگر پدیده‌های معماری هم از این نماد استفاده می‌کنند (قنبری عدیوی، همان، 59). 
در ادبیات مکتوب ایران، چون شاهنامه نیز «شیر» در صحنه‌های مختلفی حضور دارد (برای نمونه، نک‍ : فردوسی، 2 / 22، 5 / 229-230، 6 / 409-411). این موضوع در فرهنگ و باورهای دینی نیز قابل پیگیری است، مانند لقب اسدالله یا اسدالله غالب برای امام علی (ع) (قنبری عدیوی، تحقیقات). 
در نام‌گذاریها نیز «شیر» یکی از اجزاء اسمهای ترکیبی است: شیرمحمد، شیرعلی، شیرحسین، آقا‌شیر، علی‌شیر، شیر‌دل و شیرزاد (همو، شیر، 28) و در نامهای خاص هم از واژۀ «شیر» استفاده می‌شود، مانند: شیرتپه در مشهد، و شیربیم در کازرون (همانجا). 
افزون‌بر بختیاریها، شیرهای سنگی را در قبرستانهای لرستان، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، کردستان، کاشان، اصفهان و جز اینها نیز می‌توان دید که بازتابی از پیوستگیهای فرهنگی این مناطق است. پس از دفاع مقدس در ایران، شیرهای سنگی را بر مزار شهیدان نیز قرار می‌دهند (همان، 66). 

فولکلور، اشعار و باورها

در بسیاری از شهرها، دوشیزگان بر روی شیر سنگی می‌نشینند، از زیر دست و پای آن چندین بار می‌گذرند، پشت و شکم آن را نوازش می‌کنند، از آن مراد می‌طلبند و فرزندان نیرومند می‌خواهند (فره‌‌وشی، همانجا). اگر کسی ضعف داشته باشد، او را از زیر تنۀ شیر سنگی می‌گذرانند. اگر کسی دچار سیاه‌سرفه شود، گودالی زیر تنۀ شیر کنده، و آن را از آب پر می‌کنند؛ سپس از آن می‌نوشند تا خوب شوند (مددی، 76). کودکانی را که از حیوانات می‌ترسند و یا بیمار هستند، از زیر شکم شیر سنگی عبور می‌دهند. پدر و مادر باید بچه‌هایی را که شب‌ادراری، نفس‌تنگی، دل‌خفگی (تاسه) و ترس شدید دارند، 3 تا 7 بار از کنار و زیر شیر سنگی بگذرانند، تا از شرِ اجنه که سبب بیماری آنها شده‌اند، در امان بمانند (نک‍ : قنبری عدیوی، همان، 102). دختر دم‌بخت نیز از زیر شیر سنگی عبور می‌کند تا فرزند اولش پسر شود. زنان نازا اگر 3 هفتۀ پیاپی، غروب سه‌شنبه از زیر شکم شیر سنگی عبور کنند، صاحب فرزند می‌شوند. نوزادی که از چله بیرون بیاید، به کمک دو زن از زیر شکم و روی گردۀ شیر سنگی چند بار عبور داده می‌شود تا از آفات چشم‌زخم، آل و دیگر بلایا و بیماریها در امان بماند. 
بختیاریها معتقدند صاحب شیر سنگی همیشه در کنار آن است و نباید به آن بی‌احترامی کرد؛ همچنین، جابه‌جایی شیر سنگی سبب مرگ نزدیکان می‌شود؛ اگر مقداری از نان را کنار شیر سنگی بگذارید، رزق شما افزایش می‌یابد (همان، 102-103)؛ اگر اسبی دل‌درد بگیرد، چند بار آن را دور شیر سنگی بچرخانند، خوب می‌شود؛ چوپانها نیز سگ گله را به دور شیر سنگی می‌چرخانند تا شجاع شود (همان، 103). 
در سوگواریهای بختیاری، اشعار فراوانی با موضوع شیر سنگی و حالت استعاری شیر خوانده می‌شود: برد‌شیرِ سرِ رَه نیله گُدَرتُم / دو دستُم وا سَر زَنُم سی شیرِ زَردُم (شیر سنگی سر راه نمی‌گذارد که بگذرم / دو دستم را برای شیر زردم بر سر می‌زنم)؛ بردشیری سیت راست کنم زِ بردِ کُهسار / تا خیالِت اِگِرُم بس بزَنُم زار (از سنگ کوه، شیر سنگی برایت درست می‌کنم / تا وقتی به یاد تو می‌افتم به آن گریه کنم) (کریمی)؛ روزگار اولی وندُم به ویرِت / دردِ دل سنگین کُنُم به بردِ‌شیرِت (روزگار گذشته، مرا به یادت انداخت / برای شیر سنگی‌ات درد دل می‌کنم) (قنبری).
پس از نصب شیر سنگی روی مزار، با حضور گروهی از خویشان و نزدیکان، گوسفندی قربانی، و با خوراک، حلوا و چای پذیرایی می‌کنند؛ سپس، فاتحه و سوگ‌سرود می‌خوانند و عزاداری می‌کنند. برای نصب شیر سنگی از سنت «هیاری» (همیاری) که کار گروهی و داوطلبانه است، استفاده می‌شود. در این روش، مردان خویشاوند متوفا به کار نصب و استحکام شیر سنگی، و زنان به پخت‌و‌پز خوراک و انجام آیینهای سوگ و خواندن سوگ‌سرودها مشغول می‌شوند (قنبری عدیوی، تحقیقات)؛ سپس خواهر، همسر یا مادر درگذشته، مقداری از موی (پَل) خود را می‌برد و به گردن شیر سنگی می‌آویزد (در لرستان و ایلام، زنان موی بریدۀ خود را روی قبر درگذشته می‌گذارند) (نک‍ : ه‍ د، چمر). 
در برخی از مناطق ایران چون آذربایجان غربی و شرقی، اردبیل، زنجان، اورمیه و نیز مناطق قشقایی‌نشین و برخی از کشورهای همسایه چون آذربایجان، ارمنستان و ترکیه، روی قبرها قوچ سنگی می‌گذارند (نک‍ : حیدری، «قوچهای قبرستان ایواغلی»، تصویرهای 257-260، «قوچ ... »، تصویرهای 343-344، «قبرستان اسلامی ... »، تصویرهای 165-166، «قوچهای قبرستان مراکان»، تصویرهای 323- 326، «قبرستان متأخر ... »، تصویرهای، 220-221). 
در برخی از نواحی ترک‌نشین هم‌مرز با بختیاری نیز قوچ سنگی دیده می‌شود. در موزۀ سنگ چالشترِ گنجینۀ میراث فرهنگی در چهارمحال و بختیاری، قوچی سنگی وجود دارد که از منطقۀ «آق‌بلاق» است (قنبری عدیوی، تحقیقات). 
در موزۀ آذربایجان (تبریز) هم 10 قوچ سنگی وجود دارد که بیشتر از جنس سنگ شنی، و برخی هم از سنگ سخت‌ترند. درازای قوچها 85-150، پهنای آنها 35-40، دور کمرشان 140-155 و ارتفاع آنها بین 50-95 سانتی‌متر است (همان). 3 تا از قوچها گردن‌بند و حلقۀ دور گردن، و همۀ آنها دمبه، بیضه، شاخهای حلزونی و خمیده به پشت، و نیز نگاره‌ها و نوشته‌هایی اغلب ناخوانا دارند. حالت قوچها نیز مانند شیرهای سنگی است و با شیر سنگی بختیاری وجوهی مشترک دارند (نک‍ : همو، شیر، 92-93، نیز تحقیقات). 
در برخی از مناطق ترک‌نشین ایران، روی قبر بزرگان تندیس قوچ و اسب سنگی می‌گذاشتند که اکنون رایج نیست. در منطقۀ بختیاری‌نشین آورگان، که هم‌مرز ناحیۀ ترک‌نشین بلداجی در شهرستان بروجن است، اسبی سنگی وجود داشت که تخریب شده است و امروزه اثری از آن نیست (همو، شیر، 93، تحقیقات). 

مآخذ

امیری، محمد، گتوند، شهر فراموش‌شده، اهواز، 1384 ش؛ حیدری، رضا، «قبرستان اسلامی: آغ‌بلاغ علیا»، بررسی باستان‌شناسی خوی، اسناد سازمان میراث فرهنگی، شم‍ 540‘81؛ همو، «قبرستان متأخر ارامنۀ پتاویر»، کاوشهای باستان‌شناسی سلماس، اسناد سازمان میراث فرهنگی، شم‍ 869‘80؛ همو، «قوچ قبرستان قورول سفلى»، بررسی باستان‌شناسی خوی، اسناد سازمان میراث فرهنگی، شم‍ 653‘81؛ همو، «قوچهای قبرستان ایواغلی»، همان، شم‍ 540‘81؛ همو، «قوچهای قبرستان مراکان»، همان، شم‍ 649‘81؛ پژمان بختیاری، حسین، کویر اندیشه، تهران، 1372 ش؛ سالاری، مهشید، مردم‌شناسی ایران (آداب‌و‌رسوم، فرهنگ و هنر)، تهران، 1389 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فروتن، فریبرز، زیارتگاههای بختیاری، اهواز، 1383 ش؛ فره‌وشی، بهرام، جهان فروری، تهران، 1364 ش؛ قنبری، ماهیجان، گفت‌وگو با مؤلف، فولادشهر، 1389 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، تحقیقات میدانی؛ همو، شیر سنگی، شهرکرد، 1393 ش؛ کریمی، راشین، گفت‌وگو با مؤلف، شهرکرد، 1389 ش؛ مددی، حسین، نماد در فرهنگ بختیاری، اهواز، 1386 ش؛ نیز: 

Allemagne, H. René ď, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911.
عباس قنبری عدیوی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: