صفحه اصلی / مقالات / شکسته بند /

فهرست مطالب

شکسته بند


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 5 مرداد 1400 تاریخچه مقاله

شِکَسْته‌ بَنْد، کسی که دانش بستن و درمان استخوانهای شکستۀ انسان و برخی از حیوانات را دارد. عمل و شغل شکسته ‎بند را شکسته‎ بندی می‎ نامند. شکسته‎ بندهای محلی تجربه و دانش لازم را در امور مربوط به دررفتگی، مو‌برداشتن و شکستگی استخوان دارند و آنها را به شیوه‎های سنتی و با داروهای محلی درمان می‎ کنند. شکستگی ممکن است در کاسۀ زانـو، قلـم استخوان مثل ساعد، ساق، ران و بازو، و همچنین در جناغ کول یا استخوان کتف، استخوان سر، ناحیۀ قوزک پا، قطعات استخوان بین مچ پا و انگشتان (جَهَک پا)، پنجه (مفاصل انگشتان دست و پا)، آرنج، لگن، چانه و کتف اتفاق افتاده باشد؛ در‌رفتگی استخوانها در مفصل ها نیز در همین نقاط رخ می‎ دهد و شکسته‎ بند به جا‌انداختن آنها نیز می‎ پردازد (ثواقب، 413).
دامداران نواحی گوناگون، ازجمله در دوان فارس که قصابی نیز می‎ کنند، آشنا به رموز دررفتگیها و شکسته ‎بندی هستند و برای دررفتگی و شکستگی هر‌یک از اعضای بدن دام، تدبیر خاصی آموخته یا اندیشیده‎ اند. متداول‎ترین در رفتگی ها بیشتر در قوزک پا، جهک پا، مفصل انگشت های دست یا پا، آرنج، لگن، مهره‎ های پشت و در استخوان کتف اتفاق می ‎افتد (لهسایی ‎زاده، 350-353).

مراحل انجام کار

در همه‌جا شکسته ‎بند سنتی 4 مرحله را برای فرایند کار خود در نظر می‎ گیرد و به آن عمل می‎ کند: ابتدا، تشخیص محل شکسته‎ شده، که شکسته‎ بند برای همۀ موارد شکستگی و در‌رفتگی رفتارهای مشابهی دارد؛ ازجمله لمس محتاطانۀ محل آسیب‎دیده که بیمار از شدت درد از آن گریزان است، پرسش از شدت درد بیمار، در‌نظر‌گرفتن حالات بیمار، نقل داستان و حکایت، و دلداری‌دادن به بیمار. مرحلۀ دوم، آماده‌کردن محل آسیب‎دیده با مالش بسیار ملایم و طولانی‌مدت آن با آب گرم برای نرم‎کردن گوشت، پوست، رگ و پی برای جا‌انداختن استخوان، که در این مرحله نیز شکسته بند سعی دارد با نقل حکایاتی سر بیمار را گرم کند و از توجه او به محل آسیب‌ دیده بکاهد. مرحلۀ سوم، جا‌انداختن استخوان یا استخوانها، که مهم‎ترین و حساس‎ترین مرحله و مستلزم تبحر و موقع‎سنجی بسیار شکسته‎ بند است که این عمل را ناگهان و با یک ‎ضربه انجام می‎ دهد؛ شکسته‌ بندها برای درمان هر نقطۀ آسیب‎ دیده، روشی خاص به کار می ‎برند. مرحلۀ چهارم مربوط به دارو و بستن محل آسیب‎دیده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
پس از جا‌انداختن، برای تسکین درد، در بسیاری از مناطق، ازجمله در دوان فارس، در همۀ موارد شکستگی و دررفتگی، مخلوطی از خرمای چنگ‎زده، زردچوبه و زردۀ تخم ‎مرغ بر روی موضع می‎ گذارند و آن را می‎ بندند (لهسایی‌ زاده، 351). اهالی سروستان می‎گویند: اگر استخوانت شکست، باقره بچسبان؛ باقره عصارۀ درخت بید یا بوتۀ شیرین‎بیان است (همایونی، 336). در خیاو (مشکین ‎شهر)، از ریشۀ روناس که خودشان بویاخ می ‎گویند، برای درمان شکستگی ها استفاده می‎ کنند (ساعدی، 130). در طب مردمی گیلان، مومیایی برای التیام شکستگی و پیچ‌خوردن مفاصل و درآمدن از جای خود، در‌رفتن، حرکت مفصل در غیر جهت طبیعی خود و به‎طور‌کلی ضرب‎دیدگیهای استخوان به کار می‎ رود. از حل‌کردن مومیایی در روغن، ماده‎ای نرم و خمیرشکل به دست می ‎آید که به آن موم و روغن می‎ گویند و مرهم نقاط ضرب‌دیده است؛ چنان‌که در این منطقه، به فرزندان عزیزکردۀ پدر و مادر «اولادِ موم و روغن» می‎ گفتند، زیرا هر نوع درد و کوفتگی آنها را بلافاصله با موم و روغن برطرف می کردند (بشرا، 66).
داروی مورد استفادۀ شکسته ‎‎بندهای میناب دانه‎های درختچۀ خارداری به نام انزروت است که در صحرا می ‎روید (سعیدی، 411). شکسته‎ بندهای محلی گروس (بیجار و حومه) برگها و ساقۀ جوان گیاه جوش یا کام را خشک می‎ کنند و از الک می‎ گذرانند و با زردۀ تخم ‎مرغ مخلوط می‎ کنند و به‌صورت خمیر برای جوش‌خوردن شکستگیهای استخوان دست و پا به کار می‎ برند (هاشم ‎‎نیا، 69، 238). شکسته ‎بند بافقی برای درمان شکستگی استخوان از روناس و بیخ آزار سود می‎ جوید (جانب‌اللٰهی، 116). در اردکان، برای درمان شکستگی از بیخ آزار، یا مخلوط روغن گوسفند، زردچوبه، گلاب و زنجبیل، یا از روغن گورخر، و یا روغن مومیایی استفاده می‎ کنند (طباطبایی، 697). می‎ گویند روناس جوش‌خوردن استخوان شکسته را تسریع می‎ کند (خوش‌بین، 2 / 122). به باور اهالی تهران قدیم، خوردن پاچه سبب درمان شکستگی استخوان بوده است (شهری، 5 / 244). به باور آنان، گذاشتن پوست گرم گوسفند یا بز تازه‌ ذبح‎شده بر روی محل شکستگی، در جوش‌خوردن استخوان مؤثر است (همو، 5 / 253). در کهگیلویه و بویراحمد از غدۀ ریشۀ درخت ارزن (زیدی) برای درمان محل شکستگی بهره می برند (لمعه، 38).
بختیاریها برای معالجۀ شکستگی استخوان سر، خاکستر قند روی زخم می ‎ریزند و می ‎بندند (داودی، 714). در کومله در شرق گیلان، محل شکستگی را تا 10 روز، هر روز با روغن خاصی مثل زیتون، بادام و جز اینها همراه با زردۀ‎ تخم‎ مرغ می‎ بندند (شهاب، 139).
بر روی استخوانهای شکسته و آسیب‎دیده، پس از جا‌گذاشتن هر قطعه در جای طبیعی خود، دارو می‎ گذارند و چوب‎بندی می‎ کنند که ثابت بماند و جوش بخورد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). این همان کاری است که در عهد صفویه نیز متداول بوده است. در این دوره، اگر جایی از بدن فردی دچار شکستگی می‎ شد، محل شکستگی را در وضع طبیعی خود قرار می ‎دادند و با پارچه و تختۀ شکسته ‎بندی می ‎بستند. تختۀ شکسته ‎بندی را از چوب درست می‎ کردند و بر‌طبق نظر جرجانی، بهترین چوب برای این کار چوب درخت انار یا بید بود (نک‍ : الگود، طب ... ، 170).
در زمان قاجار نیز همین روش سنتی ادامه داشت. در زمان ناصرالدین‎ شاه، وقتی کسی از بلندی می‎ افتاد و روی پاها فرود می‎آمد، احتمال داشت که استخوانهای کف پایش در‌رفته، یا به قول شکسته‎ بند آن زمان، خرده کرده، و یکی ـ دو استخوان از کف پا به بالا جهیده باشد که باید آن را جا می‎ انداختند. مومیایی را با حرارت آتش با روغن می‎ آمیختند و یک قاشق از آن را به بیمار می‎ خوراندند. 4 عدد تخم‎ مرغ، 100 دینار مورد، 100 دینار رب سوس (شیرین‌ بیان) و یک ذرع کرباس اسباب کار شکسته ‎بند برای بستن عضو در‌رفته یا شکسته بود. مورد و رب سوس را می‎ ساییدند و نرم می کردند. محل دررفتگی استخوان را با مومیایی روغن چرب می‎ کردند. بیمار را درون یک سینی سرپا می‎ کردند و یکی ـ دو نفر او را می‎ گرفتند که مبادا به زمین بیفتد. شکسته ‎بند باز هم محل آسیب‌دیده را مالش می‎ داد و با فشار پا و مالش به‌طور هم‌زمان، استخوان را جا می‎ انداخت. داروهای ساییده‌شده را با تخم ‎مرغها خمیر می‎ کردند. شکسته‎ بند کرباس را از وسط، دو‌لا می‎کرد و این خمیر را روی آن می‎کشید و به دور پا می‎بست و بیمار تا 5 روز روی پا راه نمی‎رفت. در آن موقع، مزد این کار 3 قران بود که با دعا و ثنا نیز پاسخ داده می‎ شد (مستوفی، 1 / 606-607).

گچ‎ گرفتن

شکسته ‎بند سنتی از فن گچ‎گرفتن استفاده نمی‎کند، ولی در متون اشاراتی به استفاده از این فن شده است. نوشته‎اند که استفاده از گچ شکسته‎ بندی را ابومنصور موفق هروی، صاحب کتاب الابنیة عن حقایق الادویة، شرح داده است (ص 97، 219) که بعدها اروپاییها در 1852 م موفق به کشف آن شدند (نک‍‌ : الگود، تاریخ ... ، 420). الگود نوشته است: به نظر بسیاری از کسانی که در تاریخ پزشکی تحقیقاتی دارند، مبتکر و مخترع گچ شکسته‎ بندی ایرانیان‌اند (طب، همانجا). همو از قول رازی نقل می‎ کند که بهتر است عضو شکسته را با پارچه‎ای که در محلول آهک سفید و تخم ‎مرغ فرو‌برده شده باشد، ببندیم؛ این‌چنین پارچه مثل سنگ سفت می ‎شود و نیازی به بازکردن آن تا بهبود استخوان شکسته وجود ندارد (همانجا).
در بدایع الوقایع، تألیف به سال 1050 ق، نیز اشاره‎ای به گچ‌گرفتن محل شکسته و آسیب‌دیده شده است؛ مؤلف شرح می‎دهد که ساق پای یکی از پهلوانان در جنگ دو‌نفره به ضرب چوب می‎ شکند و شکسته‎ بند دستور می‎دهد زمین را به اندازۀ کف پا تا سرِ زانوی پهلوان بکنند و گود کنند و کف پای بیمار را بر کف گودال بگذارند. شکسته ‎بند با دستش خرده‌استخوانهای ساق پا را از طرف پایین به بالا سر جای خود قرار می ‎دهد و مقداری دوغاب گچ تا جایی‎که استخوانها را مرتب کرده بود، در گودال می‎ ریزد. سپس به اندازۀ دو انگشت دیگر دوغاب گچ می ‎ریزند تا به پیش زانوی وی در گچ برود و صبر می‌ کنند گچ خود را بگیرد و سفت شود تا پای گچ‌گرفته را از گودال بیرون بکشند. پای بیمار تا 40 روز در گچ باقی می‎ ماند و بعد از آن پا را صحیح و سالم از گچ درمی ‎آورد (واصفی، 1 / 488).
سیاحان اروپایی چندان اعتقادی به شیوۀ سنتی شکسته‌ بندی ایرانیان نداشتند. برای نمونه، گاسپار دروویل که خود گرفتار شکستگی استخوان شده بود، نوشته است: این اشخاص از شکسته ‎بندی اطلاع ندارند و نمی‎دانند که عضو شکسته [را اگر نکشند و درست سر جای خود قرار ندهند]، موقع جوش‌خوردن کوتاه می‎ شود و از‌این‌رو چنانچه کسی دچار شکستگی استخوان شود، بدون اینکه عضو شکسته را به جلو بکشند، او را خیلی ساده به امید خدا بر پشت می‎ خوابانند و در‌نتیجه پس از آنکه عضو جوش خورد، مشاهده می ‎شود که کج و کوتاه‌تر از اولش شده است (ص 309). همو می‎ افزاید عضوی که در اثر گلوله شکسته باشد، مرگ‎آفرین است و پزشکان محلی برای آن راه علاجی نمی‎شناسند و به حال خودش رها می‎ کنند؛ وقتی پزشک انگلیسی در جنگ اصلاندوز حدود 50 سرباز و یک سرهنگ را معالجه کرد، پزشکان محلی در همه‌جا پخش کردند که دکتر انگلیسی با شیطان عهد و پیمان بسته است (همانجا).

شکسته‎ بندی در مناطق گوناگون

اهالی گیل و دیلم برای معالجۀ شکستگی استخوان، روناس خیس‎کرده را با زردۀ تخم ‎مرغ، تریاک، نمک، فلفل و پلو نیم‎پخته (= کال‌پله) مخلوط می‎کنند و روی شکستگی می‎گذارند. پس از آن، چند لتاک (= قطعه‌چوب) را دور استخوان می‎نهند و با پارچۀ محکمی محل شکستگی را محکم می‎بندند (پاینده، 256). در احمد‎آباد جرقویه، شکسته‎ بند پس از جا‌انداختن عضو آسیب‌دیده، مقداری دنبه، خرما و زردۀ تخم ‎مرغ را مخلوط می‎کند و روی ضرب ‎دیدگی می‎گذارد (کریمی، 102-103). در ایلام و لرستان، پس از جا‌انداختن استخوان شکسته و مالیدن زردۀ تخم ‎مرغ و شمع یا موم بر پارچه، تکه‎های نی یا تخته‎های صاف و باریک را کنار همدیگر روی این پارچه قرار می‎دهند و آن را به اطراف محل شکستگی می‎بندند. در آنجاها ضرب‎ دیدگی استخوان را با مخلوط پیه و زردچوبه با خاکستر و نمک داغ یا با خمیرترش و روغن حیوانی درمان می‎کنند؛ مقداری از خاکستر ته اجاق را با روغن حیوانی سرخ می‎کنند و آن را با موی بزغاله می‎آمیزند و بر روی ضرب‎دیدگی استخوان می‎گذارند (اسدیان، 278).
مردم شمال فارس برگ گیاه شیرین‎بیان را می‎کوبند و بر اندامِ استخوانیِ ضرب‌دیده و کوفته‌شده می‎گذارند تا کوفتگی آن را برگیرد. آنها همین خاصیت را برای گیاه مورد نیز قائل‌اند (آزاده، 122). در لرستان، برای از‌هم‌بازکردن استخوان شکسته‎ای که بد جوش خورده باشد، و برای دوباره بستن آن، شیرۀ برگ درخت وِزم را با دنبۀ گوسفند یک‎ساله مخلوط می‎کنند و روی محل شکستگـی استخـوان می‎بندند؛ پس از یکـی ـ دو روز استخوانها از هم باز می‎شود و آنگاه استخوان را به‎طور صحیح جا می‎اندازند و می‎بندند (اسدیان، 279). در اردبیل، برای شکستگی پاشنۀ پا، عضو آسیب‎دیده را داخل استوانۀ چوبی قرار می‎دهند و جا ‌می‎اندازند. سپس ترکیبی از تخم‎ مرغ، عسل، نمک و روناس را بر موضع درد می‎‎مالند و کف پا را با یک تختۀ صاف محکم می‎بندند (جانب‎ اللٰهی، 117). در شهرکرد، مقداری روناس و زردۀ تخم ‎مرغ را خمیر می‎کنند و با موم زنبور‌عسل روی شکستگی می‎گذارند (همانجا).
در اردبیل، شکسته ‎بند برای اطمینان از دررفتگی، از مصدوم می‎خواهد که دستهایش را روی سرش بگذارد که اگر موفق نشد، نشانۀ دررفتگی شانه است، و اگر موفق شد، نشان ترک‎خوردگی آن است؛ شکسته‎ بند عضو را به‌آرامی مالش می‎دهد و به کمک شخصی دیگر، شانه را به‌آرامی به سوی بالا و جای اصلی خود می‎کشد. برای جا‌انداختن کشکک زانو، شکسته ‎بند عضو دررفته را به‌نرمی پس‌و‌پیش می‎کند و با کمی فشار به محل اصلی خودش می‎برد و جا می‎اندازد. برای معالجۀ ترک‎خوردگی دنده‎ها، که از علائم آن تنفس مشکل و سرفه است، شکسته‎ بند مقداری سقز را در مقابل حرارت نرم می‎کند و بر پارچه‎ای سفید و تمیز می‎مالد و بر روی عضو مصدوم می‎بندد؛ عضو اگر بهبود یابد، سقز به‌خودی‌خود از بدن جدا می‎شود. اگر دنده‎ها به ریه‎ها فرو‌رفته باشد، مصدوم افزون‌بر اینها باید هر روز چندین‎بار به داخل کوزه‎ای بدمد. گاهی نیـز برای درمـان ترک‎خوردگی دنده‎ها، باید مرهمی از ترکیب زردۀ تخم ‎مرغ، کمی عسل، آرد، و گیاهی به نام بویاخ (گیاهی چون روناس برای رنگ‌کردن) را روی پارچه‎‎ای مالید و روی عضو مصدوم بست. ترکیب زردۀ تخم‎ مرغ، آرد و کمی قند نیز همین خاصیت را دارد. در‌صورتی‌که شکستگی از نوع بسته باشد و استخوان از گوشت بیرون نزده باشد، شکسته ‎بند با لمس محل و تشخیص جای شکستگی و نوع آن، آرام‌آرام اقدام به جا‌به‌جا‌کردن استخوانها و گذاشتن آنها بر سر جای خود می‎کند؛ اما اگر استخوان از گوشت بیرون زده باشد، ابتدا استخوانها را در جهت مخالف هم می‎کشد و به‌آرامی آنها را از بیرون به درون گوشت هدایت، و مقدمات بستن را فراهم می‎کند. او آنگاه مرهمی مرکب از زردۀ تخم ‎مرغ، عسل، آرد، و کمی بویاخ را روی پارچه‎ای می‎کشد و روی محل آسیب‎دیدگی می‎بندد؛ سپس ورقه‎‌های نازک سه‎لایی کارتن را روی محل می‎گذارد و دو قطعۀ استخوان را سر جای خود ثابت، و سفارش می‎کند که باید دست‌کم یک ماه این عضو بی‎حرکت باشد (سپهرفر، 50-51).
در بروجرد، اطراف محل شکستگی را با چند عدد تخته محکم می‌بندند؛ پس از مدت مشخصی، روی تخته‎ها را باز می‎کنند و بزغاله‎ای را می‎کشند و قسمتی از پوست آن یا رودۀ گوسفند را روی محل شکستگی می‎گذارند و باز هم مدتی می‌بندند تا شکستگی التیام یابد. پس از جوش‌خوردن محل شکستگی، برای نرم‌شدن و جریان‌پیدا‌کردن خون، ریشۀ درخت وِزم را می‎کوبند و می‎جوشانند تا غلیظ و شیره‎مانند شود و مخلوط آن را با دنبه روی پارچه‎ای می‎مالند و بر محل شکستگی قرار می‎دهند. آنها قبل از تخته‎بندی محل شکسته، گیاه کُم را در هاون می‎کوبند و با سفیدۀ تخم ‎مرغ می‎آمیزند و روی موضع می‎گذارند و می‎بندند (فرزین، 83).
شکسته ‎بند بختیاری برای معالجۀ دست یا پای شکسته، یک سر طنابی ظریف را به مچ دست شکسته یا پای شکسته می‎بندد و سر دیگر آن را به دور کمر خود می‎پیچد و می‎کشد تا پای شکسته به‌صورت صاف قرار گیرد. سپس با لمس محل شکستگی، قطعات استخوان را سر جای خود قرار می‎دهد و لایۀ ضخیمی از خمیر آماده‌شده از گَرد بوتۀ گیاه کُمَّه و سفیدۀ تخم مرغ را روی پارچه‎ای می‎مالد و دور موضع شکسته ‎شده می‎پیچد و چند قطعه‌چوب را به طریقی دور آن می‎گذارد و می‌‎بندد که جریان خون قطع نشود. اگر آسیب‎دیدگی در حد ترک‌برداشتن باشد، گَرد گیاه مذکور را با زردۀ تخم‎ مرغ می‎آمیزد و روی محل می‎گذارد. برای معالجۀ بخش ضرب‎دیده و کبودشده و ورم‎کرده، برگ بوتۀ شیرین‎بیان (مَلی) را در آب جوش نرم می‎کند و روی موضع می‎گذارد و می‎بندد (سرلک، 178)؛ این روش با اندکی اختلاف در منطقۀ فامور فارس نیز رایج است (ثواقب، 413-414). 
در مناطق فامور و دوان، شکسته‌ بند برای جا‌انداختن قوزک پا، بیمار را به رو می‎خواباند، به‌نحوی‌که پشت پای او به روی زمین بچسبد و کف پایش دیده شود؛ شکسته‌ بند کف پای خود را روی کف پای بیمار می‎گذارد و دست به زیر مچ پا می‎برد و در یک لحظه آن را بالا می‎کشد و با این عمل، مفصل قوزک جا می‎افتد (همو، 413؛ لهسایی ‎زاده، 350). برای جا‌انداختن جهک پا، شکسته ‎بند میخ چوبی قطوری را بر زمین می‎کوبد؛ بیمار به پشت می‎خوابد و کف پایش را به میخ چوبی می‎چسباند. شکسته بند آن را با تسمه‎ای چرمین محکم به میخ چوبی می‎بندد؛ آنگاه میخ‌طویله‎ای را به سطح بالای میخ چوبی می‎کوبند تا مثل گوه عمل کند و میخ چوبی ترک بردارد؛ با کوبیدن مکرر بر روی میخ‌طویله، شکاف بازتر می‎شود و تسمه‌های بسته‌شده فشار بیشتری به پا وارد می‎ کند تا جایی که همۀ قطعات استخوانها به سر جای خود می ‎افتند. جا‌انداختن آرنج با درد شدیدی همراه است. شکسته‎ بند ضمن مالش‌دادن محل آرنج، آرنج را به‌تدریج تا می‎ کند تا کف دست بیمار به کتفش برسد؛ در این حالت به مفصل فشار می ‎آورند و کتف را جا می‎ اندازند که بهبود کامل آن مستلزم مراقبتهای بعدی است. برای جا‌انداختن لگن، فقط باید حرکات دقیق و مشخصی به پا بدهند. برای جا‌انداختن مهره‌های پشت، از گردن تا دنبالچه، بیمار بر روی شکم می‎خوابد و شکسته‌ بند پس از مالش بسیار، پوست کمر او را می‎ گیرد و می‎ک شد تا جایی که بخواهد بیمار را از زمین جدا کند (همو، 350-352).
اهالی دوان برای معالجۀ شکستگی قلم استخوان ساعد، ساق، ران و بازو همان روش بختیاریها را به کار می ‎برند و نشانۀ درست‌بودن فرایند کار، درد و ورم‌کردن موضع است؛ مدت بسته‌ماندن عضو نیز بستگی به سن بیمار دارد و برای هر سال سن او، باید یک روز در نظر بگیرند (همو، 353).
شکسته‎‎ بندهای ایل قشقایی برای معالجۀ دررفتگی، پس از جـاانداختن آن را بـا قرا‌قـروت محک محکم می ‎بندند تـا درد آن برطرف، و مفصل کاملاً درگیر شود. گاهی نیز برای سرعت در بهبود بیمار، از قرا‌قروت گل ‎سرخ استفاده می ‎کنند. یکی از دررفتگیهای خطرناک، در‌رفتن مفصل لگن خاصره است که احتمال جا‌نیفتادن آن وجود دارد. برای این کار، شخص ماهری دو پای بیمار را به هم می‎بندد و مشکی خالی را در میان دو پایش می‎ گذارد و کم‎کم باد می‎ کند؛ با بادشدن تدریجی مشک، استخوان مفصل نیز حرکت می‎کند و در جای خود قرار می‎ گیرد (کیانی، 219؛ قس: محمدی، 86، در بختیاری).
شکسته بند اهل کهگیلویه و بویراحمد برای جا‌انداختن استخوان شانه، تکه‌پارچه‌ای بزرگ را به‌صورت گلوله درمی‎آورد و زیر بغل بیمار می‎گذارد؛ سپس دست بیمار را می‎گیرد و پایش را روی شانۀ بیمار فشار می ‎دهد تا استخوان در سر جای خود قرار گیرد (غفاری، 83).
شکسته ‎بند بختیاری برای جا‌انداختن مچ پا، اگر تازه در‌رفته باشد، پس از مالش با آب گرم، گودالی در زمین می‎ کند و پا را در آن گودال می‎ گذارد و رویش خاک می‎ ریزد و محکم می‎ کند؛ دو نفر زیر بغل بیمار را می‎ گیرند و ناگهان به طرف بالا می‎کشند تا استخوان جا بیفتد (محمدی، همانجا). الموتیها نیز مثل قزوینیها، به شکسته ‎بند آروبند می‎ گویند؛ او با مهارت خاص خود استخوانهای شکسته را در محل مناسب خود قرار می‎دهد، مخلوطی از خاکستر چوب گردو به همراه زردۀ تخم ‎مرغ روی آن می‎ گذارد و آن را با کرباس آب‎ندیده می‎ بندد؛ این عمل را در دوران نقاهت 3-4 بار انجام می‎ دهد تا استخوانها به هم جـوش بخورند. در روستای آتان الموت، قسمت شکستگی را پس از جا‌انداختن با مرهمی از زردۀ تخم‎ مرغ و علفی به نام مرده‎واش می‎ بندند و غذاهای دارای خاصیت چسبندگی مثل کله‎ پاچه، شیر، عسل، کره یا زردۀ‎ تخم ‎مرغ نیم‎بند به شخص می‎ دهند (عسگری، 1 / 185).
مردم بوشهر برای جا‌انداختن لگن خاصره که در رفته باشد، گاوی را تا یک هفتۀ کامل تشنه نگه‎ می‎‎دارند. آنگاه بیمار را سوار گاو می‎ کنند و مچ پاهای او را در زیر شکم گاو به هم می‎بندند. سپس به گاو آب فراوان می ‎دهند تا شکمش ورم ‎‎کند. در اثر این عمل، پاهای بیمار نیز از هم باز می‎شود و استخوان دررفته سر جای خود می‎ افتد (احمدی، 1 / 132). در بدایع ‎الوقایع دربارۀ همین نوع معالجه آمده است که زنی از اهل حرم پادشاه، استخوان لگنش از جا در‌می‎رود و شاه به شکسته‎ بند می‎ گوید بدون اینکه به او دست بزند، استخوانش را جا بیندازد. شکسته‎ بند نیز همین روش را به کار می‌بندد (واصفی، 1 / 487- 488).
مردمان روستاهای کوهپایۀ ساوه برای درمان شکستگی استخوان، استخوان سگ را می‎ سوزانند و می کوبند و نرم می‎ کنند و با زردۀ تخم ‎مرغ و زردچوبه خمیر می‎ کنند. آنها این مرهم را زِلف می‎نامند. زلف افزون‌بر اینکه شکستگی استخوان انسان را به‌سرعت جوش می ‎دهد، دردهای ناشی از کوفتگی و ضرب‎دیدگی را نیز التیام می ‎بخشد (سالاری، 334).

مآخذ

آزاده، حسین، باورهای مردم فارس، شیراز، 1390 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اسدیان خرم‎ آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‎ ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ الگود، سیریل لوید، تاریخ پزشکی ایران از دورۀ باستان تا سال 1934، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، 1352 ش؛ همو، طب در دورۀ صفویه، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، 1357 ش؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان (گیله‌ تجروبه)، رشت، 1389 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ خوش‌بین، سهراب، گیاهان معجزه‎گر، تهران، 1389 ش؛ داودی حموله، سریا، دانشنامۀ قوم بختیاری، اهواز، 1393 ش؛ دروویل، گاسپار، سفر در ایران، ترجمۀ منوچهر اعتمادمقدم، تهران، 1367 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین ‎شهر، تهران، 1354 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سپهرفر، حسن و دیگران، «اردبیل»، پیام بهارستان، تهران، 1390 ش، دورۀ 2، س 3، ضمیمۀ شم‍ 13؛ سرلک، رضا، آداب‌ورسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شهاب کومله‎ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ غفاری، یعقوب، طب سنتی و تاریخچۀ طب جدید در استان کوه‎گیلویه و بویراحمد، اصفهان، 1391 ش؛ فرزین، علیرضا و دیگران، «بروجرد»، پیام بهارستان (نک‍ : هم‍‌ ، سپهرفر)؛ کریمی، زهرا، آداب‌و‌رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‎ چادرها، تهران، 1371 ش؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ لهسایی‎زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ محمدی، رستم و احمد محمودی، طب محلی و گیاهی بختیاری، شهرکرد، 1392 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ واصفی، محمود، بدایع الوقایع، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، 1349 ش؛ هاشم‎نیا، محمود و ملوک ملک ‎محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371 ش.

اصغر کریمی

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: