صفحه اصلی / مقالات / ابن شبل /

فهرست مطالب

ابن شبل


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 30 دی 1398 تاریخچه مقاله

اِبْنِ‌شِبْل، ابوعلی محمد بن حسین بن عبدلله بن احمد بن یوسف (د 473 ق / 1080 م)، شاعر، ادیب، فیلسوف، عالم نحو و لغت، محدث و طبیب بغدادی. در منابع نزدیک به زمانش نام وی محمد ضبط شده است، اما یاقوت (10 / 23) و ابن‌ابی‌اصیبعه (1 / 247) او را حسین بن عبدلله نامیده و تاریخ وفاتش را 474 ق نوشته‌اند. سال تولد وی را 401 ق / 1011 م یاد کرده‌اند (ابن‌دمیاطی، 9). وی اهل حریم طاهری، محله‌ای در قسمت بالای بغداد، در جانب غربی، یا شارع دارالرقیق بود و پس از مرگ در گورستان باب حرب به خاک سپرده شد (همانجا؛ ابن‌جوزی، 8 / 328-329). از گزارش ابن‌قفطی که می‌گوید ابن‌شبل از امیر ابومحمد حسن بن عیسى ‌بن المقتدر بالله حکایتها روایت کرده (ص 376) و نیز گفتۀ صفدی که وی را ظریف، ندیم و خوش محضر وصف می‌کند (3 / 11)، چنین برمی‌آید که تواناییهای گوناگون علمی و ادبی و ویژگیهای مطبوع شخصیت ابن‌شبل، او را به مراکز قدرت پیوند داده بود، چنانکه به طبابت به‌عنوان پیشه اشتغال نمی‌ورزید. منابع قدیمی هیچ‌یک از طبیب بودن او سخنی به میان نیاورده‌اند. نخستین کسی که از وی با عبارت خبیر به صناعت طب یاد کرده، یاقوت است (10 / 23) که البته در خبر او چیزی مشعر بر پرداختن ابن‌شبل به طب چونان یک پیشه، یافت نمی‌شود و ابن‌ابی‌اصیبعه نیز که ظاهراً در این مورد از یاقوت استفاده کرده، متعرض این نکته نشده است. علاوه بر این، در گزارش ستایش‌آمیز باخرزی (1 / 27، 363) که خود مدتی شاگرد ابن‌شبل بوده، به لحنی شاعرانه از کوتاهی مدت بهره‌وری خود از علوم و فضایل استاد اظهار تأسف شده است، بی‌آنکه به علم طب و طبابت او اشاره‌ای برود.
به گفته یاقوت (10 / 23) ابن‌شبل از ابونصر یحیى بن جریر تکریتی فنون ادب آموخت. از احمدبن علی باذی (= بادا؟ بادی؟ بلدی؟) غریب الحدیث (= حل مشکلات وارد در بعضی احادیث) شنید (ابن‌دمیاطی، 8؛ ذهبی، 18 / 431) و جمعی از محدثان بغداد مانند ابوالحسن یحیى بن حسین علوی امام ریدیه و ابوالقاسم بن سمرقندی و ابوسعد زوزنی از او حدیث شنیدند (سمعانی، 8 / 54). ابن‌جوزی نیز از طریق شیوخ خود روایات ابن‌شبل را شنید (8 / 328).
از آثار ابن‌شبل چیزی بر جای نمانده است، تنها مقداری از اشعار او در تذکره‌ها و تواریخ علم و سیر باقی مانده و از دیوان مشهورش که به قول ابن‌قفطی (همانجا) در اقطار منتشر شده بود و حاجی خلیفه هم (1 / 766) به آن اشاره کرده است، اثری در دست نیست. ابن‌قفطی که این اشعار را برحسب حروف قافیه تنظیم کرده است، می‌گوید که ابن‌شبل مدیحه نیز می‌سرود (صص 376-402). ابن‌خلکان. سه بیت از اشعار او را در مدح معتمدالدوله ابوالمنیع قرواش بن مقلد (د 444 ق / 1052 م) صاحب موصول و کوفه و مداین و نواحی فرات آورده که در آن به جنگ انتقام جویانۀ امیر مذکور با غزان و پیروزی وی برایشان اشاره رفته است (5 / 263-264). اشعار ابن‌شبل مشحون از لطافتهای تشبیه و استعاره است و معانی زیبای نهفته در آنها قوۀ خیال را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. قدرت شاعری وی را در قطعه‌ای که در وصف گذشتن جوانی و آغاز پیری سروده است، می‌توان دید. در این قطعۀ زیبا وی موی سیاه را به مشک و سپیدی اندک اندک آن را به کافور تجربه‌ها تشبیه می‌کند که گویی بر روی مشک پاشیده باشند. باخرزی کنایۀ ابن‌شبل از کافور تجارب را از نوادر و غرایب به شمار آورده است (1 / 364).
اما علت عمدۀ شهرت ابن‌شبل، وجود مضامین باریک فلسفی در اشعار اوست که از آگاهی عمیق و تسلط کامل وی بر فلسفه و مسائل پیچیدۀ آن حکایت دارد. از جملۀ این اشعار قصیدۀ رائیه‌ای است که به گفتۀ یاقوت (10 / 23) به غلط به ابن‌سینا نسبت داده شده است. علت این نسبت که یاقوت منبعی برای آن ذکر نمی‌کند، شاید فلسفی بودن قصیدۀ مذکور باشد که به‌سبب هم زمانی وی با ابن‌سینا (د 428 ق / 1037 م) پس از مرگ آن دو منبعی نامعلوم یا در افواه به ابن‌سینا منسوب گردیده است. با‌دقت در مضمون این قصیده و مقایسۀ آن با افکار و آثار ابن‌سینا، اشتباه بودن این نسبت که پس از یاقوت ابن‌ابی‌اصیبعه (1 / 248) و شهرزوری (2 / 60) نیز به آن تصریح کرده‌اند، آشکار می‌شود. چرا که ابن‌سینا از پیروان حکمت مشاء است و در همۀ آثار خود، از فلسفۀ واحدی سخن رانده و بر مبنای سنت ارسطویی، مطالب کتب خود را تقسیم‌بندی کرده است؛ چنانکه نخست منطق، سپس طبیعیات و در آخر الهیات را گنجانده و همواره رأیی ثابت و مستدل عرضه داشته است. حال آنکه اشعار ابن‌شبل حاکی از حیرتی است که پس از مطالعۀ مکاتب مختلف فلسفی و کلامی و مقایسۀ مفاهیم آنها با موضوعات و احکام مذهبی، به برخی از متفکران دست می‌دهد. وجود چنین حیرتی در اشعار ابن‌شبل بود که موجب حکم صریح عبدالرحمن ابن‌جوزی گردید، تا ابیاتی از این قصیده را کافی بر فساد عقیدۀ صاحب آن بشمارد (8 / 329). بنابراین ابن‌سینا و ابن‌شبل را در یک مقایسۀ تحلیل، می‌توان نمایندۀ دو گونه تفکر کاملاً مجزا در سدۀ 5 ق دانست: نخست تفکری که بر مبنای جزم استوار است و با بهره‌گیری از مذاهب مختلف فلسفی و کلامی، جهان‌بینی مشخص و ثابتی را ارائه می‌دهد و ابن‌سینا نمایندۀ آن است؛ دوم تفکری که از ملاحظۀ کثرت عقاید گوناگون فلسفی و مذاهب کلامی و تضادهای آنها با یکدیگر و نیز با عقاید خالص مذهبی، بر مبنای شک در همۀ آنها به وجود آمد و ابن‌شبل یکی از نمایندگان این طرز تفکر به شمار می‌رود. ظاهراً شهرزوری (2 / 64-65) نیز با توجه به چنین تحلیلی است که پس از ذکر قصیدۀ رائیۀ ابن‌شبل و قطعاتی دیگر از اشعار او، برای توجیه شک و حیرت مندرج در آن، به بیان خلاصه‌ای از آراء فلاسفۀ قدیم یونان پرداخته است.
چند بیت از قصیدۀ مذکور به نقل از یاقوت (10 / 24) که حیرت سراینده از آنها هویداست، دارای چنین مضمونی است: «ای آسمان گردنده، به آفریننده‌ات سوگند آیا گردشت به اختیار است یا به جبر؟ ما را بگوی که گردش تو بر چه اصلی استوار است که فهم ما را به آن راه نیست؟ آیا در همان فضایی گردش می‌کنی که در تو می‌بینم یا جز آن فضای دیگری است؟ و آیا ارواح با مرگ تن فانی می‌شوند یا به سوی تو بالا برده می‌شوند؟». در این ابیات به صراحت به قصور ادراک انسان از شناخت مسائل طبیعت و مابعدالطبیعه همانند حرکت افلاک و اجسام سماوی و عقول و نفوس مدبّر آنها و نیز مسألۀ خلود روح و وضع آن پس از فنای جسم، اشاره شده است و بر پاسخهای جزمی آنها با دیدۀ شک و نگریسته شده است. برخی از ابیات این قصیده، حاکی از اعتقاد شاعر به سرنوشت محتومی است که بی‌هیچ خواست و اراده‌ای، برای انسان و موجودات جهان رقم خورده است.
در واپسین تحلیل از شعر فلسفی ابن‌شبل، به دشواری می‌توان او را فیلسوف به معنی رایج آن شمار آورد، چرا که نه از وی نظام فلسفی خاصی به صورت مدون یا منقول برجای مانده و نه بررسی اشعار باقی مانده از او، بر وجود چنین نظامی گواهی می‌دهد. از سوی دیگر در میان این اشعار قطعاتی در اخلاق نظری و عملی به چشم می‌خورد، از جمله در قطعه‌ای (یاقوت، 10 / 37) به این مضمون: «تا توانی زبان را از اظهار سه چیز: راز، مال و راه و روش خویش نگاه‌دار و گرنه از سه کس در رنج خواهی بود: نمّام، حسود و دروغزن». بنابراین ابن‌شبل را باید شاعری متفکر و متفلسف به شمار آورد و می‌توان وی را با خیام (د 517 ق / 1123 م)، آنگونه که در رباعیاتش ظاهر می‌شود، مقایسه کرد.

مآخذ

 ابن‌ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299 ق / 1882 م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدر‌آباد دکن، 1359 ق / 1940 م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌دمیاطی، احمد بن ایبک، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، 1391 ق / 1971 م؛ ابن‌قفطی، علی بن یوسف، المحمدون من الشعراء و اشعارهم، به کوشش ریاض عبدالحمید مراد، دمشق، 1359 ق / 1975 م؛ باخرزی، علی بن الحسن، دمیة القصر، به کوشش محمد التونجی، دمشق، 1391 ق / 1971 م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛ سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدر‌آباد دکن، 1397 ق / 1977 م؛ شهرزوری، محمد بن محمود، نزهةالارواح و روضةالافراح، به کوشش خورشید احمد، حیدر‌آباد دکن، 1396 ق / 1976 م؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش س. ددرینگ، دمشق، 1953 م؛ یاقوت، ادبا.

بخش علوم

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: