زفاف
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 25 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246880/زفاف
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
در فیروزآباد، به هنگام ورود عروس به حجله، زیر پای عروس و داماد «مورد» (ه م) میپاشند تا همیشه سبز باقی بمانند. عروس و داماد 7 روز در حجله میمانند و در این مدت، ناهار عروس و داماد برعهدۀ مادر عروس است. بعد از گذشتن این مدت، درِ حجله طی مراسمی بازمیگردد و مادر عروس نانشیرینی و شکرپلو به خانۀ داماد میآورد (ممیزی، 160). در میان برخی یزیدیها، در حجله، داماد عروس را با سنگریزه میزند تا برتری خود را به زن نشان دهد، سپس قرص نانی را بر سر عروس میشکند، به این معنی که زن باید با فقرا مواسات کند. این دو عمل در کتاب مقدس آنها، مصحف رش، آمده است و عملکردن به آن را واجب میدانند (غضبان، 98). در سیرجان، بعد از زفاف مادر عروس حلوایی به نام «آبروغن» درست میکند و به خانۀ داماد میفرستد. این حلوا خواص دارویی دارد و باعث پیشگیری از امراض زنانه میشود. سیرجانیها نماندن داماد در حجلهخانه را دلیل بر بیعلاقگی او به عروس میدانند. عروس نیز پیش از پاگشا، نباید از منزل خارج شود؛ در صورت وقوع این امر، او را زنی سبکسر، ناسازگار و بیعلاقه به زندگی خود میدانند. سیرجانیها بهحجلهرفتن و عمل زفاف را «یکجاشدن» میگویند و پس از زفاف میگویند: «دوماد دومادی شد، عاروس عاروسی شد» (گلابزاده، 187؛ نیز نک : مؤیدمحسنی، 91-97). در اقلید فارس، عروس پیش از ورود به حجله، نوک کفش خود را داخل ظرف آب فرومیبرد و 20 تن از زنان سرشناس شهر پس از 3 روز ماندن در حجله، او را بیرون میآورند؛ سپس، هرکدام از این زنان هدیهای به عروس میدهند که به آن «توحجلهای» میگویند. در این مراسم، مادر داماد حلوای آرد و روغن میپزد (خیراندیش، 396). بلوچها با پردهای سفید، اتاقکی در گوشۀ اتاق درست میکنند که درواقع حجلۀ عروس است و در خانۀ عروس بسته میشود. عروس را پس از غسلدادن، به مدت 3 روز در این اتاقک نگه میدارند. او به غیر از شبها، از آنجا بیرون نمیآید. بعد از این مدت داماد در مراسمی، مولوی (آخوند) را حاضر، و عروس را بهنیابت عقد میکند؛ بعد از آن، داماد را به حجله میبرند. در این موقع، نخست نوکر، و سپس کنیز عروس جلو ورود داماد را میگیرد و داماد باید آنها را راضی کند. سپس در حجله، بر سر عروس و داماد سکه میریزند و سرهایشان را به علامت همسری به هم میکوبند (ریاحی، 48-50). مشکینشهریها، به چند روزی که عروس و داماد در حجله میمانند، «کردگ» (قوروق) میگویند (ساعدی، 144). اگر عروس از حجله باردار میشد، معتقد بودند که او «حجلهگیر» شده است و اگر چند ماه میگذشت و حامله نمیشد، میگفتند «چلهگیر» شده است؛ یعنی اینکه زنِ عزاداری پیش از چلۀ مردۀ خود، با لباس سیاه به خانۀ عروس رفته است (مونسالدوله، 71). در تهران قدیم باور داشتند که اگر دختر در شب عروسی قاعده شود، «آمد دارد» و کاروبار شوهرش خوب خواهد شد؛ همچنین اگر عروس دست آلودهاش را پس از زفاف به صورت کسی بکشد، باعث عزت و آبروی آن شخص میشود. اگر عروس به زور تصرف شود، با دشمن زندگی میکند (شهری، 3/ 140-141). در ادبیات شفاهی، ترانههای بسیاری با گویش و لهجههای متفاوت دربارۀ زفاف وجود دارد که بازگوکنندۀ امیال و آرزوهای عروس و داماد، و بیشتر زبان حال داماد است که پس از تحمل فراق و جدایی، به کامیابی و کامجستن رسیده است. در این ترانهها، خانوادهها بهخصوص خانوادۀ داماد (مادر و خواهر) شادمانی خود را از این وصلت و زیباییهای عروس و داماد و نیز آرزوهایی که برای آنها دارند، بیان میکنند؛ ازجمله میتوان به این نمونهها اشاره کرد: شیردوماد توی حجله، بوسه ورگل میزنه/ کاسهچینی، توی طاقچه، بانگ بلبل میزنه/ / ... کی تو حجله، کی تو حجله، شیردوماد با زنش/ کی بگرده دور حجله، مادر پیرزنش (مؤیدمحسنی، 113)؛ اسب کاکام زین کنین، تا من ببندم چکمشه/ شما برین عاروس بیارین، من ببندم حجلشه (همو، 112). وصف اندام عروس از زبان داماد: لبت قیطون، که ابروت دمب ماره/ به روی سینۀ سفید، جفت اناره/ / اناره بشکنین آبش بگیرین/ دوای عاشقی آب اناره (قضاوتی، 161). دربارۀ شب زفاف و چگونگی برخورد عروس و داماد داستانهایی نیز وجود دارد که بیشتر جنبۀ طنزآمیز دارند؛ برای نمونه، نقل کردهاند که داماد کمرویی در حجله، سر را میان زانوها قرار میدهد و با عروس که او نیز کمرو بوده است، نه حرفی میزند و نه دستی به سوی او دراز میکند. داماد تا نیمهشب، به این حال باقی میماند و هر لحظه سرش میان دو زانو فروتر میرود تا اینکه ناگهان به صدا درمیآید که: «مادرونم، خواهرونم، شب گذشت ... ». عروس که مدتها در گوشهای از حجله کز کرده بود، ناگهان پاسخ میدهد: «مادری نیست، خواهری نیست، زانویت از سر گذشت» (کتیرایی، 202). براساس داستانی دیگر، پسری عزیزکرده عادت داشت که پیش از خواب سینۀ مادرش را به دهان بگیرد. در شب عروسی، مادر که نگران خواب پسرش بود، به در حجله میرود و میگوید: «ننه پستون پستون». پسر نیز ذوقزده میگوید: «پستون بره قبرستون، اینجا شده گلستون» (انجوی، 273؛ دهخدا، 4/ 1857؛ برای نمونهای دیگر از همین داستانها، نک : بهمنیار، 403). افزون بر این داستانها، مثلهای فراوانی نیز دربارۀ شب زفاف در میان مردم رایج است که به برخی از آنها اشاره میشود: عروس که به ما رسید، شب کوتاه شد (امینی، 405)؛ از ختنهکنان پدر گرفت تا شب زفاف مادر دررفت (مازندرانی) (ذوالفقاری، 1/ 288)؛ شب زفاف (عروس) در خانه نماند و شب عزا میت بر روی زمین (آذری)؛ شب زفاف کم از تخت (صبح) پادشاهی نیست، به شرط آنکه پسر را پدر کند داماد (همو، 1/ 1240)؛ شب شوهر (شب زفاف) و شب مرگ در خانه نمیتوان خوابید (آذری) (همو، 1/ 1241)؛ دختر پیر از حجلۀ شب زفاف واهمهای ندارد (همو، 1/ 949).
آل احمد، جلال، تاتنشینهای بلوک زهرا، تهران، 1353 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ افندی بایزیدی، محمود، آداب و رسوم کردان، به کوشش الکساندر ژابا، ترجمۀ عزیز محمدپور داشبندی، تهران، 1369 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، علمی؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1358 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، بیجا، 1371 ش؛ ایرانی، اکبر، «آداب ازدواج و عروسی در کُلور امامرود خلخال»، نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم 12؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بخشیزاده، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ بزرگزاده، عبدالسلام، «مراسم ازدواج در منطقۀ مکران بلوچستان»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1387 ش، شم 13؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1369 ش؛ بهنیا، علاءالدین، بررسی مردمشناسی طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی، کرمان، مؤسسۀ کویر؛ تفسیر نمونه، به کوشش ناصر مکارم شیرازی، قم، 1369 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ خلج، حسین، «آیین زناشویی در آینهورزان»، هنرهای زیبای کشور، به کوشش صادق کیا، تهران، 1341 ش، شم 2؛ خیراندیش، مهدی، بِل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازانی، ابوتراب، زن در دوران شاهنشاهی ایران، تهران، 1350 ش؛ ریاحی، علی، زار و باد و بلوچ، تهران، 1356 ش؛ زیانی، جمال، فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، 1354 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شهبازی، عبدالله، ایل ناشناخته، تهران، 1366 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ «عروسی در ایل»، نامۀ نور، تهران، 1359 ش، شم 8- 9؛ عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهر بابک، کرمـان، 1383 ش؛ غضبـان، جعفـر، یـزیدیها و شیطانپرستها، تهران، 1341 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ق؛ فاروقی، ابراهیم، شرفنامۀ منیری یا فرهنگ ابراهیمی، به کوشش حکیمه دبیران، تهران، 1385 ش؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، 1374 ش؛ قضاوتی، اسدالله، «دوبیتیها»، کتاب هفته، تهران، 1340 ش، شم 9؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ گلابزاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ ممیزی، ابوالقاسم، «مراسم و آداب عروسی در فیروزآباد»، کتاب هفته (نک : هم ، قضاوتی)؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نادری، علیاصغر، میغاننامه، سمنان، 1389 ش؛ نجمی، ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، 1364 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیرومند، محمدباقر، یادی از شوشتر، تهران، 1384 ش؛ وفایی، شهربانو، سیمای میراث فرهنگی مازندران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش.
آمنه میرمطهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید