صفحه اصلی / مقالات / روزه /

فهرست مطالب

روزه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 11 اردیبهشت 1401 تاریخچه مقاله

در قدیم، رسمی به نام «شب‌خوانی» در ماه رمضان وجود داشته است؛ بدین صورت که هر شب، مردان خوش‌صدا پس از نیمه‌شب، به بالای خانه رفته و با صدای بلند به خواندن ادعیه و اشعار نیایشی می‌پرداختند. شب‌خوانی معمولاً در 3 نوبت انجام می‌گرفت که هریک نمودار زمان مشخصی بود و مردم از روی آن می‌توانستند ساعت را تنظیم کنند. شب‌خوانیهای ماه رمضان از نخستین شب ماه رمضان شروع می‌شد (مشایخی، 201؛ رضایی، 486). از آداب دیگر ماه رمضان باید به «اللٰه رمضونی یا رمضانی» اشاره کرد که ویژۀ جوانان و نوجوانان بود و بیشتر در نیمۀ ماه رمضان اجرا می‌شد (نک‍ : ه‍ د، رمضانی). 
شبهای رمضان یکسره به دعا و عبادت سپری نمی‌شد؛ به‌ویژه در تابستان مردم تا صبح بیدار می‌ماندند: بعضی مشغول عبادت و خواندن دعا و قرآن می‌شدند تا ثواب این شبها را به دست آورند؛ برخی هم بیدار می‌ماندند که بتوانند صبح تا ظهر بخوابند و اثر روزه در آنان کمتر باشد؛ دستۀ سومی هم بودند که شبها را به قمار می‌پرداختند و می‌گفتند اگر به این کار نپردازند، ناچارند بخوابند و روز خوابشان نخواهد برد و روزه برایشان مشکل می‌شود. این دسته بیشتر اعیان‌زاده‌ها بودند، ولی روزه را به هر حال می‌گرفتند (مستوفی، همانجا). در برخی مناطق، شبها بعد از افطار اهالی شهر بیرون آمده، در چای‌خانه‌ها یا جلو مغازۀ دوست و آشنا می‌نشستند و گروهی هم قدم می‌زدند (پاینده، 174). برخی این شبها را به دعا، شب‌نشینی، دیدوبازدید و بازیهای محلی مثل «گل‌بازی» و «ترنابازی» (ه‍ م‌م) می‌گذراندند (اخوان، 158). 
آخرین آداب روزه‌داران، برگزاری عید فطر است که مراسم خاصی دارد. خواندن نماز عید به جماعت، رفتن به مزار درگذشتگان و نیز دیدوبازدیدهای خانوادگی از جمله آداب عید فطر است (نک‍ : ه‍ د، فطر، عید). بنا به اعتقادات مذهبی، روز اول ماه شوال را کسی نباید روزه بگیرد، ولی در بیرجند برخی روز دوم را روزه گرفته و به‌اصطلاح، ماه رمضان را بدرقه می‌کردند (رضایی، 495). مردم بروجرد با خوش‌دلی ماه رمضان را بدرقه کرده، آیینی به نام «جای خالی» را برگزار می‌کردند. آنان سحرگاه روز بعد از تمام‌شدن ماه رمضان، بیدار شده، مثل همۀ سحرهای گذشته سفره‌ای پهن کرده، غذا خورده و به این ترتیب، با ماه رمضان وداع می‌کردند. معمولاً برای وداع با ماه رمضان مناجاتی هم خوانده می‌شد (کرزبر، 293؛ نیز نک‍ : مؤیدمحسنی، 307). 
به‌جز روزۀ ماه رمضان، انواع دیگری از روزه نیز در بین مؤمنان متداول است؛ برای نمونه، در کازرون، در اولین سه‌شنبۀ ماه رجب، تازه‌عروس به نیت سلامتی داماد روزه می‌گرفت و غروب همان روز پیش از اذان، از طرف خانوادۀ داماد مجمعه‌ای پر از خوراکی و هدیه‌ای گران‌بها برای عروس فرستاده می‌شد. این روزه را «روزۀ بخت» و نیز «روزۀ تخت» می‌گفتند (حاتمی، 32). در دوان، برخی نذر می‌کردند که هرساله از روز اول ماه ذیحجه تا ظهر روز عید قربان روزه بگیرند و ظهر آن روز با گوشت قربانی، روزه‌شان را افطار کنند (لهسایی‌زاده، 114). 
برخی برای برآورده‌شدن آمال و آرزوها و حاجات خود نذر می‌کنند تا در روزهای معینی از ماههای رجب و شعبان روزه بگیرند. روزهای روزه‌داری در ماه رجب معمولاً سه‌شنبه‌ها ست. در گذشته، سه‌شنبۀ اول ماه، برای نذر سلامتی پسر خواهر یا برادر گرفته می‌شد؛ سه‌شنبۀ سوم ماه، روزۀ فرزند؛ و سه‌شنبۀ چهارم، روزۀ برادر می‌گرفتند. در 17 رجب، روزۀ بخت گرفته می‌شد. در 13، 14 و 15 رجب برای ثواب و سلامتی خود روزه می‌گرفتند. در شعبان، روزهای 13 تا 15 را «قربت الی‌الله» روزه می‌گرفتند (همو، 116-117). در بعضی جاها روزهایی از ماه شعبان را برای روزه‌گرفتن مستحب می‌دانند (اخوان، 155). مردم کردستان هم در ایام عرفه اغلب روزه می‌گیرند (فاروقی، 305). در کرمان، برای دفع مرض از 7 فاطمه‌نام گدایی کرده، روز سه‌شنبه را روزه گرفته و آش می‌پختند و با آن افطار می‌کردند (لاریمر، 62). 
یکی از جلوه‌های مهم حضور فعال و تأثیرگذار روزه در فرهنگ ایرانیان، کثرت ترکیبات و تعبیراتی است که با این کلمه ساخته شده است، از قبیل روزه‌گیری (مستوفی، 3/ 272)، روزه‌داری (همانجا)، روزه‌گشایی (زرین‌کوب، نقش ... ، 437)، روزه‌دار (سعدی، 388)، روزه‌خور (شهری، 3/ 330)، روزه به دهن (بیهقی، 640)، روزه‌گشا ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه)، روزه شکستن (آل احمد، 67)، خوان روزه (حافظ، 93)، ماه روزه (فرخی، 51) و جز اینها. در تلمیحات و تمثیلات و کنایات نیز با واژۀ «روزه» به وفور روبه‌رو می‌شویم که از ژرفای نفوذ آن در ذهن و زبان مردم ایران حکایت می‌کند؛ برای مثال، روزه به روزه بردن ( لغت‌نامه، ذیل واژه)، و روزۀ شک‌دار گرفتن (شهری، 3/ 39). همچنین، در مثلهای فارسی استخدام روزه و مضامین برگرفته از آن بسیار معمول است؛ برای نمونه: روزۀ بی‌نماز، عروس بی‌جهاز، قورمۀ بی‌پیاز (ارشادی، 407؛ عسکری‌عالم، 3/ 210)؛ روزه خوردنش را دیده‌ایم، نماز خواندنش را ندیده‌ایم (دهخدا، 2/ 878؛ عسکری‌عالم، 3/ 212)؛ روزه گرفتن و با گه سگ افطار کردن ( لغت‌نامه، ذیل واژه؛ اسدی، 162)؛ روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم! (عظیمی، 433)؛ روزه به طاقت، نماز تا قیامت (سعیدی، 367)؛ روزه نمازش را درست نمی‌کرده است، اشاره به اینکه در این مدت طویل رنج بردن، چیزی نیاموخته است (دهخدا، 2/ 879). مردم ماه یا هر چیزی را که طولانی به نظر برسد، به ماه رمضان تشبیه می‌کنند و به کنایه می‌گویند: «درازی او شده درازی ماه روزه»، و نیز اگر شخصی با عجله غذا بخورد، دیگران به او می‌گویند: «فلانی مگر ماه دیده‌ای؟» (کرزبر، 290). 
متناسب با فرهنگ مردم هر منطقه و ژرفای باورهای ایشان به معتقدات دینی، عباراتی در اشاره به سهل‌انگاران در عمل به فرایض مذهبی و به‌ویژه روزه، رایج است؛ بدین صورت که کسانی که به عمد روزه‌خواری می‌کردند، افزون بر مجازاتهای شرعی و پرداختهای کفارۀ روزه، با گوشه و کنایه و طنز از سوی مردم مورد بی‌مهری قرار می‌گرفتند. مردم، به‌ویژه بچه‌ها، روزه‌خواران را مسخره کرده، به آنها متلک می‌گفتند. در جهرم و اصطهبانات فارس، روز اول ماه رمضان، بچه‌ها دسته‌دسته در کوچه‌ها راه می‌افتادند و می‌خواندند: «روزه‌گیرا روتون سفید/ ماه رمضون بازم رسید»؛ روز آخر ماه رمضان هم می‌خواندند: «روزه‌خورا روتون سیاه/ ماه رمضون دیگم میاد». در صغاد آباده، این متلک را به روزه‌خواران می‌گفتند: «روزه‌خور بی‌ایمونه/ شوم که میشه حیرونه/ / روزه‌خور دسش کوتان/ شوم که میشه روش سیان». در فرنق خمین بچه‌ها دنبال روزه‌خوارها راه می‌افتادند و با صدای بلند و پی‌درپی این متلک را به آنها می‌گفتند: «روزه‌خوره مش مششه/ اَ ... سگا کشمش‌شه»، یا می‌گفتند: «روزه‌خوره دودوشه/ اَ ... سگا پلوشه/ / روزه‌خور دو دوشه/ پشکل بز پلوشه». در اراک هم بچه‌ها به روزه‌خواران می‌گفتند: «روزه‌خوره دو دوشه/ چقلی مرغ  پلوشه». در دماوند به روزه‌خواران می‌گفتند: «روزه‌خور دمبکی/ اندی بخور بترکی». در ساوه هم می‌گفتند: «هرکه روزه نره/ مثل شغال بدپوز نره»؛ یا به روزه‌گیران و روزه‌خواران چنین می‌گفتند: «روزه‌گیری کارشه/ خدا نگهدارشه/ / روزه‌خواری کارشه/ گُ‍ ... سگ افطارشه». در بجنورد می‌گفتند: «روزه‌خور گم گم/ داشِ گَته وُرکَلَم»؛ در روستاهای بجنورد بر این باورند که آدم روزه‌خور روزی‌اش کم می‌شود، پیشانی‌اش باز نمی‌شود، گره در کارش می‌افتد، برکت از مالش می‌رود، رفیق شیطان می‌شود و آخر هم بی‌ایمان از دنیا می‌رود. این شعر را نیز برای روزه‌خوار می‌خواندند: «ریزه [روزه] خوار دمدمی/ سگ سیای جهندمی». در روستای رودخانۀ تربت‌حیدریه به روزه‌خواران طعنه و کنایه می‌زدند و می‌گفتند: «هو روزه‌خور پُت‌پُتی/ هو روزه‌خور پت‌پتی/ / روزه بخور تا وُرپتی/ روزه بخور تا ورپتی». همچنین، اگر آثار خوراکی روی لبها و دندانهای کسی دیده می‌شد و مطمئن می‌شدند که روزه‌خوار است، بچه‌ها به او می‌گفتند: «آهک کنم نمک کنم/ زغال به ... ون سگ کنم»، یا: «هرکه بخوره روزۀ ماه رمضون را/ در قیامت کشد گناه شمر ملعون را». در سرایان فردوس هم بچه‌ها دنبال روزه‌خوارها می‌افتادند و دم می‌گرفتند: «روزه‌خور پن‌منی/ پن‌پن بخور که ورپتی». روز عید فطر هم این شعر ورد زبان بچه‌های سرایان بود: «آنها که می‌دویدند/ آنها که می‌خزیدند/ / آنها که روزه خوردند/ شکر خدا همه به هم رسیدند». در یزد نیز نسبت به روزه‌خوارها می‌گفتند: «روزه‌خوره روزیتا بخور» (وکیلیان، 139-140). 
ایران‌گردان در گذشته، گزارشهایی از تنبیه روزه‌خواران  داده‌اند، ازجمله اینکه در 1891 م، دو تن که روزه‌شان را می‌خوردند و غافلگیر شده بودند، گوششان را به دیوار میخ‌کوب کردند و رهگذران آنان را لعن و نفرین کرده و رسوا ساختند (نک‍ : ماسه، 1/ 241)؛ ازاین‌رو، افراد نادری که تمایلی به روزه گرفتن ندارند، برای آنکه مورد شماتت هم‌کیشان خود قرار نگیرند، روزه‌خواری خود را پنهان می‌کردند. مجتهدان و حکیمان هم به بیماران نمی‌گفتند که روزه بگیرند یا نه و آن را به خود ایشان می‌سپردند که اگر بیماری‌شان شدت گرفت و باعث آزار و لطمه به سلامتشان شد، روزه نگیرند و به جای آن، کفاره دهند (نک‍ : مونس‌الدوله، 149-150؛ آلمانی، 1/ 269). 

مآخذ

آل‌ احمد، جلال، دید و بازدید، تهران، 1369 ش؛ آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1378 ش؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، 1395 ق/ 1975 م؛ اخوان، مرتضى، آداب و سنن اجتماعی فین کاشان، تهران، 1373 ش؛ ارشادی، عیدی‌محمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، تهران، 1388 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ حمیدی، علی‌اکبر، مردم‌نگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ خوانساری ابیانه، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ رزمی‌نژاد، علیرضا، «آداب و باورهای مردم در ماه مبارک رمضان در لاور رزمی بوشهر»، نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم‍ 12؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، 1380 ش؛ همو، نقش بر آب، تهران، 1368 ش؛ سعدی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صالح طبری، صمد، بابل، سرزمین طلای سبز، تهران، 1378 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، 1353 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387 ش؛ عظیمی، صادق، فرهنگ بیست‌هزار مثل و حکمت و اصطلاح، تهران، 1382 ش؛ عهد عتیق؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، 1992 م؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، 1371 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، تهران، 1355 ش؛ فیض کاشانی، ملا محسن، المحجة البیضاء، به کوشش علی‌اکبر غفاری، بیروت، 1403 ق؛ قرآن کریم؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کریمی، زهرا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ لاریمر، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ محمدی، غلامحسین، فُرگ: جزئی از سرزمین طلایی ایران، شیراز، 1385 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مزداپور، کتایون، «نگاهی به خوردوخوراک در ایران باستان»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1386 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1343-1371 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ موسوی، زهره‌سادات، «روزه در آیین یهود و مسیحیت»، اخبار ادیان، تهران، 1384 ش، س 3، شم‍ 4؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش؛ وندیداد، ترجمه و به کوشش هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1349 ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، 1347 ش؛ نیز: 

Boyce, M., «A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian», Acta Iranica, Leiden, 1975, S. 3, vol. II.
حسن اکبری بیرق

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: