ده و ده نشینی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 20 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246697/ده-و-ده-نشینی
دوشنبه 19 خرداد 1404
چاپ شده
4
خسروی نوشته است: ظاهراً فضای دهقانی در ایران از سدۀ 3 ق به بعد، آغاز به شکلگیری کرده است. پیش از آن، زارعان ایرانی در نظام برزگری به سر میبردند و برزگران هیچگونه حقی نسبت به زمین نداشتند. همۀ تولید و مازاد آن به صاحبان زمین میرسید و برزگران تنها یک سهم در برابر کار دریافت میکردند. پس از اسلام آوردن ایرانیان، فقهای اسلامی، بهخصوص ابوحنیفه (82-150 ق/ 701-767 م) مزارعهای را که برزگران با گذاشتن یک عامل در آن شرکت کنند و از محصول به نسبت 6/ 1 یا 7/ 1 سود برند، فاسد میدانست. از سدۀ 3 ق/ 9 م به بعد نظام برزگری از بین رفت و زارعان ایرانی در فضای دهقانی قرار گرفتند و روابط مزارعه بین مالک و دهقان با در نظر گرفتن عوامل پنجگانه و حق نسق (حق نسبت به آب و خاک)، شکل گرفت (جامعهشناسی، 78). در اوایل دورۀ اسلامی، ده به ناحیهای گفته میشد که مرکز آن قصبه بود. در زبان عربی، قریه به معنای ناحیۀ دارای مساکن و ابنیه و ضیاع، و نیز به معنی شهر به کار رفته است (ابنمنظور، 15/ 177). بیشتر مؤلفان سدههای 4 ق/ 10 م به بعد اشارههایی به ده/ دیه/ دیهه داشتهاند. نرشخی در همان سده، از دیهههایی به نامهای طوایس، اسکجکت، شرغ، زنْدنه، وردانه، اَفْشنه، بَرْکَد، رامتین، رامش و ورخشه از اعمال بخارا یاد کرده، و بهتفصیل مسجد جامع، شارستان، بازارهای ادواری و موقعیت جغرافیایی و اهمیت آنها را از نظر بازرگانی توصیف کرده است. این دیههها توجه شاهان و امیران و حاکمان و تجار را جلب کرده بوده است. نرشخی بر توانگری اهل این دیههها اشاره دارد و تأکید میکند که توانگری آنها بر پایۀ کشاورزی نبوده است (ص 13-21؛ نیز نک : بیرونی، 310، 311). از سدۀ 5 ق/ 11 م واگذاری اراضی به اشخاص یا اِقطاع معمول شد و عدهای صاحب زمینهای گسترده شدند و این امر به مستقر شدن مأموران لشکری در املاک زراعی منتهی شد (لمتن، 36-37). انحطاط در زندگی دهنشینی ایران با بروز حملۀ مغولان به اوج خود رسید و تا اواخر سدۀ 7 ق/ 13 م ادامه یافت که در آن زمان، یورشهای تیمور لنگ موجبات انهدام شبکۀ آبیاری سیستان را فراهم آورد (سهامی، 29). مؤلف قابوسنامه در سدۀ 5 ق/ 11 م، توصیههایی در آیین دهقانی و شیوۀ کشت و زرع و نگهداری جفت گاو و شخم زمین و جز آنها کرده است (عنصرالمعالی، 240). نظامی گنجوی در سدۀ 6 ق/ 12 م در مخزن الاسرار، اشارهای به «دِهِ ویران» دارد (ص 129-130). سنایی غزنوی نیز در همان سده، دلی را که فقط در آن دغدغۀ گاو و خر و ضیاع و عقار باشد، به دیه تشبیه کرده است (ص 199). در همان سده، نظامی عروضی در شرح زندگی فردوسی (ه م)، او را از دهاقین طوس از دیه بزرگ باژ و از ناحیۀ طبران یاد کرده است (ص 75). در همان متن، از دو پاره دیه به نامهای غوره و درواز یاد شده که خانههایی با باغ و بستانی در مسیر باد شمال داشتهاند (همو، 51). در زمان حکومت ایلخانان مغول بر ایران (654- ح 750 ق/ 1256- 1349 م)، بهاستثنای ناحیۀ اصفهان که از حملۀ مغول به دور ماند، بنیانهای زندگی روستایی از هم پاشید و باعث تخریب تأسیسات آبی شد و تأثیر سوئی بر وضعیت کشاورزی گذاشت (مرتضوی، 30). حمدالله مستوفی در نیمۀ دوم سدۀ 8 ق/ 14 م نوشته است: ولایت اصفهان 400 پاره دیه دارد و پارهای از این دهها دارای بیش از 000‘1 خانهاند و در آنها بازار و مساجد و مدارس و خانقاه و حمامها ست و آنها را معظم قرى، و در ولایات دیگر شهر میخوانند (ص 50-51). در دوران حکومت صفویه (ح 905-1135 ق/ 1499-1723 م)، روستاها توسعۀ بسیار یافتند (مرتضوی، 30-31). جامی در سدۀ 9 ق/ 15 م، از دِه و دهقان، و زحمات دهقانان برای بارورکردن باغ و بستان سخن گفته است (ص 572-573). ولی حملۀ افغانها، و پس از آن، ترکتازی نادر و تزلزل زندیه باعث فروپاشی دوبارۀ نظام اجتماعی شد (مرتضوی، 31). در زمان حکومت قاجارها (1210-1343 ق/ 1795-1925 م) نظام خانخانی در روستاها توسعه یافت و مالک نهتنها بر زندگی اجتماعی روستا نظارت و حتى سلطه داشت، بلکه بسیاری از امور زندگی خصوصی روستاییان، از طریق عواملش در حیطۀ رسیدگی او قرار داشت (همو، 31-32). یکی از مهمترین تأثیرات انقلاب مشروطیت (1323-1327 ق/ 1905- 1909 م) نفوذ فکر آزادی و مشروطهخواهی در روستاها بود. مجلس اول بساط تیولداری را برانداخت و برخی از رسوم کهنه، مثل بیگاری رعایا را منع کرد و ساختن خانۀ رعیتی را لازم شمرد. رعایا کموبیش فهمیدند که طبقۀ زارع دیگر بندگی همجنسان خود را نمیپذیرند (آدمیت، 69، 87). در سدۀ 14 ق، طبقۀ تیولدار که همان اقطاعداران بودند، مبدل به طبقۀ بزرگمالکان شدند (لمتن، همانجا). سیاحان نیز در سفرنامههای خود به شرح و توصیف دههای ایران پرداختهاند که از آن جملهاند: مارکوپولو (652-724 ق/ 1254-1324 م) و ابنبطوطه (703- 799 ق/ 1303-1397 م)، و از عهد صفوی به بعد تاورنیه، شاردن، پیترو دلا واله، کرزن، سایکس و جز اینان. روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه نیز حاوی مطالب ارزندهای دربارۀ ده و دهنشینی در ایرانِ دورۀ قاجار است. پولاک در سفرنامۀ خود (1268 ق/ 1852 م) شرح مفصلی از دهها و دهنشینان ایران در عصر ناصرالدین شاه آورده است (ص 348-357)؛ آلمانی نیز اشاراتی به دهات ایران دارد (ص 223-226). فلاندن در 1256-1257 ق/ 1840-1841 م، از شیوۀ گرم کردن خانه در ده کردنشین صوفیان سخن گفته است (ص 57). دیولافوا نیز از بر مسندِ قضاوت نشستنِ کدخدای یکی از دهات ورامین و از حد اختیارات او که تا حد چوب زدن و جریمه کردن بوده، سخن گفته است (ص 144).
سازماندهی فضای ده برپایۀ معماری بومیِ برخاسته از فرهنگ مردم و شیوۀ اندیشه و زیستِ تودهها است و رویکرد کلی آن متوجه نیاز فرد و جامعه است؛ مجموعۀ این مجتمعهای انسانی گویاترین مدرک برای درک پویایی فرهنگ است (کریمی، «بررسی ... »، 145-146). این فضاسازی پیوند نزدیکی با مسائل مربوط به محیط طبیعی، نوع معیشت، شکل تولید، سیر تکوینی زندگی اجتماعی، قدرت فنی، ذوق هنری، معیارهای اجتماعی، بنیادهای خانوادگی و خویشاوندی، سنتها و عقاید، پندارها و باورها، و در نهایت حیات مذهبی و معنوی انسان دارد (همان، 143). معمولاً در میان دهنشینان، «نوعی اعتقاد مذهبیِ درونی، سوای اعتقادات طبقات تحصیلکرده وجود دارد و اغلب میان این دو نظام اعتقادی، تعارضی موجود است. به علت نقل سینهبهسینۀ بخشهایی از این سنت مذهبی نهفته، تاریخ مدون معمولاً یادی از آنها نمیکند» (مور، 42). در فرهنگ روستایی، تمایزی بین رفتارها و احساسات قدسی و غیرقدسی برقرار نیست؛ این دو عموماً جایگاه مشترکی دارند و نظامهای دینی و اخلاقی با هم مترادفاند (لانگ، 22). بازتاب همۀ این پدیدهها، نهادها و عوامل در سازههای عمـومی و سکـونتگاههای خصـوصی ــ بـه عنـوان شکلدهندۀ کالبد ظاهری ده ــ متجلی میشوند. مردمشناسان مسکن را پیچیدهترین پدیدۀ ملموس و مرئی در پویش تحولی انسان در بستر فرهنگی او میدانند. این پدیده بهمنزلۀ طرز بیان قابل لمس و رؤیتی از ارزشهای متغیر مادی و نیز از استعارات و مفاهیم بنیادی معنوی و درنهایت، از شیوۀ زندگی انسان است که بهسهولت و فوریت مشاهده میشود؛ بنابراین، دهکده محصول مجموعهای از کیفیات و کمیات عوامل و عناصر تشکیلدهندۀ جامعه است (کریمی، همان، 143-144). معماری بناهای سادۀ ده برگرفته از سنت مردمی، یعنی سنت بیواسطه و ناخودآگاهی است که در بطن یک فرهنگ بومی جریان دارد و بهگونهای معنوی و مادی متأثر از نیازها و ارزشهای مربوط به آنها ست؛ از خواستها و تخیلات انسانی سرچشمه میگیرد؛ از مصائب، رنجها، شادیها و آرامشهای انسانی پیروی میکند و معماران متخصص، هنرمندان حرفهای و یا معماران داخلی و تزیینگران حرفهای در ساخت آنها دخالتی نداشتهاند (همان، 147). در ده، که یک جامعۀ سنتی است، همه از الگویی پیروی میکنند که حاصل همکاری شمار بسیاری از افراد، براساس نیازهای معین و مشترک و بسیاری مسائل دیگر در طی نسلهای متمادی و ضامن تداوم آن است. رئیس و اعضای فعال خانوادۀ دهنشین معمولاً دارای همۀ شناختهای فنی موجود در جامعهاند و به تمامیِ احتیاجات سکونتی و معیشتی خود آگاهاند و قادرند به پیروی از فناوری و الگوی موجود، کلیۀ نیازهای فنی و معماری خود را که برای همه شناخته شده است، شخصاً برطرف کنند (همان، 149). دِه در ایران، عرصهای اجتماعی ـ اقتصادی است. فرهنگ مادی دهات ایران، از لحاظ سکونتگزینی و قابلیت بهرهبرداری و ابزار و ادوات کشاورزی و جز اینها تا چندی پیش دیرپا بود و در گذر زمان، تقریباً بدون تغییر باقی مانده بود؛ اما سازمان اجتماعـی ـ اقتصادیِ آن بـا دگرگونیهـای نسبتـاً سریـع نـاشی از اصلاحات سال 1341 ش و انقلاب اسلامی (1357 ش) در تعارض جدی قرار گرفت (اهلرس، 61، 62-63). پیش از آغاز اصلاحات ارضی، و حتى مدتی پس از آن، مساحت اراضی زراعی ده با جفت گاو سنجیده میشد و مقدارِ حقابۀ هر جفت گاو زمین نیز اندازۀ زمین زیر کشت دهقانِ صاحب نسق را معلوم میکرد و این حقابه نیز براساسِ مدار گردش آب در شبانهروز تعیین میشد. دهقانان هر ده در زمینهای زراعی، واحدهای کار زراعی (نک : ادامۀ مقاله) تشکیل میدادند و با هم همکاری میکردند که هنوز هم آثار آن باقی است. تعریف عرفیِ ده، با زمینها و کار زراعی در آن و شیوۀ آبیاری مفهوم پیدا میکرد (خسروی، جامعه ... ، 7- 8). تحولاتی که در روستا به دنبال اصلاحات ارضی صورت گرفت، همه به جدایی هرچه بیشتر نیروی کار از فعالیت کشاورزی و روستایی انجامید. تقسیم زمین فقط میان دهقانان صاحب نسق صورت گرفت و عملاً گروهی از روستاییان که فاقد نسق بودند، بدون زمین باقی ماندند. از سوی دیگر، این تحولات باعث رواج بیشتر پول و مبادلات نقدی در روستاها شد. وابستگی به اقتصاد پولی به همراه تحول در ساخت مالکیت ارضی و مکانیزهکردن کشاورزی از عوامل تأثیرگذار بر روند مهاجرت روستاییان به شهرها بود (نک : حسامیان، 59-60). تـولید در بیشتـر روستاهای ایران ــ که در آنها زمین ارزش اساسی دارد و بیشتـر غـلات کاشتـه میشـود ــ در چهارچـوب زمینهای زراعی واحدهای کار زراعی، یا سازمانهای جمعی سنتیِ تولید، شکل میگیرد. نام این سازمانها در روستاهای نقاط مختلف ایران متفاوت، و مثلاً در روستاهای این مناطق چنین است: در تهران: بنه، در شیراز: حراثه/ هراسه، در کهگیلویه: درکار، در خراسان: صحرا، در سیستان: پاگاوی، در خوزستان: خیش، در نواحی غربی: جفت، و در ساری: هشتهبند. این سازمانها یا واحدهای زراعی، یا تعاونیهای سنتی از نظر وسعت زمین و میزان عوامل و مشارکت نیروی کار نیز تفاوت دارند. در جاهایی که آب نقش اصلی را دارد، سازمانهای تولید جمعی بسیار کوچکترند و مقدار آنها براساس مقدار آب یا مقدار بذر مشخص میشود؛ مثلاً میگویند: «یک استکان/ فنجان زمین» که منظور مقدار زمینی است که در مقطع زمان پرشدن یک فنجان آبِ ساعت آبی (نک : ه د، طاس و فنجان) زارعان مشروب میشود، و یا میگویند: «یک قفیز زمین» که منظور آن مقدار زمینی است که با یک کیلۀ معین بذرافشانی میشود. مقدار این واحدها در نقاط و حتى در روستاهای مختلف، متفاوت است (مؤمنی، 68). در بسیاری از روستاها نیز دهقانان با امکانات متفاوت بهصورت انفرادی و یا به کمک خانواده و یا کارکنان مزدور کار کشت خود را سامان میدهند (همو، 69). در آغاز گذار به سرمایهداری در ایران، دِه مکان اصلی تولید و استقرار جمعیت به حساب میآمد و 72٪ از جمعیت کشور را در خود جای داده بود و 80٪ از تولید داخلی در بخش کشاورزی صورت میگرفت (حسامیان، 38). در مقطع زمانی 1300-1320 ش، شهر بهصورت مکان تحقق تجددطلبی، و روستا بهصورت مکان ایفای شیوههای کهنِ تولید ظاهر شد و باعث ماندگاری جمعیت و بهویژه نیروی کار در ده گردید و شهر متکی بر مازاد تولید کشاورزی شد که به دست روستاییان تهیه میگردید و در شهر، مورد معامله قرار میگرفت (همو، 41). از 1320 ش روندِ در حاشیه قرار گرفتنِ بخش کشاورزی ایران آغاز شد و بهویژه از 1332 ش به بعد، با تثبیت نقش نفت به عنوان محصول صادراتی، شهر متکی به مازاد اقتصادی حاصل از صدور نفت، و به محور اصلی تحولات جامعه بدل گردید؛ از آن پس، بخش کشاورزی، با محوریت ده، دیگر مجال رونق یافتن و تبدیل شدن به بخش صادراتی را پیدا نکرد و شبکۀ روابط شهر و روستا دچار گسیختگی شد (همو، 46-47). با اعلام خاتمۀ برنامۀ اصلاحات در دهۀ 1350 ش، نهتنها هزاران هکتار زمین دستبهدست شد، بلکه نظم اجتماعی و اقتصادی دهات ایران نیز دگرگون گردید. براساس این اصل که «زمین متعلق به کسی است که روی آن کار میکند»، مناسبات سنتی مالک و زارع از بین رفت و صدها هزار واحد زراعی خُرد خانوادگی برپا شد و بر پایۀ قانون ارث، مزرعهای که از طریق اصلاحات ارضی واگذار شده بود، به قطعات کوچکتر خرد گردید و اصلاحات و نتیجۀ آن یک فاجعه خوانده شد (اهلرس، 70).
دهنشین در فضای جغرافیایی معینی که تغییرات آن بطیء است، زندگی میکند؛ او با نظام اقتصادی خاصی که ارکان آن زمین، آب، تولید زراعی و مبادله است، سروکار دارد. جامعۀ دهقانی همچون یک نظام همبسته عمل میکند، به گونهای که اجزاء متفاوت آن موجب تداوم و تناوب تولید کشاورزی و ادامۀ زندگی دهنشینی میشود. چنین جامعهای عناصر فرهنگی خاص خود را دارد، مثل قنات و فرهنگ مربوط به آن و نظامهای آبیاری سنتی که فقط مرتبط با تولید زراعی است و در فرهنگ شهری نمودی ندارد. ساختار قشربندی چنین جامعهای را عوامل فرهنگی و اقتصادی سنن دهقانی تعیین میکند (نک : صفینژاد، سراسر اثر). خسروی در جامعهشناسی ده در ایران با مهم شمردن ضابطۀ مالکیت بر زمین زراعی و بر مبنای مشارکت در تولید زراعی، قشرهای دهنشین ایران را بدین شرح تقسیم کرده است: 1. دهنشینان توانگر، دهنشینانیاند که صاحبِ 5 تا 30 هکتار زمین، آب، بذر، و ابزار تولیدند و با برقراری روابط مزدوری و سهمبری و بهرهکشی از دهنشینان تهیدست، کشاورزی میکنند؛ 2. دهنشینان خردهپا، دهنشینانیاند که اندازۀ زمین آنها بین 2 تا 5 هکتار است؛ 3. دهنشینان کمزمین آنهاییاند که تا 2 هکتار زمین دارند؛ 4. خوشنشینان (نک : ه د، خوشنشین)، که فضای جامعهشناختی آنها بهکلی با فضای دهقانی متفاوت است. اینها مورد پذیرش دهقانان نیستند و در تولید نقش اساسی ندارند و از لحاظ حقوقی تفاوتهایی با دهقانان دارند و وابستگی به زمین در بین آنها اندک است (ص 79-81). خوشنشینان ــ که در خراسان به آنها آفتابنشین میگویند (همان، 85) ــ پس از دهقانانِ صاحب نسق، در فضای جامعۀ روستایی، بزرگترین گروه اجتماعیاند که صاحب نسق نیستند و نسبت به زمین حقی ندارند (همان، 83). اینها به دو دسته تقسیم میشوند: 1. سوداگرانِ دِه، شامل مغازهداران، پیلهوران، سلفخران، و نزولخواران؛ 2. کارگرانِ روستا که خود دو گروهاند: الف ـ کارگـران ده، شاملِ عملهها، کارگران کارخانهها، قالیبافها، و بافندگان دیگر، ب ـ کارگـران کشاورزی شاملِ تراکتوررانان، دشتبانان، درودگران، برزگران، صیفیکاران و باغبانان (همان، 85). نقش و وظایف طبقات سِنی موجود در بطن جامعۀ ده بدینگونه است: برگزاری جشنها برعهدۀ جوانان، ادارۀ امور اقتصادی برعهدۀ بزرگسالان، و محافظت از آداب و رسوم و فرهنگ برعهدۀ پیران است (مندرس، 183-184). درگذشته در هر دهی هرم قدرت را این افراد تشکیل میدادند: ارباب، مباشر، کدخدا، سرمیراب، آبیار، سربنه، ریشسفید و معتمد که در طی تحولات 40سالۀ اخیر، ارباب و مباشر از رأس این هرم حذف شدهاند، ولی مالک و خردهمالک ظاهراً در رأس این هرم باقی ماندهاند. کدخدا نمایندۀ دولت در ده بود و به معرفی مالکِ دِه از طرف بخشداری منصوب میشد؛ کمک به پذیرایی از مأموران دولتی و رسیدگی به سربازگیری، حضور در خرمنگاه و تقسیم محصول و جز اینها از وظایف او بود (آل احمد، 27- 28). مباشر، حقوقبگیر مالک و مسئول جمع کردن سهم ارباب بود. مستأجر هم سهم اربابی را خودش جمع میکرد و به مالک اجارهبهایی سالیانه میداد. اینها نمایندۀ رسمی مالک بودند (همو، 28). دهات ایران از لحاظ بومشناسی، قومشناسی، فضاهای سکونتی، معماری و مصالح، شکل بنا، وسعت و بسیاری جنبههای دیگر تفاوتهای آشکاری با هم دارند، ولی پیش از «اصلاحات ارضی» به واسطۀ ساختارهای اجتماعی و مناسبات خاصی که میان زمینداران و زارعان وجود داشت، نوعی همسانی در آنها دیده میشد که بهرغم تنوع منطقهای بارز در مناسبات مالک و زارع، میشد آن را «ده ایرانی» نامید (اهلرس، 61).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید