صفحه اصلی / مقالات / دعا /

فهرست مطالب

دعا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 19 دی 1398 تاریخچه مقاله

از دیگـر دعاهایی که مردم هر روز ــ آن هم چندین نوبت ــ می‎خوانند، دعای سفره است. در سنت و حدیث، بر آداب غذاخوردن، و پیش از غذا بسم‎الله و پس از غذا الحمدللٰه گفتن، خدا را شکرکردن و دعاخواندن بسیار تأکید، و از پیامبر اسلام (ص) هم روایات زیادی در این زمینه نقل شده است (غزالی، 4/ 61 - 78؛ باخرزی، 2/ 134). دربارۀ شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده که سنتش چنین بوده است که دعای سفره را بدین عبارات بخواند: «اللٰهم بارک لنا فیما رزقنا و ارزقنا خیراً منه و افضل و اعطنا جمیع ما سألناک من الخیر و ما لم‌نسأل و زدنا من فضلک الواسع فانّا الیک راغبون» (محمد بن منور، 1/ 323). در برخی از نقاط ایران، به‎ویژه در مهمانیها، پس از غذا خوردن، یکی از بزرگان مجلس این دعا را می‎خواند: «زاد الله النعم و دفع الله النقم و الهم و الغم و الکرب و الاَلم عنّا و عن صاحب النعم، بحق سید العرب و العجم» (باباخانی). 
در تاجیکستان، هنگامی که مهمان به خانۀ کسی وارد می‎شود، فوراً سفره (دسترخوان) را پهن می‎کنند و معمولاً صاحب‎خانه یا یکی از بزرگان مجلس، در حال ایستاده، این دعا را می‎خواند: «ربّ انزلنا منزلاً مبارکا و انت خیر المنزلین». پس از غذا خوردن و به پایان رسیدن مهمانی هم یکی از بزرگان و یا ریش‎سفیدان این دعا را با صدای بلند می‎خواند: «الحمدللٰه الذی اطعمنا و سقانا و جعلنا من المسلمین»، و دیگران آمین می‎گویند؛ در هنگام دعا، همگی دستها را بالا می‎برند و پس از دعا، بر صورت خود می‎کشند (همو).
در برخی از نقاط ایران، در مجالس، پس از ناهار و شام، دعای سفره را به‌صورت شعر می‎خوانند، با این عبارات: «الٰهی که این سفره معمور باد / همیشه پر از نعمت و نور باد / / که چشم بداندیش و چشم حسود / از این سفره و صاحبش دور باد (شکورزاده، 263). در پیرسواران، روزهای روضه‎خوانی پس از خوردن غذا، یکی از معتمدان باسواد دعای سفره را بدین شرح می‎خواند: «الحمدللٰه الذی یطعم و لایطعم، و یرزق و لایرزق، هنیئاً للآکلین، برکت للباذلین، صحّت للجالسین، سلامت للمسافرین؛ قبولی نذورات، رفع و دفع کل بلیه و بلیات، برآمدن حاجات، آمرزش اموات، بالأخص روح امواتِ صاحب نعمت شاد» (رسولی، 288). 
سفرۀ نذری در سراسر ایران، به‎ویژه در میان زنان، رایج است؛ در این مراسم دعاهایی به زبان فارسی و نیز به زبان عربی خوانده می‎شود. برخی از این سفره‎ها عبارت‎اند از: سفرۀ فاطمۀ زهرا (ع) (نک‍ : ه‍ د، فاطمه (ع)، حضرت)، ختم امیرالمؤمنین (ع)، ختم انعام (ه‍ م)، شاهزاده قاسم، بی‎بی رقیه (ع) (نک‍ : ه‍ د، رقیه (ع)، سفره)، بی‎بی زینب (ع) (ه‍ م)، بی‎بی حور و بی‎بی نور (نک‍ : ه‍ د، بی‎بی سه‎شنبه، سفره) و جز اینها (نک‍ : هدایت، 59-61؛ شریعت‎زاده، 389-394). 
در سفرۀ ختم امیرالمؤمنین، این بیتهای دعایی خوانده می‎شود: «یا الٰه‌العالمین در باز کن / یا امیرالمؤمنین درخواست کن / / مشکلی افتاده اندر کار من / با دو انگشت یدالله باز کن» (هدایت، 60)؛ و در خراسان این شعرهای دعایی را می‎خوانند: «یا رسول هاشمی درخواست کن / یا امیرالمؤمنین در باز کن / / مشکلی افتاده است در کار ما / با دو انگشت مبارک باز کن»؛ نیز: «مولا علی رنگ مرا زرد نکن / محتاج به خلق نامرد نکن / / ما چنگ زده‎ایم به خرمن دولت تو / آقا، دست مرا ز دامنت رد نکن» (امجدی، 192). در همین منطقه در پایان مجالس سفره و غذاهای نذری، دست به دعا برمی‎دارند و شعرهایی را با لحن و آهنگ مخصوصی می‎خوانند. در این بیتها، خداوند را به پیامبرش سوگند می‎دهند و برای کسانی که سفره می‎چینند، دعا می‎کنند که چند بیتی از آنها بدین شرح است: «بارالٰها به حق قرب نبی / به رسولت محمد عربی / / آن کسانی که از ره همت / به کمر بسته دامن خدمت / / و آن کسانی که سفره می‎چینند / در دو عالم مراد خود بینند / / ... مراد جملۀ دلها برآر، ای معبود / به کربلای معلا رسان به زودی زود / / مراد جملۀ دلها زعام تا به خواص / که بعد فاتحه خوانند سورۀ اخلاص» (شکورزاده، 262-263).
آجیل مشکل‎گشا نیز از جملۀ نذرهایی است که برخی پیشینۀ آن را از پیش از اسلام دانسته‎‎اند و گروهی نیز به حضرت علی (ع) که دستی مشکل‎گشا دارد، منتسب کرده‎اند و گروهی هم معتقدند که از حضرت فاطمه (ع) به جا مانده است (نک‍ : مستوفی، 1/ 286- 287؛ هاشم‎نیا، 200؛ نیز نک‍ : ه‍ د، آجیل). این نذر دعای مخصوص به خود دارد که بر آجیل می‎خوانند، سپس آن را بین مردم پخش می‎کنند (نک‍ : ه‍ د، آجیل). سایر سفره‎های نذری مانند بی‎بی‎ سه‎شنبه و ابوالفضل (ع) (ه‍ م م) نیز دعای ویژۀ خود را دارند. 
دعای سفر نیز از جملۀ دعاهایی است که در احادیث و روایات اسلامی بدان توجه شده است و مردم در هنگام سفر به خواندن آن اهتمام دارند. برخی از محدثان حتى بابی از کتاب خود را به سفر و آداب سفر و دعاها و اذکار مربوط به آن اختصاص داده‎اند (نک‍ : نوَوی، 230- 235). در مفاتیح الجنان هم در خصوص آداب سفر سخنانی آمده، و دعاهای آن ذکر گردیده است (قمی، 480-482). در حدیث آمده است که «رسول خدا (ص) هرگاه به سفری می‎رفت و بر شتر خود سوار می‎شد، 3 بار الله‎اکبر می‎گفت و می‎فرمود: سبحان الذی سخّر لنا هذا و ما کنّا له مقرنین، و انّا الى ربنا لمنقلبون؛ اللٰهم انّا نسألک فی سفرنا هذا البر و التقوى، و من العمل ما ترضى، اللٰهم هوّن علینا سفرنا هذا، و اطوِ عنا بعده. اللٰهم انت الصاحب فی السفر و الخلیفة فی الاهل. اللٰهم انّی اعوذ بک من وعثاء السفر و کآبة المنظر و سوء المنقلب فی المال و الاهل، و اذا رجع قالهن و زاد فیهن آیبون تائبون عابدون لربنا حامدون» (نووی، 234). در تاجیکستان برخی از مردم نزد ملا و عالم دینی می‎روند و از او دعای سفر می‎گیرند؛ آن شخص هم بخشهایی از همین دعای پیغمبر (ص) را برای آنها می‎خواند (باباخانی). دعای «فَاللٰهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ» نیز که بخشی از آیۀ 64 سورۀ یوسف (12) است، در میان مردم رواج فراوان دارد و هنگام سفر آن را می‎خوانند (باباخانی). در شاهرود، رسم است که بزرگ‎ترها برای شخص عازم سفر این دعا را بخوانند: «قل هزار و قل هزار، قل هو الله صدهزار، سورۀ یاسینم هزار، آیة‎الکرسی هزار، الٰهی نگه‌دار ]نام شخص[ از بد بلای ارضی و سماوی، تو باش در امان خدا، و الله حافظ و هو ارحم الراحمین» (شریعت‎زاده، 399).
از دعاهایی که در میان مردم، به‎ویژه روستاییان و کسانی که در طبیعتِ باز زندگی می‎کنند، رایج بوده، دعای دفع حشرات و گزنده‎ها و جز اینها ست (نک‍ : قمی، 956، 1015- 1016، 1038)؛ بسیاری از مردم به خواندن این دعاها مداومت دارند. در روستاهای دشتستان، از توابع استان بوشهر، بر این باور بودند که شبها برای حفظ حیوانات اهلی خود از شر درندگان، باید دهان جانوران درنده را بست؛ ازاین‎رو، از ملای دِه و یا شخص باسواد و قرآن‌خوانی می‎خواستند تا برایشان دهان جانور ببندد. او هم سورۀ شمس (91) را از ابتدا تا آیۀ 14 می‎خواند. بدین طریق، معتقد بودند که دهان گرگ یا جانور درنده بسته می‎شود. سپس، صبح روز بعد، آیۀ 15 از همین سوره (وَ لایَخافُ عُقْبٰها) را می‎خواندند تا دهان حیوان درنده باز شود. همچنین، در همین منطقه، هنگام مغرب، 3 مرتبه این دعای منظوم را می‎خواندند: «الله روح رحمان / صد تا سوار سبحان / بستم دهان خصمان / تا نگزد مسلمان / بستم که بسته بادا / به حق حسن و حسین» (باباخانی).
در بیرجند، برای دفع حشرات و گزنده‎ها، پیش از خواب دعاها و اشعاری می‎خواندند با این عبارت: «بستم بستم گزنده‎ها، خزنده‎ها را / شَله لِنگ و شله گردن / شله دست و شَله پا را / مادرش ابلیس و پدرش بزگله‎لا را / نکَنید و نگزید تا سرِ صبح یا الله / ان‌شاءالله» (رضایی، 613-614). بعضی از خراسانیها نیز هنگام خواب، دعاهایی برای مصون‎ماندن از گزند حشرات و نیش عقرب و مار و رتیل زیر لب زمزمه می‎کنند، ازجمله «قل اعوذ برب السّهاء السّهیّة من شرّ کل عقرب و رطیل و حیّة شجّاً شجّاً قرنیّاً قرنی، بحق رسول مدنی؛ بستم دم مار و نیش عقرب، بستم / نیش و دم او به یکدیگر پیوستم / / شجّاً قرنیّاً قرنیّاً قرنی / بر نوح نبی سلام کردم، رستم» (شکورزاده، 260).
در زورخانه‎ها هم پس از پایان ورزش و خاتمۀ کار، یکی از ورزش‌کاران که میان‎دار است، با اجازۀ سادات و بزرگ‌ترها در حق همگان دعا می‎کند؛ وی دعا را با نام مرشد آغاز، و با نام دیگران ختم می‎کند و حاضران هم آمین می‎گویند؛ محتوای دعاها هم بیشتر به این قرار است: سلامتی برای همه، بخشش و آمرزش برای پدر و مادر و اموات، اظهار ارادت نسبت به حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) و دیگر اهل بیت، ادای قرض قرض‎داران، رواشدن حاجت حاجتمندان، بی‎خطرشدن سفر مسافران و جز اینها؛ در پایان هم صلوات بر محمد و آل محمد (ص) (پهلوان، 1/ 176؛ مرادی، 1/ 100).
دعا ــ چنان‎که پیش از این آمد ــ نه‎تنها خود یکی از گونه‎های ادب شفاهی است، بلکه گونه‎های دیگر این ادبیات نیز چون لالاییها، ماشین‎نوشته‎ها و مثلها با دعا پیوند دارند و در مواردی هم مضمونهای دعایی دارند. 
برخی از لالاییهایی که هر مادری برای کودک خود می‎خواند، درواقع، «جنبۀ دعا و زاری به درگاه خداوند به امید گشایش گره از کار فروبستۀ او را دارد». مانند: «شوِ تارن خدایا ماه بنما / بیابون مانده‎ام خود راه بنما / / به حق احمد و محمود و مختار / دل ناشاد خوم را شاد بنما»؛ یا: «لالا لالا خداوندا علی لشکر کشیده، لالا به دور قلعۀ خیبر رسیده، نگین از دست پیغمبر رسیده، خدایا به حق پیران کویت، به حق طاعت پیغمبرانت، به اشک دیدۀ طفلان معصوم، به آه دل پیران محزون، رودُم بخوسه (بخوابد) بی‎قضا و بی‎بلا ... » (پهلوان، 3/ 70، 73). 
در ماشین‎نوشته‎ها نیز مضمونهای دعا وجود دارد که بیشتر حاوی مسائلی است مانند درخواست از خداوند برای مصون‎ماندن از خطرهایی چون تصادفات جاده‎ها و بی‎خطرشدن سفر و سالم رسیدن به مقصد؛ برای نمونه، یکی از نوشته‎ها که بر روی مینی‎بوسی دیده شده، بدین شرح است: «خداوندا به حق ذات بی‎مانند پیغمبر / به حق حرمت دخت نبی صدیقۀ اطهر / / سپارم بر تو این ماشین و این جمع مسافر را / خداوندا نگه دارش به حق ساقی کوثر» (هادیان، 78؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ادبیات جاده‎ای).
مثلها هم از این نظر که در برخی از آنها لفظ دعا به کار رفته است و دسته‎ای از آنها نیز مضمون دعایی دارند، با مبحث دعا پیوند دارند؛ مثلاً: خوب وردی بر زبان آورده‎ای / لیک سوراخ دعا گم کرده‎ای؛ سوراخ دعا را گم کرده است؛ دعا راست است، اما سوراخ غلط است؛ دعا خانۀ صاحبش را می‎شناسد؛ دعا کن الفبا بمیرد، وگرنه استاد بسیار است؛ دعا کن بابات بمیرد، وگرنه معلم بسیار است؛ دعای گوشه‎نشینان بلا بگرداند (دهخدا، 2/ 753، 816، 996)؛ دعایش عربی مستجاب شده؛ خدا آبی روی این آتش بریزد؛ خدا این چشم را محتاج آن چشم نکند؛ خدا این دست را به آن دست محتاج نکند (امینی، 222، 227).

مآخذ

آملی، محمد، نفائس الفنون، تهران، 1377 ق؛ آموزگار، ژاله، زبان، فرهنگ و اسطوره، تهران، 1386 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1363 ش؛ امجدی، جلیل و دیگران، امام علی (ع) در فرهنگ عامۀ خراسان، تهران، 1386 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، علمی؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، فرهنگ مردم لرستان، به کوشش سعید شادابی، خرم‎آباد، 1377 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1389 ش؛ باباخانی، مصطفى، تحقیقات میدانی؛ باخرزی، یحیى، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1383 ش؛ برقعی قمی، ابوالفضل، دعا (با دعاهایی از قرآن کریم)، مدینه، 1435 ق؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ پورداود، ابراهیم، یادداشتهای گاثاها، به کوشش بهرام فره‎وشی، تهران، 1356 ش؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ گفتاری در موسیقی ایران، تهران، 1393 ش؛ جامع الحکایات، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1390 ش؛ جواهری، فاطمه، «مطالعۀ جامعه‎شناختی پدیدۀ دعانویسی در ایران»، پژوهش‌نامۀ علوم انسانی، تهران، 1381 ش، شم‍ 35؛ حسینی دشتی، مصطفى، معارف و معاریف، قم، 1376 ش؛ خانلری، پرویز، شهر سمک، تهران، 1364 ش؛ خدایار، ابراهیم، دعا در مثنوی، تهران، 1387 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1379 ش؛ خواجه عبدالله انصاری، مناجات‎نامه، به کوشش علی پناه، تهران، 1358 ش؛ دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ دایرةالمعارف تشیع، به کوشش احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران، تهران، 1380 ش؛ دوستخواه، جلیل، یادداشتها بر اوستا (هم‍ )؛ دهخدا، علی‎اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و به کوشش غلامرضا خسروی حسینی، تهران، کتاب‎فروشی مرتضوی؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رنجبر، احمد، «بازتاب اندیشه‌های فردوسی در دعاهای شاهنامه»، پژوهش ادبی، تهران، 1389 ش، شم‍ 20؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381 ش؛ سلمان‎پور، محمدجواد، «تحلیل زبان دعا»، اندیشۀ دینی (دانشگاه شیراز)، شیراز، 1384 ش، شم‍ 15؛ شریعت‎زاده، علی‎اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شفیعی‎کدکنی، محمدرضا، زبان شعر در نثر صوفیه، تهران، 1392 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ عسکری‎عالم، علی‎مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‎آباد، 1387 ش؛ عظیمی، صادق، فرهنگ مثلها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی، تهران، 1372 ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم ا‎لدین، به کوشش عبدالرحیم حافظ عراقی، بیروت، دار الکتب العربی؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‎مطلق، تهران، 1386 ش؛ فولادی، علیرضا، زبان عرفان، تهران، 1389 ش؛ قرآن کریم؛ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، به کوشش حسین انصاریان، قم، 1386 ش؛ قهار، ر.، «دعا گونۀ فولکلوری است»، مردم‌گیاه، دوشنبه، 1374- 1375 ش/ 1995- 1996 م، س 3-4، شم‍ 1-2؛ کریمی فروتقه، محمد، «نگاهی به سفره‎های نذری در مزارات کاشمر»، نجوای فرهنگ، تهران، 1386 ش، س 2، شم‍ 3؛ لغت‎نامۀ دهخدا؛ لهسایی‎زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی‎کدکنی، تهران، 1366 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مرادی، صحبت‎الله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، کرمانشاه، 1375 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ مشکینی، علی، مصباح المنیر، قم، 1376 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ نظامی گنجـوی، کلیات خمسه، تهران، 1387 ش؛ نووی، یحیى، الاذکار، به کوشش محیی‎الدین شامی، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ وکیلیان، احمد، «رمضان در فرهنگ مردم»، فرهنگ مردم، تهران، 1384 ش، س 4، شم‍ 14- 15؛ هادیان طبایی زواره، جمال، اتول‌نامه: فرهنگ ماشین‌نوشته‎ها در ایران، تهران، 1388 ش؛ هاشم‎نیا، محمود و ملوک ملک‎محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ همو، گوشه‎هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش.

مصطفى باباخانی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: