خروس
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 15 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246458/خروس
دوشنبه 22 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
در خراسان شنیده شدن بانگ خروس در هنگام بارندگی را نشانۀ آفتابی شدن هوا میپنداشتند و اگر در ساعات غیرمعمول خروسی بانگ میکرد، آن را بر باریدن باران تعبیر میکردند (شکورزاده، عقاید، 333، 337). مردم ایل بختیاری چهارلنگ، باور دارند که هرگاه خروس با نوک خود پرهایش را مرتب کند، بارندگی در پیش است (سرلک، 61). سیرجانیها دانه خوردن خروس پس از غروب آفتاب را نشانۀ قحطی میدانند (بختیاری، 328). رؤیای تصاحب خروس نیز به مهتری یافتن بر مردی فارسی تعبیر میشود و کشتن خروس به مالکیت یافتن بر غلام و بندهای دلالت دارد (خوابگزاری، 194). هدایت مینویسد: مردم خروس سفید را فرشته میدانند و از کشتن آن سخت پرهیز میکنند (ص 130). در برخی از مناطق گیلان ازجمله آبکنار، مردم بانگزدن تمامی خروسها را پاسخ به آواز خروس سفید عرش میدانند، ازاینرو نگهداری خروس را در خانه باشگون، و رمانندۀ شیطان قلمداد میکنند ( کتاب ... ، 3/ 469). علاوه بر این، گیلانیها قدرت خروس در رماندن دیوان و ازمابهتران را بسته به رنگ خروس درجهبندی کردهاند؛ ازجمله خروس سفید را از 500 متری، خروس سیاه را از 200 متری، خروس قرمز را از 100 متری و خروس رنگین بال را از 50 متری، رمانندۀ ازمابهتران میدانند (بشرا، 42). در برخی نواحی مردم خروس سفید چهلتاج را علاوه بر اینکه دشمن ازمابهتران میدانستند، آن را سید خروسها میخواندند (وکیلیان، همانجا). حتى در پارهای از مناطق لرستان پس از مرگ پدر، تندیس خروس طلایی را همراه با او دفن میکردند تا از گزند موجودات وهمی و شرور در امان بماند (اسدیان، 93). اهل حق معتقدند که جبرئیل زمانی در پیکر خروس حلول کرده است. آنها خروس را ویژۀ پیربنیامین سردستۀ «هفتتن» میدانند، و آن را محترم میشمارند، از خوردن گوشتش پرهیز میکنند و وجود آن را مایۀ برکت میدانند (صفیزاده، 196). برخی نیز خوردن گوشت آن را موجب دلدرد منجر به مرگ میشمرند. قربانی کردن خروس برای جلب نظر خداوند یکی دیگر از برجستهترین شاخصههای مسلک اهل حق است (همو، 194؛ مدرسی، 226-227) که در مراسم سرسپردن پیروان، با آیین و تشریفاتی خاص صورت میپذیرد و در پایان گوشت خروس به طور مساوی بین حاضران تقسیم میشود (صفیزاده، 198؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، اهل حق). مؤلفِ نزهتنامۀ علایی از عجایب و صفات خروس به خودشیفتگی و مغرور بودن آن اشاره دارد (شهمردان، 152). در بحر الفوائد، صبوری و استقامت خروس در رسیدن به پیروزی، دهمین صفت ضروری برای مجاهد دانسته شده است (ص 34)، اما به باور جاحظ، بارزترین ویژگی خروس هیبت و شجاعت است (2/ 233). او دربارۀ جنگندگی و پرخاشگری خروس با انسان، در بخشی با عنوان «جنایات خروس» مقابله با آن را موجب کوری و گاه سبب مرگ دانسته است (1/ 375-376؛ نک : طوسی، 523). سخاوت و مهربانی خروس با ماکیان در ایثار دانه فقط اختصاص به دوران جوانی آن دانسته شده است (شهمردان، طوسی، همانجاها). شهوت و میل شدید جنسی خروس از دیگر موضوعات مطرح شده دربارۀ این پرنده است (جاحظ، 1/ 373، 2/ 9، 345، 3/ 185-186؛ قزوینی، 434). جنگندگیِ خروس نیز سبب شده است تا مردم از دیرباز از آن در نمایشهای سرگرمکنندۀ جنگ خروس استفاده کنند (نک : ه د، خروسبازی). در آشپزی و خوراکهای ایرانی نیز از خروس استفاده میشود. درگذشته خروس را برای اینکه گوشتش لذیذ و خوشطعم شود، اخته میکردند (جاحظ، 1/ 115، 131، 5/ 341؛ شهمردان، 156؛ طوسی، 524)، هرچند براساس برخی از احادیث این کار حرام دانسته شده است (دمیری، 1/ 345). به گزارش تاورنیه ارمنیان ایران در زمان صفویه، روش اخته کردن خروس را از اروپاییان آموختند و نخستین خروسهای اختهشده را به شاه عباس پیشکش کردند (II/ 106). در رسائل آشپزی دورۀ صفوی و قاجار نیز به کاربرد گوشت خروس بهویژه جوجۀ آن در برخی غذاها اشاره شده است. از آن جمله میتوان به «مطنجنۀ» جوجه خروس (باورچی، 164- 165) و «یوزقلیه» (جامع ... ، 38) اشاره کرد. از دیرباز پیرامون خواص درمانی برخی اجزاء و اعضای خروس نیز مطالبی بیان شده است. در طب قدیم از آبگوشت خروسِ پیر برای درمان برخی بیماریها بهویژه تب (اخوینی، 750) و قولنج (ابومنصور، 250، 293؛ ابنسینا، 1/ 471؛ جرجانی، 2/ 54) بهره میجستهاند. زهرۀ خروس نیز در درمان بیماریهای چشم کاربرد داشته است (ابومنصور، 328؛ بیرونی، صیدنه، 2/ 652). به تجویز ابنسینا اگر قلب خروس را بشکافند و بر محل گزیدگی حشرات سمی قرار دهند، از اثر سم میکاهد. وی میافزاید: برای مسمومیتهای ناشی از سم، میتوان گوشت خروس را همراه با شوید و نمک پخت و به مسموم داد (2/ 471؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ دیگر خواص درمانی اجزاء خروس، نک : ابنربن، 300-301؛ حاجی زین، 177؛ حکیم، 195-196؛ عقیلی، 415-417). مردم بیشتر روستاها و شهرهای ایران بسیاری از اعضای خروس را در درمانهای خود به کار میگیرند. مثلاً خراسانیها برای درمان خروسک (التهاب و تورم گلو در کودکان که در آن صدای بیمار شبیه به صدای خروس میشود)، خروسی را سر میبرند و قطرهای از خون آن را در حلق بیمار میریزند (شکورزاده، عقاید، 244؛ اسدیان، 255). تا چندی پیش، سیرجانیها به بیماران و زنان زائو گوشت جوجه خروس میدادند (مؤیدمحسنی، 355). در شاهرود شوربای جوجه خروس را برای کودکان مبتلا به سرخک تهیه میکردند (شریعتزاده، 257). مردم برخی نقاط از بیضۀ خروس برای درمان جوشهای صورت (مؤیدمحسنی، همانجا) و لکههای ناشی از بارداری (اسدیان، 253) استفاده میکردند. در تهران قدیم هنگام زایمان برای سلامت و کاهش درد زائو خروسی را دور سر او میگرداندند و صدقه میدادند (کتیرایی، 46). در شیراز اگر زنی بیش از حد سقط جنین میکرد، خروسی تهیه میکردند و تا 40 روز یک پایش را میبستند؛ پس از 40 روز دانههای حبوبات و غلات را کوبیده، و همراه با نخود و مروارید به خروس میدادند تا بخورد، سپس آن را سر میبریدند و از آن خوراکی برای زن تهیه میکردند (همایونی، گوشهها ... ، 27). سروستانیها قلم سوختۀ خروس را همراه با برخی از گیاهان ترکیب میکردند و برای درمان دندان درد به کار میبردند (همو، سروستان، 333). در خراسان برای درمان مالاریا یا تب نوبه، هنگام سحر وقتی که خروس، سگ و الاغ بانگ بر میداشتند، نخی به دست میگرفتند و به شمار بانگ هر 3 حیوان نخ را گره میزدند و در حین گره زدن میگفتند: «بستم نوبۀ فلانی را به بانگ خروس و کُوِّ [= عوعو یا پارسِ] سگ و عرِّ خر!» (شکورزاده، همان، 240). در متون مربوط به عقاید و علوم و فنون و یا عجایبنامهها نیز، علاوه بر بیان برخی خواص درمانی اجزاء خروس ازجمله درمان بیماریهایی همچون شبادراری کودکان (تحفة ... ، 51؛ جمالی، 89)، سرطان، نازایی و تقویت و افزایش میل جنسی ( تحفة، 105؛ شهمردان، 154- 155؛ جمالی، 90)، خفقان، جنون، تب، سفیدی چشم (شهمردان، همانجا؛ دنیسری، 238)، قرمزی و آشفتگی چشم (حبیش، 361)، و دلدرد (قزوینی، 434)، ویژگیهای جادویی و سحرآمیزی هم برای پارهای از آنها برشمردهاند؛ مثلاً ناخن خروس را رامکنندۀ شیر (شهمردان، 154؛ دنیسری، 237- 238) و شکستناپذیرکنندۀ انسان (جمالی، 89)، و مصرف خون خروس جنگی را به وجودآورندۀ نزاع و جنگ ( تحفة، 200؛ حبیش، قزوینی، همانجاها) دانستهاند. در متونِ یادشده برای «حوصلۀ» (= چینهدان/ سنگدان) خروس خواصی برشمردهاند ( تحفة، 51). به نوشتۀ جمالی در سنگدان خروس سنگی آسمانگون تکوین مییابد که آن را درمانگر دنداندرد، و تقویتکنندۀ قوۀ باه و شجاعت پنداشتهاند (ص 90). همچنین حمدالله مستوفی نوشته است: در شکم خروس سنگی است که اگر آن را از دیوانه بیاویزند، عاقل میشود و اگر از عاقل بیاویزند، میل جنسی شدید مییابد (ذیل دیک). در تحفة الغرائب به تندیس خروسی آتشافروز اشاره شده که در صورت خاموش شدن قندیلها، آنها را روشن میکرده است (ص 146). در بحرالفوائد نیز از تندیس خروسی با چشمان یاقوتنشان یاد شده که چنین وصف شده است: در حوض آبی قرار دارد و از منقارش آب میریزد و معروف است که خوردن آب آن علاج تب است (ص 405). صاحب تحفة الغرائب، به روشهایی برای دزدیابی اشاره کرده است، که ازجملۀ آنها استفاده از تشت و خروس است (ص 67). همین روش تا چندی پیش در میان آینهبینان تهران قدیم برای کشف دزد رواج داشته است (شهری، 4/ 208- 209). چشم خروس در متون حماسی بهویژه شاهنامه، نماد زیبایی، روشنایی و آراستگی است: یکی پهن کشتی بهسان عروس/ بیاراسته همچو چشم خروس (فردوسی، 1/ 10، 3/ 316، 4/ 69؛ نیز نک : اسدی، 163). تاج خروس نیز به سبب رنگ و ظاهر آن به عنوان مشبّهٌبه در تشبیهات فراوانی به کار رفته است (برای نمونه، نک : رودکی، 252). نقش خروس در داستانها و افسانهها نیز چشمگیر است. یکی از مشهورترین و کهنترین آنها داستان «روباه و خروس» است که در مرزباننامه آمده است. براساس این داستان روباه حیلهگر در صدد فریفتن خروس به راههای گوناگون متوسل میشود، اما زیرکی خروس نقشههای او را نقش بر آب میکند (مرزبان، 170-173). این داستان با کمی تغییر در جزئیات و گاه جابهجایی سگ به جای روباه به صورت روایتهای گوناگون در نواحی مختلف ایران نقل شده است (صبحی، 207-210؛ رودنکو، 6- 8). زیرکی خروس در برخی از داستانهای دیگر نیز دیده میشود. مثلاً در داستان «خروس گردو دزد»، خروس با جمعی از حیوانات دیگر ازجمله سگ، کلاغ، مار، عقرب و گرگ برای دزدیدن گردو به خانۀ قاضی میروند، اما در آخر تنها خروس با زیرکی صاحب گردوها میشود (انجوی، قصهها ... ، 1/ 18- 19). ستیز خروس با دیوان در روایتهای شفاهی به نوعی در نبرد با پادشاهان ظالم نمود یافته است. مثلاً در افسانۀ «خروس و پادشاه ظالم»، خروس با بانگ خویش، پادشاه را خشمگین میکند، سپس پادشاه خروس را میخورد، اما خروس شکم او را دریده و بیرون میآید و به این طریق سبب نابودی پادشاه ظالم میشود (سالمی، 1/ 175- 178؛ طلاییانپور، 129-130). در برخی از افسانهها ازجمله «خروس نامحرم» خصلت خروس در شهوترانی به تمایلات شهوانی مردانه تشبیه شده است و ازاینرو، آن را نسبت به زن خانه نامحرم دانستهاند (درویشیان، 4/ 319-322). برخی از صفات و ویژگیهای خروس دستمایۀ پدید آمدن امثال فراوان شده است؛ ازجمله: «خروس نباشد، سحر نمیشود» (شکورزاده، دوازده هزار ... ، 465)؛ «قسم حضرت عباس تو را باور کنم یا دُمِ خروس را؟» که تمثیلی معروف است (شاملو، حرف ب، دفتر 1/ 660)؛ «خروس را در عزا و عروسی هر دو سر میبرند»؛ «خروسی را که شغال صبح میبرد، بگذار سر شب ببرد» (دهخدا، 2/ 737؛ امینی، 1/ 336)؛ «خروس گرسنه خرمنجا را به خواب میبیند» (لـری) (عسکریعالم، فرهنگ، 5/ 382)؛ «خـروس باید لال باشد تا بیموقع آواز نخواند» (رامسری)؛ «خروس بعد از سالی تخم کرد، آنهم گندید» (بیرجندی) (ذوالفقاری، 1/ 902).
آقاجمال خوانساری، محمد، «عقائد النساء»، عقائد النساء و مرآة البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ ابنربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش عبدالکریم سامی جندی، بیروت، 2002 م؛ ابنسینا، القانون، بیروت، 1987 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1371 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسبنامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1317 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1350 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ همو، فردوسینامه، تهران، 1363 ش؛ همو، قصههای ایرانی، تهران، 1352 ش؛ ایزدپناه، حمید، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران، 1355 ش؛ باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادة الحیاة، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ بحرالفوائد، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1345 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1353 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهرامی، احسان، فرهنگ واژههای اوستایی، تهران، 1369 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش پرویز اذکائی، تهران، 1380 ش؛ همو، صیدنه، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورداود، ابراهیم، ادبیات مزدیسنا، بمبئی، 1928 م؛ همو، فرهنگ ایران باستان، تهران، 1326 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1969 م؛ جامع الصنایع، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1388 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتـارها، گذشتـه در کازرون، تهـران، 1385 ش؛ حاجیزینعطار، علی، اختیـارات بدیعی (بخش مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حبیش تفلیسی، «بیان الصناعات»، به کوشش ایرج افشار، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1354 ش، ج 5؛ حسینی، محسن، فرهنگ و جغرافیای علیآباد کتول، تهران، 1370 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، بمبئی، 1311 ق؛ خالقی مطلق، جلال، تعلیقات بر اساس اشتقاق فارسیِ پاول هرن، به کوشش و ترجمۀ همو، تهران، 1356 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ داراب هرمزدیار، روایات، بمبئی، 1922 م؛ دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ درویشیان، علیاشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1379 ش؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبرى، بیروت، دارالفکر؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رضی، هاشم، فرهنگ نامهای اوستا، تهران، 1346 ش؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1390 ش؛ رودکی، دیوان، مسکو، 1964 م؛ رودنکو، م. ب.، افسانههای کردی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1353 ش؛ سالمی، نورالدین، افسانههای آذربایجان، تهران، 1376 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1357-1377 ش؛ شایست و ناشایست، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده هزار مثل فارسی و سی هزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ همو، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ صبحی مهتدی، فضلالله، افسانههای کهن، به کوشش حمیدرضا خزاعی، مشهد، 1385 ش؛ صددر نثر و صددر بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ صفیزاده، صدیق، نامۀ سرانجام یا کلام خزانه، تهران، 1375 ش؛ طلاییانپور، پرویز، قصههای مردم خوزستان، تهران، 1380 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386- 1388 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، کلکته، 1259 ق/ 1844 م؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1340 ش؛ کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کراسنوولسکا، انا، چند چهرۀ کلیدی در اساطیر گاهشماری ایرانی، ترجمۀ ژاله متحدین، تهران، 1382 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1388 ش؛ گیرشمن، رمان، بیشاپور (موزاییکهای ساسانی)، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1378 ش؛ همو، هنر ایران (ماد و هخامنشی)، ترجمۀ عیسى بهنام، تهران، 1346 ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1319 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ ماتیکان یوشت فریان، ترجمۀ محمود جعفری، تهران، 1365 ش؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، اسرار فرق خاکسار، تهران، 1369 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزباننامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1310 ش؛ مکری، محمد، فرهنگ نامهای پرندگان، تهران، 1361 ش؛ ملکپور، علی، کلاردشت، تهران، 1377 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1338 ش؛ نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1363 ش؛ نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نوبخت، حبیبالله، «و چون خـروس بـا شمـر بجنگد»، یغمـا، تهـران، 1330 ش، س 4، شم 5؛ وکیلیان، احمـد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ وندیداد، به کوشش هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371 ش؛ همو، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز:
Asatrian, G. S., A Comparative Vocabulary of Central Iranian Dialects, Tehran, 2011; Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Tehran, 1983; Horn, P., Grundriss der neupersischen Etymologie, Strasbourg, 1893; Junker, H. F. J., Frahang-i Pahlavik, Heidelberg, 1912; MacKenzi, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Modi, J. J., Passages in Greek and Latin Literature, tr. W. Sh. Fox and D. D. Litt, Bombay, 1928; Pope, A. U., A Survey of Persian Art, Tehran, 1961; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1981; Le Zend-Avesta, tr. J. Darmesteter, Paris, 1960. محسن ابراهیمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید