صفحه اصلی / مقالات / ده‎بکری /

فهرست مطالب

ده‎بکری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 2 دی 1398 تاریخچه مقاله

دِهْ‌بُکْری، یکی از ایلات کرد ساکن در منطقۀ مکریان از ‏توابع آذربایجان غربی، که مردم آن به گویش سورانی از گویشهای زبان کردی سخن می‌گویند.

نام‎گذاری و خاستگاه

نام ایل ده‌بکری در منابع به‌صورت دی‎بُکْری، دیکْ‎بوکری، دیوکری، دبکری، و ذی‌بکری نیز آمده است (حقیقی، دیوان، 9؛ لیرخ، 78؛ نیکیتین، 338؛ تابانی، 75؛ نادر میرزا، 436؛ صمدی، نگاهی ... ، 196؛ موصلی، 451). نام ده‌بکری به رودخانه‌ای در شهرستان بم از توابع استان کرمان ( فرهنگ ... کرمان، 4 / 207)، دهستانی از بخش مرکزی شهرستان بم (همان، 4 / 195) و گروهی از افشارها (افشارهای ده‎بکری) که به کرمان مهاجرت کرده‌اند (باستانی، 3 / 1615)، اطلاق شده است.
در تاریخ شفاهی ایل ده‎بکری، نوشته‌های شعرا و نویسندگان برخاسته از ایل (حقیقی، «ژیانی‌من»، 41) و آثار برخی از نویسندگان، خاستگاه جغرافیایی ایلْ شهر دیار بکر در ترکیۀ امروزی دانسته شده است. صاحبان این نظر، نام اصلی ایل را پیش از مهاجرت به مهاباد، «قهرمانی» آورده‎اند (صمدی، همانجا).
گروهی دیگر از نویسندگان، ازجمله هنری راولینسن که در 1254 ق / 1838 م از منطقۀ سکونت ایل بازدید کرده، ده‎بکری را طایفه‌ای از ایل بزرگ مکری می‌دانند ( ایرانیکا، VII / 209؛ لیرخ، همانجا). نیکیتین بر این باور است که واژۀ دیوکری )ده‌بکری) مشتق از «دموکری» است (ص 339). حزنی بدون ذکر توضیحی و ارائۀ منبعی ده‎بکریها را از اولاد آلور آقا و شالور آقا (کردها آقا را آغا با تلفظ «غ» به کار می‎برند) می‌داند که در جنوب غربی مهاباد سکنا داشته‌اند (2 / 116). منذر موصلی ده‎بکری را طایفه‌ای از ایل پِشْدَر می‌داند که در اطراف مهاباد سکونت دارند (همانجا).
با توجه به مطالب یادشده، اتفاق نظری دربارۀ اصل و ریشۀ ده‎بکریها وجود ندارد. آنچه هم که در تاریخ شفاهی ایل ده‎بکری و نوشته‌های برخی از نویسندگان به آن اشاره شده، نمی‎تواند صحیح باشد، زیرا گذشته از آنکه به لحاظ صوری نمی‌توان رابطه‌ای میان ده‎بُکُر و دیار بکر برقرار کرد (مینورسکی، 107)، در منابع محلی مربوط به تاریخ دیار بکر (آمِد) هم اشاره‌ای به ایل ده‎بکری یا ایل قهرمانی نشده است. به احتمال قریب به یقین نام ده‎بکر باید از نام روستای محل سکونت آنها ده‌بُکُر (دیبکر) در 12کیلومتری جنوب غربی مهاباد، در محال شهرویران، گرفته شده باشد (شمس).

سازمان اجتماعی ـ سیاسی

براساس داده‎های تاریخ مکتوب ده‎بکری که کمتر از 200 سال سابقه دارد، و نیز تاریخ شفاهی آنها، نمی‎توان چگونگی تشکیلات اجتماعی و سیاسی ایل را دقیقاً ترسیم کرد. ده‎بکریها یک‌جانشین و ساکن روستا بوده‌اند و حاکم و بزرگ روستای خود را خان یا «آقا» می‎نامیدند. با افزایش قدرت خانِ ده‎بکر، آبادیهای مجاور ده‎بکر هم زیر سلطۀ او قرار گرفت و خوانین نزدیک به او در آنجاها روی کار آمدند.
در کردستان روستاهای بسیاری با پیشوند «دی» (ده ـ روستا) وجود دارند، مانند ده‌کانان از توابع شهرستان سروآباد در استان کردستان ( فرهنگ ... کردستان، 2 / 347) که ساکنان آن را ده‌کانانی می‌نامند. بنابراین ده‎بکری به معنای ساکن روستای ده‌بکر است. از این جهت ده‎بکریها احتمالاً همان ساکنان بومی روستای ده‎بکر در نزدیک مهاباد بوده‌اند (شمس). امروزه در روستای ده‌بکر مقابری قدیمی از بزرگان ایل ده‎بکری وجود دارد که نشان‎دهندۀ انتساب ایل به این روستا ست.
در آخرین سالهای حیات ده‎بکری به‌عنوان ایل مستقل (دهۀ 1340 ش) سازمان آن برپایۀ سه‌گانۀ ایل، طایفه و تیره شکل یافت و طوایف و تیره‌های آن عموماً به نام رؤسا نامیده می‎شدند. در مقاطعی که یکی از تیره‌ها یا طوایف ایل قدرت می‎یافت، کل ایل تحت نظر او قرار می‎گرفت، مانند قادر آقا رهبر ده‎بکریها در پیش از جنگ جهانی اول و علی آقا امیراسعد (د 1328 ش) که آخرین رئیس قدرتمند ایل بود (علیار). در سایر مقاطع رؤسای طوایف و گاه تیره‌ها به‌صورت مستقل عمل می‌کردند (برای آگاهی از شجره‎نامۀ خوانین طوایف و تیره‌های ده‎بکری، نک‍ : نمودار).

زیستگاه و پراکندگی جغرافیایی

در تاریخ شفاهی، زیستگاه منطقۀ ایل، منطقۀ دیاربکر معرفی شده است که مردم آن در حدود سال 1157 ق / 1744 م به‌سبب قحطی و خشک‌سالی، به سرپرستی فردی به نام «بایرام آقا» به منطقۀ «بیرمو»، در حوالی پیرانشهر امروزی در ایران مهاجرت کردند. ایل در بیرمو مدتی به حالت چادرنشینی به سر بردند و سپس از آنجا به منطقۀ ساوجبلاغ (مهاباد) رفتند و در آنجا سکنا گزید‌ند (صمدی، همان، 196). سکونت اجداد و بزرگان ده‎بکری در روستای ده‎بکر از تـوابع مهاباد (نک‍ : فرهنگ جغرافیایی ایران، 4 / 226) به لحاظ تاریخ مکتوب روشن است.
از اواسط دورۀ قاجار که قدرت و مکنت خوانین روستا افزایش یافت و ایلاتی را زیر نفوذ خود آوردند، نام ایل به ده‎بکریها اطلاق شد. اوبن که در 1324 ق / 1906 م از قلمرو ده‎بکریها بازدید کرده، با اشاره به قدرت و نفوذ رؤسای ایل از توسعۀ قدرت آنها بر سراسر جلگۀ شهرویران و مناطقی از میاندوآب، سلدوز (نقده) و سردشت سخن می‌گوید (ص114-115). همچنین پس از استیلای ده‌بکریها بـر ساوجبلاغ ــ کـه پیش‌تـر منطقـه‌ای فاقد ویژگیهای شهری بود ــ ساوجبلاغ صورت شهر به خود گرفت (کریمی، 245). افزون‌بر مهاباد، مرکز شهری دیگر ده‎بکریها، بوکان است. ده‎بکریها ابتدا روستاهای اطراف بوکان را از مالکانشان خریدند و سپس بر تمامی منطقه مسلط شدند (صمدی، نگاهی، 196؛ ایگلتن، 23).
شاخه‌ای از ده‎بکریها در سقز استقرار دارند که به نام ده‎بکری سقز شهرت یافته‎اند (حیرت، 33) و شمار آنها در 1342 ش، حدود 330‘1 خانوار بوده‌ است ( ایرانشهر، 1 / 16). ‌اوبن که مدتی مهمان قادر آقا از سران ده‎بکری بوده، 200 روستا را زیر مالکیت ده‎بکریها دانسته است (ص 114). جغرافیای تحت کنترل آنها از شمال تا نقده، از جنوب تا مهاباد، از غرب تا سردشت، و از شرق تا سقز امتداد داشته است. پس از اصلاحات ارضی، ده‎بکریها روستاهای خود را رها کردند و در شهرهای بوکان، مهابـاد و میاندوآب استقرار یافتند و برخی از آنها به اورمیه و گروهی هم به تهران و کرج مهاجرت کردند (صمدی، همان، 198).

جمعیت

منابع تاریخی آمار دقیقی از جمعیت ایل ارائه نداده‌اند. ‌جمعیت آنها در 1324 ق / 1906 م، 000‘10 خانوار تخمین زده شده است (اوبن، 113). در روستاهای زیرنظر قادر آقا 000‘8 روستایی ده‌بکری کار می‌کردند (همانجا). در 1311 ش آمار تقریبی جمعیت ده‎بکریها 000‘ 3 خانوار (کیهان، 2 / 109) و در 1342 ش، 700‘4 خانوار ( ایرانشهر، 1 / 17) داده شده است. صمدی آمار تقریبی جمعیت ایل را در 1374 ش حدود 000‘20 تن برآورد کرده‌ است (همانجا). جمعیت روستای ده‌بکر در 1330 ش، 251 نفر بوده است ( فرهنگ جغرافیایی ایران، 4 / 226).

معیشت

ده‎بکریها ایلی یک‌جانشین بودند و زندگی آنها عمدتاً از طریق کشاورزی می‌گذشت و گندم، جو، توتون و چغندر تولید می‎کردند (مشکور، 194). ایل، بزرگ‌ترین تولید‌کنندۀ غلات در آذربایجان بود و بخش بزرگی از نیاز مردم منطقه را تأمین می‌کرد (صمدی، همانجا)، و حتى به نیروهای دولتی مستقر در منطقه نیز گندم می‎فروخت و از این راه سود بسیاری به دست می‎آورد (سلطانی، 81). ده‎بکریها علاوه‌بر کشاورزی، به صنایع دستی و بافتن شال، گلیم، جاجیم و قالی نیز اشتغال داشتند (مشکور، همانجا).

مذهب

ده‌بکریها عموماً سنی شافعی‌اند (صمدی، نگاهی، 198)، و بیشتر به طریقتهای تصوف گرایش دارند (اوبن، 115). بیشتر بزرگان و مردم ایلیاتی به دو طریقت نقشبندی (شیوخ برهان) و قادری (شیوخ زنبیل؛ طریقت نقشبندی هم میان شیوخ زنبیل رواج دارد) وابسته بوده‌اند (شمس). براساس نوشتۀ شرفکندی ده‌بکریها در اوایل سدۀ 20 م، مریدان پرشور شیخ حسام‌الدین نقشبندی بودند (ص 27) و هنگامی که در زمان جنگ جهانی اول، شیخ از هورامان به آذربایجان آمد، ده‎بکریها از میزبانان بومی او بودند. پس از بازگشت او به هورامان شماری از ده‎بکریها به ریاست حاجی محمد آقا ایلخانی به خانقاه او رفته و مدت دو سال در کنار او زندگی ‌کردند (علیار). برخی از بزرگان ایل مانند عباس آقا و حاجی بایزید آقا حامی و بانی مدارس دینی و مساجد در منطقه بودند. اکنون در مهاباد مسجدی با نام «عباس آقا» وجود دارد که توسط عباس آقا ده‌بکری در دورۀ قاجار ساخته شده است (صمدی، همان، 196- 197).

پیشینۀ تاریخی و سیاسی

در منابع تاریخی و نوشته‎های محققان ایلی، حتى شرف‌نامۀ بدلیسی (از منابع اواخر دورۀ صفوی) و منابع بعدی و عصر قاجار، از این ایل نامی نبرده‎اند؛ ازاین‌رو تاریخ حیات سیاسی و اجتماعی ده‌بکری به‌مثابۀ ایلی سازمان‌یافته از 200 سال فراتر نمی‌رود. ده‎بکریها احتمالاً از ایل بزرگ مُکری جدا شده و به‌مرور به‌سبب افزایش قدرت و مکنت به شکل ایل مستقل درآمده‎اند.
تاریخ سیاسی این ایل از دورۀ قاجاریه شروع می‌شود. هرچند منابع عصر آقا محمد خان و فتحعلی شاه کمتر از این ایل نام برده‎اند، از دورۀ محمد شاه به‌تدریج فعالیت ده‎بکری در تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه آغاز می‎شود. در این دوره منازعات و کشمکشهای آنان با ایلات هم‌جوار مانند مُکری، بِلْباس و پیران چشمگیر است. در دورۀ محمد شاه و ناصرالدین شاه ایل مکری با داشتن رهبران برجسته‌ای مانند بوداق سلطان، عبدالله خان و عزیز خان، قدرتمندترین ایل کرد در دربار شاه و منطقۀ مکریان آذربایجان به شمار می‎رفت. ده‎بکریها ابتدا سعی کردند با توسل به قدرت نویافتۀ خود، مکریها را تضعیف کنند؛ اما به نتیجه‌ای نرسیدند. اوج برخوردهای این دو ایل، کشمکشهای عبدالله خان مکری با عباس آقا ده‌بکری بود که سرانجام به قتل عباس آقا خاتمه یافت (صمدی، همان، 197).
بعدها ده‎بکریها با ایل مکری از در دوستی وارد شدند و رابطۀ حسنه‌ای با عزیز خان مکری، سپهسالار ناصرالدین شاه در تهران و بعدها پیشکار ولیعهد در آذربایجان، برقرار کردند و عزیز خان برادرزادۀ خود را به عقد معروف آقای ده‎بکری درآورد و شماری از روستاهای اطراف بوکان را به او بخشید. از این زمان، شاخه‌ای از ده‎بکریها در بوکان و روستاهای اطراف مستقر شدند (شمس).
پس از مرگ عزیز خان مکری در 1288 ق / 1871 م، و نبود جانشین قدرتمند برای او و مسئلۀ حرکت شیخ عبدالله نهری در 1297 ق / 1880 م در آذربایجان و شکست او، زمینه برای افزایش قدرت ده‎بکری فراهم شد. در این زمان ایل ده‎بکری به برجسته‌ترین و قدرتمندترین ایل حامی دولت در منطقه تبدیل شد. دولت هم برای ایجاد توازن قدرت در میان ایلات کرد از ده‎بکریها حمایت می‎کرد. از این زمان ده‎بکریها شماری از مردان خود را در اختیار پادشاهان قاجار قرار دادند (اوبن، 113-120) و نقش حمایت از دولت و حفظ منطقه را تا زمان محمدرضا پهلوی، کمابیش ادامه دادند (ایگلتن، 44).
ده‎بکریها در جنگ جهانی اول در کنار عثمانیها با قوای روس جنگیدند و توانستند با همکاری سایر ایلات منطقه روسها را از شهرهای ساوجبلاغ، میاندوآب، سقز و دیگر مناطق بیرون کنند (تیمورزاده، 38-42). در جنگ با روسها، چند تن از افراد برجستۀ اهل ده‌بکری ازجمله گلاوی آقا کشته شد (صمدی، همان، 198) و روستای مهم و مرکزی آنها، «ایندرقاش»، سوخته و شمار بسیاری از ساکنان آن کشته ‌شدند (ضیایی، 46).
مسئلۀ دیگری که در تاریخ سیاسی ده‎بکری از اهمیت برخوردار است، حمایت اولیۀ این ایل از اسماعیل آغا سمکو سرپرست ایل شکاک و سپس مخالفت بـا او ست (برای آگاهی از وقـایع، نک‍ : ‎ارفع، 93؛ ضیایی، 98- 99، 108، 110).
ده‎بکریها در دورۀ رضا شاه در سرکوب دو شورش مهم کردهای منطقه، یعنی شورش ملا خلیل و منگورها، و محمدرشید خان بانه‌ای به دولت کمک کردند (علیار).
پس از سقوط رضا شاه، ده‎بکریها که یک ایل نیرومند در منطقه به شمار می‎رفتند، در معادلات سیاسی روز وارد شدند. رئیس آنها، علی آقا ده‎بکری، با حمایت روسها حاکم مهاباد شد (ارفع، 115) و در همین زمان به توصیۀ روسها به دولت قاضی محمد و جمهوری مهاباد پیوستند (ایگلتن، همانجا).
پس از چندی ده‌بکریها راه خود را از قاضی محمد جدا کردند و به دولت پیوستند (شرفکندی، 70-72). پس از سقوط جمهوری مهاباد، ده‎بکریها با حمایت دولت همچنان قدرت برتر منطقه بودند (خلیلی، 179-180). در 1342 ش با اجرای اصلاحات ارضی در منطقه، منابع قدرت و ثروت ده‎بکری تضعیف شد و قدرت ایل همانند سایر ایلات منطقه افول کرد (صمدی، همان، 198).

ویژگیهای فرهنگی

ایل ده‎بکری مانند دیگر ایلات کرد عموماً از سواد بهرۀ چندانی نداشتند. حتى بیشتر رؤسای آنها بی‌سواد بودند (شرفکندی، 30) و وقت آنها بیشتر صرف کشمکشها و درگیریهای قبیله‌ای می‌شد (علیار؛ نیز نک‍ : توفیق، 136).
در میان ایل ده‎بکری عالمان دینی، ادیبان، نویسندگان و شعرای بسیاری هم بودند که از جملۀ آنها می‌توان به عباس حقیقی شاعر مشهور ده‎بکری اشاره کرد که دیوان شعر فارسی، کُردی و عربی او چاپ شده است. در جریان تغییر لباس، در دورۀ پهلوی اول، سران ایل ده‌بکری برخلاف سران بیشتر ایلات کرد، لباس خود را تغییر دادند (علیار).

مآخذ

ارفع، حسن، کردها، یک بررسی تاریخی و سیاسی، ترجمۀ محمدرئوف مرادی، تهران، 1382 ش؛ اوبن، اوژن، ایران امروز، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ ایرانشهر، نشریۀ کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، 1342 ش؛ ایگلتن، ویلیام، جمهوری 1946 کردستان، ترجمۀ محمد صمدی، مهاباد، 1361 ش؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، «تاریخ افشار»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1366 ش؛ تابانی، حبیب‌الله، بررسی اوضاع طبیعی، اقتصادی و انسانی کردستان، تبریز، 1345 ش؛ توفیق، رحمت‌الله، تاریخچۀ ارومیه، تهران، 1382 ش؛ تیمورزاده، مصطفى، وحشت در سقز، به کوشش شهباز محسنی، تهران، 1380 ش؛ حزنی، حسین، سه‌رجه‌می به‌رهه‎می، اربیل، 2004 م؛ حقیقی، عباس، دیوان، اورمیه، 1367 ش؛ همو، «ژیانی من»، سروه، 1364 ش، س 1، شم‍ 3؛ حیرت سجادی، عبدالحمید، ایلها ( ایلات) و عشایر کردستان، سنندج، 1381 ش؛ خلیلی عراقی، محمدرضا، خاطرات سفر آذربایجان و کردستان، تهران، 1328 ش؛ سلطانی، انور، روژهه‌لاتی کوردستان، سلیمانیه، 2005 م؛ شرفکندی، عبدالرحمان، چیشتی مجیور، پاریس، 1997 م؛ شمس، اسماعیل، تحقیقات میدانی؛ صمدی، محمد، نگاهی به تاریخ مهاباد، مهاباد، 1373 ش؛ همو، طوایف و عشایر کرد، مهاباد، رهرو؛ ضیائی، رئوف، یادداشتهایی از کردستان، به کوشش عمر فاروقی، اورمیه، 1367 ش؛ علیار، ناصر (از بزرگان ده‌بکری)، گفت‌وگو با مؤلف؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای استان کردستان، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1385 ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای استان کرمان، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1382 ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران ( آبادیها)، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، 1330 ش؛ کریمی، بهمن، جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران، تهران، 1316 ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311 ش؛ لیرخ، ب.، دراسات حول الاکراد، ترجمۀ عبدی حاجی، حلب، 1994 م؛ مشکور، محمدجواد، نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت‌شناسی آن، تهران، 1349 ش؛ موصلی، منذر، عرب و اکراد، بیروت، 1412 ق / 1991 م؛ مینورسکی، ولادیمیر، بنچینه‌کانی کورد و چه‌ند و تاریکی کوردناسی، ترجمۀ نجاتی عبدالله، سلیمانیه، 1428 ق / 2007 م؛ نادر میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، 1373 ش؛ نیکیتین، و.، کـرد و کردستــان، ترجمـۀ محمـد قاضـی، تهــران، 1363 ش؛ نیــز:

Iranica.

اسماعیل شمس

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: