صفحه اصلی / مقالات / اصفهان /

فهرست مطالب


هنر و معماری در اصفهان

اصفهان از گذشته‌های دور به سبب رواج صنعت و هنر در آن موردتوجه بوده است و بیشتر كسانی كه از اصفهان یاد كرده‌اند، به این ویژگی اشاره دارند. بناها و ساختمانهای سترگ و بی‌مانندی كه نمونه‌های آن هنوز برجاست و همچنین ساخته‌های هنری و صنایع‌دستی در زمینه‌های گوناگون مانند خطاطی، نقاشی، نساجی، منبت‌كاری، خاتم‌كاری، فرش‌بافی، قلم‌زنی، فلزكاری و جز اینها نشانه‌هایی از هنر و هنرمندی مردم اصفهان به شمار می‌آید.


معماری

در یك طبقه‌بندی كلی، معماری اصفهان را از لحاظ مصالح به كار رفته در ساختمانها و تزیینات آن می‌توان به 4 دورۀ اصلی تقسیم كرد: دورۀ خشت خام، دورۀ آجر، دورۀ گچ و دورۀ كاشی.
برپایۀ اطلاعاتی كه در دست است، بیشتر آثار قبل از اسلام تـا حـدود قرن 3 ق / 9 م از خشـت خـام بوده است (نك‍ : هنرفر، «تزیینات ... »، 36). كهن‌ترین بنای بازمانده از دورۀ پیش از اسلام در اصفهان آتشگاهی است كه آثار آن بر فراز كوهی به همین نام، هنوز برجاست (همو، گنجینه ... ، 5- 8) و آتش آن تا سدۀ 4 ق / 10 م فروزان بوده است (ابن رسته، 7 / 152-153؛ حمزه، 28). گزارشهایی در دست است كه در آنها به حضور مهندسان، معماران و بنایان هنرمند بسیار در ساخت باروی شهر با بیش از 100 برج، و نیز دروازه‌های متعدد در پیش و بعد از اسلام بر گرد اصفهان اشاره شده است (ابونعیم، 1 / 15-16؛ ابن رسته، 7 / 160-161). همچنین از قلعه‌ای كهن به نام ساروق (یا سارویه) و نیز مسجد خشینان و دو مسجد باذانه و اصرم در سدۀ 4 ق یاد شده است (همو، 7 / 200؛ ابونعیم، 1 / 16، 375).
در زمان آل بویه، ركن‌الدوله بارویی گرداگرد شهر كشید كه ظاهراً موجب بروز تغییراتی در شكل كلی باروی قدیم آن شد (حمدالله، 48). در این زمان ساختمانها و مساجد اصفهان از گل ساخته شده بود. قصرهایی چون قصر ابوعلی ابن رستم و قصر ساباط هم در این زمان با استفاده از مصالحی مانند گچ و آجر ساخته شده بوده است (مقدسی، 388- 389؛ ابن حوقل، 2 / 362-363). مافروخی در سدۀ 5 ق از كوشكهای بزرگ، حمامها، بازارها، مدرسه‌ها و میدانهای گسترده و وسیع اصفهان یاد كرده است (ص 83).
در سدۀ 6 ق / 12 م هنر معماری اصفهان در مسجد جامع تجلی می‌كند. این بنا را می‌توان از مهم‌ترین بناهای این دوره به حساب آورد كه از بیشتر دوره‌های تاریخ معماری در خود نشان دارد (نك‍ : ه‍ د، اصفهان، مسجد جامع). در این سده، سبكی ویژه در ایجاد تزیینات «گوشواره‌های» بنای امام‌زاده كرّارِ بوزان كه یادآور هنر ساسانی است، جلب نظر می‌كند (زمانی، 149، 152). تزیینات كاشی سادۀ فیروزه‌ای در بالای مناره‌ها در حدی اندك و حاشیه‌هایی با مختصر گچ‌بری در بناها ــ به ویژه مربوط به دورۀ سلجوقیان ــ را می‌توان مشاهده كرد كه نمونه‌هایی از آن به ترتیب در سردر جامع جورجیر (ساخته شده توسط صاحب بن عباد)، گنبد نظام‌الملك، گنبد تاج‌الملك، منارۀ مسجد علی، و مناره‌هایی چون چهل دختران، زیار، گار، سین و رهروان دیده می‌شود (كیانی، 16؛ مخلصی، 279 به بعد؛ گدار، 27).
كاربرد كاشی در آثار تاریخی اصفهان كه از نیمۀ اول سدۀ 7 ق / 13 م مشاهده می‌شود در قرنهای بعد رو به توسعه نهاد و در طی قرون تا نیمۀ نخست سدۀ 12 ق / 18 م به اوج خود رسید. نمونه‌های عالی كاشی‌كاری در امام‌زاده بابا قاسم (سدۀ 8 ق)، هارون ولایت، درب امام، مسجد شیخ لطف‌الله، مدرسۀ چهار باغ و مسجد امام دیده می‌شود (هنرفر، «تزیینات»، 36؛ «هنرها ... »، 280). در سده‌های 8 و 9 ق / 14 و 15 م شیوه‌های معماری بر همان منوال پیشین تداوم یافت و از نمونه بناهای این دوره می‌توان به مدرسۀ امامی، خانقاه ابومسعود و بخشهایی از مسجد جامع اصفهان چون سر در شمالی اشاره كرد (نك‍ : ویلبر، 183, 197؛ گلمبك، 378, 388-389).
انتقال پایتخت به اصفهان در زمان شاه عباس (1007 ق / 1598 م)، و توجه ویژۀ او به هنر، سبب شد كه این شهر از لحاظ معماری و هنر از جوانب مختلف به رشد فراوانی برسد. وی به ساخت بناهای جدید دست زد. طرح او كه مشتمل بر كاخها، دیوانخانه، مسجدها، بازارها و باغها بود، در بخش جنوب غربیِ بافت قدیم اجرا شد (پرایس، 162). همزمان با ساخت‌و‌سازهای یاد شده ایجاد محلۀ جلفا ویژۀ ارامنه، در طرح تازۀ شهر قرار گرفت و كلیساهای گوناگون كه اوج درخشش آن كلیسای وانك است، در زمان شاه عباس دوم ساخته شد (ندیم‌الملك، 12 / 160؛ هنرفر، گنجینه، 514-515).

 


 

به طور كلی، باید گفت از اوایل سدۀ 11 ق / 17 م شیوه‌ای خاص در معماری ایران رخ نمود كه به سبك یا شیوۀ اصفهانی شهرت دارد (نك‍ : ه‍ د، اصفهانی، سبك). از بناهای شاخص این شیوه می‌توان از جامع عباسی، معروف به مسجد امام در جنوب میدان نقش جهان یاد كرد. بجز این مسجد و مسجدهای دیگر، بنای 6 طبقۀ عالی‌قاپو (در ضلع غربی میدان نقش جهان) مخصوصاً از لحاظ طراحی و نقاشیهای دیواری و دیگر آرایه‌ها شایان توجه است (نك‍ : ندیم‌الملك، 12 / 164-165؛ هنرفر، همان، 416-420؛ گدار، 80-88).
در ذكر بناهای ساخته شده به شیوۀ اصفهانی، مسجد شیخ لطـف‌الله (در ضلـع شرقـی میـدان نقـش جهـان) ــ كه توسط محمدرضا بن حسین بنای اصفهانی ساخته شده ــ قابل ذكر است كه كتیبۀ آن از داخل و خارج، با كاشی‌كاری معرق تزیین شده، و بر سر در و جلوخان آن خط ثلث و نستعلیق علیرضا عباسی دیده می‌شود (هنرفر، همان، 401-402؛ گدار، 96-99). سر در قیصریه و بازارشاهی (در ضلع شمالی میدان نقش جهان) با سقف مقرنس و تزییناتی با نقاشی رضا عباسی و الحاقات تزیینی در زمان ناصری (هنرفر، همان، 465-466) نیز شایان یادآوری است. عمارت چهل ستون با نقاشی و آینه‌كاری ایوانِ آن، كاخ آینه‌خانه، كاخ هشت بهشت با طاق مقرنس و غلام گردشهایش و نیز مدرسۀ چهارباغ نمونه‌هایی دیگر از معماری شیوۀ اصفهانی هستند (همان، 574، 685 به بعد). افزون بر آنچه یاد شد، پلهایی چون الله‌وردی خان، خواجو، شهرستان (جی)، فلاورجان و زمان خان از نمونه‌های برجستۀ معماری عصر صفوی به شمار می‌آیند (ندیم‌الملك، 12 / 161؛ جابری انصاری، 244-245؛ هنرفر، همان، 582؛ گدار، 142-146). در زمان قاجاریه نیز بناهایی چون عمارت صدری، مدرسۀ صدر و عمارت هفت دست نو در اصفهان ساخته شد (نك‍ : ندیم الملك، 12 / 150، 159-160؛ هنرفر، همان، 750 به بعد، 840-854؛ نیز نك‍ : بخش I همین مقاله).


هنرها و صنایع دستی

یكی از قدیم‌ترین هنرهای قابل ذكر در اصفهان، خطاطی بوده است. ابن ندیم ضمن برشماری مصاحف گرد آمده با خطوط گوناگون در صدر اسلام، به خط اصفهانی اشاره كرده است (ص 9). اگرچه از چگونگی این خط نشانی در دست نیست، اما همین یادكرد، نشان از وجود شیوۀ خطاطی ویژه‌ای در این شهر دارد. خطاطی در اصفهان مخصوصاً از زمان سلاجقه با وجود خوشنویسی نامدار چون ابوالمعالی نحاس اصفهانی قابل بررسی است. در دورۀ صفویه افزون بر كسانی چون غیاث‌الدین و باباشاه اصفهانی، نام بزرگانی مانند میرعماد و علیرضا عباسی و دهها خوشنویس دیگر كه در اصفهان گرد آمدند، این شهر را به مركز خوشنویسی تبدیل كرد (رفیعی، 27، 46، 52، 56-66، 83).

 


در نگارگری نیز وضع چنین بود. اصفهان پایتخت شاه عباس چون تبریز و قزوین مركز گرد آمدن نگارگران شد. مكتب دوم نگارگری عصر صفویه با ظهور رضا عباسی شكل گرفت. به تصویر كشیدن حداكثر دو چهره در نقاشیها، از نشانه‌های این سبك است كه توسط شاگردان رضا عباسی همچون میرافضل تونی و حبیب‌الله مشهدی ادامه یافت. شمار بسیاری از هنرمندان چون معین مصور، حیدر، محمدیوسف، محمدشفیع، محمدقاسم و سرانجام محمدزمان مكتب دوم اصفهان را غنا بخشیدند. از آن پس نفوذ هنر اروپایی را در دوره‌های زندیه، افشاریه و قاجاریه می‌توان در این شاخه از هنر اصفهان مشاهده كرد (نك‍ : حسن، 121-122، 125-126؛ دیماند، 67- 68؛ «هنرها»، 225-231).
 
در میان هنرهایی كه از قدیم در اصفهان رایج بوده، موسیقی از اهمیت خاصی برخوردار است. وجود آلات مختلف موسیقی در سده‌های نخست اسلامی (نك‍ : ابن اثیر، 5 / 399) و یادكرد ابن حوقل از خوانندگان این شهر (2 / 364) و سرانجام وجود نویسنده‌ای چون ابوالفرج اصفهانی مؤلف اغانی در موسیقی و نام‌گذاری یكی از دستگاههای موسیقی به نام اصفهان، و نیز انشعاب نغمۀ بیات اصفهان از دستگاه همایون، همه از قدمت این هنر در اصفهان خبر می‌دهد (نك‍ : عبدالقادر، 56؛ معروفی، 48). وجود نام بسیاری از خوانندگان، رامشگران و موسیقی‌دانان و كاربرد آلات گوناگون موسیقی در دوره‌های بعد (نك‍ : مشحون، 330، 413-417) به ویژه در زمان شاه عباس نشانۀ توجه مردم اصفهان به این هنر است (فلسفی، 2 / 243-246؛ مشحون، همانجا؛ اسكندربیك، 1 / 190-191؛ الئاریوس، 200).
نساجی در اصفهان سابقه‌ای بسیار قدیم دارد. براساس منابع موجود، انواع پارچه‌های ابریشمی و نخی، با رنگهای گوناگون در این شهر تهیه می‌گردیده، و غالباً به دیگر سرزمینها صادر می‌شده، و بخش مهمی از بازرگانی اصفهان را تشكیل می‌داده است (نك‍ : حدود العالم، 140؛ مقدسی، 579؛ ابن حوقل، 2 / 363؛ قزوینی، 297؛ زیدان، 581). در دورۀ تیموریان اصفهان را به عنوان یكی از مراكز مهم بافندگی می‌شناختند (حسن، 223). در دورۀ صفویه، پارچه‌های اطلس و زری با رشته‌های طلا و نقره مزین گشت (همو، 239-242) و در زمان شاه عباس، بافت پارچه‌های نخی، مخمل و ابریشم رونق درخور توجهی یافت (نك‍ : «هنرها»، 166, 168؛ اكرمن، 2128 به بعد). نساجی اصفهان پس از صفویه و در طی زمان جایگاه خود را از دست داد و بافته‌های این دوره بیشتر خریداران اروپایی داشت (حسن، 234-235؛ تحویلدار، 98-102).
قلمكارسازی كه از صنایع‌دستی قدیم اصفهان است، در دورۀ صفویه رواج و اشتهار فراوان یافت و در زمان قاجار رو به افول نهاد، اما امروزه این هنر در اصفهان از جایگاه ارزشمندی برخوردار است (نك‍ : اصفهان ... ، 11-14؛ نیز بررسی ... ، 24-25؛ «اصفهان ... »، 54). شایان توجه است كه برخی از هنرهای دستی بر روی پارچه چون سوزن‌دوزی، سكمه‌دوزی، تكه‌دوزی، قلاب‌دوزی از قدیم تا امروز، توسط استادان اصفهانی در این شهر رواج دارد (نك‍ : حسن‌بیگی، 364، 366، 373؛ «اصفهان»، 54-55؛ اصفهان، 30).
قالی‌بافی در اصفهان به سبب به‌كارگیری نوع پشم، تركیب‌بندی رنگ و سبك نقوش به ویژه طرحهای اسلیمی، ختایی و جز آن ... دارای اهمیت بسیار است. این هنر در زمان صفویه همچون دیگر هنرها، رشد فراوان كرد و در سدۀ اخیر نیز رونق درخور توجهی یافته است (آبادی باویل، 45؛ سپهر، 60-61؛ گانزرودن، 356).
فلزكاری سابقه‌ای قدیم در ایران دارد (نك‍ : حسن، 237، 244) و هنرمندان اصفهانی در پدید آوردن آثار برجسته و ماندگار فلزی نقشی بسزا داشته‌اند. بر جا ماندن اسطرلابهای دقیق و ظریف كار هبةالله ابن حسین (ساخت 525 ق / 1131 م) و كار محمد بن ابی بكر بن محمد راشدی اصفهانی (ساخت 618 ق / 1221م) نشانۀ مركزیت اصفهان در ساخت ابزارهای دقیق علمی است («هنرها»، 323 176, 177). به روزگار تیمور هنرمندان اصفهانی به سرزمینهای شرقی چون سمرقند گسیل شدند (همان، 176) و آثار بسیاری از خود برجای نهادند كه برای نمونه به اثر سنگاب مانندی در مسجد جامع هرات ساخته شده از مفرغ توسط حسن بن علی بن حسن بن علی اصفهانی در 776 ق / 1374 م و شمعدان مفرغی مرصع ساخته شده توسط عزالدین بن تاج الدین اصفهانی در 792 ق / 1390 م می‌توان اشاره كرد (همان، 182؛ نیز نك‍ : احسانی، 186، 193). در زمان صفویه آثاری با ظرافت شكل، مزین به خطوط فارسی و طرحهای اسلیمی ساخته شد (ملكیان، 342-344) و هنر مشبك‌سازی پولاد برای استفاده‌های هنری و رزمی به كمال رسید. از نمونه‌های فلزكاری قابل یادكرد در این زمان، كتیبه‌ها و تزیینات فولادی مشبك شده در بنای «درب امام» اصفهان («هنرها»، 183)، و الواح زرین كنده‌كاری شدۀ ضریح حضرت امام رضا (ع) به خط علیرضا عباسی و قلم‌زنی استادانۀ مست‌علی زرگر است كه هم اكنون در موزۀ آستان قدس رضوی نگاهداری می‌شود (بیانی، 2 / 461).
اسلحه‌سازی ایران با سابقه‌ای قدیم به‌ویژه از سدۀ 10 ق / 16 م در سطح جهان مطرح شد كه از استادان نمونۀ این زمان باید به اسدالله اصفهانی (ه‍ م) اشاره كرد (برای اطلاع از شهرت سلاحهای اصفهانی نزد اروپاییان، نك‍ : موزر، 270؛ بروگش، 213، 392).
نقره‌كاران و برنج‌كاران هنرمند صفوی، با به كارگیری نقوش مختلف نمونه‌های بسیاری شامل ظروف گوناگون از خود برجای نهادند؛ اما این هنر پس از صفویان، عملاً تا زمان قاجار چندان رونقی نداشت و در این دوره هم تنها گروهی صنعتگر به این هنر می‌پرداختند كه نمونه‌های ظروف مینا با ویژگی رنگ قرمز و بوته‌سازی در درون آن از ویژگیهای كار آنهاست (دبیری، 13-15، 25؛ «گفت‌و‌گویی ... »، 95- 99). گفتنی است كه آثار قلم‌زنی بسیاری از این شهر در موزه‌های جهان یافت می‌شود كه نمونه‌هایی از آن را می‌توان در موزۀ ویكتوریا و آلبرت مشاهده كرد (نك‍ : ملكیان، 342-348).
اصفهان به خصوص از دورۀ سلجوقیان به بعد، در هنر كار بر روی چوب مطرح می‌گردد. نمونۀ بارز آن، رحل ساختۀ حسن بن سلیمان اصفهانی در 761 ق / 1360 م از این دست است كه هم اكنون در موزۀ متروپولیتن نگاهداری می‌شود (دیماند، 123). آنچه امروزه به نام بازار زرگران اصفهان معروف است، در زمان صفویه بازار خاتم‌كاران بود. اشیائی چون قاب آینه، در و پنجره، رحل و نیز صندوقهایی برای اماكن مقدس مانند صندوق مرقد امام حسن عسكری (ع) در سامره توسط استاد جعفر، در این دوره ساخته شده‌اند. پس از افول این هنر در زمان قاجار، خاتم‌سازان اصفهانی در دورۀ معاصر در ساخت اتاق خاتم كاخ مرمر تهران نقش مهمی به عهده داشتند. امروزه اصفهان از نظر اهمیت خـاتم‌كاری پس از شیـراز در رتبـۀ دوم قرار دارد (نك‍ : طهوری، 18- 19، 22-23؛ اصفهان، 20-21).

 

مآخذ

آبادی باویل، محمد، ظرائف و طرائف، تبریز، 1357 ش؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1939 م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به كوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، ذكر اخبار اصبهان، به كوشش ددرینگ، لیدن، 1934 م؛ احسانی، محمدتقی، هفت هزار سال هنر فلزكاری در ایران، تهران، 1368 ش؛ اسكندربیك منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ اصفهان پایگاهی رفیع برای صنایع‌دستی ایران، وزارت صنایع، تهران؛ «اصفهان میراث‌دار فرهنگ و هنر نصف جهان»، دستها و نقشها، تهران، 1371 ش، شم‍ 1؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363 ش؛ بررسی وضع صنایع‌دستی استان اصفهان، وزارت اقتصاد، تهران، 1351 ش؛ بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحب قران، ترجمۀ كردبچه، تهران، 1367 ش؛ بیانی، مهدی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران، 1363 ش؛ پرایس، كریستین، تاریخ هنر اسلامی، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1347 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ جابری انصاری، حسن، تاریخ اصفهان و ری، تهران، 1321 ش؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ حسن، زكی محمد، الفنون الایرانیة، بیروت، 1401 ق؛ حسن بیگی، م.، مروری بر صنایع‌دستی ایران، تهران، 1365 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوك الارض، برلین، 1340 ق؛ دبیری، علی، كارگاه مینا، تهران، 1355 ش؛ دیماند، موریس، راهنمای صنایع اسلامی، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1365 ش؛ رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، خط و خطاطان، تهران، 1345 ش؛ زمانی، عباس، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران، 1355 ش؛ زیدان، جرجی، مؤلفات، بیروت، 1401 ق، ج 12؛ سپهر، عبدالحسین، سفرنامۀ اصفهان، به كوشش رسول جعفریان، قم، 1375 ش؛ طهوری، دلشاد، هنر خاتم‌سازی در ایران، تهران، 1365 ش؛ عبدالقادر مراغی، مقاصد الالحان، به كوشش تقی بینش، تهران، 1356 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1332 ش؛ قزوینی، زكریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ كیانی، یوسف و دیگران، مقدمه‌ای بر هنر كاشیگری ایران، تهران، 1362 ش؛ «گفت‌و‌گویی با محمدتقی ذوفن ... »، هنر و مردم، 1352ش، شم‍ 126؛ مافروخی، مفضل، محاسن اصفهان، به كوشش جلال‌الدین حسینی طهرانی، تهران، 1352 ق؛ مخلصی، محمدعلی، «مناره‌ها»، معماری ایران دورۀ اسلامی، تهران، 1366 ش؛ مشحون، حسن، تاریخ موسیقی ایرانی، تهران، 1373 ش؛ معروفی، موسى، ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی، تهران، 1352 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ موزر، هنری، سفرنامۀ تركستان و ایران، ترجمۀ علی مترجم، به كوشش محمد گلبن، تهران، 1356 ش؛ ندیم‌الملك اصفهانی، حیدرعلی، «تاریخ مختصر اصفهان»، فرهنگ ایران زمین، 1332-1353 ش، ج 1-20؛ هنرفر، لطف‌الله، «تزیینات گچی در آثار تاریخی اصفهان»، هنر و مردم، تهران، 1347 ش، شم‍ 72؛ همو، گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، اصفهان، 1344 ش؛ نیز:

 

Ackerman, P., «The Textile Arts», A Survey of Persian Art, London, etc. 1967, vol. V; The Arts of Persia, ed. R. W. Ferrier, Ahmedabad, 1990; Gans-Ruedin, E., Splendeur du tapis persan, Fribourg, 1978; Godard, A., «IŞfahān», Āthār-é, Īrān, Paris, 1936, vol. II(1); Golombek, L., and D. Wilber, The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton, 1988; Melikian-Chirvani, A. S., Islamic Metalwork from the Iranian World, London, 1982; Wilber, D. N., The Architecture of Islamic Iran, The Ilkhānid Period, Princeton, 1955
مهبانو علیزاده

صفحه 1 از12

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: