صفحه اصلی / مقالات / دارالقرآن /

فهرست مطالب

دارالقرآن


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

دارُالْقُرْآن، نهادی اجتماعی برای آموزش قرآن کریم. چنین نهادی آموزشی اگرچه از سدۀ 1 ق / 7 م دارای پیشینه است، به‌ویژه در شام و مصر، طی سده‌های میانی، اعتبار و تشخصی نظام‌مند یافت. در طول تاریخ اسلام، از همان عصر پیامبر (ص)، آموزش و حفظ قرآن کریم، به‌عنوان نخستین مرحله از علم‌اندوزی به شمار می‌رفته است. تقدس قرآن از یک سو، و مفاهیم و آموزه‌های درونی قرآن کریم هم از سوی دیگر، هر دو دلایل مهمی برای تمایل مسلمانان به آموختن آیات الٰهی بودند. همین احساس نیاز سبب شد تا در همان اوان ظهور اسلام، خود پیامبر اکرم (ص) کسانی را برای تعلیم قرآن به شهرها و سرزمینهای مختلف گسیل نماید.
برای بررسی پیشینه‌ای دربارۀ محلهایی که در آن قرآن آموزش داده می‌شد، به‌مثابۀ نسل اول دارالقرآنها، باید تا عصر نبوی به عقب بازگشت. در آن عصر در مدینه، دست‌کم از خانۀ مَخرَمة ابن نَوفِل خبر داریم که در منابع از آن به‌عنوان دارالقراء یاد شده است؛ در برخی آثار تاریخی و مخصوصاً منابع شرح حال صحابه چنین آمده است که عبدالله بن ام‌‌مکتوم هنگامی که پس از بدر به مدینه رفته، در دارالقراء (همان خانۀ مخرمه)، ساکن شده است (طبری، 35؛ ابن‌سعد، 4 / 205؛ ابن‌عبدالبر، 3 / 997). همین روایت تاریخی حتى سبب شده است تا عبدالحی ادریسی مشخصاً به وجود  مدارسی در عصر نبوی برای آموزش قرآن کریم تصریح کند؛ البته در برخی از منابع، نام‌گذاری آن خانه به دارالقراء به زمانی پس از عصر پیامبر (ص) مربوط دانسته شده است (ادریسی، 1 / 56؛ عاملی، 173). به‌هر‌حال، حتى اگر نه به این عنوان صریح، به‌یقین، مکانهایی برای این دست آموزشها وجود داشته است؛ برای نمونه، جایی در قسمت شمالی مسجد پیامبر (ص)، یا بنا‌به نقلی، قسمتی متصل به آن مسجد، ایوان و سکوی مسقف و صفه‌ای بود که اصحاب صفه در آن روزگار را سپری می‌کردند (نک‍ : ه‍ د، اصحاب صفه). افزون بر آنکه می‌دانیم در میان ایشان، تعلیم و تعلم وجود داشته (نک‍ : ذهبی، تاریخ ... ، 2 / 238؛ سیوطی، 1 / 358)، حداقل از قرآن‌آموزی از ایشان توسط برخی همچون عُبادة ‌بن صامت آگاهیم (نک‍ : احمد بن حنبل، 5 / 315؛ ابن‌ماجه، 2 / 730)؛ همان عبادة بن صامت که بعدها، خلیفه عمر وی را برای تعلیم قرآن به سرزمین شام گسیل نمود (ذهبی، سیر ... ، 2 / 6-7).
در همین دوره، در میان بسیاری نمونه‌ها، باید از قرآن‌آموزی ابوعبدالرحمان سُلَمی از امام علی (ع) یاد کرد (ابن‌سعد، 6 / 172؛ ابن‌مهران، 44؛ نیز نک‍ : ابوعمرو، 9؛ اندرابی، 108)؛ حال‌آنکه در زندگی‌نامۀ خودِ ابوعبدالرحمان هم آمده که بعدها حدود 40 سال در مسجد جامع کوفه، قرآن تعلیم می‌داده است (ابن‌مجاهد، 69؛ ذهبی، تاریخ، 5 / 558؛ ابن‌جزری، النشر ... ، 1 / 3). روی‌هم‌رفته باید پذیرفت که در عصر پیامبر (ص)، برخی اماکن مختلف از‌جمله مسجد، یا حتى بخشهایی خاص از مسجد مانند صفه، و برخی خانه‌ها محلهایی عمومی برای آموزش قرآن بوده است.
در دوره‌های بعد، همگام با دیگر علوم، و حتى شاید خیلی پرشتاب‌تر، دانش قرائت در بومهای مختلف، مراحل شکل‌گیری و تدوین را طی نمود و عالمان قرائت در شهرهای مختلف به تعلیم آن پرداختند. در منابع مختلف، هنگام سخن‌گفتن از حضور یک عالم علم قرائت و طالبان دانش نزد وی، از لفظ «حلقه» استفاده شده است. کاربرد این واژه با معنای مشخصی که از آن برمی‌آید، اگرچه به جمع و محفل قرائی ایشان تصریح دارد، اما در بخش آموزش، لاجرم دربرگیرندۀ یک مکان نیز هست. این حلقات غالباً در مساجد، مدارس، خانۀ مشایخ و حتى گاه در میان کوچه و بازار منعقد می‌شد.
در زندگی‌نامۀ ابودرداء صحابی آمده که حلقۀ اقراء وی دربردارندۀ بیش از 000‘1 نفر بوده است. او در این حلقه، که در منابع به مکان آن تصریحی نشده، برای هر چند نفر یک ملقن نهاده بوده، و خود به سرکشی به آنها می‌پرداخته است؛ در‌نهایت هم شاگردان نسخۀ خود را بر استاد «عرضه» می‌کرده‌اند (نک‍ : ذهبی، سیر، 2 / 353)؛ برایند این نقل از منابع درنهایت چیزی به‌جز مدرسه‌ای قرآنی نمی‌تواند باشد. به‌جز وجود عینی چنین حلقه‌هایی، اساساً کاربرد اصطلاحیِ آن نیز تا سده‌های بعد همچنان نشان از محلی مشخص برای قرآن‌آموزی در بومهای مختلف دارد. تصریح منابع به وجود این حلقه‌ها در شرق و غرب سرزمینهای اسلامی، طیف تاریخی گسترده‌ای را تا سده‌های متأخر در بر می‌گیرد. از حلقۀ اقراء یا تعلیم قرائتِ ابن‌مجاهد در بغداد (ابن‌جزری، غایة ... ، 1 / 142) گرفته تا حلقۀ اسعد بن احمد بن ابی‌روح، عالم شیعی اهل طرابلس و شاگرد ابن‌براج در حیفا (ابن‌حجر، لسان ... ، 1 / 386؛ امین، 3 / 294) و از حلقۀ اقراء ابوطاهر دمشقی در جامع محله (شهری در مصر بین فسطاط و اسکندریه: سمعانی، 5 / 216) و ابوالقاسم کلابی در سدۀ 6 ق / 12 م تا ابوعبدالله تبریزی در سدۀ 7 ق، همه مصادیقی از این حلقات آموزش قرآن به شمار می‌روند (ابن‌جزری، همان، 1 / 169، 530، 2 / 174).
چنان‌که اشاره شد، بودند کسانی که در کوی و برزن به تلقین قرآن می‌پرداختند؛ مثلاً در زندگی‌نامۀ ابوعبدالرحمان سلمی می‌خوانیم که وی در آغاز، در میان کوچه و بازار به تعلیم قرآن می‌پرداخت (همان، 1 / 413) و حدود یک سده بعد، همین شیوۀ آموزش در کوچه و بازار را در زندگی‌نامۀ عاصم، عالم کوفی و یکی از قراء سبعه، مشاهده می‌کنیم (همان، 1 / 347).
در ادامۀ بررسی پیشینۀ اماکنی که در آنها قرآن آموزش داده می‌شد، نمونۀ پرتداول، اختصاص خانۀ مشایخ به این امر بود. بودند کسانی که خانۀ خود، یا بخشی از آن را به محلی برای آموزش قرآن اختصاص می‌دادند. بسیاری کسان همچون ابوالقاسم عبدالرحمان بن داوود مصری (د 273 ق / 886 م) در خانه‌شان در فسطاط به آموزش قرآن می‌پرداختند (همان، 1 / 368). ابومحمد حسن بن علی نیشابوری هم در سدۀ 4 ق / 10 م خانۀ خود در بصره را به همین امر اختصاص داده بوده است (همان، 1 / 222). به‌جز این، اما در طول تاریخ به‌طور سنتی، محلی برای آموزش قرآن در مساجد و جامعها وجود داشت (همان، 1 / 252، 401؛ سخاوی، 3 / 206). افزون‌بر حضور پیامبر (ص) در مسجد‌النبی و آموزش قرآن کریم، قدیم‌ترین نمونه از این دست تعلیم قرآن در مسجد توسط ابوعبدالرحمان سلمی تابعی در سدۀ 1 ق / 7 م است (ذهبی، تاریخ، 5 / 558).
قرائت و ختم، و تعلیم و تفسیر قرآن در مکانی همچون مساجد به‌هیچ‌روی دور از ذهن نیست؛ و البته به‌همین‌دلیل هم می‌توان در سده‌های مختلف نمونه‌هایی را یافت که تعلیم قرآن در مسجد و جامع صورت می‌گرفته است. این امر از چنان جایگاهی برخوردار بوده که حتى لازم می‌شده است تا برای آن سرپرست و رئیس و مسئولی در نظر گرفته شود. نمونه‌های بسیاری از این موارد را می‌توان در منابع مشاهده نمود (برای نمونه، نک‍ : ابن‌جزری، همان، 1 / 512؛ محبی، 1 / 149؛ سبکی، 2 / 108- 109). با وجود تمام این نمونه‌ها از تعلیم و تعلم قرآن کریم و امور مربوط به این علم، اما در هیچ‌کدام، تصریحی به نامی خاص برای این اماکن دیده نمی‌شود؛ درواقع، محلهای حلقات مختلفی از کوچه و بازار گرفته تا خانۀ افراد و مساجد و جوامع، همه مصادیقی از محل آموزش به شمار می‌رفته‌اند؛ اما این آموزش دارای مفهومی عام بوده، که البته آموزش قرآن در صدر آن قرار می‌گرفته است. در این میان، اختصاص محلی مشخصاً به آموزش قرآن و تنها برای همین منظور، بیشتر از سده‌های میانی آغاز گشت. این تخصیص در آغاز با مدارسی خاصه برای قرآن‌آموزی شروع شد، اما خیلی سریع ــ شاید برای ایجاد تفکیکی میان تعلیم قرآن نسبت به دیگر دانشها ــ نام مشخص دارالقرآن را به دست آورد.
مدارس به‌عنوان مهم‌ترین نمونه‌ها، اماکنی بودند که دست‌کم بخشی از آنها به آموزش قرآن اختصاص داده می‌شد. ‌از نخستین وظایف مدرسه آموزش است و از نخستین وظایف یک مسلمان آموزش قرآن کریم. پس به‌راحتی می‌توان از جمع میان این دو اصل اولیه به این نتیجه رسید که در شمار اصلی‌ترین وظایفی که از مدارس در طول تاریخ اسلام انتظار می‌رفته، آموزش قرآن بوده است (نک‍ : ابن‌عماد، 5 / 105؛ امین، 9 / 255). به‌همین‌سبب هم است که وجود مکانی برای آموزش قرآن در مدارس جزو اولیات بوده است (نک‍ : معروف، 188، 195).
در شرح حال بسیاری از عالمان و مشایخ علوم قرآن، به تدریس ایشان در برخی مدارس اشاراتی شده است (برای نمونه، نک‍ : ابن‌جزری، غایة، 1 / 85، 130، جم‍ ؛ سخاوی، 10 / 51؛ علیمی، 2 / 221)؛ اما در سده‌های میانی، مخصوصاً در برخی از سرزمینهای اسلام، همچون مصر و شامات، که موضوع وقف به شکلی نوین، مورد توجه قرار گرفت، ایجاد محلی مشخص برای تعلیم قرآن در مدارس امری پربسامد به شمار می‌رود (برای نمونه، نک‍ : ابن‌کثیر، 14 / 269؛ صفدی، 10 / 262). این در حالی است که در منابع، محلهایی با نام مدرسه آمده است که مشخصاً به آموزش قرآن کریم می‌پرداختند.
ابن‌بطوطه هنگام سخن‌گفتن از واسط، به وصف مدرسه‌ای می‌پردازد که 300 حجره داشته، و در آن، قرآن آموزش داده می‌شده است (ص 205)؛ یا زمانی پیش‌تر از وی، ابوعمر محمد بن احمد مقدسی در سفح قاسیون در دمشق، مدرسه‌ای برای مشغولان به امر قرآن‌آموزی بنا کرده است (ابن‌کثیر، 13 / 70). مدرسۀ منجکیه در بیت‌المقدس ــ دست‌کم در مواعید ــ مکانی بود برای آموزش و تفسیر قرآن توسط عالمانی چون شمس‌الدین دیری (علیمی، همانجا). در مدرسۀ واثقیۀ زَبید هم آموزش قرآن صورت می‌گرفته، و برای مثال، کسی همچون محمد بن مسعود ناشری (د 845 ق / 1441 م)، حافظ قرآن کریم، در آن تدریس می‌کرده است (سخاوی، همانجا). در دوره‌های اخیر نیز نمونه‌هایی از برخی مدارس در دست است که بدون تخصیص نامی خاص، در آنها به تعلیم و حفظ قرآن کریم پرداخته می‌شد. حافظ کفایت حسین لاهوری، عالم شیعی سدۀ 14 ق / 20 م، به ساخت و ایجاد مدرسه‌ای برای آموزش و حفظ قرآن همت گماشت و در پی آن، در 1946 م / 1325 ش، در رامپور نیز یک مرکز تفسیر قرآن تأسیس نمود که هر دو مصداقی از این نوع مدارس قرآنی‌اند (امین، 7 / 214-215).
مبتنی‌بر منابع مختلف تاریخی به نظر می‌رسد تخصیص محلی خاص به تدریس قرآن کریم، پیش از سدۀ 5 ق / 11 م نمونه‌ای ندارد. درست است که کسانی مانند ابوالحسن علی بن احمد بن رَقّاء بغدادی معرّی (د 352 ق / 963 م)، راوی ابن‌ابی‌الدنیا، در خانۀ خود قرآن تعلیم می‌داده است (ذهبی، تاریخ، 26 / 75)، و حتى چند سده پیش از وی، از خانۀ مخرمة بن نوفل (نک‍ : سطور پیشین) خبر داریم، اما هیچ‌یک از این خانه‌ها در طول تاریخ به‌عنوان دارالقرآن تشخص نیافته‌اند. در سدۀ 5 ق، ابوالحسن رَشَأ بن نَظیف (370-444 ق / 980-1052 م)، مقری دمشقی، خانۀ خود در دمشق (در محلۀ باب ناطفائیین) را وقف قراء نمود تا در آن، دانش قرائت آموزش داده شود (صفدی، 14 / 82). ابن‌نظیف خود قرائت ابن‌عامر را نزد ابوالحسن دارانی فراگرفت (ابن‌جزری، همان، 1 / 284).
واقعیت این است که در بررسی تاریخ دارالقرآن و تشخیص آن به‌عنوان یک اصطلاح، باید دانست که خانۀ ابن‌نظیف نیز همچون دیگر خانه‌های اختصاص‌داده‌شده به آموزش قرآن که پیش‌تر آمد، به دارالقرآن شناخته نمی‌شده است؛ درواقع، تنها و قدیم‌ترین منبعْ الدارس فی تاریخ المدارس عبدالقادر نعیمی (د 927 ق / 1521 م) است که این خانۀ موقوفه به قرآن‌آموزی را دارالقرآن نامیده است (نک‍ : 1 / 11-12؛ بدران، 16). سدۀ بعد از آن هم در بغداد، وزیر عباسی یحیی بن محمد بن هبیره (د 560 ق / 1165 م) چنان‌که آمده، خانه‌اش را در اختیار عالمان قرار می‌داده است؛ از تخصیص آن به عالمان علم قرائت هم آگاهیم (ابن‌جوزی، 18 / 168). می‌دانیم تدوین کتاب الافصاح ابن‌هبیره در فقهِ تطبیقی حاصل گردهماییهای عالمان مذاهب مختلف در منزل وی بوده است (ابن‌هبیره، 1 / 48؛ فخار، 365-366؛ ابن‌رجب، 1 / 254، 257، جم‍ ).
با آنچه گذشت، دانستیم که به‌جز تک‌نمونۀ دارالقرآن رشائیه که تنها در سدۀ 10 ق / 16 م به این نام شناسانده شده است، هیچ مصداقی از دارالقرآن در دست نیست؛ اما به شکلی قابل‌تأمل از سدۀ 7 ق / 13 م به بعد در بغداد، و سپس در مصر و شام، جنبشی همسو در ساخت مدارس از یک سو، و التفات تام به وقف آنها از سوی دیگر مشاهده می‌شود؛ درواقع از سدۀ 6 ق / 12 م، حاصل این جنبش را می‌توان در ساخت دار‌الحدیثها ملاحظه کرد (نک‍ : ه‍ د، دارالحدیث)، که البته به نظر می‌رسد بنای دارالقرآنها با قدری تأخیر در سدۀ 7 ق روی نمود.
در مسیر عمرانهای فرهنگی، مبتنی‌بر منابع، ساخت و وقف قدیم‌ترین مدرسۀ قرآنی را باید دست‌کم زمانی در حدود نیمۀ نخست سدۀ 7 ق و آن هم در بغداد بدانیم. در شرح حال عبدالصمد بن احمد بغدادی مقری آمده است که در زمان خلیفه مستنصر عباسی (د 640 ق / 1242 م) ولایت مشیخۀ مسجدی را که خلیفه بنا نموده، بر عهده داشته است. این مسجد که به قمریه شهرت دارد، یک دارالقرآن و یک دارالحدیث داشته است (ابن‌رجب، 4 / 291). در همان دوره، استادار دارالخلافۀ مستعصم، یوسف بن عبدالرحمان بغدادی (د 656 ق)، که در شهرهای مختلف کارهای عمرانی بسیاری انجام داده بود، در محلۀ حربیۀ بغداد، یک دارالقرآن بنا کرد (همو، 4 / 259). در نیمۀ دوم این سده نیز نشانه‌هایی از ساخت دارالقرآن در بغداد وجود دارد. در شرح حال تقی‌الدین علی بن عبدالعزیز اربلی (د 688 ق / 1289 م) آمده که وی در دارالقرآنی تدریس می‌کرده است که فردی به نام بهاء‌الدین دبیلی (یا دنبلی) در بغداد ساخته بود (ذهبی، تاریخ، 51 / 338؛ صفدی، 21 / 163). دارالقرآن ساخت بهاء‌الدین، بی‌شک زمانی پیش از دورۀ تدریس و درگذشت تقی‌الدین اربلی بوده است.
شایان توجه است که در همین حدود زمانی، یعنی نیمۀ دوم سدۀ 7 ق / 13 م، هم‌زمان با فتح عراق توسط مغولان، جغرافیای ساخت این دارالقرآنها تغییر می‌کند و از بغداد به شام و مصر انتقال می‌یابد و در ادامه در این سده‌های میانی، برخلاف شام، کمتر نشانی از دارالقرآنهای بغداد در منابع دیده می‌شود (نک‍ : معروف، 213). دارالقرآن وجیهیه قدیم‌ترین نمونه از این دست مدارس قرآنی در دمشق است که نعیمی نیز بدان اشاره کرده است (1 / 17). این مدرسه را ابوالمعالی محمد بن عثمان بن منجا تنوخی (د 701 ق / 1302 م) ساخته است. اگرچه در آن زمان، به دارالقرآن معروف بوده، اما بعدها، به مدرسۀ وجیهیه شهرت یافته است (صفدی، 4 / 67؛ ابن‌حجر، الدرر ... ، 5 / 289؛ عینی، 4 / 203؛ علیمی، 2 / 42-43؛ ابن‌عماد، 5 / 19، 6 / 3). ادامۀ این روند را در همان سرزمین تا حدود دو سدۀ بعد می‌توان سراغ گرفت.
جنبش وقف در شام که از سدۀ 7 ق به‌شکل قابل تأملی در منابع نمود یافت، حرکتی فرهنگی مخصوصاً توسط متمولان جامعه، به‌ویژه بازرگانان و ارباب حکومت بود؛ چنان‌که علاء‌الدین علی بن اسماعیل سنجاری (د 735 ق / 1335 م)، تاجر دمشقی، دارالقرآنی را در نزدیکی جامع اموی بنا نمود و گروهی را هم برای قرائت قرآن در زمانهای مختلف در آنجا گمارد (ابوالفداء، 2 / 40؛ ابن‌وردی، 2 / 438؛ نعیمی، 1 / 12-13). بافریدونِ تاجر (د 749 ق) دارالقرآن بزرگی در مدرسه‌ای ساخت که در باب‌الجابیۀ دمشق قرار داشت (ابن‌کثیر، 14 / 262). وصفی که از آن در منابع آمده، نشان‌دهندۀ مخارج هنگفتی است که برای بنای آن صرف شده است. دارالقرآن دلامیه هم در دمشق در دهۀ 40 سدۀ 9 ق / 15 م توسط یکی از اشراف و اعیان آن دیار، ابوالعباس احمد بن زین‌الدین دُلامۀ بصری (د 853 ق / 1449 م)، بنا، و وقف شد (نعیمی، 1 / 9-10). تأسیس دارالقرآن صابونیه که از نمونه‌های بسیار معروف مدارس قرآنی دمشق به شمار می‌رود، نیز توسط یکی از اشراف آن سرزمین، علم‌الدین احمد صابونی (د 873 ق)، صورت گرفت (همو، 1 / 13-17).
گستردگی اوقاف البته روند اداری منظمی را نیاز داشت و نهادن یک ناظر بر اوقاف شهر نمونه‌ای از انتظام آن بود؛ غالباً ناظر از میان افراد عالم و اهل محافل علمی، و البته دارای نفوذ در حکومت برگزیده می‌شد. اقدام به ساخت دارالقرآن توسط علما و بزرگان دین البته امری پذیرفتنی و دارای نمونه است. در همین عصر، ناظر اوقاف حلب، علی بن محمد بن هاشم بن ابی‌العشائر حلبی (د 778 ق / 1376 م) بود که ساخت و وقف دارالقرآن عشائریه از اعمال عمرانی او به شمار می‌رود (ابن‌حجر، انباء ... ، 1 / 216). در همان دوره و در نقطۀ دیگری از شام، سراج‌الدین عمر بن ابی‌بکر سلامی در اواخر سال 761 ق / 1360 م در بیت‌المقدس، و در نزدیکی مسجدالاقصى، دارالقرآنی معروف به سلامیه بنا نمود (علیمی، 2 / 45، 52). سخاوی هنگام سخن از این مکان، آن را دارالقرآن مدرسۀ سلامیه خوانده است (5 / 4). دارالقرآن جَزَریه را بانی آن، ابن‌جزری (د 833 ق / 1430 م)، شیخ علم قرائت در عصر خود و یکی از عالمان متنفذ در دمشق بنا کرد. ابن‌جزری که خود محوری در محافل قرائت بود، برای آموزش قرائات به ساخت چنین مدرسه‌ای اقدام کرد (ابن‌حجر، همان، 8 / 245؛ نعیمی، 1 / 8- 9؛ صالحی، 1 / 366). نمونۀ دیگر از نقش علما، دارالقرآن خیضریه است که در نزدیکی دارالحدیث سُکَّریه در 878 ق توسط قاضی‌القضات قطب‌الدین ابوالخیر محمد بن محمد خیضری دمشقی ساخته شد (نعیمی، 1 / 7- 8).
از دیگر انواع مدرسه‌های قرآنی باید به آنهایی اشاره کرد که مرکزی با دو کارکرد دارالقرآن و دار‌الحدیث بودند. دار القرآن و الحدیث صبّابیه که تاجر دمشقی شمس‌الدین محمد بن احمد بن صبّاب (د 738 ق / 1337 م) آن را ساخته، نمونه‌ای قدیم از این دست مدارس دوگانه است (ابن‌کثیر، 14 / 211، 262). دار القرآن و الحدیث معبدیه نیز توسط علاء‌الدین علی بن معبد بَعلبَکی (د 746 ق) ساخته شد. شاید معروف‌ترین اینها، دار القرآن و الحدیث تَنکِزیه باشد که سیف‌الدین تنکز (د 741 ق) آن را بنا نمود (نعیمی، 1 / 128). وی که نایب سلطنت در شام بود، در 728 ق، در سفرش به قاهره و ملاقات با سلطان، خانۀ معروف دار‌الفلوس را خریداری کرد و پس از تعمیراتی در آن، و نام‌گذاری به دار‌الذهب، یک دار القرآن و الحدیث نیز در آن بنا نمود (ابن‌کثیر، 14 / 153-154؛ صفدی، 10 / 262؛ نعیمی، 1 / 123-127).
در بررسی مبانی فرهنگی ساخت دارالقرآنها در سده‌های میانی، البته آموزش و تعلیم قرآن بدون شک، نقشی اساسی داشته است؛ اما بدون قصدی برای ورود تفصیلی به مباحث تاریخی، باید به موضوعات تاریخی آن عصر التفات داشت. به نظر می‌رسد انقراض خلافت عباسی و انتقال و جابه‌جاییِ اندک توان باقی‌مانده به سرزمین شام و مصر، در روند تأسیس دارالحدیث و دارالقرآن نقشی بسیار حساس ایفا نموده است. از یک سو، ازدست‌دادن قدرت سیاسی در دارالخلافۀ بغداد، و از سوی دیگر، ازدست‌دادن مقام «خلافت»، به‌عنوان نوعی جانشینی از طرف رسول (ص) به معنای ازکف‌نهادن دو بازوی حکومت بوده است: قدرت و مشروعیت. به‌همین‌سبب به نظر می‌رسد که در کنار تجهیز نظامی، و بهره‌مندی از روشهای سیاسی در سلطنت نوین‌یافته، عباسیان مصر و شام به‌شدت نیازمند یافتن مشروعیت بودند. مشروعیت سلطنت در چنین حالتی که بتواند با داشته‌های مفهوم خلافت هم‌طرازی کند، لاجرم در اصلی‌ترین داده‌ها و داشته‌های دینی خلاصه می‌شود: قرآن و حدیث. به ساده‌ترین سخن آنکه ایشان به‌عنوان جایگزینی برای مفهوم نهان در اندیشۀ خلافتِ ازدست‌رفته، تلاش نمودند تا با توجه تام به مباحثی چون وقف در مباحث فقه اسلامی، و در پی آن ساخت و بنا‌نهادن دارالقرآنها و دارالحدیثها، و نیز حمایت همه‌جانبه از عالمان دین در آن سرزمین، خود را نماینده و حامی این دست امور فرهنگ اسلامی نشان دهند.
در بازگشت سخن به تاریخ دارالقرآن، پس از سده‌های میانی، تخصیص نام دارالقرآن یا اسامی مشابه به مدارسی که در آن قرآن آموزش داده می‌شد، به بسیاری از سرزمینهای دیگر اسلامی نیز گسترش یافت و از مغرب تا آسیای جنوب شرقی نمونه‌های متنوعی از این مدارس اسلامی تأسیس شد. در برخی از سرزمینها، این مدارس با نامهایی دیگر به‌جز دارالقرآن تأسیس شد که نمونۀ آن را می‌توان در سدۀ 10 ق / 16 م در میان عثمانیان سراغ گرفت که از این مدراس به‌عنوان دارالقرّاء یاد می‌شده است. ساخت مدرسه‌ای با عنوان دارالقراء توسط سعدی چلبی در زمانی پیش از نیمۀ نخست سدۀ 10 ق، یا بنای دار‌القرایی که سعدالله بن عیسى قَسطَمونی در نزدیکی خانۀ خود ساخت و همچنین دار‌القرایی از آنِ مسیح پاشا از مصادیق این مدارس قرآنی است (نک‍ : طاش‌کوپری‌زاده، 1 / 265، 290؛ ابن‌عماد، 8 / 308؛ حاجی‌خلیفه، 1 / 13).
در گذری بر تاریخ ساخت و وقف دارالقرآنها، به نظر می‌رسد اگرچه پس از سده‌های میانی تا عصر حاضر، در بسیاری از سرزمینهای اسلامی، چنین مدارسی بنا شد، اما حرکتی که در مصر و شام سده‌های 6 تا 9 ق / 12 تا 15 م در قالب عمران، ساخت و وقف دارالقرآنها روی نمود، گونه‌ای ویژه با رویکردی متفاوت بوده است. در آن عصر، دارالقرآن افزون‌بر آنکه محل تعلیم و تدریس قرآن و علوم قرآنی بوده، کارکردهای دیگری نیز داشته است؛ برای نمونه، از کارکردهای جانبی این دارالقرآنها به‌عنوان حرکتی اجتماعی، گردآوری و حمایت از ایتام و فقرا در این مدارس یادکردنی است. مبتنی‌بر تدابیر اولیه‌ای که از پیش در وقف‌نامه‌ها، دربارۀ چگونگی عملکرد این مدارس اندیشیده شده بود، برای این دسته از افراد جامعه در دارالقرآن، هم آموزش در نظر گرفته می‌شد و هم نیازهای اولیۀ ایشان از خوراک و لباس برآورده می‌گشت (برای نمونه، نک‍ : ابن‌بطوطه، 205-206؛ ابن‌کثیر، 13 / 70، 14 / 269؛ منهاجی، 1 / 275؛ نعیمی، 1 / 9-10).
خاک‌سپاری در درون این دارالقرآنها از دیگر موارد کارکردهای جانبی آنها بوده است؛ چه، مرسوم بود که واقفان این مدارس و برخی از نزدیکان آنها در همان دارالقرآنهای ساختِ خودشان دفن می‌شده‌اند (برای نمونه، نک‍ : معروف، 146).
در بررسی ساختار درونی دارالقرآنها باید گفت این نوع مدارس قرآنی فضایی علمی بود که در بیشتر موارد، در جنب مساجد، مدارس، دارالحدیثها، یا در خانۀ علما بنا می‌شده است. شیوۀ آموزش، به‌ویژه برای کودکان و نابینایان، استفاده از طریق تلقین بود (ابن‌جزری، غایة، 1 / 576؛ ذهبی، تاریخ، 52 / 470؛ ابن‌عماد، 8 / 265؛ قلقشندی، 3 / 149) که یکی از قدیم‌ترین و کارآمدترین روشهای آموزش به شمار می‌رفته است (جاحظ، 21؛ ابن‌خلدون، 1 / 533). به‌جز تلقین، در موارد دیگر، شیوه‌های آموزش رسمی و عموماً تمرکز بر تعلیم قرائات مشهور کاربرد داشته است (سبکی، 2 / 109؛ منهاجی، 1 / 276؛ ابن‌جزری، همان، 1 / 599)؛ البته بودند دارالقرآنهایی که قرائتی ویژه در آنها بیشتر مورد عنایت بود، مانند جایگاه قرائت ابن‌عامر در دارالقرآن رشائیه (نعیمی، 1 / 11-12).
گرایشهای فقهی در ساخت، و آموزشهای این مدارس چندان اثرگذار نبوده (ابن‌کثیر، 14 / 269)، و در کنار تدریس قرآن، مباحث دیگری مانند تفسیر، و برخی کتابهای اصلی علم قرائت تعلیم داده می‌شده است؛ برخی از این آثار عبارت‌اند از: التیسیر و جامع البیان ابوعمرو دانی، الکامل هذلی، المبهج سِبط خیاط، المستنیر ابن‌سَوّار، و الکفایة الکبرى اثر ابوالعز قلانسی (ابن‌جزری، همان، 1 / 3).
دارالقرآن به‌عنوان نهـادی اجتماعی ـ علمی دربردارندۀ نظامی منسجم با رعایت مراتب و سطوح مسئولیتی بود که غالباً در وقف‌نامۀ این مدارس به سبک و سیاق و جزئیات آن تصریح می‌شد. در این نظام منسجم، که تدوین و انتظام آن ذیل مفاهیم و قوانین مربوط به وقف گنجانده می‌شد، مراتب مسئولیت و همچنین عواید و درآمد افراد در سطح ناظر، عامل، امام و امام راتب، شیخ، مدرس، و جز آنها تعریف می‌شد. تهیۀ کتاب و گردآوری کتابخانه برای آموزش طلاب، تهیۀ ملزومات اولیه برای آسایش در دارالقرآن همچون خوراک و لباس، و حتى چراغ و روغن آن، شمع و موارد دیگر همه از مواردی بوده که در نظام اجرایی این مدارس مورد توجه قرار می‌گرفته است (سبکی، 2 / 108- 109؛ منهاجی، 1 / 275؛ محبی، 4 / 367؛ نیز نک‍ : نعیمی، 1 / 9-10؛ بدران، 14-16).

مآخذ

ابن‌‏بطوطه، الرحلة، به‏ کوشش‏ علی منتصر کتانی، بیروت، 1405 ق؛ ابن‌جزری، محمد، غایة النهایة، به کوشش ‌برگشترسر، قاهره‌، 1351 ق / 1932 م؛ همو، النشر فی القراءات العشر، به کوشش علی محمد ضباع‌، قاهره‌، مکتبة مصطفى محمد؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، انباء الغمر، به کوشش محمد عبدالمعید خان، حیدرآباد دکن، 1389 ق / 1969 م؛ همو، الدرر الکامنة، به کوشش محمد عبدالمعید خان، حیدرآباد دکن، 1392 ق / 1972 م؛ همو، لسان المیزان‌، حیدرآباد دکن، 1329-1331 ق / 1911-1913 م؛ ابن‌خلدون، «مقدمة»، العبر، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ابن‌رجب، عبدالرحمان، الذیل على طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1372 ق / 1952 م؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دار صادر‌؛ ‌ابن‌عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1412 ق؛ ابن‌عماد، عبدالحی‌، شذرات الذهب‌، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ابن‌فوطی‌، عبدالرزاق‌، الحوادث الجامعة، به کوشش مصطفى جواد، بغداد، 1351 ق؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش علی شیری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن‌ماجه‌، محمد، سنن‌، به ‌کوشش ‌محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، 1952-1953 م؛ ابن‌مجاهد، احمد، السبعة فی القراءات، به‌ کوشش‌ شوقی ‌ضیف‌، قاهره، 1400 ق؛ ابن‌مهران‌، احمد، المبسوط، به ‌کوشش ‌سبیع‌ حمزه‌ حاکمی‌، دمشق، 1407 ق / 1986 م؛ ابن‌وردی‌، زین‌الدین، تتمة المختصر ... ، به‌ کوشش ‌احمد رفعت ‌بدراوی‌، بیروت‌، 1389 ق / 1970 م؛ ابن‌هبیره‌، یحیى‌، الافصاح‌، به‌ کوشش ‌محمد راغب ‌طباخ‌، حلب‌، 1366 ق / 1947 م؛ ابوعمرو دانی‌، عثمان‌، التیسیر، به‌ کوشش پرتسل‌، استانبول، 1349 ق / 1930 م؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت‌، دارالمعرفه؛ احمد بن حنبل‌، مسند، قاهره، 1313 ق / 1895 م؛ ادریسی، عبدالحی، نظام الحکومة النبویة المسمى التراتیب الاداریة، بیروت، دار الکتاب العربی؛ امین‌، محسن‌، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، 1409 ق؛ اندرابی‌، احمد، الایضاح ( قراءات القراء المعروفین‌)، به ‌کوشش ‌احمد نصیف جنابی‌، بیروت‌، 1407 ق / 1986 م؛ بدران، عبدالقادر، منادمة الاطلال و مسامرة الخیال، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ جاحظ، عمرو، العثمانیة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، دار الکتاب العربی؛ حاجی خلیفه، کشف؛ ذهبی‌، محمد، تاریخ ‌الاسلام، به ‌کوشش ‌عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، 1413 ق / 1993 م؛ همو، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش شعیب ‌ارنؤوط و دیگران‌، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ سبکی، علی، فتاوی، بیروت، دارالمعرفه؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع‌، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ سمعانی‌، عبدالکریم‌، الانساب‌، به‌ کوشش ‌عبدالله‌ عمر بارودی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ سیوطی، الدر المنثور، بیروت، دارالمعرفه؛ صالحی شامی، محمد، سبل الهدى و الرشاد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ صفدی‌، خلیل‌، الوافی ‌بالوفیات‌، به کوشش‌ احمد ارناؤوط و ترکی مصطفى، بیروت، 1420 ق / 2000 م؛ طاش‌کوپری‌زاده، احمد، الشقائق النعمانیة، بیروت، 1395 ق / 1975 م؛ طبری، المنتخب من ذیل المذیل من تاریخ الصحابة و التابعین، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات؛ عاملی، جعفر مرتضى، تخطیط المدن فی الاسلام، بیروت، 1430 ق / 2009 م؛ علیمی‌، عبدالرحمان‌، الانس ‌الجلیل‌ بتاریخ القدس و الخلیل، بیروت‌، 1973 م؛ عینی، محمود، عقد الجمان، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، 1431 ق / 2010 م؛ فخار بن معد موسوی، ایمان ابی‌طالب، به کوشش محمد بحر‌العلوم، نجف، 1384 ق / 1965 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى‌، به کوشش محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ محبی‌ دمشقی، محمد امین‌، خلاصة الاثر، قاهره‌، 1284 ق / 1867 م؛ معروف، ناجی، المدارس الشرابیة، قاهره، 1397 ق / 1977 م؛ منهاجی اسیوطی، محمد، جواهر العقود، به کوشش مسعد عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ نعیمی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، دمشق، 1988 م.

فرامرز حاج‌منوچهری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: