صفحه اصلی / مقالات / خون بس /

فهرست مطالب

خون بس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 3 آذر 1400 تاریخچه مقاله

خونْ‌بَس، یا خون‌بست، شکلی از قوانین عرفی حل اختلاف و گذشت از قصاص قتلی در میان جوامع سنتی برای پیشگیری از خون‌ریزیهای بعدی و ایجاد صلح و آشتی. خون‌بس که در میان مردم عرب‌زبان خوزستان «فصل» نامیده می‌شود، یکی از عوامل هم‌بستگی سببی از راه «ازدواج» در جامعه‌های عشایری نیز هست.

پیشینۀ تاریخی خون‌بس

در دوران کهن احکامی دربارۀ دیه و قصاص وجود داشته که در قانون‌نامۀ حمورابی، آشور و قوانین ایران باستان به آنها اشاره شده است (نک‍ : بادامچی، 34؛ قانون‌نامه ... ، 64). در عهد عتیق نیز از قصاص یاد شده است (نک‍ : سفر خروج، 12: 25-26). براساس «وندیداد» می‌توان گفت که در ایران پیش از اسلام مجازاتی برای آسیب‌رساندن به دیگران در نظر گرفته می‌شد (نک‍ : فرگرد چهارم).
در جامعۀ عربِ عصر جاهلیت، وظیفۀ قصاص بر عهدۀ عشیرۀ مقتول بوده است (پتروشفسکی، 176). گاهی یک قتل، قتلهای دیگری یا حتى نزاعها و جنگهایی را در میان عشایر ذی‌نفع در پی داشت و تا هنگامی که قاتل به قصاص نمی‌رسید یا خانواده و طایفۀ او دیه نمی‌پرداختند، جنگ ادامه می‌یافت (زیدان، 918؛ بروینسن، 59؛ برای خون‌خواهی در جامعۀ عرب، نک‍ :ERE, II / 730-731). در اسلام قصاص خون تنها به قاتل محدود شده است (نک‍ : بقره / 2 / 178- 179).

خاستگاه خون‌بس

در نظامهای قبیله‌ای و عشیره‌ای احساس هم‌بستگی خونی و اجتماعی چنان قوی است که آسیب رساندن به یک عضو قبیله و عشیره، ضربه‌زدن به کل قبیله تلقی می‌شود و ازاین‌رو، همۀ افراد قبیله که خود را هم‌خون یا خویشاوند خونی یکدیگر می‌دانند، مکلف‌اند در مجازات کسی یا کسانی که خون یکی از خویشاوندان آنها را بر زمین ریخته، یا به او آسیب رسانده است، مشارکت کنند و از او انتقام بگیرند (رید، 339؛ اصانلو، 117).
این نوع انتقام خونیِ شخصی و خصوصی جان در برابر جان یا انتقامهای شخصی غیرخونی را «وندتا» می‌نامند ( آمریکانا، VIII / 195). وندتا واژه‌ای ایتالیایی («فرهنگ ... »، II / 2341) و منعکس‌کنندۀ جامعه‌ای است که در آن خانواده به‌مثابۀ یک واحد اجتماعیِ صاحب اقتدار می‌تواند در انتقام‌جویی تصمیم بگیرد و عمل بکند. در این نوع جامعه‌ها دولت یا وجود ندارد یا نمی‌تواند عمل ‌کند و مردم نیز اعتماد چندانی به آن ندارند (دایرةالمعارف ... ، 2 / 3183)؛ ازاین‌رو، در این موارد معمولاً خویشاوندانِ مرد درجه یک و دو در خون‌خواهی و انتقام شرکت می‌کنند. به سنت معمول حق خون‌داری در این جوامع افزون‌بر انتقال از پدر به فرزند پسر، به افراد خویشاوند نیز انتقال می‌یابد (نک‍ : شهبازی، 159؛ نیکیتین، 135؛ ERE, II / 724)؛ گاهی حق انتقام به 7 پشت پدری می‌رسید و برحسب شجرۀ پدری تنظیم می‌شد (آیرونز، 158). در مواردی نیز زنان گاهی درصدد انتقام برمی‌آمدند (برای نمونه، نک‍ : حمدالله، 490).
در میان برخی از جوامع، اقوام و قبایل برای پیشگیری و پرهیز از خون‌ریزی و منازعات بیشتر، اصول و مقررات و سازوکارهای معمول در جامعه را به کار می‌بندند (اصانلو، 116)؛ خون‌بس یکی از این اصول و سازوکارهای عرفی است که در میان مردم جامعه‌های سنتی شکل و سامان ‌یافته که زمان پیدایش آن نامشخص است، اما می‌توان به احتمال فراوان زمان آن را به دوره‌ای که جامعه‌های انسانی ساختاری قبیله‌ای و طایفه‌ای داشتند، رساند (ماسوری، 74).

خون‌بس در میان عشایر ایران

خون‌بس از جملۀ اصولی است که در جوامع عشایری ایران برای حفظ صلح و آرامش به کار می‌رفتـه ‌است (امرایـی، 1 / 148). در میـان بیشتر اقـوام و عشایر ایران مانند قشقایی، بختیاری، لر، لک، کرد، ترکمن، بلوچ و عرب خون‌بس با تفاوتهایی در شیوۀ اجرای آن وجود داشته است. گاهی خون‌بس با پرداخت دیه و عفو مجرم وقوع می‌یابد. مثلاً در میان ترکمنهای یموت، تنی چند از اقوام و بستگان قاتل به مشایخ طایفه متوسل می‌شوند و همه همراه قاتل که قرآن و شمشیری در دست و ریسمانی بر گردن دارد، به اُبۀ مقتول می‌روند و در برابر خانوادۀ مقتول، قاتل اظهار ندامت می‌کند. پس از آن صاحب خون برای عفو قاتل شمشیر را بر دست می‌گیرد تا او از زیر آن عبور کند. گذر از زیر شمشیر به نشانۀ «عجز بزرگ» برای قاتل، و عفو و گذشت صاحب خون نشانۀ «افتخار بزرگ» برای خانوادۀ مقتول به ‌شمار می‌آید (قورخانچی، 47- 48). در میان مردم کردستان، تا هنگامی که انتقام خون از قاتل گرفته نشده، خون مقتول همچنان روان است؛ اما اگر قاتل به قصد عفوخواهی کفن‌پوش و شمشیر بر گردن به خانۀ دارندۀ حق قصاص برود، او ناگزیر از عفو قاتل یا سازش با او در برابر دریافت خون‌بها ست (نیکیتین، 135, 136).
خون‌بس را می‌توان درواقع نوعی دیه در جوامع قبیله‌ای دانست که شخص مجرم یا خانواده یا اعضای طایفۀ او آن را برای دوری از قصاص و وقوع قتلی دیگر، می‌پردازند. تاورنیه نیز خون‌بس را نوعی دیه و خون‌بها نوشته است (ص 612-615).
در میان بیشتر عشایر دادن زن به یکی از افراد خانواده یا طایفۀ مقتول از جملۀ شرایط صلح و خون‌بس است؛ ازاین‌رو، دادن دختر رکن اصلی آیین خون‌بس در گذاشتن سلاح بر زمین (نک‍ : امرایی، 1 / 148- 149) و احیاکنندۀ دوستی و صلح (حنیف، 133؛ کیانی، 272) به‌ شمار می‌رود. اگر در زمان مراسم خون‌بس دختر برای ازدواج کوچک باشد، تا رسیدن او به سن بلوغ صبر می‌کنند و سپس او را به عقد یکی از افراد خانوادۀ مقتول درمی‌آورند (تیموری، 81؛ کریمی، 250-251).
دیه و خون‌بها افزون‌بـر دادن دختر، شامل پرداخت پول (نک‍ : تیموری، 79؛ کریمی، 9؛ محمودی، 127)، تفنگ یا اسلحۀ ضارب یا زمین (حنیف، 133) هم می‌شده که فراهم‌کردن و تأدیۀ آن بر عهدۀ تمام افراد طایفه یا تیرۀ قاتل بوده است (کریمی، 250؛ تیموری، همانجا). در میـان عشایر بلوچ بـه این کمک ــ کـه به امید تلافی است ــ «بِجار» (برقعی، 204)، و در لرستان «تاسو» گفته می‌شود (امرایی، 1 / 148).

آداب خـون‌بس

مـراسـم خـون‌بس همیشـه بـا پـادرمیانـی ریش‌سفیدان و بزرگان تیره و طایفه و ساداتِ یک یا دو ایل مطابق با آیین خاصی صورت می‌گرفت (بلوکباشی، 64؛ شهبازی، 160). در مراسم خون‌بس، چند نفر از ریش‌سفیدهای طایفۀ قاتل، ملا یا کدخدا و نزدیکان مقتول شرکت می‌کردند. در این مراسم، قاتل دست‌بسته یا قرآن و شمشیر به دست نزد خانوادۀ مقتول می‌رفت. در مجلسی که ریش‌سفیدان دو طرف حضور داشتند، یکی از ریش‌سفیدان طایفۀ قاتل به صاحب خون پیشنهاد می‌کرد که میان قرآن و شمشیر که نماد صلح و انتقام است، یکی را برگزیند؛ شأن مقدس قرآن و جایگاه والای بزرگان طایفه، خانوادۀ مقتول را ناگزیر از چشم‌پوشی از انتقام و رضایت‌دادن به خون‌بس می‌کرد (رسترپو، 84؛ بهمن‌بیگی، 35).
شمار دخترانی که به‌عنوان «سرخون» یا «خون‌بس» برای ازدواج به طایفۀ زیان‌دیده می‌دهند، بسته به میزان جرم و منزلت و طبقۀ اجتماعی قاتل و مقتول، معمولاً از یک تا 4 دختر گزارش شده است (نک‍ : جانب‌اللٰهی، 47- 48؛ بهمن‌بیگی، همانجا؛ پورکاظم، 77؛ کیانی، 273). در ازدواج با این دختران معمولاً جشن عروسی نمی‌گرفتند (رسترپو، 85). این دختران جهیزیه و مهریه ‌ندارند و خانوادۀ قاتل به خانوادۀ دختر شیربها نمی‌دهد (حنیف، 135؛ جانب‌اللٰهی، 50).
در نحوۀ اجرای خون‌بس در میان عشایر تفاوتهایی نیز وجود دارد؛ مثلاً در میان برخی از عشایر لر و لک، مرسوم است که پیش از برگزاری مراسم خون‌بس خانوادۀ قاتل چند رأس گوسفند، مقداری برنج، قند و چای و سیگار توسط سلمانی یا حمامی محل، برای پذیرایی به خانۀ مقتول بفرستد (ایزدپناه، 53؛ کرزبر، 313). گاهی موضوع خون‌بس را به احترام مقتول و خانواده و طایفه‌اش تا پس از مراسم چهلم یا حتى سالگرد مقتول عقب می‌انداختند و مطرح نمی‌کردند (ماسوری، 80). همچنین عشایر بیرانوند و لک هنگام رفتن نزد خانوادۀ مقتول، اسب سیاه‌پوشی را که کاردی بر گردنش آویخته بودند و آن را «کارت کُتَل» می‌نامیدند، پیشاپیشِ قاتل با خود به خانه‌اش می‌بردند (حنیف، 134؛ ایزدپناه، همانجا).

آداب خون‌بس در میان عشایر عرب‌زبان

خون‌بس یا «فصل» در میان عشایر عرب‌‌زبان خوزستان از جملۀ آیینهای کهنی است که قوانین مکتوب ندارد (آرمند، 22) و از دیرباز در فیصله‌دادن مناظره‌ها و دعواهای منجر به هتک حرمت، جرح و قتل، و گشایش مشکل میان یک یا دو عشیره به کار می‌بستند (عزیزی، 107)؛ درواقع فصل نیز نوعی جریمه و دیه‌بستن عشایری محسوب می‌شد که به‌جز قتل، موارد دیگری مانند هتک ناموس، قطع عضو، کورکردن چشم، شکستن بینی و دندانهای جلو، ازدواجهای نامتعارف و جز آن را در بر می‌گرفت (آل احمد، 39-41؛ آرمند، 23). مقدار دیه یا تاوان هرکدام از موارد یادشده متفاوت است؛ سنگین‌ترین آنها دیۀ مربوط به قتل نفس و هتک ناموس بوده است. دیۀ قتل نفس 4 دختر باکره، و تاوان هتک ناموس و تجاوز به زن شوهردار، دو دختر یا مقداری معین پول نقد بود. به این دختران «فصلیه» می‌گفتند (عزیزی، 110، 112).  3 /1 مبلغ دیه را قاتل و یا متخلف می‌پرداخت و 3 /2  دیگر را از افراد عشیرۀ قاتل که به سن قانونی رسیده بودند و برطبق سنت عشایری توان حمل اسلحه داشتند، جمع می‌کردند و می‌پرداختند (همو، 111). اگر فردی یکی از اعضای خانوادۀ خود را به قتل می‌رساند، او خود موظف بود به‌تنهایی دیۀ مقتول را بپردازد (پورکاظم، همانجا). عشایر عرب خارج از ایران نیز افزون بر دختر، شتر، مادیان، گوسفند و اسلحه به‌عنوان دیه می‌پرداختند و هرگاه خانوادۀ قاتل قادر به پرداخت دیه نمی‌بود، تبعید داوطلبانه را باید می‌پذیرفت (ERE, II / 730).
امروزه در میان عشایر عرب‌زبان خوزستان رسم است که در موارد ناموسی و دزدی، فرد متخلف باید تمامی خسارت را بپردازد. همچنین فردی که در میان عشیره مکسورالعصاء (عصا‌شکسته، به معنای شخصی که از حمایت و پشتیبانی عشیره خارج شده است) شناخته می‌شود، باید دیه و تاوان را به‌تنهایی بپردازد (حاجی‌زاده).
هنگامی که قتلی رخ می‌دهد، خانوادۀ قاتل از خانوادۀ مقتول فرصتی می‌گیرند که به آن «عَطوه» (مهلت، واژه‌ای عامیانه، ظاهراً از ریشۀ عطا) می‌گویند. در مدت عطوه قاتل و خانواده‌اش از مصونیت برخوردارند و اگر به آنها تعرض شود، آنها نیز شامل «فصل» می‌شوند. شیوخ قبیله مدت عطوه را معمولاً طولانی می‌کنند تا خشم خانوادۀ مقتول اندکی فروکش کند و آمادۀ فصل شوند. اگر زمان عطوه به پایان برسد و فصل صورت نگیرد، میان دو عشیره دشمنی و جنگ آغاز می‌شود. پس از توافق دو طرف برای برگزاری مـراسم فصل خـانوادۀ فصل‌دهنـده، «الرایـه» را (رایـت: پرچم / بیرق) که نماد یا مظهر پرچم حضرت ابوالفضل (ع) است، به چوب می‌بندند و برمی‌افرازند و به این صورت آمادگی خود را برای قبول فصل اعلام می‌دارند (عزیزی، 115؛ حاجی‌زاده).
امروزه در میان عشایر عرب‌زبان، دیگر دادن دختر، زمین و اسلحه نقشی در آیین فصل ندارد و فقط پول و احشام به کار می‌رود. در میان عشایر مرزنشین ایران و عراق نیز وقتی قتل و نزاعی روی دهد، آیین فصل با همین آداب در میان شیوخ و بزرگان دو طرف برقرار می‌شود (آرمند، 22؛ عزیزی، 114).

مآخذ

آرمند، عبدالصاحب، جغرافیای تاریخی دشت میشان، سوسنگرد، 1347 ش؛ آل احمد، جلال، «آیین فصل»، پیام نوین، تهران، 1344 ش، شم‍ 9؛ آیرونز، ویلیام، «کوچ‌نشینی به‌عنوان راهی برای سازگاری سیاسی: نمونۀ ترکمنهای یموت»، ترجمۀ پیروز ا.، ایلات و عشایر، تهران، 1362 ش؛ اصانلو، آرزو، «خون ریخته‌شده، تحلیلی جنسیتی از کیفر و مجازات در ایران»، فرهنگ و انسان، تهران، 1388 ش، شم‍ 2؛ امرایی، زهرا، «با عشایر لرستان از نزاع تا انتقام و صلح»، لرستان‌نامه، به کوشش فرید قاسمی، خرم‌آباد، 1375 ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لکی، تهران، 1367 ش؛ بادامچی، حسین، آغاز قانون‌گذاری، تاریخ حقوق بین‌النهرین باستان، تهران، 1382 ش؛ برقعی، محمد، سازمان سیاسی حکومت محلی بنت، تهران، 1336 ش؛ بلوکباشی، علی، جامعۀ ایلی در ایران، تهران، 1383 ش؛ بهمن‌بیگی، محمدبهمن، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324 ش؛ پتروشفسکی، ا. پ.، اسلام در ایران، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1354 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ تیموری، بهمن، «خیـن صالح و کالات»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1381 ش، شم‍ 3-4؛ جانب‌اللٰهی، سعید، «نکاتی از نقش پنهان زن در گسترۀ پنج قرن تاریخ عشایر بلوچ»، ذخایر انقلاب، تهران، 1369 ش، شم‍ 11؛ حاجی‌زاده، محبوبه، تحقیقات میدانی؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرم‌آباد، 1377 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ رسترپو، الویا، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلال‌الدین رفیع‌فر، تهران، 1387 ش؛ رید، اِوِلین، انسان در عصر توحش، ترجمۀ محمود عنایت، تهران، 1363 ش؛ زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمۀ علی جواهرکلام، تهران، 1369 ش؛ شهبازی، عبدالله، ایل ناشناخته، پژوهشی در کوه‌نشینان سرخی فارس، تهران، 1366 ش؛ عزیزی بنی‌طرف، یوسف، قبایل و عشایر عرب خوزستان، تهران، 1373 ش؛ عهد عتیق؛ قانون‌نامۀ حمورابی، ترجمۀ کامیار عبدی، تهران، 1373 ش؛ قرآن کریم؛ قورخانچی، محمدعلی، نخبۀ سیفیه، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، 1360 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1388 ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کیانـی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371ش؛ ماسوری، شکوفه، «خی‌صُل»، نامۀ انسان‌شناسی، تهران، 1382 ش، شم‍ 3؛ محمودی بختیاری، سیاوش، جامعه‌شناسی کاربردی عشایری، اهواز، 1382 ش؛ «وندیداد»، اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1391 ش؛ نیز:

Americana, 2006; Bruinessen, M. M. van, Agha, Shaikh and State, Utrecht, 1978; ERE; Nikitin, B., Les Kurdes, Paris, 1956; The Oxford Universal Dictionary Illustrated, London, 1968; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1676.

محبوبه حاجی‌زاده

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: