صفحه اصلی / مقالات / خوارزمی، کمال الدین /

فهرست مطالب

خوارزمی، کمال الدین


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

خوارَزْمی، کمال‎الدین حسین (ح 875- 958 ق / 1470-1551 م)، از مشایخ نامدار شاخۀ همدانیۀ ذهبیه از طریقۀ کبرویه در آسیای میانه.
از نخستین سالهای زندگی خوارزمی اطلاعی در دست نیست. تنها می‎دانیم که پدرش شهاب‎الدین حسین نام داشت و کمال‎الدین پس از مهاجرت پدرش به خوارزم، در آنجا به دنیا آمد. وی از ابتدای جوانی گرایشهای عرفانی داشت و در جست‌وجوی پیری شایسته بود؛ از‌این‎رو، در 18‌سالگی نخست به قصد آنکه با خواجه عبیدالله‎ احرار (د 895 ق / 1490 م)، شیخ نامدار نقشبندی دیدار کند، از خوارزم خارج شد، اما در میانۀ راه دریافت که خواجۀ احرار درگذشته است؛ پس به خوارزم بازگشت و پس از چندی به قصد زیارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد سفر کرد. پس از آن، بار دیگر برای دیدار با عمادالدین فضل‎الله مشهدی، شیخ کبروی، از خوارزم بـه ابیورد رفت و چندی نـزد او ماند. آنگاه با سفارش‌نامه‎ای کـه مشهدی در معرفی او به شیخ خود نوشته بود، به خَبوشان (قوچان امروزی) رفت و دست ارادت به حاج محمد خبوشانی (د 937 یا 938 ق) داد و 11 ‎سال (899-910 ق / 1494-1504 م) نزد او به سیرو‌سلوک معنوی پرداخت و پس از آن، با کسب اجازۀ ارشاد از پیر خود به خوارزم بازگشت (خوارزمی، 44-63، 66 بب‍ ؛ شوشتری، 2 / 162-173؛ دِوِسه، 71).
کمال‎الدین ظاهراً تا 923 ق در منطقۀ خوارزم ماند و اوقات خود را به تربیت مریدان، دیدار با مشایخ، سفر به نواحی اطراف و زیارت مزار صوفیان گذراند. آنگاه از خوارزم به سمرقند سفر کرد و مدت 30 ‎سال در آنجا و دیگر مناطق ماوراء‎النهر به تربیت مریدان، تقویت سلسلۀ کبرویه و ایجاد خانقاه پرداخت. در نتیجۀ سفرهای پرشمار و کوششهای خوارزمی، طریقۀ کبرویه بار دیگر در آسیای میانه رونق گرفت، چنان‌که توانست با دو طریقۀ قدرتمند دیگر، یعنی یسویه و نقشبندیه به رقابت بپردازد. در آن هنگام که حکـومت مرکزیِ مقتدری در آن منطقه وجـود نداشت، خوارزمی تـوانست حمایت برخـی حاکمان محلی، همچـون سلطان سعیـد بن ابوسعید خان، و نیز پولاد سلطان، نوادۀ شیبانی خان را به سوی خود و طریقۀ کبرویه جلب کند (خوارزمی، 109 بب‍ ؛ نثاری، 81؛ دوسه، 72-73).
خوارزمی در کهن‌سالی (956 ق) همراه با جمع کثیری از مریدان و فرزندان خود سمرقند را به نیت سفر حج ترک گفت؛ اما به‌سبب درگیریهای صفویان و ازبکان نتوانست از راه ایران به عربستان سفر کند و از‌این‎رو، مسیری را که از خوارزم، سرای چوق، حاجی‌ترخان، کریمه، استانبول و شام می‎گذشت، برگزید و به مکه رفت (خوارزمی، 196 بب‍ ‎) و پس از ادای فریضۀ حج به شام بازگشت و در دمشق خانقاهی بنا نهاد. پس از آن به حلب رفت، اما در آنجا در بستر بیماری افتاد و در همان‌جا درگذشت و در دمشق به خاک سپرده شد. ابن‎عماد که شرح سفر او به شام و درگذشت وی را در آنجا آورده است، به پرشماری مریدان و فراوانی دارایی او در آن هنگام نیز اشاره می‎کند (8 / 320-321؛ نیز نک‍ : خوارزمی، 284 بب‍ ؛ نثاری، 83-84؛ دوسه، 74).
پس از مرگ خوارزمی، پسرش شریف‎الدین حسین که همراه با او به مکه و شام رفته بود، بـه خوارزم بازگشت و رهبری طریقه را در آنجا بر عهده گرفت. وی ظاهراً سالها بعد (981 ق) به دهلی رفت و در آنجا خانقاهی ساخت و به ارشاد مریدان پرداخت. شریف‎الدین شرح زندگانی پدرش را در کتابی به نام جادة‎ العاشقین آورده است (نثاری، 404-405؛ لعلی، 1213-1214؛ مختارف، 31-32؛ منزوی، فهرستواره، 3 / 2093-2094). محمود غجدوانی، یکی از مریدان خوارزمی نیز پیش از شریف‎الدین شرح احوال و اقوال پیر خود را در کتاب مفتاح الطالبین گرد آورده بود. از اشاره‎های شریف‎الدین حسین می‎توان دریافت که وی کتاب غجدوانی را در اختیار داشته، و شاید در نوشتن کتاب خود از آن بهره برده است (خوارزمی، 4، 44؛ شوشتری، 2 / 162؛ منزوی، همان، 3 / 2285؛ دوسه، 70).
دیگر مریدان خوارزمی چون شیخ پایندۀ ساکتَری، یعقوب صیرفی (صوفی) کشمیری (د 1003 ق)، مولانا درویش حصاری، میرهاشمی بن ‎امیر مجلس هروی، مولانا محمد واعظ و درویش حسین حصاری، و نیـز جانشینان آنـان شاخـۀ همدانیۀ ذهبیه را در ماوراء‎النهر و هند تا حدود سدۀ 11 ق / 17 م زنده نگاه داشتند (لعلی‎، 1212، 1216، 1218- 1219؛ دوسه، 75-76). این شاخه که خوارزمی نمایندۀ برجستۀ آن بود و از طریق حاجی محمد خبوشانی به شاه‎علی بن محمد بیداوازی، رشید‎الدین محمد اسفراینی، سید عبدالله برزش‌آبادی و خواجه اسحاق ختلانی، و از او به میر سید علی همدانی (د 786 ق) می‎رسید، پس از کمال‎الدین حسین خوارزمی به همدانیۀ حسینیه شهرت یافت؛ اما پس از درگذشت خوارزمی رو به افول نهاد و به‌تدریج اهمیت و نفوذ خود را در ماوراء‎‎النهر از دست داد. این افول از آن رو بود که از یک سو جانشینان خوارزمی مایه و رتبۀ او را نداشتند و از سوی دیگر، اوضاع سیاسی و اجتماعی آن منطقه به‌سرعت در حال دگرگونی بود. چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، بیشتر حامیان کبرویه حاکمان محلی بودند که در فقدان قدرت متمرکز سیاسی، هر‌یک بر بخشی از ماوراء‎النهر حکم می‎راندند. با اشغال سمرقند در 921 ق / 1515 م توسط براق ‎خان، که از حامیان قدرتمند طریقۀ نقشبندیه بود، و برکناری سلطان سعید، که مشایخ کبرویه را گرامی می‎داشت، و پس از آن با قدرت‌گرفتن عبیدالله خان در بخارا در 964 ق / 1557 م، که خود را از پیروان سرسپردۀ مخدوم اعظم، احمد خواجگی کاسانی، شیخ مشهور نقشبندی می‎دانست، کبرویه به‌تدریج همۀ حامیان سیاسی خود را از دست دادند و پایگاههای خود را به نقشبندیه سپردند (داراشکوه، 191؛ نثاری، 81؛ دوسه، 76-78).
خوارزمی آثاری نیز دارد که عبارت‌اند از: 1. ارشاد المریدین، به فارسی و با نثر آمیخته به نظم دربارۀ اصول تصوف و شیوه‎های سلوک، که مشتمل بر 4 فصل، 8 ادب و یک خاتمه است. خوارزمی تألیف این کتاب را که در آن، سلسلۀ طریقت خود را معرفی می‎کند، در 925 ق در خوارزم به پایان رسانیده است (افشار، 507؛ ملک، 5 / 37؛ مایل هروی، 59؛ منزوی، فهرستواره، 7(1) / 54؛ دیوشلی، II / 13؛ سِمنوف، III / 293). 2. آداب المریدین، به فارسی، که دربارۀ معارف صوفیه است (شورا، 10(2) / 65). 3. چهل‌مجلس، به فارسی و در 40 مقوله، که ظاهراً گردآوری مجالس شیخ توسط یکی از مریدان او به نام محمود غجدوانی است (مایل هروی، همانجا؛ منزوی، همان، 7(1) / 287، خطی، 2(1) / 1121؛ مرکزی، 14 / 3960). 4. رسالة فی التصوف، به فارسی ( فهرس ... ، 1 / 230؛ فهرست ... ، 5 / 520-521).
از خوارزمی اشعاری با تخلص حسینی نیز باقی مانده است. وی در دیباچۀ کتاب ارشاد المریدین به تخلص «حسینی» خود اشاره کرده است (منزوی، فهرستواره، 7(1) / 54، خطی مشترک، 3 / 1247).

مآخذ

ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش حسام‌الدین قدسی، قاهره، 1351 ق؛ افشار، ایرج، بیاض سفر، تهران، 1354 ش؛ خوارزمی، حسین، جادة ‎العاشقین، تصویر نسخۀ خطـی موجود در کتابخانـۀ مرکز؛ داراشکوه، محمد، سفینـة الاولیاء، کانپور، 1900 م؛ شورا، خطی؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1365 ش؛ فهرست الکتب الفارسیة و الجاویة المحفوظ بالکتبخانة الخدیویة المصریة، قاهره، 1306 ق؛ فهرس المخطوطات الفارسیة، قاهره، 1966 م؛ لعلی بدخشی، لعل بیگ، ثمرات القدس، به کوشش کمال حاج‌سیدجوادی، تهران، 1376 ش؛ مایل هروی، نجیب، «دو همشهری همنام و مشکل القاب آنها»، دوماهنامۀ کیهان اندیشه، قم، 1365 ش، شم‍ 7؛ مختارف، احرار، «سخنی چند دربارۀ جادة ‎العاشقین»، مجلۀ آریانا، کابل، 1351 ش، شم‍ 300؛ مرکزی، خطی؛ ملک، خطی؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترک؛ همو، فهرستواره؛ نثاری بخاری، حسن، مذکر احباب، به کوشش محمد فضل‎الله، حیدرآباد دکن، 1969م؛ نیز:

Deweese, D., «The Eclipse of Kubravīyah in Central Asia», Iranian Studies, Hanover, 1988, vol. XXI; Divshali, S. and P. Luft, Persische handschriften, Wiesbaden, 1980; Semenov, A. A., Uzbekistan SSR Fanlar akademiyasining shark kulezmalari tunlami, Tashkent, 1955.

بخش ادیان و عرفان

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: