صفحه اصلی / مقالات / خواجه محمد پارسا /

فهرست مطالب

خواجه محمد پارسا


آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

خواجه مُحَمَّدِ پارْسا، ابوالفتح محمد بن محمد بن محمود حافظی بخاری حنفی (749-822 ق / 1348-1420 م)، صوفی نقشبندی نامدار و دومین خلیفۀ بهاءالدین نقشبند.
از سالهای نخست زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست؛ تنها می‌دانیم که در بخارا زاده شد و خاندان او از علما و بزرگان بخارا بودند. نسبت حافظی او نیز به جد بزرگش محمود بن محمد بن داوود افشنجی لؤلؤی، حافظ‌الدین کبیر بخاری (627-671 ق / 1230-1272 م)، صاحب کتاب الحقائق المنظومه بازمی‌گردد (کاشفی، 59؛ نیز نک‍ : ابن‌قطلوبغا، 54؛ بغدادی، 6 / 405؛ حاجی‌خلیفه، 2 / 1868؛ کحاله، 3 / 828). برخی نیز نسبت خاندان او را به عبدالله ابن جعفر طیار رسانده‌اند (خواندمیر، 4 / 4؛ معصوم‌علیشاه، 3 / 62).
وی ظاهراً دوران کودکی و نوجوانی را در بخارا به تحصیل علوم متداول گذراند و در جوانی به خواجه بهاءالدین نقشبند (د 791 ق / 1389 م)، مؤسس طریقۀ نقشبندیه، دست ارادت داد و زیر نظر او به ریاضت و مجاهدت پرداخت و نزد وی مقامی بلند یافت (کاشفی، 101- 105). بهاءالدین ظاهراً به‌سبب منش پارسایانه و شیوۀ زاهدانه‌اش به وی لقب «پارسا» داد (همانجا). پیش از خواجه محمد نیز عمویش حسام‌الدین یوسف بخاری که از افاضل و علمای بخارا بود، به همراه دوستانش به جمع مریدان بهاءالدین نقشبند پیوسته بود و از مریدان نزدیک او به شمار می‌آمد (همو، 132-133؛ بخاری، 183-184، 229-230).
خواجه محمد پارسا در همان هنگامی که نزد بهاءالدین نقشبند به سلوک مشغول بود، پیوسته نزد بابا شیخ مبارک بخاری، از اصحاب امیر حمزه، پسر سید امیرکمال نیز می‌رفت و با او مصاحبت داشت (کاشفی، 83؛ احوال ... ، 209). وی همچنین با مولانا عارف دیگ‌کرانی نیز دیدار داشت و نزد او نیز بسیار بلندمرتبه بود، چندان‌که دیگ‌کرانی در هنگام مرگ، با تأکید خلافت وی را به بهاءالدین نقشبند توصیه کرد (کاشفی، 89). وی ظاهراً بیشتر عمر خود را در بخارا به سر آورد و جز مسافرتهای کوتاهی که به مناطق اطراف بخارا داشت، در نوبت دومی که بهاءالدین نقشبند به سفر حج می‌رفت، او را همراهی کرد (همو، 97، 102؛ جامی، 397). ظاهراً در همین سفر و پس از آن بود که بهاءالدین در حضور یاران دیگرش بارها بر خلافت خواجۀ پارسا تأکید کرد (کاشفی، 103-104). وی بار دیگر نیز در سال آخر زندگی خود به همراه مریدان و یارانش به سفر حج رفت و در مدینه درگذشت. ظاهراً در مسیر همین سفر بود که جامی خردسال در خرجرد، در ولایت جام، با او دیدار کرد (نک‍ : همو، 111؛ جامی، 397- 398، 399؛ خواندمیر، 4 / 4-5؛ لاری، 35).
میان خواجه محمد پارسا و علاءالدین محمد عطار (د 820 ق / 1417 م)، خلیفۀ نخست بهاءالدین نقشبند، دوستی دیرینه و عمیقی وجود داشت و علاءالدین پیوسته از او با احترام یاد می‌کرد (کاشفی، 156). پس از درگذشت خواجه بهاءالدین نقشبند، با آنکه خواجۀ پارسا خلیفۀ دوم او بود، اما از روی احترام و به جهت بزرگداشت شأن علاءالدین عطار، همانند دیگران با او بیعت کرد (همو، 144). وی همچنین برخی از اقوال علاءالدین را گردآوری نمود و در پی آن بود که آنها را به کتابی که دربارۀ احوال و اقوال بهاءالدین نقشبند نوشته بود، ملحق کند، اما ظاهراً موفق به انجام‌دادن این کار نشد (همانجا؛ جامی، 394).
خواجۀ پارسا به‌رغم جایگاه طریقتی خود، ظاهراً گرایش چندانی به تربیت مریدان و اشتغال به امور آنان نداشت و پرداختن به فعالیتهای علمی و تألیف کتاب را با طبیعت خود سازگارتر می‌یافت، چندان‌که این موضوع سؤال و اعتراض برخی از یاران او را برانگیخته بود (نک‍ : احوال، 247)؛ با‌این‌همه، برخی اشخاص، همچون پسرش ابونصر پارسا، علاءالدین غجدوانی، محمد فغاتری و خواجه مسافر خوارزمی را در زمرۀ مریدان او به شمار آورده‌اند، که البته همه به‌جز پسرش، پیش از او مرید بهاءالدین نقشبند بودند و به توصیۀ بهاءالدین، پس از مرگش به خواجه محمد پارسا پیوستند (نک‍ : کاشفی، 112-114، 122).
خواجه محمد پارسا همچون دیگر مشایخ نقشبند با امیران و حاکمان معاصر خود رابطه‌ای مسالمت‌جویانه داشت و برخی از آنها، به‌ویژه شاهرخ تیموری (د 850 ق / 1446 م)، برای او احترام و شأن خاصی قائل بودند، چندان‌که در همان دوران، صاین‌الدین علی تُرکۀ اصفهانی (د 836 ق / 1433 م) در شکوائیۀ خود خطاب به میرزا شاهرخ، به‌منظور برائت‌جستن از اتهامات وارد‌شده به خود، در چند مورد به آثار خواجه محمد پارسا استناد کرد (ص 172، 186-193؛ صفا، 4 / 72).
خواجۀ پارسا همچنین در روزگار خود و پس از آن نزد اهل علم و تصوف از احترام فراوانی برخوردار بود (بخاری، 229؛ نیز نک‍ : دولتشاه، 379؛ صاین‌الدین، 187)، چنان‌که عبدالرزاق کرمانی در «تذکره در مناقب شاه ‌نعمت‌الله ولی» به‌رغم اختلافهای موجود میان نعمت‌اللٰهیه و نقشبندیه، از خواجۀ پارسا در کنار بزرگانی چون سعدالدین کاشغری (د 860 ق / 1456 م) و زین‌الدین خوافی (د 838 ق) به عنوان «کمّل» عهد خویش یاد کرده است (ص 64). خواجه عبیدالله احرار نیز ضمن ستایش مقام معنوی و علمی خواجۀ پارسا، مطالعۀ مداوم قدسیۀ او را برای مریدان خود ضروری دانسته است (کاشفی، 481).
با‌این‌همه، رونق طریقه‌های مختلف در عهد تیموری، و کثرت مریدان مشایخ گوناگون ــ که به‌ویژه در شهرهای بزرگی چون هرات و بخارا حسادت برخی را برمی‌انگیخت ــ و اختلاف میان صوفیان و علما ــ که به‌خصوص در دورۀ تیموریان بالا گرفته بود ــ گاه منجر به روی‌نمودن تنشها و مباحثاتی می‌شد؛ چنان‌که یک‌ بار بهاءالدین نقشبند وادار شد در مجلسی متشکل از علما با آنها بر سر اعتقادات و منش صوفیانۀ خود، و تطابق آن با سیرۀ پیامبر (ص) به بحث و مجادله بپردازد (نک‍ : بخاری، 323 بب‍‌ ) و بار دیگر خواجه محمد پارسا در دورۀ حکومت اُلغ بیگ تیموری (د 853 ق / 1449 م) ناگزیر شد که در مجلسی دیگر، در حضور شمس‌الدین جزری (د 833 ق / 1430 م)، محدث نامدار آن زمان، از سلسلۀ اسناد حدیث خود دفاع کند، که با پیروزی خواجه و عذرخواهی امیر پایان پذیرفت (نک‍ : کاشفی، 106- 108).
خواجه محمد در جریان سفر دوم خود به مکه بیمار شد و پس از برگزاری مراسم حج، در 24 ذیحجۀ 822 ق / 11ژانویۀ 1420 م، در 73 سالگی در مدینه درگذشت. بر جنازۀ او، شمس‌الدین محمد فناری (د 834 ق / 1431 م) و شماری از مردم مدینه نماز خواندند و پیکر او را در بقیع، در جوار آرامگاه عباس، عموی پیامبر اکرم (ص) به خاک سپردند. سنگ‌قبر سفید او را نیز شیخ زین‌الدین خوافی از مصر آورد و بر گور او نهاد (جامی، 399؛ کاشفی، 110-111؛ داراشکوه، 79).
پس از درگذشت خواجۀ پارسا، فرزندش خواجه ابونصر پارسا (د 865 ق / 1461 م) که خود از صوفیان نامدار و دانشمند نقشبندی بود، به بلخ رفت و در آنجا ساکن شد. در این شهر فرزندان وی به‌تدریج خاندان معتبر و صاحب‌نامی را به وجود آوردند که به پارساییه (پارساییان) شهرت یافت و در‌واقع خود شاخه‌ای فرعی و خاندانی از طریقۀ نقشبندیه به شمار می‌آمد. افراد این خانواده در طی چند سده در مشاغل و مناصب گوناگون به کار پرداختند و تا حدود سدۀ 12 ق / 18 م در شمار خاندانهای سرشناس آن منطقه بودند (نثاری، 319-320؛ مک‌چسنی، 272-273).
خواجۀ پارسا را سر‌سلسله و آغازگر شیوۀ علمی و ادبی در نگارش آثار نقشبندی دانسته‌اند (جامی، 397؛ کاشفی، 104-105؛ سرهندی، 1 / 408؛ رازی، 3 / 429؛ طاهری، «نقشی ... »، 278؛ مسگر‌نژاد، مقدمه بر ... ، 15-16). در‌واقع، سهم ارزندۀ او در گسترش و تثبیت طریقۀ نقشبندیه را در 3 حوزۀ متمایز می‌توان مورد توجه قرار داد: نخست کوشش او برای نزدیک‌ساختنِ عقاید و اصول این طریقه به ارزشها و اندیشه‌های شیعی، که نشانی از آن در فصل هفتم فصل الخطاب در ذکر مناقب ائمۀ دوازده‌گانۀ شیعه دیده می‌شود. دوم، نگارش آثاری که در آنها اصول اعتقادی و روش سلوک در طریقۀ نقشبندیه به‌روشنی تبیین شده است. اهمیت این آثار به‌ویژه از‌آن‌رو ست که وی در آنها میراث عرفانی خراسان، پیش از آمیخته‌شدن آن با تفکر ابن‌عربی را ثبت کرده است (نک‍ : سوری، 371)؛ در‌حالی‌که وی خود کتابی در شرح فصوص الحکم ابن‌عربی دارد. سوم، تأکید او بر اهمیت آثار ابن‌عربی است، چندان‌که فصوص را جان، و فتوحات را دل می‌خواند و چنان‌که اشاره شد، خود شرحی بر فصوص الحکم نوشت که در طریقۀ نقشبندیه نقطۀ شروع توجه به اندیشه‌های ابن‌عربی و نگارش آثاری دربارۀ او و در شرح آثار او به شمـار می‌رود (نک‍ : کاشفی، 243- 244؛ جامی، 547؛ نظامی، 94-95).

آثـار

الف ـ چاپی

1. شرح فصوص الحکم، به فارسی که با بهره‌گرفتن از شرحهای مؤیدالدین جندی (د ح 700 ق / 1301 م)، عبدالرزاق کاشی (د 730 ق / 1330 م) و داوود قیصری (د 751 ق / 1350 م) بر همین کتاب نوشته شده است. خواجۀ پارسا در تألیف این اثر همچنین به فتوحات مکیۀ ابن‌عربی و تفاسیر قرآن توجه خاصی داشته، و در عین حفظ اصالت سخن ابن‌عربی و پرهیز از اطالۀ سخن، در شرح مشکلات کتاب کوشیده است (مسگرنژاد، «بررسی ... »، 56-57، مقدمه بر، 24-47). این اثر در 1366 ش به کوشش جلیل مسگرنژاد در تهران به چاپ رسیده است.
2. فصل الخطاب لوصل الاحباب الفارق بین الخطأ و الصواب، به فارسی، که مهم‌ترین اثر خواجه است و در 8 فصل، در شرح مقامات عارفان و احوال عرفانی ترتیب یافته، و فصل هفتم آن در مناقب اهل بیت و ائمۀ امامیه است. این اثر بسیار مورد توجه نسلهای پس از خواجه قرار گرفت و افزون بر کتابت نسخه‌های پرشمـار از آن، گزیـده‌هایی از این کتـاب نیز تهیـه گردید (نک‍ : طرازی، 1 / 266؛ منزوی، خطی، 2 / 800، 1189، 1299). همچنین احمد فانی دهدار شیرازی در سدۀ 10 ق / 16 م بر آن حاشیه نوشت (نفیسی، 1 / 656) و جامی در مناسک حج خود فصلی از آن را گنجانید (عابدی، 13). از این کتاب دو ترجمه، یکی به عربی توسط محمد امین محمود امیر پادشاه بخارایی در 987 ق‌ / 1579 م در مکه، و دیگری به ترکی به قلم ابوالفضل موسى از‌نیقی و به دستور اموربک بن تیمور‌تاش پاشا نیز صورت گرفت (حاجی‌خلیفه، 2 / 1260؛ GAL, S, II / 283؛ بابینگر، 113). این کتاب نخست در 1330 ق در تاشکند چاپ سنگی شد و سپس در 1381 ش در تهران به کوشش جلیل مسگرنژاد به چاپ رسید.
3. قدسیه، به فارسی، مجموعه‌ای از سخنان بهاءالدین نقشبند است که خواجۀ پارسا آن را به تشویق علاءالدین محمد عطار، داماد و نخستین خلیفۀ او گردآوری کرده، و چاپهای مختلفی از آن در دست است (خواجه محمد پارسا، 7؛ محمدباقر، 37).
4. محبوبیه، به فارسی که رسالۀ کوتاهی به نثر آمیخته به نظم در پند و آموزه‌های صوفیانه است و به کوشش محمد کریمی زنجانی اصل و آزاده کرباسیان در دست چاپ است.
5. تحفة السالکین، به فارسی که در 1970 م به کوشش سید علی احمد شاه هروی در دهلی چاپ شده است. هر‌چند که مصحح در مقدمۀ این اثر آن را همان رسالۀ تحقیقات خواجه دانسته است، اما با توجه به فهرست ابواب کتاب، به نظر می‌رسد که این دو کتاب، دو اثر متفاوت خواجه‌اند (نک‍ : اقبال، 36-37).

ب ـ خطی

1. آداب السالکین (منزوی، خطی، 2 / 1011).
2. الاربعون حدیثاً، که گردآوری و ترجمۀ فارسی چهل حدیث است (GAL, S، همانجا؛ ملی، 16 / 191-192).
3. تحقیقات، به فارسی، که دو تحریر کوتاه و بلند از آن موجود است (منزوی، همان، 2 / 1077، فهرستواره، 7 / 189-190؛ اقبال، 36).
4. تفسیرها، که مجموعه‌ای از نوشته‌های پراکنده در تفسیر بخشهای مختلف قرآن کریم‌اند؛ از آن جمله، یکی تفسیر سوره‌های قدر تا همزه، مشهور به تفسیر ثمانیه، و دیگری تفسیر فاتحة‌الکتاب است (استوری، 1 / 128- 129؛ منزوی، خطی، 1 / 19، 30؛ مرکزی، میکروفیلمها، 1 / 54؛ طاهری، مقدمه بر ... ، 72؛ بغدادی، 6 / 183). به خواجه محمد پارسا همچنین تفسیری بر سورۀ یس نیز نسبت داده شده که نسخه‌ای از آن به دست نیامده است (کاشفی، 381؛ چیمه، 497).
5. جامع الکلم (منزوی، خطی مشترک، 3 / 1344، فهرستواره، 7 / 260).
6. خلق الافعال (GAL, S، همانجا).
7. رساله در بیان ذکر جهر (هاشم‌پور، فهرست ... بورسه، 391؛ منزوی، همان، 7 / 371).
 8. رسالة فی طریق ذکر الخفی (نفیسی، 2 / 766).
9. رمز الاقطاب (منزوی، خطی، 2 / 1178).
10. شرح رسالۀ حق الیقین شیخ محمود شبستری (هاشم‌پور، فهرست ... ترکیه، 181).
11. عقاید، که تحریر دوبارۀ فارسی، همراه با افزوده‌ها و کاستیهایی از رسالۀ السواد الاعظم، نوشتۀ حکیم سمرقندی (د 342 ق / 953 م) است. این رساله پیش‌تر از خواجۀ پارسا، در حدود سال 370 ق / 980 م نیز به دستور امیر نوح سامانی به فارسی ترجمه شده بود، اما خواجۀ پارسا ترجمه‌ای از آن را به زبان فارسی روزگار خود تهیه کرد. یکی از نسخه‌های موجود از این رساله به خط خود خواجه محمد پارسا، به تاریخ 795 ق است (حبیبی، 12؛ طاهری، «ترجمه ... »، 375-376؛ نفیسی، 1 / 281، 2 / 716؛ منزوی، همان، 2 / 1286).
12. عهدنامه (همو، فهرستواره، 7 / 671).
13. فصول الستّه (GAL, S، همانجا؛ سرهندی، 3 / 305؛ نفیسی، 1 / 281).
14. کلمات، که مجموعه‌ای از یادداشتهای خواجۀ پارسا در موضوعات مختلف است (طاهری، مقدمه بر، 76؛ منزوی، خطی، 2 / 1321-1322؛ مرکزی، میکروفیلمها، 1 / 603).
15. مسالک العارفین (نفیسی، 1 / 281).
16. مناسک الحج (حاجی‌خلیفه، 2 / 1831).
17. وصایا (منزوی، فهرستواره، 6 / 684).
18- 19. اعتقادنامه (همان، 7 / 100-101)؛ ایمان (هاشم‌پور، فهرست ... بروسه، 389). برخی این دو رساله را یکی دانسته‌اند (نک‍ : منزوی، همان، 7 / 139).

ج‌ـ یافت‌نشده

1. رساله در باب قصیدۀ ابن‌فارض، که صاین‌الدین علی ترکۀ اصفهانی در رسالۀ «نفثة المصدور» خود از آن یاد می‌کند (ص 186-187؛ چیمه، 498)، اما نسخه‌ای از آن در دست نیست.
2. تفسیر سورۀ یس، که پیش‌تر به آن اشاره شد.
برخی از محققان معاصر کتاب انیس الطالبین و عدة السالکین، اثر صلاح بن مبارک بخاری (د 793 ق / 1391 م) را نیز به خواجه محمد پارسا نسبت داده‌اند (نفیسی، 1 / 192، 2 / 766؛ طاهری، مقدمه بر، 74-75)، اما شواهد درون متن نشان می‌دهد که این اثر از آن خواجۀ پـارسا نیست (نک‍ : بخاری، 229، که در آن از خواجه محمد پارسا با تکریم یاد می‌کند؛ هاشم‌پور، مقدمه بر ... ، 9-10).

مآخذ

ابن‌قطلوبغا، قاسم، تاج التراجم، به کوشش محمد خیر رمضان یوسف، دمشق، 1413 ق / 1992 م؛ احوال و سخنان خواجه عبیدالله احرار (ملفوظات و ... )، تحریر عبدالاول نیشابوری، به کوشش عارف نوشاهی، تهران، 1380 ش؛ استوری، چ. ا.، ادبیات فارسی، ترجمه به روسی: یو. ا. برگل، ترجمۀ یحیى آرین‌پور و دیگران، تحریر احمد منزوی، تهران، 1362 ش؛ اقبال، ملک‌محمد، مقدمه بر قدسیۀ خواجه محمد پارسا، راولپندی، 1354 ش؛ بخاری، صلاح، انیس الطالبین، به کوشش خلیل ابراهیم صاری‌اوغلی و توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1371 ش؛ بغدادی، هدیه؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370 ش؛ چیمه، محمد اختر، «شخصیت عرفانی و علمی خواجه محمد پارسای نقشبندی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی، مشهد، 1353 ش، س 10، شم‍ 3؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ حبیبی، عبدالحی، مقدمه بر ترجمۀ السواد الاعظم اسحاق بن محمد سمرقندی، تهران، 1348 ش؛ خواجه محمد پارسا، قدسیه، به کوشش احمد طاهری عراقی، تهران، 1354 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1380 ش؛ داراشکوه، محمد، سفینة الاولیاء، کانپور، 1884 م؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337 ش؛ رازی، امین احمد، هفت‌اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ سرهندی، یحیى، مکتوبات امام ربانی، کانپور، 1913 م؛ سوری، محمد، «کنه الاوّاه فی الفناء فی الله ... »، نامۀ بهارستان، تهران، 1384 ش، س 6، شم‍ 11-12؛ صاین‌الدین ترکه، علی، «نفثة المصدور اول»، چهارده رسالۀ فارسی، به کوشش علی موسوی بهبهانی و ابراهیم دیباجی، تهران، 1351 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363 ش؛ طاهری عراقی، احمد، «ترجمۀ السواد الاعظم»، راهنمای کتاب، تهران، 1350 ش، س 14، شم‍ 4-6؛ همو، مقدمه بر قدسیه (نک‍ : هم‍‌ ، خواجه محمد پارسا)؛ همو، «نقشی از نقشبندیان»، جشن‌نامۀ محمد پروین گنابادی، به کوشش محسن ابوالقاسمی، تهران، 1353 ش؛ طرازی، نصرالله مبشر، الفهرس الوصفی للمخطوطات الفارسیة المزینة بالصور، قاهره، 1967 م؛ عابدی، محمود، مقدمه بر نفحات الانس (نک‍ : هم‍ ، جامی)؛ کاشفی، علی، رشحات عین الحیات، به کوشش علی‌اصغر معینیان، تهران، 1356 ش؛ کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1414 ق؛ کرمانی، عبدالرزاق، «تذکره در مناقب حضرت شاه ‌نعمت‌الله ولی»، مجموعه در ترجمۀ احوال شاه ‌نعمت‌الله ولی کرمانی، به کوشش ژان اوبن، تهران، 1335 ش؛ لاری، عبدالغفور، تکملۀ حواشی نفحات الانس، به کوشش علی‌اصغر بشیر، انجمن جامی، 1343 ق؛ محمد‌باقر بن محمد‌علی، مقامات حضرت خواجۀ نقشبند، بمبئی، ابناء مولوی محمد بن غلام رسول السورتی؛ مرکزی، خطی؛ مرکزی، میکروفیلمها؛ مسگرنژاد، جلیل، «بررسی شروح فارسی فصوص الحکم»، معارف، تهران، 1370 ش، س 8، شم‍ 2؛ همو، مقدمه بر شرح فصوص الحکم خواجه محمد پارسا، به کوشش همو، تهران، 1366 ش؛ همو، مقدمه بر فصل الخطاب خواجه محمد پارسا، به کوشش همو، تهران، 1381 ش؛ معصوم‌علیشاه، محمد‌معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمد‌جعفر محجوب، تهران، 1345 ش؛ ملی، خطی؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترک؛ همو، فهرستواره؛ نثاری بخاری، حسن، مذکر احباب، به کوشش محمد فضل‌الله، حیدرآباد دکن، 1969 م؛ نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1371 ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در زبان فارسی، تهران، 1344 ش؛ هاشم‌پور سبحانی، توفیق، فهرست نسخه‌های خطی فارسی بروسه، رشت، 1368 ش؛ همو، فهرست نسخه‌های خطی فارسی ترکیه، تهران، 1373 ش؛ همو، مقدمه بر انیس الطالبین (نک‍ : هم‍ ، بخاری)؛ نیز:

Babinger, F., «Zu Islam, XIII Band, Seite 105-107 und S. 282-283», Der Islam, eds. C. H. Becker and H. Ritter, Berlin, 1925; GAL, S; Mc‌Chesney, R. D., «Pārsāʾiyya», EI2, vol. VIII.

محمد کریمی زنجانی اصل

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: