صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / ختنه /

فهرست مطالب

ختنه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 18 دی 1398 تاریخچه مقاله

خَتْنه،  نوعی عمل جراحی بر روی آلت تناسلی که بنابر سنتهای فرهنگی و دینی رایج در میان برخی از اقوام جهان و پیروان برخی از ادیان صورت می‌گیرد و بر دو گونه است: ختنۀ مردان و ختنۀ زنان. 

I. ختنۀ مردان

بریدن و برداشتن پره‌پوسِ (غُلفه / قُلفه = کلاهک یا غلاف چین‌دار پوستی) سرِ نره و چاک یا شکاف‌دادن زیر آن است. در ایران، ختنۀ پسران را سنت و تطهیر هم می‌گویند. 
واژۀ ختنه عربی، و از ریشۀ ختن است و از این ریشه واژه‌های «خَتَن»، به معنای پدرزن، برادرزن، داماد (شوهر دختر و خواهر) و عروس، و واژۀ «خُتون» و «خُتونَه» به معنای ازدواج‌کردن و زن‌گرفتن اشتقاق یافته است (تهانوی، 1 / 457؛ آذرنوش، 157؛ EI2, V / 20). در برخی از زبانهای قبایل بدوی استرالیایی و افریقایی، واژه‌ای که برای ختنه به کار می‌رود، به معنای «کشتن» و «بلعیدن» است؛ زیرا، ختنه در میان آنها، نمادی از مرگ به شمار می‌رود و با آن همسانی دارد (رید، 292؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله).

خاستگاه جغرافیایی ـ تاریخی

کهن‌بودگی و گسترۀ وسیع سنت ختنه در میان مردم بسیاری از سرزمینها، اقوام، فرهنگها و ادیان جهان، به‌ویژه اقوام سامی و ادیان الٰهی یهود و مسلمان و مردمی که تحت تأثیر دین اسلام و یهود بوده‌اند، مانند مسیحیان قبطی (برای آگاهی از نام سرزمینها و اقوام، نک‍ : ER, III / 1798; ERE, III / 659؛ فورد، I / 305)، سبب گمانه‌زنیهای گوناگونی دربارۀ خاستگاه جغرافیایی و تاریخی آن شده است. برخی ختنه را از پدیده‌های فرهنگ شکارگری نخستین در میان قبایل استرالیایی (الیاده، 23)، و برخی دیگر از رسوم فنیقیهای کهن دانسته، و گفته‌اند مصریان و یهودیان که از 3 هزار سال پیش از میلاد با فنیقیها (همان کنعانیان) رابطۀ تجاری داشتند (دایرةالمعارف ... ، 2(1) / 1490)، رسم ختنه‌کردن را از آنها گرفتند و ادامه دادند، درحالی‌که بعدها، خود فنیقیها آن را دنبال نکردند (بالفور، I / 734). 
ختنه‌کردن در میان مردم کهن مصر در دورۀ پیش از سلسلۀ پادشاهی (کاتنر، 23) و نزد اقوام دیگر افریقایی، که به دوجنسیتی بودن روح خدایان و انسان باور داشتند (EI2, IV / 914)، متداول بوده است. از دورۀ ششمین سلسلۀ پادشاهی مصر قدیم ( 2345-2181 ق‌م) نقش برجسته‌ای از رسم ختنه‌کردن مردان در مقبرۀ سَقّاره در جنوب قاهره بازمانده که مؤید شیوع این عمل در آن سرزمین است (نک‍ : بریتانیکا، XXVI / 849، نیز تصویر؛ سالم، 437- 438).
 

نزد قوم یهود

گروهی معتقدند که رسم ختنه‌کردن در میان قوم یهود بازمانده‌ای از زمان رواج کیش نره‌پرستی است و اشاره به ستایش اندام نرینگی در عهد عتیق و آمدن عباراتی در «اسفار خمسه» دربارۀ کامل‌بودن مرد از لحاظ جنسی، پیش از پذیرش در اجتماع، مؤید این موضوع است (کاتنر، 22-23). برخی هم ختنه را مَنسَکی سامی می‌دانند که یهودیان آن را احیا کرده‌اند (بالفور، همانجا).
بنابر روایت عهد عتیق در سِفر پیدایش، خداوند ختنه‌کردن افراد ذکور را به ابراهیم (ع) ابلاغ کرد و بریدن گوشت غلفه را علامت عهد میان خود و امت او گذاشت (17: 10-11؛ نیز نک‍ : دیویس،135)؛ همچنین فرمود که همۀ پسران را در روز هشتم زایش، و تمامی بندگان خریداری‌شده را ختنه کنند و کسانی که ختنه نشوند و غلفه‌دار بمانند، از قوم او بگسلند و عهد خود را با او باطل کنند (پیدایش، 18: 14). 
ابراهیم (ع) در همان روزِ الهام که 99ساله بود، ختنه شد و فرزندش، اسماعیل (ع) ــ که 13 سال داشت ــ و تمامی مردان خانواده و بردگان خانه‌اش را ختنه کرد (همان، 17: 23-27؛ دیویس، بالفور، همانجاها). در برخی از متون اسلامی، سن ابراهیم (ع) به هنگام ختنه 80 سال یادشده است (قاضی نعمان، 1 / 124؛ ابن‌قیم، 107؛ نیز نک‍ : EI2, V / 20 ). از آن پس، قوم یهود بنابر سنت ابراهیمی، کودکان خود را در روز هشتم زایش ختنه می‌کنند (پیدایش، 17: 12؛ جاحظ، 7 / 25؛ دیویس، همانجا؛ اسمیث، 328). 
یهودیان باور دارند که خون جای بریدگی نره نباید در بدن بچه بماند؛ ازاین‌رو، در قدیم، مُحِل (ختنه‌گر یهودی) خون را با دهان می‌مکید و بیرون می‌کشید و اکنون، این کار را با مکنده انجام می‌دهند (ER, III / 1798). شاید با چنین کاری می‌خواستند که خون زنانگی را که کودکان به وقت جنینی از مادر تغذیه کرده‌اند، از تنشان بیرون آورند و آنها را از مادران و ویژگیهای زنانه جدا، و به جرگۀ مردان وارد کنند (دربارۀ این باور، نک‍ : دنبالۀ مقاله؛ نیز نک‍ : الیاده، 27-28).

در اسلام

ختنۀ مردان در جوامع عرب از پیش از ظهور اسلام رایج، و از عادات مردم جاهلی بوده، و بی‌گمان، از جهان شرک یا سنت ابراهیمی به دین محمدی وارد شده است. یکی از آداب تطهیر که در آیین ابراهیمی، به «کلمات ده‌گانه» یا «طهارت فطره» موسوم است، عمل ختنه بوده که به صورت یکی از سنتهای مقرر میان مسلمانان درآمده است (آلوسی، 2 / 287؛ نیز برای طهارت فطره و واجبات دین حنیف، نک‍ : فضایی، 118). در قرآن کریم، به ختنه اشاره نشده، اما برخی در انتساب آن به سنت ابراهیمی و پیروی از دین حنیف ابراهیم (ع) به احادیثی چند در تفسیر آیۀ شریفۀ «ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً ... » (نحل / 16 / 123) و آیه‌هایی از آل‌عمران (3 / 95) و انعام (6 / 161) استناد کرده‌اند (علی، 4 / 653؛ سالم، 435). 
روایتهای مختلفی دربارۀ ختنۀ پیامبران نقل شده است. برخی گفته‌اند که پیامبر اسلام (ص) و حضرت عیسى (ع) هر دو ختنه‌شده به دنیا آمده بودند (جاحظ، 7 / 27). چنین روایتی بنابر نوشتۀ الگود (ص 278)، دربارۀ 17 پیامبر دیگر نیز نقل شده است که در طب نوین، آن را هیپوسپادیاس (نوعی ناهنجاری یا دگرگونی تکاملی در پیشاب‌راه مردان) می‌نامند ( فرهنگ ... ، 462). در برخی از متون اسلامی به افتادن غلفه و بند ناف پیامبران در روز هفتم زایش اشاره گردیده، و ختنه‌شدن حضرت ابراهیم (ع) تکذیب شده است (کلینی، 6 / 35؛ مجلسی، 12 / 101؛ نیز نک‍ : بخش «نزد قوم یهود»، در همین مقاله).
فقیهان شیعه و اهل سنت در ختنۀ مردان اتفاق رأی دارند و ترک آن را جایز نشمرده، و گفته‌اند حتى اگر شخص 80ساله (سن ابراهیم (ع) هنگام ختنه‌شدن بنابر متون اسلامی) هم که باشد، باید ختنه شود (بیهقی، احمد، 8 / 324؛ قاضی نعمان، همانجا؛ محقق حلی، 2 / 288). افزون بر شیعۀ امامیه، از 4 مذهب اهل تسنن، 3 مکتب حنفی، حنبلی و مالکی آن را سنت لازم‌الاتباع دانسته‌اند، و شافعی آن را فرض شناخته است و همگی سرباززدن از آن را کیفرپذیر شمرده‌اند (طوسی، 5 / 494- 495؛ نیز نک‍ : روئال، 243؛ تریتن، 133). عمر، خلیفۀ دوم، عمل ختنه را به نومذهبانی که به اسلام می‌گرویدند، تکلیف نمی‌کرد (زیدان، 235؛ تریتن، همانجا). 
مرد ختنه‌نکرده یا «اَغلَف / اَقلَف» را یهودیانْ کافر می‌دانند و در فرهنگ عامۀ مسلمانان نیز چنین شخصی کافر، نامسلمان و نجس شناخته می‌شود (دیویس، 136؛ تریتن، همانجا؛ نیز نک‍ : حاتمی، 61؛ کتیرایی، 40، نیز حاشیۀ 1). در الحدائق الناضرة آمده است که زمین از پیشاب شخص ختنه‌نکرده بانگ به سوی خدا برمی‌دارد (بحرانی، 25 / 49)، و کلینی می‌گوید: از چنین کاری زمین تا 40 روز نجس می‌شود (همانجا). مردم ایران اصطلاح «ختنه‌نکرده» را به کنایه برای آدمهای آزمند، پول‌پرست و گران‌فروش هم به کار می‌برند (جمال‌زاده، 109).

سن ختنه

 تنوعی فراگیر در سن ختنۀ مردان در میان مسلمانان جهان از هر قوم و مذهب و سرزمین وجود دارد. در اسلام، روز هفتم زایش (کلینی، 6 / 34-35) را برای ختنۀ نوزادان پسر مناسب دانسته، و گفته‌اند که این عمل نباید به زمان پس از بلوغ واگذاشته شود (بحرانی، 25 / 49 بب‍ ؛ اسمیث، 328؛ الگود، همانجا؛ ER, III / 178). بنابر روایتهایی، امام حسن و امام حسین (ع) را در روز هفتمِ تولد ختنه کردند (بیهقی، احمد، همانجا؛ ابن‌حاج، 3 / 296)؛ ازاین‌رو، مسلمانان این روز را برای ختنه مستحب می‌دانستند و توصیه می‌کردند (بحرانی، 25 / 49؛ مامقانی، 9).
درگذشته، مسلمانان هند عمل ختنه را معمولاً بین 7 تا 12سالگی انجام می‌دادند؛ اما اکبرشاه، از پادشاهان تیموری هند (سل‍ 963-1014 ق / 1556-1605 م) اجرای آن را تا پیش از 12سالگی ممنوع کرد و زمان پس از آن را به اختیار خود اشخاص گذاشت (شریف، 48). اویغورهای مسلمان چین فرزندان خود را طبق شریعت اسلامی در هفت‌سالگی ختنه می‌کردند؛ زیرا معتقد بودند که کودکان در این سن می‌توانند تا اندازه‌ای به اهمیت مذهبی آن پی ببرند («اسلام ... »، 201). در میان مسلمانان ایران، بنابر سنتهای فرهنگی، تنوع سنی فراوانی در اجرای ختنه دیده می‌شود؛ برای نمونه، دوانیهای کازرون معمولاً در هفت‌سالگی، و بیرجندیها بین پنج تا ده‌‌سالگی ختنه را انجام می‌دهند (لهسایی‌زاده، 111؛ رضایی، 355).

ختنه‌گر و ابزارهای کار او

در کشورهای اسلامی، به‌ویژه ایران، ختنه‌گران معمولاً سلمانیها و دلاکان محله و شهر بودند. هنوز هم در شهرهای کوچک و جوامع روستایی ایران، عمل ختنه مانند گذشته بر عهدۀ ختنه‌گران سنتی است. زنانی هم که کودکانشان را در بیمارستان به دنیا می‌آورند، معمولاً آنها را چند روز پس از زایمان، در همان‌جا، و به دست پزشکان جراح ختنه می‌کنند. در جهان اسلام، ختنه‌گران را با نامهای خَتّان، خاتِن، طَهّار، مطهرالاولاد، سنت‌چی، استاد، حکیم و مانند آن می‌نامیده‌اند. یهودیان ختنه‌گران حرفه‌ای خود را «مُحِل» می‌نامند (ER، همانجا). 
مسلمانان در کشورهای مسیحی اروپایی و اسکاندیناوی، برای ختنه‌کردن فرزندانشان، اگر بتوانند، به کشورهای خود باز می‌گردند، در غیر این صورت، همچون دیگر مسلمانان آن کشورها فرزندانشان را در بیمارستانهای محل سکونتشان که این عمل را انجام می‌دهند، ختنه می‌کنند. در استکهلم، مدتها ست که یک پزشک یهودی ختنۀ پسران یهودی و مسلمان را برعهده گرفته است («اسلام»، 398). کلینی نیز می‌نویسد: مسلمانان مجاز بودند تا فرزندانشان را به دست حجّام یهودی ختنه کنند (6 / 35).
از دیر باز، برای عمل ختنه یکی دو ابزار ساده به کار می‌گرفته‌اند؛ در عهد باستان، ابزارکار تیغه یا کارد سنگی بود؛ همچنان‌که عهد عتیق در سِفر خروج، به آن اشاره کرده است (4: 25-26) و یوشع (از پیامبران بنی‌اسرائیل) نیز پیش از ورود به سرزمین کنعان، چاقوهایی از سنگ آتشزنه ساخت و با آنها همۀ همراهانش را ختنه کرد (دیویس، 136). از آن پس، ختنه‌کردن با کارد سنگی سنتی در میان مردم برخی از سرزمینها مانند الجزایر شد که هنوز هم در این مناطق معمول است (EI2, V / 21). امروزه در ایران و بسیاری از جاهای دیگر، ابزاری مانند استره (تیغ)، قیچی یا چاقو و گیره یا نی شکاف‌دار برای عمل ختنه و گرفتن غلفه به کار می‌برند.

ختنۀ جمعی

از دیرباز، ختنه‌کردن دسته‌جمعی سنتی اجتماعی و فراگیر در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در قارۀ افریقای سیاه بوده است. عمل ختنۀ جمعی را با فاصله‌های زیاد، برای نمونه، در هر 2، 3، 4 یا 5 سال، و در سنین مختلف تا 12 یا 13سالگی انجام می‌داده‌اند (برای آگاهی از این تنوع، نک‍ : جنپ، 70-71). مثلاً در قبیلۀ نامْشی، گروهی از پسران را در یک جا جمع می‌کردند و بیضه‌هایشان را با نخی از الیاف درخت بائوباب به عقب می‌بستند و به صف می‌ایستاندند. آنگاه جادوگر قبیله همراه با آوای طبل، پوست دورِ نرۀ آنها را دایره‌وار تا زِهار قطع می‌کرد و بعد با تیغ، شکافی عمیق در طول نرینگی می‌داد و پوست را از آن جدا می‌کرد (لانتیه، 147، 150، 154-156). 
قبایل استرالیایی ختنه را نوعی قتل مقدس می‌شمردند و آن را به نام و نمایندگی خدایان یا موجودات فراطبیعی بر جمع تازه‌واردان به کیش و جرگۀ مردم جامعه تجسم می‌بخشیدند (الیاده، 22). ختنه‌گران قبیله هنگام ختنه، برای تجسم ایزدانِ حیوان‌گونه‌ای که نخستین‌بار، قتل تشرف‌یابی تازه‌واردان را در دوران اساطیری اجرا کرده بودند، جامه‌ای از پوست شیر و پلنگ می‌پوشیدند و درحالی‌که چنگالهایی از درندگان شکاری به دست داشتند، با تیغهایی نوک‌تیزِ خاردار به اندامهای تناسلی جمع تازه‌واردان حمله‌ور می‌شدند و چنین وانمود می‌کردند که قصد کشتن آنها را دارند. عمل ختان برای آنها نمادی از نابودکردن اندام تناسلی به دست ایزد حیوانی در آیین تشرف تازه‌واردان بود. پس از عمل نیز، تازه‌واردان بی‌درنگ جامۀ پوست پلنگ یا شیر می‌پوشیدند و با این جامه درحالی‌که خود را با هستی ربوبی حیوان اسطوره‌ای در آیین تشرف همسان می‌کردند، به زندگی روزانه بازمی‌گشتند (همو، 23).
در میان مسلمانان جهان و ایران نیز، رسم ختنۀ جمعی معمول بوده است. در دورۀ عباسی، رسم بود که خلفا فرزندان خود را یکجا و همراه فرزندان یتیمان و تنگ‌دستانی که به کاخ فرا خوانده بودند، ختنه می‌کردند و برای آن جشنی بزرگ می‌گرفتند و هدایایی به والدین ختنه‌شدگان می‌دادند (ابن‌کثیر، 11 / 138؛ نیز نک‍ : احسن، 353). ناصرخسرو در سفرش به بیت‌المقدس در 438 ق / 1046 م از جمع‌شدن بیش از20 هزار تن در اوایل ذیحجه، در قدس، و سنت‌کردن فرزندان خود به طور جمعی، در آن موقف سخن می‌گوید (ص 24-25).
در ایران، فرد یا زوج‌بودن شمار بچه‌هایی که باهم ختنه می‌شدند، به تابو و بدشگونی عدد فرد یا زوج در باور مردم بستگی داشت؛ برای نمونه در خراسان، سروستان فارس، سیرجان و گیلان که به بدشگون بودن عدد زوج باورداشتند، شمار ختنه‌شوندگان را فرد انتخاب می‌کردند و در جاهایی مانند بیرجند که عدد فرد را بدیمن می‌پنداشتند، شمار ختنه‌شوندگان را زوج انتخاب می‌کردند، و در هر دو مورد، برای فرد یا زوج شدن شمار کودکان، بچۀ دیگری را معمولاً از خانواده‌ای تنگ‌دست می‌آوردند و به هزینۀ خود، ختنه می‌کردند. چنانچه پسربچه‌ای برای ختنه‌کردن یافت نمی‌شد، به جای او خروسی یا گوسفندی را سر می‌بریدند و قربانی می‌کردند و با ریختن خون حیوان، بدشگونی عدد را دور، و از کودکان دفع بلا می‌کردند (برای آگاهی از فرد و زوج بودن ختنه‌شوندگان در مناطق مختلف، نک‍ : شکورزاده،140؛ پاینده، 38؛ سعیدی، سهراب، 400؛ نیز مؤیدمحسنی، 204؛ بختیاری، 288؛ سالاری، 205؛ همایونی، 423؛ رضایی، 355). در هند نیز، در صورت فردبودن شمار کودکان، پسربچۀ خانوادۀ فقیری را می‌آوردند و با دیگر کودکان ختنه می‌کردند. اگر هم بچه‌ای نمی‌یافتند، چیز دیگری مثل بسته‌ای از بتل (نوعی گیاه نخل‌مانند هندی) را جایگزین آن می‌کردند و سر می‌بریدند (شریف، 49).
ختنه‌سوران:  ختنه‌سوران جشنی آیینی و بزرگ و عمومی بوده است که مسلمانان جهان از دوران کهن به مبارکی ختنۀ فرزند و تشرف او به اسلام و هویت مسلمانی یافتنش برپا می‌داشته‌اند. جشن و ولیمۀ ختنه در میان اعراب مسلمان به عَذیر و اِعذار معروف است (معلوف، ذیل عذر؛ ادیب، 67). بنابر احادیث، «اعذار الخِتان» مانند ولیمۀ «عُرس» (عروسی)، «خُرس» (ولادت) و «اِیاب» (بازگشت از سفر) از ولیمه‌های چهارگانه‌ای بودند که اجرای آن در اسلام لازم دانسته شده است (کلینی، 6 / 281-282؛ ابن‌بابویه، 1 / 313؛ نیز نک‍ : شوکانی، 6 / 186). 
در ایران، جشن ختنه به ختنه‌سوران یا ختنه‌سور (مولوی، 5 / 137؛ ابوالفضل، 1 / 367)، ختنه‌کنان، سنت‌کنان (بلوکباشی، یادداشتها ... ) و در برخی مناطق ایران مانند گیلان به «ختنه سورئون» یا «سنت سَری» (پاینده، 36)، در سیرجان، به «دست حلال‌کنان» (بختیاری، 289)، و در تاجیکستان، به «دست حلال‌کردن» (سعیدی، محمدحسن، 66) شهرت دارد (برای آگاهی از برگزاری این جشن در هند دورۀ گورکانی، نک‍ : ابوالفضل، همانجا). 
خلفای عباسی جشن ختنۀ پسران خود را بسیار مفصل، باشکوه و پر هزینه برپا می‌کردند و هدایای گران‌بهایی به میهمانان می‌دادند. در روز جشن، شهر بغداد را آذین و طاق نصرت می‌بستند و شماری از بردگان را آزاد می‌کردند (احسن، 353). بنابر روایات، مقتدر در 302 ق / 914 م، پسر خود را در یک زمان با جمعی از پسران خانواده‌های یتیم ختنه، و در جشنی باشکوه، 600 هزار دینار هزینه کرد (ابن‌کثیر، نیز احسن، همانجاها). 
در ایران نیز، از قدیم، به مراسم ختنه‌سوران اهمیت می‌دادند. افلاکی در مناقب العارفین، به «سور عظیم گرفتن» برای سنت‌کردن و ختنۀ فرزند اشاره دارد (ص 319). ابوالفضل بیهقی نیز به ختنۀ چند تن از فرزندان امیر مسعود در 9 شعبان 427 ق / 7 ژوئن 1036 م اشاره می‌کند و می‌نویسد: «دعوتی بزرگ ساخته بودند و کاری باتکلف کرده و 7 شبانه‌روز بازی آوردند» و شادی کردند (2 / 722).
در گذشته، برخی از این رویدادها و جشنهای خانوادگی، ازجمله مراسم ختنه‌سوران در شهرهای ایران، بهانه‌ای بود برای گرد آمدن مردان در خانه‌ها و تصمیم‌گیریهای پنهانی بر ضد کارگزاران و حکمرانان. برای نمونه، می‌توان از تجمع مردان و جوانمردان مرو در مجالس «ختنه‌سوران و اسم‌گذاران» در این شهر یاد کرد (نفیسی، 12). «ختنه‌سوران قاضی» نیز ضرب‌المثلی است برساخته از داستانی که معمولاً به مزاح، در مواقع «احتفال و اجتماعی بی‌جا و بی‌محل» (دهخدا، 2 / 716) و «انجام گرفتن امری که مقصود اصلی است در پوشش امری دیگر» (انوری، 2 / 268)، به کار می‌رود (برای داستان، نک‍ : امینی، 460-461). 
در خراسان، مراسم ختنه‌سوران را برای نوزادانی که در 3 یا 7 روزگی ختنه می‌شدند، ساده، و برای ختنه‌شدگان در 5 یا 7 سالگی باشکوه و مفصل ترتیب می‌دادند (شکورزاده، 132). در تهران، ختنه‌سوران نوزادی را که پیش از «شب شش» ختنه می‌شد، با مراسم شب شش همراه می‌کردند و برای ختنۀ کودکان در زمانهای دیگر جشنی مستقل می‌گرفتند (بلوکباشی، در فرهنگ ... ، 510). پیش از ختان، بچه را با آداب خاص و نواختن ساز و دف و دودکردن اسپند و کندر به حمام می‌بردند. سپس دلاک یا سلمانی محل به خانه می‌آمد و او را درحالی‌که نوازندگان می‌نواختند، ختنه می‌کرد (برای آگاهی بیشتر از آداب ختنه و مراسم جشن و باورهای مربوط به آن، نک‍ : مستوفی، 1 / 306- 309؛ بلوکباشی، همانجا؛ کتیرایی، 44: در تهران؛ شکورزاده، 132-141: در خراسان؛ افشار، 2 / 723-725: در خوزستان؛ احمدپناهی، 261-263: در سمنان؛ سالاری، 204-206: در ساوه؛ لهسایی‌زاده، 111-112: در دوان؛ رضایی، 355-357: در بیرجند).
در مصر، پسربچه را پیش از ختنه‌کردن به صورت نمایشی در خیابانها می‌گردانند. برای این نمایش لباس دخترانه تن پسربچه می‌کنند و بخشی از صورتش را برای دورکردن چشم بد با دستمال سرش می‌پوشانند. این گردش نمایشی را بیشتر با دستۀ نمایشی جشن عروسی هم‌زمان و همراه انجام می‌دهند و پسر بچه و همراهانش دستۀ عروس را درخیابانها هدایت می‌کنند. در مکه، نوازندگانی با نواختن ساز در جلو کودک حرکت می‌کنند. مشخص‌ترین فرد در دسته، خدمتکارِ سلمانیِ ختنه‌گر است که جعبۀ چوبیِ استاد سلمانی را که مزین به آینه و برنج و پرده است، حمل می‌کند (EI2, V / 21؛ نیز نک‍ : لین، 64-65). 
1.     2. Pathans
در میان مردم آچه (ه‍ م)، پدر کودک نذر می‌کند تا فرزند ختنه‌کرده‌اش را به یک زیارتگاه ببرد. در این صورت به پسر لباس دامادی می‌پوشانند و گاهی او را بر اسب سوار می‌کنند، سپس به زیارتگاه می‌برند و آنجا سرش را می‌شویند و غذایی آیینی به او می‌دهند تا بخورد (EI2، همانجا).
برخی از روستاییان و عشایر ايران ازجمله روستاییان مازندران، گرگان، آذربایجان و طايفه‌هایی از ايل شاهسون آذربايجان، هنگام ختنه‌کردن فرزندشان فردی را به عنوان «کریب» (پدرخواندۀ) او بر می‌گزیدند. این فرد بنا بر عرف، دست و پای پسر را به هنگام بریدن پوست حشفه، نگه می‌داشت، و پس از ريختن خون آن، حبه‌قندی در دهان کودک می‌گذاشت و رسماً «كريب»، یعنی پدرخواندۀ مختون شمرده می‌شد. ازآن پس، بنابر موازين حقوق عرفی، نوعی رابطۀ خويشاوندی و محرمیت میان پسرخوانده و خانوادۀ کریب برقرار می‌شد و هردو موظف به رعایت قيود و التزاماتی در سراسر عمر نسبت به یکدیگر بودند. ازجملۀ اين قيود می‌توان به منع ازدواج پسر خوانده با دختر كريب، و حمایت مادی و معنوی کریب از پسرخوانده اشاره کرد (بلوکباشی، «فرهنگ ... »، 7- 9).

 

 

 

غلفه

مردم مسلمان نظرها و باورهایی خاص نسبت به غلفه یا پوست بریدۀ نرینگی داشتند و کارهایی با آن می‌کردند که کم‌وبیش مشابه با کارهایی بود که با جفت بچه انجام می‌دادند (برای آگاهی از کارهایی که با جفت می‌کردند، نک‍ : بلوکباشی، در فرهنگ، 507، حاشیۀ 3). بنا بر نظر جنپ، میان رفتارهای متنوع مردم اقوام مختلف با جفت بچه و غلفه همگونیهایی وجود دارد و هریک نوعی جدایی را نشان می‌دهد که باید دست‌کم آن را با احتیاط جبران کرد (ص 51). 
در میان اقوام مسلمان هند، از غلفه به شیوه‌های مختلف مواظبت می‌کردند تا به دست جادوگر نیفتد و با آن جادو نکند؛ برای نمونه، پتنهای مرزنشین شمال غربی هندوستان آن را در بخش مرطوب خانه و جای کوزه‌های آب، چال می‌کردند، به این نیت که بروید و به قدرت جنسی پسر بیفزاید؛ در بخشهایی از پنجاب، آن را خاک می‌کردند، یا روی بام خانه می‌انداختند، یا به نی می‌چسباندند؛ در دهلی، آن را با پر طاووس به پای چپ پسربچه می‌بستند تا سایۀ شریر بر او نیفتد و به او آسیب نرساند. برخی از براهوییها آن را زیر درختی سبز یا در خاک مرطوب چال می‌کردند، به این تصور که هم سوزش درد زخم را فرو نشاند و هم نسل‌آوریِ پسربچه را بارور کند (شریف، 49). 
در هر ناحیه از ایران نیز بنابر سنتهای فرهنگی و باورهای عامه، با پوست بریدۀ نرینگی به شیوه‌ای و با قصد و نیتهایی خاص برخورد می‌کردند؛ برای نمونه، در اینجا، به برخی از این قصد و نیتها اشاره می‌شود: 

کامل‌بودن اندام بدن در قیامت:  در برخی خانواده‌ها رسم بود پوست ختنه را به نخ می‌کشیدند و تا 7 روز به گردن بچه می‌آویختند، سپس آن را پیش مرغ یا خروسی می‌انداختند تا بخورد (هدایت، 195؛ کتیرایی، 41، حاشیۀ 3)؛ پوست را در کیسه‌ای می‌نهادند و نگه می‌داشتند و به هنگام مرگ با جسد صاحبش دفن می‌کردند (مؤیدمحسنی، 205)؛ غلفه را کباب می‌کردند و به کودک می‌خوراندند (هدایت، 41). 
دراز شدن عمر:  غلفه را از سر چوبی می‌آویختند و بر سر بام خانه می‌گذاشتند تا کلاغ بخورد (احمدپناهی، 263). 
بهبود یافتن زخم:  پوست را با پیاز و سیر به سیخ می‌کشیدند و از سقف آشپزخانه می‌آویختند تا با خشک‌شدن پوست، زخم آلت کودک هم خشک و خوب شود (بلوکباشی، همان، 510)؛ پوست را در گوشۀ حیات خانه چال می‌کردند، یا لای چند برگ نخل می‌پیچیدند و در طاقچۀ مسجدی می‌گذاشتند (مختارپور، 581). 
باروری و پسرزایی زن:  گَرد خشک و کوبیده شدۀ غلفه (همایونی، 423)، یا غلفۀ بریده‌شده را گرماگرم به زنان سترون و دخترزا می‌خوراندند (هدایت، 116؛ کتیرایی، همانجا؛ تاورنیه، 621). 
صبور و عاقل‌شدن:  پوست را در باغچۀ خانه چال می‌کردند یا توی خانه یا دکان یک یهودی می‌انداختند (کتیرایی، 41-42، حاشیۀ 3). 
چاروادار شدن:  پوست را به نخی می‌کشیدند و تا زمان بهبودیافتن جای بریدگی نرینگی، به مچ پای کودک می‌بستند، سپس آن را به نیت چاروادارشدن پسر در طویله‌ای می‌انداختند (لهسایی‌زاده، 111-112). 
افزایش محبت شوهر و کودک:  زنان گَرد پوست خشک و کوبیده‌شده را برای محبت‌ورزی بیشتر شوهر به او می‌خوراندند؛ یا پاره‌ای از غلفه را سرخ می‌کردند و برای علاقه‌مند کردن نوزاد به مادر، به مادر او می‌دادند تا بخورد (ماسه، I / 53).
نگرشها:  دربارۀ انگیزۀ پدیدآمدن عمل ختنه نگرشهای متفاوتی ارائه‌شده که برخی از آنها برآمده از نظرها و باورهای کاربران ختنه است. به نمونه‌هایی از این نگرشها اشاره می‌شود: نشانه‌گذاری اسیران برای اعلام تابعیت؛ جذب جنس مخالف؛ نشانۀ قومی یا قبیله‌ای؛ عملی بهداشتی؛ افزونی لذت جنسی؛ جداکردن مردان از قیود مادرانه؛ آزمون شجاعت؛ قربانی‌کردن پاره‌ای از اندام خود برای تضمین باززایی در آینده؛ شکلی از عقیم‌کردن نمادین برای حمایت بزرگ‌سالان از جوانان؛ تظاهر به حیض ساختگی1 (ER, III / 1798)؛ تطهیر و پاکیزگی جسمانی و آیینی؛ 
ورود به جرگۀ مردان؛ و تشرف به دین و هویت دینی یافتن. 
کاتنر در «تاریخچۀ جنس‌پرستی»2 آورده که تاکنون کسی نتوانسته است به خاستگاه و انگیزۀ واقعی ختنه پی‌ببرد. او خود احتمال می‌دهد که اصرار بر این عمل شاید بیشتر به‌سبب علاقه به تطهیر یا پاکیزگی باشد تا پیوندهای مربوط به پرستش آلت نرینه3 (ص 23؛ نیز نک‍ : EI2, V / 21). 
نزد اقوامی که ختنه نشان ورود به مردانگی و برخورداری از حقوق کامل مردان و آماده‌سازی برای ازدواج بوده است، اگر مردی ختنه نمی‌شد، زن او را به شوهری نمی‌پذیرفت (اسمیث، 328)؛ همچنین میان قبیله‌های ساکن در بخشهای جنوبی عربستان این عمل مقدمه‌ای برای ازدواج بوده است (تریتن، 133). اسمیث ختنه‌کردن را اساساً پیش‌زمینۀ ازدواج و نوعی تشریفات مقدماتی برای رسیدن به حقوق و امتیاز کامل مردانگی دانسته (همانجا؛ رید، 292) که به آن همچون نشانه‌ای از پایگاه اجتماعی اهمیت می‌دادند (بریتانیکا، XXVI / 849). 
در ترکیه، اندونزی، مالزی و بخشهایی از افریقا، هنوز ختنه ارزش نمادین پیشین خود را به نشانۀ ورود به رشد و کمال عقلی حفظ کرده است (مارانچی، 27). به‌طورکلی، در جاهایی که ختنه پیوندی با دین دارد، یا پسران را هنگام نوزادی یا کودکی ختنه می‌کنند، این عمل نمی‌تواند نشانی از آزمون مردانگی یا مقدمه‌ای برای ازدواج باشد. قبایل بومی استرالیای مرکزی و شرق افریقا هم که ختنه در میانشان نوعی منسکِ گذار و ورود به بلوغ و نوجوانی به شمار می‌رود، پیچیده‌ترین و نمایشی‌ترین نمونۀ ختنه را می‌نمایانند (ER, III / 1798-1799). 
1. simulated menstruation     2. A Short History ...     3. phallicism     4. A Dictionary of the Bible.
ختنه در بسیاری از جوامع اسلامی مانند ایران، جاوه و آچه نوعی رسم عبادی پذیرش و تشرف به اسلام و یافتن هویت اسلامی (EI2, V / 20)، و در جامعۀ یهودیان، «نشان وحدت» با ربوبیتی خاص و نشان عضویت یافتن در جماعت مؤمنان انگاشته می‌شود (جنپ، 72). در «فرهنگ کتاب مقدس»4 ختنه عملی به منظور تطهیر مذهبی و در نهایت مهار کردن شهوت جسمانی آمده (دیویس، 136)، همچنان‌که در اسلام هم بنابر نوشتۀ تحفة المودود، از عاملهای پاکیزگی، نظافت، زینت، زیباکردن خلقت و همچنین تعدیل شهوت شمرده شده است که زیاده‌روی در آن خصلت حیوانی را در انسان می‌افزاید (ابن‌قیم، 130). با توجه به اصطلاحی که از ریشۀ «طهر» (پاکیزگی) در بیشتر گویشهای زبان عربی برای ختنه به کار می‌رود، می‌توان بر نقش تطهیری آن، یعنی هم تطهیر جسمانی و هم آیینی در دین یهود و اسلام تأکید کرد (نک‍ : فورد، I / 306). 
جهان غرب و آمریکا ختنۀ مردان را شکلی از عمل جراحی 
پیشگیرانه از بیماری می‌پندارند. درحالی که امروزه در آمریکا بنابرآمار حدود 60٪ مردان (همو، 1 / 305) با این نگاه ختنه می‌کنند، در اروپا و سرزمینهای انگلیسی‌زبان جهان، عمل ختنه به ندرت صورت می‌پذیرد (ER, III / 1798) و در بریتانیا، طبق آمار فقط 6٪ از مردان ختنه می‌شوند (فورد، همانجا). 
نوعی ختنه در میان برخی از عربها به صورت کندن پوست زیر شکم به هدف قربانی‌کردن معمول است (ER، همانجا)؛ همچنین ختنه به صورتی کاملاً متفاوت با سرزمینهای دیگر در میان بومیان استرالیایی انجام می‌گیرد. این نوع ختنه عبارت است از برش و چاک‌دادن بُن آلت نرینه در زیر مجرای ادرار (الیاده، 25). در استرالیا، به این نوع ختنه همچون نوعی تشرف به زندگی جدید و بلوغ مردانه می‌نگریستند. الیاده در تحلیل این نوع ختنه دو معنای دینی متفاوت ارائه می‌کند: نخست باور به دوجنسیتی‌بودن، بدین معنا که برخی از قبایل استرالیایی این شکاف را نمادی از اندام جنسی زنانه روی بدن مردان می‌دانستند و می‌گفتند با این علامت، مردان به ایزدان قبـایل ــ که دوجنسـی انگاشته می‌شوند ــ همانندی می‌یابند. دوم باور به ارزش دینی خون، بدین‌معنی که برخی عقیده داشتند که با این بُرش، خون زنانگی که مردان به وقت جنینی از مادر تغذیه کرده‌اند، از تنشان بیرون می‌رود و به این طریق از مادران خود و ویژگی زنانۀ آنها جدا می‌شوند و به جرگۀ مردان تشرف (ه‍ م) می‌یابند (ص 25-28؛ نیز نک‍ : بخش «نزد قوم یهود»، در همین مقاله). 

مآخذ  

آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، 1388 ش؛ آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب، به کوشش محمد بهجت اثری، بیروت، دار الکتاب العلمیه؛ ابن‌بابویه، محمد، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، بیروت، 1410 ق / 1990 م؛ ابن‌حاج، محمد، المدخل، دارالفکر، 1401 ق / 1981 م؛ ابن‌قیم جوزیه، محمد، تحفة المودود باحکام المولود، به کوشش عبدالمنعم العانی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش علی شیری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابوالفضل علامی، اکبرنامه، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1372 ش؛ احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1369 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ ادیب نطنزی، حسین، المرقاة، به کوشش جعفر سجادی، تهران، 1346 ش؛ افشار سیستانی، ایرج، خوزستان و تمدن دیرینۀ آن، تهران، 1373 ش؛ افلاکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، تهران، 1375 ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای امثال، تهران، 1351 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، قم، 1409 ق؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بلوکباشی، علی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، تهران، 1388 ش؛ همو، «فرهنگ، جامعه و ساخت اجتماعی»، مردم‌شناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1354 ش، شم‍ 2؛ همو، یادداشتهای مؤلف؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، 1368 ش؛ بیهقی، احمد، السنن الکبرى، بیروت، دارالفکر؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، 1862 م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بی‌جا، 1385 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ زیدان، جرجی، تاریخ التمدن الاسلامی، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سالم، مختار، الطب الاسلامی بین العقیدة و الابداع، به کوشش احمد محی‌الدین عجوز، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سعیدی، محمدحسن، «ختان»، ایران‌شناسی، تهران، 1389 ش، س 8، شم‍ 13؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شوکانی، محمد، نیل الاوطار، قاهره، دارالحدیث؛ طوسی، محمد، الخلاف، به کوشش جمعی از محققان، قم، 1420 ق؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1977 م؛ عهد عتیق؛ فرهنگ پزشکی دورلند، ترجمۀ بهرام قاضی جهانی و آیدین تبریزی، تهران، 1386 ش؛ فضایی، یوسف، بنیانهای اجتماعی دین، تهران، 1356 ش؛ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، به کوشش آصف فیضی، بیروت، المناره؛ قرآن کریم؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کلینی، محمد، الاصول من الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، بیروت، ج 1، 1401 ق، تهران، ج 6، 1379 ش؛ لانتیه، ژاک، دهکده‌های جادو، ترجمۀ مصطفى موسوی (زنجانی)، تهران، 1373 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مامقانی، عبدالله، سراج الشیعة، ترجمۀ کاظم کاظمینی، بی‌جا، 1343 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ محقق حلی، جعفر، شرائع الاسلام، به کوشش عبدالحسین محمدعلی، قم، 1408 ق؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1386 ش؛ معلوف، لویس، المنجد، بیروت، دارالمشرق؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ نفیسی، سعید، ماه نخشب، تهران، 1347 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ نیز: 

Balfour, E., The Cyclopaedia of India and of Eastern and Southern Asia, Graz, 1967; Britannica, 1989; Cutner, H., A Short History of Sex Worship, London, 1940; Davis, J. D., A Dictionary of the Bible, London, 1898; EI2; Elgood, C., Safavid Medical Practice, London, 1970; Eliade, M., Rites and Symbols of Initiation, New York, 1965; ER; ERE; Ford, P. J., «Circumcision», International Encyclopedia of Marriage and Family, ed. J. J. Ponzetti, New York, 2003; Gennep, A. van, The Rites of Passage, tr. M. B. Vizdom and G. L. Caffee, London, 1977; Islam Outside the Arab World, eds. D. Westerlund and I. Svanberg, Surrey, 1999; Lane, E. W., An Account of the Manners and Customs of the Modern Egyptians, London, 1981; Marranci, G., The Anthropology of Islam, Oxford, 2008; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Reed, E., Woman’s Evolution From Matriarchal Clan to Patriarchal Family, New York, 1977; Roald, A. S., Women in Islam: The Western Experience, London / New York, 2001; Sharif, J., Islam in India, or the Qānūn-i-Islām, tr. G. A. Herklots, London / Dublin, 1975; Smith, W. R., The Religion of the Semites, New York, 1972; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1676; Tritton, A. S., Islam Belief and Practices, London, 1966.
علی بلوکباشی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: