صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / اماکن / مسکونی / خانه /

فهرست مطالب

خانه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

باورهای مردم ایران دربارۀ خانه

در اوستا (ه‍ م) کسی که آگاهانه برای افزایش توانایی خانمان یا روستا یا سرزمین بکوشد، به اهوره‌مزدا می‌پیوندد (1 / 20-21) و توصیه می‌شود هیچ‌کسی به گفتار و آموزش کسی که خانمان و روستا و سرزمین را به ویرانی می‌کشاند، گوش ندهد و با رزم‌افزار با آنها مقابله کند (1 / 21)؛ نیز یادآوری می‌کند که در پرتو فرمانروای نیک، در خانمانها و روستاها آرامش به زنان و مردان باز می‌گردد (1 / 87). در اوستا افزوده شده است که [فره‌وشیها] در پهنۀ رزم، برای خانه و سرزمین خویش می‌جنگند، برای آنجایی‌که خانه و کاشانه داشته‌اند؛ آن‌چنان‌که گویی دلیرمردی دارایی خود را پاسداری می‌کند (1 / 419) تا با حالت خشنودی به آن خانه بخرامند؛ در آن خانه خشنود شوند؛ خشنود باز گردند؛ مبادا با گله‌مندی از مزداپرستان، از آن خانه دور شوند (1 / 430). اهوره‌مزدا خطاب به زردشت می‌گوید: زمین در دومین جایی که بیش از جاهای دیگر شادکام است، آنجا ست که در آن خانه‌ای برپا ست با گله‌ای گاو، کدبانویی، فرزندانی و رمه‌هایی خوب. خانه‌ای که در آن کدبانو کامیاب شود؛ فرزندان ببالند؛ آتش فروزان بماند و هریک از نیایشهای نیک زندگی به‌خوبی برخوانده شود (همان، 2 / 675- 676). 
هنوز هم بهدینان (= زردشتیان) این باورها را دربارۀ خانه دارند: «بهشت خانه‌مانندی است گوهرنشان، خانه‌ای که مسکن [مردم] نیکو ست» (بندهش، 115). «برای جای‌دادن پرهیزکاری ایزدان در خانۀ خویش، [باید] راه نیکان را به خانه گشاده داشتن» ( گزیده‌ها ... ، 39). [اگر از هر خانه‌ای] هرچه را به شایستگان دهند، از آن بیشتر باز به آن خانه رسد (بندهش، همانجا). خانه باید با پیكرهای سنگی و فلزی و مرصع به گوهرهای تابان و فلزات، آراسته و زیبا باشد و در آن، جامه‌ها و پیرایه‌های گوناگونِ بریده، پیدا باشد ( گزیده‌ها، 51). برای اینکه ساخت خانه زود به سرانجام رسد، باید پی و بن آن را در بهرام‌روز افکند (متون ... ، 108) و راه بهان را به خانه گشاده داشت (همان، 165). 
دربارۀ خانه‌ای که کسی در آن بمیرد مقررات سختی قائل شده‌اند: چون به خانه‌ای، تنی درگذرد، باید خانه را تا 9 شب به حال خود بگذارند و بروند (بندهش، 134). سپس می‌توانند در آن خانه خوراک گوشتی و شراب داشته باشند و به این ترتیب، آن خانه پاک می‌شود و همچون پیش‌تر، زندگی در آنجا گناهی ندارد ( اوستا، 2 / 750). 
اگر در خانۀ مزداپرستان، زنی باشد که خون دَشتان ــ بهنجار یا نابهنجار ــ از وی روان شود، [باید او را به دشتانستان برند] و راه او را از هرگونه گل و بوته‌ای پاک کنند [تا مبادا در راه خود هیزمی را بیالاید] و در جایی که او می‌ماند، باید خاک خشک بر زمین بپاشند [تا مبادا زمین آلوده شود]. [دشتانستان او] باید ساختمانی كوتاه باشد تا مبادا نگاه او بر آتش بیفتد [زیرا آن را می‌آلاید] (همان، 2 / 835). 
اگر کسی در تابستان در خانه‌ای بمیرد كه یك در بیشتر ندارد، تا یک ماه، و در زمستان تا 9 شب نباید وارد آن خانه شد. در همین مدت نباید در آنجا غذا پخت، که گناه است و غذای پخته در آن نباید برد، که ناپاک می‌شود؛ نباید آتش به درون خانه برد و روشن کرد؛ نباید آب در آن خانه برد و ریخت؛ نباید برای کام‌گزاری وارد آن خانه شد، که همۀ اینها گناه است و جزا دارد (روایت ... ، 214-215). «زمانی‌که کدخدا و كدبانوی خانه در خانه بمیرند، نباید از در بیرونی، بیرون برده شوند، چه فرۀ خانه با آن [مرده] بیرون می‌رود» (همان، 266). اگر در خانه‌ای مرغ بانگ کند یا خروسی بی‌هنگام بانگ کند، نباید آن را به فال بد گرفت و آنها را کشت، زیرا نشان از آن است که دروجی وارد آن خانه شده است و خروس و مرغ به یاری هم قصد راندن آن را دارند، زیرا عقیده دارند دروجی به نام سیج وارد خانه‌ای می‌شود که کودکی در آن است و قصد گزند رساندن به او را دارد (صد در ... ، 25-26). آنها معتقدند که باید در خانه گاو، گوسفند یا مرغی داشته باشند و همیشه آنها را سیر نگاه دارند؛ اگر حیوانات شب گرسنه بخوابند، نفرین می‌کنند که کدخدا و زن و فرزند او همیشه گرسنه بمانند و فرزندان از آن خانه نیست شوند و خانه ویران گردد (همان، 95). 
در کنار آنچه ذکر شد، مردم مناطق مختلف ایران باورهایی دربارۀ خانه دارند که به بخشی از آنها اشاره می‌شود: خراسانیها عقیده دارند که موقع تحویل سال نباید از خانه و خانوادۀ خود دور باشند، وگرنه تمام سال به دوری از آنها خواهد گذشت. در فردوس بعد از تحویل سال، بلافاصله به صحرا می‌روند و ساقۀ علفی یا خوشۀ گندم سبزی را می‌آورند و به قفل یا زنجیر در خانه می‌آویزند، با این نیت که تا آخر سال در آن خانه صفا و خرمی باشد؛ نباید در شب سال نو خانه و اتاق را جارو کرد، زیرا مورچه زیاد می‌شود؛ اگر خانه‌ای بدیمن باشد، باید چاه مستراح آن را پر کرد و در نقطۀ دیگر چاه کند؛ اگر خانه خوش‌یمن نباشد، باید اجاق آن خانه را در هم کوبید و در گوشۀ دیگری از آشپزخانه اجاق ساخت؛ ساختمان خانه نباید از 4 متر بلندتر باشد، زیرا از 4 متر به بالا محل سکونت شیطان و جنیان است؛ خانه‌ای که درِ آن رو به قبله باشد، برای صاحب‌خانه خوشبختی می‌آورد و اگر در و پنجرۀ آن هر دو رو به قبله باشند، خوش‌یمن‌تر است؛ اگر مهمان شب چهارشنبه از خانۀ کسی برود، بلا را هم با خود از آن خانه می‌برد؛ مهمان که در خانه است، نباید جارو (ه‍ م) کرد؛ اگر کسی شب شنبه برای مهمانی به خانۀ کسی برود و شب را در آنجا بگذراند، باید یکشنبه هم در آنجا بماند. اگر خلاف این قاعده رفتار کند، می‌گویند: «سر می‌برد»؛ اگر کسی شب یکشنبه برای مهمانی به خانۀ کسی برود، می‌گویند: «سر به آن خانه می‌برد» و صاحب‌خانه باید آن مهمان را تا صبح در خانۀ خود نگه‌دارد، وگرنه نحوست در آن خانه به‌بار خواهد آمد (شکورزاده، 79، 84، جم‍‌ ). 
زنهای کرمانی خانه و اتاقها را با جاروی شهداد و بم که از شاخه‌های خرما (ه‍ م) می‌سازند، تمیز می‌کنند. آنها بسته‌های این جارو را موقع خرید با خیروشر می‌شمارند و اگر هر دو طرف آن به شر تمام شود، آن را مجانی هم بدهند نمی‌گیرند؛ اگر در شب و غروب آفتاب «سفیدی» از نوع شیر و ماست و پنیر و هرچیز سفید، از خانه خارج شود، خیر و برکت از خانه می‌رود و اهل خانه گرفتار فقر می‌شوند (همت، 476)؛ اگر کلاغی لب بام خانه‌ای بنشیند و قارقار کند، علامت خبر تازه‌ای است: یا سفررفتۀ آن خانه از سفر برمی‌گردد، یا مهمان به آن خانه می‌رسد، و در زمستان نشانۀ آمدن برف و باران (ه‍ م) است (همو، 477)؛ ماری که در خانه دیده شود، آن مار صاحب‌خانه است و ممکن است برای خانه پیشامد بد یا خوبی رخ دهد. باید برای برگردان آن به سوراخش کندر دود کرد یا صلواتهای مکرر فرستاد؛ به باور کرمانیها، اگر در خانه‌ای موریانه پیدا شود و درها را بخورد، یا خوشی و سعادت روی می‌دهد، یا بیماری و اتفاقات بدی پیش می‌آید، و یا اهل خانه جابه‌جا می‌شوند (همانجا). 
مردم روستاهای حاشیۀ کویر نمک، باور دارند که اگر پرستو در خانه آشیانه بسازد، اهل خانه به زیارت می‌روند؛ اگر مار در خانه پیدا شود، صاحب‌خانه ثروتمند می‌شود؛ اگر پروانه و قاصدک به خانه بیاید، خبر خوشی به صاحب‌خانه می‌رسد؛ اگر پیش از برآمدن آفتاب، در خانه را باز کنند، خیر و برکت به خانه می‌آید؛ اگر 40 روز جلو در خانه را بروبند، روز چهلم حضرت خضر (ه‍ م) نبی را خواهند دید؛ اگر عنکبوت در خانه تار بتند، نکبتی وارد خانه می‌شود و باید آن را زدود؛ اگر در خانه چیزی گم شود، باید بخت دختر شیطان را بست تا پیدا شود. برای این کار زنی بر گوشۀ چارقد خود گره می‌زند (حکمت، 426-427). 
در روستای گنجی محلۀ تالش، اگر شب‌هنگام سال تحویل شود، زن خانه مقداری از غذای شب را با غذایی که هریک از افراد خانواده از سهم خود باقی گذاشته‌اند، در دیگ می‌گذارد، سپس همگی از اتاقی که سفرۀ شام در آن گسترده شده است، بیرون می‌روند، درِ خمره‌ها و انبار و هرچه را که در آن ذخیره‌ای دارند نیز باز می‌گذارند تا نوروز که می‌آید، به سفره و انبار و همۀ آنچه که در خانه است، سربزند و به آنها برکت بدهد (میرشکاری، 458). 
زن و مرد پیرسواران ملایر در سفید کردن خانه شرکت می‌کنند و در پایان کار دنبالۀ گل محمدی را از پشت کاسبرگ قیچی می‌کنند و قدری پنبۀ خیس جای آن قرار می‌دهند و آن را به تیر اتاق می‌چسبانند تا عطر گل محمدی فضای اتاق محل سکونت را خوش‌بو کند (رسولی، 412). 
در روستای خرقان شاهرود، خوش‌قدمِ خانوار قبل از ساعت تحویل سال به مسجد می‌رود و کمی آب دعا می‌گیرد و با مقداری سبزۀ گندم به خانه می‌آورد و آب دعا را به 4 گوشۀ اتاقهای خانه می‌پاشد (شریعت‌زاده، 463؛ دربارۀ شگون خانواده یا مارمه، نک‍ : پورکریم، الاشت، 70). زنان الاشتی برای پربرکت‌شدن خانه‌شان در طول سال و کم نشدن پخت و پز و ریسیدن و بافتن در خانه، در موقع تحویل سال به نان پختن و یا به ریسندگی و بافندگی مشغول می‌شوند (همان، 85). 
به‌باور سمنانیها، اگر در خانه موش از سر کسی بپرد، در آن خانه کسی می‌میرد (احمدپناهی، 293)؛ و اگر در خانه دشمن باشد، بهتر از این است که خالی باشد (همانجا). ازجمله نفرین سمنانیها ست: ای که در یک خانه بخوابی و 7 خانه بوی گندت برود (همو، 301)، و یا ای که در خانه‌ات بسته بماند (همو، 305). 
به باور مردم گیلان، نگهداری خروس سفید در خانه خوش‌یمن است و نباید آن را سربرید (نک‍ : ه‍ د، خروس)؛ اگر زاغی (کشکرَت) بر درخت خانه‌ای بنشیند و از این شاخه به آن شاخه بپرد، برای آن خانه مسافری از راه خواهد رسید؛ شغال اگر نزدیک خانه‌ای بیاید و زوزه بکشد، برای آن خانه بدیمن است؛ گرگ اگر به خانه‌ای نزدیک شود و زوزه بکشد، بدشگون است (میرشکاری، 469-470). 
در سیرجان برای دفع غم و محنت از خانه و آوردن شادی و روزی به آن، یکی از اعضای خانواده در نزدیک غروب چهارشنبۀ آخر سال، سبویی را آب می‌کند و مقداری دانۀ جو و برگ سبز و سکه‌ای در آن می‌اندازد و بغل می‌گیرد و 3 مرتبه دور حیاط می‌گردد و می‌گوید: «غم برو شادی بیا / محنت برو روزی بیا»؛ بعد، آن را در خارج خانه یا از بالای بام به کوچه پرت می‌کند و می‌شکند. سیرجانیها ناآرامی و طوفان قبل از عید را نشانۀ خانه‌تکانی مادر نوروز می‌دانند. آنها عقیده دارند که هنگام غروب آفتاب، اگر چیزی به بیرون از خانه بدهند، خیر و برکت از آن خانه می‌رود؛ بنابراین چیزی به گدا نمی‌دهند و اگر همسایه‌ای برای قرض گرفتن چیزی بیاید، ابتدا حبه‌قندی از او می‌گیرند و بعد خواسته‌اش را به او می‌دهند. آنان باور دارند کسی که در شب تحویل سال در خانه‌ای غیر از خانۀ خود باشد، شب سیزده‌بدر نیز باید در همان خانه باشد، در غیراین‌صورت خیر و برکت از خانه می‌رود؛ عصر دوشنبه، چهارشنبه و جمعه برای دفع چشم‌زخم و دعوت ملائکه به نزدیک شدن، در خانه بوی خوش راه می‌اندازند؛ شخصی که چهارشنبه شب به خانه‌ای وارد شود و در آن خانه بخوابد، باید پنجشنبه شب هم در همان‌جا بخوابد تا برکت را از این خانه به خانۀ دیگری نبرد؛ اهل هیچ خانه‌ای شب جمعه در خانۀ دیگری نمی‌خوابد، زیرا برکت را از خانۀ خودشان می‌برند؛ نشستن در درگاه خانه یا اتاق باعث پیش‌آمدن مشکلات و گرفتاری می‌شود؛ اگر مرد در درگاه خانه بنشیند، بدهکار می‌شود؛ جاروزدن و آب‌پاشی دروازۀ خانه و دالان، به‌خصوص قبل از طلوع آفتاب، باعث ازدیاد روزی و خیر و برکت می‌شود؛ اگر تشنه‌ای وارد خانه شود، گرسنه‌ای از آن خارج می‌شود؛ اگر سروی بلندتر از دیوار خانه شود، صاحب‌خانه می‌میرد؛ سرو که از دیوار سرکشید، سر صاحبش را می‌خورد (مؤیدمحسنی، 243، 469-474، 476، 480). 
اهالی الموت در روز چهارشنبه که به نظرشان روز سنگینی است، برای ساختن خانه کلنگ به زمین نمی‌زنند. به باور آنها، پس از خاک‌سپاری مرده، اول باید به در خانۀ مرده رفت و بعد به خانۀ خود؛ اگر مستقیم به خانۀ خودشان بروند، کسی از اعضای خانواده‌شان می‌میرد. در الموت عقیده دارند روح متوفا تا چهلمین روز مرگش، هر شب پنجشنبه به خانه‌اش بر می‌گردد؛ برای همین است که چراغی را تا صبح در اتاقی که متوفا بوده است، روشن نگه می‌دارند (حمیدی، 219، 305). 
اهالی برزُک کاشان باور دارند، اگر تیرهای سقف خانه صدا کند یا درِ دولاب و گنجۀ خانه به هم بخورد، کسی از دنیا خواهد رفت (جهانی، 56). مردم کوملۀ شرق گیلان اعتقاد دارند اگر صبح آخرین چهارشنبۀ سال پسر یا دختر نابالغی از سادات، قدم به خانه‌شان بگذارد، سال خوب و پرمیمنتی در پیش خواهند داشت (شهاب، 27). کومله‌ایها باور دارند که مرغ کاکلی برای خانه خیر و برکت می‌آورد؛ مرغان تخم‌گذار را نیز نان‌آور خانه می‌پندارند. در کومله، زنان خانه بعد از اذان صبح، برگ سبز درختانی نظیر شمشاد و پرتقال را برای رفع بلا از خانه و خانواده در چفت در اتاقها و پنجره‌ها می‌آویزند و معتقدند سبزی و خرمی برگها برای اهل خانه خوشبختی می‌آورد (همو، 145، 170). 
اهل فسا دربارۀ خانه باور دارند اگر اسفند در خانه سبز شود، آوارگی می‌آورد؛ اگر از شب، چراغ روشن بماند و قبل از طلوع صبح آن را خاموش کنند، به فال بد می‌گیرند و می‌گویند خدا برکت را از خانه کم می‌کند؛ اگر صبحها آب در خانۀ کسی بریزند، افراد آن خانه پراکنده می‌شوند؛ آمدن پرنده به داخل خانه برکت دارد؛ اگر لانۀ کبوتر و یا کندوی زنبورعسل در خانه باشد، پیش‌آمد خوبی ندارد؛ اگر شب، گِل از سقف خانه تکید، باران می‌آید (رضایی، 457- 458). خوانساریها باور دارند اگر شخصی برای بار اول در خانۀ کسی بخوابد، هر آرزویی کند، برآورده می‌شود. آنها بر این باورند که اگر فردی در خانۀ شخص دیگری ناخن بگیرد، دیگر به خانۀ او نخواهد رفت (نیازی، 58- 59). 
تهرانیها مرده را که از خانه بیرون می‌برند، در جلو تابوت (ه‍ م) آن آرد سرخ‌کرده (حلوا) با یک ران گوسفند می‌برند؛ همچنین بر این باورند اگر آبِ روی مرده را در خانۀ کسی بریزند، آوارگی می‌آورد؛ زن و خانه و اسب خوش‌قدم و بدقدم دارد؛ دختری که پدر دارد، اگر گیسش را توی خانه باز کند، بدیمن است؛ هرکس در خانۀ بدقدم منزل بکند، یا ناخوش می‌شود یا می‌میرد؛ غروب نباید خانه را جارو کرد، چون خانه برچیده می‌شود؛ شب اول ماه و اول سال (نوروز) باید چراغ همۀ اتاقهای خانه روشن باشد؛ اگر کسی در خانه‌ای باشد که یک‌نفر در آنجا بمیرد، و شب را در آنجا بماند، باید 7 شب متوالی در آنجا باشد؛ صبح زود که از خانه بیرون می‌آیند، اگر ظرف خالی در دست کسی ببینند، بی‌برکت است؛ آدم پیر برکت خانه است؛ مهمان که در خانه است، نباید جارو کرد؛ زن هنگام غروب چراغ خانه‌اش را خودش باید روشن کند؛ واجب است زمانی‌که پی خانه کنده شد، قربانی کنند تا خون نکند؛ پس از کار گذاشتن درِ خانه، قصاب (ه‍ م) دستش را به خون قربانی باید آلوده کند و به در بزند؛ خانۀ تازه که بخرند، اول باید آینه و قرآن به آنجا فرستاد و تبریک و مبارکباد گفت و لعنت بر شیطان کرد (هدایت، 70، 79-80، جم‍ ؛ نیز نک‍ : ماسه، 1 / 352-353). برخی عقیده دارند اگر زنبورعسلی را در خانه‌ای زندانی کنند، بدبختی به آن خانه فرود می‌آید (همو، 1 / 352). 

تعبیرِ دیدن خانه در خواب

تعبیر دیدن عمارت نیکو، صلاح دین ایشان است (فخرالدین، 129). دیدن سرای، چون به امر افق باشد، دلیل رفعت و دولت و عزت است، غم‌زده را فرج است، فقیر را توانگری است، فاسق را توبه است، و عزب را زن داشتن است. فراخی سرای، دلیل فراخی نعمت، و تنگی آن تنگی دنیا ست. اندودن سرای، دلیل اصلاح دین و خوشی عیش است. تعبیر خانها و حجره‌ها اندر سرای، زنان‌اند. ورود به سرای مجهول و بیرون نیامدن از آن و یا نتوانستن بیرون آمدن، نشانۀ موت است. سرای مجهول که اندر آن مردگان باشند، سرای آخرت باشد. رفتن اندر سرای معروف چون از گِل باشد، یافتن مال حلال است، و چون از گچ و آجر باشد، یافتن مال حرام بود. رفتن به سرای همسایه، واقف شدن بر سِرّ وی است. بیرون رفتن از سرای یا از شهر خود به خشم، دلیل حبس است. بیرون کردن شخص از خانه به قهر، دلیل مرض است. از دست رفتن خانه، دلیل غم و رفتن مال است (همو، 130). خراب شدن همۀ خانه، دلیل موت صاحب سرای بود. ساختن بنای نو، دلیل یافتن مال و نعمت و خواستن زن است. ساختن بنای نو از گِل، دلیل مال حلال است (همو، 131). 

مثلهای مردم دربارۀ خانه

ترک‌زبانان ایران دربارۀ خانه، مثلهایی دارند که برگردان آنها به فارسی چنین است: دوغ خانگی تلخ می‌شود؛ خانه بدون بزرگ‌تر، و مملکت بدون سلطان، نمی‌شود؛ حساب خانه با حساب بازار جور در نمی‌آید؛ در خانه دو زن باشد، خانه جارونشده می‌ماند؛ توی خانه نمی‌تواند سرِ خودش را ببندد، در عروسی سر عروس را می‌بندد؛ خانه بدون حرف و سخن و غیبت، و گور بدون عذاب نمی‌تواند باشد؛ صاحب‌خانه قبلۀ خانه‌اش را خوب می‌شناسد (مجتهدی، 79-80). 
مثلهای کرمانیها دربارۀ خانه: هرکه را طاقت مهمان نیست، از خانه فرار می‌کند؛ در خانه که دو کدبانو ست، خاک تا زانو ست؛ نان یهود را بخور، خانۀ گبر بخواب؛ در خانۀ مور، شبنمی طوفان است؛ با برگ گل خانه نساز؛ مهمان را که زیاد رو دادی، صاحب‌خانه می‌شود (همت، 464، 466، 468، 470-471). 
گیلانیها دربارۀ خانه می‌گویند: در خانه‌ای که دو تا سگ باشد، هیچ‌کدام دنبال شغال نمی‌روند؛ میان خانه سرش را نمی‌تواند ببندد، به محله‌گَردی که می‌رود، خودش را عروس درست می‌کند (پاینده، 115-116). 
مَثَلهای رامسریها: خدا اگر بخواهد خانه‌ای را خراب کند، کلنگ را به دست صاحب‌خانه می‌دهد؛ خانه‌ام را سیل برد؟ کلیدش دست من است؛ درِ خانه را می‌توان بست، دهان مردم را نمی‌توان؛ در خانه‌ای که دو دختر باشد، زیرش آتش کن و بسوزان (رحیمیان، 58، 331-332). 

مَثَلهای بوشهریها

تخم خروس و شیر گنجشک در خانه‌اش پیدا می‌شود؛ خانۀ پر از دشمن بهتر از خالی بودن آن است؛ خانۀ خودش را روی خارِ تر نهاده است (احمدی، 1 / 433، 457، 461). 
مثلهای متفرقه‌ای که دربارۀ خانه گفته می‌شود: خانه از همسایۀ بد در خطر است؛ خانه‌اش به پشتش است و کلیدش هم توی مشتش؛ خانۀ پُر شیشه را سنگی بس است؛ خانۀ خرس و انگور آونگ؛ خانۀ دروغگو آتش گرفت، کسی باور نکرد؛ خانۀ درویش را شمعی به از مهتاب نیست؛ خانۀ دوستان بروب، در دشمن مکوب؛ خانه را به خروس بار کرده است؛ خانۀ عروس، ساز و نقاره، خانۀ داماد خبر نداره؛ خانۀ ظالم به آه مظلوم خراب است؛ در خانۀ قاضی گردو زیاد است، اما حساب هم دارد؛ خانه که به ظلم سازی، سگ در آن کند بازی؛ خانۀ گرگ، بی‌استخوان ـ ریزه نمی‌شود؛ خانۀ گرگ خراب است؛ خانۀ همسایه کُماچه [کماچ، نوعی نان]، به ما چه؟ (بهمنیار، 211-214). 

خانه در شعر شاعران

شاعران ایرانی کلمۀ خانه را در قالب مفاهیم متعددی به کار برده‌اند: چو با پهلوان کار برساختند / ز بیگانه خانه بپرداختند (فردوسی، 1 / 240)؛ کنون دشمن از خانه بیرون کنیم / و زان پس برین چاره افسون کنیم (همو، 5 / 276)؛ همی گفت: ناساخته خانه را / چرا ساختم رزمِ بیگانه را (همو، 6 / 178)؛ به خانه درون دشمن آرم ز کوی / شود با بروبومِ من کینه‌جوی (همو، 6 / 206)؛ بدان تا کسی را که بی‌خانه بود / نبودش نوا، بخت بیگانه بود (همو، 6 / 221). بهرام گور مدتی را در خانه‌ای تنگ و تاریک، اما به شادمانی می‌گذراند: سه روز اندرین خانه بودیم شاد / ز شاهان گیتی گرفتیم یاد (همو، 6 / 429). فردوسی از قول مزدک می‌گوید: زن و خانه و چیز بخشیدنی است / تهی‌دست کس با توانگر یکی است (همو، 7 / 73)؛ به رزم اندرون کشته بهتر بود / که در خانه‌ات بنده مهتر بود! (همو، 8 / 140). به خانه نشستن بود کار زن / برون کار مردان شمشیرزن (اسدی، 273). به خان کسان اندری، پست بنشین / مدان خانۀ خویش خانۀ کسان را (ناصرخسرو، 29)؛ مرا دونان ز خان‌ومان براندند / گروهی از نماز خویش ساهون / / نداند حال و کار من جز آن‌کس / که دونانش کنند از خانه بیرون / / که اوباشی همی بی‌خان و بی‌مان / درو امروز خان گشتند و خاتون (همو، 418)؛ چو خانه بماند و برفتند ایشان / نخواهی تو ماندن همی جاودانه (همو، 481). مولوی نیز ابیاتی دربارۀ خانۀ کعبه با این مطلع دارد: «ای قوم به حج رفته ... » (1 / 371؛ برای آشنایی بیشتر با خانه‌های ایرانی، نک‍ : غضبانپور، جم‍‌ ). 

مآخذ

آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1335 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ احمدی ری‌شهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اخوان، مرتضى، آداب و سنن اجتماعی فین کاشان، کاشان، 1373 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1354 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1927 م؛ اکبری، طاهره، «فرهنگ و باورها بر سردر ورودیهای خانه‌ها»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1385-1386 ش، شم‍ 7- 8؛ اُلئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه‌صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1369 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ بازن، مارسل و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، 1365 ش؛ بُد، ک. ا. دُ.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371 ش؛ برهان قاطع؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهلر، الکساندر، سفرنامه (جغرافیای رشت و مازندران)، به کوشش علی‌اکبر خداپرست، تهران، 1356 ش؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ پاینده، محمود، مثلها و اصطلاحات گیل و دیلم، تهران، 1352 ش؛ پورداود، ابراهیم، حاشیه بر خرده اوستا (هم‍‌ )؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ همو، فشندک، تهران، 1341 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ پیرنیا، محمدکریم، آشنایی با معماری اسلامی ایران، به کوشش غلامحسین معماریان، تهران، 1371 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حاجی‌ابراهیم زرگر، اکبر، درآمدی بر شناخت معماری روستایی ایران، به کوشش اصغر کریمی، تهران، 1378 ش؛ حسینی موسى، زهرا، شهربابک، سرزمین فیروزه، کرمان، 1381 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ حمیدی، علی‌اکبر، مردم‌نگاری المـوت، تهران، 1384 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ خانیکف، ن. و.، سفرنامه، ترجمۀ اقدس یغمایی و ابوالقاسم بی‌گناه، مشهد، 1375 ش؛ خرده‌اوستا، ترجمه و تفسیر ابراهیم پورداود، بمبئی، 1310 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1390 ش؛ دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1348 ش؛ دوستخواه، جلیل، تعلیقات بر ج 2 اوستا (هم‍‌ )؛ دیولافوا، ژان، ایران، کلده و شوش، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، 1369 ش؛ رجبی، پرویز، معماری ایران در عصر پهلوی، تهران، 1355 ش؛ رحیمیان، حسن، فرهنگ زبانزدهای رامسر (سخت‌سر)، تهران، 1383 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، شیراز، 1387 ش؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1390 ش؛ سرسی، لوران دو، ایران در 1839-1840 م، ترجمۀ احسان اشراقی، تهران، 1362 ش؛ سرنا، کارلا، مردم و دیدنیهای ایران، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363 ش؛ سلطان‌زاده، حسین، فضاهای شهری در بافتهای تاریخی ایران، تهران، 1389 ش؛ همو، فضاهای ورودی در معماری سنتی ایران، تهران، 1372 ش؛ سیلوا ای فیگروا، گارثیا، سفرنامه، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شیل، مری، خاطرات، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران، 1362 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طویلی، عزیز، تاریخ جامع بندر انزلی، بندر انزلی، 1370 ش؛ غضبانپور، جاسم، خانۀ ایرانی، ترجمۀ مینو علیان، تهران، 1375 ش؛ فخرالدین رازی، التحبیر فی علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1354 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ فلاح‌فر، سعید، «پشت‌بام، فضای فراموش‌شدۀ معماری»، مجموعه مقالات سومین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران (ارگ بم ـ کرمان)، تهران، 1384 ش، ج 1؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، اصفهان، 1324 ش؛ فونتن،‌ پاتریس، قالی ایران یا باغ همیشه‌بهار، ترجمۀ اصغر كریمی، تهران، 1375 ش؛ کریمی، اصغر، «بررسی اجمالی نظریه‌های گوناگون در مورد شکل کلی مسکنهای سنتی و بومی»، تحقیقات جغرافیایی، تهران، 1365 ش، س 1، شم‍ 1؛ گزیده‌های زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1366 ش؛ گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین، تهران، 1336 ش؛ همو، سیلک کاشان، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1379 ش؛ لوکوک، پیر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمۀ نازیلا خلخالی، تهران، 1382 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مجتهدی، علی‌اصغر، امثال و حکم در لهجۀ محلی آذربایجان، تبریز، 1334 ش؛ مجیدزاده، یوسف، «تپه‌قبرستان، یک مرکز صنعتی در آغاز شهرنشینی در فلات مرکزی ایران»، باستان‌شناسی و تاریخ، تهران، 1369 ش، س 4، شم‍ 1؛ محمودی بختیاری، بهروز، «تکواژ خانه و عملکرد معنایی آن در ساخت واژۀ زبان فارسی»، فصلنامۀ زبان و ادب، تهران، 1378، شم‍ 9-10؛ مزداپور، کتایون، تعلیقات بر داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید، گلشاه و متنهای دیگر، آوانویسی و ترجمۀ همو، تهران، 1378 ش؛ معماریان، غلامحسین و دیگران، «تأثیر فرهنگ دینی بر شکل‌گیری خانه: مقایسۀ تطبیقی خانه در محلۀ مسلمانان، زرتشتیان و یهودیان کرمان»، تحقیقات فرهنگی، تهران، 1389 ش، س 3، شم‍ 2؛ معین، محمد، حاشیه بر ج 2 برهان قاطع؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ ملگونف، گ.، سفرنامه به سواحل جنوبی دریای خزر، ترجمۀ مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران 1386 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1336 ش؛ مـؤیدمحسنی، مهری، فـرهنگ عامیانۀ سیرجـان، کـرمان، 1386 ش؛ میـرشکاری، محمد، «مردم‌شناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ ناصر خسرو، دیوان، تهران، 1361 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیازی، محسن، مردم‌شناسی خوانسار، تهران، 1389 ش؛ نیکیتین، ب.، خاطرات و سفرنامه، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1356 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، 1348 ش؛ ورزقانی، نوذر و سیما فضل صادقی، «بررسی خانه‌ها و شهرهای افسانه‌ای در تاریخ اساطیری ایران»، مجموعه مقالات دومین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران (ارگ بم ـ کرمان)، تهران، 1378 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایون، غلامعلی، «روستای کندوان»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1356 ش، س 12، شم‍ 1؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ همت کرمانی، محمود، تاریخ مفصل کرمان، تهران، 1350 ش؛ نیز: 

Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1677. 
اصغر کریمی

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: