صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع تاریخی / منابع تاریخ ـ جغرافیایی / خاطرات مونس الدوله /

فهرست مطالب

خاطرات مونس الدوله


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

خاطِراتِ مونِسُ‌الدّوله، اثر ماه‌وش خانم مونس‌الدوله، ندیمۀ انیس‌الدوله، سوگلیِ حرم ناصرالدین شاه. در این کتاب، بسیاری از آداب و سنن و باورهای مردم تهران و به‌خصوص حرم‌سرای ناصری و زندگی اجتماعی زنان در دورۀ قاجار تشریح شده است. 
ماه‌وش خانم ملقب به مونس‌الدوله (ز 1288 ق / 1871 م)، از زنان مجرب و دنیادیده و متجدد دورۀ خود بوده، و در ردیف اعیان و اشراف پایتخت می‌زیسته، و زیروبم آیینها و رسوم خانواده‌های عصر خویش را خوب می‌دانسته است. او از زنانی بود که به حج رفته، و به کشور فرانسه نیز سفر کرده بود و با زبان آنجا آشنا بود (مونس‌الدوله، 17؛ نیز نک‍‌ : «مونس‌الدوله ... »، 10-11). همچنین، در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، به کشور سویس سفرکرده، و در مجلس ضیافت شامی که سفارت ایران ترتیب داده بوده، شرکت داشته است (مونس‌الدوله، 332-333). 
طی سالهای 1313-1314 ش که کانون بانوان تشکیل گردید، مونس‌الدوله با اینکه بیش از 60 سال داشت، در یکی از مجالس کانون که سخنران آن فروغی بود، شرکت داشت (همو، 351). اشارۀ او به مجلات یادگار (ص 343) و زن روز (ص 295) و نیز استناد وی به آثار شماری از جهانگردان و سفرنامه‌نویسانی چون لیدی شیل، مادام دلا سرلا (ص 104)، لرد کرزن (ص 125)، میس سایکس انگلیسی (ص 218) و دیولافوا (ص 223)، و همچنین به یادداشتهای خانم دکتر آمریکایی (ص 314- 315) و سخنان دکتر جردن (ص 350)، در جای جای کتاب، همگی نشان از میزان شیفتگی مونس‌الدوله به مطالعه، حتى در سنین کهولت، دارد. 
مونس‌الدوله را می‌توان در جرگۀ معدود زنان خاطره‌نویس ایرانی به شمار آورد و به‌سبب همدم بودن وی با مشهورترین زن حرم ناصری یعنی انیس‌الدوله، اطلاعات او از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است (سعدوندیان، 3-4). اگرچه کتاب مونس‌الدوله از نوع خاطره‌نویسی است، اما بیشتر شامل موضوعاتی است که مؤلف از زندگی زنان دورۀ قاجار دریافته است (ص 16-17)؛ از همین رو ست که با توجه به جامعۀ بستۀ زنان ایرانی در آن دوران (نک‍ : ص 8)، این میزان اطلاعات از پشت دیوارهای بلند زندگی آنان، اگر نه بی‌نظیر، دست‌کم کم‌نظیر است. همان‌گونه که از خاطرات او نیز می‌توان دریافت، در روزگار قاجار، مردان و زنان در دو دنیای جدا از هم زندگی می‌کردند. جهان اندرونی زنان کاملاً متمایز از جهان مردان بود، جهانی که در آن، زنان حتى تنها میهمانی می‌گرفتند (ص 181-184). آنها جز محیط بستۀ خانه، هیچ اختلاطی با مردان نداشتند؛ در محیطی که به گفتۀ مکرر مونس‌الدوله در جای‌جای کتاب، زنان چیزی به‌جز بخشی از اموال مرد به‌شمار نمی‌رفتند. در این دنیای بسته که احدی از مردان به‌جز صاحب حرم را در آن راه نبوده است (ص 33)، به‌جز یک زن، چه کسی می‌توانسته از رازها و آداب و سنن آن اطلاع یابد و آن را برای آیندگان بازگو نماید؟
این اثر اگرچه در روزگار کهن‌سالی مؤلف و سالها پس از سقوط قاجاریه و زمان وقوع حوادث و اتفاقات گزارش‌شده، به نگارش درآمده است (سعدوندیان، همانجا)، اما به تأکید مکرر نویسنده، براساس یادداشتهای بی‌شمار او از دیده‌ها و تجارب شخصی‌اش (ص 16-17) و نیز روایتهای نزدیکانی همچون مادر و مادربزرگش تدوین یافته است («مونس‌الدوله»، 11). 
مؤلف برحسب عادت و از سر کنجکاوی، از روزگار جوانی، هر آنچه به نظرش جالب می‌آمده، یادداشت کرده، تا آنجا که به گفتۀ خود، در زمان تألیف یک خروار یادداشت داشته است. افزون بر این، خانۀ پدری و نیز خانۀ همسرش در شمار خانه‌های اعیانی تهران بوده است و «همه جور آدم از خانمهای درجه اول تا زنهای محله‌های پایین به اندرون» می‌رفتند (ص 16، 17)؛ ازاین‌رو، به صحت مطالب کتاب به میزان قابل توجهی می‌توان اعتماد کرد. برای نمونه، زندگی‌نامۀ مشدی گلین خانم (ه‍ م) در فصل 19 کتاب را می‌توان با آنچه الول ساتن (ه‍ م) آورده است، مقایسه کرد (مارتسلف، 9-12؛ نیز نک‍ : الول ساتن، سراسر کتاب؛ شعبانی، 529- 539). 
انگیزۀ اصلی از تألیف و گردآوری این خاطرات، چاپ سلسله‌مقالاتی دربارۀ زندگی زنان در دورۀ قاجار بود که در 1345 ش طی 4 شمارۀ پیاپی در مجلۀ زن روز به چاپ رسید. این مقالات، مونس‌الدوله را که در آن زمان، به گفتۀ خود، 95 یا 96 ساله بوده، بر آن داشت «تا خاطرات خود را محض اطلاع معاصرین از کم و کیف گذران زنان در زمان قجر بیان دارد». البته او به‌سبب گرایشهای مذهبی خود، اجازۀ چاپ عکسهایش را به مجله نداد. سرانجام در 1380 ش، سیروس سعدوندیان این مجموعه‌مقالات را گردآوری کرد و با حذف بخشهایی اندک، به چاپ رساند (سعدوندیان، 3-4؛ «مونس‌الدوله»، 10-11). 
کتاب در 41 فصل تدوین شده است، و هریک از آنها به موضوعی کلی اختصاص دارد؛ موضوعاتی همچون آرایش، ازدواج (از خواستگاری گرفته تا روز پاتختی)، مهریه و طلاق، هووداری، بارداری و زایمان، دوا و درمان، سفر و مهمانی و انواع سرگرمیها. در حقیقت، مونس‌الدوله با اشاره به تاریخ تولد خود در آغاز کتاب، زندگی و هویت زن ایرانی را از بدو تولد با توصیف یک سری باورها و نیز آداب و سنن دربارۀ پسرخواهی مردان، و به قول خودش مصیبت دختر بودن، و به تبع آن، موضوع زایمان، تا ریزترین زوایای زندگی روزمرۀ زنان شرح می‌دهد. وی همچنین در هر فصل، به نمونه‌ها و مصداقهای گوناگونی از اقشار مختلف جامعه اشاره می‌کند. اگرچه او از خانوادۀ اعیان و اشراف برخاسته بود، اما دید او به افرادْ طبقاتی نیست؛ کسانی که او به معرفی و گاه شرح نکات ریز زندگی‌شان می‌پردازد، افرادی بسیار عادی از کوچه‌بازارند: فلان ماما، بهمان عطار، مطربچی و بندانداز و جز اینها؛ از این جهت تا حد بسیار قابل توجهی، پژوهشگر را با چگونگی زندگی اجتماعی مردم ایران در آن زمان و حتى تاریخ برخی از فنون، چون آرایشگری، موسیقی و نمایش آشنا می‌سازد. 
کتابْ نثری روان و بی‌آلایش دارد و به اقتضای سن مؤلف، بیشتر حال و هوای قصه‌هایی را تداعی می‌کند که مادربزرگها برای نوادگانشان از روزگار جوانی خود بازگو می‌کنند. ازاین‌رو، ابتدا و انتهای مقالات آکنده از مطالبی است در بیان تأثر و تأسف نویسنده بر احوال زنان دوران ناصری و آگاه ساختن زنان جوان و دختران بر اینکه نسبت به روزگار مادربزرگانشان تا چه حد از آسایش و آزادی بهره‌مندند. او آگاهانه به تحلیل جایگاه زنان در روزگار جوانی خود می‌پردازد؛ ازاین‌رو ست که از زن ایلاتی و میزان آزادی و آزادگی او سخت تمجید می‌کند و بر این باور است که او نسبت به زن شهری، از آزادی بیشتری برخوردار است (فصل 23). وی زندگی زنان شهرستانی را به مراتب سخت‌تر از زن تهرانی، و زندگی زنان در حرم و دربار را سخت‌تر از همۀ اینها می‌داند. 
مؤلف که شاهد تحولاتی در زندگی زنان به‌خصوص در دوران محمدرضا پهلوی است، در سراسر کتاب، از شرایط سخت زندگی زنان در دورۀ قاجار سخن می‌گوید و این دو دوره را با یکدیگر مقایسه می‌کند. با این‌همه، مونس‌الدوله با دل‌تنگی، اساس خانواده در دورۀ قاجار را بسیار محکم‌تر از زمان تألیف کتابش می‌داند و از عشق حقیقی و وفاداری میان زوجها، چه در میان عامۀ مردم و چه در میان بزرگان، یاد می‌کند. برای نمونه، او از عشق ناصرالدین شاه به جیران (فصل 25) و عشق انیس‌الدوله به ناصرالدین شاه (فصل 16) و علاقۀ قمرالسلطنه به سپهسالار (ص 260-261) نام می‌برد و دختران دهۀ 40 را به‌سبب ناآشنایی با آداب خانه‌داری و شوهرداری ملامت می‌کند (فصل 33). 
مونس‌الدوله همچنین در خاطرات خود از شماری از زنان نامدار و صاحب قدرت یاد می‌کند، مانند مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه، و بی‌بی شمس‌الملوک همسر آقاخان دوم، پیشوای اسماعیلیه (فصل 32)، و نیز زنان شاعر، عارف و صوفی‌منش که شمارشان کم، اما شهرتشان فراوان بود و معمولاً از خانواده‌های اشراف بودند و خطی خوش داشتند (فصل 29). 
وصفهای مونس‌الدوله بسیار دقیق است و به ریزه‌کاریهای مسائل توجهی خاص دارد. لباسها (ص 126-127، 157- 159)، مهمانیهای باشکوه درباری (ص 268-270)، سفرها (ص 118-126)، وسایل حمل‌ونقل (ص 17، 119، 127، 130، 147)، اسباب زندگانی (ص 44- 45، 308)، ملزومات سفره‌های نذری (ص 114-117)، خوانچه‌های عقد (ص 37) و فهرست اقلام سیسمونی (چون روروک و پستانک) (ص 75- 78) آن‌چنان دقیق وصف گردیده، که گویی در پیش چشمان خواننده نقاشی شده‌اند (ص 163). 
مونس‌الدوله دربارۀ آرایش و پوشاک زنان نیز بسیار تیزبینانه سخن می‌گوید. او در باب آرایش، به شرح بسیاری از ادوات آرایشی، کلاه‌گیس، گیس عاریه و بازار گیس‌فروشها و نیز افرادی که به این فنون اشتغال دارند، می‌پردازد (فصل 2). در زمینۀ پوشش نیز او به انواع چادر در نقاط مختلف ایران اشاره می‌کند و از تمایل زنان به استفاده از چادر عربی و استانبولی، پس از بازگشت از سفر حج و شام، یاد می‌کند (ص 126-127، 222-224)؛ و اضافه می‌کند که در ایران، حتى زنان ارمنی چادر به سر می‌کردند (ص 318). او همچنین شرح می‌دهد چادری که زنان در اندرونی و در مجالس زنانه (چادرنماز) به سر داشتند، با چادر بیرون تفاوت داشته است و هرگاه از محیطِ خارج به داخل و محفل زنانه‌ای وارد می‌شدند، بلافاصله چادرشان را عوض می‌کردند (ص 137). وی با نقل گزارشهایی از انواع لباسهای وارداتی (ص 319-320) و کفشهای پاشنه‌بلند (ص 278) و مقابلۀ افکار عمومی با آنها، تضاد تجددخواهی و سنت‌گرایی را نشان می‌دهد. 
مونس‌الدوله از توجه به تفریحات زنان نیز غافل نمانده است. بر این اساس، سفرهای زیارتی را عمده‌ترین تفرج زنان این دوره می‌توان به شمار آورد. افزون بر سفر عتبات و حج ــ که گاه با بازگشت از راه شام و زیارت قبر حضرت رقیه (ع) همراه بود (ص 126-127) ــ رفتن به اماکن زیارتی‌ای چون امامزاده داوود، بی‌بی زبیده، سید ملک خاتون، امامزاده گل زرد، امامزاده معصوم، حضرت عبدالعظیم (ع) و بی‌بی شهربانو از مشهورترین این‌گونه سفرها بود (ص 129-137)، که هریک از آنها آداب و مراسم خود را به همراه داشت. چگونگی عزیمت به این سفرها، وسایل حمل‌ونقل، اماکن و مردانی که برای همراهی زنان بیوه به‌طور حرفه‌ای آمادۀ صیغه‌خواندن بودند (ص 121-126)، زنان قصه‌گویی که در تختهای روان و دیگر وسایل حمل‌ونقل به سرگرم‌کردن مسافران می‌پرداختند (ص 17)، و آداب و رسوم سفر، همچون آش پشت‌پا، سوغاتی و چاووشی‌خوانی (ص 123-127)، گوشه‌ای از انبوه اطلاعاتی است که به بهانۀ اشاره به موضوع سفر در جای‌جای کتاب آمده است. از دیگر گردشگاههای زنان که مخصوص اندرونی اعیان و اشراف بود و تنها مجسمۀ ایران، یعنی مجسمۀ ناصرالدین شاه، در آن قرار داشت، باغ شاه بود (ص 139-140). 
گوش‌کردن به قصه‌های زنان قصه‌گو یا دلاله‌ها و دیگر زنان شاغلی که به اندرونی راه داشتند و اخبار یک اندرونی را با آب‌وتاب تمام در اندرونی دیگر نقل می‌کردند، از دیگر سرگرمیهای زنان آن دوره بود که علاوه بر جنبۀ تفریحی، زنان را با دنیای خارج پیوند می‌داد (ص 185-186). مراسمی همچون خردوانی که در حضور ناصرالدین شاه اجرا می‌شد (ص 140)، یا مراسم آیینی‌ای چون سمنوپزان، از دیگر تفریحات زنان عصر قاجار بود (ص 141). 
ازدواج و آداب و مراسم آن، از نحوۀ انتخاب دختر گرفته تا خواستگاری، بله‌بران، دوران نامزدی، عقدکنان، دعوت‌نامه‌ها، خوانچه‌ها، مداح و لعنت‌چی زنان، نوازنده و رقاصه، ملاهای زنانه (فصل 3)، جهاز عروس، خلعتی، شب حنابندان، شام و پلوی عروسی (فصل 4) که سخت بدان باور داشتند، و روز پاتختی (فصل 5) که به‌صورت مفصل در کتاب خاطرات آمده، از بزرگ‌ترین سرگرمیهای زنان دورۀ ناصری بوده است. به این مجموعه تفریحات، شرکت در نمایشهای زنانه (ه‍ م) چون عروسی بلقیس، عروس قریش، یوسف و زلیخا، عروسی فاطمه (ع) و دهها نمایش دیگر را که در مهمانیها و مجالس اجرا می‌گردید (فصل 10، 17)، می‌توان افزود. 
حمام (ه‍ م) نیز به نوبۀ خود هم گردشگاه آنها بود و هم محفل انس و سرگرمی و هم محل ضیافتهای مجلل و در حکم سالن مدهای رنگارنگ. اگرچه بسیاری از خانه‌های اشراف حمام سرخانه داشتند (ص 9، 29)، حضور در حمامهای عمومی نیز به‌سبب آنچه گـذشت و نیز از سر رقابت میـان خانواده‌های اشرافی ــ که گاه منجر به قرق‌کردن حمام می‌شد (فصل 26) ــ خالی از لطف نبود. 
مهمانی رفتن از دیگر تفننات زن قاجاری بود، که به‌خصوص اگر از طرف زنان حرم و یا اشراف و اعیان برپا می‌شد، با آداب و تشریفات فراوان و چشم‌وهم‌چشمیهای زنانه و صد البته، با اجرای انواع نمایشهای شادی‌آور زنانه همراه بود (ص 182-184). باید افزود که بسیاری از این دست آداب، به‌خصوص آنچه مربوط به تعالیم غربی می‌شد، مانند آموزش پیانو و مدلهای لباس و جز اینها، از طریق اروپاییانی چون مادام عباس گلساز (طوطی خانم) که در حرم، حُکم مترجم و نیز آموزگار زنان را داشت (فصل 15)، انتقال یافته بود. 
افزون بر اینها، از آنجا که حساب سال با ماههای قمری بود، براساس باورها و سنن رایج، برای هر ماه قمری، شماری مراسم آیینی وجود داشت که از نظر مونس‌الدوله نوعی سرگرمی برای زنان به شمار می‌آمد (ص 178). برای نمونه، از آداب ماه رمضان، می‌توان از رفتن به مساجد برای ادای نماز و شنیدن موعظه که بیشتر مسجد شاه، پشت مسجد سپهسالار، پشت مسجد مروی و مقابل مسجد جمعه را شامل می‌شد، شبهای احیا، عید فطر، و جشن کلوخ‌اندازان (فصل 14)، اجرای مراسم تعزیه و تعزیه‌گردانی، به‌خصوص در حرم ناصری و خانۀ دختر فتحعلی‌شاه (فصل 10)، و نذر حلوا در شب عاشورا زیر نخل (= اتاقک چوبی مشبک به شکل ضریح پیامبر <ص>) در هر محله (ص 178- 179) یاد کرد. از مطالب خواندنی در این بخش، اشاره به آموزش تعزیه‌خوانی زنان توسط خواجگانی است که واسطۀ میان معین‌البُکا (= تعزیه‌گردان) و زنان روضه‌خوان (معمولاً آنان را ملا می‌نامیدند) بودند (ص 96، 98). 
از مطالب بسیار سودمند کتاب، اطلاعات مفید و نسبتاً جامعی است که دربارۀ مشاغل خانمها در آن روزگار به خواننده ارائه می‌دهد؛ مشاغلی که گاه گونه‌ای همکاری میان زن و همسر و محارم زن به شمار می‌آمد، مانند تهیۀ لوازم و صنایع دستی و مواد غذایی در منزل به دست زنان، و فروش آن از سوی مردان و یا دلاله‌ها که کارشان فروش طاقه‌شالها و جواهرات و مرواریدها بود (ص 33)، یا فروشندگان زنی که به داخل حرمها راه داشتند و تدارکاتشان با مردانشان بود (فصل 28)؛ نیز انواع حرفه‌های گوناگون در حوزه‌های آرایشی (فصل 2)، تقلیدچی، رقاصه و مطربهای زنانه، آوازه‌خوان و سنتورزن، ازجمله ملاهاجر خانم، مادر قمرالملوک وزیری (فصل 17)؛ و در حوزۀ درمانی، از ماماها و حکیمه‌خانمها گرفته که بسیاری از ایشان یهودی بودند و به‌طور تجربی نزد همسران و پدرانشان که حکیم بودند، آموزش مختصری دیده بودند و کارهای محرمانۀ زنانه و معالجۀ بچه‌های یک یا دوساله و نوزاد برعهدۀ آنان بود و صد البته وردستهایی نیز داشتند که کارهایی چون زفت‌اندازی و کوزه‌اندازی می‌کردند (فصل 27)، تا دعانویسها (فصل 22) و فال‌گیرها (ص 346). در همۀ موارد مؤلف به شرح حال نمونه‌هایی از این اشخاص اشاره دارد. 
یکی از خواندنی‌ترین گزارشها، ماجرای حاجی گیلانی خانوم، مأمور زن کلانتری است که پیش از مشروطه، در کلانتری به مرافعه‌های زنانه رسیدگی می‌کرد (ص 8-15). نکتۀ قابل توجه دربارۀ بسیاری از این افراد این است که بسیاری از زنان آن روزگار، این افراد را نامحرم دانسته و از آنها رو می‌گرفتند، زیرا از دیدگاه ایشان، معتقدان به سایر ادیان و نیز زنانی که از مردها رو نمی‌گرفتند، مثل مرد نامحرم بودند (برای نمونه، نک‍ : ص 8، 315). 
شرح نخستین تلاشها برای تأسیس مدارس دخترانه (فصل 38) و باور عامه نسبت به آموزش دختران که دختر باسواد عاشق‌پیشه از آب درمی‌آید یا اگر خط بداند نامۀ عاشقانه می‌نویسد، یا اشاره به نخستین بیمارستانها و وضعیت بهداشتی ـ درمانی مردم، تنها دندان‌ساز تهران و باور مردم دربارۀ دندان مصنوعی و هاونهایی که کار دندان را می‌کرد (ص 18- 19)، نخستین سینما (ص 294)، نخستین یتیم‌خانه (ص 336- 338)، چگونگی پیدایش گودهای تهران (ص 351)، سابقۀ کنیزداری و انواع آنها (کنیزهای سیاه و سفید، دده‌ها، گیس‌سفیدها، پیشخدمتها، کلفتها، آشپزها، اتاقدارها، صندوقدارها) (فصل 30)، خرید و فروش کنیز پیش از مشروطه و قانون منع آن و گرفتن آزادنامه (فصل 34)، و به‌طورکلی، اوضاع قبل از مشروطه و تحولات پس از آن، از نکات حائز اهمیت کتاب است. 
دنیای زن در دورۀ قاجار و به‌تبع آن، در کتاب مونس‌الدوله، محدود به محیط خانه بود. درنتیجه، بزرگ‌ترین دغدغۀ زن در آن جهان کوچک، شوهرداری بود، که مهم‌ترین هنر او نیز به‌شمار می‌آمد، به‌ویژه که این دنیا پیوسته از طرف هووها، صیغه‌های بی‌حد و نیز کنیزکهای خوش چشم و ابرو که به ثَمَن بَخْس خریداری شده بودند، پیوسته در معرض تهدید بود و با فتنۀ زنان حسود منجر به حوادثی تلخ می‌گشت (فصل 31)، تا آنجا که موجب رواج مثلهایی چون «شوهر داری بر سر داری» (ص 275) شد که هنوز نیز کاربرد دارد. طلاق نیز ننگی بود که گاه زن را تا سرحد خودکشی می‌کشاند (ص 194- 199، 321). 
همین احساس ناامنی باعث می‌شد که زنان به دراویش، دعانویسها (ص 208-212)، رمالها و جادوگرها (ص 62، 74) مراجعه کنند؛ و ضمناً زمینۀ کاربرد دائمی اسباب سحر و جادو و چوب سواحل، شرف شمس، مهرۀ خر، سوزن غساله (ص 58-60)، طلسم آصف برزیا، ناخن‌نویسی (ص 202-203)، و انواع بخت‌گشایی چهارشنبه‌سوری، سیزده‌بدر، آش نخودِ لا الٰه الا اللّٰه، حنای سی‌تبارک، آجیل مشکل‌گشا همراه با بازگویی داستان آن، و سفره‌های بی‌بی حور، بی‌بی نور (ص 110-116) و بی‌بی سه‌شنبه (ص 81-82) را فراهم نمایند. 
در این میان، بارداری یا ناباروری (ص 71-74)، زایمان و حوادث ناشی از آن و در پی آنها، باور به آل (ص 82) و بی‌وقتی (ص 73) سبب رواج گستردۀ حاجت‌خواهی و تمسک به توپ‌مروارید و پلکان نقاره‌خانه برای پرهیز از چشم‌زخم و مریضی مادر و نوزاد گشته بود (ص 95، 113). 
از دیگر نکاتی که در این اثر آمده، توضیح شماری از اصطلاحاتی است که امروزه به‌عنوان مثل در میان عامۀ مردم رایج است، چون شمبله‌غوره (ص 172) و باباقابچی (ص 330) و آقابالاسر (ص 195)، و یا تطبیق محل اماکن و ساختمانهای آن زمان با نامهای امروزی‌شان است، که می‌تواند برای پژوهشگران بسیار حائز اهمیت باشد. 

مآخذ

 الول‌ساتن، ل. پ.، قصه‌های مشدی گلین خانم، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ سعدوندیان، سیروس، مقدمه بر خاطرات مونس‌الدوله (هم‍‌ )؛ شعبانی، احمد، «قصه‌هایی به روایت مونس‌الدوله»، پژوهشهای ایران‌شناسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1384 ش، ج 15؛ مارتسلف، ا.، مقدمه بر قصه‌های مشدی گلین خانم (نک‍ : هم‍ ، الول‌ساتن)؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ «مونس‌الدوله از چهرۀ زندگانی زن صد سال پیش پرده برمی‌دارد»، زن روز، تهران، 1345 ش، شم‍ 83. 

مریم صادقی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: