صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / فولکلور مراسمی / فولکلور تقویمی / براساس گاه شماری خورشیدی / چهارشنبه سوری /

فهرست مطالب

چهارشنبه سوری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 20 خرداد 1402 تاریخچه مقاله

خوراکیهای چهارشنبه‌سوری

یکی از رسمهای متداول در این شب، خوردن آجیل چهارشنبه‌سوری است. این آجیل همانند آجیل مشکل‌گشا (ه‍‌ م) است و وجهی تمثیلی دارد؛ هرکس مشکل یا گرفتاری داشته باشد، با تشریفاتی این آجیل هفت‌مغز را تهیه، و به‌عنوان نذر بین دیگران تقسیم می‌کند (رمضان‌خانی، 101). زردشتیان یزد به این آجیل «لُرک» یا «آجیل گهنبار» می‌گویند (همانجا). خراسانیها و درگزیها عقیده دارند که خوردن آجیل بی‌نمک در این شب شگون دارد (شکورزاده، 66؛ فیض‌آبادی، 19). تهرانیهای قدیم نیز در این شب، آجیل چارشنبه‌سوری یا آجیل شیرین که ترکیبی از باسلق، مویز، انجیر، برگۀ زردآلو، جوزقند، پسته، تخمۀ کدو، فندق، نخودچی و جز اینها بود، به همراه «ماما جیم‌جیم» و شیرینیِ خاتون‌پنجره می‌خوردند (احمدی، 87). نادرمیرزا می‌نویسد: «تمامی مردم تبریز فریضه دانند که بدین شب میوۀ خشک خورند» (همانجا؛ نیز نک‍ : صدیق، همانجا). 
آجیل چهارشنبه‌سوری بیرجندیها مخلوطی از میوه‌های خشک، تخمه، دانه‌ها، پسته و بادام بوداده است (زعفرانلو، 40). در خانۀ تالشیها معمولاً دو سفره تدارک دیده می‌شود: نخست سفرۀ عام چهارشنبه‌سوری که در مقابل مهمانان می‌گسترند و در آن 7 نوع غلات بوداده می‌گذارند؛ دوم سفرۀ خاص که ویژۀ اهل خانه در شب و روز چهارشنبه‌سوری است، و در آن پلو به همراه 7 نوع خورش چیده می‌شود که یکی از آنها می‌باید پَته (سبزیجات پخته) باشد (عبدلی، 83؛ میرشکرایی، 456؛ قس: صفری، 2 / 106). آذربایجانیها در این شب پلو می‌پزند و در گذشته، سمنو نیز می‌پختند (اشراقی، همانجا). 
در روستای معلم‌کلایۀ الموت، شب چهارشنبه‌سوری کله‌پاچه با سیر درست می‌کنند تا در طول سال از گزند حیوانات محفوظ بمانند (حمیدی، 308). در روستای مرگ، مرسوم است که برای این شب آش‌رشته بپزند تا سررشتۀ کار در دستشان باشد (همانجا). گیلانیها و مازندرانیها در این شب، برای شام انواع ماهی و خورش‌تره که ترکیبی از سبزی، شیر، سیر و تخم‌مرغ است، درست می‌کنند (پاینده، 17؛ سلطانی، 22؛ ملک‌پور، 288؛ قس: بیهقی، 22). مازندرانیها صبح چهارشنبه‌سوری، «آش هفت‌ترشی» که در آن 7 نوع ترشی می‌ریزند، درست می‌کنند و بین همسایه‌ها پخش می‌کنند (علامه، 111؛ وفایی، 55). برخی این آشِ‌ترشی را با گزنه تهیه می‌کنند، چراکه عقیده دارند خاصیت درمانی دارد (پورکریم، 84؛ ملکشاهی، 281؛ کیایی، 39؛ قس: یوسفی، 41؛ پهلوان، 138). 

سرگرمیها

پیرزنان شیرازی در شب چهارشنبه‌سوری، بزک می‌کردند و مجلس جشن و سروری برپا می‌داشتند و به خواندن ترانه‌های قدیمی و زدن دایره می‌پرداختند (همایونی، 161؛ قس: آئینه‌نگینی، 236؛ گلاب‌زاده، 589). شب و روز چهارشنبه‌سوری در چابکسر، نوجوانان به شادی می‌پرداختند و این اشعار را می‌خواندند: «گول گوله چهارشنبه / فردا بهار شنبه / / عروس و داماد و پسر / فردا رویم سیزده‌بدر» (دوستی، 95- 96). در رباط کفسان خمین، پس از اتمام مراسم آتش‌افروزی و کوزه‌شکنی، فردی درِ خانه‌ها را به صدا درمی‌آورد و در برابر پرسش صاحب‌خانه می‌گفت: «در را باز کن، دوست چهارشنبه‌تونم، شب چهارشنبه‌سوری می‌خونم». بعد از اینکه در باز می‌شد، آن شخص قرآنی به صاحب‌خانه می‌داد و با چای پذیرایی می‌شد؛ سپس این شعر را می‌خواند: «شب چهارشنبه‌سوری / شب روشنایی ما ست» (همو، 91). 
در گیلان، در چهارشنبه‌سوری، فردی که خرس تربیت‌شده‌ای داشت، در محله‌ها می‌چرخید و آواز می‌خواند و خرس هم حرکات جالبی انجام می‌داد (رفیع‌زاده، 24). نمایش «عروسه‌گوله» یا «عروس‌گولی» نیز از دیگر مراسم آیینی و سرگرمیهای مردم این منطقه بود که تا پاسی از شب ادامه می‌یافت (چراغی، 421-424؛ رفیع‌زاده، 25). در آذربایجان، بازیهایی مانند قاراولی، چمچه‌باشی و بازی عروسکی نیز برگزار می‌شود (اشراقی، 12). ترقه‌بازی، فانوس هواکردن، فشفشه و موشک فرستادن، و کوزۀ هفت‌رنگ درست‌کردن از دیگر سرگرمیها و تفریحات مردم در این روز است (یزدان‌پرست، 458؛ قس: صفری، 2 / 104؛ مقدم، 1 / 543). 

باورهای مردمی

آذربایجانیها باور دارند که در این شب مرده‌ها به خانه‌ها می‌آیند و از اینکه خانواده‌هایشان عید را چگونه می‌گذرانند، خبر می‌گیرند (اشراقی، همانجا). آنها در چهارشنبۀ آخر سال، دیوارهای خانه را با خطوط کج و معوجی به «حصار» می‌اندازند (صدیق، 122) و در این روز همگی به حمام می‌روند، چون معتقدند مویی در بدن است که جز این روز، هیچ زمان دیگری خیس نمی‌شود (همو، 123). همچنین در این روز به کسی علف و مایۀ پنیر و ماست نمی‌دهند؛ مهمانی نمی‌روند، چراکه شگون ندارد، و تلاش می‌کنند هرجا هستند، به خانۀ خود برگردند (همو، 123-124؛ قس: فقیری، گوشه‌ها، 129؛ پاینده، همانجا). 
شاهرودیها باور دارند که بنای جهنم در روز چهارشنبۀ آخر سال پی‌ریزی شده، و به همین سبب، این روز را بسیار شوم می‌دانند (شریعت‌زاده، 418؛ قس: فقیری، همانجا؛ عارف، 91). الئاریوس می‌نویسد: «در این روز بیشتر مردم دست از کار می‌کشند و دکانها را می‌بندند و از خانه کمتر خارج می‌شوند و سعی می‌کنند به کسی پول ندهند، زیرا عقیده دارند هر کاری که در این روز بکنند، تا آخر سال خواهند کرد» (2 / 465). 
نحس‌بودن روز چهارشنبۀ آخر سال به ضرب‌المثلها و باورها نیز وارد شده است. برای مثال، آذربایجانیها می‌گویند: «نه تو بیایی، نه چهارشنبۀ آخر سال» (اشراقی، 13). کرمانیها دربارۀ دو نفر که با هم قهرند یا دربارۀ دو کاری که با هم انجام نمی‌شود، می‌گویند: «مثل چهارشنبه‌سوری و 13 صفر می‌مانند»، یعنی هیچ‌وقت به هم نمی‌رسند (باستانی، 370-371، حاشیۀ 1). در الموت جاروکردن در چهارشنبه‌سوری را بد می‌دانند (عسگری، 1 / 43). همچنین صبح چهارشنبه‌سوری، افرادی را که در محل به «سبک‌پا» شناخته شده‌اند، به خانه‌شان دعوت می‌کنند تا سال نو برایشان سبک و خوش‌یمن باشد (حمیدی، 309؛ قس: پاینده، 116). 
مردم بیجار چهارشنبۀ پیش از چهارشنبه‌سوری را «چهارشنبۀ خران» می‌گویند. در این شب، رنگ‌کردن گوسفندان و کوتاه‌کردن یال و دم چهارپایان مرسوم است. معتقدند اگر کسی در این شب، موی سرش را اصلاح کند، موهایش پرپشت و مقاوم می‌شود (هاشم‌نیا، 213؛ قس: حمیدی، 308؛ فخیمی، 18). اگر در این روز هدهد یا شانه‌به‌سر به محل می‌آمد، نشانۀ آن بود که اگر کسی تا آن وقت نتوانسته روغن تهیه کند، تا آخر سال خانواده‌اش بی‌روغن خواهد ماند (صدیق، 124). اردبیلیها باور داشتند صبح روز چهارشنبۀ آخر سال باید تمام اتاقها روشن باشد (صفری، 2 / 107). همچنین اشیاء امانتی دیگران را قبل از چهارشنبه‌سوری به صاحبان آنها برمی‌گرداندند (همو، 2 / 109). 
در ایلِ تول، این باور وجود داشت که اگر در روز یا شب چهارشنبه‌سوری جوان خانواده‌ای بمیرد، دامهای آن خانواده طی سال تلف می‌شوند (سلیمی، 179). همچنین عقیده داشتند در این شب هرکس آرزویی کند، آرزویش به‌زودی برآورده می‌شود (همانجا). به هنگام شام چهارشنبه‌سوری اگر کفگیر به ته دیگ بخورد، می‌گویندکه سال جدید با تنگ‌دستی و گرفتاری همراه است (پناهی، 192). طبق سنتی کهن، گیلانیها در این شب حتماً چیزی در ساتورتخته، می‌کوبند (پاینده، همانجا). همچنین در غروب چهارشنبه‌سوری، سفره‌ای پهن می‌کنند و بر روی آن آینه، آب، سبزه، 7 نوع غذا، آجیل، تخم‌مرغ رنگی، گل، شمع و جز اینها می‌گذارند؛ این سفره تا شب عید نوروز برای چیدن هفت‌سین باز می‌ماند (رفیع‌زاده، 20). 
در مناطق کوهپایه‌ای گیلان، مرسوم بود که گالشها برۀ سفید و به‌اصطلاح «شیرمستی» را انتخاب، و پشتش را با حنا رنگ می‌کردند و دستمال رنگینی هم به گردنش می‌بستند و به خانۀ روستاییان می‌رفتند. صاحبخانه‌ها نیز مقداری پول و آجیل و شیرینی در دستمال می‌ریختند، چرا که قدم بره را خوب و خوش‌یمن می‌دانستند (میرشکرایی، 457؛ قس: حمیدی، همانجا). در باور مردم کوچصفهان، خرید از فروشندۀ سید در شب چهارشنبه‌سوری شگون دارد (جلیل‌پور، 117). آذربایجانیها پیمان‌بستن دختران و پسران مجرد را در این روز ثواب می‌دانند (اشراقی، همانجا).

اهمیت چهارآخشیج در چهارشنبه‌سوری

در برخی مناطق غربی کشور، به‌ویژه آذربایجان، در 4 غروب سه‌شنبه‌های پایانی سال جشنی برگزار می‌شد. در ایلخچی، از 5 هفته مانده به چهارشنبه‌سوری، هر عصر سه‌شنبه، روی بامها آتش روشن می‌کنند و خاکستر و مانده‌های آن را به کوچه می‌ریزند و می‌گویند: «سحره قیزیل، سحره قیزیل»، و در هفتۀ پنجم که خود چهارشنبه‌سوری است، از خاکسترهایی که پایین ریخته‌اند، دور بامها خط می‌کشند و معتقدند که تا سال دیگر از مزاحمت جانوران شرور در امان خواهند بود (ساعدی، ایلخچی، 129-130). 
نخستین چهارشنبۀ مقدس اسفند در آذربایجان، «چهارشنبه اَزَل» نام دارد. این چهارشنبه به نامهایی همچون اول چرشنبه، گوزل چرشنبه، سو چرشنبه‌سی (چهارشنبۀ آب)، و سولار نوروزو نیز مشهور است (نبی‌اف، 12). مردم اورمیه و اردبیل به آن یالانچی (دروغی) می‌گویند (عناصری، «آیینها ... »، 487؛ دوستی، 20). این اعتقاد وجود دارد که چون در این روز، آوازهای مربوط به آبان و آوازهای خشک‌سالی خوانده می‌شود، ایزد آب در سال نو آب مورد نیاز آنها را تأمین خواهد کرد (نبی‌اف، 13). 
دومین چهارشنبۀ پایان سال در آذربایجان «اود چرشنبه‌سی» (چهارشنبۀ آتش) نام دارد که در پیوند با اعتقادات کهن و جشنهای گرامیداشت خورشید و آتش است (همو، 34). دومین چهارشنبۀ اسفند را در اورمیه «موشدولوخچی» (خبرخوب‌دهنده)، و در مشکین‌شهر «کول چهارشنبه» (چهارشنبۀ خاکستر) می‌گویند که نوعی تحقیر و توهین زمستان است (ساعدی، خیاو، 140؛ دوستی، همانجا). 
سومین چهارشنبۀ آخر سال در آذربایجان «چهارشنبۀ باد» نام دارد که به چهارشنبۀ بیدارکنندۀ کولاک، و در برخی روستاهای مغان به «چهارشنبۀ حیدر» معروف است. براساس باوری کهن، بادی که در چهارشنبه بیدار می‌شود، زمین را درنوردیده، و آب و آتشِ بیدارشده را به حرکت وا می‌دارد (نبی‌اف، 58، 60). سومین چهارشنبه را در اورمیه «غورچی» (حقیقی)، و در مشکین‌شهر «کول‌چهارشنبه» می‌گویند که نوعی دلجویی از زمستانِ در حال کوچ است (ساعدی، دوستی، عناصری، همانجاها؛ صفری، 2 / 103؛ روح‌الامینی، آیینها ... ، 50).
چهارشنبۀ پایانی سال در میان مردم به نامهایی همچون چهارشنبۀ آخر، چهارشنبۀ خاک، چهارشنبۀ زمین و چهارشنبه‌سوری مشهور است (نبی‌اف، 82). 
این باور وجود داشت که با زنده‌شدن آخرین عنصر از عناصر طبیعی در آخرین چهارشنبۀ سال، آب، آتش، باد و خاک قوت بیشتری می‌یابند و جهت رهانیدن انسانها از فقر، قحطی و سختیها، نیرو و قدرتی دوچندان پیدا می‌کنند (همانجا).

مآخذ

آخته، ابوالقاسم، جشنها و آیینهای شادمانی در ایران، تهران، 1385 ش؛ آقاجمال خوانساری، محمد، «عقاید النساء»، عقاید النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، طهوری؛ آئینه‌نگینی، ولی‌الله، نگین سبز کرمان، کرمان، 1382 ش؛ احمدی، مرتضى، پرسه در احوالات ترون و ترونیا، تهران، 1392 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ اشراقی، محمد، آذربایجان آغیز ادبیاتی، تبریز، 1388 ش؛ افشاریان، نادر، تاریخ شفت، رشت، 1388 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ انصاری، هرمز، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی اصفهان، به کوشش احمد جواهری، تهران، 1379 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، مار در بتکدۀ کهنه، تهران، 1368 ش؛ بایبوردی، حسن، تاریخ ارسباران، تهران، 1341 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برهان‌آزاد، ابراهیم، «چهارشنبه‌سوری»، پیام نوین، تهران، 1343 ش؛ برهان قاطع؛ بلوکباشی، علی، نوروز، جشن نوزایی آفرینش، تهران، 1381 ش؛ بهروزی، علینقی، واژه‌ها و مثلهای شیرازی و کازرونی، شیراز، 1348 ش؛ بیهقی، حسینعلی، «چهارشنبه‌سوری و مراسم آن در روستای لچۀ گوراب»، کیهان فرهنگی، تهران، 1365 ش، شم‍ 36؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پناهی، عباس، پژوهشی در مردم‌شناسی دهستان جنت رودبار رامسر، قم، 1389 ش؛ پورداود، ابراهیم، «امشاسپندان»، یشتها، تهران، 1347 ش، ج 1؛ همو، «چهارشنبه‌سوری»، اناهیتا، به کوشش مرتضى گرجی، تهران، 1380 ش؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، 1385 ش؛ تهرانچی، محمدمهدی، قند و قروت در مردم‌نگاری تربت حیدریه، مشهد، 1390 ش؛ ثابت‌قدم، مژگان و دیگران، «سپیدان»، پیام بهارستان، تهران، 1390 ش، شم‍ 13؛ جعفری دوآبسری، محمدعلی، فرهنگ عامۀ رودبار، رشت، 1388 ش؛ جلیل‌پور، ابوالقاسم، نگاهی به دیروز: کوچصفهان، رشت، 1391 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ چراغی، رحیم، «عروس گل از دیالوگ عروسه‌گوله، نمایشی کلاسیک در چهارشنبه‌سوری از شالی‌کاران گیلان»، چیستا، تهران، 1368 ش، شم‍ 57- 58؛ «چهارشنبه‌سوری»، فردوسی، تهران، 1386-1387 ش، شم‍ 62-63؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بی‌جا، 1385 ش؛ حالت، ابوالقاسم، «نوروز در راه است: چهارشنبه‌سوری و آیینهایش»، حافظ، تهران، 1383 ش، شم‍ ‍‍12؛ حسن‌زاده، علیرضا، «چارشنبه‌خاتین (خاتون چهارشنبه)»، مجموعه مقالات مطالعات ایرانی، تهران، 1378 ش، شم‍ ‍2؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، جندق، روستایی کهن بر کران کویر، تهران، 1353 ش؛ حمیدی، علی‌اکبر، مردم‌نگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ دمشقی، محمد، نخبة ‌الدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357 ش؛ دوستی، شهرزاد، جلوه‌های چهارشنبه‌سوری در فرهنگ مردم، تهران، 1390 ش؛ رابینو، ی. ل.، ولایات دارالمرز ایران ( گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامی‌زاده، رشت، 1374 ش؛ ربیع‌زاده، علی، طاق روستایی در دامنکوه دامغان، سمنان، 1389 ش؛ رجبی، پرویز، جشنهای ایرانی، تهران، 1375 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضی، هاشم، گاه‌شماری و جشنهای ایران باستان، تهران، 1358 ش؛ رفیع‌زاده، فرشته، چارشنبه‌سوری، تهران، 1382 ش؛ رمضان‌خانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران / یزد، 1387 ش؛ روح‌الامینی، محمود، آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران، 1378 ش؛ همو، به شاخ نباتت قسم، باورهای عامیانه دربارۀ فال حافظ، تهران، 1369 ش؛ زعفرانلو، رقیه، سیمای میراث فرهنگی شهرستان بیرجند، تهران، 1382ش؛ ساعدی، غلامحسین، ایلخچی، تهران، 1357 ش؛ همو، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، 1354 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، فرهنگ عامۀ لرگان کجـور، تهران، 1385 ش؛ سلیمی مـؤید، سلیم، «پندار، بـاور و اعتقـادات ایل تول گیلان»، مجموعه مقالات دومین همایش فرهنگ و تمدن تالش، به کوشش محمدرضا خلعتبری، تالش، 1385 ش؛ شرافتی، ابوالحسن، دنبلید طالقان، یادگار ماندگار، تهران، 1391 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صدیق، ح.، «پیرامون برخی مواد فولکلور در دهات اطراف هریس»، هفت مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات مردم آذربایجان، به کوشش پروین آقاجان‌زاده، تهران، 1357 ش؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، 1353 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1345 ش؛ طاهرخانی تاکستانی، روح‌الله، «آیینهای نوروزی فرهنگ ایرانی با تأکید بر آیینهای نوروزی در تاکستان»، چشم‌انداز ارتباطات فرهنگی، تهران، 1385 ش، شم‍‍‍‍ 22؛ عارف، محمد، کمیجان، سرزمین شگفت‌انگیز تاتها و مادها، تهران، 1391 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387 ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ علامه، صمصام‌الدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، 1338 ش؛ عناصری، جابر، «آیینها و مراسم چهارشنبه‌سوری و نوروز در اردبیل»، چیستا، تهران، 1365 ش، شم‍ 7؛ همو، تجلی دوازده ماه در آیینۀ اساطیر و فرهنگ عامۀ ایران، مرند، 1374 ش؛ غلامی، قاسم، زیارتگاههای گیلان، رشت، 1387 ش؛ فخیمی ابهری، غلامحسین، «چهارشنبه‌سوری در ابهر»، حافظ، تهران، 1383 ش، شم‍ 1؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ فره‌وشی، بهرام، جهان فروری، تهران، 1355 ش؛ فریقی، احمد، «چهارشنبه‌سوری در کردستان»، هنر و مردم، تهران، 1356 ش، شم‍ 184- 185؛ فقیری، ابوالقاسم، آداب و رسوم نوروزی در فارس، شیراز، 1382 ش؛ همو، گوشه‌هایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ فقیه محمدی جلالی، محمدمهدی، سیمای کوچان، قم، 1383 ش؛ فیض‌آبادی، محمدرضا، «چهارشنبه‌سوری در درگز»، حافظ، تهران، 1383 ش، شم‍ 1؛ قلی‌پور، حجت‌الله، یاقوت سبز، شیراز، 1384 ش؛ قلی‌پور کالمرزی، فاطمه، «صومعه‌سرا»، پیام بهارستان، تهران، 1390 ش، شم‍ 13؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور (دفتر یکم)، تهران، 1365 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1388 ش؛ کریمان، حسین، تهران در گذشته و حال، تهران، 1355 ش؛ کریمی، زهرا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ کیایی، علیرضا، دودانگه (ساری) و آداب و رسوم مردم آن، ساری، 1391 ش؛ کیوان، مصطفى، نوروز در کردستان، تهران، 1349 ش؛ گلاب‌زاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگی، کرمان، 1390 ش؛ گلریز، محمدعلی، مینودر یا باب‌الجنة قزوین، تهران، 1337 ش؛ لاریمر (ض: لریمر)، د. ل.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ المحاسن و الاضداد، منسوب به جاحظ، بیروت، دارالمکتبة العرفان؛ مرادی غیاث‌آبادی، رضا و اسماعیل مرادی غیاث‌آبادی، فراهان‌نامه، تهران، 1390 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ مشیزی (بردسیری)، محمدسعید، تذکرۀ صفویۀ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1369 ش؛ مقدم (گل‌محمدی)، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ ملک‌پور، علی، کلاردشت، تهران، 1377 ش؛ ملکشاهی، غلامرضا و دیگران، بابل شهر بهارنارنج، تهران، 1379 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1326 ش؛ مولانا بروجردی، غلامرضا، تاریخ بروجرد (جغرافیا، حکام، رویدادها)، تهران، 1353 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرشکرایی، محمد، «مردم‌شناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ میرنیا، علی، ایلها و طایفه‌های عشایری خراسان، تهران، 1369 ش؛ نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، 1373 ش؛ نبی‌ا‌ف، آزاد، چهارشنبه‌سوری در آذربایجان (آب، آتش، باد، خاک)، ترجمۀ یونس وحدتی هلان و مینا جعفرپور عصر (ژاله)، تبریز، 1386 ش؛ نصیری، معصومه و مریم اسماعیلی، مجـن، بهشـت پنهـان، تهـران، 1388 ش؛ نظـری داشلـی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نیکزاد امیرحسینی، کریم، شناخت سرزمین چهارمحال، اصفهان، 1357 ش؛ وفایی، شهربانو، سیمای میراث فرهنگی مازندران، تهران، 1381 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونی، صادق، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ هنری، مرتضى، آیینهای نوروزی، تهران، 1353 ش؛ یزدان‌پرست، حمید، «اسطوره‌های سنت نوروزی»، نوروز، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1388 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، 1356 ش؛ یوسفی، فریده، فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه، ساری، 1389 ش؛ نیز:

MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1986.
یاسمین مجتهدپور

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: