صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع تاریخی / منابع ادبی / حدیقة الحقیقه /

فهرست مطالب

حدیقة الحقیقه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 25 دی 1398 تاریخچه مقاله

حَدیقَةُ الْحَقیقـه،   منظومـه‌ای عرفانی ـ تعلیمی از سنـایی غزنوی (463 یا 473-535 ق/1071 یا 1080-1141 م). حکیم سنایی غزنوی، از استادان مسلم شعر فارسی است که آثارش منشأ تحولاتی در سبک و سیاق شاعران پس از وی شده است. او در غزنین به تحصیل علوم و معارف زمانه پرداخت و در همۀ میدانهای معرفت عصر، از ادبیات عرب تا فقه، حدیث، تفسیر، طب، نجوم، حکمت و کلام به درجۀ والایی رسید (شفیعی، 14). 
سنایی در حوزۀ شعر فارسی آغازگر راهی نو ست. با او ست که شعر فارسی با اخلاق و اندرزهای گران‌مایه و نقدهای محکم اجتماعی مأنوس می‌‌شود. کار و حالش چنان بر اوضاع فرهنگی عصر تأثیر‌گذار بوده است که او را «پدر شعر عرفانی و اخلاقیِ» ادب فارسی لقب داده‌اند، تا جایی که تقریباً همۀ گویندگان اعصار بعد را میراث‌دار خویش ساخته، و فخر آنان تتبع راه سنایی و گسترش افکار وی بوده است، که ازجمله می‌توان به مولوی (ص 427) و خاقانی (ص 804) اشاره کرد.
حدیقة الحقیقه که آن را الٰهی‌نامه و فخری‌نامه هم خوانده‌اند، منظومه‌ای است شامل 000‘10 بیت که در 10 باب تنظیم شده است. سنایی در حدیقه، این مثنوی را مونس دل عارفان و خردمندان و خرمی‌بخش باغ دل فضلا می‌خواند، که در هر بیت آن، جهانی علم نهفته است و نادانان از آن بی‌خبرند. وی آغاز نظم آن را 525 ق، و انجامش را 534 ق می‌گوید (ص 747). 
اقامت سنایی در شهرهای مختلف خراسان و معاشرت با اقشار گوناگون مردم، بر تجارب زندگی وی ‌افزود و آثارش آیینۀ تمام‌نمای بسیاری از شئون و واقعیتهای جامعۀ عصر او ست. پیوند ذاتی میان «فرهنگ مردم» و «ادبیات»، و تأثیر اجتناب‌ناپذیر این دو بر هم، در حدیقه آشکار است. تعابیر شاعرانۀ سنایی تصاویری شگرف از جامعه و فرهنگ مردم عصر او به دست می‌دهد؛ تصاویری که از عوامل اصلی شناسایی جامعۀ زمان او دانسته شده است. با دقت در حدیقه می‌توان به ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی، آداب و رسوم و باورها، سرگرمیها و تفریحات، خوراک و پوشاک، معماری و شهرسازی، داد‌و‌ستد و صاحبان مشاغل، طب و درمان، و بسیاری نکات دیگر پی برد که در اینجا، به برخی از آنها اشاره می‌شود: 

ازدواج

به گفتۀ سنایی در حدیقه، سن ازدواج دختران پایین بوده است و در ده‌سالگی آنها را شوهر می‌داده‌اند (ص 656)؛ همچنین، مهریه‌ها سنگین، و بیش از استطاعت داماد بوده است (ص 664-706)؛ در مراسم ازدواج، مشاطه‌ها عروس را می‌آراستند (ص 497)؛ عروسان پارچه‌ای نازک و لطیف بر سر داشتند (ص 711) و بر تخت می‌نشستند (ص 102). 
همچنین در این اثر، از تعدد زوجات و نابسامانی کاشانۀ مردان چند‌زنه نیز یاد شده است: خاک ‌یابی ز پای تا زانو/ خانه‌ای را که دو ست کدبانو// این مثل خانه را ست خود گفته/ به دو کدبانو است نارفته (ص 509). 
در حدیقه آمده است که حاملگی هر دو سال یک بار عادی تلقی می‌شد (ص 687)، و گِل‌خوردن ازجمله ویارهای زنان در این دوران بوده، و شاید همین موضوع سبب گرانی این نوع گل بوده است (همانجا). 

تربیت کودکان و نگهداری از آنها

به گفتۀ سنایی، خانواده‌های مرفه و ممتاز فرزندان را به دایه می‌سپردند، تا به پرورش و تأدیب آنان همت گمارند (ص 86). کودک را تا دو‌سالگی شیر می‌دادند (ص 75) و سپس با سیاه‌کردن نوک پستان، او را از شیر می‌گرفتند (ص 466)؛ نیز آورده است که کودکان را به مکتب می‌فرستادند و آنان برای نوشتن و نقاشی، از تخته یا لوح بهره می‌بردند و برای استفادۀ مجدد آن را می‌شستند (ص 309، 354). بزرگان هم برای فرزندان خود معلم سرخانه می‌آوردند (ص 463). 
کودکی را که در آموختن اهمال می‌کرد، با تشویق و مهربانی به این کار برمی‌انگیختند و اگر فایده نداشت، تنبیهش می‌کردند. این کار با گوشمالی و ترساندن از آموزگار، و سپس تهدید به حبس در «موش‌خانه» انجام می‌گرفت (ص 148). 
مادران دخترانشان را به عروسک‌بازی وا می‌داشته‌اند، تا برای پرورش کودک آمادگی یابند (ص 462-463). دختران افزون بر لعبت‌بازی، دوک‌ریسی نیز می‌کردند (ص 439). دکانک‌ساختن نیز ازجمله سرگرمیهای رایج پسران بود که درعین‌حال، برای آنان نقشی آموزشی نیز داشت (ص 463). 

سرگرمیها و تفریحات

در حدیقه، به پاره‌ای از سرگرمیها و تفریحات طبقات گوناگون مردم اشاره شده است که مردان، زنان و هر یک از طبقات اجتماعی متناسب با زندگی خویش از آنها بهره می‌برده‌اند. تفریحات و سرگرمیهای یادشده از این قرارند: بوالعجبی (شعبده‌بازی) که بر سر کوی و بازار بر‌پا می‌شده است (ص 366)؛ بندبازی (ص 179)؛ شب‌بازی که همان خیمه‌شب‌بازی است (ص 427)؛ چوگان‌بازی (ص 274)؛ شطرنج و نرد (ص 186، 678)؛ گلگشت یا رفتن مردان و زنان به صحرا (ص 402)؛ و همچنین تسبیح‌گرداندن، سَمَر‌گویی و فال‌گیری که شیوه‌هایی برای وقت گذرانی زنان، به‌ویژه پیر‌زنان بوده است (ص 250، 386، 440). 

باورها

بسیاری از باورهای مردم آن دوران در حدیقه بازتاب یافته است که ازجمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: بوتیمار خوددار است (ص 119)؛ در برهان قاطع آمده است که بوتیمار (غم‌خورک) پیوسته کنار آب می‌نشیند و از غم آنکه مبادا آب کم شود، با وجود تشنگی آب نمی‌نوشد (ذیل واژه). بوم (جغد) شوم است و از نور خورشید می‌گریزد (ص 68، 92). سگ در آبادی زندگی می‌کند و گنج در ویرانه جای دارد (ص 347). سربریدن مرغ سیاه و چال‌کردن آن به هنگام سحر موجب حاجت‌روایی است (ص 179-180). کرکس و مار شوم و نحس‌اند (ص 514، 653). مار بر سر گنج می‌خوابد (ص 427) و پاسبانِ درخت صندل است (ص 371). اگر از تنگ‌چشم تخم‌مرغ بخرند، جوجه‌اش لنگ در می‌آید (ص 471). تابش خورشید سنگ را به جواهر سرخ (لعل) (ص 623) و گِل را به زر بدل می‌کند (ص 377). خندیدن به روی ماهِ نو شگون دارد (ص 414). عمر فرد خونخوار، حریص و مردم‌آزار کوتاه است (ص 543، 732). مهتاب سیب را سرخ می‌کند (ص 574). دیو در گرما‌به زندگی می‌کند (ص 725). 
افزون بر آنها، برای دفع بلا و چشم‌زخم گاه اسپند می‌سوزاندند (ص 98)، و گاه حِرز (ص 676) و گاه نیز چارقل (ه‍ م) بر بازو می‌بستند (ص 404، 520؛ نیز نک‍ : ه‍ د، چشم‌زخم؛ اسفند)؛ همچنین، توسل به سحر و جادو، به رغم حرام‌بودن (ص 681)، و نیز طلسم و مَندَل (ص 187، 703) برای رسیدن به برخی خواسته‌ها رایج بوده است. 

فال‌گیری و پیشگویی

در کشف الظنون آمده است که «علم فال» علمی است که به وسیلۀ آن، برخی از حوادث آینده دانسته می‌شود و به طرق مختلف صورت می‌گیرد (حاجی‌خلیفه، 2/1216). در حدیقه، از شیوه‌های گوناگون غیب‌گویی و پیشگویی چون «قرعه» و «زَجْر» و «تنجیم» سخن رفته است: 

قرعه

قطعه‌ای کاغذ، چوب یا استخوان و مانند آن است که به‌وسیلۀ فال‌زدن با آن، نصیب کسی را معین می‌کنند (معین، ذیل واژه): همچو قرعه برای فالش دار/ گه بیندازش و گهی بردار (ص 371). 

زجر

فال‌گویی‌کردن به مرغان و بانگ زدن بر آنها ست، هرگاه آن را به فال بد گیرند (صفی‌پوری، ذیل واژه؛ نیز نک‍ : ه‍ د، پرندگان): باز اینها که مرد احکام‌اند/ همه در فال و زجر خود‌کام‌اند (ص 697). 

تنجیم

ستاره‌شناسی و مطابق قواعد علوم نجوم، ساعات سعد و نحس را شناختن است (صفاری، 211): نیست جز هرزه مندل و تنجیم/ زن بود سغبۀ چنین تعلیم (ص 703). 

میهمان‌داری

در حدیقه، به آداب میهمان‌داری و پذیرایی از میهمان ازجمله ضرورت تهیۀ غذاهای متنوع و سبزیجات و نیز ذبح بره و گاو در برخی میهمانیها، اشاره شده است (ص 209، 718). 

موسیقی

یکی دیگر از مواردی که در حدیقه بازتاب فراوان دارد، اشاره به ابزار و ادوات موسیقی و اصطلاحات مربوط به این هنر است؛ ازجمله سازهایی که در حدیقه به آنها اشاره شده است، می‌توان از ابریشم (ص 237)، ارغنون (ص 385)، بربط (ص 121، 162، 300)، بوق (ص 121)، چنگ (ص 416، 456)، دهل (ص 376، 737)، طبل (ص 389)، کاسه (نوعی طبل) (ص 660)، موسیقار (نوعی ارغنون) (ص 175) و نای (ص 286، 416) نام برد. 

خواب‌ و خواب‌گزاری

ازجمله موارد دیگری که سنایی به‌دقت و به‌فراوانی به آن پرداخته است، تعبیر انواع خواب است؛ مانند آب در خواب، روزی حلال (ص 120)؛ آسیا مردم امین (ص 123)؛ آفتابْ پادشاه (ص 125)؛ و آهو خانۀ زنان است (ص 124)؛ نیز اگر مردی اسب در خواب ببیند، به معنی این است که ازدواج می‌کند (همانجا)؛ اگر مردی که زنش باردار است، استر به خواب ببیند، فرزندش مرده به دنیا می‌آید (همانجا)؛ وزش باد گرم نشانۀ درد و رنج، و وزش باد معتدل نشانۀ اندوه دشمن و شادیِ دوست است (ص 120)، خوردن دارو نشانۀ رهایی از درد و رنج و عذاب (ص 121)، و دیدن طبیب نشانۀ بیماری است (ص 123، برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : 120-125). 

خوراک

انواع مواد خوراکی و برخی باورها دربارۀ آنها نیز در حدیقه، بازتابهای خاص دارد. برخی از نانهایی که سنایی به آنها اشاره کرده است، عبارت‌اند از: کاک (ص 653)، نان کشکین (ص 566)، نان جو (ص 222)، نان خشکار (ص 573)، نان گاورس (ص 586) و نان گندم (ص 558). برخی از غذاهایی نیز که در حدیقه به آنها اشاره شده، اینها ست: برۀ بریان (ص 665)، ترید یا ثرید (ص 111)، قلیۀ پیاز (ص 138)، کباب (ص 351)، ماهی سرخ‌کرده (ص 284)، هریسه (ص 575)، و پنیر و گردو (ص 63، 173، 347، 427). 

پوشاک

از انواع متفاوت پارچه، پوشاک، پای‌افزار و زیور‌آلات نیز در حدیقه یاد شده است که در اینجا، به نمونه‌هایی از هر گروه اشاره می‌شود: پارچه، مانند اطلس (ص 310)، برد (ص 654)، حریر (ص 384)، خیش (ص 655)، کرباس (ص 670) و کنف (ص 163)؛ پوشاک، مانند جبه (ص 366)، خرقه (ص 274)، ردا (ص 267)، زیرپوش (ص 277)، عبا (ص 664)، قبا (ص 115)، دستار (ص 673)، عصابه (ص 256) که بر پیشانی می‌بسته‌اند، شال (ص 35) و کلاه (ص 126)؛ و انواع زیورآلات، مانند انگشتر و خاتم (ص 176، 197، 211، 253)، عقد یا گردن‌بند (ص 265) و گوشواره (ص 628). 

پزشکی

از اصطلاحات پزشکی، انواع بیماریها و داروها نیز در حدیقه یاد شده است: اختلاج (ص 695)، استرخا (فلج کامل) (ص 694)، استسقا (ص 353)، انتشار (گشادگی غیر طبیعی مردمک چشم) (ص 321)، انبساط و انقباض (ص 695)، برسام (ص 694)، تب‌خال (ص 660)، تب زرد (ص 489)، تب‌لرزه (ص 415)، تخمه یا سوء‌هاضمه (ص 696)، خانوق (ص 695) و شب‌کوری (ص 89، بـرای انـواع اصطلاحات دیگر پزشکی، نک‍ : 691-697).

صاحبان مشاغل

سنایی در حدیقه، به صاحبان مشاغل مختلف، مانند آسیابان (ص 90، 123)، اسکاف یا کفاش (ص 649)، بقال (ص 411)، بنّا (ص 318)، تیرگر (ص 123)، رباطبان یا نگهبان کاروان‌سرا (ص 320)، شبان (ص 149)، حجّام (ص 485)، حداد یا آهنگر (ص 650)، نانوا یا خباز (ص 649)، دباغ (ص 381)، رنگرز (ص 165-166)، قصاب و کله‌پز (ص 649)، سوزنگر (ص 580)، طباخ (ص 123) و یخ‌فروش (ص 419) نیز اشاره کرده است. 

واحدهای سنجش

در حدیقه، به واحدهای سنجش و شمارش (ه‍ م) که به هنگام داد‌و‌ستد ‌و خرید‌وفروش استفاده می‌شده‌اند، نیز اشاره شده است: مانند تسو (ص 251)، جو (ص 195، 572)، حبه (ص 448)، دانگ (ص 251)، سیر (ص 260)، قطمیر (ص 610)، من (ص 179) و نقیر (ص 610)؛ و واحدهای پول، مانند تسو (ص 286، 687)، درست (ص 570)، درم (ص 76، 488)، دینار (ص 230، 488)، دینار جعفری یا زر جعفری (ص 327)، زر رکنی (ص 427) و سیم (ص 435) که نوع ناسره و دغل آن نیز وجود داشته است (ص 476). 

انواع ادب شفاهی

افزون بر آنچه گفته شد، سنایی از انواع متفاوت ادبیات شفاهی نیز استفاده کرده است که به مصداقهای برخی از آنها اشاره می‌شود: 
1. لطیفۀ گفت‌وگوی پسر احول با پدرش (ص 84)،   که لطیفه‌ای است بسیار کهن و افزون بر روایتهای شفاهی (جعفری، 92-93)، روایتهای کتبی فراوانی نیز از آن در دست است (عطار، 158؛ مولوی، 16-17؛ مرزبان بن رستم، 224-230). 
2. لطیفۀ خوردن پاره‌سنگ ترازو (ص 411):   از این لطیفه نیز روایتی شفاهی در فارس ثبت شده است (جعفری، 82). 
3. افسانۀ اسکندر شاخ دارد، شاخ دارد (ص 484-485؛ برای روایتهای شفاهی آن، نک‍ : شهری، 67؛ شاملو، 486- 489). 
حدیقه به‌سبب آنکه کتابی تعلیمی است، بسیاری مثل، کنایه و تمثیل در آن به کار رفته است که از‌جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: چراغ به دست کور دادن (ص 578)، خانه‌ای که دو کدبانو دارد، نارفته است (ص 509)، خر نداری چه ترسی از خرگیر (ص 497)، راستی کمان در کژی است (ص 83)، گندم‌نمای جوکار (ص 436)، خرس بر تخت و خوک در محراب (ص 531)، زیره به کرمان بردن (ص 136، 633)، بد دانا ز نیک نادان به (ص 319)، بر در هر خانه سگی شیر است (ص 305)، بهر کیکی گلیم نتوان سوخت (ص 481)، آب و روغن به هم نیامیزد (ص 184)، آتش و پنبه جفت نمی‌شوند (ص 657)، و مگس را در هوا نعل زدن (ص 595). 
سرانجام باید از انواع دشنام یاد کرد که با زبان گفتاری، در حدیقه آمده‌اند، مانند قلتبان (= بی‌غیرت، ص 731)، مادرغَر (= حرام‌زاده، ص 687)، غرزن (= کسی که زن او بدکاره باشد، ص 407)، قحبه (ص 664)، کشخان (= بی‌غیرت، ص 660). 

مآخذ

برهان قاطع؛ جعفری (قنواتی)، محمد، قندان و نمکدان، تهران، 1392 ش؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمد‌تقی مدرس رضوی، تهران، 1383 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1388 ش، حرف «الف»، دفتر اول؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، تازیانه‌های سلوک، تهران، 1380 ش؛ شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، 1384 ش؛ صفاری، محمدشفیع، فرهنگ لغات و تعبیرات مثنویهای سنایی، قزوین، 1387 ش؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1377 ق؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، اسرارنامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1386 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزبان‌نامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، 1363 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش.

مینو فطوره‌چی


 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: