صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع تاریخی / منابع تاریخ ـ جغرافیایی / جکسن، سفرنامه های /

فهرست مطالب

جکسن، سفرنامه های


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

جَکْسِن، سَفَرْنامه‌های، گزارش دو سفر آبراهام و‌لنتاین ویلیامز جکسن (1862-1937 م / 1279-1356 ق)، شرق‌شناس و زبان‌شناس آمریکایی، به ایران در دهۀ نخست سدۀ 20 م، با عنوانهای ایران در گذشته و حال و «از قسطنطنیه تا زادگاه عمر خیام». 

الف ـ ایران در گذشته و حال

شرح جامع و کامل سفر ویلیامز جکسن، به ایران که افزون‌ بر اطلاعات وسیع تاریخی، حاوی مطالب مهم و متنوع از زندگی اجتماعی و فرهنگی ایرانیان است. ویلیامز جکسن هر‌چند در حوزه‌های مختلف باستان‌شناسی و دین‌پژوهی فعالیت داشت، عمدۀ وقت و انرژی خود را صرف پژوهش دربارۀ زبانهای هند و ایران نمود ( ایرانیکا، XIV / 318).
او در 1901 م / 1319 ق، طی سفری به هند و سیلان، ضمن ملاقات با پارسیان منطقه، آثار دست‌نویس بسیار ارزشمندی را دربارۀ متون زردشتی جمع‌آوری کرد. 
نویسنده در دومین سفر خود به شرق در 1903 م / 1321 ق، از ایران دیدار کرد که تأثیرات عمیقی بر وی نهاد و در 1918 م / 1336 ق از آسیای مرکزی نیز دیدار کرد (همانجا). 
جکسن کتابهای بسیاری تألیف کرده که از آن جمله بالغ بر 12 عنوان مربوط به ایران، و برخی از آنها سنگ‌بنای محققان پس از او تا چندین نسل بوده است (دربارۀ فهرست این آثار، نک‍ : «جکسن»، npn.). از مشهورترین این آثار می‌توان به این عناوین اشاره کرد: «سروده‌ای از زردشت: یسنا 31» (1888 م)، «دستور زبان اوستایی در مقایسه با سنسکریت» (1892 م)، «قرائت اوستایی» (1893 م)، «زردشت، پیامبر ایران باستان» (1898 م)، «دین ایرانی» (1900 م)، ایران در گذشته و حال (1906 م)، و «از قسطنطنیه تا زادگاه عمر خیام» (1911 م) (نک‍ : ایرانیکا، XIV / 319). افزون بر این، مجموعه‌های معتبری چون «مجموعۀ هند‌و‌ایرانی دانشگاه کلمبیا» و «تاریخ هند» در 9 مجلد زیر نظر وی تدوین شده است (همان، XIV / 320). 
کتاب ایران در گذشته و حال حاصل 3 سال (از 1903 م) تحقیق جدی همراه با مشاهدات مستقیم و نیز پژوهشهای کتابخانه‌ای مفصل مؤلف، به‌ویژه دربارۀ تاریخ ایران است که وی خود در پیشگفتار کتاب شرح داده است، مخصوصاً آنجا که به‌صراحت اظهار می‌دارد برخی از فصول کتاب بسیار دقیق و علمی، و برخی دیگر به شکلی جذاب و خواندنی از روند روزمرۀ زندگی است که در مواجهۀ مستقیم او با محیط و مردم در دورۀ مظفرالدین شاه قاجار به دست آمده است (ص vii-viii). عکسهای کتاب را نیز بیشتر خود مؤلف تهیه کرده است. کتاب 28 فصل متن اصلی، پیشگفتار، فهرست تصاویر، فهرست منابع، فهرست نشانه‌های اختصاری، نمایه و نقشه‌ای از ایران را شامل می‌شود. 
چنان‌که گفته شد، این اثر پرمایه حاوی اطلاعات مبسوط دربارۀ تاریخ، زبان، ادیان و جغرافیای باستانی ایران است، اما آنچه در این مقاله مطمح نظر است، بررسی ابعاد فرهنگی، و زندگی اجتماعی و جاری مردم ایران از نقطه‌نظر نویسنده است. جکسن به گفتۀ خود، از عنفوان جوانی عاشق و شیفتۀ مردان خردمند مشرق‌زمین بوده، ازاین‌رو، پس از سفر به هند و سیلان، عزم سفر به سرزمین کهن زردشت، یعنی ایران‌زمین می‌کند (ص 1). او سفرش را از نیویورک آغاز می‌کند و پس از رسیدن به قفقاز، مسیر خود را تا خلیج‌فارس و از آنجا به یزد و بعد تهران و دریای خزر ادامه می‌دهد و سرانجام با گام‌نهادن به قلب آسیا، یعنی مرو و سمرقند و بخارا، سفر خود را به پایان می‌برد (همانجا). وی در کوههای قفقاز با بومیان منطقه ملاقات می‌کند و ظاهر آنها را به شبانان سکایی باستان تشبیه می‌کند (ص 4). سرهای پر‌مو و ریشهای انبوه با بالاپوشها و کلاههایی از پوست گوسفند، نیز چهره‌های سیاه به‌شدت سوخته و تا حدی خشن این شباهت را نمایان‌تر می‌کند. با نزدیک‌تر‌شدن به دریای خزر، تیپهای ایرانی مشخص‌تر می‌شوند (همانجا). 
فصل دوم دربارۀ «تفلیس پایتخت ماورای قفقاز» است که ترکیبی از شرق و غرب است. نویسنده تنوع زبانی منطقۀ قفقاز در کنار تنوع قومی آنجا، اعم از ارمنی، گرجی، ایرانی، کرد و تاتار را ازجمله زیباییهای این سرزمین کهن برمی‌شمارد (ص 7). جکسن در دیدار از موزۀ قفقاز در تفلیس، اشیاء و آثار موجود در آن را از لحاظ مطالعات مربوط به تاریخ طبیعی، گیاه‌شناسی، جانورشناسی، قوم‌شناسی و باستان‌شناسی کم‌نظیر دانسته است (ص 9). وی طی اقامت کوتاهی که در این شهر داشت، اطلاعاتی دربارۀ یزیدیان ساکن در منطقه کسب می‌کند و آنها را به تبعیت از عوام و به‌‌اشتباه، شیطان‌پرست می‌خواند (ص 10). به گفتۀ جکسن، این فرقه که بیشتر در ارمنستان و کردستان و موصل پراکنده بودند، خود را دَسْنی، که عنوان طایفه‌ای از ایشان است، می‌خوانند (همانجا). او سپس به بیان وجه تسمیۀ واژۀ یزیدی می‌پردازد. جکسن طبعاً به‌سبب علاقه‌ای که به کندوکاو در فرق دینی و مذاهب کهن داشته، به‌تفصیل از یزیدیان سخن رانده است. جالب توجه آنکه او چنان شیفتۀ فرهنگ ایرانی است که در پایان همین فصل، علت علاقه‌ به راهنمای گرجی‌اش را این‌گونه بیان کرده که نام وی رستم، یعنی همنام با پهلوان اسطوره‌ای ایران، بوده است (ص 15). همچنین در این فصل چند تصویر از مردان یزیدی با پوشاک کامل آنها ارائه شده است. 
آرارات و داستانهای شفاهی پیرامون آن در فصل سوم آمده است. ایروان، تاریخ و وجه تسمیۀ آن از دیگر مطالب این فصل است (نک‍ : ص 16-23). 
عنوان فصل چهارم جالب توجه است: «سرزمین و تاریخ ایران و دل‌بستگی ما به آن کشور». در این فصل، از پیشینۀ ایران سخن به میان می‌آید. در ابتدای آن، مسائلی چون خالص‌بودن مردم در مناطق مرکزی‌تر و امتزاج مردم دیگر مناطق با اقوام ترک و تاتار و از این دست موضوعات مطرح شده است (ص 25). مذاهب موجود در ایران از کهن‌ترین زمانها تا اسلام، و همچنین فرقه‌هایی چون بابیه در دورۀ معاصر، از دیگر مباحث این فصل است. نویسنده بخشی را به مسائل زبان‌شناسی، به‌خصوص ریشه‌شناسی واژه‌های پارسی و برخی اشتراکات امروزی آن با زبان انگلیسی اختصاص داده است؛ مثلاً اینکه نام بسیاری از میوه‌ها و سبزیجات در انگلیسی مأخوذ از اسامی فارسی آنها ست، زیرا اصلاً این میوه‌ها از طریق سرزمین ایران به اروپاییان معرفی شده است (ص 30). پیشینۀ شناخت ادبیات ایران در انگلستان یکی ‌دیگر از مطالب این فصل محسوب می‌شود. 
«از ارس تا تبریز در میان برف» عنوان فصل پنجم این کتاب است. نویسنده در مسیر ارس و منطقۀ جلفا به کلبه‌هایی اشاره می‌کند که در فواصل دور از یکدیگر قرار داشتند و به آنها چای‌خانه می‌گفتند (ص 34). میانه و صوفیان ازجمله شهرهای توصیف‌شده در این فصل‌اند که بیشتر بر مسائل تاریخی آنها از جهت باستانی تکیه شده است. 
فصل بعدی نیز یکسره به تبریز، وجه تسمیه و تاریخ آن اختصاص یافته است. ظاهراً تبریز با تصویری که نویسنده در ذهن خود از این شهر ساخته بود، مطابقت نداشته است، مگر در بنای بازار و ارگ کهن آن (ص 40). او وضع کوچه‌ها و خیابانهای شهر را به‌خوبی توصیف کرده، به‌ویژه چگونگی روشنایی کوچه‌ها و نقش فانوسهایی که مردم آنها را حمل می‌کردند و اندازۀ آنها برحسب مقام و موقعیت هر فرد متفاوت بوده است (ص 41-42). از نظر جکسن، کهن‌‌ترین بخش شهر موسوم به قلعه که بازار نیز در آن واقع شده، زیباترین و بهترین مکان، نه‌تنها در تبریز، که در ایران و حتى مشرق‌زمین است (ص 44). تنبلی و نخوت دکان‌داران، تکبر آنها و چانه‌زنی ازجمله مشاهدات وی در بازار است. یکی از نکات مهمی که مؤلف طی سیاحت خود در تبریز به آن پرداخته، اجتماعی‌بودن مردم ایران و ادب سرشار ایشان به‌ویژه در معاشرت و احوالپرسی و تعارفات روزانه است. تعیین وقت برای دیدار از بزرگان و عبارات محترمانۀ تعارف‌آمیز در پیغامها، سخت نظر وی را جلب کرده است (ص 50-51). 
او پذیرایی با قلیان را نشانۀ توجه و احترام بیشتر میزبان نسبت به میهمان دانسته و مفصلاً ساختار قلیان را تشریح کرده است. سینی شیرینی و چای در استکانهای کمر‌باریک و تعارفات متنوع، ازجمله مراسم پذیرایی از میهمان بوده است. جکسن سپس به گذشته‌های دور بازمی‌گردد و به نقل از هرودت، به ضیافتهای ایرانی می‌پردازد؛ به‌خصوص مصرف فراوان دسر در دفعات مختلف بر سر سفرۀ ایرانیان را مثال می‌زند (ص 51-52). 
فصل بعدی به زردشت، دوران او، افسانه‌های پیرامون وی و آموزه‌هایش می‌پردازد. برخی عناصر داستانی این فصل نظیر اجرای مراسم مذهبی و آراستن درخت چنار برای احترام به جهان سبزینه‌ها از سوی خشیارشا در سفرش به یونان، جالب توجه‌‌اند (ص 66). 
اورمیه شهری است که مفصلاً در فصل هشتم به آن پرداخته شده است. دید تطبیقی مؤلف از وضعیت اقلیمی و پوشش گیاهی و جانوری معاصر با توصیف محیط در منابع باستانی، و مقایسۀ حال و گذشته ستودنی است (برای نمونه، نک‍ : ص 74-76). ازجمله مطالب جالبی که در این بخش از کتاب آمده است، مقایسه‌ای است که دربارۀ سگهای ایرانی و نژادهای مختلف آن صورت گرفته است (ص 77-78). نویسنده در ارتفاعات منطقه، به گورستانی برمی‌خورد که در آن، برخی سنگ‌قبرها به شکل قوچ، اما غیراستادانه تراشیده شده بودند. ذهن نویسنده چنان انباشته از اطلاعات تاریخی و اجتماعی ایران باستان بوده، که حتى اگر در جایی اُتراق می‌کرده، خود را در حال‌و‌هوای ادوار باستان ایران، مثلاً دورۀ مادها، احساس می‌کرده است (نک‍ : ص 83-84). در پایان فصل، ضمن آنکه کشتزارهای دشت اورمیه را به بهشت ایران تشبیه می‌کند، به شرح خیشهای ساده، اما کاربردی ایرانیان در منطقه می‌پردازد (ص 86). 
تعلق خاطر نویسنده به مباحث تاریخی و باستانی و نیز تخصص وی در زمینۀ ایران‌شناسی و دین‌پژوهی باعث شده است تا در فصل نهم کاملاً به زادگاه زردشت، پیامبر ایرانی، و این احتمال که اورمیه بوده، بپردازد. محصولاتی که طی این فصل به خصوص در باغات اورمیه به آنها اشاره شده است، عبارت‌اند از: سیب، گلابی، هلو، گوجه، زردآلو، به، گیلاس، توت، انگور و نیز جو، گندم، ارزن، برنج و تنباکو. او تنباکوی اورمیه را مناسب برای چپق، و تنباکوی شیراز را مناسب برای قلیان دانسته است (ص 88). از فعالیتهای باستان‌شناسی در تپه‌های باستانی و گورستانها و کشفیاتی از قبیل سفالینه‌ها و تنورها (تندور، تنور، تنوره) و کوزه‌های شراب نیز سخن رفته است (ص 98). وی در وصف خوراکیها به‌ویژه ماست که برای صرف آن به منزلی روستایی دعوت شده بود، بار دیگر به یاد زردشت و قوت او می‌افتد و به مقایسۀ این دو برهۀ زمانی می‌پردازد (ص 98-99). 
حضور او در اورمیه هم‌زمان با مراسم آغاز سال نو سبب شده است تا از نزدیک با این مراسم آشنا شود و مطابق معمول، آن را با روایات باستانی مقایسه کند. به نظر جکسن، دهل‌زنی و نواختن نقاره هنگام غروب ازجمله دیدنیهای اورمیه است که به اعتقاد مردم، بازماندۀ دوران آفتاب‌پرستی است (ص 104)؛ البته او این باور را رد می‌کند. به جز نسطوریها یا همان کلدانیها، ترکیب جمعیتی این شهر ترکیبی بود از ترک و افشار و ارمنی و یهودی و گروهی اروپایی در کنار اکثریت فارس‌زبان. 
جکسن در ادامۀ سفر خود به همدان، نام اسبش را رخش می‌نامد، هر‌چند از لحاظ جثه و قدرت هیچ شباهتی به آن نداشته است (ص 107). وی در شرح آغاز سفر خود از کاروان‌سرا، بسیاری از جزئیات را ذکر کرده است، مخصوصاً اینکه در آن زمان ایرانیان با ساعت چندان آشنایی نداشتند و اصلاً اهمیت چندانی برای زمان قائل نبوده‌اند (نک‍ : ص 109). در همین فصل او معنای واژۀ «چَشم» را که میان ایرانیان بسیار متعارف است، این‌گونه تفسیر‌کرده که اگر از عهدۀ انجام دستور شما برنیایم، چشم خود را خواهم بخشید (همانجا). 
وی در ادامه به توصیف نانهای ایرانی که با پهنای 30 سانتی‌متر و در‌ازای نیم متر و بسیار نازک طبخ می‌شد، و نیز چاشت که نوع سادۀ آن مرکب از نان و تخم‌مرغ و یک فنجان بزرگ چای شیرین است، می‌پردازد که گاهی ممکن بود به آن کباب بره، جوجه‌کباب و دو سه قرص نان شیرینی زنجبیلی اضافه شود (ص 111). 
در این فصل، روابط جکسن با مردم محلی، ازجمله ارامنه و کردها، و توصیف او از فرهنگ و شیوۀ زندگی آنها، رفتارها، پوشش و حجاب زنان، خوراک مردم، و شکار گراز و حرام و حلال بودن آن بیشتر به چشم می‌خورد. او به داستانهای بسیاری که از مردم شنیده، مثل ناپدید‌شدن در نیزارها، گودالها و جنگلهای منطقه اشاره می‌کند (ص 117). 
تخت‌سلیمان موضوع فصل یازدهم است. توصیف دقیق نویسنده از معماری این مکان باستانی و دیگر مطالب باستان‌شناختی، همگی برپایۀ مشاهدات شخصی او صورت گرفته است (ص 130)، هر‌چند که در ادامه به ذکر گزارشهای سایر مورخان و باستان‌شناسان و نقد آنها نیز اهتمام ورزیده است. او سعی دارد ثابت کند آنچه را یونانیان و رومیان باستان تحت عنوان گزکه یا گنزکه یاد کرده‌اند و ارمنیان به آن گندزگ گفته‌اند، همان شیز یا تخت‌سلیمان کنونی است (ص 136-137). 
در فصل دوازدهم، همدان یا اکباتان باستان موضوع بحث است. او در ماه محرم و اوج مراسم عزاداری به این شهر می‌رسد و با دیدن مناظر قمه‌زنی، از آن با عنوان مالیخولیایی مقدس یاد می‌کند (ص 145). شهری کثیف و دلگیر و عقب‌مانده خلاصۀ توصیفی است که او از همدان کرده و معتقد است که اگر سرمای شدید منطقه نبود، طاعون و وبا همه‌گیر می‌شد (ص 147). چرم و دباغی و اشیاء حاصل از آنها، مثل زین، تسمه، چمدان و کفش، ازجمله کالاهای مهم این شهر بوده است. جکسن همچنین زیراندازهای نمدی، کَپَنَک، شولای چوپانها و کلاههای پوستی ساخت همدان را از بهترین انواع این کالاها شمرده است. افزون‌ بر این، وی به وجود بیش از 50 کاروان‌سرا و نیز 60 گرمابه در این شهر اشاره می‌کند. البته نویسنده در این فصل نیز تاریخ مفصل و وجه‌تسمیۀ شهر را به بهترین شکل توضیح داده است. نقل‌قولی از انواع منابع یونانی (هرودت و کتسیاس) و اسلامی (مسعودی و یاقوت) و ذکر افسانه‌های گوناگون، مثل برپاداشتن مجسمۀ شیر‌سنگی به دست بلیناس حکیم به‌عنوان طلسمی که شهر را از زمستانهای سخت مصون می‌دارد، این فصل را جذاب ساخته است. وی همچنین ضمن اشاره به رواج افسانه‌هایی دربارۀ اسکندر در میان مردم همدان، یک نمونۀ آن را نقل می‌کند (نک‍ : ص 148-162). ابن‌سینا، باباطاهر، استر و مردخای ازجمله شخصیتهایی هستند که جکسن در این فصل عالمانه از آنها یاد کرده است. 
فصل بعدی دربارۀ سنگ‌نوشته‌های پادشاهان ایرانی است. پیشینه‌ای از چگونگی کشف رمز و قرائت کتیبه‌ها توسط مورخان، سیاحان و دانشمندان اروپایی در این فصل آمده است. او خود داستان رمزگشایی از این متون را آزموده‌ترین فصول تاریخ پژوهشهای زبان‌شناختی، و در ردیف پیروزیهای جاودان دانش بشری در قرن 19 م می‌داند (ص 184-185). 
فصل چهاردهم در ادامۀ فصل پیشین، گزارش صعود وی به کوه عظیم بیستون و نحوۀ خواندن کتیبۀ داریوش است. در این فصل، به‌وضوح حس پژوهشگری، دقت و در‌عین‌حال رقابت و حسادت علمی نویسنده متجلی است، به‌خصوص آنجاها که سعی دارد کار خود را با دانشمندان پیش از خود مقایسه کند (برای نمونه، نک‍ : ص 206). 
فصل پانزدهم که دربارۀ طاق بستان و کرمانشاه است، با گفتاری از معجم ‌البلدان یاقوت حموی آغاز شده که در کتاب به‌اشتباه «مجمع‌البلدان» چاپ شده است (ص 213). مابقی فصل شرحی است جامع از حجاریهای طاق بستان، داستانهای خسرو و شیرین، شیرین و فرهاد، و موقعیت و تاریخ کرمانشاه. 
فصل بعد به کنگاور و معبد اناهیتا اختصاص دارد. جکسن در دیدارش با چوپانی ایرانی، پوشاک او را پوستینی آستین‌کوتاه، کفشهای چرمی ضخیم، دستاری بزرگ به دور سر و یک چوب‌دستی توصیف می‌کند و باز به یاد شبانان مادی باستان می‌افتد و صحنه‌هایی از آن دوران را در ذهن خود بازسازی می‌کند (ص 236). 
او سفر خود را به سمت اصفهان ادامه می‌دهد. نکتۀ جالبی که وی در گذر از برخی مزارع به آن اشاره کرده، سادگی ابزار کار کشاورزان محلی است که با توجه به توصیفاتی که جکسن از ابزارهای کشاورزی براساس کتاب اوستا ارائه داده، می‌بایست عیناً همانند آنها بوده باشند؛ به‌عنوان مثال، از خیش که در اوستا aēsha است، یا از بیل (در اوستا kăstra)، و یا دستاس نام می‌برد (ص 246-247). در اینجا نحوۀ بیل‌زدن دسته‌جمعی کشاورزان که هم‌زمان بیلها را در خاک فرو‌کرده و با علامتی هم‌زمان بیرون می‌کشیدند، ذکر شده است. شخم‌زدن، شن‌کش‌کردن، خرمن‌کوبی، درویدن با داس و باد‌دادن از دیگر اعمال کشت‌و‌زرع است که نویسنده به آنها پرداخته است. ادامۀ این فصل به اظهار‌نظرهای سیاحان پیشین از کوه آتشگاه و آتشکدۀ روی آن در نزدیکی اصفهان اختصاص یافته است. 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: