صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / علوم غریبه / جام جم /

فهرست مطالب

جام جم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

در این روایت، جام گیتی‌نما، 3 ویژگی می‌نوشانی، جایگاهی برای روان نیاکان و جهان‌بینی دارد. کیخسرو به فرمان یزدان و با یاری روان نیاکان، «چگونگی گذشت زمان بر بیژن» و «اسارتگاه وی» (سرامـی، 89 8) را در روشنـایی ــ بازتابـی از آیینه‌واری جام ــ می‌بیند. از داستان بیژن و منیژه، با تکیه بر جام گیتی‌نمای کیخسرو، روایتهای تاریخی (حمدالله، 90)، روایتهایی به گویش گورانی (گورانی، 289- 338)، روایتهای نقالی (هفت‌لشکر، 238-240)، و روایتهای گفتاری (انجوی، مردم و فردوسی، چ سروش، 246-252، 257-260) بر جای مانده‌است. در یک نگاه کلی، از آنجا که داستان بیژن و منیژه در اصل یک روایت پارتی است (خالقی، «بیژن ... »، 273- 298)، می‌توان گفت این داستان در مسیر تحول خود، به دو شاخۀ غربی و شرقی تقسیم شده است: در شاخۀ غربی، روایت پارتی مستقیماً به روایت گورانی منتقل شده و گزارش فشردۀ کردی و روایتهای گفتاری غرب از آن سرچشمه گرفته‌اند. در این روایتها، همانند حماسه‌های گورانی، تأکید بر نقش رستم است و از بنیادها و آموزه‌های زردشتی خبری نیست؛ اما در شاخۀ شرقی، در گذر از دوران ساسانی، روایت به کوشش موبدان، رنگ و بوی زردشتی پذیرفته و در آن بر آموزه‌های زردشتی تأکید شده‌است. 
پس از شاهنامه، با شکل‌گیری مکتبهای عرفانی، جام جهان‌نما با ویژگیها و آموزه‌های عرفانی کیخسرو تناسب بیشتری می‌یابد. پیامبری کیخسرو (حمزه، 27؛ ابن‌بلخی، 56)، جاودانگی و نقش رستاخیزی وی (دینکرد، II / 817؛ روایت، 48: 39)، سبب تناسب بیشتر ویژگیهای جام با کیخسرو می‌شود، اما پیوند جام جهان‌نما با نوروز و مِی، ‌پیوند جام را با جمشید استوارتر می‌کند، اگرچه به سبب روایت فردوسی، جام جهان‌نمای کیخسرو شهرتی جاودانه می‌یابد. 
اشاره نکردنِ فردوسی و دیگر راویان داستان بیژن و منیژه به انتساب جام جهان‌نما به جمشید، می‌تواند دلیل شهرت و گستردگی این انتساب باشد که فردوسی و دیگر راویان را از این اشاره بی‌نیاز کرده است. البته براساس گزارش زین‌العابدین شیروانی، حکما از روی جام جمشید، برای کیخسرو جام جهان‌نمای دیگری می‌سازند (ریاض، 160، حدائق، 140). در برخی از روایتها، به جام ویژۀ کیخسرو نیز اشاره شده‌است (سهروردی، 298؛ خواندمیر، 1 / 195؛ شمس، 255). رویکرد موروثی‌بودن جام جم در تاریخ اساطیری ایران، پس از کیخسرو نیز ادامه می‌یابد و به پادشاهان دیگری ازجمله اسکندر (محتشم، 1 / 586؛ بدلیسی، 101) و انوشیروان (مجیرالدین، 120) می‌رسد.
از سرنوشت جام گیتی‌نما (جام جمشید / جام کیخسرو) گزارشهای گوناگونی در دست است: در یک روایت نقالی، جام جم از دست جمشید رها شده و در جیحون می‌افتد (رستم‌نامه، گ 77 ب). در همایون‌نامۀ حکیم زجاجی، پس از ناسپاسی جمشید در برابر خداوند، جام جم به دست ناکسان عرب شکسته می‌شود (2 / 972). بنابر روایتی که در بهمن‌نامه آمده، جام گیتی‌نمای کیخسرو در دخمۀ رستم است. بهمن آن را از زیر بالین رستم بیرون می‌آورد و به سفارش وی به خزانه می‌سپارد (ایرانشاه، 434)؛ اما این جام چگونه به رستم می‌رسد؟ کیخسرو در پایان دورۀ پادشاهی‌اش، ابزارها و متعلقات خود را به بزرگان و پهلوانان می‌سپارد. یکی از این متعلقات، جامه‌های کیخسرو ست که آنان را به رستم می‌دهد (فردوسی، 4 / 352، تحریر بنداری، 275). در نگاه نخست، «جامه» همان لباس کیخسرو ست، اما می‌توان گفت در معنـایی احتمالی ــ کـه بهمن‌نامه آن را تأیید می‌کند ــ «جامه» در معنای «جام» به کار رفته و مقصود همان جام کیخسرو ست که آن را به رستم سپرده‌است. روایت هفت‌لشکر فارسی که در آن کیخسرو خزینۀ خود را به رستم می‌سپارد (ص 469)، می‌تواند تأییدی بر سپردن جام به رستم باشد؛ زیرا جام نیز می‌تواند جزئی از این خزینه باشد. نگهداری جام کیخسرو توسط بهمن در خزانه، یادآور گزارش آتنایوس دربارۀ نگهداری جام کُندی در اتاق مخصوص پادشاهان پارس است (ص 32-33، 91). 
گزارش نظامی مبنی بر نگهداری جام و تخت کیخسرو در «دز سریر» نیز همسانی میان جام کندی و جام جهان‌نما را بیشتر می‌کند. بنابر روایت نظامی (ص 855-863) و امیرخسرو دهلوی (ص 154-167)، اسکندر به دز سریر می‌رود و درمی‌یابد که تخت و جام جهان‌نمای کیخسرو در آنجا نگهداری می‌شود. او با آرزوی نوشیدن شراب در این جام فیروزه‌ای، به دز می‌رود و از جام می‌نوشد. این جام می‌تواند همان جام فیروزه‌ای جمشید باشد که تا سدۀ 5 ق / 11 م در اصطخر نگهداری می‌شده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). در روایت زین‌العابدین شیروانی (ریاض، 160-161، حدائق، 140) نیز اسکندر به قصد بیرون‌آوردن جام، به غار کیخسرو می‌رود که با خواندن لوح کیخسرو از این کار منصرف می‌شود.
در چند روایت گفتاری پس از آنکه کیخسرو به‌سوی سرنوشت خود روان می‌شود و به پای کوهی می‌رسد، در آنجا به‌قصد نوشیدن آب، جام جهان‌نما را در آب فرومی‌برد و جام در آب ناپدید می‌شود (انجوی، مردم و شاهنامه، 272، 276، 279، 281، 283، مردم و قهرمانان ... ،174). در یکی از این روایتها، مَلَکی جام را از شاه می‌گیرد (همو، مردم و شاهنامه، 283). این اشاره، اصل آسمانی جام و بازگشت دوبارۀ آن به آسمان را نشان می‌دهد. همچنین تعلق آن به پریان یا فرشتگان را یادآور می‌شود که همسو با روایتی است که در آن جمشید پیمانه را از پریان می‌ستاند («جاماسپ‌نامه»، 100-101).
بنابر گزارشی در عجایب المخلوقات (طوسی، 97)، جام و تخت کیخسرو در شهر شیز نگهداری می‌شده‌است، اما با هجوم دشمن، گبران یا اهالی شیز جام و تخت را به دریا می‌اندازند تا از غارت دشمن در امان بمانند. این گزارش دربارۀ هجوم اعراب بـه شهر شیـز و تصرف آن در سدۀ 1 ق / 7 م است (نک‍ ‍: بلاذری، 321؛ قدامه، 378؛ یاقوت، 1 / 129). در گزارش ابن‌اثیر (10 / 54) از رویدادهای سال 459 ق، آمده‌است: هنگامی که الب‌ارسلان به فارس و اصطخر رسید، والی آنجا با هدایایی، ازجمله جام فیروزه‌ای حاوی دو مَن مُشک اذفر، که روی آن نام جمشید نوشته شده بود، به پیشواز او رفت (نیز نک‍ ‍: قزوینی، 148؛ آملی، 3 / 339؛ نویری، 26 / 211). این روایتها، حاکی از آن است که در تاریخ رسمی ایران نیز وجود جام جم را پذیرفته بوده‌اند.
پس از اسلام، جام جم و اصطلاحات و عبارات هم‌پوشان آن، نقش بسیار گسترده‌ای در ادبیات فارسی (نک‍ ‍: معین، 300-307؛ یاحقی، 472-474؛ دبا، 17 / 331-333)، به ویژه در غزلیات حافظ (نک‍ ‍: برومند، سراسر اثر؛ مرتضوی، 179- 208) داشته است. برخی از مفسران قرآن در تفسیر «صاع» (= جام) (یوسف / 12 / 72)، آن را به «جام گیتی‌نما» تعبیر کرده‌اند (ابوالفتوح، 11 / 123؛ ابوالمحاسن، 5 / 25؛ کاشانی، منهج ... ، 5 / 67- 68، خلاصة ... ، 3 / 6). جام جم به پیامبرانی چون سلیمان (حافظ، 156)، خضر (عطار، دیوان، 348؛ مجیرالدین، 193) و عیسى مسیح (عطار، همان، 454؛ نظیری، 229) نیز نسبت داده شده‌است. 
در داستان یونانی «سلامان و ابسال» به روایت حنین بن اسحاق (د 260 ق / 874 م)، از «نی زرین جادویی» پادشاه سخن گفته شده، که از 7 سوراخ آن 7 اقلیم دیده می‌شده‌است (نک‍ : سلامان ... ، 158). شاعران فارسی زبان آن را به «آیینۀ گیتی‌نمای» (جامی، 1 / 343) و «جام جم» (سلامان، 186) تعبیر کرده‌اند. این نی در نوع خود، یادآور «نی زرین جادویی» ضحاک است که با آن خواسته‌های خود را از 7 ‌اقلیم برآورده می‌کرده‌است (طبری، 1 / 168-171؛ مقدسی، 3 / 141). 
گذشته از آثار جاودانی که در زبان فارسی با محوریت واژۀ جام به وجود آمده است (نک‍ ‍: آقابزرگ، 5 / 23 بب‍ ‍؛ فهرستواره ... ، 3 / 522 بب‍ ؛ فهرستگان ... ، 9 / 761 بب‍‌ )، در فرهنگ اقلیتهای مذهبی نیز، آثاری با عنوان جام جم (نک‍ ‍: نوروز، 1-4) و جام کیخسرو (نک‍ : مآخذ، خداجوی) دیده می‌شود. گذشته از آن، به اثر ناشناخته‌ای به نام «جام ‌گیتی‌نمای فریدون» نیز اشاره شده‌است (زین‌العابدین، ریاض، 160، حدائق، 140). 
جام جم و آموزه‌های آن، در افسانه‌های مردم ایران، بازتابهای شگفتی بر جای نهاده‌است: وامبری در سفرنامۀ خود، افسانه‌ای ــ احتمالاً از شنیده‌های خـود در سفر بـه فارس ــ نقل می‌کند که بنابر آن، جمشید جامی داشته که فقط از راه لمس آن با لبان خود، می‌توانسته است تمامی آرزوهای قلبی خویش را تحقق ببخشد. تنها لمس کردن این جام کافی بوده است تا سنگها از خاور و هنرمندان از باختر پروازکنان برسند (ص 115). در افسانۀ «ملک جمشید»، دیو جام جهان‌نمایی دارد که به‌درخواست ملک جمشید، در آن نگاه می‌کند و ملک را به سوی شهرش راهنمایی می‌کنـد (انجوی، گـل ... ، 1(1) / 172 بب‍ ). در این افسانه جام جهان‌نما بازتابی از رازابزار ویژۀ دیوان است که جمشید آن را از دیوان می‌ستاند (دینکرد، I / 295؛ نک‍ : آغاز مقاله). 
در افسانه‌ای دیگر، شیرزاد برای به دست آوردن «آیینۀ جهان‌نما» که نزد دیو سپید است، به سرزمینی کوهستانی و سخت‌گذر می‌رود و وارد قلعه‌ای در یک کوه بلند شده، به اتاق دیو سپید می‌رود؛ شیشۀ عمر دیو را از درون ران آهویی بسته‌شده در آنجا، بیرون می‌آورد. سپس دیو را از خواب بیدار می‌کند. دیو که شیشۀ عمر خود را در دست شیرزاد می‌بیند، سوگند یادمی‌کند که خواستۀ او را برآورده کند. شیرزاد آیینۀ جهان‌نما را از دیو می‌خواهد. دیو سپید شیرزاد را با خود به سرزمین پریان می‌برد و او آیینۀ جهان‌نما را از پریان ستانده، با خود به سرزمین آدمیان می‌آورد (انجوی، همان، 1(2) / 181- 189). این افسانه، رویکردی تمثیلی از سفر جمشید به دوزخ یا سفر رستم به مازندران و بازآوردن جام جهان‌نما یا ترنج زرین است.
در افسانۀ «قالیچۀ سلیمان و آینه و جام»، آینه ویژگی جهان‌نمایی، و جام ویژگی زندگی‌بخشی دارد. در این افسانه، فروشنده جام را برای دخترک این‌گونه توصیف می‌کند: «اگر این جام را آب کنی و سرت را بشویی، موهات می‌شود عین ابریشم و صورتت به خوشگلی عروسک در می‌آید و هیچ کسی به خوشگلی‌ تو‌ پیدا نمی‌شود و همیشه جوان می‌مانی. اگر آب این جام را رو مرده بریزی، به قدرتی خدا زنده می‌شود». در دنبالۀ افسانه دخترک مرگ عمویش را در آینه دیده، سوار بر قالیچۀ سلیمان به شهر عمویش می‌رود؛ جام پر از آب را روی جنازۀ عمویش می‌ریزد و او را زنده می‌کند (رضوی، 39- 49). در این روایت، ویژگی ناب جام جمشیدی، یعنی اَنوشگی (= جاودانگی) بخشیدن را که در سرود موبدان‌موبد به آن اشاره شده است، می‌توان دید. این بازتاب در نوشداروی کیکاووس که درصورت همراهی با جام می، زندگی دوباره می‌بخشد، نیز دیده می‌شود (فردوسی، 2 / 191).
بازتاب باور به جام جم و ویژگیهای آن در برخی از مناطق ایران، در آیین «تاس‌نهادن» دیده می‌شود. در این آیین، دختری نابالغ را در اتاقی می‌نشانند، پیش روی او جامی از آب قرار می‌دهند و در کنار جام، قرآن، شمع یا چراغ و نمک می‌گذارند. سپس، چادری سفید بر سر دختر می‌اندازند تا او در میان جام آب، از ما بهتران (= جنیان) را ببیند و از رویدادها آگاه شود. این‌گونه، دختر میان جنیان و آدمیان واسطه می‌شود، به امید آنکه میان این دو گروه آشتی برقرار شود. در این آیین، 3 ویژگی جام جم یعنی جام می بودن، حضور روان نیاکان و آگاهی از رویدادها، دیده می‌شود، اما به‌جای می، آب؛ به‌جای روان نیاکان، از ما بهتران؛ و به جای آیینه‌واری ذاتی جام، آیینۀ کنار جام به کار رفته است. کاملاً روشن است که آیینی ایرانی به آیینی اسلامی دگرگون شده و درکل، بازتابی امروزیـن از جام جم و جـام جهـان‌نما و کـردار دارنـدگان آن ــ جمشیـد، کیکاووس و کیخسرو ــ در آن دیده می‌شود.

مآخذ

آتنایوس، ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان، ترجمۀ جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ آقابزرگ، الذریعة؛ آملی، محمد، نفائس الفنون، به‌کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1379 ش؛ آیدنلو، سجاد، از اسطوره تا حماسه، تهران، 1388 ش؛ همو، «جام فریدون»، پاژ، مشهد، 1387 ش، س 1، شم‍ 4؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌بلخی، فارس‌نامه، به‌کوشش علی‌نقی بهروزی، شیراز، 1343 ش؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به‌کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1378 ش؛ ابوالمحاسن جرجانی، حسین، جلاء الاذهان (تفسیر گازر)، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1341 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گل به صنوبر چه کرد، تهران، 1357 ش؛ همو، مردم و شاهنامه، تهران، 1354 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، سروش، 1355 ش؛ همو، همان، تهران، علمی، 1363 ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، 1357 ش؛ ايرانشاه بن ابی الخير، بهمن‌نامه، به کوشش رحيم عفيفی، تهران، 1370 ش؛ بدلیسی، ادریس، قانون شاهنشاهی، به کوشش عبدالله مسعودی آرانی، تهران، 1387 ش؛ برومند سعید، جواد، حافظ و جام جم، تهران، 1367 ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، بیروت، 1412 ق / 1991 م؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1353 ش؛ همو، تاريخ‌نامۀ طبری، به کوشش محمد روشن، تهران، 1378 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1362 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، 1380 ش؛ همو، القانون المسعودی، به‌کوشش سامی جندی، بیروت، 2002 م؛ بیژن و منیژه، رونوشت اسدالله صفری، کتابخانۀ دانشگاه رازی کرمانشاه؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، زوار؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1342 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ همو، تعلیقات بر مینوی خرد، تهران، 1380 ش؛ جامی، عبدالرحمان، مثنوی هفت اورنگ، به کوشش اعلاخان افصح‌زاد و دیگران، تهران، 1378 ش؛ جنابدی، میرزابیگ، روضة الصفویه، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1378 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1367 ش؛ حسینی منشی، محمد میرک، ریاض الفردوس خانی، به کوشش ایرج افشار و فرشته صرافان، تهران، 1385 ش؛ حکیم زجاجی، همایون‌نامه (تاریخ منظوم)، به کوشش علی پیرنیا، تهران، 1383 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة ‌القلوب، به کوشش لسترنج، تهران، 1362 ش؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، مکتبة الحیاة؛ خالقی‌مطلق، جلال، «ببر بیان»، ایران‌نامه، 1366 ش، شم‍ 2؛ همو، «بیژن و منیژه و ویس و رامین»، ایران‌شناسی، 1369 ش، شم‍ ‍2؛ همو، «حافظ و حماسۀ ملی ایران»، حافظ‌شناسی، به کوشش سعید نیاز کرمانی، تهران، 1369 ش؛ همو، «درفش کاویان (کاویانی)»، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1390 ش؛ همو، یادداشتها بر ایرانیات (نک‍‌ : هم‍ ، آتنایوس)؛ خداجوی بن نامدار، جام کیخسرو، دستنویس موجود در کتابخانۀ ملی، شم‍ ‍3 / 531‘2؛ خواجوی کرمانی، سام‌نامه، به کوشش وحید رویانی، تهران، 1392 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1333 ش؛ داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید، گلشاه و متنهای دیگر، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1378 ش؛ داعی‌شیرازی، محمود، کلیات (ستۀ داعی)، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1339 ش؛ دبا؛ دستورهای دینی آیین باج (چیم درون)، باج سی‌روزه و دعاهای دیگر، دست‌نویس ج 4، به کوشش ماهيار نوابی و دیگران، شيراز، 1355 ش؛ دفتر رموز یارستان (گنجینۀ سلطان صحاک)، به کوشش قاسم افضلی شاه‌ابراهیمی، تهران، راستی؛ دهلوی، امیرخسرو، آیینۀ اسکندری، به کوشش جمال میر سیدُف، مسکو، 1977 م؛ دیوان گُورَه، به کوشش محمد حسینی، کرمانشاه، 1382 ش؛ رستم‌نامه، دستنویس موجود در کتابخانۀ مجلس، شم‍ 036‘4؛ رضوی نعمت‌اللٰهی، شمس‌السادات، قصه‌های زیر کرسی مردم کرمان و اطراف آن، تهران، 1387 ش؛ روايات داراب هرمزديار، به کوشش رستم اون‌والا، بمبئی، 1922 م؛ روايت پهلوی، ترجمۀ مهشيد ميرفخرايی، تهران، 1390 ش؛ روز هرمزد ماه فروردین، ماه فروردین روز خرداد، ترجمۀ ابراهیم میرزای ناظر، تهران، 1373 ش؛ ریتر، هلموت، دریای جان، ترجمۀ عباس زریاب و مهرآفاق بایبوردی، تهران، 1374 ش؛ زرین‌قبانامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1393 ش؛ زین‌العابدین شیروانی، حدائق السیاحة، تهران، 1348 ش؛ همو، ریاض السیاحة، به کوشش اصغر حامد ربانی، ]1403 ق[؛ سام نريمان، رونوشت اسدالله صفری، كتابخانۀ دانشگاه رازی كرمانشاه؛ سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار، تهران، 1368 ش؛ سلامان و ابسال (در چهارده روایت)، به کوشش حسن امین، تهران، 1383 ش؛ سهروردی، یحیى، لغت موران، به کوشش حسين مفید، تهران، 1374 ش؛ شمس سراج، عفیف‌الدین، تاریخ فیروزشاهی، به کوشش ولایت حسین، تهران، 1385 ش؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ طومار شاهنامۀ فردوسی، به کوشش مصطفى سعیدی و احمد هاشمی، تهران، 1381 ش؛ طومار نقالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ عبادیان، محمود، «فروردین، جام گیتی‌نما و فروهرها در شاهنامۀ فردوسی»، در پیرامون شاهنامه، به کوشش مسعود رضوی، تهران، 1369 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1387 ش؛ همو، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ]1339 ش[؛ عهد عتیق؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ همو، همان، تحریر عربی فتح بن علی بنداری، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، 1380 ش؛ فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1388 ش؛ فهرستگان نسخه‌های خطی ایران، به کوشش مصطفى درایتی، تهران، 1391 ش؛ فهرستوارۀ دست‌نوشته‌های ایران، به کوشش مصطفى درایتی، تهران، 1389 ش؛ قائمی، فرزاد، شاهنامه‌سرایی و سنتهای فرهنگی و ادبی در ایران باستان، مشهد، 1389 ش؛ قدامة بن جعفر، الخراج، به کوشش محمدحسین زبیدی، بغداد، 1981 م؛ قرآن کریم؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ کاشانی، فتح‌الله، خلاصة المنهج، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1374 ق؛ همو، منهج الصادقین، تهران، 1336 ش؛ کخ، ه‍ . م.، از زبان داریوش، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، 1379 ش؛ کريستن‌سن، آرتور، کاوۀ آهنگر و درفش کاویان، ترجمۀ منیژه احدزادگان آهنی، تهران، 1384 ش؛ همو، نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1368 ش؛ کویاجی، جهانگیر کُورِجی، پژوهشهایی در شاهنامه، به کوشش جلیل دوستخواه، اصفهان، 1371 ش؛ گاتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، بمبئی، 1952 م؛ گورانی، مصطفى، شاهنامۀ کردی، به کوشش ایرج بهرامی، تهران، 1383 ش؛ مجمل التواريخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهـار، تهـران، 1318 ش؛ مجیـرالدین بیلقانی، دیـوان، بـه کـوشش محمد آبادی، تبریز، 1358 ش؛ محتشم کاشانی، هفت‌ دیوان، به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری، تهران، 1380 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1382 ش؛ مختاری غزنوی، عثمان، شهریارنامه، به کوشش غلامحسین بیگدلی، تهران، 1358 ش؛ مرتضوی، منوچهر، جام جم یا تحقیق در دیوان حافظ، تهران، 1334 ش؛ مزداپور، كتايون، «افسانۀ پری در هزار و يك شب»، شناخت هويت زن ايرانی، به کوشش شهلا لاهيجی و مهرانگيز كار، تهران، 1371 ش؛ مشكور، محمدجواد، فرهنگ هزوارشهای پهلوی، تهران، 1346 ش؛ معین، محمد، «جام جهان‌نما»، دانش، تهران، 1328 ش، س 1، شم‍6؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، پاریس، 1903 م؛ مينوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1364 ش؛ نسیمی، عمادالدین، زندگی و اشعار، به کوشش یدالله جلالی پندری، تهران، 1372 ش؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش سامیه بصیر مژدهی، تهران، 1383 ش؛ نظیری نیشابوری، محمدحسین، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ نوروز سورانی، دفتر اشعار، نسخۀ خطی كتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شم‍ 140‘ 17؛ نوروزنامه، منسوب به خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1383 ش؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش محمد فوزی، قاهره، 1405 ق؛ هفت‌لشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش؛ وامبری، آ.، زندگی و سفرها، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1381 ش؛ وزيدگیهای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1385 ش؛ ونديداد، ترجمۀ محمدعلی داعی الاسلام، حیدرآباد دکن، 1948 م؛ یاحقی، محمدجعفر، «جام جهان‌نما»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، تهران، 1368 ش، ج 1؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش؛ نیز: 

Bailey, H. W., Zoroastrian Problems in the Ninth-Century Books, Oxford, 1971; Bartholomae, Ch., Zum Altiranischen Wörterbuch, Berlin, 1961; Boyce, M., A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian, Acta Iranica, Tehran / Liège, 1977; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; id, Kurdish Dialect Studies, London, 1962; Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974; The Pahlavi Dinkard, ed. D. M. Madan, Bombay, 1911; «The Pahlavi Jāmāsp-Nāmak», tr. P. B. Sanjana, Avesta, Pahlavi, and Ancient Persian Studies in Honour of the Late Peshotanji Sanjana, Strassburg / Leipzig, 1904, vol. I; Le Troisième livre du Dēnkart, tr. J. de Menasce, Paris, 1973.
آرش اکبری مفاخر


 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: