صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / طب / جذام /

فهرست مطالب

جذام


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 13 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

جُذام، نوعی زخم عفونی مزمن و پیش‌رونده که با ایجاد تغییرات شکلی در اعضای بدن همراه است. این زخم با نامهای دیگری چون خوره، آکله، داءالاسد و بَرَص نیز شناخته شده است. واژۀ جذام به معنای بُریدن است (تهانوی، 1 / 255-256؛ نیز نک‍ : اخوینی، 584)؛ آکله مؤنث آکل به معنای خورنده است ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه‌) که خوره برابر فارسی آن است (نفیسی، ذیل واژه)؛ نفیسی، لوری و میستی را نیز دو نام فارسی این بیماری دانسته است (نک‍ : همانجا)؛ داءالاسد نیز به‌سبب خشکی و حالت جمع‌شدگیِ پوست صورت بیماران مبتلا به آن است که چهره‌ای شیرمانند به ‌آنها می‌دهد‌ (ابن‌هندو،274). 
دورۀ شروع آن با مورمورشدنِ بدن، خارش، احساس وجود جسمی متحرک زیر پوست، درد و اختلالات موضعیِ ترشح عرق همراه است (آصفی، 32). 

پیشینه

هرودت در کتاب تاریخ خود، به جذام در ایران باستان اشاره کرده است. او گزارش داده است که اگر فردی پارسی به جذام مبتلا می‌شد، اجازۀ ورود به شهر و معاشرت با دیگر مردمان را نداشت (I / 49). پارسیان اجازه نمی‌دادند که این بیماران آب رودخانه‌ها را با ترشحات بدن خود آلوده کنند، و یا حتى دست خود را با آن بشویند (همانجا). در آبان‌یشت نیز به قرنطینه‌کردن و دورنگاه‌داشتنِ خوره‌زده‌ها اشاره شده است (ص 275). 
مسلمانان عموماً به جذام به چشم یک بیماری عادی نگاه نمی‌کردند و این در احادیثی که از پیامبر (ص) در مورد این بیماری روایت شده است، دیده می‌شود؛ مثل توصیۀ آن حضرت به دوری‌جستن از فرد جذامی و عدم تماس با او (نک‍ : بخاری، 7 / 17؛ ابن‌قتیبه، 4 / 68؛ تبریزیان، 525؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
هرچند گاهی جذام نوعی عذاب الٰهی محسوب می‌شد (ابن‌ماجه، 2 / 729، 1172؛ نیز نک‍ : دالس، 337)، در متون فقهیِ اسلامی، جذام مانند صغر سن و بردگی و دیوانگی، نوعی ناتوانی شمرده می‌شود که احکام خاصی را ایجاب می‌کند. 
موضوعی که همواره در مورد جذام محل بحث بوده، مسری بودن یا نبودن آن بوده است. هرچند از روایات چنین برمی‌آید که جذام را یک بیماری مسری می‌دانستند (همانجا)‌، در متون طبی اسلامی، هیچ اشاره‌ای به لزوم قرنطینه‌کردن جذامیان نشده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله)؛ روایتهای فقهی در خصوص جذام، طیف وسیع رفتاری از آزادی کامل عمل (زندگی در میان مردم در شهرها) تا قرنطینۀ دائم در جذام‌خانه‌ها را شامل می‌شود (دالس، همانجا). کلاً قوانین فقهی برای جذامیان همان قوانینی بودند که برای دیوانگان جاری بود، مثل حق طلاق در صورت ابتلا به جذام برای همسر بیمار. در فقه مالکی مردی که جذامِ پیشرفته دارد، از همخوابگی با زنان و کنیزان خود بر حذر داشته شده است (حطاب، 5 / 168؛ برای آگاهی بیشتر دراین‌باره، نک‍ : مالک، 2 / 612). 

طب قدیم و روشهای درمانی

پزشکان دورۀ اسلامی در سبب‌شناسی این بیماری از نظریۀ اخلاط استفاده می‌کردند. به نوشتۀ ابن‌سینا، جذام از بیماریهای بسیـار بد، و سبب آن انتشاریافتن خلط مراری سودا در سراسر بـدن است که مزاج اندامهای تـن را فاسد می‌کنـد، شکل و هیئت آنها را تبـاه می‌گرداند و در نتیجه وقتـی استحکام یابـد، پیوند اندامها را از هم مـی‌گسلد و آنها را می‌خورد و اندام چرکین می‌شود و مـی‌افتد (3 / 1951، نیز نک‍‌ : ترجمـه، کتاب 4، ص 397). 
جذام را هم از بیماریهای واگیر می‌دانستند و هم نوعی بیماری موروثی. به گفتۀ ابن‌سینا، جذام گاهی از پدر و مادر به بچه منتقل می‌شود. ممکن است انسان در شرایطی که هنوز نطفه‌ای بیش نیست، به نوعی سوء مزاج گرفتار آید و مایۀ جذامی‌شدن را با خود به دنیا بیاورد (همان، 398). یکی از این شرایط باردارشدن زن قبل از پاک‌شدن از حیض عنوان شده است. گرمای هوا و بدی غذا ازجمله عوامل محیطی است که ابتلا به جذام را تسهیل می‌کند. سیر بیماری جذام از منظر طب قدیم، از دست و پا و اندامهای نرم آغاز می‌شود، سپس ریزش مو در اندامهای نرم، تغییر رنگ و چرکین‌شدن آنها و نهایتاً مبتلاشدن کل بدن رخ می‌دهد (همان، 398- 399). 
در طب قدیم نخستین گام در درمان جذام را فصد، ایجاد استفراغ و حجامت می‌دانند و دراین‌باره بسته به مرحلۀ بیماری، روشهای متعددی ارائه می‌کنند (ابن‌ربن، 319-321؛ ثابت بن قره، 138؛ اخوینی، 585؛ ابوالحسن طبری، 2 / 152-153؛ اهوازی، 2 / 194-196؛ کشکری، 541؛ ابن‌قف، 2 / 48؛ نفیس بن عوض، 665). افزون بر آن، استفاده از ترکیبات دارویی مفصل و متنوع، نیز برنامۀ غذایی خاص برای بیماران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. به‌عنوان مثال، یکی از مفیدترین نسخه‌های درمانی برای جذام، ترکیبی است از هلیلۀ زرد و سیاه، حلوا، صمغ انگدان، و مویز بی‌هسته که پس از پختن و ترکیب آن با عسل، مریض باید آن را بخورد و ضمن روغن مالیدن به بدن خود، زیر آفتاب بنشیند و این دستور را تا 7 روز اجرا کند (ابن‌‌سینا، 3 / 1954). 
غذاهای زودهضم مثل آبگوشت سادۀ پرندگان خوش‌‌گوشت، ماهی تازۀ سبک‌گوشت و مواردی از این دست برای جذامیان توصیه شده است. ازجمله روشهای درمان جذامیان در مراحل پیشرفته استفاده از داغ بوده است (زهراوی، 44). 
اطبای متأخرتر نیز برای درمان جذام، به‌ویژه عوارض آن مثل سفیدی و ریزش مو، دستورهایی داده‌اند که چیزی بر گفته‌های پیشینیان نمی‌افزاید (حکیم مؤمن، 14؛ سیوطی، 172-173؛ چغمینی، 106؛ کرمانی، 272؛ ابن‌جزار، 653-654؛ ابن‌ازرق، 179-181). 

باورهای عامیانه

با آنکه استفاده از اصطلاحات طبی نوین در تعریف جذام و به‌کارگیری نامهای علمی جدید در دورۀ قاجار از سوی اطبـای تحصیل‌کرده متداول شد (برای نمونه، نک‍ : معتمدالاطباء، 620-621)، استفاده از روشهای محلی و مردمی همچنان به قوت خود باقی بود. بخش عمده‌ای از ساختار باور عامه در مورد بیماری جذام، منبعث از احادیث و روایتهای منسوب به پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه است. این روایتها که در قالب «طب‌النبی»، «طب‌الائمه» یا «طب‌الرضا» تدوین شده‌اند، بیشتر اندرزهایی در حوزۀ بهداشت فردی‌اند؛ مثلاً از قول پیامبر (ص) نقل شده که حرف‌زدن با فرد جذامی مکروه است، مگر آنکه میان آنها فاصله‌ای به اندازۀ یک ذراع باشد (تبریزیان، 525؛ ابن‌طولون، 244). همچنین از آن حضرت نقل شده است که سرماخوردگی باعث از بین رفتن جذام می‌شود؛ و یا «هریکی از ما ریشه‌ای از جذام دارد و اگر سرما بخورد، آن ریشه از بین می‌رود»، بنابراین «هرکس از شما احساس سرماخوردگی کرد، یا دملی بر بدنش پیدا شد، خداوند را برای این عافیت شکر کند» (تبریزیان، 526، برای دیگر احادیث، نک‍ : 522-524). همچنین روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که خاک مدینه جذام را پاک می‌کند (ابن‌بسطام، 509). در روایتی دیگر، آن حضرت خوردن عسل را همراه با قرائت سورۀ انعام (6)، درمان جذام دانسته است (همو، 508). از قول امام رضا (ع) نیز آمده که حاملگی در دوران حیض باعث تولد نوزاد جذامی خواهد شد ( الرسالة ... ، 27). در روایتی از پیامبر اسلام (ص) آمده است که برای مداوای جذام، فرد جذامی به مدت 7 روز، روزانه 7 خرما از اطراف شهر مدینه بچیند و بخورد (ابن‌طولون، همانجا). همچنین روایت شده است با آنکه آن حضرت دوری از جذامی و فرار از او را توصیه کرده، و معتقد بوده است که بوی مجذوم نیز می‌تواند باعث سرایت بیماری شود، در جایی دست یک جذامی را گرفت و در غذای او وارد کرد و گفت: «بخور به نام خدا با اعتماد به خدا و با توکل به او» (همو، 245). 
بخش دیگری از تصورات مردم در خصوص جذام، با نقش تغذیه، به‌ویژه گیاهان دارویی و اثر آنها، رابطه دارد (مجلسی، 220-221؛ اسدیان، 259). همچنین ریشۀ اعتقاد به التیام‌بخشی آبهای گرم محلی در نقاط مختلف ایران، به‌خصوص در قبال بیماریهای پوستی مثل جرب و جذام و پیسی را می‌توان در عقاید عامه دانست (برای نمونه، نک‍ : ابودلف، 368؛ قزوینی، 391؛ حمدالله، 284؛ پولاک، II / 230؛ نیز ه‍ د، آبگرم). 
جذام ازجمله امراض بومی ایران است. مناطق عمدۀ گسترش جذام در ایران سواحل غربی دریای خزر، خمسه، آذربایجان، کردستان و خراسان است (دایرة‌المعارف ... ، 1 / 731؛ سرمدی، 2 / 242). پولاک مناطق جذام‌خیز را ولایت خمسه بین تبریز و قزوین و مرکز آن زنجان و دو منطقۀ خلخال و قره‌داغ دانسته است (II / 305) و ظاهراً به‌خوبی به تمایز میان دیگر بیماریهای پوستی با علامتهای مشابه جذام مثل برص و بیماریهای انگلی پی برده بوده است (II / 306). گوبینو نیز به جذامیان منطقۀ سرپل کنار قافلان‌کوه اشاره کرده، و گسترۀ آنها را از زنجان تا تبریز برشمرده است (ص 467). شلیمر هم مفصلاً دربارۀ بیماری جذام و شرایط آب‌وهوایی مساعد برای ابتلا به آن اظهارنظر کرده است (ص 228-255). 

جذام در فرهنگ مردم نقاط مختلف

اهالی روستای جیرکول گیلان بیماری جذام را می‌شناسند و به تشخیص آنها، ابتلا به بیماری جذام در مرحلۀ اول از گرفتن صدا شروع می‌شود، چهره گلگون یا سیاه می‌گردد، و ابروها می‌ریزد؛ در مرحلۀ بعد نیز زخمهایی در ناحیۀ آرنج و کشکک پیدا می‌شود. اهالی ده ماکلوان فومن نیز با این بیماری آشنا هستند و به نظر آنها برای معالجۀ آن باید کلۀ خوک را سوزاند، خاکستر آن را با نمک مخلوط کرد و روی زخمها پاشید (میرشکرایی، 473). تالشها سبب ابتلا به بیماری جذام را خوردن شیر با گردو، شیر با ازگیل، و شیر با گوجه‌سبز می‌دانند (بخشی‌زاده، 311). 
اهالی ارسنجان بر این باورند که اگر کسی بینی انار (سر انار) را در دهان کند، به بیماری جذام مبتلا می‌شود (رحیمی، 1 / 500). آنها بیماری جذام یا خوره را به نام آکله می‌شناسند و از واژۀ آکله به‌عنوان نفرین نیز استفاده می‌کنند و می‌گویند: آکله بزند توی سرت، یا به گلویت (همو، 2 / 1768). بیرجندیها به جذام، آکله، خوره، و خوره‌باد / خُربات می‌گویند (رضایی، 716). خراسانیها نیز به جذام آکله می‌گویند. آنها برای معالجۀ آن، شاخ گوزن یا استخوان سوخته را می‌سایند و با گُل انار پارسی، برگ درخت عناب، موی سوخته، گِل ارمنی، کدوی سوخته، و شیرۀ صبر زرد مخلوط می‌کنند و بر روی زخم می‌گذارند؛ یا آنکه حنا را با روغن کهنه مخلوط می‌کنند و روی زخم می‌مالند (شکورزاده، 200). 
مردم دوان فارس نیز بیماری جذام را به نام خوره می‌شناسند. آنها در گذشته شیرابۀ درخت انجیر را برای درمان این بیماری به‌کار می‌بردند (سلامی، 69). همچنین به نظر آنها چون گیاه پونه تحلیل‌برنده، تکه‌کننده و نرمی‌بخش است، خوردنش برای علاج جذام مفید است (همو، 99). نیز به باور آنها مالیدن برگ سبز حنظل برای معالجۀ جذام می‌تواند مفید واقع شود (همو، 144). به نظر آنها همۀ گونه‌های هلیله نیز در معالجۀ جذام مفیدند (همو، 246). بااین‌همه، به باور مردم دوان، مؤثرترین دارو برای از بین بردن جذام، کوبیدۀ شاخه‌های خشک‌شدۀ گیاه شیش‌وینگ است که در کوههای دوان می‌روید (لهسایی‌زاده، 314). 
لرهای غرب ایران می‌گویند مرض سخت‌درمان و مسری گُل‌پیس همان جذام و خوره است، زیرا واژۀ گل به معنای مرض جذام، و پیس نیز به معنی خوره است. اینها گاهی از این عبارت در مقام مزاح برای آدمهای ثروتمند و خسیس، یا آدمهایی که به نظافت ظاهری خود نمی‌پردازند، استفاده می‌کنند (عسکری‌عالم، 806). 
مردم توفارقان، از شهرهای آذربایجان غربی، به جذام، پیسلیک می‌گویند. در روستاهای دوردست این ولایت مثل روستای هرگِلان، این بیماری زیاد دیده شده است. می‌گویند اگر جذامی شیر شتر سفید را در کاسۀ سر دختر باکره که سم مار افعی هم در آن ریخته شده باشد، بخورد، پس از مدت کوتاهی، بیماری ریشه‌کن می‌گردد. در باورهای مردم گاوگان و دستجرد هم آمده است برای معالجۀ جذام باید چشم گوسفند یا گاو قربانی‌شده را پاره کرد و آب آن را با مقداری حنا مخلوط نمود و روی زخم بیمار بست (مهیار، 37- 38). نامی که بلوچها به بیماری خوره یا جذام داده‌اند، با دیگران متفاوت است؛ آنها این بیماری را به نام باد می‌شناسند (ناصری، 217). 
مردم اردکان نیز به جذام و خوره، آکله می‌گویند و برای درمان آن، گِل داغستان را که گلی شبیه به جوهر تباشیر است، همراه با عرق گاوزبان به‌صورت شیره می‌کشند و آن را صبح ناشتا می‌خورند. روش دیگر آنها برای درمان خوره، آن است که ابتدا روی زخم را با روغن هستۀ شفتالو چرب می‌کنند، بعد روی آن «پنبۀ روی‌ترش» که مانند پودری سفیدرنگ است و برای سوختگی پای نوزادان به‌کار می‌برند، می‌پاشند (طباطبایی، 672-673). 
تهرانیها این بیماری را به نامهای خوره و آکله می‌شناسند و باور دارند که نمک مانع خوره می‌شود (شهری، طهران ... ، 5 / 464). به باور آنها یکی از علل ابتلا به بیماری خوره، کشیدن نوره (داروی نظافت) در روز جمعه است (همان، 4 / 547). همچنین خوردن آب بعد از میوه‌جات، بروز مرض آکله را در پی خواهد داشت (همان، 5 / 194). تهرانیها باور داشتند که حجامت معالج خوره و پیسی است (همو، گوشه‌ای ... ، 1 / 506). همچنین برآن بودند که آب نیسان، باران 24 روز بعد از عید، به شرطی که آن را از زمین برنداشته باشند و در ظرفی پاک باریده باشد و بر آن، سورۀ فاتحه و آیةالکرسی بخوانند، اگر کسی صبح و شام به مدت 7 روز آن را بیاشامد، برای معالجۀ جذام مفید است (همو، طهران، 4 / 248). خوردن آب جوشیدۀ حنا یا شکر نیز رافع رنج ناشی از جذام است (همان، 5 / 278). به نظر آنها ساده‌ترین راه برای معالجۀ خوره، خوردن شیر (همان، 5 / 367)، یا پاشیدن ساییدۀ خشک عناب بر روی جراحت، خصوصاً بعد از مالیدن عسل (همان، 5 / 378)، و همچنین ضماد برگ کوبیدۀ هویج بر روی زخم است (همان، 5 / 470). 
به نظر می‌رسد که زخم خوره فاقد احساس درد است. در گزارشی از ناحیۀ کهگیلویه و بویراحمد آمده است که وقتی بیماری جذامی را لخت کردند تا از زخمهای او عکس بگیرند، جوجه‌ها گوشت تن او را نوک می‌زدند و بیمار آن را احساس نمی‌کرد (لمعه، 39). 
یکی از مشهورترین جذام‌خانه‌های معاصر ایران، آسایشگاه باباباغی تبریز است. محل فعلی این آسایشگاه در قریۀ باباباغی در حومۀ تبریـز بـا زیربنایی بـالغ بـر 35 هـزار مـ‍‌2، شامل یک بیمارستان قدیمی، یک بیمارستان جدید، داروخانه، آزمایشگاه، رادیولوژی و درمانگاه است (سرمدی، 2 / 248- 249). این جذام‌خانه به‌سبب فیلم مستند معروفِ خانه سیاه است اثر فروغ فرخزاد، شهرتی دارد. 
از دیگر جذام‌خانه‌های مشهور ایران، آسایشگاه محراب خان در مشهد است که در دورۀ قاجار وقف آستان قدس رضوی شد. همچنین در اطراف مهاباد، ساختمانهایی برای زندگی جذامیان اختصاص یافت، مثل دهکدۀ جذامی‌نشین سیاهقل، دهکدۀ کلبر رضاخان، و دهکدۀ بصری (همو، 2 / 251-252). 
امروزه مسئولیت جذامیان با ادارۀ سل و جذام مرکز مدیریت بیماریها در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است و این بیماران همچون دیگر مبتلایان به بیماریهای عفونی مسری، در بخشهای عفونی و بیمارستانهای مربوط نگهداری می‌شوند. 

مآخذ

آصفی، ولی‌الله، جذام‌شناسی، تهران، 1361 ش؛ ابن‌ازرق، ابراهیم، تسهیل المنافع، بیروت، المکتبة الشعبیه؛ ابن‌بسطام، عبدالله و حسین ابن بسطام، طب الائمه (ع)، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ ابن‌جزار، احمد، زاد المسافر، به کوشش محمد سویسی و دیگران، تونس، 1999 م؛ ابن‌ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، فرانکفورت، 1416 ق / 1996 م؛ ابن‌سینا، القانون، به کوشش ادوار قش و علی زیعور، بیروت، 1413 ق / 1993 م؛ همو، همان، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابن‌طولون، محمد، المنهل الروی فی الطب النبوی، به کوشش زهیر عثمان جعید، بیروت، 1416 ق / 1996 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ ابن‌قف، ابوالفرج، العمدة فی الجراحة، حیدرآباد دکن، 1356 ق؛ ابن‌ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1373 ق؛ ابن‌هندو، علی، مفتاح الطب و منهاج الطلاب، به کوشش مهدی محقق و محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1368 ش؛ ابوالحسن طبری، احمد، المعالجات البقراطیة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1410 ق / 1990 م؛ ابودلف، مسعر، «الرسالة الاخرى (رحلة)»، مجموع فی الجغرافیا، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1407 ق / 1987 م؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اهوازی، علی، کامل الصناعة، قاهره، 1294 ق؛ بخاری، محمد، صحیح، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ تبریزیان، عباس، فی طب الرسول المصطفى، تهران، 1423 ق / 2002 م؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، 1862 م؛ ثابت بن قره، الذخیرة فی علم الطب، قاهره، 1928 م؛ چغمینی، محمود، قانونچه، قم، 1378 ق / 1337 ش؛ حطاب، محمد، مواهب الجلیل لشرح المختصر الخلیل، بیروت، 1416 ق؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفه، به کوشش محمود نجم‌آبادی، تهران، مصطفوی؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ دایرة‌المعارف فارسی؛ رحیمی، حبیب و دیگران، جام ارسنجان‌نما، قم، 1388 ش؛ الرسالة الذهبیة، به کوشش محمد مهدی نجف، قم، 1402 ق / 1982 م؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ زهراوی، خلف، جراحی و ابزارهای آن، ترجمۀ احمد آرام و مهدی محقق، تهران، 1374 ش؛ سرمدی، محمدتقی، پژوهش در تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، تهران، 1378 ش؛ سلامی، عبدالنبی، طب سنتی دوان، تهران، 1381 ش؛ سیوطی، الرحمة فی الطب و الحکمة، به کوشش محمد احمد طماوی، قاهره، عبدالحمید احمد حنفی؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ همو، گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی طهران قدیم، تهران، 1370 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، افسانه‌ها و باورداشتهای غرب ایران، تهران، 1391 ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1380 ق / 1960 م؛ کرمانی، محمدکریم، دقائق العلاج فی الطب البدنی، بمبئی، 1315 ق؛ کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت، 1414 ق / 1994 م؛ گوبینو، ژ. آ.، سفرنامه، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، 1367 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1370 ش؛ مالک بن انس، الموطأ، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، 1406 ق / 1985 م؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، 1371 ش؛ معتمدالاطباء، جواهر الحکمة، تهران، 1304 ق؛ مهیار، عباس، بایدها و نبایدها در باورهای مردم توفارقان، تهران، 1392 ش؛ میرشکرایی، محمد، «مردم‌شناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، تهران، 1374 ش، ج 3؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، بی‌جا، 1358 ش؛ نفیس بن عوض، شرح الاسباب و العلامات، به کوشش عبدالمجید، کلکته، 1251 ق / 1836 م؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، بمبئی، 1928 م؛ نیز:


Dols, M., «Disease of Islamic World», The Cambridge World History of Human Disease, Cambridge, 1999; Herodotus, The History , tr. G. Rawlinson, 2000; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Schlimmer, J. L., Terminologie Medico - Pharmaceutique, Tehran, 1970. 
پیمان متین

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: