صفحه اصلی / مقالات / اقرع بن حابس /

فهرست مطالب

اقرع بن حابس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 29 آبان 1398 تاریخچه مقاله

اَقْرَعِ بْنِ حابِس، از بزرگان عرب و صحابی پیامبر اكرم (ص). وی از تیرۀ بنی مُجاشعِ قبیلۀ تمیم بود (كلبی، 201-202). گفته‌اند كه فراس نام داشته، و اقرع (= بی‌موی سر) لقب وی بوده است (بلاذری، انساب ... ، 2 / 431 ب؛ ابن‌درید، 239)، اما برپایۀ برخی از گزارشهای دیگر، فراس نـام برادرش بوده است (مثلاً نك‍ : ابن هشام، 4 / 270). درگزارشهای دیگری، نام برادرش را مَرثَد آورده‌اند (بلاذری، همانجا). شاید یكی از علتهای خلط میان وی و برادرش این است كه به هر دو اقرع (= الاقرعان) می‌گفته‌اند (ابوعبیده، ایام ... ، 1 / 556؛ قس: مبرد، 1 / 293). طوسی كنیۀ او را ابوبحر آورده است (ص 7).
نام اقرع در روایتهای حماسی عرب، مشهور به «ایام العرب» (ه‍ م)، به عنوان بزرگ قبیلۀ بنی تمیم آمده است. برپایۀ بخشی از این روایات، معروف به «یوم زبالة، تمیمیان به سركردگی اقرع، بر بنی بكر ابن وائل تاخته‌اند و در این تاخت و تاز اقرع و برادرش به اسارت قبیلۀ بنو تیم‌الله درآمده، و سپس آزاد شده‌اند (ابوعبیده، همانجا، نیز النقائض ... ، 2 / 680-681؛ ابن‌رشیق، 2 / 205). بعدها، فرزدق، شاعر هم تیرۀ اقرع (د 110 ق / ‌728م)، در پاسخهای شعری خود به جریر بن عطیه (د ح 110ق)، به اقرع و دلاوریهای او در نزاعهای قبیلگی در دورۀ پیش از اسلام تفاخر كرد (ابوعبیده، همان، 2 / 697). همچنین گفته‌اند كه وی، در «یوم الكُلاب»، از ایام العرب، فرمانده بنی حنظله بوده است (ابن حبیب، 247)، اما در مقایسه با روایت دیگری، به نظر می‌رسد كه میان او و نیایش سفیان بن مجاشع خلطی رخ داده باشد (ابوعبیده، ایام، 1 / 51-52).
همچنین در آنچه به دورۀ پیش از اسلام از زندگی او مربوط می‌شود، آورده‌اند كه از داوران عرب در بازار عكاظ بود و همو بود كه نخستین‌بار مردمان را از قمار برحذر داشت (همو، النقائض، 2 / 700؛ جاحظ، 119؛ نیز نك‍ : علی، 5 / 637). گفته‌اند كه اقرع بن حابس، ازجمله تمیمیانی است كه در دورۀ پیش از اسلام، مجوسی بوده‌اند (نك‍ : ابن‌قتیبه، 621؛ ابن‌رسته، 217؛ برای تفصیل، نك‍ : امین، 107- 108).
پس از ظهور اسلام، در 8ق / 629م آنگاه كه حضرت رسول (ص) در راه فتح مكه بود، اقرع به آن حضرت پیوست و هم با ایشان وارد مكه شد (واقدی، 2 / 803-804). در غزوۀ حنین نیز همراه پیامبر (ص) بود (ابن‌هشام، همانجا) و پس از پایان جنگ، حضرت رسول (ص) در جملۀ «مؤلّفة قلوبهم» به اقرع بن حابس نیز سهمی بخشید (واقدی، 3 / 946). در آغاز سال 9 ق، گروهی از بنی تمیم از پرداخت مالیات خودداری كردند و پیامبر (ص) كسانی را به سوی ایشان گسیل كرد و شماری از آنان اسیر شدند. اقرع بن حابس در رأس گروهی از بنی تمیم برای استخلاص ایشان نزد حضرت رسول (ص) آمد و رفتار و گفتار نامناسب آنان با آن حضرت، موجب نزول آیه‌های 2 تا 5 از سورۀ مباركۀ حجرات (49) شد. در همین دیدار، بنو تمیم كه هنوز اسلام نیاورده بودند، به مفاخرات قبیلگی پرداختند كه به دستور پیامبر (ص) پاسخ آنان داده شد و اقرع به برتری مسلمانان اعتراف كرد (واقدی، 3 / 975؛ ابن هشام، 4 / 212؛ ابن سعد، 2 / 160-161)، و بر مبنای روایتی، وی در همین ماجرا، اسلام آورد (ابونعیم، 2 / 412).
در 11 ق / 632 م، چون حضرت رسول (ص) كسانی را به كار جمع‌آوری زكات از قبایل گسیل كرد، اقرع را نیز بر قبایل بنی حنظله گماشت (كلاعی، 10، به نقل از ابن اسحاق)؛ اما پس از وفات آن حضرت، اقرع از جمله سران قبایلی بود كه سر به شورش برداشتند و از دادن زكات به ابوبكر تن زدند (همانجا). بر مبنای روایت دیگری، گویا نخست، اقرع و یكی دو تن دیگر، نزد ابوبكر آمدند و برای مقابله با قوم خود، خواستار سهم بیشتری از اموال شدند، اما خلیفه نپذیرفت (همو، 4-5).
براساس مجموعه روایاتی كه طبری دربارۀ وقایع مشهور به «رده» در خلافت ابوبكر، از قول سیف بن عمر تمیمی آورده است و معلوم نیست تا چه حد می‌توان بر آنها تكیه كرد، اقرع خواستار خراج بحرین شد، اما سرانجام خواستۀ او برآورده نگردید (3 / 275؛ نیز نك‍ : ابن عساكر، 3 / 75). سپس بی‌آنكه از موضوع سرانجام شورش اقرع و قوم او و اختلافش با خلیفه سخنی به میان آید، به دنبال خبر پیشین آمده است: وی در جنگهایی كه خالد بن ولید در زمان خلافت ابوبكر فرمانده لشكر بود، به ویژه در یمامه و حیره، شركت جست (همانجاها)؛ در لشكركشی به حیره، جلودار لشكر خالد بود (طبری، 3 / 373، 380)؛ در دومة الجندل نیز همراه لشكر شُرَحبیل بن سعد شد (همو، 3 / 275؛ ابن عساكر، 3 / 69).
در روایتی كه ابوالحسن مداینی از قول مُفَّضل ضَبّی ــ راوی مشهور اخبار و ادب دورۀ جاهلی ــ نقل می‌كند، اقرع بن حابس در فتوح خراسان همراه احنف بن قیس تمیمی (ه‍ م) بود و از سوی او به فتح جوزجان گسیل شد (بلاذری، انساب، 2 / 432 الف، فتوح ... ، 406-407؛ طبری، 4 / 312). حتى در پاره‌ای گزارشها، از حكمرانی او بر جوزجان، از سوی احنف بن قیس سخن به میان آمده است (جاحظ، 205). بر مبنای برخی روایتهای دیگر، وی از سوی عبدالله بن عامر، در رأس لشكری به خراسان گسیل شد (بلاذری، انساب، همانجا)، اما این سپاه ناكام ماند (ابن اعثم، 2 / 340؛ ذهبی، 286؛ ابن اثیر، 1 / 109-110). در واقع این گزارشها چندان آشفته و ابهام‌برانگیز است كه نمی‌توان از میان آنها به نتیجه‌ای رسید. مثلاً در روایت بلاذری، مسلمانان در فرماندهی اقرع پیروز شدند و توانستند جوزجان را فتح كنند (همانجا). از سوی دیگر این موضوع با مسألۀ مرگ اقرع نیز ارتباط می‌یابد، زیرا فتح نواحی خراسان به روزگار عثمان اتفاق افتاد (همو، فتوح، 403 به بعد)، و ذهبی كه گویا به شركت اقرع در فتح جوزجان اعتمادی نداشته، مرگ او را در دورۀ عمرِ خطاب آورده است (ص 285-286؛ نیز نك‍ : سیوطی، 147). منابع دیگر نیز تاریخ مرگ او را به گونه‌ای دیگر آورده‌اند: مثلاً ابن حجر عسقلانی، روایتی نقل می‌كند كه بنابر آن، وی در واقعۀ یرموك، یعنی در دورۀ عمر، با 10 فرزندش كشته شد (1 / 59)، ولی به گفتۀ بلاذری، اقرع و برادرش مرثد، هر دو در خراسان بازماندگانی دارند ( انساب، همانجا).
از طریق اقرع بن حابس، روایاتی از حضرت رسول (ص) نقل شده است و كسانی چون ابوهریره و ابوسلمة بن عبدالرحمان از وی روایت كرده‌اند (نك‍ : ابن حبان، 3 / 18؛ ابونعیم، 2 / 408).

 

مآخذ

ابن اثیر، علی، اسد الغابة، قاهره، 1280 ق؛ ابن اعثم كوفی، احمد، الفتوح، به كوشش علی شیری، بیروت، دارالاضواء؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دكن، 1397 ق / 1977 م؛ ابن‌حبیب، محمد، المحبّر، به كوشش لیشتن اشتتر، حیدرآباد دكن، 1361 ق / 1942 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1328 ق؛ ابن درید، محمد، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، 1378ق / 1958م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به كوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ ابن رشیق، حسن، العمدة، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1972 م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، چ تصویری، دمشق، دارالبشیر؛ ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به كوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ابوعبیده، معمر، ایام العرب، به كوشش عادل جاسم بیاتی، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ همو، النقائض (نقائض جریر و فرزدق)، به كوشش بوان، لیدن، 1905 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، معرفة الصحابة، به كوشش محمدراضی ابن حاج عثمان، مدینه، 1408ق؛ امین، احمد، فجر الاسلام، قاهره، 1945 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، نسخۀ خطی كتابخانۀ عاشر افندی استانبول، شم‍ 598؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1866 م؛ جاحظ، عمرو، البرصان و العرجان، به كوشش محمدموسى خولی، بیروت، 1407ق / 1987م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام (عهدالخلفاء الراشدین)، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالكتاب العربی؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1953 م؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، رجال، نجف، 1380 ق / 1961 م؛ علی، جواد، تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد، 1970 م؛ قرآن كریم؛ كلاعی، سلیمان، تاریخ الردة، به كوشش خورشید احمد فارق، قاهره، دارالكتاب الاسلامی؛ كلبی، هشام، جمهرة النسب، به كوشش ناجی حسن، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ مبرد، محمد، الكامل، به كوشش محمد احمد دالی، بیروت، 1406ق / 1986م؛ واقدی، محمد، المغازی، به كوشش مارسدن جونز، لندن، 1966م.

عبدالامیر سلیم

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: