صفحه اصلی / مقالات / افلاج /

فهرست مطالب

افلاج


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 21 آبان 1398 تاریخچه مقاله

اَفْلاج، منطقه‌ای وسیع در جنوب سرزمین نجد. در گذشته این ناحیه، فَلَج خوانده می‌شد (ابراهیم حربی، 541؛ ابن خردادبه، 153؛ همدانی، 81؛ یاقوت، بلدان، 3 / 908). هم اكنون افلاج از توابع ناحیۀ عارض شمرده می‌شود (حمزه، 74-75) كه از شمال به منطقۀ بِرك، از جنوب به مَقرَن، از شرق به جلگۀ البیاض و از غرب به شن‌زارِ دَحی محدود است (EI2). فلج در لغت به معنی آب روان و جویبار است و برخی معنی آن را نهر آورده‌اند (یاقوت، همانجا). همدانی می‌نویسد این منطقه را به سبب آبی كه از آنجا فوران می‌كند، فلج نامیده‌اند (ص 272). این واژه اصطلاحی است كه امروزه نیز در عمان به قنات اطلاق می‌شود (EI2).
جغرافی‌نویسان قدیم این ناحیه را در عرض °18 و طول °5 / 115 (همدانی، 81) در مسیر یمامه به یمن پس از مناطق خرج، نبعه، مجازه، مَعدن، شفق و ثور دانسته‌اند (ابن خردادبه، 193). یاقوت نیز افلاج را منطقه‌ای در سرزمین یمامه ذكر كرده است (همانجا؛ نیز نك‍ : حمدالله، 263؛ ابوعبید، معجم ... ، 1029). طول افلاج از شمال شرقی به جنوب غربی حدود 80 كم‍ است («فرهنگ جغرافیایی عرب»، 129). منابع كهن مسافت میان فلج و هَجر را 6 روز، و مسافت میان فلج و مكه را 9 روز ذكر كرده‌اند (ابوعبید، المسالك ... ، 377؛ ابن‌عبدالمنعم، 441). ناصرخسرو فلج را ناحیه‌ای بزرگ در میان بادیه معرفی می‌كند كه فاصلۀ آن تا مكه 180 فرسنگ است (ص 143). مسافت میان مغینه و افلاج مسیر كاروانهایی بوده كه در روزگار جاهلی در سرزمین ربع الخالی رفت و آمد داشتند و به تجارت مشغول بودند. بعدها این راهها بخشی از مسیر حج (از عمان به مكه) شد؛ اما كاروانها افزون بر مسیر ربع الخالی مسیر حج را از مرز شمالی این منطقه یعنی از جوا به افلاج نیز می‌پیمودند (حمزه، 400-401).
آبهای فلج از كوههای جُلَّفار سرچشمه می‌گیرد (انصاری، 115). یاقوت می‌نویسد: آبهای عارض به فلج می‌رود و فلج مصب سیلهای عارض نیز هست (همانجا). آبهای زیر زمینی افلاج همچنین به واحۀ بریمی می‌رود (كلی، 52) و صَعنبی كه ناحیه‌ای در یمامه است، از آب فلج بهره‌مند می‌گردد (یاقوت، المشترك، 283-284). همدانی بازار فلج را مركز اصلی فعالیت قبیلۀ جعده دانسته كه دروازه‌هایی آهنین، و دیواری به بلندی 30 ذرع داشته است و در آنجا 400 دكان وجود داشت؛ گرداگرد آن بازار خندق، و درون آن 260 حلقه چاه آب بود كه آبی به صافی و گوارایی آب باران داشتند (ص 272-273). ناصر خسرو نیز در سفرنامۀ خود از 4 قنات در فلج خبر می‌دهد كه نخلستانهای آنجا را آبیاری می‌كرده است (ص 144). افلاج در دامنۀ جبل طویق قرار گرفته است و آبهای طویق از غرب به جنوب به وشم وارد شده، به خَرج و افلاج می‌رسد و دریاچه‌های گوناگونی را در آنجا تشكیل می‌دهد (ریحانی، 2 / 117). آبهای فلج به سمت شرق و جنوب در دشتی جریان می‌یابد. این ناحیه از حاصل‌خیزترین زمینها و بهترین مناطق مسكونی به شمار می‌آید («فرهنگ جغرافیایی عرب»، همانجا). بقایای بر جای مانده از زهكشی در دوره‌های پیشین، حاكی از پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی به میزان 9 متر است («خاورمیانه ... »، 92).
نخستین ساكنان افلاج همان اصحاب رس بوده‌اند كه در قرآن كریم از آنان یاد شده است (ابوعبید، المسالك، 377؛ ابن‌عبدالمنعم، همانجا). همچنین به نقل از زجاج و قتاده آمده است كه رس نام روستایی در یمامه است كه به آن فلج گفته می‌شود (طبری، 19 / 10؛ ابن‌خلكان، 6 / 373). اما عكرمه اصحاب رس را كه در فلج مسكن داشتند، همـان اصحـاب یاسین ذكر می‌كند (نك‍ : طبری، همانجا؛ ابن كثیر، 1 / 227). یاقوت، فلج را اقامتگاه دیرین قوم عاد می‌داند ( بلدان، 3 / 910).
همدانی در سدۀ 4 ق این سرزمین را از آن جعده، قُشَیر و حَریش پسران كعب می‌داند و از اقتدار جعده بر بقیۀ ساكنان خبر می‌دهد (ص 272؛ نیز نك‍ : یاقوت، همان، 3 / 909). در سدۀ بعد به تدریج اقتدار قبیلۀ جعده رو به افول نهاد و قبایل قشیر و حریش جانشین آن شدند. سرانجام قبیلۀ جمیله كه تیره‌ای از عنزه است، در سده‌های بعد، از قدرت برتری در این ناحیه برخوردار می‌شود. ریحانی اقامتگاه آل خلیفه را كه از بنی عتبه (= عتوب) هستند، افلاج ذكر می‌كند و بنی عتبه خود شاخه‌ای از قبیلۀ جمیله هستند؛ آل خلیفه بعدها از این ناحیه به كویت مهاجرت كردند (2 / 276). مونس نیز می‌نویسد كه از نیمۀ دوم سدۀ 17م یكی از شاخه‌های قبیلۀ عنزه كه عتوب خوانده می‌شد، به سمت جنوب نجد به منطقۀ افلاج و مركز آن هدار روی آوردند، سپس از هدار به وادی دواسر رفته، پس از آن عازم شمال شدند و در قطر مسكن گزیدند (ص 213). چنین می‌نماید كه این مهاجرتها به سبب برتری قدرت حاكمیت دواسر در این ناحیه پیش آمده باشد. هم اكنون ساكنان افلاج غالباً زمین‌داران و مالكان دواسر و كشاورزان قبیلۀ بنوخضیر هستند، ولی افرادی از قبیله‌های فضول، سهول، سبیع، بنی تمیم، عنزه و برخی قبیله‌های كوچك‌تر نیز در آنجا مسكن دارند. همچنین شمار بسیاری سیاه‌پوست و سیاهان دورگه نیز در آنجا ساكنند («فرهنگ جغرافیایی عرب»، 129؛ «فرهنگ جغرافیایی خلیج فارس ... »، 1355). افلاج همچنین محل اقامت جُذَیمات (یكی از عشیره‌های عنزه) و قبیله‌های فضول، آل مغیره، و وصیله از بنی هاجر است (حمزه، 186، 195، 209). از بنی كَتّاب نیز حدود 2 هزار نفر در این منطقه اقامت دارند كه سنی مذهبند (مایلز، 428).
جمعیت افلاج در 1979 م / 1358ش، 22 هزار نفر برآورد شده كه همگی وهابی بودند («فرهنگ جغرافیایی عرب»، همانجا). افلاج روستاها و شهرهای بسیاری دارد. از جمله: لیلى، بدیع، روضه، هدار، سیح، خَرفه، شطبه، غیل، مروان و حَمَر (حمزه، 75؛ «فرهنگ جغرافیایی عرب»، 130-131). لیلى پرجمعیت‌ترین ناحیۀ افلاج و مركز آن است.
قصرالعادی از بناهای این ناحیه است كه به گفتۀ همدانی قدمت آن به دوران طسم وجدیس می‌رسد (ص 273) و چنین به نظر می‌رسد كه بناهایی كه امروزه در جنوب سیح به قصیرات عاد شهرت دارد، بقایای برجای مانده از قصر العادی باشد (EI2).
به هنگام ظهور دین اسلام قبیلۀ جعده بر افلاج فرمانروایی داشت كه تا چند سدۀ بعد نیز اقتدار خود را در این ناحیه حفظ كرد. این قبیله در 9ق به دین مبین اسلام درآمد (همانجا). پس از قتل ولید بن یزید در 126ق دو جنگ در این منطقه درگرفت كه جزو ایام العرب به شمار می‌رود. پس از آنكه عبدالله بن نعمان حاكم یمامه شد، مندلث بن ادریس حنفی را بر فلج گمارد، اما اهالی فلج یعنی بنوعامر بن صعصعه و هم‌پیمانان آنها، بنوكعب بن ربیعه، قشیر و بنوعقیل از این انتصاب خشنود نبودند و با مندلث بن ادریس وارد نبرد شدند. در این كارزار، مندلث بن ادریس و ابن طثریه (ه‍ م) كشته شدند و این واقعه در تاریخ عرب به عنوان نبرد نخست فلج مشهور گشت (یوم الفلج الاول). هنگامی كه عبدالله بن نعمان از قتل مندلث بن ادریس آگاه شد، به خون‌خواهی وی هزار نفر از بنو حنیفه گرد آورد و با اهالی فلج به جنگ برخاست و شكست سختی بر بنوجعده وارد ساخت كه این نبرد به جنگ دوم فلج (یوم‌الفلج الثانی) موسوم شد (ابن اثیر، 5 / 298-300؛ نك‍ : ابن خلكان، 6 / 372، كه به قتل مندلث بن ادریس حنفی و ابن‌طثریه در 126ق در جنگ فلج اشاره دارد؛ نیز نك‍ : ابن‌خلدون، 3 / 234).
ناصر خسرو مردم فلج را مردمانی گرسنه كه سخت درویش بودند، وصف می‌كند و می‌گوید پیوسته میان ایشان دشمنی بود به نحوی كه با سلاح به نماز حاضر می‌شدند (ص 143-145). در 1199ق در زمان عبدالعزیز بن سعود (حك‍ 1179- 1218ق) ساكنان افلاج وفاداری خود را نسبت به او اعلام كردند (ابن غنّام، 162؛ فیلبی، 240). پس از آنكه وی حكومت خود را در ریاض و اطراف آن استوار ساخت، برای گسترش سرزمینهای تحت فرمان خویش مناطق خرج، افلاج، حوطه، حریق و وادی دواسر واقع در جنوب ریاض را كه زیر سیطرۀ آل رشید بود، تصرف كرد (حمزه، 370؛ زركلی، 30).
افلاج در مقایسه با مناطق شمالی نجد عقب مانده‌تر است و این ناحیه نقش چندان مهمی در مسائل سیاسی منطقه نداشته است. روستاهای آباد جلگه‌ای همچون بدیع، خرفه، لیلى، روضه و سیح در اختیار كسانی است كه در آنجا امیر خوانده می‌شوند. در مناطق تپه‌ای هر روستایی، مستقل از روستاهای دیگر است و تحت سرپرستی شیخ قریه اداره می‌شود. تنها، روستای وسیط مستقل نیست و به سرپرستی شیخ روستای حمر اداره می‌شود. مالیات سالانۀ افلاج حدود 20 هزار دلار است كه یك سوم آن به وسیلۀ صحرانشینان و دو سوم دیگر توسط روستاییان به امیر وهابی پرداخت می‌شود («فرهنگ جغرافیایی عرب»، 129).
همدانی انواع خرماهای افلاج را نام برده، و صُفری را بهترین نوع آن دانسته است (ص 274). ناصر خسرو خرمای فلج را از خرمای بصره و جاهای دیگر نیكوتر می‌داند (ص 144). امروزه محصولات افلاج خرما، گندم، جو، یونجه، ذرت و ارزن است («فرهنگ جغرافیایی عرب»، همانجا). نخلستانهای افلاج پر بار، و نوع خرمای آن ظریف و باریك است («فرهنگ جغرافیایی خلیج فارس»، 1354). آبیاری نخلستانها و زمینهای كشاورزی از آب چاه است («خاورمیانه»، 92). روغن از افلاج به دیگر نقاط فرستاده می‌شود (ریحانی، 2 / 31). اسب یكی از چارپایان این منطقه است كه به وسیلۀ قبیله های صحرانشین پرورش داده می‌شود و برای قبیلۀ عنزه و قبیلۀ بریده به قصیم فرستاده می‌شود. دیگر حیوانات اهلی این ناحیه همچون دیگر مناطق نجد جنوبی، شتر، الاغ، گاو، گوسفند و بز است. شتر این ناحیه نسبت به شتر جبل شَمّر كه خرمایی رنگ است، تیره‌تر و كوچك‌تر است («فرهنگ جغرافیایی عرب»، «فرهنگ جغرافیایی خلیج فارس»، همانجاها).

 

مآخذ

ابراهیم حربی، المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزیرة، به كوشش حمد جاسر، ریاض، 1401 ق / 1981 م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالك و الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1889 م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1975 م؛ ابن غنام، حسین، تاریخ نجد، به كوشش ناصرالدین اسد، بیروت، 1405 ق؛ ابن كثیر، البدایة؛ ابوعبید بكری، عبدالله، المسالك و الممالك، به كوشش وان لون و ا. فره، تونس، 1992 م؛ همو، معجم ما استعجم، به كوشش مصطفى سقا، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به كوشش مرن، لایپزیگ، 1281 ق / 1865 م؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به كوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرةالعرب، ریاض، 1388ق / 1968م؛ ریحانی، امین، ملوك العرب، بیروت، 1967 م؛زركلی، خیرالدین، الوجیز فی سیرة ملك عبدالعزیز، بیروت،1984 م؛ طبری، تفسیر؛ كلی، ج. ب.، الحدود الشرقیة لشبه الجزیرة العربیة، ترجمۀ، خیری حماد، بیروت، 1971 م؛ مونس، حسین، توضیحات بر اطلس تاریخ الاسلام، قاهره، 1407 ق / 1987 م؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1355 ش؛ همدانی، حسن، صفة جزیرة العرب، به كوشش محمد اكوع، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ یاقوت، بلدان؛ همو، المشترك، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ نیز:

 

EI2; Gazetteer of Arabia, Graz, 1979; Gazetteer of the Persian Gulf, ’Omān and Central Arabia, Farnboroug, 1970; The Middle East, a Geographical Study, London, 1988; Miles, S. B., The Countries and Tribes of the Persian Gulf, London, 1966; Philby, J., Saʿudi Arabia, Beirut, 1968.
زهرا خسروی

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: