آفتاب پرست
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 13 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/240180/آفتاب-پرست
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
دو کتاب «تاریخ جانوری» و «اندامهای جانوران» ارسطو (در ترجمههای عربی: طباع الحیوان و اجزاء الحیوان) از کهنترین نوشتههایی است که در آنها، مطالبی در وصف آفتابپرست آمده است. نام این جانور در متون یونانی χαμαιλέων (khamailéōn) آمده است (ارسطو، «تاریخ ... »، II, xi, 503a-503b، «اندامها ... »، IV, xi, 692a، در ترجمۀ عربی، طباع ... ، مقالۀ دوم، فصل 11، 503 آ-503 ب، اجزاء ... ، مقالۀ چهارم، فصل 11، 692 آ: «خمالیون»؛ در ترجمهها و تألیفات عربی دیگر غالباً «خامالاون»؛ دربـارۀ اشارۀ دیوسکوریدس، نک : ادامۀ مقاله). این واژه مرکب از دو واژۀ χαμαί (khamaí ) (= بر روی زمین) و λέων (léōn) (= شیر)، به معنی «شیر زمین» است و برخی آن را ترجمۀ اصطلاحی به همین معنی در زبان اکدی دانستهاند (لیدل، ذیل همین واژهها). این واژه بهصورت chamaeleōn به لاتین («واژهنامه ... »، 308، ذیل واژه)، و از آنجا به صورتهایی مانند chameleon (انگلیسی)، caméléon (فرانسوی)، camaleón (اسپانیایی)، camaleonte (ایتالیایی) و جز آن، به زبانهای اروپایی راه یافته است. نام «اسد الارض» که در ترجمۀ عربی آثار ارسطو ( اجزاء، همانجا)، و بهتبع آن در متون داروشناسی عربی و فارسی آمده، ترجمۀ تحتاللفظی همین نام یونانی است. به گزارش ارسطو، پیکر آفتابپرست در میان جانوران تخمگذار روی سطح زمین (اشارهای نهچندان دقیق به خزندگان و امثال آنان)، کمترین گوشت را دارد، زیرا نسبت به این جانوران کمترین خون را نیز دارد. علت این پدیده ترسوبودن آفتابپرست است. این ترس که تغییر رنگ جانور را نیز درپیدارد، موجب کمشدن خون و گرمای بدن [و درنتیجه کمشدن گوشت] میشود (ارسطو، «اندامها»، اجزاء، همانجاها). او در «تاریخ جانوری» پیکر آفتابپرست را به سوسمار [کوچک] تشبیه کرده که بدنش باریک است و مانند ماهیان در ناحیۀ میانی برآمدگی به سوی پایین، و ستون فقراتش برآمدگی به سوی بالا دارد. صورتی چون صورت «میمون خوکنما» دارد. دمش بلند، و در پایانْ باریک است. ارسطو پساز توصیف دقیق پاها، آرایش انگشتان و اشاره به نکاتی دیگر (دربارۀ چشمها، برخی اندامهای داخلی، برخی رفتارها و ... )، بار دیگر یادآور میشود که پیکر این جانور کمابیش گوشت ندارد، مگر اندکی در نزدیکی سر، آروارهها و بُنِ دم، و خون اندک او نیز فقط در اطراف قلبش جریان دارد («تاریخ»، طباع، همانجاها).پلینی در گزارشی جالب توجه، ضمن تکرار برخی نکات گزارش ارسطو، به یافتشدن آفتابپرست در آفریقا و بیشاز آن در شبهقارۀ هند اشاره میکند. پلینی میافزاید که آفتابپرست پیکر خود را افراشته، و دهانش را همواره باز نگه میدارد؛ زیرا یگانه جانوری است که نیازی به خوردن و آشامیدن غذا و چیزهای دیگر ندارد، بلکه خوراک خود را از هوا میگیرد (XVIII, li:120-122). در متون جانورشناسی دورۀ اسلامی دربارۀ آفتابپرست، که در عربی حِرباء خوانده میشود، نکات چندانی نیامده است. جاحظ در الحیوان، که باید آن را اثری ادبی، و نه کتابی در جانورشناسی به شمار آورد، بیشتر به ذکر برخی حکایات و اشعار که واژۀ حرباء در آنها آمده، بسنده کرده است (1 / 145، 4 / 144: حرباء در خشکی نظیر و شبیه تمساح در آب است). وی در وصف حرباء آورده است که رنگ این جانور تا پیشاز بلوغ تیره است و سپس به زردی میگراید و همواره در روز دیده میشود. او پیشاز برآمدن آفتاب روی شاخهای به پشت میخوابد و از هنگام برآمدن آفتاب تا غروب، رنگ خود را متناسب با گردش [ظاهری] خورشید تغییر میدهد، مگراینکه در این میانه از چیزی بترسد [و این عامل بهطور موقت رنگ او را تغییر دهد]. سپس، درحالیکه دو دست خود را مانند فردی مصلوب باز کرده است، دیده میشود (6 / 363-364). جاحظ همچنین آورده است که حرباء چون روز به نیمه برسد، از درختی بالا میرود، همچون راهبی که به بالای صومعهای میرود (6 / 367؛ قس: سمعانی، 19). همچنین، حکایتی را نقل میکند که براساس آن، آفتابپرست با دیدن انسان از ترس در خود میدمد و چندان باد میشود که اگر کسی آن را نشناسد از او خواهد ترسید، اما این جانور هیچ سود و زیانی[برای انسان] ندارد (همان، 6 / 368؛ قس: قزوینی، روایت عربی، 431، روایت فارسی، 650).
در متون داروشناسی یونانی و دورۀ اسلامی، اشاراتی اندک به فواید دارویی آفتابپرست دیده میشود. در یکی از کهنترین آنها، دیوسکوریدس هنگام اشاره به فواید دارویی خون جانوران مختلف، آورده است که اگر خون «خامالاون» (در متن چاپی ترجمۀ اصطفن: حامالاون) را بر ریشۀ مویی که در چشم روییده است بنهند، آن موی دیگر نخواهد رویید (دیوسکوریدس، ترجمۀ اصطفن، 2 / 77، 166-167؛ همان، اصلاح ابوعبدالله ناتلی، گ 71؛ این عبارات در ترجمۀ مهران بن منصور نیامده است). رازی در بخش سموم الحاوی، به نقل از ابنبطریق، آورده است که تخم آفتابپرست زهری بسیار کشنده است و اگر کار درمان فرد زهرخورده بیدرنگ آغاز نشود، درمان کارگر نخواهد افتاد و فرد خواهد مرد. وی در ادامۀ این نقل قول روایتی را یاد کرده است که براساس آن، اگر گوشت آفتابپرست را بپزند و در خزینۀ گرمابه افکنند، پوست هر کسی که در آن آب رود به رنگ سبز در خواهد آمد و مدتی طول میکشد تا اندکاندک به حال اول خود بازگردد. رازی در بخش داروشناسی الحاوی نیز، ذیل «حرباء» با استناد به دیوسکوریدس، و ذیل «دم» بدون تکرار نام وی، نظرش را آورده است (19 / 382-383، 20 / 331، 482). ابنسینا در بخش داروشناسی القانون (ذیل «دم» و «حرباء») و نیز مقالۀ دوم از فن ششم کتاب چهارم، در دو فصل «زهرآگینبودن گوشت وزغ و آفتابپرست» و «بسیار کشندهبودن تخم آفتابپرست» همۀ آنچه را که دراینباره در الحاوی آمده، تکرار کرده است، بیآنکه از کسی نام ببرد؛ اما داستان سبزشدن پوست را نادرست انگاشته است (1 / 295، 324، 3 / 232؛ نیز نک : ابنبیطار، 2 / 16؛ قس: رازی، همانجاها، نیز 19 / 384). جرجانی نیز هنگام اشاره به سمیبودن گوشت «وزغ و حرباء»، پس از تکرار این داستان، تأکید کرده است: «خواجه ابوعلی سینا ... گوید این معنی نزدیک من درست نیست» (ذخیره ... ، 632، سطر 10- 12، الاغراض ... ، 577). او دربارۀ «بیض الحرباء» نیز همچون ابنسینا آورده است: «گروهی طبیبان گفتهاند اگر در حال تدارک نکنند بکشد»، و سپس روش درمان را یاد کرده است (ذخیره، 633، سطر 6-7). حاجی زین عطار نیز به پیروی از پیشینیان، چنین کرده است (ص 122). انطاکی ضمن اشاره به نکاتی از گزارش ابنبطریق (و بهویژه تکرار داستان سبزشدن پوست، اما بدون نادرستخواندن آن)، شاید برپایۀ زهرآگین خواندهشدن گوشت این جانور در نوشتههای داروشناسی، طبع آن را گرم و خشک از درجۀ چهارم (درجۀ زهرها)، و مورث سل و دقّ دانسته است (1 / 173؛ نیز حکیم، 153).قزوینی ذیل حرباء آورده است که به پارسی، او را آفتابپرست گویند. وی ضمن اشاره به برخی نکات یادشده در الحیوان جاحظ، آورده است که اگر حرباء را 3 شبانهروز در میان خاک، زیر آتش بنهند و سپس در گردن مصروع آویزند، صرع را زایل کند، و اگر پوست او را گرداگرد روستا یا کشتزاری بپراکنند، آنجا از گزند سرما و ملخ ایمن خواهد شد (روایت عربی، 431، روایت فارسی، 650).
گویا واژۀ آفتابپرست در متون فارسی (بهویژه در متون پزشکی و داروشناسی) کمتر از واژۀ عربی حرباء کاربرد داشته است. واژۀ آفتابپرست بهعنوان نام جانوری خزنده، دست کم از سدۀ 6 ق / 12 م در متون فارسی، و بیشتر در فرهنگهای عربی به فارسی بـه کـار رفته است. کرمینی در فرهنگ عربی ـ فارسی تکملة الاصناف ذیل «الحرباء»، آفتابپرست را «جنسی از کربسه» دانسته است که «با آفتاب میگردد روی سوی او کرده»، و «الشَقْذ» را نیز برابر با «بچه کربسه، اَی آفتابپرست»، و «الشَّقَذَانُ» را برابر با آفتابپرست گرفته است (ص 123، 351، 369؛ نیز زمخشری، 458: «حرباء: آفتابپرست، نرِ آفتابپرست»؛ سمعانی، 19: «آن جانوری که عرب آن را حربا گوید آفتابپرست همی چون آفتاب کلۀ نور بزد ... از آن خانۀ مختصر خود برآید»؛ جرفادقانی، 453: «کرباسوی آفتابپرست و ... سوسمار عقوق ... »). در فرهنگ دستور الاخوان (سدۀ 8 ق) نیز ذیل الحِرباء آمده است: «کربسۀ آفتابپرست، که آنرا آفتابگردک گویند. و آن گردش بزرگ است که با آفتاب همی گردد روی با او کرده» (دهار، 218). انجو شیرازی نیز بر کاربرد آفتابگردک به معنی جانور آفتابپرست تأکید کرده است ( فرهنگ ... ، 129). عجایب المخلوقات زکریای قزوینی (روایت عربی، همانجا) از انگشتشمار متون عربی است که در آن، واژۀ فارسی آفتابپرست یاد شده است که سبب آن را نیز میتوان ایرانیبودن مؤلف دانست.
ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، 1291 ق / 1874 م؛ ابنسینا، القانون، بولاق، 1294 ق؛ ارسطو، اجزاء الحیوان، ترجمۀ عربی یوحنا بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، 1978 م؛ همو، طباع الحیوان، ترجمۀ عربی یوحنا بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، 1977 م؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، قاهره، 1294 ق؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1345 ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1355 ش؛ جرفادقانی، ناصح، ترجمۀ تاریخ یمینی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حکیممؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ دهار، بدر محمد، دستور الاخوان، به کوشش سعید نجفی اسداللٰهی، تهران، 1349 ش؛ دیوسکوریدس (دیاسقوریدوس)، هیولی الطب، ترجمۀ اصطفن بن بسیل، اصلاح حنین بن اسحاق، به کوشش دابلر، تطوان، 1952 م؛ همان، اصلاح ترجمۀ اصطفن ـ حنین به کوشش ابوعبدالله ناتلی، دستنویس کهن شم 289 شرقی کتابخانۀ دانشگاه لیدن؛ همان، ترجمۀ عربی مهران بن منصور از ترجمۀ سریانی حنینبناسحاق، چ تصویری دستنویس کتابخانۀ کاخ گلستان؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، 1374-1390 ق / 1955-1970 م؛ زمخشری، محمود، مقدمة الادب، به کوشش وتزنشتاین، لایپزیگ؛ سمعانی، احمد، روح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1368 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1387 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش فردیناند ووستنفلد، گوتینگن، 1849 م؛ همان، روایت فارسی، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ کرمینی، علی، تکملة الاصناف، به کوشش علی رواقی و زلیخا عظیمی، تهران، 1385 ش؛ نیز:
Anderson, Ch. V. and S. M. Deban, kBallistic Tongue Projection in Chameleons Maintains High Performance at Low Temperature», Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America (PNAS), Washington DC, 2010, vol. CVII, no. 12; id et al., «Scaling of the Ballistic Tongue Apparatus in Chameleons», Journal of Morphology, San Francisco etc., 2012, vol. CCLXXIII, no. 11; Aristotle, Historia Animalium, tr. A. L. Peck, Loeb Classical Library, Cambridge (Massachusetts) / London, 1965; id, Parts of Animals, tr. A. L. Peck, Loeb Classical Library, Cambridge (Massachusetts) / London, 1961; Badger, D., Lizards: A Natural History of Some Uncommon Creatures-Extraordinary Chameleons, Iguanas, Geckos and More, Saint Paul (Minnesota), 2006; Bartlett, P. P. et al., Reptiles, Amphibians and Invertebrates: An Identification and Care Guide, New York, 2001; Britannica, 2010; Carlton, F. C., «The Color Changes in the Skin of the So-Called Florida Chameleon, Anolis Carolinensis CUV», Proceedings of the American Academy of Arts and Sciences, Washington DC, 1903, vol. XXXIX, no. 10; De Groot, J. H. and J. L. van Leeuwen, «Evidence for an Elastic Projection Mechanism in the Chameleon Tongue», Proceedings: Biological Sciences, 2004, vol. CCLXXI, no. 1540; Grzimek’s Animal Life Encyclopedia, eds. J. B. Murphy and N. Schlager, Detroit etc., 2003; Herrel, A. et al., «Functional Implications of Supercontracting Muscle in the Chameleon Tongue Retractors», The Journal of Experimental Biology, Cambridge, 2001, vol. CCIV; Same, «Morphology and Histochemistry of the Hyolingual Apparatus in Chameleons», Journal of Morphology, San Francisco etc., 2001, vol. CCXLIX; Houston, J., «On the Structure and Mechanism of the Tongue of the Chameleon», The Transactions of the Royal Irish Academy, 1828, vol. XV; Liddell, H. G. and R. Scott, A Greek-English Lexicon, eds. H. S. Jones and R. McKenzie, Oxford, 1940; Lockwood, S., «The Florida Chameleon», The American Naturalist, Chicago, 1876, vol. X, no. 1; Magill’s Encyclopedia of Science: Animal Life, ed. C. W. Hoagstrom, Pasadena (California) / Hackensack (New Jersey), 2002; Oxford Latin Dictionary, Oxford, 1968; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, Loeb Classical Library, Cambridge (Massachusetts) / London, 1967; Shufeldt, R. W., «Observations on the Habits of the American Chameleon (Anolis principalis)», The American Naturalist, Chicago, 1883, vol. XVII, no. 9; Stuart-Fox, D. and A. Moussalli, «Selection for Social Signalling Drives The Evolution of Chameleon Colour Change», PLOS Biology, 2008, vol. VI, no. 1; Tolley, K. and M. Burger, Chameleons of Southern Africa, Cape Town, 2007; Van Leeuwen, J. L., «Why the Chameleon Has Spiral-Shaped Muscle Fibres in Its Tongue», Philosophical Transactions: Biological Sciences, 1997, vol. CCCLII, no. 1353.یونس کرامتی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید