صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / اصمعی /

فهرست مطالب

اصمعی


آخرین بروز رسانی : شنبه 1 مهر 1402 تاریخچه مقاله

اَصْمَعی، ابوسعید عبدالملك بن قُریب (ح 125-216 ق / 743-831 م)، راوی، ادیب و لغت‌شناس نام‌آور اوایل عصر عباسی. اصمعی (منسوب به نیای بزرگش اصمع) به سبب نسبتی كه با باهلیان (فرزندان مالك بن اعصر) داشت، به باهلی نیز شهرت یافت (نک‍ : بخاری، 3(1) / 428؛ ابن قتیبه، المعارف، 543؛ ابن حزم، 245). بدنامی این قبیله در جاهلیت باعث شد تا اصمعی خویشاوندی خود با آنان را انكار كند. با این حال از گزند هجوهای تلخ رقیبانش در امان نماند (نک‍ : ابن معتز، طبقات ... ، 274-275؛ ابن جراح، 30؛ شلقانی، 15-17). در شجره‌نامه‌ای كه نسب‌شناسان برای وی تدارك دیده‌اند، نام اجدادش را تا قیس عیلان رسانده‌اند (نک‍ : زبیدی، 183؛ سمعانی، 1 / 289؛ ابن‌عساكر، 10 / 476).
تاریخ ولادت اصمعی را به اختلاف میان سالهای 122 تا 125 ق نوشته‌اند (نک‍ : ابن‌قتیبه، همان، 544؛ ابن‌خلكان، 3 / 175)؛ اما دربارۀ زادگاه وی بیشتر منابع برآنند كه او در بصره به دنیا آمده، و در همانجا پرورش یافته است (ابن جراح، 31؛ سمعانی، 1 / 288؛ ذهبی، 20). بصره در آن روزگار از پر رونق‌ترین مراكز علم و ادب به شمار می‌رفت و مشهورترین دانشمندان عصر در آنجا گرد آمده بودند (نک‍ : پلا، 171-190). اصمعی از همان آغاز نوجوانی در مجالس درس اندیشمندان بزرگی چون خلیل بن احمد فراهیدی عروضیِ لغوی، ابوعمرو بن علای نحوی و خلف احمر راوی، شركت جست و شعر و لغت و نحو را به خوبی فرا گرفت (ابوطیب، 61؛ ابن انباری، 76؛ سمعانی، همانجا؛ ابن عساكر، 10 / 478؛ ابوحیان، 159). همچنین قرائت قرآن را نزد قراء معروفی چون نافع آموخت (سیرافی، 60؛ ابن عساكر، همانجا) و نزد محدثان برجسته‌ای چون سفیان ثوری و عبدالله بن عون به استماع حدیث پرداخت و به گفتۀ خود 30 هزار حدیث را تنها از سفیان ثوری شنید (نک‍ : زبیدی، 186-187؛ خطیب، 10 / 410). از دیگر استادان وی محمد بن ادریس شافعی، عیسی بن عمر و یونس بن حبیب را می‌توان نام برد (نک‍ : یاقوت، 17 / 299، 311، 20 / 66؛ سیوطی، بغیة ... ، 2 / 237). افزون‌بر اینان در مجالس بحث و مناظره‌ای كه در بازار مربد تشكیل می‌شد، نیز شركت می‌جست و هر آنچه در زمینه‌های مختلف به ویژه شعر و ادب و لغت از فصحای عرب می‌شنید، به خاطر می‌سپرد. یكی از صفات بارز اصمعی بهره‌مندی از حافظه‌ای نیرومند بود كه در پیمودن مدارج ترقی و كمال او را یاری فراوان كرد. چنانكه گفته‌اند وی بجز دیوانهای شاعران، 14 هزار، و به گفتۀ خود وی 16 هزار ارجوزه از حفظ داشته است (زبیدی، 188؛ خطیب، 10 / 411؛ سمعانی، 1 / 288- 289؛ شلقانی، 29؛ زبیدی، 188). بدین‌سان، اصمعی به مقام و منزلتی والا دست یافت و به زودی بر همگنانش پیشی جست و از سرآمدان عصر خود گردید (نک‍ : جاحظ، 2 / 192؛ سیرافی، 58؛ خطیب، 10 / 416؛ ابن خلكان، 3 / 170).
مقام علمی و دانش گستردۀ وی را حتى مخالفانش ستوده‌اند؛ چنانكه به گفتۀ ابن اعرابی (راوی شعر و ادب و از رقیبان اصمعی)، وی در مجلسی 200 بیت شعر برخوانده كه حتى یك بیت آن را كسی نشنیده بوده است (نک‍ : سیرافی، 60؛ ابن‌عساكر، 10 / 482).
اصمعی برای كمال بخشیدن به دانش و معلومات خود و گردآوری بیشتر اشعار و لغات و اخبار كهن، مدتی در میان بدویان زیست (نک‍ : دنبالۀ مقاله) و چون به بصره بازگشت، مجالس درسی در آنجا تشكیل داد. از مشهورترین كسانی كه از وی دانش آموخته‌اند، ابن سلام جمحی، ابوحاتم سجستانی، ابوالعیناء، ابوعمر جَرمی، ابوعبید قاسم بن سلام، ابوالفضل ریاشی و اسحاق موصلی را می‌توان نام برد كه همه از تابناك‌ترین چهره‌هـای سدۀ 3 ق به شمار می‌آیند (نک‍ : ابن سلام، 33، 200، جم‍ ؛ ابن قتیبه، المعارف، 544؛ سیرافی، 72؛ خطیب، 10 / 410؛ سمعانی، 1 / 289؛ ابن‌حجر، 6 / 416؛ نیز نک‍ : تمیمی، 12- 18). برخی مالك بن انس را نیز در زمرۀ شاگردان وی به شمار آورده‌اند (نک‍ : بخاری، 3(1) / 428؛ ابن عساكر، 10 / 478؛ قس: سمعانی، 1 / 288- 289).
به گزارش تنوخی ( الفرج ... ، 3 / 161-163)، اصمعی در بصره روزگار به سختی می‌گذراند، تا اینكه محمد بن سلیمان هاشمی (حك‍ 160-164 ق) امیر بصره وی را برای تعلیم و تربیت فرزندان خلیفه المهدی (حك‍ 158- 169 ق) به بغداد فرستاد. خلیفه او را بسیار نواخت و منزل و خدمتكارانی به او بخشید و 10 هزار درهم مقرری ماهانه برایش تعیین كرد. اما به گزارش دیگر منابع، اصمعی نخستین بار در روزگار خلافت هارون الرشید (حك‍ 170-193 ق) به بغداد رفت و با حمایت جعفر بن یحیى برمكی وزیر هارون الرشید به دربار خلیفه راه یافت (جهشیاری، 145؛ خطیب، همانجا؛ قس: نیكلسن، EI2; 345). در روایت دیگری آمده است كه ابوعبیده معمر بن مثنى و اصمعی به حضور هارون الرشید رسیدند، اما خلیفه، اصمعی را به‌سبب آداب‌دانی بیشتر بر ابوعبیده ترجیح داد و او را به ندیمی برگزید (سیرافی، 70؛ یغموری، 116؛ نیز نک‍ : تنوخی، همان، 3 / 302، روایت دیگری دربارۀ نخستین دیدارش با هارون الرشید).
به هر حال اصمعی در روزگار خلافت هارون الرشید در دربار عباسیان پایگاه والایی به دست آورد و رسماً به جرگۀ ندیمان خاص خلیفه پیوست و از پاداشهای گرانبهای او و بزرگان دربار به خصوص یحیی بن خالد برمكی و فرزندش جعفر و فضل بن ربیع بهرۀ فراوان برد (نک‍ : ابن‌جراح، 31؛ زبیدی، 187- 188؛ مسعودی، 3 / 343-344، 352، 370؛ خطیب، 10 / 413-414). هارون الرشید اصمعی را یكی از وفادارترین نزدیكان خود می‌دانست؛ چنانكه در برخی سفرها وی را همراه خود می‌برد و به روایتی پس از آنكه جعفر بن یحیى برمكی را كشت، در پی اصمعی فرستاد و او در واقع نخستین كسـی بـود كـه از این واقعه آگـاه شد (نک‍ : جهشیاری، 189؛ سیرافی، 65-66؛ زبیدی، 185-186). اصمعی با اینكه از پاداشهای برمكیان بسیار بهره‌مند شده بود و در مدح آنان قصاید بسیاری داشت، پس از زوال قدرت آنان زبان به هجو و ناسزاگویی ایشان گشود (نک‍ : جهشیاری، 160-161). در منابع كهن داستانهای بسیاری دربارۀ روابط نزدیك اصمعی و هارون الرشید نقل شده است كه در همۀ آنها شخصیت اصمعی در قالب ندیم بذله‌گوی خوش سخن نكته‌پردازی كه جز به میل خلیفه سخن نمی‌گوید، جلوه‌گر شده است (نک‍ : جهشیاری، 160، 250؛ مسعودی، 3 / 370).
گرچه از برخی روایات برمی‌آید كه اصمعی پس از هارون الرشید با مأمون و وزیرش حسن بن سهل نیز روابطی داشته است (نک‍ : تنوخی، همان، 3 / 166؛ آبی، 5 / 117)، اما ظاهراً در دربار خلیفۀ جدید مقام و منزلت والایی كسب نكرد و احتمالاً از آنجا كه به گفتۀ برخی، وی جبری مذهب و مخالف معتزلیان بوده (نک‍ : ابوحیان، 130؛ رافعی، 1 / 414)، نتوانسته است در دربار مأمون به خصوص در دوران اعتزال‌گرایی وی پایگاه مناسبی به دست آورد.
اصمعی را باید از پیشگامان گردآوری و تدوین اشعار و اخبار كهن به شمار آورد. از نیمۀ دوم سدۀ 2 ق راویان بزرگی چون اصمعی و ابوعبیده معمر بن مثنى و ابوعمرو شیبانی برای حفظ اشعار و اخبار و نوادر عرب از خطر تحریف و نابودی، درصدد نگارش و تدوین آنها برآمدند. در نتیجۀ این كار طی سده‌های 2 و 3 ق انبوهی از روایتهای پراكنده كه از دیرباز به طور شفاهی و سینه‌به‌سینه نقل می‌شد، گردآوری و تدوین گردید و مجموعه‌های عظیمی از شعر و لغت و اخبار گذشتگان به صورت مكتوب درآمد (نک‍ : بلاشر، 177-191). در میان پیشگامان این نهضت علمی، اصمعی از شهرت خاصی برخوردار است. وی همچون دیگر همگنانش به خوبی دریافته بود كه دیگر نمی‌توان برای نقل انبوهی عظیم از روایتهای شعر و ادب و تاریخ و اخبار كه در واقع ذخایر علمی و فرهنگی تازیان به شمار می‌رود، به حافظۀ راویان اعتماد كرد؛ از این رو، نوشتن و تدوین روایات شفاهی را وجهۀ همت خود ساخت و در این كار چندان اصرار داشت كه گویند به شاگردانش توصیه می‌كرد كه در هر حال به ثبت و ضبط شنیده‌های خود همت گمارند «گرچه با تیزی تیغ بر نازكی جگر خویش » (نک‍ : حصری، 1 / 402). اصمعی تنها به گردآوری و ثبت روایاتی كه در بصره و مربد از فصحای عرب می‌شنید، اكتفا نكرد و برای جمع‌آوری روایات بیشتر و نیز اطمینان از درستی آنچه شنیده بود، راه صحراهای حجاز را پیش گرفت و مدت زیـادی را نـزد بدویان گذراند (نک‍ : سیرافی، 66؛ تنوخی، المستجاد، 121؛ سمعانی، 1 / 288).
با نگاهی به الفهرست ابن ندیم (ص 61)، جایگاه اصمعی و تلاش وی برای گردآوری و تدوین روایات مختلف به خوبی روشن می‌شود. وی نزدیك به 30 دیوان از اشعار شاعران جاهلی و اسلامی همچون نابغۀ ذبیانی، لبید بن ربیعه، اعشى، عروة بن ورد و حطیئه را گردآوری كرد و نیز حدود 50 كتاب در زمینه‌های گوناگون همچون شعر و لغت و تاریخ و انساب به رشتۀ تحریر درآورد (همو، 177-180)، و این افزون‌بر روایتهای شفاهی بسیاری است كه به شاگردانش املا كرده است. در روزگار وی گویی به تدریج نوعی تخصص‌گرایی و تقسیم كار میان راویان به وجود آمد (نک‍ : بلاشر، 172)، چنانكه اصمعی از میان رشته‌های ادب، بیشتر به شعر و نحو و لغت علاقه نشان داد و ابوعبیده به امثال و اخبار و وقایع تاریخی پرداخت (نک‍ : سیرافی، 58؛ زبیدی، 171؛ سمعانی، 1 / 289). تلاش اصمعی در این زمینه راه را برای تألیف كتابهای جامعی در شعر و ادب و لغت و نحو هموار ساخت و تقریباً از سدۀ 3 ق به بعد هیچ كتابی در لغت و شعر و ادب نمی‌یابیم كه به روایات و آثار اصمعی استناد نكرده باشد.
اصمعی با اینكه احادیث بسیاری از محدثان معروفی چون سفیان ثوری شنیده بود، جز در مواردی اندك به روایت حدیث نپرداخت و حتى، به رغم آن دانش لغوی گسترده كه به گفتۀ سمعانی (همانجا) چون دریا بود، نه تنها خود از شرح و تفسیر واژگان قرآن طفره می‌رفت (ابن قتیبه، المعارف، 543؛ سیرافی، 60؛ خطیب، 10 / 418)، بلكه بر كسانی هم كه به این كار دست می‌زدند، خرده می‌گرفت (نک‍ : رافعی، 1 / 407). اعتماد محدثان و نویسندگان به روایات اصمعی اعتمادی مطلق است، چنانكه احمد بن حنبل و یحیی بن معین و دیگران او را ثقه دانسته، و روایاتش را تصدیق كرده‌اند (نک‍ : زبیدی، 192؛ خطیب، 10 / 418، 419؛ سمعانی، 1 / 290؛ ابن حجر، 6 / 417). تنها ابن‌اعرابی كه از مخالفان وی بوده، او را به دروغ‌پردازی متهم كرده، و مدعی است كه روایتهایی از اصمعی شنیده كه هزار بادیه‌نشین خلاف آن را گفته‌اند و نیز گفته است كه بادیه‌نشینان از روایتهای ساختگی اصمعی به تنگ آمده بوده‌اند (نک‍ : حمزه،61، 62؛ امین، 2 / 300، 301).
اصمعی از مشهورترین لغویان روزگار خود به شمار می‌رود. وی آثار لغوی بسیاری از خود بر جای گذاشته كه بسیاری از آنها رساله‌های لغوی تك موضوعی است و از میان كتابهای بسیار وی كه نام آنها در الفهرست (ابن ندیم، 61) آمده، حدود 35 كتاب به موضوعات لغوی اختصاص دارد، از قبیلِ الوحوش، الشاة، الابل، الخیل، النبات و الشجر، الاضداد، النوادر و الاشتقاق كه خوشبختانه بیشتر این آثار در دست است (نک‍ : بخش آثار در همین مقاله). همین لغت‌نامه‌های تك موضوعی كه مواد اصلی آن را اصمعی از زبان بادیه‌نشینان شنیده، دست مایۀ اصلی فرهنگ‌نویسان در سده‌های بعد قرار گرفت و لغت‌نویسانی همچون ابن درید از آنها به عنوان منابع اصلی خود بهرۀ فراوان بردند. اصمعی همچنین از نخستین كسانی است كه دربارۀ اشتقاق اسامی، دست به تألیف اثری مستقل زده است و كتاب اشتقاق الاسماء او كهن‌ترین كتابی است كه در این باره به دست ما رسیده است. به گفتۀ ابن درید (ص 4) در آن روزگار شعوبیان تازیان را متهم می‌كردند كه ایشان معنای بسیاری از نامهایی را كه بر خود می‌نهند، نمی‌دانند و برای این اسامی اصل و ریشۀ خاصی در عربی نمی‌توان یافت. از این رو گروهی از لغویان همچون اصمعی، اخفش (د 215 ق) و قطرب (د 206 ق) در پاسخ به این ادعای شعوبیان كتابهایی دربارۀ اشتقاقِ برخی نامها به ویژه نام اشخاص و قبایل به رشتۀ تحریر درآوردند (هارون، 28- 29). اهمیت كتاب اشتقاق الاسماء اصمعی بیشتر از بدین سبب است كه راه را برای تألیف كتابهایی كه در سده‌های بعد توسط دانشمندانی چون ابن درید، ابوعلی فارسی و ابن جنی در زمینۀ اشتقاق پدید آمد، هموار ساخت.
از دیگر تلاشهای اصمعی در زمینۀ لغت، گردآوری واژه‌های مترادف و هم معنی بود؛ چه، در آن روزگار گویی حفظ داشتن مترادفات، نوعی تشخص به شمار می‌آمد. مثلاً اصمعی خود در روایتی بر خویش بالیده است كه برای واژۀ سنگ 70 نام می‌شناسد (نک‍ : سیوطی، المزهر ... ، 1 / 325؛ عبدالتواب، 351-352). وی كتاب ما اختلفت الفاظه و اتفقت معانیه را به این موضوع اختصاص داد كه از كهن‌ترین كتابها دراین زمینه به شمار می‌رود.
اصمعی را از نحویان بزرگ نیز شمرده، و در طبقۀ ابوعبیده و ابوزید انصاری نهاده‌اند (نک‍ : سیرافی، 51، 52؛ ابن‌انباری، 75)، اما ظاهراً وی در این زمینه تألیفی نداشته، زیرا در میان آثارش اثری نحوی به چشم نمی‌خورد.
اصمعی را در شمار ناقدان شعر نیز نهاده‌اند (نک‍ : عباس، 49-50). اما آنچه از او می‌شناسیم، از حدِ «هو اشعرمن ... » و «هذا اغزل بیت ... » و یا «اهجى بیت ... » در نمی‌گذرد. با اینهمه، همین عبارات مایه‌های نخستین نقد شعر به شمار می‌رود و از نظر تاریخ نقد حائز اهمیت است (برای آراء و نظریات وی در این باره، نک‍ : ابوزید، 58؛ قدامه، 170-171؛ ثعلب، 1 / 296؛ آمدی، 272؛ مرزبانی، 106، 119-120؛ نیز نک‍ : عباس، همانجا). اصمعی همچون عموم راویان سدۀ 3 ق شعر را تنها بر حسب قدمت و یا تأخر گویندۀ آن نیك یا بد می‌شمرد؛ از این رو، به شعر قدیم عنایتی خاص داشت و آن را بر شعر نوخاستگان ترجیح می‌داد؛ چنانكه دربارۀ بشار گفته است: «اگر شاعری متأخر نبود، هر آینه وی را بر بسیاری از دیگر شاعران برتر می‌نهادم » (نک‍ : ابوالفرج، 3 / 143؛ عفیفی، 11). ابن قتیبه كه سخت با این شیوه مخالف بود، هنگام خرده‌گیری به كهنه‌گرایان، گویی به خصوص اصمعی را مدنظر داشته است (نک‍ : الشعر ... ، 1 / 10). با همۀ این احوال، اصمعی از روایت شعر شاعران سده های 1 و 2 ق همچون كمیت و جریر ابایی نداشته است (نک‍ : ابن ندیم، 179).
جاحظ، اصمعی را مانوی دانسته است (نک‍ : خطیب، 10 / 418؛ یاقوت، 16 / 89) و برخی نیز چنانكه گذشت، وی را جبری مذهب و از مخالفان معتزله شمرده‌اند. ابوقلابه حبیش بن عبدالرحمان شاعر هم‌روزگارش نیز در ابیاتی به كینه‌توزی و دشمنی وی با شیعیان اشاره دارد (نک‍ : جندی، 2 / 487). از سوی دیگر وی با متهمان به شعوبیت، چون ابونواس، اسحاق موصلی و ابوعبیده (ه‍ م م) مخالفت می‌ورزید؛ و این امر و نیز تألیف كتاب اشتقاق الاسماء بیانگر گرایشهای ضد شعوبی اوست (قس: صایغ، 30).
اصمعی با برخی از راویان هم‌روزگارش همچون ابوعبیده، ابوعمرو شیبانی، مفضل ضبی و نیز نحویانی چون سیبویه و كسایی مناظراتی داشته كه گاه با نوعی درشتی و رقابت همراه می‌شده است؛ اما وی ظاهراً با ابوعمرو شیبانی روابطی دوستانه‌تر داشته، و در منابع كهن روایات و داستانهایی دربارۀ مجالس آن دو نقل شده است (نک‍ : زجاجی، 18- 19؛ زبیدی، 185؛ ابن شجری، 1 / 37؛ابن انباری، 63، 68، 83).
اصمعی در بصره، و به روایتی در مرو وفات یافت. تاریخ مرگ وی را به اختلاف میان سالهای 210 تا 217 ق نوشته‌اند، اما بیشتر منابع 216 ق را ترجیح داده‌اند (خلیفه، 2 / 778؛ سیرافی، 67؛ زبیدی، 192؛ خطیب، 10 / 419؛ سمعانی، 1 / 290). ابوالعتاهیه (ص 340) و حسن بن مالك شامی در رثای وی ابیاتی سروده‌اند (نک‍ : جندی، همانجا).

 

آثار چاپی


1. الابل،

رساله‌ای است لغوی كه مؤلف در آن با استشهاد به اشعار جاهلی و اسلامی به ذكر نامهای مختلف انواع شتر پرداخته، و نیز واژگانی را كه دربارۀ اعضای بدن و اقسام رنگها و انواع بیماریهای شتران و برخی عادات و صفات آنها به كار رفته، توضیح داده است. این كتاب با دو روایت مختلف از ابوحاتم سجستانی و عبدالرحمان بن عبدالله برادرزادۀ اصمعی به دست ما رسیده، و آوگوست هافنر آن را ضمن كتاب الكنز اللغوی در لایپزیگ (1903 م) منتشر ساخته است.


2. اشتقاق الاسماء.

مؤلف در این كتاب به چگونگی اشتقاق برخی اسامی خاص از جمله نام قبایل و عشایر عرب و اماكن پرداخته، و اصل و ریشۀ آنها را با استشهاد به ابیات شعری و بدون هیچ‌گونه نظم و ترتیبی خاص مورد بررسی قرار داده است. این كتاب یك بار به كوشش سلیم نعیمی در بغداد (1968 م) و بار دیگر به كوشش رمضان عبدالتواب و صلاح‌الدین هادی در قاهره (1400 ق / 1980 م) به چاپ رسیده است.


3. اصمعیات.

این كتاب همچون مفضلیات اثر مفضل ضبی برگزیده‌ای است از قطعات شعری و قصاید برخی شاعران جاهلی و اسلامی از قبیل امرؤالقیس، طرفة بن عبد، اسماء بن خارجه، اعشى، سموأل و تَأَبَّطَ شرّاً؛ بسیاری از این قصاید عیناً در مفضلیات نیز آمده است. این اثر نخستین بار به كوشش ویلیام آلوارت در لایپزیگ (1902 م) منتشر شده است و بار دیگر احمد محمد شاكر و عبدالسلام محمد هارون آن را در قاهره (1955 م) به چاپ رسانده‌اند.


4. الاضداد،

كتابی است در شرح كلماتی كه بر دو (یا حتى چند) معنی متضاد دلالت دارند و به كوشش آوگوست هافنر ضمن كتاب ثلاثة كتب فی الاضداد در بیروت (1912 م) به چاپ رسیده، و در 1980 م نیز در همانجا تجدید چاپ شده است. در انتساب این كتاب به اصمعی جای تردید است؛ زیرا اولاً با كتاب الاضداد ابن سكیت تفاوت چندانی ندارد و ثانیاً در آن روایاتی از قول لغویانی همچون ابوعبید قاسم بن سلام نقل شده كه متأخرتر از اصمعی بوده‌اند و از همه مهم‌تر اینكه اصمعی در آثار خود از استشهاد به آیات قرآن و احادیث نبوی سخت پرهیز می‌كرده، حال آنكه در این كتاب شواهد بسیاری از قرآن كریم و احادیث نبوی نقل شده است. از این رو می‌توان گفت كه این كتاب روایت دومی از كتاب الاضداد ابن سكیت است و الاضداد اصمعی ظاهراً از میان رفته است (نک‍ : شلقانی، 127- 128؛ عبدالتواب، 273-274).


5. تاریخ العرب قبل الاسلام،

یا تاریخ ملوك العرب الأولیة من بنی هود و غیرهم. مؤلف در این كتاب اخبار و انساب پادشاهان كهن عرب و

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: