صفحه اصلی / مقالات / اصانلو /

فهرست مطالب

اصانلو


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 12 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

اُصانْلو، یا اُصالو، نام گروهی ایلی ـ عشایری از اقوام ترك زبان ایران. نام این گروه عشایری در متنهای تاریخی به صورتهای گوناگون اوسالو (اسكندربیك، 2 / 1085)، اوصالو (افشار، 11)، اسانلو، آسانلو (ظل السلطان، 43، 63) و اوصانلو (اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، 3 / 379؛ حكیم الممالك، 30) نیز آمده است. احتمالاً نام این گروه عشایر ترك در گذر زمان و كثرت استعمال از صورت اسا ـ لو، یا اصا ـ لو به صورت اسان ـ لو، یا اصان ـ لو (با افزودن «ن» میانجی پیش از پسوند نسبت «لو»، قس: ه‍ د، اینالو، قوم) درآمده، و اكنون به صورت اصانلو شهرت عام یافته است.

خاستگاه قومی

از خاستگاه قومی اصالو یا اصانلو و زمان آمدن این گروه عشایر ترك به ایران اطلاعی در دست نیست. در گزارشی مربوط به افشارهای حاكم اورمیه به یكی از ملتزمان امیر تیمور گوركان به نام گرگین بیك اوصالو اشاره شده است كه امیر تیمور این سركردۀ افشار اوصالو را برای سركوب كردها و عشایر شورشی اورمی، در 802 ق به حكومت اورمیه گماشت (افشار، همانجا). پس از او دو فرزندش، الامه سلطان اوصالو و یادگار سلطان اوصالو، یكی پس از دیگری حكومت اورمیه را در دست گرفتند (همو، 12-13). گرگین بیك را از طایفۀ اصانلوی وابسته به افشار، و آنها را «افشار اصالو» دانسته‌اند (نیكیتین، 71؛ نیز نك‍ : ایرانیكا، I / 583).
اسكندربیك منشی در ذكر ارباب مناصب و امرای اویماقات قزلباش در دورۀ صفوی، یكی از 3 تن سران ایل افشار را شخصی به نام «امامقلی سلطان اوسالو حاكم گاورود»، نام می‌برد (همانجا). از این دو روایت چنین بر می‌آید كه اصانلوها قبلاً به احتمال، از اقوام تركِ پیوسته به ایل افشار (ه‍ م) بوده، و از سدۀ 7 ق در ایران به سر می‌برده‌اند. بعدها، اصانلوها با مهاجرت به حوزه‌های جغرافیایی ـ فرهنگی مختلف ایران و همسایگی و همزیستی با گروههای قومی و زبانی دیگر، مانند لر و كرد و فارس و مازندرانی، و گشودن باب پیوندهای زناشویی با اعضای گروههای غیر خودی، بسیاری از ویژگیهای قومی، فرهنگی و زبانی خود را از دست دادند و ویژگیهای فرهنگی و زبانی قومهای دیگر را گرفتند.

پراكندگی جغرافیایی

حوزۀ جغرافیایی و قلمرو زیست ــ كوچی عشایر اصانلو، به سبب پراكندگی طایفه‌ها و تیره‌های آن، دقیقاً مشخص نیست. بنابر اسناد تاریخی، از جمله تاریخ افشار (افشار، همانجا)، گروهی از اصانلوها به هنگام حكومت خاندان گرگین بیك احتمالاً در آذربایجان می‌زیستند و وابسته به افشارها بوده‌اند؛ گروه بزرگی از اصانلوها هم هنگامی كه امامقلی سلطان از ایل اوسالو، حكومت گاورود كردستان را در دست داشت، همراه طایفۀ ارشلوی افشار، در 995 ق / 1587 م، اواخر سلطنت خدابنده، در اطراف اصفهان اقامت داشتند (سومر، 228). شاخه‌ای از افشار اوسالو هم در نزدیك قزوین (همو، 174) و پیرامون زنجان می‌زیستند. این شاخه از اصانلو، ظاهراً همانهایی هستند كه آقا محمدخان قاجار آنها را به خوار (گرمسار كنونی) كوچاند (افضل الملك، 139) و خانوارهایی از آنها را نیز از خوار به مازندران فرستاد ( سفرنامه ... ، 97؛ نیز نك‍ : ملكونف، 100؛ رابینو، 37). دسته‌ای از اصانلوها با مهاجران بلوچ و كرد و افغان در یكی از 4 محلۀ شهر ساری كه ظاهراً بعدها به محلۀ اصانلو معروف شد، نشیمن گزیدند ( سفرنامه، 96؛ ملكونف، همانجا) و دسته‌ای از آنها در دهات اطراف ساری جای گرفتند و بعد هم به جاهای دیگر رفتند (رابینو، همانجا).
ملكونف در سالهای 1275-1277 ق / 1858-1860 م به اقامت چند خانوار اصانلو، حدود 100 تن در سخت سر (رامسر كنونی) اشاره می‌كند (ص 143). حدود 50 سال بعد، رابینو نشانی از آنها در این شهر نمی‌بیند (ص 46). طایفه‌ای از عشایر اصانلو در سالهای 1313-1314 ش در فارس به سر می‌بردند و به طایفۀ عملۀ ایل قشقایی (ه‍ م) پیوسته بودند و با آنها كوچ می‌كردند (فیلد، 264). سندی كه این خبر را تأیید كند، به دست نیامد. در نمودار مركز آمار از سازمان اجتماعی ایل قشقایی، نامی از اصانلو در فهرست تیره‌های وابسته به طایفۀ عمله و طایفه‌های دیگر قشقایی نیامده است (نك‍ : سرشماری، نتایج، 17). ممكن است این دسته اصانلوها به جاهای دیگر از جمله گرمسار تهران كوچ كرده، یا به تدریج جذب تیره‌ها و طایفه‌های دیگر قشقایی شده باشند.
در كوچاندن و جابه‌جا كردن و یا تبعید عشایر به تهران و نواحی پیرامون آن، حكومت قاجار دو قصد مهم داشت: یكی تثبیت موقعیت ایلات مطیع در حوالی پایتخت، و دیگر تحت نظارت داشتن طایفه‌ها و تیره‌های سركش ایلی ـ عشایری (هوركاد، 131). مثلاً كوچاندن این گروه عشایری به مازندران (فیلد، 200-201) برای مقابله با تجاوزهای تركمنها بوده است.

جمعیت

اصانلوها یكی از گروههای عشایری مهاجر به خوار در دورۀ قاجار بودند. خوار را «بلوكی حارّ باآبی خوشگوار و سرزمینی حاصل‌خیز» وصف كرده‌اند كه در آن ترك و تاجیك و لر با هم می‌زیستند (شیروانی، 229-230). شمار جمعیت اصانلوهای خوار را در منابع تاریخی به اختلاف از 500 (اعتماد السلطنه، مطلع الشمس، 3 / 379)، 600 ( سفرنامه، 9) تا 000‘1 (شیل، 397) و 200‘1 خانوار (كیهان، 2 / 111) كه در چادر و خانۀ گلین زندگی می‌كرده‌اند، نوشته‌اند. اختلاف ارقام در آمارها و تخمینی بودن آنها نمی‌تواند شمار جمعیت این گروه عشایر ترك كوچنده و یكجانشین را به درستی نشان دهد. در سرشماری تیرماه 1366 ش، شمار عشایر كوچندۀ اصانلو در بخش مركزی شهرستان گرمسار (قشلاق ) 25 خانوار، و مجموعاً 143 تن آمده است ( سرشماری، جمعیت، 47). ییلاق این عشایر در بخش فیروزكوه و بخش مركزی شهرستان دماوند است (نك‍ : همان، 25).
شمار اصانلوهای كوچانده به مازندران، در زمان آقا محمدخان 150 خانوار ( سفرنامه، 97)، و در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه 50 خانوار بوده است (شیل، 396).

سازمان ایل

ساختار اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی سازمان ایلی ـ عشایری اصانلو و چگونگی گروه‌بندی و شمار و نام طایفه‌ها یا تیره‌های آن دقیقاً روشن نیست. در نمودار مجموعۀ اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران (مهر 1361 ش)، طایفۀ اصانلوی استان تهران به 10 تیره به نامهای قباقلو، قزللر، كنشلو، جوزكلو، چاپشلو، یوردخانی، ترامش لو، جمورابلو، خالقلو و میرآخورلو تقسیم شده است (ص 41). این سند دربارۀ منبع كتبی یا شفاهی این نمودار و چگونگی به دست آوردن تیره‌های این طایفه توضیح و اطلاعی نمی‌دهد.

كوچ

آگاهیهای ما دربارۀ چگونگی كوچ و كوچ راههای عشایر اصانلو، و اردوگاههای زمستانی و تابستانی آنها بسیار اندك است. برخی از منابع تاریخی قدیم، دهات خوار را قشلاق اصانلوها، و دماوند و لار (حكیم الممالك، 35) و مراتع دهات و بلندیهای فیروزكوه را ییلاق آنها یاد كرده‌اند (افضل‌الملك، 139).
بنابر یك پژوهش میدانی در اوایل انقلاب اسلامی، دشتهای گسترده در كوهپایه‌های جنوبی البرز زمستانگاه اصانلوهای كوچنده، و دامنۀ شمالی كوههای سه پایه و قره قاچ البرز و فلات مرتفع فیروزكوه، تابستانگاه آنها بوده است. اصانلوها همراه عشایر كوچندۀ علیكای (یا الیكای) به ییلاق می‌رفتند و اردو می‌زدند و گله‌های خود را در مراتع آن می‌چراندند؛ هنگامی كه به خانه‌های قشلاقی باز می‌گشتند و در مزارع به كار می‌پرداختند، گله‌هایشان را در حاشیۀ كویر می‌چراندند. از مراتع جبهۀ مقابل البرز هم كه از روستاییان درۀ میانی حبله رود اجاره می‌كردند، برای چرای دامهایشان بهره می‌بردند (هوركاد، 140-141).
امروزه از شمار كوچندگان اصانلو ــ كه زمانی از عشایر كوچندۀ پرجمعیت منطقه به شمار می‌رفتند ــ به میزان بسیاری كاسته شده است. قشلاق این گروه دهستان یاتری و حومۀ بخش مركزی شهرستان گرمسار، و ییلاقشان دهستان حومه و ابر شیوۀ بخش مركزی فیروزكوه است ( سرشماری، جمعیت، همانجا). از این آمار، می‌توان دریافت كه شمار زیادی از اصانلوها، كوچندگی و اقتصاد شبانی را رها كرده، و ده‌نشین شده‌اند و به اقتصاد زراعی یا بازار كار شهرها روی آورده‌اند.

شیوۀ معیشت

اصانلوهای خوار قبلاً از راه شترداری و گوسفند چرانی و بافت گلیم، قالی، پلاس، مَفْرَش و خورجین زندگی می‌گذراندند ( سفرنامه، 9). بعداً گلیم و قالی‌بافی را رها كردند (هوركاد، 144) و اغلب به كشت و ورز و دامداری پرداختند. عشایر كوچندۀ دامدار، در آغاز سال در كشتزارهای خود در زمینهای گرمسار غلات و پنبه می‌كاشتند، و با گرم شدن هوا خانه‌های قشلاقی خود را رها می‌كردند و با گله‌هایشان به كوههای دماوند می‌رفتند. در فاصلۀ میان كوچ به ییلاق و بازگشت به قشلاق، پنبه و غلات به ثمر می‌رسید و در پاییز برداشت آنها را شروع می‌كردند (گابریل، 29-30).
تا چندی پیش، اصانلوهای كوچنده در قشلاق و ییلاق با بومیان روستایی منطقه ارتباط نزدیك و داد و ستدهای اقتصادی داشتند. در قشلاق، رابطۀ عشایر اصانلو با حبله رودیها بود و دامهای روستاییان دهات درۀ حبله رود را طبق قرار مدارهای محلی در گله‌های خود نگه می‌داشتند و به چرای تابستانه می‌بردند و می‌پروراندند (هوركاد، 143). در ییلاق، ارتباطشان بیشتر با بومیان فیروزكوه، به خصوص سوادكوهیها بود (افضل الملك، 31). دامداران عشایری تا پیش از انقلاب با «شركت سهامی زراعی گرمسار» نیز ارتباط داشتند، و به سبب شیوۀ زندگی كوچندگی و آشنایی با فن دامداری سنتی و بهره‌برداری از مراتع بلندیهای البرز و دشتهای كویری، دامهای شركت را با گله‌های خود به چرا می‌بردند (هوركاد، 144).
به طور كلی، سطح زندگی و معیشت اصانلوهای كوچندۀ گرمسار تا آغاز انقلاب اسلامی، در مقایسه با مردم شهرها به خصوص مردم تهران، بسیار پایین و سخت بوده است. اصانلوها تا چندی پیش نتوانسته بودند از شیوۀ دامداری سنتی به شیوۀ دامداری نوین گذر كنند و زندگی خود را با مقتضیات روز سازگار نمایند (همانجا).

سرپرستی

در دورۀ قاجار،حكومتها ایلخانی و صاحب جمعی ایلات و عشایر هر منطقه را به یكی از رجال و وابستگان دربار می‌سپردند. صاحب جمعی عشایر برای ایلخانان جدا از آوردن شوكت و قدرت، درآمدزا هم بود. ایلخان و صاحب جمع هر ایل و عشیره چند وظیفه داشت: یكی گرفتن مالیات سرانه از سرشمار دامهای هر خانواده كه بخشی از آن را به حكومت می‌پرداخت و بخشی دیگر را خود برمی‌داشت. دیگر تعیین شمار سوارانی بود كه هر تیره و طایفه می‌بایست برای خدمت به حكومت به دیوان بدهد (مستوفی، 3 / 508).
پادشاهان و شاهزادگان قاجار از سواران عشایری برای حفاظت خود و اردوكشیها و سركوب دشمنان خود استفاده می‌كردند (لمتون، 137). مثلاً در اوایل دورۀ ناصرالدین شاه، اصانلوها 250 سوار به دیوان داده بودند ( سفرنامه، همانجا). همچنین به هنگام سفر شاهزاده مسعود میرزا ظل‌السلطان به شبه جزیرۀ میان كاله (آبسكون، آشوراده ) در مازندران «300 سوار اسانلو» در جمع اردو، او را همراهی می‌كردند (ظل‌السلطان، 63). به هنگام شكار در نواحی رودخانۀ قراآغاچ فارس نیز سوارانی از اسانلوهای خوار در التزام او بودند (همو، 224).
به گزارش محرمانۀ وزارت امور خارجۀ انگلیس، همزمان با انقلاب مشروطۀ ایران، حكومت وقت قشونی از 100 سوار اصانلو، همراه چند صد سوار بختیاری و 50 نفر قزاق، برای تعقیب شاهزاده سالارالدوله ترتیب داده بود ( كتاب آبی، 8 / 2006).
در متون مربوط به دورۀ قاجار، به نام برخی از ایلخانان و صاحب جمعهای ایلی اشاره كرده‌اند. در دورۀ ناصرالدین شاه، امین‌السلطان (ناصرالدین شاه، 217؛ اعتمادالسلطنه، المآثر ... ، 1 / 372)، و پس از او محمد قاسم خان وكیل‌السلطنه، برادر امین السلطان (بامداد، 5 / 91، 256؛ نیز نك‍ : اعتمادالسلطنه، همان، 1 / 396) ایلخانی و ابواب جمعی عشایر ترك و لر و عرب اطراف تهران، از جمله عشایر اصانلوی خوار را بر عهده داشتند. مظفرالدین شاه صاحب جمعی این دسته از ایلات را به خان خان بصیرالسلطنه، از مقربان و پیشخدمتان خود سپرد (بامداد، 5 / 91)، و بعد هم شخصی به نام ولی خان (افضل‌الملك، 32) ایلخانی آنها را بر عهده گرفت.
از سرپرستان و سركرده‌های ایلیاتی اصانلو آگاهیهای جامعی در دست نداریم. گه گاه به برخی از سركردگان ایل و سواران ایلی اصانلو اشاراتی كرده‌اند. مثلاً جلیل خان یكی از قدیم‌ترین سركرده‌های اصانلو بوده است كه در نخستین سفر ناصرالدین شاه به خراسان، در محرم 1283 از او نام برده، و نوشته‌اند: «جلیل خان سركردۀ اصانلو با سوارۀ ابواب جمعی خود و محمد جعفر بیك نایب خوار و كدخدایان و ریش سفیدان این بلوك»، در ابتدای جلگۀ خوار به استقبال شاه آمدند (حكیم الممالك، 30؛ نیز نك‍ : سفرنامه، همانجا). در سفر دوم شاه به خراسان در 1300 ق، سیف‌الله خان سركردۀ اصانلوهای خوار بوده كه به استقبال می‌آید (ناصرالدین شاه، همانجا).
سیف الله خان یك دسته سوار مركب از 200 صاحب منصب و سوارۀ اصانلو در اختیار داشت. این گروه در دسته‌های سوارۀ دیوانی حضور داشتند (اعتمادالسلطنه، همانجا). زمانی كه ولی خان، ایلخانی اصانلو را بر عهده داشت، رشیدالسلطنه طایفۀ اصانلو را سرپرستی می‌كرد و از داعیان و هواخواهان محمدعلی شاه بود (افضل الملك، 95).
با پراكنده شدن بخش بزرگی از عشایر اصانلو، و ده نشین و زراعت پیشه شدن بخشی دیگر، ساختار نظام سنتی ایلی ـ عشایری اصانلو به تدریج سست شد و درهم ریخت و سلسله مراتب ایلی كم و بیش از میان رفت. بنابر تحقیق میدانی هوركاد، در چند دهۀ گذشته، جامعۀ شبانی اصانلو و سازمان اقتصادی آن بسیار ساده شده است و در هر ده نیرومندترین مردان آن، كوچ عشایر را سر و سامان می‌دهند و زندگی عشایر كوچنده را در ایل راه و اردوگاه می‌گردانند (ص 137).

مآخذ

اسكندربیك منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ همو، مطلع الشمس، به كوشش محمد پیمان، تهران، 1362 ش؛ افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ افشار، به كوشش محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، تبریز، 1346 ش؛ افضل الملك، غلامحسین، سفر مازندران و وقایع مشروطه (ركن الاسفار)، به كوشش حسین صمدی، قائم شهر، 1373 ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1350 ش؛ حكیم الممالك، علینقی، روزنامۀ سفر خراسان، تهران، 1356 ش؛ رابینو، ه‍‌ . ل. ، سفرنامۀ مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1343 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر كوچنده (1366 ش)، جمعیت عشایری دهستانها، كل كشور، مركز آمار ایران، تهران، 1368 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر كوچنده (1366 ش)، نتایج تفصیلی، ایل قشقایی، مركز آمار ایران، تهران، 1368 ش؛ سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان ... ، به كوشش مسعود گلزاری، تهران، 1355 ش؛ سومر، فاروق، نقش تركان آناطولی در تشكیل و توسعۀ دولت صفوی، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، 1371 ش؛ شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، تهران، 1315 ق؛ ظل السلطان، مسعودمیرزا، تاریخ مسعودی، تهران، 1362 ش؛ فیلد، هنری، مردم‌شناسی ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1343 ش؛ كتاب آبی، به كوشش احمد بشیری، تهران، 1369 ش؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311 ش؛ گابریل، آلفونس، عبور از صحاری ایران، ترجمۀ فرامرز نجدسمیعی، مشهد، 1371 ش؛ مجموعۀ اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران، مركز عشایری ایران، تهران، 1361 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ ملكونف، سفرنامه ... (1858 و 1860 م)، ترجمۀ مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش؛ ناصرالدین شاه، سفرنامۀ خراسان، تهران، 1354 ش؛ هوركاد، برنار، «كوچ و اقتصاد شبانی در دامنه‌های جنوبی البرز»، ایلات و عشایر، تهران، 1362 ش؛ نیز:

Iranica; Lambton, A. K. S., Landlord and Peasant in Persia, London, 1953; Nikitin, B., «Les Afšārs à Urumiyeh», JA, 1929, vol. CCXIV; Sheil, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, New York, 1973
علی بلوكباشی

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: