صفحه اصلی / مقالات / آشورنصیرپال /

فهرست مطالب

آشورنصیرپال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 15 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

آشورنصیرپال \āšūr-nasīrpāl\، یا آسورنصیرپال، نام دو تن از پادشاهان آشور:

آشورنصیرپال اول

پسر شَمشی ـ اَدَد چهارم و نوۀ تیگلَت ـ پیلِسَر اول. گویا این شاه میان سالهای 1049- 1030 یا به قولی، 1038-1020 ق‌م حکومت می‌کرده است (نک‍ : وایسباخ، 214؛ اُمستد، 72؛ اسمیث، 2). از آشورنصیرپال اول تنها یک قطعه کتیبۀ سه‌خطی بر جای مانده است. به‌جز آن، دو رونبشت از متن دو شکوائیۀ او به درگاه عشتر از کتابخانۀ آشوربانیپال به دست آمده است (نک‍ : امستد، 72-74). در آغاز یکی از متنها، که گویا تکیه بر افسانه‌ای اساطیری دارد، آمده است که آشورنصیرپال در سرزمینی کوهستانی رشد کرد و آن‌گاه از سوی ایشتر به فرمانروایی آدمیان منصوب شد. اما ادامۀ متن می‌تواند مبیِّن واقعیتی تاریخی باشد. در اینجا آشورنصیرپال شکوه می‌کند که چرا ایشتر بیماری سخت او را معالجه نمی‌کند؛ او که تندیسهای سوخته را نوسازی کرده، معبدهای ویران را آباد ساخته، تصاویر فروافتادۀ خدایان را دوباره بر سر جایشان نشانده، و برای ایشتر اورنگی باشکوه در معبد خاص اِمَشمَش در نینوا فراهم آورده است (همو، 73). ظاهراً منظور آشورنصیرپال از آبادکردن معبدها بازسازی ویرانیهایی است که در دوران ضعف دولت آشور پس‌از تیگلت ـ پیلسر اول، همسایگان انتقام‌جو در سرزمین آشور به بار آورده بودند. اینکه تا چه میزان آشورنصیرپال موفق به برقرارساختن نظم و ثبات شده است، معلوم نیست (وایسباخ، همانجا؛ نیز نک‍ : اسمیث، 2-3). 

آشورنصیرپال دوم

پسر توکولتی ـ نینورتَ‌یِ دوم، یکی از بزرگ‌ترین و بی‌رحم‌ترین شاهان آشور، که ظاهراً از 884 تا 859 ق‌م فرمان رانده است (همو، 12). او آغازگر عصر طلایی دیگری برای آشور بود. همۀ آنچه دربارۀ فرمانروایی آشورنصیرپال می‌دانیم، از سنگ‌نبشته‌های خود او ست. این نبشته‌ها، که بر الواح سنگی بزرگی نقر شده‌اند، گزارشهای 10 جنگ او در 18 سال به شمار می‌آیند. اشارۀ مکرّر بـه مرزهای جدید در این گزارشها روحیۀ توسعه‌طلبانۀ آشورنصیرپال را می‌نمایاند. او با به‌دست‌گرفتن قدرت، بی‌درنگ، برای تاراج به شمال بین‌النهرین تاخت و از تمام فرمانروایان محلی تا دامنۀ جنوبی کوههای تـوروس خراج گرفت (بـرای تفصیل، نک‍ : لاکنبیل، ج I، بندهای 436-552)؛ سپس شورشهای کوه‌نشینان کشیری (طور عبدین)، حوالی سلیمانیۀ امـروزی، را فرونشاند (نک‍ : اسمیث، 13). دیگر لشکرکشی بزرگ او حمله به سرزمین آرامی بیت ـ ادینی در آن‌سوی نهرهای خابور و بلیخ، در پیچ بزرگ فرات بود (همو، 15). توجه او به غرب برای دستیابی به مدیترانه کاری فراموش‌نشدنی بود (وایسباخ، 217-218). خود او، در گزارش این لشکرکشی که از کرکمیش تا دشت انطاکیۀ امروزی و آن‌سوی رود اُرُنتس و در امتداد جبل لبنان به‌سوی دریای بزرگ گسترده بود، می‌نویسد که سلاح خود را در دریای ژرف [مدیترانه] شسته، برای خدایان گوسفند قربانی کرده، خراج سواحل دریا را از مردم صور، صیدا، بیبلُس، محلانه، مائیزا، کائیزا، آمورو و ارواد، که جزیره‌ای [بندری] در دریا ست، گرفته است. این خراج دربرگیرندۀ طلا، نقره، مس، ظروف مسی، جامه‌های کتانی الوان، الاغهای بزرگ و کوچک، صندوقچه‌هایی از چوب آبنوس و دندان نهنگ دریایی بوده است. در پایان گزارش چنین آمده است که آنان پاهایش را بوسیده‌اند (نک‍ : رو، 279؛ اسمیث، 16). 
آشورنصیرپال را می‌توان، با تکیه بر نوشته‌های خود او، سرآمد همۀ جباران عصر باستان خواند. غنایم سفرهای جنگی او صرف ساختن کاخهای پرهزینه می‌شد. او با شیفتگی بسیار گزارش سفاکیهای خود را زینت‌بخش دیوارهای این کاخها می‌کرد. وقتی که شهری به تصرف درمی‌آمد، برجی بر یک بلندی ساخته می‌شد که پوششی از پوست فرماندهان شورشی داشت. سپس آشورنصیرپال برخی از اسیران را به درون برج می‌انداخت و ورودی برج را با دیواری می‌بست. برخی دیگر را بالای برج به سیخ می‌‌کشید و گروهی را با میخهای چوبی به پیرامون برج می‌آویخت. ‌افزون‌‌بر این افسران شورشی را قطعه‌قطعه می‌کرد. گوش، بینی و انگشتان شکست‌خوردگان را می‌برید، چشمانشان را کور می‌کرد، از انباشتۀ زندگان و مردگان مناره می‌ساخت، و سرهای شورشیان را از درختان پیرامون شهر می‌آویخت. جوانان و دوشیزگان را در آتش می‌سوزاند، و برخی از زندگان را در دیوار کاخ می‌گذاشت و سرانجام بقیه را در صحرا هلاک می‌کرد (نک‍ : وایسباخ، 219؛ رو، 280-281). اشارۀ آشورنصیرپال به استفاده از چوب سدر و سرو در ساختن کاخ نشان می‌دهد که او این چوبها را از لبنان و فلسطین به ساحل دجله آورده بود. 
سیاهه‌ای که آشورنصیرپال از غنایم یکی از جنگهای خود، ظاهراً در فلسطین، می‌دهد گویای اوضاع اقتصادی زمان فرمانروایی وی در منطقه است: 40 ارابه با اسب و سازوبرگ، 460 رأس اسب رام، 2 تالان نقره و 2 تالان طلا، 100 تالان سرب، 100 تالان مس، 300 تالان آهن، هزار عدد ظرف مسی، دوهزار دیگ مسی، شماری کاسه و پاتیل مسی، هزار جامه از پارچۀ پشمی و نخی، میزهایی از چوب گرانبها و تختهایی از عاج با روکش طلا از کاخ امیر، دوهزار رأس گاو و 5 هزار رأس گوسفند. در این سفر، ‌افزون‌‌بر خواهر امیر، دختران بزرگان با جهیزیه‌هایی گرانبها و 15 هزار نفر از مردم اخلمو به غنیمت گرفته شد (لاکنبیل، ج I، بندهای 466, 501, 502 ؛ رو، 276-277). 
آشورنصیرپال بیشتر غنایم جنگی را برای ساختن کاخ، معبد و همچنین برگزاری مراسم تشریفاتی به کار می‌برد. او در اوایل سلطنت برای خود کاخی در کالح (نمرود کنونی) ساخت که از غرب، شرق و جنوب در حصارِ محل برخورد دجله و زاب بزرگ بود (اسمیث، 16). او خود می‌گوید که کاخی از چوب درختان سدر، سرو، عرعر، شمشاد، توت، پسته و گز، برای اقامت خود و لذات شاهانه در همۀ اوقات ساخت و تندیس جانوران وحشی، کوهستانی و دریایی را از سنگ آهک و مرمر تراشید، و در کنار دروازه‌های کاخ نشاند. درها با روکش چوب سدر، سرو، عرعر و توت ساخته شده بودند و غنایم طلا، نقره، قلع، مس و آهن را، که از سرزمینهای زیر سلطۀ خود آورده بود، در این کاخ نهاد (لاکنبیل، ج I، بند 489). باستان‌شناسان پس‌از خاک‌برداری، به نقشۀ کامل این کاخ دست یافته‌اند. به کمک این نقشه آگاهیهای خوبی از زندگی شخصی و سیاسی یک فرمانروای بزرگ در سدۀ دوم هزارۀ اول ق‌م به دست می‌آید. از این کاخ تنها بخش سلطنتی آن بر جای است. آشورنصیرپال در کالح چند معبد نیز بنا کرد («تاریخ ... »، 367)، که به قول خود او، همۀ این بناها حاصل کار 074‘ 47 نفر بودند (همان، 372). 
آشورنصیرپال ‌افزون‌‌بر جنگ، هوس خون‌ریزی و نمایش دلاوری را در شکار فرومی‌نشاند. پیکرتراشان برخی از صحنه‌های شکار او را جاودانه ساخته‌اند. او همچنین به گیاه‌شناسی و جانورشناسی علاقه داشت؛ از سفرهای خود انواع جانوران، درختان و بذرها را به همراه می‌آورد و می‌کوشید تا آنها را با آب‌وهوای آشور تطبیق دهد (رو، 281). در باغ‌وحش او در کالح، شیر، گربۀ وحشی، پلنگ، فیل، گاو وحشی، خر، غزال و گوزن، و دیگر جانوران و پرندگان کمیاب نگهداری می‌شد (وایسباخ، 218). 

مآخذ

رو، ژرژ، بین‌النهرین باستان، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، 1369 ش؛ نیز: 

Kulturgeschichte des alten Vorderasien, ed. H. Klengel, Berlin, 1989; Luckenbill, D. D., Ancient Records of Assyria and Babylonia, New York, 1975; Olmstead, A. T., History of Assyria, Chicago / London, 1968; Smith, S., «The Supremacy of Assyria», The Cambridge Ancient History, Cambridge, 1954, vol. III; Weissbach, F. H., «AššurnâŞirapli», Reallexikon der Assyriologie, eds. E. Ebeling and B. Meissner, Berlin / Leipzig, 1928, vol. I.

پرویز رجبی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: