صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / زندگی اقتصادی / ابزار کار / تنور /

فهرست مطالب

تنور


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 23 دی 1398 تاریخچه مقاله

انواع تنور

تنورها براساس ارتفاع از سطح زمین، اندازه، جنس، و نیز زمان، نوع و محل استفاده به گونه‌هایی تقسیم می‌شوند؛ برای نمونه، در دورۀ صفوی آهنگران تنورهایی از فلز می‌ساختند که قابل انتقال بوده و عبارت بودند از دو نیم‌کرۀ ناقص که بالای آنها بریده شده بود. نیم‌کره‌ها را با چند قلاب آهنی به هم متصل نموده، و پیش از پخت نان، درون و بیرون آن را با گل رس اندود می‌کردند. سپس، آن را گرم کرده و قطعات پهن‌شدۀ خمیر را به سطح داخلی آن می‌زدند. در صورت جابه‌جایی نیز گلها را می‌شکستند و نیم‌کره‌ها را با چهارپا جابه‌جا می‌کردند (شاردن، 2 / 887).
در میمند، نوعی تنور موسوم به «تنور نان کرنو» دارند که تقریباً 80 سانتی‌متر عمق دارد (شهشهانی، 42). در شهرستان تالش، در ارتفاعات منطقه، از نوعی تنور سنگی استفاده می‌شود که شامل 3 قطعه تخته‌سنگ عمودی است که کنار هم قرار می‌گیرند و یک طرف آن باز، و 3 طرف دیگرش بسته است. از سمت باز آن، آتش و زغال را درونش می‌گذارند و خمیر را به 3 دیوارۀ داخلی آن می‌چسبانند. در صورت داغ‌شدن سنگها، هرکدام 10 نان را می‌پزد (سلیمی‌مؤید، همان، 1 / 84-85). در شهرستان کوهبنان نیز، نوعی تنور سنگی وجود دارد که در ساخت آن، نخست حفره‌ای در زمین ایجاد می‌کنند و 4 سنگ بزرگ روی حفره قرار می‌دهند و دورتادور آن را با کاه‌گل می‌پوشانند. در زمان پخت نان، زیر سنگها آتش روشن می‌کنند و منتظر می‌مانند تا سنگها داغ شوند. نان‌پز روی زمین می‌نشیند و نان را روی سنگ پهن می‌کند. این تنور ویژۀ پخت نان فطیر است (رهجو، 496).
در شهرستان ایجرود، 3 نوع تنور وجود دارد: 1. «تنور زمستانی» که در زمستان افزون بر پخت نان، از آن برای پخت‌وپز غذا نیز استفاده می‌شود و روی آن کرسی می‌گذارند؛ 2. «تنور تابستانی» که در گوشه‌ای از حیاط قرار دارد؛ 3. «تنور پنجه‌کش» که قطر دهانۀ آن نزدیک به 30 سانتی‌متر، و مخصوص پخت نوعی نان موسوم به پنجه‌کش است و به سبب اینکه در زمان پخت نان، دهانۀ تنور پنجه‌کش مسدود می‌شود، همانند فِر عمل می‌کند (عبدالله‌پور و بهرامی، 69).
در شهرستان ابیانه، تنوری که در کف زمین نصب می‌شود، «کِره زمینی» و تنوری که بالاتر از سطح زمین قرار می‌گیرد، «کِره هوایی» نامیده می‌شود. پیش از این، تنور هوایی گاه در اتاق نشیمن زمستانی طبقۀ دوم خانه نیز ساخته می‌شد. افزون بر آنها، نوعی تنور سنگی نیز در گوشۀ «نون‌خونه» قرار دارد که مخصوص نان «قُلُمه» بوده، و مخصوص دامداران است و امروزه، در کمتر خانه‌ای یافت می‌شود (نظری، 2 / 412، 508). در شهرستان زرند کرمان برخی تنور را بالاتر از سطح زمین می‌سازند؛ بدین شکل که سکویی به ارتفاع نیم متر در زمین درست می‌کنند و تنور را در داخل آن می‌گذارند تا بدین‌ترتیب، به راحتی، نان را در تنور بزنند؛ معمولاً تنور را با زاویۀ اریب °45 در سکو کار می‌گذارند. در قدیم، نوع دیگری از تنور در منطقۀ زرند رایج بوده است که در آن، نخست حفره‌ای در زمین می‌ساختند و 5 قطعه تخته‌سنگی را که یک سمت آنها کاملاً مسطح بود، به شکل پنج‌ضلعی دور تا دور حفرۀ ایجاد‌شده در دیوارۀ حفره قرار می‌دادند. برای ثابت‌ماندن سنگها در پشت آنها نیز گل می‌ریختند (رضاپور، 458).

تنورهای عمومی

استفادۀ بهینه از هیزم، هدرندادن گرما و شاید کمبود هیزم، نیز همیاری در پخت نان سبب شده است در بسیاری نقاط، شاهد تنورهای عمومی یا به اصطلاح تنور اشتراکی باشیم. در بعضی مناطق، افراد خیر تنور را وقف عام کرده‌اند و استفاده از آن افزون بر صرفه‌جویی، نوعی همیاری عمومی را نیز می‌طلبد. در روستای «سما»، از توابع شهرستان کجور برخی خانه‌ها دارای تنور اشتراکی‌اند که همسایگان همان خانه‌ها در زمان پخت نان از آن استفاده می‌کنند (پورکریم، «دهکدۀ سما»، 33). در روستای «زیارت» در استان گلستان، برخی در حیاط خانۀ خود، تنور اشتراکی کار می‌گذارند و هر دو یا 3 همسایه در آن به نوبت نان می‌پزند (همو، «دهکدۀ زیارت»، 14). در قوشه‌تپۀ شهرستان گنبدکاووس، جلو چند تا از خانه‌ها هم تنور ساخته‌اند و در هر تنوری، زنان یا دختران 4-5 خانوادۀ قوشه‌تپه‌ای نان می‌پزند (همو، «ترکمانان ... »، 40). در روستای «سیاه مرزکوه» در جنوب شرقی گرگان، ممکن است از هر تنور اشتراکی 7- 8 خانوار و گاهی هم 10-12 خانوار استفاده بکنند. به همین سبب، در هر محله‌ای، فقط یکی دو خانه در حیاط خود تنور دارند و دیگر خانوارهای اطراف آنها در همان تنورها نان می‌پزند (همو، «دهکدۀ سیاه مرزکوه»، 37).
در گذشته، در روستاهای اطراف شهر ری، چند خانوار همسایه و نزدیک به هم دارای تنور اشتراکی بودند و زنان همسایه نان مورد نیاز خود را با کمک هم در این تنورهای مشترک می‌پختند (روغنی، 37). در روستاهای اشتیبین و قولان شهرستان جلفا، نیز تنورهای مشترک وجود دارد (فلسفی‌میاب و دیگران، مردم‌نگاری‌ ... جلفا، 71). در روستای ابیانه، تنور عمومی معمولاً با نام «نونواخونه» شناخته می‌شوند؛ بدین ترتیب که در هر محله، فردی زمین و یا ساختمان نونواخونه را وقف می‌کند و اهالی در آن فضا، تنور می‌سازند. در صورت نیاز به مرمت و تعمیر نیز، اهالی با مشارکت یکدیگر آن را درست می‌کنند. افزون بر آن، ابزار و وسایل پخت نان نیز به صورت وقفی، توسط اهالی اهدا می‌شود (نظری، 2 / 509). برای گرفتن نوبت، مقداری چوب کنار تنور می‌گذارند و یک چوب هم روی دهانۀ آن قرار می‌دهند؛ بنابراین، اگر کسی دیگر بیاید با دیدن چوبها، خمیر درست نمی‌کند (نوبان و دیگران، 116). در روستای امام‌کلا در شهرستان سوادکوه، افزون بر اینکه در هر خانه تنور شخصی وجود دارد، بعضی نیز از تنور عمومی استفاده می‌کنند (قلی‌پور، مردم‌نگاری ... سوادکوه، 173).
در روستای ماخونیک، برخی تنور را به صورت اشتراکی می‌سازند و در زمان پخت نان، هرکس هیزم خودش را می‌آورد (برآبادی و شعیبی، 216). در شهرستان لامرد، تنورهایی در معابر عمومی می‌سازند تا چند خانواده از آن استفاده کنند (حسنی، مردم‌نگاری ... لامرد، 2 / 142). در شهرستان رامسر، هر چند خانواده یک تنورستان می‌سازند و به صورت اشتراکی از آن استفاده می‌کنند (تراب‌زاده و دیگران، 249). در شهرستان قشم، از آنجا که برای همه افروختن تنور به صورت مجزا امکان‌پذیر نیست، یکی که تنور را آماده می‌کند، دیگر اهل محل نیز نان خود را در آن می‌پزند (فلسفی‌میاب و دیگران، مردم‌نگاری ... قشم، 92). در شهرستان سردشت، «تندر» به فضایی گفته می‌شود که در آنجا، پخت نان توسط چند همسایه انجام می‌شود (علی‌اکبرزاده و سپهرفر، مردم‌نگاری ... سردشت، 68). پیش از این، در شهرستان بوشهر، تنوری در بیرون از خانه‌ها وجود داشت که همسایه‌های مجاور در آنجا نان می‌‌پختند (شمس‌الدینی، 181). در شهرستان آبدانان، در نقاطی که اعضای یک تیره یا طایفه در کنار هم چادر یا خانه دارند، تنوری عمومی می‌سازند و هرکس با هیزم شخصی اقدام به پخت نان می‌کند (سلیمی‌مؤید و دامیار، 145).

کاربرد تنور

تنور افزون بر کارکرد اصلی، یعنی پخت نان، کارکردهای دیگری نیز دارد که بیشتر مربوط به پخت انواع نان، ازجمله یرمال، نان شیرینی، کماج و نیز غذا ست؛ البته گاهی نیز در مناطق سردسیر به عنوان منبع حرارت کرسی از آن استفاده می‌شود.
بنابر نوشتۀ هرودت، در ایران پیش از میلاد، تولد را بسیار ارج می‌نهادند و توانگران در چنین روزی، گاو یا اسب یا شتر یا خری را ذبح می‌کردند و درسته در تنور می‌پختند و با آن، از افراد پذیرایی می‌کردند؛ البته، فقیران حیوان کوچک‌تری را قربانی می‌کردند (نک‍ : جکسن، 379). در قدیم، از تنور برای گرما و خواب استفاده می‌شد (پولاک، I / 65). در اصفهان دورۀ صفویه، گوسفند را خردنکرده در تنور آویزان می‌کردند و در کف تنور هم، دیگی پر از برنج قرارمی‌دادند که با حرارت تنور و چربی‌ای که از گوشت می‌چکید، پخته می‌شد (تاورنیه، 643).
از کاربردهای تنور در میان ایل شکاک می‌توان به خوراک «بریان بره» اشاره کرد. آنها شکم بره را با برنج، لپه و کره پر می‌کنند و آن را روی تخته‌سنگی که داخل تنور قرار دارد، می‌گذارند تا خوب سرخ شود (شهریار، 46). از تنور نان سنگکی، افزون بر پخت نان، برای پخت جگر (جَغور بَغور)، سیب‌زمینی تنوری، چغندر (لبوتنوری)، ماهی تنوری، برۀ تنوری، کدو، به، بادمجان روریگی و کباب بادیه استفاده می‌شود (روغنی، 124- 125). در تهران قدیم، کباب تنوری از غذاهایی بود که به زن آبستن می‌دادند و در تهیۀ آن، اندکی روغن بر جگر بره می‌مالیدند و قدری گرد لیمو روی آن می‌پاشیدند، سپس، به آن نعناع و انواع سبزیهای خوش‌بو می‌افزودند و آن را در قابلمۀ مسی می‌گذاشتند و در داخل تنور داغ قرار می‌دادند. پس از پخته‌شدن، کباب را داغ داغ برای زن می‌بردند (کتیرایی، 33). امروزه در شهرستان تربت حیدریه، از تنور برای پخت انواع نان نظیر لواش، پنجه‌کش، تافتون، قطاب و برخی از شیرینیها بهره می‌گیرند (قندهاری‌زاده، 44).

مرمت تنور

معمولاً تعمیر و مرمت تنور را صاحب آن با تهیۀ مقداری گل از خاک رس و گاه افزودن مقداری کاه و موی بز انجام می‌دهد؛ البته گاه روشهای دیگری نیز به‌کار می‌رود؛ برای نمونه، در شهرستان لامرد، اگر سطح داخلی تنور تَرَک بردارد، قطعات سفال را پودر می‌کنند و همراه با مخلوط خاک، پشکل و آب، به دیوارۀ آن می‌مالند تا ترکها پر شوند (حسنی، همان، 221).

سوخت تنور

در گذشتۀ نه‌چندان دور، سوخت بیشتر تنورهای نانوایی هیزم بود. بعدها به مرور، سوخت گازوئیل، و سپس نفت جای آن را گرفت و امروزه به‌جز برخی مناطق روستایی که از هیزم استفاده می‌کنند، در مناطق شهری، گاز جایگزین آنها شده است. سوخت سنگک‌پزیها در گذشته بوتۀ خار و هیزم بود و «بوته‌گذار» آنها را برای روشن و گرم‌کردن تنور در آتش‌خان می‌ریخت (بلوکباشی، 36). در اصفهان دورۀ صفوی، سوخت تنور شامل هیزم، تیغ و گون بود؛ اما برخی نیز سرگین چهارپایان را با خاک می‌آمیختند و به دیوار می‌زدند تا خشک شود؛ سپس آن را روی هم انبار نموده، و استفاده می‌کردند (تاورنیه، همانجا).
سوخت تنور ساکنان بیشتر نقاط کوهپایۀ ساوه از شاخۀ درختان خشک، انواع هیزم صحرا و مدفوع حیوانی است (سالاری، 62). در مناطق جنگلی ترکمن‌صحرا، بیشتر از هیزم درختان جنگلی و ساقۀ خشکیدۀ بوتۀ پنبه استفاده می‌کنند. در مناطق دشتی و بیابانی مانند روستای «قره‌محمدتپه» افزون بر ساقۀ گیاه پنبه، از مدفوع خشک‌شدۀ گاو هم استفاده می‌کنند (مرادی، 278). در اراک و همدان، معمولاً مواد سوختنی و حرارت‌زای تنور شاخه‌های خشک، علوفۀ خشک و فضولات حیوانی است که این فضولات را پس از ورزدادن به صورت تپاله درمی‌آورند و خشک می‌کنند (گرگوار، 85).
در میان ترکمنها، سوخت تنور بیشتر پشکل گوسفند، پهن الاغ و یا مخلوطی از پشکل گوسفند، آب، برگ و بوته است که آن را «چور» می‌نامند. در برخی نقاط، از چوب درختان و خاری که در حاشیۀ رود اترک می‌روید و به آن «ییلقان» گفته می‌شود، برای سوخت تنور استفاده می‌شود (شریعت‌زاده، 102). در آذربایجان شرقی، بـرای گرم‌کردن تنـور از کَرمه و یاپّا که از مدفوع خشک‌شدۀ گاو درست می‌شود، استفاده می‌کنند (بازن، 161). در شهرستان تربت حیدریه، سوخت تنور شامل هیمه، چوب، فضولات حیوانی، خار و جز آنها ست (قندهاری‌زاده، 45).

کاربرد واژۀ تنور

واژۀ تنور به سبب سابقه و کارکرد دیرین در مهم‌ترین نوع معیشت، در بسیاری از امور نیز خودنمایی می‌کند؛ از آسیاب و معماری گرفته تا بازیهای کودکان. این کاربرد ویژۀ منطقۀ خاصی نیست و در تمام ایران به چشم می‌خورد. تنور در معنی مجازی، رمز و نماد هر چیزی است که با هیجان و حرارت همراه باشد؛ گاهی معنی کوره می‌دهد، و در برخی موارد تنوری به معنای پخته و برشته‌شده در تنور است. اصطلاح تنوره چند معنی دارد؛ ازجمله لولۀ حلبی برای خارج‌کردن دود از سماور و مانند آن، و در معنی دیگر لولۀ دودکش است. در جایی، تنوره به‌سبب مشابهت با تنور سوراخی است که از آن آب به پرۀ آسیاب می‌ریزد. در علم زمین‌شناسی، شکاف و مجرایی در سنگ شبیه دودکش مثل تنورۀ آتشفشان است. برخی تنوره را چرخیدن و به هوا رفتن، و برخی اجاق منقل می‌دانند (نک‍ : انوری، 3 / 1939-1940).
در استان تهران، «تنوره» از بخشهای آب‌انبار است که بر روی قاعدۀ مدور یا پوشش گِرد و بلند بنا می‌شود (سلیمی‌مؤید و مخلوق، 2 / 440). در روستای کهنک در جنوب شرقی دزفول، نوعی بازی به نام «تنور یا تنورَ» در بین بچه‌ها رایج است (کریمی، «بازیها ... »، 53).

مراسم

با توجه به جایگاه ویژه و مقدس تنور بسیاری از مردم توجه روحانی و خاصی به آن دارند و نه‌تنها بی‌احترامی به آن را منع کرده‌اند، بلکه در بیشتر موارد به تنور توسل نیز می‌جویند. آنها معتقدند تنور افزون بر رفع مشکلات روزمره، برایشان روزی و برکت به همراه دارد. بر همین اساس، در فال‌گیری، مراسم عروسی، مراسم آفتاب‌خواهی، اساطیر، ماه محرم، زایمان، قطع باران، و جز آنها، ردپای تنور به روشنی دیده می‌شود. چنان‌که نقل است زمانی که منوچهر در محاصرۀ افراسیاب بود، آرش تیری انداخت تا مرز ایران و توران معین شود. در تیرگان بزرگ که 6 روز است، خبر آوردند که تیر کجا فرود آمده است. پس از آن، مردم در این روز، آلات طبخ و تنورها را می‌شکستند؛ زیرا در این روز، از افراسیاب رهایی یافته بودند (بیرونی، 335).
در مراسم فال‌گیری با کوزه در شب چهارشنبه‌سوری درخور و جوپشت، هرکس به میل خود چیزی در کوزه می‌اندازد، سپس درِ کوزه را با پارچه‌ای محکم می‌بندند، و روی در آن به ترتیب، آینه‌ای کوچک، یک سورمه‌دان، تکه‌ای نمک، و شانه‌ای چوبی می‌گذارند، بعد کـوزه را بـا همۀ چیزهای روی آن، توی تنور ــ کـه در آشپزخانـۀ هـر خانـه است ــ قرار می‌دهند. بعد مدتی با یکدیگر حرف می‌زنند و برای هم قصه می‌گویند و در پایان شب، هرکس به خانۀ خود می‌رود. شب بعد که پنجشنبه است، دختران و زنان به همان خانه‌ای که در آنجا فال گرفته‌اند، می‌روند؛ البته شام را میهمان صاحب‌خانه‌اند. بعد از خوردن شام، دور هم می‌نشینند و کوزه را از تنور بیرون می‌آورند. شانه و آینه و نمک و سورمه‌دان را برمی‌دارند، و کوزه را به دست دختر کوچکی که بیش از 3 سال نداشته باشد، می‌دهند، و به ترتیب هرکدام یک چهاربیتی می‌خوانند (عسکری خانقاه، 34). همین نحوۀ فال‌گیری با کوزه و تنور با تفاوتهایی جزئی در خراسان نیز وجود دارد (شکورزاده، 71-72). در شهر یزد، پس از پایان فـال‌گیری در جشن آبریزان، کوزه را در تنور خاموش می‌‌گذارند (هویان، 35).
در بیشتر جاهای ایران، عروس را قبل از ترک خانۀ پدر، دور تنور خانۀ پدری طواف می‌دهند و او لبۀ تنور را می‌بوسد؛ برای نمونه، در شهرستان شاهین‌دژ هنگام بردن عروس، پدر یا برادر و در نبود آنها، عمو یا دایی او را 3 بار دور تنور طواف می‌دهد. در نوبت سوم، عروس خم می‌شود و لبۀ تنور را می‌بوسد. در برخی مناطق، عروس را 3 یا 5 یا 7 بار به دور تنور طواف می‌دهند؛ با این باور که نه‌تنها برکت و روزی خانۀ پدر را با خود نبرد، بلکه خود نیز روزی‌دار شود (علی اکبرزاده و سپهرفر، مردم‌نگاری ... شاهین‌دژ، 379). در شهرستان مهاباد و بوکان نیز همین رسم وجود دارد (سپهرفر و علی‌ اکبرزاده، مردم‌نگاری ... مهاباد، 271-272، مردم‌نگاری ... بوکان، 254).
در شهرستان زنجان در روز عروس‌بران، پدر عروس، او را دور تنور یا اجاق می‌چرخاند. در روستای حاج‌سیران، پدر عروس یک دست او را می‌گیرد و به دست دیگرش تخم‌مرغی می‌دهد و عروس را دور تنور می‌چرخاند و عروس در دور سوم، تخم‌مرغ را در تنور می‌اندازد که به معنی و مفهوم بقا و دوام زندگی و فرزند‌آوری است (سخاییان، 946، 948).
در شهرستان خلخال، پس از بستن کمر عروس در شب عروسی، پدر وی دستش را می‌گیرد و او را دور تنورخانه طواف می‌دهد؛ عروس نیز پس از طواف در حالی‌که گریه می‌کند، برای قدردانی و شکرگزاری خم می‌شود و کنارۀ تنور را می‌بوسد. در روستاهای ترک‌زبان، عروس تخم‌مرغی را به نیت پسرشدن بچۀ‌ اولش به داخل تنور می‌اندازد تا پخته شود (فلسفی‌میاب و دیگران، مردم‌نگاری ... خلخال، 296).
در گذشته، در شهر بیرجند در شب شام غریبان، داخل بشکه‌ای چراغ روشن می‌کردند که نشان‌دهندۀ «تنور خولی» بود. این رسم هنوز هم در روستای محمودآباد اجرا می‌شود و در زمان اجرای مراسم محرم، تنوری را به صورت نمادین بر روی تخته‌ای قرار می‌دهند که عزاداران آن را بر دوش خود حمل می‌کنند و فردی در کنار، سرهای بریده را به داخل تنور می‌اندازد (برآبادی و دیگران، 25، 53، 120). اهالی روستای کال در شهرستان لامرد در شب شام غریبان تنورها را روشن نمی‌کنند. در روستای اسیر لامرد فارس، بعدازظهر روز عاشورا «گِل مورد» حل‌شده در آب (دوغاب) را به تنور خانه‌هایشان می‌پاشند؛ زیرا عقیده دارند که خولی سر امام حسین (ع) را در چنین روزی در کوفه در تنور نگهداری کرده بود (حسنی، مردم‌نگاری ... لامرد، 105، 406-407). در شهرستان سبزوار، شب شام غریبان به یاد شهادت امام حسین (ع) نماد تنوری را می‌سازند و داخل آن شمع می افروزند و ضمن طواف به دور آن، عزاداری می‌کنند (علی‌اکبرزاده، 68 - 69).
در شهرستان آبدانان، شب عاشورا را «شب هیله» می‌نامند. در این شب، اصطلاحاً «اُودِتش» می‌شود؛ بدین معنی که آب روی آتش ریخته می‌شود. مردم باور دارند از شب هیله تا شب شام غریبان امام حسین (ع) به تنور و اجاق پناه می‌برد؛ بنابراین اگر اجاق یا تنور روشن شود، یا دارای خاکستر داغ باشد، تن آن حضرت می‌سوزد. در روستای سیاه گل، روز عاشورا را «روز قتل» می‌نامند. به عقیدۀ اهالی، در این روز، طفلان مسلم در تنور پنهان می‌شوند؛ بنابراین، اگر تنور روشن باشد، آنها دچار سوختگی می‌شوند (سلیمی‌مؤید و دامیار، 493-494). در شهرستان راین کرمان، بر این باورند که اشقیا عصر و شب عاشورا سر امام حسین (ع) را در تنور پنهان می‌کنند، به همین سبب، تنور را با مواد خوشبو مانند گلاب، معطر نموده و شمعی در داخل آن می‌افروزند. افزون بر آن، به مدت 3 شبانه‌روز، در تنور آتش روشن نمی‌کنند (محبی، 75).
در روستای ظلم‌آباد و در بین عشایر ایری‌بوجاق شهرستان اهر، در زمان اجرای مراسم آفتاب‌خواهی، پسر ارشد خانواده سیخ تنور را روی آتش گداخته می‌گیرد و آن‌گاه در آب یا روی برف می‌اندازد و می‌خواند: من فرزند ارشد خانواده‌ام هستم / روباه پوزه‌سیاه هستم / / خورشید تو را من داغ کردم / تو هم مرا گرم کن (فلسفی‌میاب و ابوالفتحی، 365). در شهرستان خدابنده، پس از زایمان، ماما با سیخ تنور شروع به کشیدن خط دورتادور اتاق زائو می‌کند (سپهرفر و عبدالله‌پور، 385). در روستای ماجلان شهرستان خلخال مرسوم است برای قطع باران، فرزند ارشد ذکور خانواده سیخ تنور را که به «ارسین» معروف است، برمی‌دارد و در زمین دفن می‌کند (فلسفی‌میاب و دیگران، همان، 349).

طب قدیم

ابزارآلات، خاکستر، گرمای داخل تنور، نان سوخته، قطعات کنده‌شده از دیوارۀ تنور و جز آنها هریک به نوعی در درمان بیماریهای جسمی و روحی و حتى بیماریهای پرندگان مؤثرند؛ ازجمله در شهرستان ماه‌نشان برای درمان تب و لرز، گل داغ‌شده روی تنور را به عنوان مرهم استفاده می‌کردند (عبدالله‌پور و دیگران، 46). در روستای نازیک‌قنات سفلای شهرستان ماکو، برای درمان تب‌خال مقداری نان گرم را از داخل تنور برمی‌دارند و روی آن می‌گذارند (علی‌اکبرزاده و سپهرفر، مردم‌نگاری ... ماکو، 79). در شهرستان گرمسار، از خاک تنور برای درمان سیاه‌سرفه استفاده می‌کنند (حسنی، مردم‌نگاری ... گرمسار، 186). در شهرستان اورمیه، اگر عضوی از بدن دچار سرمازدگی شود، آن را در داخل تنور گرم قرار می‌دهند تا بهبود یابد (علی‌اکبرزاده و سپهرفر، مردم‌نگاری ... اورمیه، 1 / 143).
در اردبیل، برای درمان قولنج، مقداری از خاکستر گرم داخل تنور را لای پارچه می‌گذارند و روی موضع درد می‌بندند (وجدانی‌فر، 299). در شهرستان ملایر، برای درمان درد کمر، بیمار را کنار تنور می‌نشانند تا کاملاً عرق کند؛ آ‌ن‌گاه کمرش را با چادر می‌بندند تا بهبود یابد (نعمتی، مردم‌نگاری ... ملایر، 90). پیش از این، در شهرستان ماه‌نشان، برای رفع درد شکم بعد از زایمان، مقداری از خاکستر کف تنور را روی زمین پهن می‌کردند و زائو را روی آن می‌خواباندند (عبدالله‌پور و دیگران، 45)؛ همچنین، در شهرستان سقز، زائو را روی تنور گرم نگه می‌داشتند تا با گرم شدن بدن، نوزاد زودتر متولد شود (رهو، 246).
در روستای وارنگه‌رود شهرستان کرج، برای درمان درد پا، پشکل خشک گوسفند را در تنور دود می‌دهند و بیمار را کنار آن می‌نشانند و لحافی روی او می‌اندازند تا پاها در مقابل دود و گرما قرار بگیرد و عرق کند و بدین‌ترتیب، درد پا بهبود ‌یابد (سلیمی‌مؤید، مردم‌نگاری ... ، 1 / 127). در شهرستان فارسان، مردم بر این باورند که خاکستر تنور جنبۀ ضدعفونی دارد؛ ازاین‌رو، مقداری از آن را روی زخم ختنه می‌ریزند (حسنی، مردم‌نگاری ... فارسان، 201)؛ همچنین، برای درمان کوفتگی، خاکستر تنور را به همراه مقداری نمک و تخم‌مرغ مخلوط می‌کنند و روی محل کوفتگی می‌گذارند (همان، 205).
در استان اردبیل برای درمان بادسرخ، عضو متورم مانند دست و پا را داخل تنور نیمه‌گرم قرار می‌دهند (وجدانی‌فر، 313). در شهرستان اردبیل نیز برای درمان قارچ پوستی، مقداری کشمش را به دودۀ روی درهای تنورخانه می‌مالند و روی موضع می‌زنند (همو، 216). درگذشته، در شهرستان ماه‌نشان، برای درمان شاش‌بند کودک، مقداری از خاکستر تنور را روی کمر بچه می‌بستند تا بهبود یابد (عبدالله‌پور و دیگران، 76). در روستای نخطالو از توابع شهرستان شاهین‌دژ، برای دفع زگیل مقداری از دودۀ تیرهای سقف تنورخانه را روی آن می‌مالند (علی‌اکبرزاده و سپهرفر، مردم‌نگاری ... شاهین‌دژ، 297)؛ همچنین، برای بهبود بیماران روحی، چوبی را که با آن آتش و خاکستر تنور را جابه‌جا می‌کنند، به آب می‌زنند و آب را به بیمار می‌دهند (همان، 291). در شاهین‌دژ، برای بهبود کوفتگی، ترکیب مقداری از خاکستر تنور با نمک تفتیده را در محل کوفتگی قرار می‌دهند. در روستای زارنجی هم، مقداری آب روی خاکستر نیمه‌گرم تنور می‌ریزند و سپس آن را با پارچه‌ای دور مچ دست می‌بندند (همان، 300).
در روستای گرده‌بن پیرانشهر، برای از بین بردن زگیل 7 مرتبه سورۀ اخلاص (112) را به طور جداگانه، بر 7 عدد جو و 7 عدد نمک می‌خوانند و در تنور روشن می‌اندازند و بلافاصله دور می‌شوند؛ زیرا نباید صدای ترکیدن و سوختن نمک را بشنوند (سپهرفر، 136). در شهرستان قائن، برای بهبود بیماری که دچار ترس شده است، چاقویی را بر لبۀ کناری تنور قرار می‌دهند و بعد آن را در آب می‌زنند و آب را به بیمار می‌دهند (مُکرمی‌فر، 144). در شهرستان خمین، برای درمان وحشت‌زدگی، سیخ تنور را داخل آب می‌کنند و سپس در دهان بیمار می‌گذارند تا آن را بمکد (حسنی، مردم‌نگاری ... خمین، 93).
اگر رگ و پی گوشت بر زبان یا زیر زبان «باز»، گیر کند و پرنده نتواند آن را دفع نماید، یکی از راههای علاج آن است که گل سوخته و پختۀ تنور را در آب گرم بمالند و صاف کنند و دوباره ولرم ‌کنند، سپس گوشت را در آن بریزند و به پرنده بدهند. اگر مؤثر نبود، نان خوب تنوری را در آب بریزند و صاف کنند و همراه مواد دیگر به پرنده بدهند (نسوی، 135).

اشعار

اشاره بـه تنور در اشعار شاعران قدیم و جدید به فـراوانی، بـه چشم می‌خورد. افزون بر آن، در اشعار عامیانه نیـز، جایگاه ویژه‌ای بـرای تنـور دیـده می‌شود. در بیشتـر این اشعار، تنور نشان گرمی و رونق دربارۀ هر چیزی است (برای نمونه، نک‍ : سعدی، 726؛ منوچهری، 225؛ مجیرالدین، 308). پروین اعتصامی گفته است: چه همی هیمه بر افروزی و نان‌بندی / به تنوری که ندیده‌ ست کسی نانش(ص 90)؛ یا حکایت معروف: حکایت است که محمود غزنوی، شب دی / نشاط او همه بر بستر سمور گذشت / / یکی فقیر در آن شب لب تنور گرفت / لب تنور بر آن مستمند عور گذشت / / چو شب گذشت برآورد نعره کای محمود / شب سمور گذشت و لب تنور گذشت (شاملو، احمد، 523).

مثلها

مثلها بیشترین استعمال را میان مردم دارند و برای بررسی اهمیت شیء یا موضوعی، باید به مثلهای رایج رجوع کنیم. استفادۀ نامحدود از واژۀ تنور در امثال و حکم روزمره نشان از اهمیت و اعتبار موضوع دارد. برخی از این مثلها عبارت‌اند: از تنور سرد نان برنیاید (دهخدا، 1 / 113)؛ از تنور گرم نان بیرون می‌آید (عندلیب، 454)؛ از تنور درون می‌رود، از هواکش تنور سرش را بیرون می‌کند (همو، 434)؛ از چوب تنور در نمی‌آید، از کُرد ولی (شاملو، احمد، 521)؛ اگر بیفتم توی تنور، هیزم روی من می‌اندازد (میرزایی، 2 / 418)؛ اگر زن‌بابا به من نان داد، نان سوختۀ تنور را داد (همو، 2 / 417)؛ زن‌بابام اگر نونم می‌داد، لب تنورم می‌داد (شاملو، احمد، همانجا)؛ ببین کجا تنور روشن است، پیراهنت را در آنجا تکان بده (عندلیب، 147)؛ به بوی حلیم توی تنور افتادن (شاملو، احمد، همانجا)؛ به خاطر بوی نان داغ، می‌خواهد خودش را به تنور بیندازد (صحرایی، 36)؛ به حرف سگ، نان در تنور نمی‌افتد (کلیدری، 291)؛ پستان به تنور چسباندن (شاملو، احمد، همانجا)؛ پشکل به تنور انداختن (همانجا)؛ تا تنور گرم است، باید نان پخت (عندلیب، 177)؛ در تنور از حرارت افتاده، نان نمی‌توان پخت (همو، 433)؛ تنور پیره‌زن (شاملو، احمد، 523)؛ تنور شکم دم به دم تافتن / مصیبت بود روز نا یافتن (امینی، 167)؛ جگرک به تنور چسباندن (همانجا)؛ در خانه آرد نه، در کوچه دود تنور (شاملو، احمد، 521)؛ درِ تنور را گذاشتن (همو، 523)؛ در سوراخ تنور خوابیده است (عندلیب، همانجا)؛ شبِ سمور گذشت و لب تنور گذشت (شاملو، احمد، 522).

قصه و متل

تنور در بسیاری از قصه‌ها، داستانها و متلها نقش مهمی دارد. در استان فارس، در قصۀ ماه‌پیشانی وقتی پسر پادشاه به خواستگاری ماه‌پیشانی می‌رود، نامادری‌اش او را در تنور پنهان می‌کند و دختر خود را به پسر پادشاه نشان می‌دهد. در این حال، خروس بانگ بر‌می‌آورد و محل اختفای ماه‌پیشانی را اعلام می‌کند و آنها موضوع را می‌فهمند (نک‍ : نوبان، «گونه‌شناسی ... »، 107). در متلهای معروف «کک به تنور» در استان تهران، و متل «ملیجک زرد» در شهرستان آبدانان، نیز به تنور اشاره شده است (سلیمی‌مؤید و دامیار، 313- 315).

چیستان

سرش زرد و علومت / تویش سرخ و سلومت / / تو رفتش و دراومد / صلوات بر محمد(ص)، پاسخ: تنور (شاملو، احمد، همانجا). چاه قزل قیامت، سنگ درش عظامت / تر رفت و خشک درآمد، صل على محمد، پاسخ: تنور (هاشمی، 171)؛ آن چیست که کناره‌هایش سیاه، داخل آن مثل قیامت سرخ، خیس می‌برم، خشک درمی‌آورم، پاسخ: تنور (اشجع مهدوی، 42).

تعبیر خواب

دیدن تنور در خواب مبارک بوده، و خیر و برکت و معاش تعبیر شده است؛ برای نمونه، دیدن آنکه درون خانۀ خودتان تنوری شده است حتى اگر تنور روشن نباشد؛ البته، اگر تنور آتش داشته باشد و در آن نان پخته شود، تعبیر خیلی بهتر است و به اندازۀ نانهایی که از تنور بیرون می‌آید، نعمتهای صاحب رویا متنوع و زیاد می‌شود. هر قدر آتش بیشتر، و نان زیادتر باشد، پول و مال بیشتر است. اگر بیماری در خواب ببیند که تنور در خانه دارد یا پای تنور نشسته است و خودش نان می‌پزد و یا دیگری می‌پزد و او فقط کمک می‌کند و نان می‌گیرد، آن بیمار به زودی شفا می‌یابد. اگر دختری دم بخت در خواب ببیند که در تنور نان می‌پزند و او نان می‌گیرد، مردی مال‌دار خواهان او می‌شود و شوهر خوبی می‌کند. اگر مرد جوانی همین خواب را ببیند، به شغلی پردرآمد دست می‌یابد. دیدن تنور به هر صورت در خواب نیکو ست؛ مگر اینکه ویران باشد و چنان به نظر رسد که روزی تنور آبادی بوده است؛ اما حالا کاسه‌اش شکسته، و خس و خاشاک در آن جمع شده است، که نشانۀ کسادی و خرابی کار صاحب‌خانه است و برخی از معبران نوشته‌اند که صاحب‌خانه همسرش را از دست می‌دهد؛ چون این معبران تنور را در خانه زن دانسته‌اند.
اگر وامداری در خواب ببیند که تنور در خانه دارد یا به ساختن تنور مشغول است، از زیر بار قرض بیرون می‌آید. اگر زنی ببیند که در خانه‌اش دو تنور هست یا شوهرش نان می‌پزد، گرفتار هوو می‌شود؛ اما اگر ببیند که از تنور آتش برمی‌دارد، صاحب فرزندی می‌شود که قدمش مبارک است. این رویا برای مرد، زن است و کانون خانواده؛ برای دختر دم بخت شوهر و ازدواج؛ برای پسر جوان کسب و پیشه؛ برای بیمار شفای عاجل و برای وامدار و بدهکار ادای دین است. تنور در خواب مهتر و کدخدای خانه، و به تعبیر بعضی از معبران، کدبانوی خانه است. دیدن تنور در دست، دلیل بر دوستی و نظام کار کدخدایی خانه است. دیدن تنور افتاده و خراب، نشانۀ رنج، آفت و بیماری کدخدایی او ست. اگر بینند که در تنور نان می‌پزند، تعبیر آن به شمار همان نانها روزی حلال و نیز رونق کار است. اگر در خواب ببیند که در تنور لختی آتش است بدون ‌روشنایی و بر بالای آن، شعاع آتش می‌تابد، تعبیر آن سفر بیت‌المقدس یا حج است و بعضی گفته‌اند که فرد را خیر و منفعت می‌رسد. حضرت صادق (ع) می‌فرماید: «دیدن تنور در خواب بر دو وجه است: اول خیر و منفعت بود، خاصه که نو باشد. دوم: مردی با هیبت و شور و شفقت» (حبیش، 121-122؛ شاملو، احمد، 521 -522).

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: