صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / علوم غریبه / تعویذ /

فهرست مطالب

تعویذ


آخرین بروز رسانی : شنبه 21 دی 1398 تاریخچه مقاله

تَعْویذ، ادعیه، اوراد، نوشته‌ها و عباراتی از کتب مقدس و برخی اشیاء برای در امان ماندن از بلاها، بیماریها و موجودات وهمی و نیروهای اهریمنی.
تعویذ در لغت، برگرفته از ریشۀ «عوذ»، به معنی پناه بردن (صفی‌پوری، ذیل ماده)، پناه دادن و به حمایت گرفتن و پشتیبانی کردن و در پناه کسی از شر دشمنان، ایمن و آسوده زیستن، و در اصطلاح به معنای دعا خواندن و حرز آویختن بر آدمیان، جانوران و اشیاء باارزش برای محافظت از آنها در مقابل آفات، ناخوشیها و دفع گزند، به ویژه چشم‌زخم است ( لغت‌نامه ... ؛ ابن‌سینا، 73-74). در اصطلاح متداول عامه به تعویذ نظرقربانی، نظربند، چشم‌بند، چشم‌زد (همو، 75)، و چشم‌وَهم و چشم‌وَهام (همو، 80) و چَشم‌آرو (برهان ... ، ذیل واژه) نیز گویند.
استفاده از انواع تعویذ از دیرباز در میان ایرانیان رایج بوده است. بیشتر نمونه‌های استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام دربرگیرندۀ تعویذهای شفاهی، و به عبارتی اوراد و افسونها ست. مؤثرترین موارد تعویذهای مربوط به ضد دیو و جن و پیشگیری از زهر گزندگان و بلایای زمینی و آسمانی و چشم و جز آنها در اوستا ست که «منثره» نام دارد (وندیداد، فرگرد 22، بخش 1)، نیز نماز اَیریَمَن ایشیه که اَنگرَمَینیو و همۀ جادوان و پریان را بر می‌اندازد (اردیبهشت‌یشت، بند 5). در خرده‌اوستاها نیز دعایی با عنوان افسون شاه فریدون برای دفع بلا و خطر و چشم‌زخم وجود دارد که هنوز در میان مزدیسنان از اهمیت خاصی برخوردار است (نک‍ : شهمردان، 178-183؛ نیز نک‍ : رضی، 1 / 618). در روایات ایرانی معدودی منثره‌های اوستایی ــ که در فارسی نیرنگ خوانده می‌شوند ــ آورده شده است تا به عنوان تعویذ برای جلوگیری از انواع بدیها به کار گرفته شود (بویس،284). مثلاً در روایت داراب هرمزدیار، از تعویذی برای دفع چشم بد یاد می‌‌شود که باید بر دست چپ ببندند (2 / 278). در روایت پهلوی نیز چند سطری دربارۀ بازداشتن زهر جانوران گزنده آورده شده است. نظیر همین متن در آثار الباقیه و تحفة الغرائب نیز به فارسی آمده است (ص 80 -83؛ نیز نک‍‌ : تفضلی، 178- 179).
بیرونی در کتاب آثار الباقیه از تعویذی یاد می‌کند که در جشن اسفندارمذماه (روز پنجم در اسفندارمذماه) از آغاز سپیده‌دم تا طلوع آفتاب برای فراری دادن گزندگان بر کاغذهای چهارگوش می‌نویسند و در این روز، 3 تای این کاغذها را بر 3 دیوار خانه می‌آویزند و دیوار روبه‌روی خانه را رها می‌کنند تا راه گریز این گزندگان باشد (ص355-356، نیز نک‍ : التفهیم، 259-260؛ تحفة ... ، 217؛ نیز ه‍ د، جشن اسفندی).
در یشت چهاردهم اوستا چنین آمده است: با مالیدن پری از پرنده‌ای فراخ‌بال بر تن خود، می‌توان از آن به‌عنوان تعویذ بهره گرفت و لعنت دشمن را بر او برگرداند. اگر کسی استخوان یا پری از این پرنده به همراه داشته باشد، هیچ‌کس را یارای غلبه بر او نخواهد بود، بلکه او همواره بر هر دشمن و آسیبی پیروزی حاصل خواهد کرد (بهرام‌یشت، کردۀ 14، 15، 16). پر سیمرغ در شاهنامه به عنوان تعویذی در معالجۀ زخمهای کشندۀ رستم و اسبش، رخش، در نبرد با اسفندیار مورد استفاده قرار گرفت (نک‍ : فردوسی، 5 / 400). در روایت پهلوی بخشی در ویژگیهای دفع شر به‌وسیلۀ مهره‌ها آمده است. مثلاً کسی که مهرۀ سیاه دارد، از شر رقیب در پیکار در امان می‌ماند و بر او پیروز می‌شود (ص 81 -83؛ نیز نک‍ : تفضلی، همانجا).
برخی اوراد و اذکار یا تعاویذی که زردشتیان مورد استفاده قرار می‌دادند، در سالهای اخیر به چاپ رسیده است. مُدی در مقالاتی که در انجمن انسان‌شناسی بمبئی در 1894 م قرائت شد، تعویذی سنگی را ــ که بر آن نقشی شبیه به چشم رسم شده بود ــ برای مداوای زخم در قرنیۀ چشم معرفی کرده است. همین مؤلف در 1891 م یک تعویذ پهلوی برضد حشرات موذی را به چاپ رساند که با آب زعفران بر پوست آهو یا کاغذ نوشته و بر در خانه نصب می‌شد؛ در حالی که مقداری ماسه را نیز تبرک کرده و به اطراف می‌پاشیدند. این افسونهای مکتوب را ادالجی کنگه 3 بار منتشر کرده است؛ یک بار به پهلوی در دفع آفریدگان زیان‌کار ازجمله گرگها؛ دیگری به پازند در دفع موشهای صحرایی، گربه‌ها، مارها و گرگها؛ و بار سوم باز هم به پازند برضد چشم‌زخم. اشپیگل نیز دو تعویذ مکتوب، یکی با این متن منتشر کرده است: برای ممانعت از شیوع بیماری در میان گلۀ گاو، واج اردیبهشت را بگیر و آن را بر قطعه‌ای چرم بنویس، مقدار کمی پشم از کیسۀ بیضۀ یک قوچ جدا کن و آن را ببند و در جایی که گله از آن عبور می‌کند، در زمین دفن کن (ERE, II / 449).
ویلیام جکسن نیز در هنگام اقامت خود در ایران در میان زردشتیان یزد، تعاویذ مشابهی را بر ضد چشم‌زخم ملاحظه کرده است. به گزارش او، زردشتیان برای دفع چشم‌زخم و بیماری از کودک، از موبدان درخواست می‌کنند قسمتهایی از یسنا، یشتها، و یا خرده‌اوستا را برایش قرائت کنند، و اگر زنی نازا و عقیم باشد، برای رخت بربستن نفرین نازایی از وی، وندیداد را برای او قرائت می‌کنند (نک‍ : ص 379). رایس نیز در سفر خود به ایران، از مشاهدات خود دربارۀ استفاده از تعویذ در مراسم ازدواج زردشتیان مطالبی آورده و نوشته است که عروس تعویذ بسیار زیبایی به اندازۀ یک نعلبکی با نقوش برجسته از نشانه‌های زردشتی ــ یعنی آتش مقدس و صحنه‌های گوناگونی از زندگی زردشت ــ داشت که به همراه دو تعویذ انفیه‌دان‌مانند و محتوی دعاهای زردشتی، از زنجیری نقره‌ای آویزان بود (ص 26).
با ورود اسلام به ایران، برخی از سوره‌های قرآن کریم به انبوه تعاویذ مردم ایران راه یافت (ابن‌سینا، 77). در بسیاری از گزارشهای سفرنامه‌نویسان، اطلاعاتی دربارۀ تعاویذی که پس از اسلام در میان مردم ایران رایج شده، آمده است. شاردن در شرح سفر خود به ایران در دورۀ صفوی به چند نوع تعویذ اشاره می‌کند (5 / 256-260) که زنان، مردان و کودکان و حیوانات در بازو و گردن خود دارند. این تعویذها عبارت‌اند از: تحریراتی که بر سطح کاغذ یا پوست، و یا بر روی سنگهایی از قبیل عقیق سرخ، عقیق یمانی (باباقوری)، عقیق سلیمانی و به‌خصوص یشم منقور گشته است. ایرانیان آنها را بعد از تحریر و کتابت تا کرده، و در لفاف کوچکی به اندازۀ سر انگشت شست قرار می‌دهند و به بازو و گردن خود می‌بندند. عباراتی که در تعویذ نگاشته می‌شود آیات قرآنی و یا احادیث منقول از انبیا و ائمه است؛ مثلاً در مقابل چشم بد تعویذی به‌ کار می‌برند که روی آن «وَ اِنْ یَکادُ ... » (قلم / 68 / 51-52) نگاشته شده است. علاوه بر این، ایرانیان آیاتی را از قرآن که مشتمل بر نامهای بزرگ خداوند ــ اسماء اعظم ــ است، به‌عنوان تعویذ در لفافهایی مسطح و به قطرهای گوناگون در دکانها و مغازه‌ها جلو چشم آویخته‌اند؛ اشخاص متدین یک یا چند اسم اعظم را همراه دارند، و آن را روی بازو یا پیراهن خود بسته‌اند.
لایارد نیز در دورۀ قاجار به تعویذهایی از آیات قرآن اشاره کرده است که سادات این تعویذها را بر روی پوست، قطعه‌های چرم و یا کاغذ نوشته‌ بودند و تقاضاکننده آنها را در پارچه و یا قابهایی از نقـره نهاده و بـر خود آویخته بود (ص 157-158؛ نیز نک‍ : ادمز، 447).
رایس در همین دوره به برخی تعویذهای مسلمانان ایرانی اشاراتی دارد؛ مثلاً دعاهایی که برای مراقبت کودکان در مقابل ارواح خبیثه و شیطان و آسیب‌رسان، به آنان می‌آموزند (ص 125-126)؛ یا گاهی در لباس کودک شکافی ایجاد می‌کنند و تعویذ نوشته‌شده بر کاغذ را در محل بریدگی قرار می‌دهند و سپس می‌دوزند (ص 254)؛ نیز ذکر ماشاءاللٰه‌، که بدون گفتن آن، ستودن یک کودک به عمل نمی‌آید؛ همچنین استفاده از پنجۀ گشوده از جنس نقره که انگشتان آن نشانۀ پنج‌تن آل عبا ست و ازاین‌روی، عدد 5 را عامل حفاظتیِ قدرتمندی می‌شمارند.
از نظرقربانی یا حرز نیز استفادۀ زیادی به عمل می‌آید؛ قرآن را نه‌تنها به منزلۀ حرز به اندامها می‌بندند، بلکه تلاوت آن در مراسم و مواقع گوناگون چون تولد، مرگ یا ازدواج، اساس کار است و نسخه‌ای از آن را بالای سر نوزاد و کنار بستر محتضر می‌نهند (ص 245-246)؛ یا سورۀ «یس» که در برخی نقاط ایران مسافر را برای دورکردن درد و بلا، از زیر «قلعۀ یاسین یا حلقۀ یاسین» می‌گذرانند. این حلقۀ یاسین پرده‌ای کتانی است که شکافی حلقوی در آن ایجاد کرده، و در اطراف آن تمام سورۀ یس را با مشک و زعفران نوشته‌اند (ماسه، II / 292، حاشیۀ 1؛ اسدیان، 173).
تعویذ در فرهنگ عامۀ مردم ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. افزون بر اوراد و اذکارِ برگرفته از کتب دینی، تعویذ در میان ایرانیان شامل افسونهایی شعرگونه و برخاسته از زندگی اجتماعی مردم و نیز اشیاء گوناگونی از جنس فلز و سنگهای قیمتی (دانلدسن، 154-155)، مثل سنگ فیروزه ( نوروزنامه، 47)، نمک، صدف و مهره‌هایی با رنگهای مختلف به ویژه خرمهره با رنگ آبی است که رنگ اصلی و متداول تعویذ ایرانیان به‌شمار می‌رود (ابن‌سینا، 74). همچنین اجزائی از بدن حیوانات، درختان و گیاهان و نیز بخور دادن، دود کردن و دمیدن بخارات آنها از تعویذها ست. گاهی برخی از تعویذها با حرکات، اعمال و آداب ویژه‌ای همراه است که مردم برای رفع بسیاری از مشکلات، بـه‌ویژه برای در امان ماندن از نیروهای شریر ــ کـه در باور آنها معمـولاً نـاشی از چشم‌زخـم است ــ و یـا نـایل شـدن به برخی خواسته‌های خود به آنها پناه می‌برند.
عمده‌ترین دلیل استفاده از تعویذ در فرهنگ مردم ایران، باور به چشم‌زخم و نیاز به دفع این نیروی اهریمنی است و به همین سبب بسیاری از اوراد و اشیاء تعویذی جهت مقابله با چشم‌زخم (ه‍ م) استفاده می‌شود.
در ده طالب‌آباد شهر ری در روزهای نخستین تولد نوزاد، از مهره‌ای نیلی‌رنگ به‌عنوان تعویذ برای جلوگیری از خفه شدن کودک استفاده می‌کنند تا رنگ صورت و بدن کودک معمولی باشد و به رنگ زننده‌ای تغییر نکند؛ همچنین از مهره‌ای به نام پیچ برای جلوگیری از پیچ خوردن طفل بهره می‌گیرند (صفی‌نژاد، 429).
در بسیاری از نقاط ایران مثل سیرجان (بختیاری، 280)، گیلان (پاینده، 276) و روستای اسک در مازندران، نعل اسب برای جلوگیری از چشم‌زخم و نیز برای خوشبختی خانواده‌ها، بر روی دروازه‌ها و ماشینها نصب می‌شود (راعی، 203). ترکمانان در مراسم عقد برای در امان بودن از اغراض و چشم بد دشمنان، تا پایان مراسم قیچی می‌زنند و یا با به صدا درآوردن دیگر اشیاء آهنی ارواح پلید و شیطانی را می‌گریزانند (معطوفی، 3 / 2146).
در میان ایل پاپی اشیائی چون مهره‌های آبی، صدف، مروارید و سنگهای سیاه دارای مشخصۀ تعویذی‌اند و معمولاً برای مشخص کردن این گونه اشیاء از واژۀ «موره» استفاده می‌کنند و آنها را اغلب روی لباس رویین بچه‌ها به‌خصوص در قسمت بالای پشت لباس، یا بر روی کلاه می‌دوزند یا آویزان می‌کنند. مهره‌های آبی‌رنگ را نیز به مشکهای دوغ و زین قاطرها می‌آویزند. از دیگر اشیاء تعویذی که همگی به صورت زیورآلات استفاده می‌شـود، چنگـال پـرندگان شکـاری ــ کـه بـه آن چنگ پلنگ می‌گویند ــ ریش حیوانات نشخوارکننده مثل بز یا آهو، فک حیوانات، و دانه‌های جو و تخمهای سیب و تکه‌چوب است که این 3 مورد آخر در باور آنان، انسان را در مقابل زردی حفظ می‌کند، به‌ویژه در مورد تکه‌چوب که رنگ آن نقش مهمی را ایفا می‌کند (فیلبرگ، 221- 225؛ نیز نک‍ : مورتنسن، 144, 347-349, 353).
قشقاییها کیفهای کوچک پارچه‌ای که حاوی اشیائی خاص است، به بازو می‌بندند و یا کلامی مقدس که درویشها آنها را روی کاغذ می‌نویسند، در پارچه‌ای می‌پیچند و برخود می‌آویزند و یا در جانماز می‌گذارند. همچنین زنان با گردن‌بندهایی از مهره، کریستالهای نمک، سکه، و کودکان با ریسمانی از مهره‌ها، سکه، تکه‌های پارچه، زنگوله‌های کوچک فلزی، دکمه و پَر خروس اخته که معمولاً به کلاه یا لباس آنها دوخته می‌شود، محافظت می‌شوند. حیوانات باارزش نیز با اشیائی نظیر تعویذهای کودکان و یا تکه‌هایی از چوب که می‌تراشند و به گردن و یا پای آنها می‌آویزند، از شر موجودات وهمی در امان می‌مانند. همچنین اموال باارزش آنها مثل جُل اسبها، کیسه‌های نمک، و آب نیز با اشیائی نظیر سکه‌ها و مهره‌ها محافظت می‌شوند. راه دیگر در امان ماندن از آسیبهای موجودات وهمی، استفاده از آب دهان است که آن را با انگشت به قسمتی از بدن کودک و یا حیوان خویش می‌مالند (امیرمعز، 244).
از دیگر کاربردهای تعویذ، دفع اجنه و دیگر موجودات وهمی است، مثـلاً در جنوب ایـران ازجملـه هرمزگان ــ که به وجود جنهایی در زیر دریا باور دارند ــ دریانوردان هنگامی که اسیر این جنهای زیرآبی می‌شوند، نزد ملا و دعانویس می‌روند، چرا که در باور آنها مبتلایانِ جن‌زده تنها با تعویذ دعانویسان نجات می‌یابند. آنها در سفرهای دریایی با جهازهای بزرگ صید مروارید، یک نفر ملا یا دعانویس به همراه می‌بردند. ازجمله موجودات وهمی که در باور مردم جنوب وجود دارد، بابا دریا ست که تنها از صدای آهن وحشت دارد و بیشتر وقتها حتى از شنیدن اسم یک آلت فلزی فرار می‌کند. به همین سبب جاشوها به هنگام پیدا شدن آن، فریادِ تیشه بیار، اره بیار، تبر بیار سر می‌دهند و در همین حال دو تکه آهن را به هم می‌کوبند و با تصور اینکه سایۀ بابا دریا را دیده‌اند، کارد کهنه‌ای را تندتند روی لنگر جهاز می‌کشند و به عربی فریاد حدید حدید سر می‌دهند (ساعدی، 149-151).
بختیاریها در ایام عروسی میخی نوک‌تیز در کف حجلۀ عروسی می‌نشانند و معتقدند که اجنه از نوک سنجاق و اشیاء نوک‌تیز هراس دارند (مقدم، 161). فراشبندیها برای در امان ماندن از شر اجنه همراه داشتن اشیاء آهنی مثل شمشیر، کارد و چاقو، نمک، مفصل پای حیوان، چوب انار و ذکر صلوات و دعا را مؤثر می‌دانند (امیری، 73).
در لرستان برای رهایی از شر دیو تاوه که بچه‌های خانواده را می‌کشد، تاوه‌بری می‌کنند؛ بدین صورت که دعایی را که دعانویس بر کاغذ می‌نویسد، در پوشش مثلثی‌شکل پارچه‌ای یا چرمی می‌گذارند و با چوب تاوی بر گهواره می‌آویزند و وقتی کودک به راه افتاد، آن را بر دوش او حمایل می‌کنند (اسدیان، 167). از معمول‌ترین تعویذهای دفع اجنه، لفظ بسم‌الله است (کرباسی، 1 / 147). همچنین برای دفع خطر از سوی موجودی وهمی به نام آل (ه‍ م) که در دوران بارداری و زایمان، زائو و نوزاد را تهدید می‌کند، تعویذهای گوناگونی به‌ کار می‌رفته است. در کازرون برای نگهداری کودک از گزند جن و پری، چیزهای فلزی بسیار ریز استفاده می‌کنند، ازجمله: شاتورَک، چیزی آهنی شبیه ساتور؛ اَمبُرک، تنبرگونه؛ اَسُّمَک، شبیه کفگیر؛ کیلیلَک، کلیدی ریز و فلزی؛ کاردک، کارد؛ مَسْقَلَک، چیزی لوزی‌شکل (حاتمی، 102-103).
در خراسان برای جلوگیری از سقط جنین و سالم به دنیا آمدن بچه، نخی هفت‌لا به رنگهای زرد و سرخ را به اندازۀ قامت زن حامله می‌برند؛ سپس آن را 21 گره می‌زنند و در هر بار افسونی بدین شرح می‌خوانند: حجا حجی حجوه و جوخو جاده جن چای. آن‌گاه نخ را به کمر زن حامله می‌بندند و اعتقاد دارند که وی سقط جنین نخواهد کرد و بچه‌اش با چهارستون سالم به دنیا خواهد آمد (شکورزاده، 608).
در شاهرود برای جلوگیری از آسیب رسیدن به نوزاد، مادر یا زن دیگری 40 روز پس از استحمام، 40 مشت آب در جام چهل‌کلید می‌ریزد و به آن چهارقل و آیةالکرسی می‌خواند و این آب دعا را به سر نوزاد می‌ریزد (شریعت‌زاده، 255).
در شیراز برای جلوگیری از سقط جنین، در مراسمی به نام لوله‌اندازان، لوله‌ای فولادی را به همراه هیکل که شامل دعای چشم‌زخم، آیةالکرسی، دعای ام‌الصبیان، و مهره‌های زردیان، تاسه، هفت‌رنگ، چشم‌قربانی، نمک و آلت تناسلی قوچ بود، به‌عنوان تعویذ به گردن زن حامله می‌بندند (خدیش، 267). در همان‌جا برای جلوگیری از مردن نوزاد، بندی ریسیده‌شده از پشم شتر را با قفل و کلید، انگشتر و دعای ام‌الصبیان تا پنج‌ماهگی یا پس از 40روزگی نوزاد به کمر زن حامله می‌بندند (همو، 275).
در راور کرمان برای جلوگیری از آمدن آل نزد زائو، از آهن و آهن‌ربا، و خواندن حمد و سوره و صلوات و سورۀ قدر (97) بر مقداری ارزن، و پاشیدن آن در اطراف خانۀ زائو، استفاده می‌شود. همچنین برای جلوگیری از مرگ نوزاد، در شب شش او، شش سوزن به کلاه وی می‌زنند (کرباسی، 1 / 148- 149).
زنان بلوچ از تعویذهایی با عناوین پیش‌بند، چل‌بند و یا کل‌بند در هنگام بارداری استفاده می‌کنند. این تعاویذ را مادرِ زن باردار از ملا تهیه می‌کند. پیش‌بند را در پوشش پارچه‌ای می‌پیچند و با نخ بسته، و به گردن زن باردار می‌آویزند، به‌طوری‌که دعا در سینۀ زن قرار گیرد و موجب رفع کسالت زن باردار و حفظ سلامت طفل در رحم گردد. در صورتی که حیوانی یا زن باردار دیگری در همسایگی در حال وضع حمل باشد، دعایی به نام چل‌بند را با بندی از موی بز به گردن و یا سینۀ زن حامله می‌بندند. کل‌بند را در پنج یا شش‌ماهگی زن باردار به گردن و یا کمر او می‌بندند که از ناقص شدن بچه قبل از تولد جلوگیری می‌کند؛ حال‎بند یا آل‎بند نیز تعویذی برای دفع آسیبهای آل به زن زائو ست (ناصری،94).
در ایل بختیاری معتقدند اگر چشم گرگ همراه کسی باشد، از خطر انواع بیماری مصون خواهد ماند، و یا اگر پای گرگ را به گهوارۀ نوزاد ببندند، بیماری کمتر به سراغش می‌آید (میرنیا، 244). برای دوری از گزند جانوران نیز از تعویذ استفاده می‌شود. مثلاً مردان بلوچ برای دوری از گزند مار و افعی، انگشتر زمرد به دست می‌کنند، چون باور دارند که زمرد چشم مار و افعی را کور می‌کند (ناصری، 145). مردم شیراز اگر در گوشه و کنار خانه کژدمی را در حال حرکت ببینند، فوراً می‌گویند: بستم بستم زبونت / هفتاد و هفت رگونت / / بستم که بسته باشی / تا صبح خسته باشی / / مُهر علی بر دهنت / قفل علی بر کمرت. آنان باور داشتند که با خواندن این تعویذ شفاهی عقرب عقب می‌ایستد و دیگر حرکت نمی‌کند؛ حتى باور دارند که با این ورد نیش همۀ گزندگان بسته می‌شود (زیانی، 95-96).
در لرستان برای دفع شر درندگان از چهارپایانی که از خانه دور مانده‌اند، اره‌ای را به نیت بسته شدن دهان درنده با دستمال می‌بندند و در گوشه‌ای از خانه یا از طناب سیاه‎چادر می‌آویزند (اسدیان، 177). در روستای اسک برای مصون نگه داشتن دامهای خود در صحرا از تعرض جانوران درنده چهارقل و آیةالکرسی را می‌خوانند و بر تیغۀ چاقویی می‌دمند و سپس آن را می‌بندند (راعی، 205). كردها نیز چشمِ دزد و دهان درندگان را به‎وسیلۀ تعویذ می‌بندند؛ به گونه‌ای که باور دارند آنها به هیچ‎وجه به گوسفندان نزدیک نمی‎‌شوند و صدمه‌ای به آنها نمی‌رسانند. آنها در این مواقع بیشتر به قرآن مجید به‌ویژه به سورۀ شمس (91) پناه می‌برند. ابتدا با ذکر نام خدا و التماس قبول دعا دربارۀ عدم زیان شیء مورد نظر، از بسم‎الله تا آخر سوره را می‌خوانند و با خواندن هر آیه‌ای، گرهی را بر ریسمانی می‌زنند. این گرهها را تا صبح روز بعد یا تا یک هفته، و شاید هم یک ماه یا بیشتر باز نمی‌کنند. بعضی هم این کار را روی تیغۀ چاقویی انجام می‌دهند که بعداً روی دسته‌اش خوابانده می‌شود. آنها باور دارند که بدین ترتیب شیء مورد نظر از دستبرد دزد و درنده محفوظ می‌ماند (افندی، 181-182).
در سنگستان هنگامی که گوسفندی از گله ناپدید شود، چوپان برای حفظ آن از شر حیوانات وحشی نزد دعا‌نویس می‌رود، او سورۀ شمس را بر روی یک چاقو یا نخ می‌خواند و چاقو را می‌بندد، و یا نخ را گره می‌زند و باور دارند که این دعا تا فردا صبح اثرگذار خواهد بود (احمدی، 1 / 127).
در ایل قشقایی برای جلوگیری از سقط جنین گوسفندان، النگوی زردی با دعای مخصوصی به گردنش می‌آویزند (کیانی، 246). در باور مردم لرستان اگر نقش ستارۀ سهیل در آب بیفتد و مادیان آبستن از آن آب بنوشد، خطری او را تهدید می‌کند که برای رفع آن معمولاً دعایی می‌نويسند و بر پیشانی چهارپا می‌آویزند تا سهیل به خیر بگذرد (اسدیان، 133). آنها همچنین برای جلوگیری از آفت نخود، روی تخته‌ای دعایی می‌نویسند و آن را در کنار یا وسط مزرعۀ نخود می‌آویزند و معتقدند دهان کرمی به نام یونجَه بسته می‌شود. گاه نیز دعا را بر کاغذی می‌نویسند و آن را داخل پارچه‌ای می‌گذارند و در کنار یا داخل کشت قرار می‌دهند (همو، 180).
خواب‎گزاران به همراه داشتن تعویذ را در خواب نشانۀ شفایابی بیمار، رهایی از غم و سختی و زندان، ادای دین، و به سلامت باز آمدن از سفر، و تعویذ نوشتن به رایگان برای مردم را نشانۀ منفعت رسیدن به او از سوی مردم، و در ازای آن بهاستاندن را نشانۀ رسیدن غم و اندوه تعبیر و تفسیر کرده‌اند (حبیش، 144).

مآخذ

ابن‌سینا، کنوز المعزمین، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1331 ش؛ احمدی ری‌شهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افندی بایزیدی، محمود، آداب و رسوم کردان، ترجمۀ عزیز محمدپور داشبندی، به کوشش الکساندر ژابا، تهران، 1368- 1369 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ بویس، مری، چکیدۀ تاریخ کیش زرتشت، ترجمۀ همایون صنعتی‌زاده، تهران، 1377 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1389 ش؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، چاپخانۀ بهمن؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تحفة‌ الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ حاتمی، حسن، «آیین و مراسم ازدواج و زایمان در کازرون»، رفتارها و پندارها (مجموعه مقالات فرهنگ مردم)، به کوشش مهدی تقی‌نژاد، شیراز، 1390 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1379 ش؛ راعی اسکی، مصطفى، اسک در گذر تاریخ، تهران، 1387 ش؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381 ش؛ روایات داراب هرمزدیار، به کوشش رستم اونوالا، بمبئی، 1922 م؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1367 ش؛ زیانی، جمال، دلنوشته‌هایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1390 ش؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1345 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1335 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهمردان، رشید، خرده اوستا، بمبئی، 1308 یزدگری؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی ‌الارب، تهران، سنایی؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ قرآن کریم؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه چادرها، تهران، 1371 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ مقدم، محسن، «مبانی اعتقادات عامه در ایران»، مردم‌شناسی، ترجمۀ پورحسینی، تهران، 1337 ش، ج 2، شم‍ 7- 9؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، تهران، 1358 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش علی حصوری، تهران، 1379 ش؛ نیز:

Adams, I., Persia by a Persian Being Personal Experiences of Manners, Customs, Habits, Religious and Social Life in Persia, London, 1906; Amir - Moez, Y., «The Qashqa’i», The Nomadic Peoples of Iran, ed. R. Tapper and J. Thompson, London, 2002; Donaldson, B. A., The Wild Rue, London, 1938; ERE; Jackson, A. V. W., Persia Past and Present, NewYork, 1909; Layard, A. H., Early Adventures in Persia, Susiana, and Babylonia, London, 1894; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Mortensen, I. D., Nomads of Luristan, Copenhagen, 1993; Rice, C. C., Persian Women and Their Ways, London, 1923.

عارفه صابری افتخاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: