صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / گیاه شناسی / تریاک /

فهرست مطالب

تریاک


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

تَرْیاک، شیرۀ گونه‌هایی از گیاه خشخاش که افزون بر مصارف پزشکی همچون ماده‌ای تخدیرکننده و اعتیادآور به کار می‌رود. 

خاستگاه و تاریخچه

 خشخاش از دستۀ «پاپاور سمنیفروم» (خشخاش خواب‌آور) با گلهایی زیبا و لطیف و به رنگهای مختلف از‌جمله قرمز مخملی که به‌صورت وحشی می‌روید، تاریخچه‌ای مبهم دارد. به نظر می‌رسد که خاستگاه اولیۀ این گیاه سواحل دریای مدیترانه بوده که به‌صورت طبیعی در آنجا می‌روییده است. برخی خشخاشهای محلی آسیای صغیر را از اجداد این گیاه دانسته‌اند (نک‍ : بوث، 9). اگرچه بسیاری از منابع خاستگاه تریاک را مصر معرفی کرده و بر آن‌اند که تریاک از آنجا به دیگر نقاط جهان راه یافته است (ناصرخسرو، سفرنامه، 109؛ طاهری، 545)، پژوهشهای جدید در سویس گویای آن است که اسرار تریاک از شرق اروپا در منطقۀ بالکان و دریای سیاه به جنوب، و از آنجا به غرب راه یافته است. آنچه مسلم است اینکه حدود سال 3400 ق‌‌م ساحل‌نشینان دجله و فرات تریاک را در زمینهای پست بین‌النهرین به‌ عمل آورده، و در سنگ‌نبشته‌های آشوری آن را «روغن شیر» می‌خوانده‌اند. سومریها آن را با نام «ها» و «جل»، به معنای گیاه خوشحال می‌شناخته‌اند و ظاهراً مصریها طرز کشت و مصرف خشخاش را از سومریها آموختند. نمونه‌ای از تریاکی که از مقبرۀ «چا» در مصر به دست آمده است، به سدۀ 15 ق‌م می‌رسد و تریاک شهر «تب» در مصر از شهرت بسزایی برخوردار بوده است (بوث، 25-26؛ طاهری، همانجا). 
پوشیدگی تاریخ تریاک و حالت تخدیرکنندگی آن موجب شده است که این ماده در میان مردم صورتی نمادین و رمزآگین یابد و با افسانه‌های چندی دربارۀ چگونگی اکتشاف آن همراه شود (برای برخی از این افسانه‌ها، نک‍ : حالت، 74؛ آذرخش، 325- 328). حالت رمزآلودگی تریاک سبب گردید تا پیوسته در مراسم آیینی ـ مذهبی همچون دارویی مقدس از آن استفاده شود. 
بی‌گمان ایرانیان باستان با گیاه کوکنار (خشخاش) به عنوان پادزهر و تریاک آشنا بوده‌اند. نوشدارویی که رستم از کیکاووس برای درمان سهراب خواست، احتمالاً شیرۀ خشخاش، یعنی تریاک بوده است (ادیب‌الحکما، «تفننات ... »، 354). در اینکه تریاک از چه زمانی به عنوان ماده‌ای مخدر و مکیف استفاده می‌شده است، اطلاع دقیق و درستی در دست نیست. بی‌تردید نخستین روش استعمال کوکنار، برخلاف شیوۀ کنونی، خوردن آن به صورتها و با ترکیبات مختلف بوده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). با این همه، برخی پیشینۀ مصرف تریاک را به‌صورت مخدر به دوران رواج آیین مهرپرستی در ایران می‌رسانند و بر این باورند که نوشابۀ سکرآوری که در مراسم بزرگ‌ترین جشن مهریسن نوشیده می‌شد، آمیزه‌ای از گیاه سکرآور هوم یا گوکرن با خون گاو بوده است. گوکرن را مرتبط با گیاه کوکنار دانسته‌اند که از زمان جمشید به جای خون گاو در شراب حل می‌شده است (بهار، 80؛ نیز نک‍ : برومندسعید، 259، 263). به هر روی، با پیدایش آیین زردشت به نظر می‌رسد که برگزاری این مراسم ممنوع شد و از آنجا که جنبه‌ای آیینی داشته است، احتمالاً به صورت زیرزمینی 
ادامه یافت.
گزارش دیگری که از رواج مصرف تریاک در دست است، مربوط به سپاهیان عرب در ایران است. چنین می‌نماید که ایشان در ابتدا برای رفع خستگی ناشی از سفرهای طولانی و جنگ تریاک می‌خوردند و بعدها به منظور تجارت همیشه آن را همراه خود داشته‌اند (نک‍ : پورداود، 116؛ فلسفی، 2 / 271؛ کوئن، 18- 19). اگرچه پزشکان ایرانی همچون ابن‌‌سینا، زکریا رازی و جز آنها از خواص دارویی تریاک و شیرۀ کوکنار به‌خوبی آگاه بوده‌اند و از آن بهره می‌برده‌اند، گزارشی از خوردن افیون به‌عنوان ماده‌ای مکیف در این اوان به دست نیامده است، و پس از آن نیز براساس آنچه از منابع برمی‌آید تا روزگار صفویان به گونه‌ای میان جنبۀ دارویی و مکیف آن تفاوت قائل بوده‌اند، به نحوی که هر زمان مراد پادزهر بوده، از آن با نام تریاک یا تریاق یاد شده، اما افیون پیوسته شوم و قبیح به شمار می‌آمده است، تا آنجا که ناصرخسرو آن را موجب فساد خرد (نک‍ : دیوان، 397، 419) و مولوی مایۀ بدهوشی (نک‍ : محجوب، 69-70؛ نیز کوئن، 19-20) می‌خواند. اولین گزارش تاریخی که از مصرف تریاک در دست است، از ابوالفضل بیهقی است. به گفتۀ او در 431ق / 1039م سلطان مسعود غزنوی را با خوردن تریاک چنان خواب درربود که نه‌تنها فرصت بیرون‌راندن طغرل سلجوقی را از دست داد، بلکه در اثر این غفلت بساط غزنویان نیز از ایران برچیده شد (نک‍ : ص 804). 
حضور مغولان در ایران را اگرنه همچون یکی از عاملهای رواج افیون در ایران بپنداریم، دست‌کم می‌توان آن را در شرایط بد اجتماعی پدید آمده در ایران، عاملی غیرمستقیم در گرایش مردم به تخدیر پنداشت (آذرخش، 346-347). بازشدن پای اروپاییان به ایران (نک‍ : همانجا) و برقراری مناسبات دوستانه با هند و عثمانی، و ارسال محموله‌های بازرگانی و نیز هدایای ایشان به دربار شاهان صفوی (نک‍ : کوهی، 1 / 117)، همچنین جنگهای میان دو دولت عثمانی و صفوی و وابستگی شدید سربازان ترک به افیون (نک‍ : طاهری، همانجا) را می‌توان از عوامل اصلی رواج و شیوع پدیدۀ شوم اعتیاد به افیون در دربار صفوی و مردم آن دوران دانست. تریاک را که ابتدا رجال و بزرگان به بهانۀ ایجاد آرامش در مقابل نگرانیهای حاصل از مسئولیت کارهای بزرگ مصرف می‌کردند (نک‍ : شاردن، 4 / 282)، رفته‌رفته شاهان صفوی همچون ابزاری برای کسب اطمینان از عدم شورش فرزندانشان به کار گرفتند، و ایشان را از کودکی به خوردن تریاک عادت دادند تا در فکر دعوی سلطنت نباشند. ازاین‌رو، بیشتر شاهان صفوی به خوردن تریاک معتاد بودند (تاورنیه، 498؛ احتشامی، 720؛ نیز نک‍ : کمپفر، 28- 29). 
شاه طهماسب اول (سل‍ 930-984 ق / 1524-1576 م) دومین پادشاه صفوی، که به نظر می‌رسد نوشیدن آب کوکنار در دوران سلطنت او تداول یافته، از دوران جوانی به نوشیدن شیرۀ کوکنار معتاد بوده است. برخی براین باورند که با رواج همه‌جانبۀ افیون، برای کاستن از قباحت و زشتی نام افیون و افیونی در عرف عام که همیشه یک عیب بزرگ و دشنام به شمار می‌آمده است، نام تریاک را که به معنای پادزهر بود، بر آن نهادند و از آن پس در افسانه‌ها و ادبیات آن روزگار همچون کتابهای اسکندرنامه و رموز حمزه تریاک به مفهوم افیون به کار رفت (محجوب، 71؛ کوئن، 19). سرانجام شیوع گستردۀ این پدیده در جامعۀ آن روز، شاه طهماسب را بر آن داشت تا برای مبارزه با منکرات و با شبهۀ حرمت در 939 ق / 1532 م ورود مالیات «بیت‌اللطف»ها (اماکن خاص خوش‌گذرانی) را به خزانه قطع کند و حدود 500 تومان تریاک «فاروق» را که در انبارهای سلطنتی (سرکار خاصه) موجود بود، در آب بریزد (اسکندربیک، 1 / 122-123؛ قس: روملو، 323). ظاهراً شاه‌ طهماسب در این کار حتى به ترک اعتیاد پسران خود سلیمان میرزا (نک‍ : قاضی احمد، 2 / 629)، و شاه اسماعیل دوم نیز موفق نشد و سرانجام شاه اسماعیل که به خوردن اپیون خالص و ترکیب فلونیا معتاد بود، در توطئه‌ای با فلونیای آلوده به زهر به قتل رسید (اسکندربیک، 1 / 218- 219). 
دومین دورۀ مبارزه با استعمال تریاک را می‌توان مربوط به دوران شاه ‌عباس کبیر دانست. عبارت مشهور شاه‌ عباس «من تریاکی و بی‌هنر را نگاه نمی‌دارم» در 1005 ق / 1597 م موجب شد تا بسیاری از درباریان معتاد از خوف او، استعمال تریاک را کنار نهند (نک‍ : منجم، 157). وی حتى گاه افیونیان دربار خود را با قطع افیون تنبیه می‌کرد (اسکندربیک، 2 / 953). حدود دو دهه بعد در پی ممنوعیت نوشیدن شراب، قزلباشان و لشکریان شاه ‌عباس به نوشیدن آب کوکنار آن‌چنان معتاد شده بودند که دیگر توان و رغبتی برای جنگیدن نداشتند. گزارش این خبر به شدت موجبات نگرانی شاه‌ عباس را فراهم ساخت و سبب شد تا در 1030 ق / 1621 م ضمن لغو ممنوعیت شرب شراب، به منع استعمال کوکنار و بستن تمامی کوکنارخانه‌ها (نک‍ : دنبالۀ مقاله) و تشدید مجازات متخلفان تا سرحد اعدام فرمان دهد (پولاک، 434). 
افیون که در ابتدای سلطنت صفویان تنها در میان بزرگان رواج داشت (طاهری، همانجا)، به مرور در میان مردم قشرهای گوناگون به اشکال مختلف و به‌عنوان تنقل چنان رواج یافت (نک‍ : الئاریوس، 272) که معتادان همیشه تریاکدان خود را به همراه داشتند. جنس تریاکدانها بنابر موقعیت اجتماعی افراد، مختلف و گاه مزین به جواهرات بود (پولاک، 435؛ فلسفی، 2 / 271). شاهزادگان صفوی تریاکهای خود را در حقّه‌های مخصوصی (تریاکدان) می‌گذاشتند و آنها را مُهر می‌کردند و به هنگام خوردن تریاک مهر آنها را می‌شکستند و دوباره آنها را لاک و مهر می‌کردند (باستانی، 201). برخی از شاعران، مانند میرزا طاهر وحید قزوینی، در اشعار خود نشئۀ تریاک را «ادراک‌فزا» خوانده، و به جای خاصیت تباه‌کنندگی و فساد عقل، از کیف و چرت آن سخن رانده‌اند (شاردن، 4 / 285؛ محجوب، 72). به گزارش سیاحان اروپایی در اصفهان کوکنارخانه‌ها محل تجمع دائمی و تفرجگاه گروهی از مردم شهر پس از کار روزانه شده بود (نک‍ : دنبالۀ مقاله). شدت اعتیاد مردم شهر اصفهان به تریاک به حدی بود که سیاحان اروپایی آن را نقطۀ سیاهی در اخلاق و عادات مردم ایران‌زمین به شمار آورده‌اند که گاه خالی از غرض‌ورزی نیز نبود (نک‍ : پولاک، 434؛ شاردن، 4 / 284-285). فرمان شدیداللحن شاه ‌عباس در منع اعتیاد به خوردن تریاک نیز نتوانست چارۀ این پدیدۀ شوم را بکند. سرانجام تحت فشار تودۀ مردم و با تمسک به کَل عنایت، دلقک شاه، فرمان لغـو و اجازۀ گشایش دوبـارۀ کوکنارخانـه‌ها صادر می‌شود (نک‍ : همو، 8 / 109-112). 
زمان دقیق تغییر عادت تریاک‌خواری مردم روزگار صفویه به کشیدن و یا دودکردن آن مشخص نیست. حسنعلی آذرخش بر آن است که عادت به کشیدن تریاک نخستین‌بار با سربازان نادر از هند به ایران راه یافته است (ص 324). به گزارش تاورنیه مدت‌زمانی پیش از آن، و نه‌چندان دورتر از حدود سال 1076 ق / 1665 م، ازبکها کشیدن چرس (ماده‌ای تخدیرکننده از برگ شاهدانه) را در ایران معمول کرده بودند (ص 640) که با توجه به حملات مکرر ازبکان به خراسان (نک‍ : افوشته‌ای، 290، 367-381، جم‍ ؛ فلسفی، 4 / 119-125، جم‍‌ )، چندان دور از ذهن به نظر نمی‌رسد. بااین‌همه، ظاهراً این روش تا مدتها چندان تداول نیافت؛ چه، در میان سالهای 1200-1202 ق / 1786-1787 م که ویلیام فرانکلین به ایـران سفـر کرده است، ایرانیان، اگرچـه نه به میزان ترکان، تریاک می‌خورده‌انـد (نک‍ : ص 53). همچنیـن در منـابع از افیـون‌خواری شماری از امیران به دوران نادر یاد شده است (محمدکاظم، 3 / 949). پس از این تاریخ برخی از گزارشها حاکی از تعلیم شیوۀ تریاک‌کشی توسط درویشهای هندی است که در 1267ق / 1851م در خراسان و کرمان پراکنده بوده‌اند (نک‍ : کوهی، 1 / 9). 
به هر روی، دودکردن (کشیدن) تریاک ــ که گویا تقلیدی از کشیدن توتون و تنبـاکو در قـارۀ آمریکا بـوده است ــ احتمالاً از اوایـل پیدایـش سلسلۀ قاجاریـه در ایـران متـداول گشتـه است (نک‍ : طاهری، 547) و بزرگانی همچون فتحعلی خان صبا، ملک‌الشعرا (د 1248ق / 1832م) (نک‍ : هدایت، 10 / 126-127) به کشیدن تریاک معتاد بوده‌اند. سروش اصفهانی (د 1280ق / 1863م) قصیده‌ای دربارۀ کشیدن تریاک دارد (نک‍ : آذرخش، 365-366). برخی نیز رواج رسم کشیدن تریاک را پس از نیمۀ دوم سدۀ 19م و از خراسان دانسته‌اند (نک‍ : آدمیت، 265)، و هانری رنه د آلمانی که در 1907م به ایران سفر کرده است، تاریخ شروع کشیدن تریاک را در حدود 30 سال پیش از این تاریخ می‌داند (ص 90). با این‌همه، به نظر می‌رسد که کشیدن تریاک در ایران به مدت حدود نیم قرن چندان رونقی نداشته است و همگان با طریقۀ آن آشنا نبوده‌اند. از گفتۀ پولاک (که خود مقاله‌ای نیز دربارۀ تریاک ایران تهیه کرده بود) بر‌می‌آید که به روزگار وی هنوز تریاک‌خواری رواج داشته، و اخلاق عمومی کشیدن آن را نمی‌پسندیده، و به صورت پوشیده به آن می‌پرداخته‌اند (ص 437). پس از آن دودکردن تریاک با چنان سرعتی رواج یافت که در 1314 ق، سال دوم سلطنت مظفرالدین شاه، اعتیاد در قشون کشور به اندازه‌ای گسترش یافته بود که میرزا سلیم ادیب‌الحکما، معاون ادارۀ صحیۀ نظام، قشون ایران را تریاکی می‌خواند و همین امر را علت اصلی کوتاهی ایران در مقابل روسها بیان می‌دارد (صحبت ... ، 29، 34، 43). 

روشهای مصرف

 به روزگار صفویان خوردن تریاک رایج بوده است و معمولاً آن را به صورتها و شکلهای گوناگون حب، شربت، خالص یا مخلوط با مواد دیگر همچون بَذْرُالبَنج (بنگ‌دانه)، سُداب، انقوزه، عاقِرْ قَرْحا = آکِکَرا: گیاهی از جنس بابونه و از تیرۀ مرکبان (نک‍ : معین، ذیل آککره) و جز اینها با افزودن هل، جوزهندی، دارچین و دیگر افزودنیها، تناول می‌کرده‌اند (پولاک، 434؛ شاردن، 4 / 282؛ آذرخش، 344). در این دوره بنگ را نیز از ترکیب دانۀ خشخاش و شاه‌دانه و موادی دیگر، و بعدها به شیوۀ هندیان تنها از شاه‌دانۀ خالص تهیه می‌کردند (نک‍ : شاردن، 4 / 287، 288). 

کوکنار

 در واقع آب یا شربت کوکنار که شاردن آن را ابوالنوم می‌خواند (7 / 259)، شربتی است که از تخم خشخاش تهیه کرده و می‌نوشیدند (تاورنیه، 640؛ پولاک، همانجا؛ راوندی، 6 / 458). به نظر شاردن (4 / 282) حرمت مشروبات الکلی در میان مسلمانان دورۀ صفوی، به‌ویژه سخت‌گیریهای شاه‌ عباس در این ‌باره موجبات گرایش شدید ایرانیان را به این نوشیدنی فراهم آورده بود (نیز نک‍ : ناطقی، 856). به گزارش اغراق‌آمیز تاورنیه در آن هنگام به زحمت می‌شد در ایران کسی را یافت که به مشروباتی همچون کوکنار و مصرف بنگ عادت نداشته باشد (همانجا؛ برای کاربرد کوکنار در ادب فارسی، نک‍ : برومند‌سعید، 260-261). 
گاهی برای تسهیل و تشدید وجد و سرور، در مجالس سماع صوفیان در شراب افیون (نک‍ : قزوینی، 3 / 7؛ برومند‌سعید، 262)، یا به قول سعدی «بی‌هوشانه» می‌ریخته‌اند. این ترکیب در ادب فارسی جایگاه ویژه‌ای یافته، و مورد استفادۀ بسیاری از بزرگان ادب قرار گرفته است (برای نمونه، نک‍ : عطار، 258؛ خاقانی، 332؛ دهلوی، 509؛ حافظ، 125؛ نیز برومند‌سعید، 262-263). 
از ترکیبهای دیگر تریاک که به عنوان مکیف استفاده می‌شود، می‌توان به سوخته و شیره اشاره کرد. سوخته ترکیبی از خاکستر و مقداری تریاک نسوخته است که در حقۀ وافور برجا می‌ماند و نسبت به تریاک با مقدار یکسان از مرفین بیشتری برخوردار است. همچنین در ایران با جوشاندن سوختۀ تریاک و سوختۀ شیره (مایه)، شیره فراهم می‌آوردند. 
کشیدن تریاک و شیره نیازمند وسایل ویژه‌ای مانند وافور، منقل، و نی‌دوده (نوعی وافور برای شیره‌کشی مبتدیان) بوده است؛ نگاری هم که دستگاه شیره‌کشی است و احتمالاً از چین به ایران آمده، از شمار این وسایل بوده است (نک‍ : آذرخش، 367). در این میان وافور از شهرت بیشتری برخوردار بوده، و حتى در حکم نماد جماعت تریاکیان محسوب می‌شده است و به جد و هزل ایشان را متصف بدان می‌خوانده‌اند. لغت وافور در فرهنگهای کهن فارسی وجود ندارد و احتمالاً از واژۀ فرانسوی واپور، به معنای بخار گرفته شده، و همراه با خود این وسیله به ایران آمده است ( لغت‌نامه ... ، ذیل وافور). اگر‌چه تاریخ ورود آن به ایران مشخص نیست، اما بدون تردید در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه متداول بوده است (دربارۀ حقه و شکل وافور، نک‍ : آلمانی، 90؛ باستانی، 201). 

کوکنارخانه

 در دوران شاه‌ عباس دوم اعتیاد به کوکنار چنان گسترش یافته بود که در اصفهان همپای قهوه‌خانه و چای‌خانه دکانها و مراکز متعددی برای نوشیدن آب کوکنار وجود داشته است (تاورنیه، همانجا؛ طاهری، 547؛ محجوب، 72). شاردن ضمن اشاره به کوکنارخانه‌‌های محلات مختلف اصفهان در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان می‌گوید که مردم شهر پس از کار روزانه و پیش از رفتن به خانه سری هم به آنجا می‌زدند تا شنگول شوند (4 / 286، 7 / 230، 259، 262؛ نیز نک‍ : تاورنیه، 639-640). 

قهوه‌خانه

 اولین مراکز عمومی تریاک‌کشی، قهوه‌خانه‌ها بودند کـه اسباب دود و دم بـرای معتـادان در آنجـا مهیـا بود (نک‍ : بلوکباشی، 49؛ نیز نک‍ : حمیدی، 73- 79) و حتى مأمن شبانگاهی معتادان بی‌خانمان به شمار می‌آمد (شهری، 4 / 505). قهوه‌‌خانه‌ها محل تجمع مردم از هر قشر و گروه و طبقه، به‌ویژه طبقات پایین بود. برخی از افراد متمول و صاحب‌نام، محافل انس خود را در قهوه‌‌‌خانه‌ها برپا، و شمار بسیاری از دوستان خود را در آنجا پذیرایی می‌کردند. در هر قهوه‌خانه معمولاً یکی مأمور گذاشتن منقل و وافور در جلو مشتری، یکی دیگر مسئول فروش تریاک، و یکی هم عهده‌دار تهیۀ آتش منقلها بود (نک‍ : همو، 4 / 499؛ ه‍ د، قهوه‌خانه). تریاکیان در قهوه‌خانه‌ها دور هم بر روی تختهای چوبی یا روی زمین می‌نشستند و منقل و وافور را در میانشان قرار می‌دادند و همراه سخنان پامنقلی تریاک دود می‌کردند (همو، 4 / 493؛ قس: تعبیر تریاک گل کردن به مفهوم پرحرفی و ادعای بی‌جا کردن، نک‍ : شاملو، 297) و قهوه‌چیان برای آنها معمولاً چای‌ ‌شیرین می‌آوردند (شهری، 4 / 498). در قهوه‌خانه‌ها کشیدن تریاک به حدی رواج داشت که پرندگانی که در قهوه‌خانه‌ها نگه می‌داشتند، دودی شده بودند. گاهی هم حیواناتی که برای نمایش و مسابقه به قهوه‌خانه‌ می‌آوردند، در اثر استشمام بوی تریاک معتاد می‌شدند (همو، 4 / 503؛ آذرخش، 415-416). 
در نسخۀ خطی کتابی با عنوان آداب العلیة که در 1104ق / 1693 م و به نام شاه سلیمان صفوی نگارش یافته، مؤلف آن تازه‌واردان به شهر اصفهان را از حضور در قهوه‌خانه‌های آنجا بر حذر می‌دارد که «با یاران قهوه‌نشین سرگرم کیف و کوکنار نشوی، که هر کس دو روز در قهوه‌خانه نشست، دیگر برنخاست و آنکه کیف و افیون شناخت، خود را باخت» (نک‍ : «در مضرات ... »، 372-374). در زمان محمدعلی شاه قاجار نیز قهوه‌خانه‌های عمومی پاتوغ تریاکیان بوده، و اوضاع بسیار ناگوار و رقت‌آوری داشته است، و ظاهراً پس از خلع وی تا مدتی به پاک‌سازی آنها پرداختند (ادیب‌الحکما، صحبت، 16). برابر اسناد موجود در پی تصویب قانون تحدید تریاک، اقدامات بسیاری از سوی صنف قهوه‌چی برای لغو این قانون صورت گرفت (نوایی، 25-27). 

شیره‌کش‌خانه

 شیره‌کشی به تنهایی کاری بسیار مشکل بود؛ از این رو شیره را معمولاً در شیره‌کش‌خانه به طور جمعی می‌کشیدند. شیره‌کش‌خانه‌ها را بیغوله‌هایی کثیف و نمناک وصف کرده‌‌اند که به‌سبب غیرقانونی‌بودن، بیشتر آنها معمولاً در کوچه‌های تنگ و تاریک و محلات دورافتاده با دری یک‌لتی کوچک و دالانها و سردابهای تاریک و راههایی پیچ‌درپیچ قرار داشتند. از این شیره‌کش‌خانه‌ها به نام «دخمۀ شوم» یاد کرده‌اند. شیره‌کش‌خانه‌هایی مجلل هم در عمارات چندطبقه در محلات بالای شهر وجود داشت که صاحبان آن افراد متمول و ثروتمند بودند. افرادی چند شیره‌کش‌خانه‌ها را می‌گرداندند و در آن کار می‌کردند، مانند صاحب منزل، ساقی، پادو، شیره‌جوشان، و دم‌دری. درآمد اصلی این افراد بیشتر از راه سوختۀ شیره که مجدداً برای طبخ شیره به کار می‌رفت، تأمین می‌شد. همچنان‌که در عرف شیره‌کشان شایع بود، شیره را تر به مشتری می‌دادند و خشک تحویل می‌گرفتند. افزون بر «نگاری»، «چَلَم» (حقه‌‌مانندی آهنین)، «فندک» (چراغ موشی یا پیه‌سوز)، «پوش» (لولۀ لامپا که روی فندک می‌گذارند)، «ترک»، «گرمیت»، «جوهرتراش» و «روغن‌دان» از دیگر ابزار شیره‌کشی بود. در سالهای 1310 و 1311 ش ادارۀ انحصار برای کاهش مصرف شیره و درمان شیره‌کشان در محلات مختلف تهران از‌جمله سرقبر آقا (باغ فردوس)، رسماً 8 شیره‌کش‌خانه با نام دارالعلاج تأسیس کرده بود (برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : آذرخش، 373، 402-407؛ برای اسامی شماری از این مراکز در دهۀ 1320 ش در تهران، نک‍ : کوهی، 1 / 120-123). 

تریاک در ادب فارسی

 از حدود سدۀ 4 ق به بعد می‌توان کاربرد واژه‌های افیون، تریاک و کوکنار را در نظم و نثر فارسی مشاهده نمود. در پی‌جویی ادب فارسی تمایز میان تریاک و افیون در نخستین سده‌ها به‌وضوح به چشم می‌خورد. تریاک ماده‌ای برای درمان است و پادزهر، و افیون خود دردی است لاعلاج؛ اما چنان‌که گذشت، به مرور تمایز میان تریاک و افیون در جامعه زایل می‌شود و هر دو به‌طور عام و به یک معنا به کار می‌روند. در این میان، افیون در باده کردن در ادب صوفیانه جایگاهی ویژه می‌یابد، به گونه‌ای که مولانا افیونی را که صوفیان به هنگام سماع می‌نوشند «خاموشانه»، و سعدی «بی‌هوشانه» می‌نامد. حافظ نیز از هر مادۀ مخدری با نام «طوطی گویـای اسـرار» یـاد می‌کند (نک‍ : دانشنامه ... ،114). از نخستین سده‌ها نیز انبوهی از ترکیبات اضافی و کنایی و تشبیهی در ادب فارسی راه یافت که «افیون چشیدن» (فریب‌خوردن)، «افیون در کار کسی کردن»، «تریاک زدن بر زهر شب» (کنایه از روز شدن)، و نیز تمثیلاتی همچون «دو مثقال تریاک ضرر زدن یا خوردن» (در مفهوم سخت ترساندن و ترسیدن)، «مثل تریاکی» (سخت عبوس و تلخ)، «مثل گنجشک تریاکی» (موجودی زار و نزار)، و امثالی چون «تریاک دوای همۀ دردها ست، اما خودش دردی است که درمان ندارد»، «تریاک را می‌کشند تا کمرشان سفت شود، غیرتشان شل می‌شود» و «از قند شیرین‌تر تریاک مفت» از این شمارند (شاملو، 295- 298؛ دانشنامه، 113). 
آثار بسیاری به جد و طنز در مدح و ذم تریاک به نظم و ‌نثر پدید آمده است که اغلب آنها افیونیه، تریاکیه و یا وافوریه نام دارند (برای شماری از آنها، نک‍ : کوهی، 1 / 219 بب‍ ‌)؛ از‌جمله رسالۀ افیونیه که در دوران صفویه و به قلم عما‌دالدین نگارش یافته، و تقریباً همانند اعترافات یک تریاکی است؛ همچنین افیونیۀ علاء‌الدین محمود بن مسعود که دربارۀ عوارض ترک، و طریقۀ مبارزه با آن تألیف شده است (نک‍ : حمیدی، 41). شمار بسیاری از این اشعار مربوط به زمان قاجار، به‌ویژه مربوط به دوران مشروطیت است. بسیاری از سرایندگان این اشعار نیز خود اعتیاد به تریاک یا افیون، و با آن انس و الفت داشته‌اند. با این حال از اعتیاد شاعران و نویسندگان پیش از دورۀ صفویه اطلاع درستی در دست نیست و اشارات برخی از شاعران مانند سعدی و حافظ و دیگران را نمی‌توان دلیل بر اعتیاد آنها دانست. برخی از تذکره‌نویسان روزگار صفویه، از جمله میرزا طاهر نصرآبادی، بارها در شرح احوال شاعران به اعتیاد ایشان نیز اشاره کرده‌اند (ص 422، 423، 574، 634). نصرآبادی دربارۀ خود می‌نویسد: «گاهی از حب رفیعی دل رفیع‌منزل را از مرتبۀ رفعت نازل می‌ساختم و ... » (ص 706). 
تأثیر آشکار پدیدۀ اعتیاد به تریاک و سایر آسیبهای اجتماعی را می‌توان به‌وضوح در شعر صائب به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران عصر صفوی مشاهده کرد (نک‍ : ص 688، 2824، 2871، جم‍ ؛ نیز نوریان، 167-184). حکیم رکنا، شاعر قصیده‌سرای عهد صفوی، به شکرانۀ رهایی از اعتیاد قصیده‌ای در ذم تریاک سروده است (نک‍ : کوهی، 1 / 62). از شاعران معاصر ملک‌الشعرا بهار، ایرج‌میرزا (ص 187) و حسین مسرور (برای افیونیۀ او، نک‍ : کوهی، 1 / 2 -4) اشعار چندی دربارۀ آن سروده‌اند. عبید زاکانی کوکناری را «زندۀ مرده»، حسین مسرور تریاک را «به زهر آلوده»، و اخـوان ثالث «ویرانی سبز عزیز» می‌خواند. فریدون توللی شرح هزل‌آمیزی از وافور در کتاب التفاصیل آورده (نک‍ : همو، 1 / 292-294)، و مظلوم کرمانشاهی ترجیع‌بندی با نام وافوریه سروده است (نک‍ : کوئن، 51-62؛ نیز نک‍ : دانشنامه، 114). 
از زمان قاجار به بعد مقالات و کتابهای متعددی دربارۀ تریاک و آثار سوء آن به رشتۀ تحریر درآمده (برای مجموعه‌ای از مقالات مندرج در روزنامه‌های دوران ناصرالدین شاه، نک‍ : چکیده ... ، 1 / 74) که از آن جمله است: 
مسائل عملیۀ حضرت وافور اثر ابوالقاسم بن محمدباقر تاجر یزدی که کتابی است به طنز و به طور کلی شامل دو بخش است: بخش اول به شعر است که طی آن ابتدا اشعاری درقالب مثنوی در فواید و مضرات وافور آمده است و سپس اشعاری در قالبهای غزل، دوبیتی و رباعی با عنوان مناجات و ساقی‌نامه و با زبانی طنز نقل شده است؛ مانند مناجات زیر که در قالب رباعی است: تریاک مرا خودت رسانی ربّی / توفیق بده تا که کشم چند حبّی / یا رب تو بده جزای آنها که کنند / وافوری دل‌شکسته‌ات را سبّی (ص 15). بخش دوم مطالبی به نثر در آداب وافور کشیدن و مسائل مترتب بر آن است. روش مؤلف در این بخش مانند رساله‌های عملیه است؛ یعنی ابتدا مسئله‌ای را طرح می‌کند و سپس پاسخ آن را شرح می‌دهد. مؤلف در ابتدای کتاب برای رفع هرگونه سوء‌تفاهمی تأکید کرده است: «وجوب و حرمت و کراهت و اباحه» که در این رساله آمده است، «وجوب ارشادی است نه وجوب شرعی» (ص 2).
صحبت سنگ و سبو، یا شب‌نشینی رمضان تألیف میرزا سلیم‌خان ادیب‌الحکما کتابی است به طنز که در 1327 ق یعنی تنها 3 سال پس از فرمان مشروطیت به نگارش درآمده است. مؤلف پس از انتقادی طنزآمیز از وضعیت قشون ایران، داستان کوتاهی با عنوان «آقای تریاک‌کش و نوکر آقاکش» به نگارش درآورده است که می‌توان آن را نخستین داستان کوتاه زبان فارسی به شمار آورد (نک‍ : اثنا‌عشری، 8). 
در داستان نویسی معاصر نیز موضوع تریاک و تریاک کشیدن بازتاب یافته است که در این‌ باره به‌ویژه باید به انتری که لوطی‌اش مرده بود اثر صادق چوبک، و برخی از داستانهای احمد محمود مانند همسایه‌ها اشاره کرد.

مآخذ

 آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، 1354 ش؛ آذرخش، حسنعلی، آفت زندگی، تهران، 1334 ش؛ آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1335 ش؛ اثناعشری، مهین، مقدمه بر صحبت... (نک‍ : هم‍ ، ادیب‌الحکما)؛ احتشامی، ابوالحسن، «سلاطین صفوی پسر خود را ... به تریاک و حشیش معتاد می‌کردند»، وحید، تهران، 1348 ش، س 6، شم‍ 68؛ ادیب‌الحکما، سلیم، «تفننات ثلاثه»، دفتر تاریخ، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1384 ش، ج 2؛ همو، صحبت سنگ و سبو، به کوشش مهین اثناعشری، تهران، 1364 ش؛ اسکنـدربیک‌ منشی، عالم‌آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ افوشته‌ای، محمود، نقاوة‌ الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1373 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، بخش ایران، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363 ش؛ ایرج میرزا، «قطعه‌ها»، تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاکان او، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1356 ش؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، از سیر تا پیاز، تهران، 1367 ش؛ برومندسعید، جواد، «افیون در شراب»، چیستا، تهران، 1366ش، س 5، شم‍ 3؛ بلوکباشی، علی، قهوه‌خانه‌های ایران، تهران، 1375 ش؛ بوث، مارتین، تاریخ تریاک، ترجمۀ منوچهر نوایی، تهران، 1380 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1363 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علی‌اکبر فیاض، تهران، 1356 ش؛ پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، 1331 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تاجر یزدی، ابوالقاسم، مسائل عملیۀ حضرت وافور، بمبئی، 1315 ق؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، اصفهان، 1363 ش؛ چکیدۀ مطبوعات ایران، عهد ناصری، به کوشش فرید قاسمی، تهران، 1378 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1361 ش؛ حالت، ابوالقاسم، «هرچه تا به حال گرفته‌اند پس بدهند»، تلاش، تهران، 1355 ش، س11، شم‍ 63؛ حمیدی، جعفر، جانگدازان، تهران، 1381 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاء‌الدین سجادی، تهران، 1357 ش؛ دانشنامۀ ادب فارسی، به کوشش حسن انوشه، تهران، 1381 ش، ج2؛ «در مضرات دخانیات و قهوه و افیون»، سخن، تهران، 1346 ش، س 17، شم‍ 4؛ دهلوی، امیرخسرو، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1343 ش؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1363 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1345 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1379 ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368 ش؛ صائب تبریزی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، 1371 ش؛ طاهری، ابوالقاسم، «تریاک»، یغما، تهران، 1345 ش، س 19، شم‍ 10؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1339 ش؛ فرانکلین، ویلیام، مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، 1358 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه‌ عباس اول، تهـران، 1341 ش؛ قـاضی احمد قمـی، خلاصة التـواریخ، بـه کوشش احسان اشراقی، تهران، 1363 ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1349 ش؛ کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1350 ش؛ کوهی کرمانی، حسین، تاریخ تریاک و تریاکی در ایران، تهران، 1324 ش؛ کوئن، آلن، فرهنگ مواد مخدر، ترجمۀ حسن حاج‌سیدجوادی، تهران، 1373 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محجوب، محمدجعفر، «تریاک»، یغما، تهران، 1346 ش، س 20، شم‍ 225؛ محمدکاظم، عالم‌آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1360 ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریـخ عباسـی، به کوشش سیف‌الله وحیـد‌نیا، تهران، 1366 ش؛ ناصرخسرو، دیوان، تهران، 1361 ش؛ همو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1354 ش؛ ناطقی، ناصح، «کتاب دولت ایران»، راهنمای کتاب، تهران، 1354 ش، س 18؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش احمدمدقق یزدی، تهران، 1378 ش؛ نوایی، عبدالحسین، «ماجراهای منع تریاک»، گنجینۀ اسناد، تهران، 1373 ش، س 4، شم‍ 4؛ نوریـان، مهـدی و دیگـران، «بازتـاب پدیدۀ اعتیاد در شعر صائب»، مجلـۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران، 1384 ش، شم‍ 41؛ ؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات روضة الصفا، تهران، 1339 ش.

مریم صادقی (تل‍ : دبا)

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: