صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / گیاه شناسی / ترنگبین /

فهرست مطالب

ترنگبین


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 20 دی 1398 تاریخچه مقاله

تَرَنْگَبین، یا ترنجبین، نوعی صمغ در رنگها و طعمهای متفاوت از شیرین تا بی‌مزه با مصارف متعدد در شیرینی‌پزی و پزشکی مردمی. ترنگبین مرکب از دو واژۀ فارسی تر و انگبین است.
انگبین از واژه‌های بسیار کهن فارسی است که در معنای عسل و شهد به کار می‌رفته است (نک‍ : بارتولمه، 817؛ فرهنگ ...، 86؛ مکنزی، 10). معرّب ترنگبین به‌صورت ترنجبین امروزه کاربرد بیشتری دارد. در فرهنگ رشیدی ترنگبین به صورت شبنمی که بر گیاه خار شتر می‌نشیند و همچون انگبین تازه است، تعریف شده که در عربی به آن مَنّ گفته می‌شود (ص 301).
خار‌شتر یا شتر‌خار گیاهی است از تیرۀ پروانه‌آسایان که به شکل بوته در کوهستانهای خراسان، تبریز، زرند، بوشهر، بلوچستان و عمدۀ نواحی جنوبی کشور یافت می‌شود. البته همۀ گونه‌های این گیاه، ترنگبین یا منّ (مان) که حاوی مواد قندی است، به دست نمی‌دهند (زرگری، 2 / 30؛ عماد، 1 / 22). در بسیاری از موارد صمغ این دسته از گیاهان هر‌چند اسامی متنوعی دارند، اما با یکدیگر خلط می‌شوند. معروف‌ترین آنها همان گز‌انگبین (خشک‌انگبین) است که در اثر گزش حشره‌ای مخصوص از انواع درختچه‌های گز به دست می‌آید. شیر‌خشت و بید‌خشت نیز از دیگر انواع این صمغها محسوب می‌شوند که در نظر مردم صرفاً از لحاظ رنگ ظاهری، لطافت و برخی تأثیرات دارویی با هم تفاوت دارند. اصولاً یک سلسله از گیاهان بیابان‌زی هستند کـه بـه صورت درختچه‌های خاردار رشد می‌کنند و با نام خار ـ شتر معروف‌اند و به عربی به آنها الحاج یا عاقول می‌گویند (لاوفر، 347).

 ظاهراً علاقۀ زیاد چهارپایان اهلی به‌ویژه شتر به این‌گونه از گیاهان، باعث شده است تا نام خارشتر را بر آنها نهند؛ گاهی به آن خاربزی هم می‌گویند (همو، 343).
اصولاً گیاهان معروف به منّ (مان) بومی ایران محسوب می‌شوند؛ به طوری که از گذشته‌های دور انواع درختچه‌های گز و خار‌شتر (اشترخار / اشترغار) در مناطقی چون بلوچستان و اصفهان، خراسان و جنوب ایران تا هرمز به شکل خودرو رویش داشته است (نک‍ : ژوره، 98, 170-171؛ لاوفر،343, 347). بواسیه گیاه الحاجی را به 3 دسته تقسیم می‌کند و در توصیف دستۀ سوم تحت عنوان خارشتر، خاستگاه آن را ایران، منطقۀ قفقاز، افغانستان، بلوچستان، ترکستان و حاشیۀ خزر می‌داند (II / 558-559).
بی‌شک کتب طب قدیم از‌جمله بهترین منابع برای شناخت بهتر ترنگبین و گیاه منّ می‌باشند. اسحاق بن سلیمان در سدۀ 4 ق‌ / 10 م ترنجبین را همان طل (النّدی) دانسته که طبعی گرم در درجۀ اول دارد و منّ نیز گرم است در وسط درجۀ اول با تری معتدل (ص 310). ابومنصور موفق هروی نیز در سدۀ 5 ق / 11 م می‌نویسد: «ترنجبین اندر تبهای گرم سود کند و طبیعت را نرم گرداند و سُعال (سرفۀ خشک) را بنشاند و هر‌چه اندر سینه و شش پاک کند و مثانه را جلا دهد نیز و ادرارالبول آرد، و قی را یاوری دهد و قولنج بگشاید و طبعش قریب است به شیر‌خِشت و او گرم و نرم است اندر درجۀ دوم» (ص 80).
کاسانی به نقل از ابوریحان بیرونی در توضیح نسبتاً مفصل خود از ترنگبین، آن را معادل منّ یا عسل‌الطل عربی دانسته و از قول ابن‌ماسویه ترنگبین را چیزی شبیه نم که بر درخت گز می‌افتد، عنوان می‌کند که سبز رنگ است (2 / 670-672).
طلنجین و طلانجین اسامی دیگری است که کاسانی برای ترنگبین ذکر کرده و اظهار می‌دارد که به اشترخار در خراسان «تر»، در فرغانه «تربی»، در فارس «ارود»، و در اصفهان همان اشترخار می‌گویند (1 / 176). این اشترخار همان خاری است که به آن حاج گفته می‌شود و در عراق عاقول نام دارد که بسیار مطلوب ستوران است (همو، 1 / 222). ابن‌بیطار (ص 89)، غسانی ترکمانی (ص 50)، جرجانی (5 / 142)، و حاجی زین عطار (ص 81) نیز به برخی از خواص ترنگبین اشاره کرده‌اند.
 حکیم مؤمن از آن به عنوان محرک قوۀ باه یاد کرده است (ص 110). عقیلی علوی شیرازی نحوۀ به دست آوردن ریزه‌های نبات‌مانندِ ترنگبین را چنین وصف کرده که شاخه‌های خاردار بوتۀ‌ خار‌شتر را می‌برند و در چادرها می‌ریزند و آن‌قدر می‌تکانند تا هر‌چه ترنگبین بر این شاخه‌ها منعقد شده است، جدا شود و بیفتد؛ تا آنجا که ممکن است باید خار و خاشاک را از آن جدا ساخت و هر‌چه به صورتِ چسبیده، باقی می‌ماند با آب شسته و صاف می‌کنند و نهایتاً محصول را می‌جوشانند تا غلیظ و منعقد گردد (ص 270).
برای درمان بسیاری از بیماریهای دیگر، علاوه بر سایر ادویه از ترنگبین و شیر‌خشت هم استفاده می‌شده است، مثل سوءمزاج جگر و یرقان حاصل از آن، یا قولنج ورمی و ورم کلیه (نک‍ : شاه ارزانی، 2 / 695، 742، 789-790، 832-833).
سیاحان خارجی که به ایران آمده‌اند نیز به ترنگبین و شیر‌خشت اشاره کرده‌اند. شاردن بهترین نوع از ترنگبین را زرد‌رنگ و دارای دانه‌های درشت دانسته که از نیشابور می‌آمده است (4 / 43). پولاک نیز به ترنگبینهای مطلوب خراسان و بخارا و همچنین ایزدخواست اشاره کرده است (ص 454).
همان‌طور که گفته شد، گاهی همۀ این محصولات یعنی شیر خشت، منّ یا منّا و ترنجبین یکی دانسته می‌شدند. مثلاً نفیسی در مدخل شیر‌خشت که مفصلاً به آن پرداخته، شیرخشت را همان ترنجبین دانسته است (ص 352-353). بسیاری از خواص که در طب مردمی برای شیرخشت قائل‌اند، مشابه کاربردهای ترنگبین است، مگر برخی مصارف خاص نظیر مالیدن حل‌کردۀ شیر‌خشت که باعث نرمی پوست و طراوت گونه می‌شود (شهری، 5 / 369). شیرخشت در ایزدخواست داروی «دو به یک» محسوب می‌شد؛ یعنی وقتی مریض پیری که بیماری‌اش زیاد طول می‌کشید و خوب‌شدنی هم نبود و در‌عین‌حال نمی‌مرد، شیرخشت یا آبگوشت جوجه‌خروس به او می‌دادند و می‌گفتند: اینها دوای دو به یک است، اگر خوب‌شدنی باشد، خوب می‌شود و اگر مردنی باشد، می‌میرد (رنجبر، 517).
شیرخشت و ترنجبین از داروهایی است که برای رفع تب و حرارت به بچه‌های کوچک می‌دهند (همایونی، 439). در خراسان اگر دهان و لبان نوزاد سرخ شود، می‌گویند گرمی‌اش کرده است و برای دفع گرمی از او مقداری لعاب فلوس با عصارۀ عناب و ترنجبین مخلوط می‌کنند و در دهانش می‌ریزند (شکورزاده، 127). مردم این منطقه ترنجبین را در درمان بواسیر، خون‌دماغ و سردرد به کار می‌برند (همو، 206، 213، 218). برای مثال، هنگام سردرد، مقداری از آن را در آب جوش می‌خیسانند و می‌خورند و قدری هم به سر و پیشانی و شقیقه‌های خود می‌مالند (همو، 218).
در سیرجان بیمار یرقانی را در میان برگهای درخت «شیرین بید» و یا داخل پوست حیوانات تازه ذبح شده می‌خوابانند و به او داروهای گیاهی از‌جمله خیساندۀ ترنجبین می‌خورانند (بختیاری، 339). از نباتِ به‌دست‌آمده از مخلوط خوشبو و خوش‌طعم گـزانگبین و تـرنجبین پس از جوشیدن در شکر ــ که در صنعت گزسازی مصرف می‌شود ــ به عنوان اشتهاآور و محرک دستگاه گوارش در کودکان استفاده می‌شود (صفایی‌زاده، 172). 
یکی دیگر از بیماریهایی که در طبابتهای مردمی به‌منظور درمان آن از ترنگبین استفاده می‌کردند، حصبه بود. به این ترتیب که ابتدا چارتخم (یعنی تخم خیار، تخم خُرفه، تخم گشنیز و تخم کدو) را می‌کوبیدند و کوبیدۀ آن را در عرق بید خیس ‌می‌کردند. سپس آن را از شب تا صبح بیرون می‌گذاردند تا نسیم و به‌اصطلاح ایاز بخورد. صبح آن را از صافی گذرانده و با ترنجبین می‌آمیختند. به این شربت «شیرخنک» می‌گفتند و 3 روز صبح ناشتا به بیمار می‌دادند (بلوکباشی، 195). 
ترنگبین نه‌فقط در اشعار فارسی که در مثلها و زبانزدها نیز کاربرد داشته است (برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : گرامی، 458- 459؛ ذوالفقاری، 1 / 313، 2 / 1903). یکی از معروف‌ترین این زبانزدها این عبارت است: «از کون کک ترنجبین می‌گیرد» که کنایه از غایت خسیسی دارد، و در مناطقی چون تایباد به کار می‌رود (مودودی، 151). 

مآخذ

 ابن‌بیطار، عبداللٰه، تنقیح مفردات، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، 1990 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1371 ش؛ اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، الاغذیة و الادویة، به کوشش محمد صباح، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بلوکباشی، علی، فرهنگ عامه، تهران، 1356 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1384 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1375 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1350 ش؛ شاه‌ارزانی، محمداکبر، طب اکبری، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1387 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفایی‌زادۀ پاسارگادی، عزیز، یادی از گذشته‌ها، تهران، 1386 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ عماد، مهدی، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، 1377 ش؛ غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش اکبر بهداروند، تهران، 1386 ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ گرامی، بهرام، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، تهران، 1386 ش؛ مودودی، محمدناصر و زهرا تیموری، گزیده‌ای از ادبیات شفاهی تایباد، مشهد، 1384 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، پزشکی‌نامه، تهران، 1317 ق / 1899 م؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ نیز: 

Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Strassburg, 1904; Boissier, E., Flora Orientalis, Geneva, 1872; Joret, Ch., Les Plantes dans l’antiquité et au moyen âge, Paris, 1904; Laufer, B., Sino - Iranica, Chicago, 1919; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; The Frahang i Pahlavik, ed. H. F. J. Junker, Heidelberg, 1912. 

پیمان متین

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: