صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / طب / ترس برون /

فهرست مطالب

ترس برون


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 20 دی 1398 تاریخچه مقاله

تَرْسْ‌بُرون، گونه‌ای از مراسم سنتی در طب مردمی برای درمان و معالجۀ افراد ترسیده، که در جنوب ایران و برخی دیگر از مناطق کشور به شیوه‌های متفاوت صورت می‌گیرد.
هرچند در طب قدیم ایرانی فرد ترسیده را با استفاده از بادیان (رازیانه)، گل گاو‌زبان، دارچین (شهری، 5 / 228، 298) و نوشیدن شربت بیدمشک و استشمام گلاب و بوی خوش (شاملو، 244)، و نیز استفاده از ادعیه (هدایت، 199) درمان می‌کرده‌اند، اما براساس رسمی کهن از دیرباز در مناطق جنوبی و دیگر مناطق کشور برای معالجۀ فرد ترسیده شیوۀ دیگری را نیز به کار می‌گیرند.
در خوزستان ــ به‌ویژه بهبهان ــ برای برپایی مراسم ترس‌برون وجود اسباب و ملزوماتی نظیر تاوۀ میراثی، آب، نمک، سکه، یک جفت النگوی درهم حلقه‌شده، آتش و آب دهان رهگذران و تماشاگرانِ مراسم ضروری است. پس از فراهم کردن وسایل و اسباب گفته‌شده، مادر یا زنی گیس‌سفید یا قابله که در طب قدیم سر‌رشته‌ای دارد، برای شفای طفل ترسیده بر سر گذر آتشی می‌افروزد. سپس کاسه‌ای را پر از آب می‌کند و نمک را به آن اضافه می‌نماید و تعدادی سکه در آن می‌اندازد. در مواردی که فرد ترسیده دختر باشد، دو النگوی درهم حلقه‌شده به نام دی و دوت (مادر و دختر) را نیز در کاسۀ محتوای آب نمک قرار می‌دهد (تجلی، 192-193).
رهگذران در برپایی این مراسم صرفاً تماشاچی نیستند، بلکه کنشگران این مراسم به شمار می‌آیند. آنان با ریختن آب دهان خود در کاسۀ محتوای آب نمک نفرت خویش را از عامل ترس ابراز می‌دارند و همچنین نوعی همدلی و همدردی با خانوادۀ بیمار را فراهم می‌سازند و موجب تصعید روحی آنان می‌گردند. مادر یا زنی که اجرای ترس‌برون بر عهدۀ او ست، با ریختن آب نمک موجود در کاسه بر روی تاوۀ میراثیِ داغ، نقشهایی را پدید می‌آورد که این اشکال و تصاویر به‌واسطۀ تبخیر آب و جداشدن نمک از آن بر پشت تاوه (ساج) نقش می‌بندد. در این هنگام برخی از رهگذران به همراه مادر یا زن یادشده، تصور ذهنی یا گمان خویش را دربارۀ نقش پدیدآمده بر تاوه، ابراز می‌دارند. بدین‌گونه ضمیر پنهان خود را آشکار می‌سازند تا به یک نقش خیالی واحد برسند (همانجا). شرکت‌کنندگان در مراسم برآن‌اند که با تطبیق این نقش با فرد یا شیئی که برای افراد آن محل قابل قبول و شناخته‌شده باشد، منشأ و عامل ترس فرد ترسیده را شناسایی نمایند.
در بیان تفسیر علمی و فلسفۀ اجتماعی این مراسم ــ به ویژه وسایل مورد استفاده در اجرای ترس‌برون ــ باید گفت که تاوۀ (ساج) میراثی که عبارت از ساجی است که چندین نسل از نیاکان برای یک خانواده به یادگار مانده است، به سنت حرمت و تکریم نیاکان، تقدس آتش و اجاق، و نیز نقش تاوه در تهیۀ برکت سفره (نان) و قوت خانوادۀ ایرانی بازمی‌گردد. استفاده از این وسایل میراثی در فرهنگ مردم در دیگر آیینها نیز نمود یافته است؛ چنان‌که در برخی از مناطق برای بندآمدن باران از «دیگ سیاهی که از پدر و مادر به ارث برده‌اند»، استفاده می‌کنند (ماسه، 1 / 309؛ شکورزاده، 348). اما کاربرد آتش نیز سابقه‌ای طولانی در تمدن بشر دارد (نک‍ : گلسرخی، 39؛ کریستن‌سن 202؛ پیگولوسکایا، 84؛ شوالیه، 1 / 60). باورهای مردمی دربارۀ شفابخش بودن آتش حتیٰ در عصر صفوی نیز رایج بوده است، چنان‌که در این عصر هرگاه خانواده‌ای فرد بیماری داشت، عصر در پشت‌بام آتش می‌افروخت تا همسایگان با دیدن آن دست به دعا برای بیمار بردارند و از خدا شفای او را مسئلت نمایند (کارری، 149-150). جنبۀ تقدس و تطهیرکنندگی آتش در دوره‌های متأخرتر نیز حفظ شده است (نک‍ : ویلسن،266) و امروزه هم در میان ایلات و عشایر بیشتر نقاط کشور مشاهده می‌شود (نک‍ : شهبازی، 73).
آب رمز آفرینش با خاصیت درمانی و جادوپزشکانه (الیاده، 193) و در حقیقت شفابخش، درمان‌کننده، و دافع درد و رنج و بیماری بوده است (اسماعیلی، 5). نمک از دیرباز مصارف پزشکی داشته و مورد استفاده در طب قدیم نیز بوده است (برای نمونه، نک‍ : ابن‌بطلان، 60-61). پیشینۀ استفاده از نمک در طبابت و تقدس آن به عنوان مهریۀ حضرت زهرا (ع) (هدایت، 91؛ ماسه، 1 / 402)، جایگاه ویژه‌ای به این عناصر در باور مردم بخشیده است. بر اساس سنتی دیرین در میان عربهای خوزستان، برای شناسایی عامل بیماری کودکی که احتمالاً چشم خورده است، ظرفی پر از آب سرد تهیه، و مقداری سرب گداخته نیز فراهم می‌کنند؛ سپس ظرف محتوای آب سرد را بر بالای سر بیمار می‌گیرند و سرب گداخته و مذاب را در آن می‌ریزند؛ سرب بر اثر سردی آب در اشکال مختلفی منجمد می‌گردد تا تفسیر شکلهای ایجاد شده سبب بیماری و یا عامل آن را آشکار کنند (نک‍ : پورکاظم، 208). این‌گونه تعبیر و تفسیرها از روی اشکال و تصاویر مختص به فرهنگ ایرانی نبوده، و در تمدن میان‌رودان نیز نمود داشته است. آشوریها و بابلیها از روی اشکالی که پس از ریختن روغن در آب پدید می‌آید، آینده را پیشگویی و پیش‌بینی می‌کردند (مقدم، 156). به کارگیری سکه (پول فلزی) در این مراسم نیز ریشه در باورهای عامه دربارۀ این مایۀ خوشی و سعادت دنیوی دارد.
عربهای خوزستان به‌مانند مردم دیگر نقاط کشور، در گهوارۀ نوزاد «کاسۀ آب و نمک، چاقو و پول خرد [سکه]» قرار می‌دهند و بر این باورند که هریک از این اشیاء در دفع یک نوع بلا از کودک مؤثر است (پورکاظم،211). استفاده از دو النگوی درهم حلقه‌شده به نام دی و دوت در مراسم ترس‌برون، ضمن اشاره به پیوند عاطفی این‌دو، به باور تأثیر طلا در مداوای ترس بازمی‌گردد.
در ایزدخواست نیز برای درمان فرد ترس‌دیده یک تکه طلا مانند انگشتر یا گوشواره را خوب می‌شستند، سپس آن را در ظرف آبی مانند لیوان تکان می‌دادند و آب را به شخص می‌دادند تا بخورد (رنجبر، 515). در ماهشهر نیز این‌گونه طبابت رایج است و به آن «اُ ری طلا» (آب روی طلا) می‌گویند (تحقیقات ... ).
استفاده از آب دهان در این مراسم نیز بر پایۀ این سنت است که آب دهان نماد خلاقیت و انهدام و ترشحی است که قدرتی جادویی دارد، یا شفا می‌بخشد یا تباه می‌کند؛ چنان‌که حضرت مسیح (ع) کوری را با آب دهان خویش شفا داد (شوالیه، 1 / 27). در افسانه‌ای از مردم خراسان، به نام «افسانۀ شاه طهماسب»، حضرت رسول (ص) با آب دهان خود دست دختری یهودی را که از بدنش جدا گشته بود، به جای خود وصل می‌کند (نک‍ : شکورزاده، 398- 399). در این مراسم نیز رهگذران با انداختن آب دهان خود درصدد زدودن عامل بیماری و ترس فرد ترسیده برمی‌آیند و تنفر خویش را از آن ابراز می‌دارند.
در بیشتر روشهای سنتی که برای درمان ترس و لرز در نقاط مختلف کشور موجود است، استفاده از آتش، آب و نمک کاربرد چشمگیری نسبت به دیگر عناصر دارد. مردم خراسان برای معالجۀ ترس، شاخۀ بلند هفت‌بندی از درخت میم (تاک، مو) را قطع می‌کنند و قد مریض را با آن اندازه می‌گیرند. آن‌گاه دو سر شاخه را از دو طرف می‌برند و دور می‌اندازند. سپس شاخه را از محل بندها جدا می‌کنند و پهلوی یکدیگر قرار می‌دهند و آنها را دسته می‌کنند و مانند مرده‌ای کفن‌پیچ دور آن ‌را با نخ می‌پیچند. بعد آن را با یک تکه زمه (زاج) در 3 شب نحس یعنی شب شنبه، یکشنبه و چهارشنبه (که ازمابهتران به شکل آدمیزاد درمی‌آیند) بالای سر فرد هول‌زده قرار می‌دهند و صبح چهارشنبه دستۀ چوب و زمه را به گورستان می‌برند و دو دسته چوب را در خاک دفن می‌کنند و زمه را به خانه باز می‌گردانند و آن‌ را به 7 قطعه تقسیم می‌کنند و روزی یک قسمت آن را به مریض می‌دهند (نک‍ : همو، 276-277). 
البته روشهای دیگری چون قرار دادن دل گوسفندی در حالت گرما‌گرم در کف دست یا روی سینۀ شخص مریض در ایزدخواست و خراسان (رنجبر، همانجا؛ شکورزاده، 277)، و پاشیدن ناگهانی آب سرد به صورت بیمار (همانجا) نیز به کار می‌رود. در کردستان زغال مشتعل را در کاسۀ آب سرد می‌اندازند و آن را به فرد بیمار می‌خورانند تا بهبود یابد (نیکیتین، 241-242). در بوشهر برای ترس‌برون، دختری به همراه مادرش تنوری را گرم می‌کنند و روی آن آب نمک می‌ریزند و نوزاد (= بیمار) را از روی تنور 3 بار میان یکدیگر ردوبدل می‌کنند. در خوزستان به هنگام ردوبدل کردن طفل ترس‌خورده این ورد خوانده می‌شود: «جنی، انسی، پرندی، آدمی، آدمیزادی، سگی، گربه‌ای، ببر که بریدم ... » (تجلی، 195). 
در برخی از مناطق دیگر فرد ترسیده می‌باید فوراً انگشت خود را به نمک بزند و بر روی زبانش قرار دهد، و یا اینکه با انگشت بر روی عسل چنین بنویسد: «پیر رفت، شیر آمد، شیر دلیر آمد، یا کَنندۀ در خیبر ادرکنی!» و آن عسل را شربت کند و بنوشد (شاملو، 244). در این باور به سادگی میان مظهر شجاعت در طبیعت (شیر) و اسدالله (حضرت علی <ع>) پیوندی در جهت شفای ترس و دلهره برقرار شده است. 

مآخذ

ابن‌بطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1366 ش؛ اسماعیلی، صغریٰ، «اسطورۀ آب در ریگ ودا و اوستا»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات تاریخی (ضمیمۀ مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد)، 1388 ش، س3، شم‍ 7- 8؛ الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ترجمۀ جلال ستاری، تهران 1362 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ پیگولوسکایا، ن. و دیگران، تاریخ ایران، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1363 ش؛ تجلی، حجت‌الله، «بازنگری یک مراسم، ترس‌برون»، کتاب خوزستان، به کوشش بنیاد خوزستان‌شناسی، تهران، 1383 ش، ج2؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1379 ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1378 ش؛ شهبازی، عبدالله، ایل ناشناخته، تهران، 1366 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ کارری، ج.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، 1348 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1345 ش؛ گلسرخی، ایرج، تاریخ جادوگری، تهران، 1377 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مقدم، محسن، «مبانی اعتقادات عامه در ایران»، ترجمۀ پورحسینی، مجلۀ مردم‌شناسی، تهران، 1337 ش، شم‍ 2؛ نیکیتین، و.، کرد وکردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، 1366 ش؛ ویلسن، آرنولد، «تحقیق دربارۀ ایل بختیاری»، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، به کوشش اوستن هنری لایارد و دیگران، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1371 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311 ش.

محمدعلی جودکی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: