صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / گیاه شناسی / ترب /

فهرست مطالب

ترب


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 20 دی 1398 تاریخچه مقاله

تُـرُب، گیاهی با بو و مزۀ تند و تیز، و کاربردهای فراوان در نظام غذایی، طب مردمی و برخی مراسم. 
ترب یکی از رایج‌ترین سبزیجات در نظام غذایی ایرانیان است که معمولاً به‌عنوان چاشنی همراه با برخی خوراکها مصرف می‌شود. طعم و بوی تند و زنندۀ ترب و مزۀ خاص آن مطبوع طبع بیشتر ایرانیها ست و همین ویژگیهای ترب به‌خصوص بوی زننده، رنگ سیاه و سفید و بافت تُرد و آبدار آن باعث شده است که نقشهای متعددی در ابعاد مختلف فرهنگ مردم، از مراسم شبهای چله گرفته تا رسومی چون به حمام بردن زائو داشته باشد. ترب نیز همچون دیگر گیاهان و سبزیهای بودار با رایحۀ تند، مثل سیر و پیاز، حامل قدرتهای جادویی و ماورایی به‌خصوص برای دفع نیروهای پلید و خبیث به‌شمار می‌رود (تیسلتن‌دایر، 63).
ترب گیاهی است یک‌ساله از تیرۀ چلیپاییان که این تیره انواع بسیار متنوعی دارد، از کلم و آب‌تره (بولاغ اوتی) و تره‌تیزک گرفته تا انواعی که ریشۀ ضخیم آنها خوراکی است، مانند ترب، شلغم و کلم‌سبز (گل‌گلاب، 208). ریشۀ ترب به رنگهای سفید یا سیاه، و برخی انواع پرورشی آن قرمز رنگ است. ترب سیاه نیز شکل متمایزی است با اسامی علمی مختلف و پیشینه‌ای بسیار کهن (زرگری، 216- 218). 
جالینوس از نخستین دانشمندانی است که در اشاره به ترب از ارزشهای غذایی آن سخن گفته است (I / 10). سلسوس دیگر پزشک دوران باستان است که شخصاً از ترب به‌عنوان داروی تهوع‌آور مؤثر نام برده است (I / 3). او نسخۀ خوراکی مؤثری را برای تحریک معده به‌منظور بالاآوردن محتویات آن می‌پیچد که عبارت است از ترکیب آب ترب، آب انار شور و شیرین، و آب‌ نعناع در آب سرد (IV / 12). پلینی (XIX / 26) و دیوسکوریدس (I / 45, II / 259-260) از دیگر گیاه‌شناسانی‌اند که به طور مفصل، خواص طبی ترب را توضیح داده‌اند. 
افزون بر آنها، فیلسوفان و مورخان باستان هم در آثار خود به این گیاه پرداخته‌اند. یکی از مشهورترین و قدیم‌‌ترین آنها فیلسوف ـ گیاه‌شناس، تئوفراستوس است که به روشنی، به گیاهان تیرۀ چلیپاییان ازجمله ترب اشاره کرده است (II / 59). کاشت انواع ترب در تابستان و زمستان و تفاوتهای آنها، ویژگیهای خوراکی ریشۀ آن و دیگر گیاهان مشابه با این گیاه مثل شلغم، و آبدار بودن ریشۀ آن در قیاس با دیگر نمونه‌های مشابه با آن به‌عنوان یک مزیت ازجمله نکاتی است که تئوفراستوس برای این گیاه ذکر کرده است (II / 63-65, 72-73). اشارۀ هرودت به ساخت اهرام مصر و دیوارنوشته‌های آن مبنی بر هزینه‌های ساخت و چگونگی تغذیۀ کارگران با ترب، پیاز و تره‌فرنگی سندی است معتبر از دیرینگی مصرف این گیاه به‌عنوان یک غذای مقوی در مصر باستان (نک‍ : II / 125). 
از نظر دانش گیاه‌شناسی، گونه‌های بومی ترب در دوران باستان در تمام نواحی معتدل به‌صورت خودرو می‌روییده است و همچنین در تمدنهای باستانی از چین و ژاپن گرفته تا اروپا کشت می‌شده است. نظر بر این است که مناطق شرقی، به‌ویژه سرزمین چین یکی از خاستگاههای رویش ترب بوده، و این گیاه در کوههای آرارات، ارمنستان و مناطقی از آناتولی و فلسطین نیز کشت می‌شده (نک‍ : کندل، 29-30)، و از‌ این نواحی نیز به اروپا معرفی شده است. 
به‌نظر کندل، ترب در منطقۀ قفقاز، فقط به‌شکل خودرو بوده، اما به‌تدریج فناوری کشت آن از غرب آسیا، بین فلسطین و آناتولی و چه‌بسا یونان، به‌ دیگر مناطق غربی و شرقی دنیای قدیم گسترش یافته است (ص 31). او بیان می‌کند که به‌دست آوردن تربهای آبدار و مرغوب، به خاک حاصلخیز و فناوری مناسب در کشاورزی نیاز دارد و این جز در تمدنهای پیشرو باستانی عملی نبوده است (ص 33). بی‌گمان، یکی از شناخته‌شده‌ترین این تمدنها به‌ویژه در امر کشاورزی، سرزمین ایران بوده است که نقشی مؤثر در کشت این گیاه، و صدور آن به‌ دیگر مناطق داشته است. 
لاوفر معتقد است که واژۀ «تُرمَه» که در مغولی به معنای ترب است، از واژۀ فارسی تُرمه (و نیز تُرُب، تُرْب، تَرْف) گرفته شده است (ص 574). فردیناند یوستی در صحبت از تنوع و غنای خوراک ایرانیها در عصر هخامنشی و تشریح انواع و اقسام غذاهای ایرانی به گوناگونی دانه‌های تند و معطر مانند رازیانۀ رومی (انیسون)، سیاه‌دانه، کنجد، و نیز کاکوتی، ترب، کشمش و موارد دیگر اشاره می‌کند (ص 26). 
مصرف گسترده و رایج ترب در نظام غذایی ایرانیان در آثار مکتوب برجای مانده از سده‌های مختلف اسلامی قابل بررسی است. در عجایب ‌المخلوقات (سدۀ 7 ق / 13 م)، به طور مفصل، دربارۀ روشهای کشت بهینۀ ترب ذیل عنوان (فجل) توضیح داده شده است (قزوینی، 265). متنی مشابه آن، اما خلاصه‌تر نیز در نزهت‌نامۀ علایی دیده می‌شود: «اگر خواهی که ترب بزرگ آید بر آن اندازه که تو را باید، چوبی در زمین نشان و بیرون آر وکاه در آنجا کن؛ آن‌گاه تخم‌ترب با سرگین بر زبرش بکار که چندان‌که به چوب کو کرده‌ باشی ترب بدان اندازه بیاید. تخم ترب و شلغم در نبید یا انگبین یا زیت‌ کنی، آن‌گاه بکاری؛ چون بروید طعم خوش و لطیف دهد. آب ترب بر کژدم ‌زنی بمیرد. اگر کسی ترب نیک بخاید و بخورد و از بعد آن سیر بخورد، بوی سیر از دهانش نیاید» (شهمردان، 229-230). 
بسحـاق اطعمه (سدۀ 9 ق / 15 م) در تعـریف «سیخک» ــ که 4 قطعه گوشت بوده است که همراه با تاجی از دنبۀ بره به سیخ می‌زدند ــ به‌نوعی به تربزه / تربیزه از خانوادۀ تربها اشاره کرده است (ص 279). علاقۀ ایرانیها به خوردن ترب همراه با غذا را می‌توان ضمن توضیحات فاضل هروی در کتاب ارشاد الزراعه (سدۀ 10 ق / 16 م) دربارۀ چگونگی کاشت آن دید که طی بیتی، چنین می‌آورد: از باغ جنان آمده تا ترب به‌ گلشن / شد زینت هر سفره چه سلطان و چه خان است (ص 131). بیرجندی در همان عصر در اشاره به فواید متعدد ترب (فجل) یکی از خواص مرموز آن را چنین نقل می‌کند: «و گفته‌اند که هرکس ترب خام بر ناشتا بخورد، در آن روز سِحر برو کار نکند» (ص 128). 
رشیدالدین فضل‌الله ترب را برحسب شکل و رنگ و طعم و ولایتی که در آن کشت داده می‌شود، به ‌انواعی تقسیم کرده است: سیاه، دراز و ستبر؛ سفید، دراز و باریک با تیزی کم مثل ترب بغداد و دیار بکر؛ سفید، گرد و شیرین مثل ترب اصفهان و یزد و نواحی مرکزی ایران؛ سبزرنگ که روی زمین قرار دارد همچون کرنب؛ و دارای ریشۀ باریک در زمین، مثل ترب مرو (ص 198). 
سفرنامه‌ها از دیگر منابعی‌اند که به نقش ترب در نظام غذایی ایرانیان اشار‌ه‌های فراوان کرده‌اند. سیلوا ای فیگروا، سفیر اسپانیا در دربار شاه‌ عباس اول، در وصف سفره‌های باشکوه ضیافتهای شاهانه، از آلوچه و ترب سیاه به‌عنوان پیش‌غذا نام می‌برد (ص 272). پیترو دلا واله نیز در وصف حیاط خانه‌های بغداد، به وجود ترب در باغچه‌های آنها اشاره می‌کند (1 / 389-390). پولاک اسفناج، پیاز، تربچه، شلغم، ترب و سیب‌زمینی را ازجمله ضروری‌ترین اقلام در نظام غذایی ایرانیها می‌داند که در کنار هویج، چغندر، کدو، بادمجان و جز آنها به خوراک ایرانی رنگ و طعم خوبی می‌دهند (ص 360). او می‌نویسد: «ایرانیها به موازات انواع میوه‌ها، با بسیاری از سبزیهای خام نیز تغذیه می‌کنند و بیش از همه، خیار، کاهو و شنگ. شایان ذکر است با کباب و پنیر، برگ ترب، ترتیزک، ترخون، پیاز و نعناع می‌خورند» (ص 92). مادام دیولافوا نیز در شرح تفریحات ناصرالدین شاه و برپا داشتن سفره‌های گستردۀ چرمین با انواع و اقسام خوراکها، به انبوه ادویه، سبزی‌ و صیفی‌جات اشاره می‌کند که کرفس، کاهو، کلم و ترب ازجملۀ آنها بوده است (ص 163، حاشیۀ 1). 
کاربرد ترب در طبخ غذاهای ایرانی و آشپزی‌نامه‌های قدیم ایرانی نیز ذکر شده است؛ ازجمله، در کتاب جامع الصنایع، متعلق به عصر قاجار، در دستور پخت کوکو آمده است که اسفناج را باید با برگ ترب، شوید را با تره و پیاز، و برگ سبز گشنیز را جداگانه خوب قیمه کرد تا نرم شود، سپس آن را از صافی گذراند تا شیره‌اش کشیده شود. بعد به آن تخم‌مرغ، سبزی و آرد افزود و خوب به هم زد. در ادامه، روغن را داغ کرد و مواد را داخل آن ریخت. پس از آنکه مواد خوب پخته و سرخ شد، غذا آماده است (ص 32-33). 
امروزه هم در مناطقی از ایران خوراکهای محلی فقط با ترب تهیه می‌شوند؛ برای نمونه، در سیرجان، غذایی هست به نام «کشک‌ترب گردو» که به دو روش تهیه می‌شود: در روش نخست، کشک را می‌خیسانند و همراه با مغزگردو و ترب در هاون می‌کوبند تا کاملاً نرم شود و با نان و خرما می‌خورند؛ در روش دوم، ترب رنده‌شده را همراه با مغزگردوی خردشده، مقداری پیازداغ، شوید و کشک ساییده مصرف می‌کنند (مؤیدمحسنی، 421). در همین منطقه، برای تهیۀ مربای ترب سیاه، ترب پوست‌گرفته را رنده می‌کنند و چند مرحله در آب می‌جوشانند تا بویش گرفته شود، سپس آن را در شیرۀ در حال جوش می‌ریزند و به آن هل می‌افزایند (همو، 436). 
باید توجه داشت که نقش ترب در فرهنگ مردم ایران به نظام خوراکی یا درمانی آنها محدود نمی‌شود؛ بلکه برخی ویژگیهای این گیاه به‌ویژه بوی تند، طعم شیرین و گس، بافت ترد و رنگ سیاه و سفید و سرخش به نوعی آن را در برخی مراسم و آداب متمایز ساخته است. جشنهای شبهای زمستان نظیر شب چله ازجملۀ این مراسم به‌شمار می‌رود. 
در گذشته در اردبیل، با فرارسیدن شبهای سرد زمستان و استفاده از کرسیها، به‌منظور رفع خطر گازگرفتگی حاصل از سوختن زغال، ترب سفید، کلم و هویج روی کرسی می‌گذاشتند و در عین حال، آنها را هم‌زمان با مراسم پلوپزان می‌خوردند. در این شبها، فروشندگان دوره‌گرد سبدی را پر از ترب، کلم و زردک می‌کردند و در کوچه‌های پر برف با آواز بلند و با آهنگ مخصوص به زبان آذری بدین مضمون می‌خواندند: آهای! ترب و کلم دارم، هویج شیرین دارم. با شنیدن صدای فروشندگان، بچه‌ها از زیر کرسی بیرون می‌آمدند تا کلم و ترب بخرند (انجوی، 2 / 2). 
در بروجرد، یک هفته مانده به شب‌ چله، روستاییان برای خرید 40 نوع آجیل، میوه و خوراکی به‌شهر می‌رفتند و معتقد بودند این خوراکیهای چهل‌گانه که یکی از آنها ترب بود، حتماً باید تهیه شوند (کرزبر، 254). به‌گفتۀ آقا جمال خوانساری، درگذشته، طی آداب و مراسم حمام رفتن زنان، برخی خوراکیها باید در حمام خورده می‌شد که در این میان، زردک و ترب از واجبات بود (ص 18- 19). 
در تنکابن، ماست و ترب در کنار خورش آلوقیسی یکی از خوراکهای سنتی مرسوم در عروسیها بود (خلعتبری، 165). به‌طورکلی، در گیلان، ترب همراه با غذاهایی مثل آش انار ترش یا آش ترشه‌آلوچه و آش گوجه‌سبز، ویارانه به‌شمار می‌رفت و مادر آن را به خانۀ دختر خود می‌فرستاد (پاینده، 23). 
ازجمله مراسمی که در گذشته در آن ترب نقشی اساسی داشت، جشنی بود که در ده طالب‌آباد برگزار می‌شد. در این جشن، از حاضران با چای پذیرایی می‌شد و به جای شیرینی، ذرت بوداده، و به جای شکلات، قطعات بریده‌شدۀ ترب را در کاغذ می‌پیچیدند و به یکدیگر تعارف می‌کردند (صفی‌نژاد، 437- 438). 
ویژگیهایی چون بوی تند و تیز ترب (همچون سیر و پیاز) باعث شده است تا در فرهنگهای مختلف، آن را گیاهی رماننده و دافع پلیدیها و حتى دارای قدرتهای جادویی بدانند. در برخی کشورهای اروپایی، مثل آلمان و ایتالیا این نوع باورها رایج‌تر است (نک‍ : تیسلتن‌دایر، 63)، هرچند در ایران هم معتقدند که سوزاندن ترب خشک‌کرده در خانه سبب گریز کژدم‌ می‌شود، یا نیش عقرب بر کسی که ترب خورده است، اثر ندارد. حتى در تهران معتقد بودند مالیدن آب ترب بر بدن مانع هجوم حشرات می‌شود و البته افراط در خوردن ترب سبب شپش می‌گردد (نک‍ : جمالی، 151؛ شهری، تاریخ ... ، 3 / 722). همچنین آمده است: « ... اگر آب ترب یا آب دهان روزه‌دار که مزاج او گرم باشد، بر کژدم ریزند، بمیرد و اگر دست از آب ترب تر کنند 3 ‌نوبت و هر نوبت بگذارند تا خشک شود و کژدم به دست گیرند، نتواند گزید» («در معرفت ... »، 156). 
بیشتر باورهای دیگری که دربارۀ ترب و خواص آن وجود داشته، در ارتباط با مسائل بهداشتی و پزشکی بوده است؛ مثل اینکه اگر فرد یرقانی به مدت 5 روز هر روز یک جام آب ترب یا یک جام شراب بخورد، شفا می‌یابد (بیرجندی، 128). بسیاری از این باورها در طب مردمی برای درمان ناخوشیها کاربرد دارد؛ برای نمونه، در خراسان، برای دفع ترشا (هضم ناقص غذا در معده) مقداری کراویه، خوردانه، بادیان، زیره و سیاه‌دانه را با سرکۀ توت مخلوط می‌کردند و در کوزه‌ای می‌ریختند، سپس قدری ترۀ خرد‌شده را با یک مثقال نعناع، یک مثقال گلپر و 3 دانۀ فلفل هندی و کمی نمک و اندکی ترب یا کلم رنده‌شده به آن می‌افزودند و محتویات کوزه را خوب هم‌می‌زدند. چند ساعت بعد شربت آن را جدا می‌کردند و هر شب هنگام صرف غذا یک قاشق از آن می‌خوردند (شکورزاده، 209). 
در لرستان و ایلام، برای درمان درد کلیه و التهابات مجاری ادراری، نوشیدن آب ترب سیاه‌ ــ به‌ویژه اگر درد ناشی از سنگ کلیه بود ــ توصیه می‌شد (اسدیان، 270). اردکانیها در همین زمینه یعنی برای دفع سنگ کلیه، عرق خارشتر را به جای آب می‌نوشیدند و پس از دفع سنگ، هر روز ناشتا، از کوبیدۀ شیرخشت و تخم ترب سیاه، یک قاشق چای‌خوری می‌خوردند تا از تشکیل مجدد سنگ جلوگیری شود. البته این شیوۀ درمان در دیگر شهرها نیز متداول بود (طباطبایی، 695). عشایر ممسنی برای بهبود سردرد روشهای متعددی داشتند؛ از قبیل کوبیدن ترب‌ سیاه و بستن آن در داخل یک پارچه و گذاشتن این پارچه روی سر مریض (نک‍ : شهشهانی، 292). 
جعفر شهری فهرست بلندی از فواید طبی ترب را ارائه داده است؛ مثلاً: خوردن ترب سبب جریان بول می‌شود؛ پس از هضم غذا گاز معده را به صورت آروغ دفع می‌کند؛ مداومت در خوردن آن رویش مجدد مو را سبب می‌شود؛ نوشیدن آب ترب با عسل قی‌آور است؛ پختۀ آن سرفۀ کهنه را علاج، و حیض بسته را باز می‌کند؛ ضماد ترب به شکل کوبیده یا پخته زخمهای خراب را اصلاح می‌کند؛ مالیدن کوبیدۀ آن با سرکه همراه پنبه لک سیاه پوست را رفع می‌کند، و بسیاری موارد دیگر (برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : طهران ... ، 5 / 261-263؛ قس: خوش‌بین، 1 / 277-281). بیشتر این تأثیرات و خواص پزشکی که تودۀ مردم برای ترب قائل‌اند، برگرفته از آثار مکتوب طب قدیم است که معمولاً زیر عناوین فجل و ترب مطرح شده‌اند (برای نمونه، نک‍ : اسحاق بن سلیمان، 414- 416؛ رازی، 21(2) / 139-142). 
رازی در الحاوی، درواقع جامع‌ترین نظرهای پزشکان نامی پیش از خود را دربارۀ این گیاه و خواص آن گردآوری کرده است. جالینوس، روفس، حنین‌ بن اسحاق، بولس، ابن‌ماسویه و خوزی ازجملۀ این پزشکان‌اند که رازی در کنار نظر خود، آراء ایشان را نیز آورده است (همانجا). اخوینی بخاری ترب را همچون پیاز و گزر و شلغم و بادام و پسته در ردیف غذاهای افزایندۀ آب پشت (قوۀ باه) آورده (ص 157)، و نسخه‌های متعددی را با به‌کارگیری ترب توصیه کرده است؛ ازجمله برای درمان ربو (تنگی نفس) و دفع و بهبود نزله، خوردن نان و ترب را سفارش می‌کند (ص 324). 
ابن‌سینا دربارۀ ترب معتقد است که نوع بیابانی آن تأثیراتی مشابه نوع بستانی، اما قوی‌تر از آن دارد. او مؤثرترین جزء ترب را از لحاظ درمانی به ترتیب تخم، پوست، برگ و مغز دانسته است و می‌گوید که روغن ترب، هم‌قوت روغن کرچک و البته از آن گرم‌تر است (1 / 688). بیرونی بیشتر به مباحث لغوی این گیاه نظیر اسامی رومی (رفینون) و سریانی (فوغلی) آن پرداخته، و در ادامه نظر اهوازی، ابوحنیفه و بولس را آورده است (ص 456-457). جرجانی ترب را در زمرۀ گیاهان سدّه‌گشا و غذاهای لطیف آورده است (3 / 39). او در جای‌جای ذخیرۀ خوارزمشاهی، نسخه‌های متنوعی با استفاده از ترب خام، روغن ترب، تخم ترب و آب ترب ارائه داده است؛ برای مثال، برای درمان تب جوشاندۀ ترب و تخم ترب و شبت را با دیگر مواد مثل سکنجبین طی نسخه‌های مفصل توصیه کرده است (5 / 156). جمالی یزدی طبع ترب را گرم و خشک دانسته، و از مزایای آن، به دفع باد از گوش و تسکین درد آن اشاره کرده است که با چکاندن آب ترب در گوش حاصل می‌‌شود (ص 151). 
حاجی‌ زین عطار معادل فارسی فجل را ترب، و معادل آن در گویش شیرازی را تربزه معرفی کرده و در ادامه، به ذکر آراء دیگران دربارۀ این گیاه پرداخته است (ص 322) و نیکوترین آن را بستانی می‌داند که سبز تازه باشد و طبیعت آن را گرم و خشک عنوان می‌کند (همانجا). حکیم مؤمن افزون بر انواع برّی و بستانی ترب، نوع دیگری را مطرح می‌کند به نام ترب شامی که محصول ترکیب تخم شلغم در بوتۀ ترب و غرس‌کردن آن است (ص 319). استسقاء ازجمله بیماریهایی است که در طب مردمی، یکی از بهترین درمانها برای آن، ترکیب آب برگ ترب و شربت سکنجبین دانسته شده است (برای مثال، نک‍ : شاه‌ارزانی، 2 / 734). 
همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، امروزه هم به بسیاری از خواص طبی ترب اعتماد دارند، به‌خصوص برای رفع نزله‌های ششی، سیاه‌سرفه، قولنجهای کبدی، روماتیسم و بیماریهای کلیه و مثانه (نک‍ : زرگری، 220). حتى در دانش هومئوپاتی از ترب سیاه برای رفع نفخ روده، نارسایی اعمال روده و درمان قاعدگیهای دردناک استفاده می‌شود (همو، 221). 
دایرۀ وسیع خواص درمانی ترب از دیرباز تاکنون باعث شده است تا منابع متعدد طب‌النبی و طب‌الائمه هم، با روایت احادیث از پیامبر (ص) و ائمه (ع) به این ویژگیها اشاره کنند. مصطفى نورانی برخی از این روایات را گرد آورده است؛ ازجمله روایتی از قول امام صادق (ع) که گفته است: ریشۀ ترب بلغم را قطع می‌کند، دانه‌اش غذا را هضم می‌کند و برگش بول را به‌سرعت به جریان می‌اندازد؛ و یا از قول پیامبر (ص) روایت شده است موقعی که خواستید بوی ترب بعد از خوردن در دهان شما پیدا نشود، مرا به یاد آورید در وقت شکستن آن (2 / 48- 49؛ ایرانیکا، XIV / 364). در طب مردمی برای تربهای قرمز هم خواص پزشکی گفته شده است؛ مثلاً اینکه مصرف ترب قرمز در صبح ناشتا، برای اشخاص مبتلا به یرقان و کهیر، و همچنین در شب برای رفع بی‌خوابی سودمند است (سرورالدین، 237).
تمثیلات و زبانزدهای زیادی با ترب ساخته شده است؛ برای مثال، «حبّ ترب خوردن» کنایه از سکوت اختیارکردن و سخن نگفتن است؛ یا هنگامی که کودکی می‌خواهد کودکان دیگر را به خاموشی دعوت کند، می‌گوید: «هُب، هُب، حب ترب»، به این صورت که با تکرار کلمۀ هُب، دستش را آرام به دهان خود می‌زند و با ادای بقیۀ عبارت، دهان خود را با دست می‌گیرد و آرام می‌ماند (شاملو، حرف «ت»، دفتر اول، 237- 238). مشابه همین اصطلاح که در میان کودکان به معنای سکوت ناگهانی رواج دارد، عبارت «اِلَه هوپ، سنگ ترب» است (همو، حرف «الف»، دفتر سوم، 788). 
زبانزدهایی نیز در مناطق مختلف ایران با به‌کارگیری ترب رواج دارد. گیلانیها مثلی دارند که می‌گوید: آدم به این بزرگی مثل ترب پوک می‌ماند؛ یا سمنانیها که می‌گویند: از زمین خشک ترب می‌کَنـد (نک‍ : ذوالفقاری، 1 / 192-300، 695). لرها تمثیلی دارند که در مواقع استیصال وقتی پاسخی ندارند یا مورد هجوم سؤالات پی‌درپی قرارگرفته‌اند، به‌کار می‌برند، به این مضمون که: من رب و روب نمی‌دانم، نخ می‌ریسم قد یک ترب (عسکری‌عالم، 2 / 261). بعضی از ایـن زبانزدها و مثلها در سراسر ایران رواج دارند؛ مثل این دو مثل: «ترب (و شلغم) هم قاطی مرکبات شده‌‌اند»، یا «ترب می‌خورد، آروغ قیمه می‌زند» (نک‍ : شاملو، حرف «ت»، دفتر اول، 237؛ ذوالفقاری، 1 / 695). 

مآخذ

 آقاجمال خوانساری، محمد، عقاید النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، طهوری؛ ابن‌سینا، القانون، بیروت، 1408ق / 1987 م؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به‌کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، الاغذیة و الادویة، به‌کوشش محمد صباح، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ بسحاق‌اطعمه، احمد، کلیات، به‌کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ بیرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، به‌کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنه، به‌کوشش عباس زریاب، تهران، 1370 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ جامع الصنایع، به‌کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به‌کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382- 1384 ش؛ جمالی‌یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به‌کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة ‌المؤمنین، به‌کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوش‌بین، سهراب، گیاهان معجزه‌گر، تهران، 1389 ش؛ «در معرفت بعضی امور فلاحت»، همراه مقدمه‌ای بر شناخت کشاورزی سنتی ایران، به کوشش احمدرضا یاوری، تهران، 1359 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه، ترجمۀ فره‌وشی، تهران، 1332 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، آثار و احیاء، به‌کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1360 ش؛ سرورالدین، محمد، طب‌ المفید، تهران، 1357 ش؛ سیلوا ای فیگروا، گارثیا، سفرنامه، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361-1387 ش؛ شاه‌ارزانی، محمداکبر، طب اکبری، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1387 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1367ش؛ همو، طهران قدیم، تهـران، 1383 ش؛ شهشهانی، سهیلا، چهارفصل آفتاب، تهران، 1366 ش؛ شهمردان ابن ابی الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به‌کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ و باورهای مردم لرستان، خرم‌آباد، 1387 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به‌کوشش محمد مشیری، تهران، 1346 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ گل‌گلاب، حسین، گیاه‌شناسی، تهران، 1326 ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ نورانی، مصطفى، دایرة‌المعارف طب اسلامی، تهران، 1381 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ محمود بهفروزی، تهران، 1381 ش؛ یوستی، فردیناند، یک روز از زندگانی داریوش، ترجمۀ صادق رضازاده شفق، تهران، 1314 ش؛ نیز:

Candolle, Alphonse de, Origin of Cultivated Plants, New York, 1989; Celsus, A. C., De Medicina, tr. W. G. Spencer, Cambridge / Massachusetts, 1971; Dioscorides, Materia Medica, tr. and ed. T. A. Osbaldeston, Johannesburg, 2000; Galen, On the Natural Faculties, tr. A. J. Brock, Cambridge, 1916; Herodotus, The History, tr. G. C. Macaulay, New York, 1890; Iranica ; Laufer, B., Sino - Iranica, Chicago, 1919; Pliny, Natural History, tr. J. Bostock and H. Th. Riley, London, 1855; Theophrastus, Enquiry into Plants, tr. A. Hort, London, 1916; Thiselton Dyer, T. F., The Folklore of Plants, New York, 1889.

پیمان متین

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: