صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / خوراکها و نوشیدنیها / پنیر /

فهرست مطالب

پنیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 15 دی 1398 تاریخچه مقاله

مردم باور دارند که پنیر نماد مایۀ زندگی است و باعث برکت‌بخشی به آن می‌شود (همایونی، 85؛ کتیرایی، 171). پنیر در اکثر سفره‌های نذری، از جمله سفرۀ حضرت رقیه، امام زمان، حضرت ابوالفضل، حضرت ابراهیم، حضرت ام البنین، بی‌بی سه‌شنبه، حضرت فاطمه (ع) که به نیات مختلف گسترده می‌شود، حضور دارد (سیما ... ، 60؛ اسدیان، 200-201؛ مظلوم‌زاده، 280؛ هدایت، 58؛ نوبان، «درآمدی بر ... »، 112). 
مونس‌الدوله در عهد قاجار، به نوعی مراسم بخت‌گشایی اشاره می‌کند که در آن سفره‌ای موسوم به «سفرۀ بی‌بی حور» و «بی‌بی نور» پهن می‌کردند و پنیر یکی از اقلامی بود که بر این سفره گذاشته می‌شد. وی همچنین در اشاره به تشریفات استحمام طولانی مدت زنان، خاطرنشان می‌سازد که آنان ناهار را همراه با نان و پنیر در حمام می‌خوردند (ص 114، 238). در این دوره در کرمان نوعی سفرۀ نذری موسوم به «سفرۀ سبزی» مرسوم بود، و نان و پنیر از لوازم آن به‌شمار می‌رفت (مستوفی، 1 / 421، حاشیۀ 1). 
در گیلان بنا بر رسم «موجما برئون» (مجمعه بران)، خانوادۀ داماد لوازمی مثل لباس، آیینه شمعدان و نیز پنیر، سبزی و جز اینها را در چند خوانچه می‌چینند و روز قبل از مراسم عقد به خانۀ عروس می‌فرستند (پاینده، 54). قرار دادن پنیر همراه با نان و سبزی بر سفرۀ مراسم عقد نزد مردم مرسوم است (برای نمونه، نک‍ : صفی‌نژاد، 420؛ همایونی، 81؛ کتیرایی، همانجا). در اکثر مناطق، پیش از پایان مراسم عقد از مدعوین با نان و پنیر و سبزی پذیرایی می‌شود (رضایی، 508) و مردم باور دارند اگر این نان و پنیر را بخورند، دچار دندان درد نمی‌شوند (هدایت، 35؛ فقیری، 127). 
به اعتقاد اهالی شیراز، اگر این نان و پنیر و سبزی را به پسر یا دختری بدهند، زود ازدواج خواهند کرد (همایونی، 17، 89). ره‌توشۀ عروس هنگام رفتن به خانۀ داماد، دستمال محتوی نان و پنیری است که یکی از محارم او و یا پسر نابالغی (ترجیحاً متعلق به خانواده‌ای ثروتمند) به کمر عروس می‌بندند (کتیرایی، 209؛ هدایت، همانجا؛ نیز نک‍ : مستوفی، 1 / 506). در سمنان به این رسم «آیین اِنجله» یا «اِنجله کردن» می‌گویند (احمدپناهی، 258). این عمل به این معنا ست که عروس، روزیِ خود را و در واقع خیر و برکت را به خانۀ داماد می‌برد و برای خانه‌داری انگیزه و پشتکار می‌یابد (میرنیا، 74؛ کتیرایی، همانجا). در ایزدخواست صبح روز بعد از عروسی، مادر عروس و مادر داماد مقداری نان و پنیر و چای به عنوان صبحانه برای مهمانان می‌فرستند (رنجبر، 319). در برخی مناطق، گذاشتن پنیر بر سفرۀ هفت‌سین مرسوم است (ماسه، 1 / 274؛ همایونی، 167؛ هدایت، 125). اهالی طالب‌آباد در هنگام تحویل سال، پنیر را «مایۀ سال نو» می‌دانند و باور دارند که وجود آن در منزل ضرورت دارد (صفی‌نژاد، 434). 
خراسانیها سفرۀ نذری را با این دعا ختم و جمع می‌کنند: آن کسانی که می‌دهند پنیر / حشرشان کن به حضرت امیر / / آن کسی که آب و قلیان داد / سر خود را به راه ایمان داد ... (میرنیا، 199). در قم گاه نان و پنیر از سوی افرادی که نذر دارند یا از محل درآمد موقوفات زیارتگاهها، بین روزه‌داران حاضر در زیارتگاه تقسیم می‌شود (نوبان، سیما ... ، 49). 
در تهران برخی منازل و روضه‌خانه‌ها در ماههای محرم و صفر صبحها از مردم با نان و پنیر و خرما پذیرایی می‌کردند (شهری، طهران، 2 / 366). یکی از رسوم مردم ابیانه، رسم «عرفۀ آخر سال» است که طی آن خانوادۀ عزادار با صبحانه‌ای متشکل از پنیر، آش، چای و سایر مخلفات از مهمانان پذیرایی می‌کنند (خوانساری، 144). مردم چهارمحال و بختیاری نان و پنیر و سبزی را مشکل‌گشا می‌دانند و در آیین «چهل قرآن» بین مهمانان پخش می‌کنند (قنبری، 31). اهالی ایزدخواست برای متبرک کردن پنیر، یک بشقاب از آن را بر سفرۀ «ختم انعام» قرار می‌دهند و پس از پایان مراسم، پنیر را داخل پوست می‌گذارند تا برکت کند (رنجبر، 336). در همدان کوسه چوپانها به خانه‌ها مراجعه می‌کنند و نیاز می‌طلبند. نیاز کوسه پنیر، نان و جز آنها ست (انجوی، 2 / 251). در گیلان در پایان مراسم تاریخی «کشتی گیله‌مردی» به مردم، شَیْلون می‌دهند، یعنی با نان و پنیر و پیاز یا گردو از آنان پذیرایی می‌کنند (پاینده، 155-156، نیز حاشیۀ 2؛ نک‍ : مرعشی، ظهیرالدین، 425). 
در کروگان (از آبادیهای جاسب)، غذای شب اسفندی (قورمه‌سبزی) را همراه با ماست و پنیر می‌خورند. در این شب وجود پنیر را بر سفره الزامی می‌دانند و معتقدند شگون دارد. بنابراین، خانواده‌هایی که پنیر دارند برای آنان‌که ندارند، پنیر می‌فرستند. اهالی کاشان و توابع آن نیز وجود پنیر را بر سفرۀ شب اسفندی شگون می‌دانند و معتقدند باید مقداری از آن خورده شود، زیرا مایۀ برکت و رونق خانه در سال آینده خواهد بود. در این شب مردم به عنوان «اسفندی» برای بزرگان قوم، پنیر می‌فرستند. در گبرآباد قهررود خانواده‌هایی که دام دارند، در شب اسفندی پنیر درست می‌کنند. در برزُک افرادی که نامزد دارند، روز قبل از اسفند باید در هفتمین مجمعه از 11 مجمعه‌ای که به خانۀ عروس می‌فرستند، یک ظرف حاوی پنیر قرار دهند. در آران در شب اسفندی برای عروس 11 مجمعه اسفندی فرستاده می‌شود که در هشتمین مجمعه ماست و پنیر می‌گذارند که مایۀ زندگی محسوب می‌گردد (انجوی، 1 / 76، 135، 144، 147- 148، 149، 152). در لرستان در زمان خان‌خانی، رعایا که به دیدار خان یا ارباب می‌رفتند، پیشکشیهایی مثل پنیر یا روغن می‌بردند (عسکری عالم، 2 / 73). هدیۀ اهالی ایزدخواست برای زائران یک‌روز قبل از حرکت آنان، پنیر و یا آجیل محلی است (رنجبر، 334). 
در تهران قدیم هدیه به منظور قدردانی از اطبا، پنیر یا شیر بود (شهری، همان، 2 / 273). خراسانیها برای رفع نظرخوردگی، شب چهارشنبه مقداری پنیر، نمک، قند، زغال، پیاز و یک سکه را روی یک نان می‌گذارند و همه را در دستمالی می‌پیچند و زیر سر بچه قرار می‌دهند. صبح روز بعد، دستمال نان را به کوچه می‌برند و به فقیر می‌دهند و یا کنار دیواری می‌گذارند (شکورزاده، 242). مردم باور دارند «آجیل چهارشنبه‌سوری» مرکب از پنیر و نقل و مغز گردو برای استجابت آرزوها کارساز است (میرنیا، 20). در ناحیۀ سیراوند (حوالی همدان) برزگران برای در امان ماندن از آسیب کوچ لک‌لکها، مقداری نان، پنیر، عسل و شیربرنج برای استفادۀ این پرندگان در مزرعه می‌گذارند (ماسه، 1 / 367). لرهای لرستان بر این باورند که آواز «کپوکرک» (فاخته) در بهار موجب برکت تولید پنیر می‌شود (اسدیان، 244). از باورهای مردم است که اگر زن در پایان غذا نان و پنیر بخورد، هوو سرش نمی‌آید (هدایت، 90؛ ماسه، 2 / 35؛ همایونی، 17) و مصرف پنیر در صبح روز اول ماه، باعث افزایش عمر و ثروت می‌گردد (همایونی، 157). 
پنیر در اشعار کلاسیک ادب فارسی نیز حضور دارد. در میان شاعرانی که در آثارشان به پنیر اشاره‌ای داشته‌اند، می‌توان به اینها استناد کرد: فردوسی (3 / 406)، نظامی (ص 94)، ناصرخسرو (ص 257)، سوزنی (ص 124)، سعدی (ص 106)، بسحاق اطعمه (ص 124)، شیخ بهایی (ص 46)، پروین اعتصامی (ص 153). 
در ترانه‌های مردمی نیز اشاره‌هایی به پنیر می‌شود که نمونۀ آنها اشعار ابهری در جشن کوسه‌گلین است که از پنیر گوسفند خود تعریف می‌کند (میرنیا، 65؛ نیز نک‍ : هدایت، 174، 176؛ سفیدگر، 213). 
«گاو، گوساله، پنیر» عنوان نوعی بازی محلی در شیراز است (فقیری، 19). در برخی داستانها و افسانه‌های عامیانه نیز حضور پنیر مشهود است. در افسانه‌ای به نام «سرمه کشید»، آمده است که پیرزنی پس از مدتها خانه‌اش را جارو کشید، مقداری پول پیدا کرد و با آن نان و پنیر خرید. خروس همسایه آن را خورد. پیرزن خروس را با جارو زد و خروس هم چشم او را نوک زد. پیرزن نزد قاضی رفت و از خروس به سبب خوردن پنیر شکایت کرد؛ قاضی گفت روزی‌اش بود (میرنیا، 320-321). 
پنیر در مَثَل «کارد و پنیر» یا «مثل کارد و پنیر»، نمادی از نرمی پنیر در مقابل تیزی کارد است و در اشاره به روابط دشمنانۀ دو فرد دیده می‌شود. گویا پنیر ارزان‌ترین قاتق برای نان بوده است و مردم برای بیان بلندنظری، می‌گفتند: «یک لقمه نان و پنیر، گور پدر شاه و وزیر»؛ نیز مثل «سگ ایلیاتی ماندن و دل به آب پنیر خوش کردن»، کنایه از قناعت کوته‌نظرانه دارد. وقتی فردی را درست هنگام غذا خوردن دعوت می‌کنند، می‌گویند: نان و پنیری پیدا می‌شود. همه می‌گویند «نان و پنیرتو ببر یک گوشه و بمیر»، در اشاره به موقعیتی است که عدۀ زیادی به کمک فردی نیازمندند، اما او از این موضوع فارغ است. «نان را پشت شیشۀ پنیر مالیدن و خوردن»، کنایه از خسیس بودن افراد است (خضرایی، 243-245). 
عشایر ایل باصری می‌گویند: «پنیر را صبح خودت بخور، ظهر به مهمان بده و شب به دشمنت» (توکلی، 220). در بروجرد مردم در اشاره به نهایت بدشانسی، می‌گویند: «شانس که همراه نباشد، پنیر به آن نرمی هم دندان را می‌شکند» (کرزبر، 72). در فرهنگ بختیاری وقتی شخصی یا چیزی که برای کمک در نظر گرفته شده باعث دردسر گردد، گفته می‌شود: «پنیر گرفتم قاتق نانم شود، قاتل جانم شد» (ارشادی، 240). 
پنیر در اصطلاحات خودمانی جوانان اشاره‌ای است به حشیش (اکرامی، 142). از دیگر ضرب‌المثلهای مشهور و رایج می‌توان به این موارد اشاره کرد: پنیر خوب از خیک پرپشم معلوم می‌شود؛ پنیر خورده‌اند، سنگین نشسته‌اند؛ پنیری پخته‌ام بس بی‌نظیر است / که دورش سوخته و مغزش خمیر است؛ پنیر را مُتال (خیک) نگه می‌دارد و زن را شوهرش؛ و پنیرش تمام شده (ذوالفقاری، 1 / 646). در برخی کتابهای تعبیر خواب، آمده است که خواب پنیر دیدن، دلیل بر حساب است (کرمانی، 95). 
در متون کهن، مربوط به اخترگویی و ویژگی و تأثیرات بروج دوازده‌گانه آمده است که در درجۀ بیست و دوم از برج میزان، صورت فرد پیری برمی‌آید که انبانی حاوی نان و پنیر و زیتون بر گردن دارد. هرکس در این درجه به دنیا بیاید، همراه عاشق و بیمار و دوستدار سماع و آواز رود و حدیث است. همچنین در درجۀ بیست و ششم از برج قوس انواع ابزار و آلات مَرْکَب برمی‌آید. از طرف چپ نیز سبویی یا دُرویی ظاهر می‌گردد که در آن شیر و پنیر بسته قرار دارد. هرکس در این درجه متولد گردد، در زندگی بدبخت و تنگ‌عیش خواهد بود ( تنکلوشا، 70، 96). 

مآخذ

 آخته، ابوالقاسم، جشنها و آیینهای شادمانی در ایران، تهران، 1385 ش؛ آشپزباشی، علی‌اکبر، سفرۀ اطعمه، تهران، 1353 ش؛ ابراهیم‌پور، محمدتقی، واژه‌نامۀ فارسی ـ کردی، تهران، 1373 ش؛ ابن اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، 1360 ش؛ ابن‌بابویه، محمد، خصال، ترجمه و به کوشش محمدباقر کهره‌ای، تهران، 1374 ش؛ ابن‌بطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمۀ فارسی سدۀ 6 ق، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1366 ش؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بـه کـوشش عبـدالهادی تـازی، ربـاط، 1417 ق / 1997 م؛ ابن‌حـوقل، محمد، صورة الارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ ابن‌سینا، ادویۀ قلبیه، ترجمۀ حسین رضوی برقعی، تهران، 1387 ش؛ همو، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ ارشادی، عیدی محمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اصطخری، ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1373 ش؛ اکرامی، محمود، مردم‌شناسی اصطلاحات خودمانی، مشهد، 1384 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379 ش؛ انصاف‌جویی، محمد و دیگران، آشپزی کردستان، سنندج، 1386 ش؛ اینوسترانتسف، کنستانتین، مطالعاتی دربارۀ ساسانیان، ترجمۀ کاظم کاظم‌زاده، تهران، 1348 ش؛ برومبرژه، کریستیان، «آشپزی در گیلان»، ترجمۀ آزیتا همپارتیان، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1383 ش؛ بریان، پیر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمۀ مهدی سمسار، تهران، 1377 ش؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پروین اعتصامی، دیوان، تهران، 1323 ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، تهران، 1363 ش؛ تنکلوشا، به کوشش رحیم رضازاده ملک، تهران، 1384 ش؛ توحدی، کلیم‌الله، «زنجیرۀ لبنیات در نزد عشایر کرد خراسان»، ذخایر انقلاب، تهران، 1369 ش، شم‍ 10؛ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از ترناس تا لهباز، تهران، 1379 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد (دفتر دوم و سوم)، تهران، 1385 ش؛ همو، «گزارشی از سفر به ییلاقات عشایر ایلسون و ارسباران»، ذخایر انقلاب، تهران، 1370 ش، شم‍ 15؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، به کوشش حسن تاج‌بخش، تهران، 1384 ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ جواهری، محمدحسن و پرویز شریعتی، واژه‌نامۀ گویش باستانی سمنانی، سمنان، 1386 ش؛ جودت، حسین، تهران در گذشتۀ نزدیک از زمان، تهران، 1356 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ حسن‌دوست، محمد، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، به کوشش بهمن سرکاراتی، تهران، 1383 ش؛ حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ سنگسر، تهران، 1383 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خضرایی، امین، فرهنگ‌نامۀ امثال و حکم ایرانی، شیراز، 1382 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوانساری، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ خوب‌نظر، حسن، تاریخ شیراز، به کوشش جعفر مؤید شیرازی، تهران، 1380 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، 1384 ش؛ درخت آسوریگ، ترجمۀ یحیى ماهیار نوابی، تهران، 1363 ش؛ ذکاء، یحیى، جستارهایی دربارۀ زبان مردم آذربایگان، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1379 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384 ش؛ رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، تهران، 1381 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، وقف‌نامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، شیراز، 1378 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، 1344 ش؛ ستاری، محمد، گوسفندداری در ایران، تهران، 1349 ش؛ سرمدی، محمدتقی، پژوهشی در تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، تهران، 1379 ش؛ سعدی، دیوان، تهران، 1340 ش؛ سفیدگر شهانقی، حمید، ترانه‌های کار در آذربایجان، تهران، 1386 ش؛ سوزنی سمرقندی، دیوان، به کوشش ناصرالدین شاه حسینی، تهران، 1344 ش؛ سیمای میراث فرهنگی قزوین، تهران، 1382 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1377 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1350 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شریف، محمدمهدی، زادالمسافرین، چ سنگی، بی‌جا، بی‌تا؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1385 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ شیخ بهایی، محمد، کلیات، به کوشش غلامحسین جواهری، تهران، کتابفروشی محمودی؛ صفری، حسین، واژه‌نامۀ راجی، تهران، 1373 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ عاشوری، عارف، فرهنگ معاصر ترجمان، تهران، 1387 ش؛ عسکری عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1385 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعة، به کوشش محمد مشیری، 1346 ش؛ فردوسی، شاهنامه، تهران، 1369 ش؛ فرهنگ فرآورده‌های صنعتی، ترجمۀ بشیر بختی و فرزانه صالحی، تهران، 1366 ش؛ فرهنگ واژگان تبری، به کوشش جهانگیر نصری اشرفی، تهران، 1381 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، ترانه‌های محلی، شیراز، 1342 ش؛ فقیه محمدی جلالی، محمدمهدی، سیمای کوچان، قم، 1382 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، «آیین چهل قرآن در چهارمحال و بختیاری»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1385-1386 ش، شم‍ 7- 8؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کخ، ه‍ . م.، از زبان داریوش، ترجمۀ پرویز رجبی، به کوشش ناصر پورپیرار، تهران، 1379 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کرمانی، صابر، فرهنگ تعبیر خواب، تهران، 1380 ش؛ کمالی، محمدشریف و رزیتا انواری، «معاش و خوراک در شهر اوز»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1387 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1357 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، انتشارات طاهری؛ مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبان‌زدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مرعشی، احمد، واژه‌نامۀ گویش گیلکی، رشت، 1363 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1364 ش؛ مزداپور، کتایون، واژه‌نامۀ گویش بهدینان شهر یزد، تهران، 1374 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1386 ش؛ مظلوم‌زاده، محمدمهدی، آشپزی در فرهنگ مردم کازرون، 1383 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مهران، مصطفى، فرهنگ علوم مواد غذایی، کشاورزی و منابع طبیعی، تهران، 1377 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمۀ علی‌اصغر حکمت، تهران، 1334 ش؛ ناصرخسرو، دیوان، به کوشش نصرالله تقوی، تهران، 1380 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم نگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ نجمی، ناصر، دارالخلافۀ تهران، تهران، 1348 ش؛ نظامی گنجوی، هفت‌پیکر، به کوشش حسین پژمان بختیاری، تهران، 1370 ش؛ نوبان، مهرالزمان، «درآمدی بر سفره‌های نذری در فرهنگ مردم ایران»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1387 ش، شم‍ 14؛ همو، سیمای میراث فرهنگی قم، قم، 1381 ش؛ ورجاوند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، تهران، 1377 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ ویسهوفر، یوزف، ایران باستان، ترجمۀ مرتضى ثاقب‌فر، تهران، 1377 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ترجمۀ سید عبدالله، تهران، 1363 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، تهران، 1380 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، 1353 ش؛ نیز: 

Iranica .

محمد صبایی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: