صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / باورهای عامه / پل صراط /

فهرست مطالب

پل صراط


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 15 دی 1398 تاریخچه مقاله

پُلِ صِراط، در باور مسلمانان، گذرگاهی است باریک‌تر از موی و تیزتر از شمشیر بر روی دوزخ. در اعتقادات اسلامی، در روز رستاخیز و پس از سنجش اعمالِ مردم بر سر پل، پارسایان به سلامت از پل عبور کرده، به بهشت می‌روند و گناهکاران، از روی پل به جهنم فرومی‌افتند. مفهوم پل صراط در باورهای ایرانیان باستان و اعتقادات زردشتی نیز وجود دارد. در باور باستانی ایرانیان این گذرگاه، «پل چینوَد» نامیده می‌شود که روان پس از مرگ از آن عبور می‌کند. پس از داوریِ اعمال بر سر پل چینود، روان درستکار از پل گذشته، روانۀ بهشت می‌شود و روان بدکار به درون آتش دوزخ فرومـی‌افتد. این باور هنوز در نزد زردشتیان باقـی است (نک‍ : ادامۀ مقاله).
در باور ایرانیان باستان، روان‌ شخصِ درگذشته پس از 3 روز انتظار در بالین تن، در شب چهارم (صد ... ، 62) یا صبح روز چهارمِ پس از مرگ (بندهش، 129؛ مینوی خرد، 24)، از روی‌ گذاری که بر روی رودی تاریک است، می‌گذرد (موله، 130؛ هینلـز، 97؛ نیـز نک‍ : ارداویراف‌نامه، 48، 75؛ صد ... ، 61-62؛ کربن، 51-52). این گذرگاه که آفریدۀ مزدا ست (رایشلت، 271؛ هادخت نسک، 153)، در اوستا به صورت چینوتو پرتو  آمده ( گاتها، 217، 259؛ یسنا، 1 / 113؛ رایشلت، 259، 271؛ بارتولمه، 596)، و ستایش شده است (خرده اوستا، 197، 202؛ ویسپرد، 42). چینوَنت از ریشۀ ‌کی به معنای برگزیدن، پرتو به معنای پل، و چینوتو پرتو به معنای پلِ جدا کننده است که بارتولمه آن را به‌عنوان پل جدا کنندۀ خوبی از بدی تفسیر می‌کند (597؛ ایرانیکا، V / 594؛ نیز نک‍ : موله، همانجا؛ بویس، 13-14)، و کلنز آن را پل انباشتگر یا جمع کننده می‌داند ( ایرانیکا، همانجا). 
نام این پل در متون فارسی میانه به صورت چینوَت پوهل  (نیبرگ، «دستورنامه ... »، II / 55؛ نک‍ : مکنزی، 59؛ نیز تفضلی، 121: چینوَر پل) آمده است. در برخی از متون پهلوی متأخرِ دوران اسلامی واژه‌های عربی به چشم می‌خورد. در دستنویس م. او. 29، و در داستان «حقیقت گلشاه» واژه‌های صراط و چینود هر دو آمده‌اند (نک‍ : داستان ... ، 239؛ نیز مزداپور، 89)، و نیز واژۀ سراط در خُرده اوستای دستور تیرانداز، که نیایشهای روزانۀ زردشتی است، به کار رفته است (نک‍ : همانجا). در متون فارسی، چینوت و چینور به صورتهای چینوَد ( لغت‌نامه ... ، ذیل چینود؛  آنندراج، 2 / 1474؛ برهان ... ، 2 / 677- 678)، چَنیوَد، چینوَر ( لغت‌نامه، ذیل چینود و چینور)، خَنیوَر (همان، ذیل چینود؛ قواس، 7)، خینور (برهان، 2 / 678)، جَنیور، خَنپور و جینور (احمد، 7)، و پوهل به صورت پل و پول ( لغت‌نامه، ذیل پول) آمده است.
بنابر باوری باستانی، پل چینود بر قلۀ کوه کیهانی البرز یعنی چگاد دائیتی قرار دارد، و از سمت جنوب به سر کوه البرز و به بهشت، و از سمت شمال به بن کوه البرز که در زیر آن دوزخ قرار دارد، می‌رسد (بندهش، ایرانیکا، همانجاها). نگهبانی این پل به دو سگ (رایشلت، 259؛ هادخت نسک، 154) یا یک سگ (بندهش، همانجا) یا سگی زرین گوش (داستان، 234، 239، 261) سپرده شده است. زردشتیان بر این باورند که خوراکی را که به سگ می‌دهند، به روان مرده می‌رسد و تا 3 روز پس از مرگِ درگذشتـه، سگـی را طعام می‌دهنـد (بویس، 167، 228؛ نیـز نک‍ : اسدیان، 125).
ایزدانِ سروش، وایِ نیک و بهرام، روان پارسا را برای دور کردن گزند دیوان تا پل چینود همراهی می‌کنند (مینوی خرد، همانجا). ویزَرْش دیو، روان گناهکار را به‌‌رغم مخالفت سروش تا پل چینود می‌کشاند (همان، 26؛ هادخت نسک، همانجا). بر سر پل چینود، سه ایزدمهر (در رأس)، سروش و رشنِ دارندۀ ترازوی عدالت (مینوی خرد، 24؛ بویس، 27؛ موله، همانجا)، یا بنابه روایتهای متأخر، ایزدانِ رشن، اشتاد و زامیاد ( ایرانیکا، V / 595) اعمال روانها را داوری می‌کنند. رشنِ عادل با ترازوی مینوی خود اعمال را می‌سنجد (مینوی خرد، 25)، چنانچه اعمال نیک روان از اعمال بد او بیشتر باشد، «دَئنا» (= دین)، که نمادی از کردار نیکِ فرد درگذشته است، به صورت دوشیزه‌ای زیبا نمایان می‌شود و با ایزد سروش (همانجا) یا ایزدان سروش و آذر ( ارداویراف‌نامه، 48) یا دو سگ (هادخت‌نسک، 154؛ نیبرگ، «دینهای ... »، 181) روان را همراهی می‌‌کند، پل به اندازۀ یک فرسنگ (مینوی‌خرد، همانجا) یا 9 نیزه ( ارداویراف‌نامه، 50) پهن می‌شود، روان از پل می‌گذرد و به روشنی بی‌پایان (بهشت) می‌رسد (مینوی‌خرد، 26؛ بندهش، 130-131). چنانچه اعمال بدِ روان بیش از اعمال نیک او باشد، عجوزه‌ای نفرت‌انگیز که نمادی از کردار بد فردِ درگذشته است، به دیدار روان می‌آید تا با او از پل عبور کند (مینوی خرد، 26-27)، پل همچون تیغۀ تیز کارد باریک می‌شود (بندهش، 131؛ موله، همانجا) و هر دو به سرای زشت‌ترین اندیشه (دوزخ) فرومی‌افتند ( گاتها، 167). چنانچه گناه و کرفه برابر باشد، روان را به هَمَستَگان (برزخ) بَرند که جایی مانند گیتی است (بندهش، همانجا). 
نیز آمده است که روان بدکاران و راستکاران درگذر از پل چینود با مانعی روبه‌رو می‌شود، و آن رودخانه‌ای است که از اشک سوگواران درست شده است، گریۀ بیش از اندازۀ سوگواران سبب طغیان رودخانه می‌شود و عبور از پل را برای روان دشوار می‌سازد ( ارداویراف‌نامه، 59-60؛ هینلز، همانجا). از این‌رو، بازماندگان برای عبور آسان روانِ درگذشته به نیایش و خواندن اوستا، و نیز دوری از شیون و مویه توصیه شده‌اند (صد ... ، 65-66).
عقاید مسلمانان دربارۀ پل صراط با باور ایرانیان باستان دربارۀ پل چینود شباهت فراوان دارد است ( لغت‌نامه، ذیل چینـود؛ محمدی ـ ‌ملایری، 325-326)، با این تفاوت اساسی که در باور باستانی ایران، روان هرمزد پس از مرگ از پل چینود عبور می‌کند (هینلز، 106)، در حالی که در اعتقادات اسلامی، روان در روز رستاخیز به همراه تن که برانگیخته شده است، از پل صراط عبور می‌کند (میبدی، 2 / 52، 306، 585، 598).
صراط و ترکیبات ساخته شده از آن در قرآن کریم بیش از 40 بار ذکر شده است (معجم ... ، 2 / 69). این واژه در زبان عربی به معنای راه و مشتق از سرط به معنای بلعیدن است، چرا که پنداری راه، روندگان را در خود فرومی‌برد (ابوالفتوح، 1 / 50؛ طباطبایی، 1 / 39؛ صفی‌پوری، 1-2 / 552)، و برای هم شکلی و مشابهت با طاء عربی، سین به صاد مبدل شده است (ابوالفتوح، همانجا). برخی از لغت‌شناسان این واژه را بیگانه و یونانی دانسته‌اند (معجم، همانجا)، و اصلاً صراط را صورت یونانی‌شدۀ واژۀ لاتین strata عنوان کرده‌اند که وارد زبان آرامی شده، و به عربی نیز راه یافته است (جفری، 291). سراط و صراط، راه یا راه روشن معنا شده است (صفی‌پوری، همانجا؛ طباطبایی، 1 / 38)، و صراط به معنای مطلق راه در چند آیۀ قرآن ذکر شده است (اعراف / 7 / 86؛ صافات / 37 / 23).
فرهنگهای فارسی صراط را پلی بر پشت دوزخ (صفی‌پوری، 1-2 / 682؛ لغت‌نامه، ذیل صراط؛ آنندراج، 4 / 2744) یا بر سر دوزخ یا میان بهشت و جهنم یا میان بهشت و دوزخ ( لغت‌نامه، همانجا) که از موی باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است، معنا کرده‌اند ( آنندراج، نیز لغت‌نامه، همانجاها).
در برخی تفاسیر کهن فارسی در تشریح گذر از صراط آمده است: در روز رستاخیز کافران یا همۀ مردم را بر پل صراط باز می‌دارند، از همۀ کارهای آنان پرسیده می‌شود (میبدی، 2 / 306)، و اعمـال آنان را در ترازوی عدل می‌سنجنـد (همـو، 1 / 196؛ نک‍ : سورآبادی، 2 / 732-733)، اهل بهشت بر حسب اعمال بد و نیک خویش همانند برق خاطف یا باد وزان یا اسب تیزرو و یا مرغ تیزپر از پل می‌گذرند، اما پای گناهکاران می‌لغزد و در دوزخ فرو می‌افتند (احمدنگری، 2 / 241). صراط در احادیث و روایات نیز توصیف شده است (ابوالفتوح، 2 / 264؛ محمدی ری‌شهری، 7 / 3069).
در متون نظم و نثر فارسی اشارات فراوانی از پل صراط، عقبه و چینود و ترکیباتی چون عقبۀ پل صراط و صراط به چشم می‌خورد: در تنور ویل بادا دشمنت / از بلسک چینور آویخته (فرخی سیستانی، 454). سعدی می‌گوید: بندند باز بر سر دوزخ پل صراط / هر کس ازو گذشت مقیم جنان شود (ص 225). خواجه عبدالله انصاری در گفتار پیر طریقت آورده است: «خدایا مرا بر هزاران عقبه بگذرانیدی و یکی بماند ... » و در جای دیگر: «باش تا فردا از هجران ایمن شوی و عقبۀ پل صراط بازگذاری، از بلای دنیا جسته، و از هوای نفس و شیطان باز رسته، و در روضۀ رضوان بر تخت بخت نشسته ... » و در موعظۀ دهم می‌گوید: «اگر در فتنۀ آخر الزمانیم سزای آنیم که روز و شب در عصیانیم، هشیار باش که عقبه بس باریکست، کم خسب که گور بس تنگ و تاریک است» (ص 92، 100، 163). عطار در مصیبت‌نامه آورده است: ور نه پیشِ آن سر پل و آن صراط / داد خواهم، این زمان کن احتیاط (ص 202)، و در ملحقات تذکرة الاولیاء به پل صراط این گونه اشاره شده است: «خداوند بندگی من بر من ظاهر کرد. اول و آخر خویش قیامت دیدم. هرچه به اول به من داد به آخر همان داد. از موی سر تا به ناخن پای پل صراط گردانید» و نیز آمده است: «از خویشتن بگذشتی، صراط واپس کردی» (ص 682). نظیری نیشابوری به راهنمایی مردم بر سر پل صراط اشاره می‌کند: چون قدم بر پل صراط نهی / ملک‌العرش رهنمای تو باد (ص 483).

در باورها

 مفهوم پل صراط در باور مردم جامعه‌های شهری و روستایی ایران برخی اعمال و رفتارهای آیینی را پدید آورده است (نک‍ : ادامۀ مقاله). نیز ترس از سنجش و عقوبت اعمال ناپسند و گرفتار شدن هنگام گذر از پل صراط سبب تقویت و انجام اعمال نیکو در میان معتقدان شده است. در لرستان و ایلام مردم معتقدند که در روز رستاخیز رفتار نیک و بد هر کس را از دفتر او می‌خوانند و با ترازو می‌سنجند؛ آن‌کس که گناهکار است، نمی‌تواند دفتر را مانند نیکوکاران به فرشتگان بدهد و برای این کار دست و دفتر را از درون شکم می‌گذراند و دفتر را از پشت به فرشتگان می‌دهد؛ پس از سنجش، همه باید از پل صراط که چون مویی است بگذرند، نیکوکاران به راحتی از پل می‌گذرند و به بهشت می‌روند و بدرفتاران از روی پل به جهنم فرومی‌افتند (اسدیان و دیگران، 161). مردم سروستان معتقدند که روی دو شانۀ هر آدمی دو فرشته است، فرشتۀ سمت چپ گناهان را، و فرشتۀ سمت راست ثوابها را می‌نویسد. روز قیامت همان نوشته‌ها نامۀ اعمال هر کس است، و هرکس عملش صالح باشد، از پـل صراط ــ کـه باریک‌تر از موی و تیزتر از شمشیـر است ــ می‌گذرد، درغیراین صورت به ته جهنم فرو‌می‌افتد (همایونی، 243-244؛ نیز نک‍ : شاملو، 5 / 574-575).
باور به پل صراط در مراسم آیینی قربانی در عید قربان نیز نقش دارد، باور به چنین مفهوم مقدسی موجب تقویت رفتار آیینی قربانی کردن حیوانات شده است. به باور ایرانیان هر مؤمنی در روز رستاخیز و در صحرای محشر سوار بر حیوانی می‌شود که آن را در عید قربان، قربانی کرده است و با آن به آسمان می‌‌رود. در بسیاری از مناطق ایران فروشندگان گوسفند قربانی هنگام فروش حیوان داد می‌زنند: «شاخش بگیر، سوار شو» که دلالت بر چنین باوری دارد (ماسه، 1 / 244). به باور مردم خراسان، گوسفندی که حاجیها قربانی می‌کنند، روز قیامت سر پل صراط منتظر می‌ایستد، تا صاحبش بیاید؛ همین که حاجی رسید، او را بر پشت خود سوار می‌کند و از پل می‌گذراند (شکورزاده، 636). در فرهنگ مردم گیل و دیلم این باور وجود دارد که گوسفند قربانی شده، روز قیامت پیش صاحب خود می‌آید و او را بر پشت خود نشانده، از پل صراط می‌گذراند، به این منظور همه سعی می‌کنند که گوسفند بزرگ قربانی کنند‌ (پاینده، 179). هدایت در نیرنگستان آورده است که در روزِ «50 هزار سال» گوسفند قربانی داوطلب می‌شود که قربانی‌کنندگان خود را سوار کرده، از روی پل صراط بگذراند (ص 49-50).
مردم ابیانه استخوانهای عقیقه را که باید گوسفندی سیاه و دو ساله باشد، در پای گل دفن می‌کنند، مبادا که استخوانها آسیب ببیند. به باور آنها صاحب عقیقه در جهان دیگر، بر گوسفنـد عقیقه سوار می‌شـود و از پـل صـراط می‌گذرد (نک‍ : اسدیان، 40-41، به نقل از نظری داشلی برون و دیگران)، بنابر عقیده‌ای دیگر گوسفند عقیقه در روز قیامت شتری خواهد شد و صاحب عقیقه را با سرعت برق و باد از پل صراط عبور خواهد داد (کتیرایی، 50). به باور مردم، رعایت حقوق دیگران به‌ویژه زیردستان و کودکان و دادخواهی از مظلوم‌، گذر از پل صراط را برای مسلمانان آسان‌تر خواهد کرد. از این‌رو، به باور مردم هنگام نوشیدن آب نیز باید مراعات کوچک‌تر را کرد؛ اگر شخص بزرگ‌تر (از لحاظ سنی) زودتر از شخص کوچک‌تر سیراب شود، روز قیامت باید او را کول کند و از روی پل صراط بگذراند (شاملو، 1 / 10).
در فرهنگ مردم ایران عبارات، جملات، نفرینها و دعاهای بسیاری وجود دارد که در آن به اعمال کمک کننده یا بازدارنده درگذر از پل صراط اشاره دارد، مثلاً: امروز اینجا، فردا بازار قیامت [یا سر پل صراط] (همو، 6 / 857) عبارتی است که فرد گناهکار را به دشواری گذر از پل صراط حواله می‌دهد. در امثال و حکم دهخدا آمده است: «هر که از پل بگذرد خندان بود (زیر پل منزلگه رندان بود)» (4 / 1945؛ نیز نک‍ : شاردن، 5 / 594). برخی از سیاحان غربی نیز در سفرنامه‌های خود به باور ایرانیان دربارۀ پل صراط اشاره کرده‌اند، مثلاً تاورنیه در سفرنامۀ خود به این موضوع اشاره می‌کند که در روز قیامت، چندین هزار ملک عذاب که به آلات جذابه مسلح هستند، گناهکاران را به زیر پل صراط ــ که سیلی از آتش در آن جاری است ــ سرازیر می‌کنند. همو می‌نویسد: هنگامی که دو ایرانی با یکدیگر مجادله می‌کنند و مدعی نمی‌تواند حق خود را از طرف مقابل دریافت کند، به او می‌گوید: سر پل صراط دامنت را می‌گیرم و تا مرا راضی نکنی و حق مرا دو برابر ندهی نمی‌گذارم بگذری؛ و آنهایی که قدری سست‌عقیده هستند، می‌گویند بسیار خوب، سر پل صراط به هم خواهیم رسید و خواهیم دید که پای کدام‌یک از ما خواهد لغزید (ص 648).
در سفرنامۀ دیولافوا و در اشاره به باور زردشتیان به این پل آمده است که پس از آنکه راشنو، اعمال روان را سنجید، او را به سوی پل راهنمایی می‌کند، و روان بدکار فوراً فروافتاده، و طعمۀ اهریمن می‌شود (ص 403). ادوارد براون پل صراط را به باور مردم ایران باریک‌تر از موی و برنده‌تر از شمشیر و سوزاننده‌تر از آتش و بر روی جهنم توصیف کرده، و می‌گوید که حتێ پیغمبران و امامان و اولیا نیز باید از روی آن گذشته، به بهشت بروند (4 / 276). 

مآخذ

 آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ ابوالفتوح رازی، حسین، تفسیر، به کوشش محمد الٰهی‌ قمشه‌ای، تهران، 1334 ش؛ احمد، نذیر، تعلیقات بر فرهنگ قواس (نک‍ : هم‍ ، قواس)؛ احمدنگری، عبدالنبی، جامع العلوم، به کوشش قطب‌الدین محمود، حیدرآباد دکن، 1404 ق / 1984 م؛ ارداویراف نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1372 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران، 1384 ش؛ همو و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران، ج 1، ترجمۀ علی پاشا صالح، تهران، 1333 ش؛ همان، ج 4، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، 1345 ش؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، 1357 ش؛ بندهش،ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1380 ش؛ بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، تهران، 1374 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، اصفهان، 1363 ش؛ تفضلی، احمد، واژه‌نامۀ مینوی خرد، تهران، 1348 ش؛ جفری، آرتور، واژه‌های دخیل در قرآن کریم، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1372 ش؛ خرده اوستا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1380 ش؛ خواجه عبدالله انصاری، گفتار پیر طریقت، به کوشش صابر کرمانی، تهران، 1366 ش؛ داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید و گلشاه و متنهای دیگر، ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1378 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1386 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامۀ ایران و کلده، ترجمه و نگارش فره‌وشی، تهران، 1332 ش؛ رایشلت، هانس، رهیافتی به گاهان زرتشت و متنهای نو اوستایی، به کوشش جلیل دوستخواه، تهران، 1383 ش؛ سعدی، مواعظ، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1320 ش؛ سورآبادی، عتیق، تفسیر، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1381 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1335-1345 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1377 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی‌الارب، تهران، سنایی؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمۀ ناصر مکارم شیـرازی، تهران، بنیاد علمی علامه طباطبایی؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تـذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1346 ش؛ همو، مصیبت‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی‌کدکنی، تهران، 1386 ش؛ فرخی‌سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1349 ش؛ قرآن کریم؛ قواس، فخرالدین مبارکشاه، فرهنگ قواس، به کوشش نذیر احمد، تهران، 1353 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ گاتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1378 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، به کوشش مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، قم، 1377 ش؛ محمدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران، تهران، 1379 ش؛ مزداپـور، کتـایون، مقدمه بـر داستان گرشاسب (هم‍‌ )؛ معجم الفاظ القرآن الکریم، قاهره، 1390 ق؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1373 ش؛ موله، م.، ایران باستان، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1377 ش؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش حبیب‌الله آموزگار، تهران، 1347 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1380 ش؛ نظیری نیشابوری، دیوان، به کوشش محمدرضا طاهری، تهران، 1379 ش؛ ویسپرد، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1381 ش؛ هادخت نسک، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1386 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ هینلز، جان، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1379 ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1380 ش؛ نیز:

Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Tehran, 2004; Boyce, M., Zoroastrians, Their Religious Beliefs and Practices, London / New York, 1979; Corbin, H., Terre Céleste et corps de résurrection, Paris, 1960; Iranica ; Nyberg, H.S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974; id, Die Religionen des alten Iran, Osnabrück, 1966.

مینا سلیمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: